جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
ماه محراب
-(5 Body) 
ماه محراب
Visitor 442
Category: دنياي فن آوري
به مناسبت سالگرد شهادت شهيد آيت‌الله مدنى دومين شهيد محراب
شهيد محراب آيت‌الله سيد اسدالله مدنى در سال 1293 هجرى شمسى مطابق با 1323 هجرى قمرى در دهخوارقان (آذرشهر کنوني) ديده به جهان گشود. وى فرزند آقا ميرعلى بود که در بازارچه شهر به شغل بزازى اشتغال داشت. سيد‌اسدالله دوران کودکى را در آذرشهر سپرى کرد و در حالى که بيش از چهار سال نداشت مادرش را از دست داد و با فقدان مادر در دامان پدر و نامادرى پرورش يافت. وى در کودکى شروع به خواندن و نوشتن نمود وتحصيلات ابتدايى را در مدرسه طالبيه تبريز فرا گرفت. سيد‌اسدالله دوران کودکى سختى را تجربه کرد. در شانزده سالگى با از دست دادن پدر، بار سنگين اداره منزل وامرار معاش نامادرى و سه فرزند ديگر بر دوش او افتاد و در همان مغازه بزازى شغل و حرفه پدر را ادامه داد.
در عنفوان جوانى جهت کسب علم و تحصيل در مدارج بالاتر تصميم گرفت به شهر قم مهاجرت کند. على‌رغم نامساعد بودن جو کشور به جهت استبداد رضاخانى و سختگيرى حکومت نسبت به حوزه و روحانيت، ايشان با انتخاب اين مسير گامى نو در پيش روى خود قرار داد. البته با وجود تمام اين مشکلات در مسيرى که انتخاب کرده بود بسيار ثابت قدم و استوار گام بر مى‌داشت. شهيد مدنى مبارزات سياسى و اجتماعى خود را از دوران تحصيلش در قم شروع کرد. مبارزاتى که هر روز براى وى سختى و مصايبى جديد از جمله تبعيدهاى اجباري، ممنوع الخروج بودن از کشور، تهديد و... را به دنبال داشت. پس از سکنى گزيدن در جوار بارگاه حضرت معصومه عليها‌السلام و گذراندن دوران مقدماتى شروع به يادگيرى اصول و فلسفه و همچنين اخلاق وعرفان نمود و در اين خصوص از محضر اساتيدى چون آيت‌الله حجت کوه کمرى و آيت‌الله سيد محمدتقى خوانسارى بهره‌مندشد. همچنين به مدت چهار سال افتخار شاگردى حضرت امام‌خميني(ره) را داشت که خود امام هم از شاگردان برجسته حاج شيخ عبدالکريم حائرى به شمار مى‌رفتند. ارتباط ايشان و امام نيز از شهر قم آغاز گرديد. شهيد محراب ارتباط نزديکى با امام خميني(ره) داشت و ارادتى خاص نسبت به وى از خود نشان مى‌داد. اين ارادت تا جايى پيش رفت که آيت‌الله مدنى عقيده داشت امام علاوه بر حيات ظاهرى حق حيات معنوى نيز بر گردن همه ما دارد.
شهيد محراب پس از چندى به نجف اشرف هجرت نمود و در حوزه علميه آن شهر به تکميل تحصيلات خود مبادرت ورزيد و در آنجا از مجالس علمى و کلاسهاى درس آيات عظام، سيد عبدالشايسته شيرازي، سيد ابوالحسن اصفهاني، سيد‌ابوالقاسم خويى و آيت‌الله حکيم استفاده کرد و پس از چندى اجازه اجتهادش از جانب آيت‌الله حکيم صادر گرديد. سختکوشى و پشتکار ايشان باعث شد که علاوه بر تحصيل مورد توجه بسيارى از علماى نجف قرار گيرد و در کنار تحصيل به تدريس نيز بپردازد. ايشان از طرف آيت‌الله حکيم به تدريس لمعه، رسايل، مکاسب و کفايه پرداخت و در مدت کمى از جمله اساتيد معروف حوزه علميه نجف به شمار آمد.
شهيد مدنى نخستين کسى بود که در نجف به نداى امام لبيک گفت و کلاسهاى درس خود را تعطيل نمود و وقتى که امام به عراق تبعيد شد، شهيد محراب همواره يار و پشتيبان ايشان بود و امام نيز وى را به جلسات خود دعوت مى‌کرد وامور حساس را به او مى‌سپرد. معروف است که هرگاه امام به علتى نمى‌توانست جهت اقامه نماز جماعت حاضر شود آيت‌الله مدنى به جاى امام نماز جماعت را اقامه مى‌کرد.
هنگام اقامتش در نجف ايام تابستان به طور مرتب به ايران سفر مى‌کرد و به تبليغات دينى و مبارزه با مفاسد اجتماعى حاکم مى‌پرداخت. يکى از مکانهايى که شهيد در ابتدا از آنجا مبارزه‌اش را آغاز نمود، دره مرادبيک همدان است. اين دره به علت خوش آب و هوا بودن، يکى از مکان‌هاى تفريحى همدان به‌شمار مى‌آمد که مردم در اين مکان تحت عنوان تفريح به بى‌بند و بارى‌هاى اخلاقى نيز روى مى‌آوردند و از اين منطقه در اذهان جلوه نامطلوبى به جاى گذارده بودند. خودشهيد نيز در ذکر اين کار چنين بيان کرده است: “من ديدم بايد همدان را حرکت بدهم، از يک ده کار را شروع کردم تا مردم ببينند، بعد گرايش پيدا کنند.” بنابراين در دره مرادبيک ايشان خوردن مشروبات الکلى را ممنوع اعلام کرد و همچنين دستور داد از ورود افراد بى‌حجاب به آنجا جلوگيرى به عمل آيد. اين اقدامات در دره مرادبيک موثر واقع شد و باعث گرايش تعداد زيادى از مردم متدين همدان به ايشان گرديد که در پى آن از وى درخواست کردند به همدان برود. تمام اين اقدامات و زحماتى که ايشان متحمل مى‌شد، همه از ايمان راسخ واتکا به منشاء لايزال الهى سرچشمه مى‌گرفت. او ابتدا از خود شروع کرد و پس از تهذيب نفس، کردار، اعمال وافکار خود به اصلاح جامعه پرداخت. از جمله ويژگى‌هاى بارزى که کمک بسيارى در راهبرد اهدافش داشت جذابيت و محبوبيت او در بين مردم بود.
با وجودى که از لحاظ علمى در مرتبه ممتازى قرار داشت و با توجه به داشتن درجه اجتهاد آنقدر متواضع بود که هرگز آن را جايى اظهار نمى‌کرد و هميشه خود را مقلد امام خميني(ره) مى‌دانست. اين در حالى بود که امام ايشان را “سيد العلماء الاعلام” خطاب کرده بودند. با وجود منزلتى که داشت هميشه در ميان مردم بود و خود را قطره‌اى از اين دريا مى‌دانست. آيت‌الله مدنى در سفر به همدان ارتباط خود را همواره با امام حفظ نمود و در کارها و اقدامات خود با امام مشورت مى‌کرد.
آيت‌الله مدنى در سال 1343 در چند نوبت که به ملاير سفر کردبا استقبال بسيار گرم مردم و علماى آن خطه روبرو شد. در اين مدت هميشه روحانيون به ديدن ايشان مى‌رفتند. از جمله خدماتى که در اين شهر از خود بجا گذارده است تاسيس دبيرستان ملى دينى مى‌باشد. در همين سال نيز مراجعتى به نجف مى‌نمايد و سپس به همدان بر مى‌گردد. در اين سالها شهيد محراب همواره در سفر بود، البته اين سفرها باعث نمى‌شد که وى برنامه زندگى‌اش تغيير کند. ايشان هميشه در زندگى مقيد به رعايت نظم خاصى بود که حتى در تبعيد هم آن را حفظ مى‌کرد. خدمت به بندگان خدا و رسيدگى به امور مردم چيزى بود که آيت‌الله همواره به اين امر توصيه مى‌نمود و خود نيز شيفته انجام آن بود.
در اوايل دهه پنجاه بسيارى از علما و روحانيون خرم‌آباد که بعد از وفات مرحوم آيت‌الله روح‌الله کمالوند نياز شديدى به وجود يک عالم زعيم حس مى‌کردند، از ايشان دعوت به عمل آوردند. وى نيز با پذيرفتن اين دعوت به خرم‌آباد رفت و فصل جديدى را از زندگى خود در آن خطه آغاز کرد. پس از ورود در حوزه علميه آيت‌الله کمالوند شروع به تدريس دروس خارج نمود و چندى بعد از جانب امام طى حکمى مديريت و سرپرستى اين حوزه به ايشان سپرده شد. نياز منطقه و مقبوليت عامه و همچنين شناختى که امام از وى در طى سالهاى متمادى داشتند موجب شد که از سوى امام به عنوان وکيل تام‌الاختيار و نماينده ايشان در خرم‌آباد معرفى گردد. شهيد با دريافت وجوه شرعيه و کمک به افراد محروم و پرداخت شهريه به طلاب و همچنين تاسيس مراکز عام المنفعه کمک‌هاى بسيارى در اصلاح امور و رفاه مردم خرم‌آباد نمود.
با وجود اختيار نيابت امام در اين شهر و اينکه امانتدار اموال مردم بود همواره ساده و بدون تکلف زندگى مى‌کرد. ساده‌زيستى و زهد او هميشه زبانزد عامه مردم بود و در حد فقيرترين افراد جامعه روزگار مى‌گذرانيد و اسراف وتبذير در زندگى ايشان جايى نداشت. هرگاه به ميهمانى دعوت مى‌شد شرط مى‌کرد که سفره نبايد رنگين باشد.
شخصيت شناخته شده و خصوصيات اخلاقى و رفتارى وى باعث شد که حتى بعد از تبعيد هم مردم با ايشان ارتباط خود را حفظ کنند. پس از تبعيد به نورآباد در ديدارى که مردم خرم‌آباد با وى داشتند، فرمود: “مساجد و حوزه علميه را حفظ کنيد، مجتهد تربيت کنيد، اسلحه شما تبليغ است، در مقابل ظلم و ستمگر تبليغ از بمب اتم هم موثرتر است.” در نورآباد علاوه بر ديدار با مردم استان لرستان، از نقاط مختلف ديگر از جمله شيراز، کازرون و ديگر شهرستان‌هاى فارس مردم جهت استفاده از محضر اين عالم جليل القدر به ديدارش مى‌شتافتند. ساواک که موقعيت جديد وى را خطرى جدى مى‌دانست، در اين منطقه نيز او را ممنوع الملاقات کرد و ناچار پس از اتمام مدت دو سال تبعيد مجبور شدند که شهيد محراب را به گنبد روانه کنند.
در اين شهر آيت‌الله مدنى مدرسه علميه منظريه و مسجد جامع را پايگاه مبارزات خود قرارداد. پس از مدتى که گذشت در اثر ارتباط با مردم روحانيون و تحت تاثير قرار دادن آنها باز هم رژيم ايشان را به منطقه‌اى ديگر و اين بار به بندر کنگان تبعيد کرد. آيت‌الله مدنى در کنگان مدت کمى (حدود 20 روز) اقامت داشت و به علت بيمارى ساواک وى را در تاريخ 3/5/1357 به مهاباد فرستاد. آيت‌الله مدنى که در ورود به هر خطه‌اى اقدامى مثبت انجام مى‌داد، اين بار با ورود به مهاباد شعار وحدت برادران اهل تسنن و تشيع را پيش کشيد و آنها را از خطر توطئه تفرقه انداز مسئله شيعه و سنى که در بين اهالى آن شهر ايجاد کرده بودند، آگاه ساخت. در پايان تبعيد در مهاباد ايشان به درخواست مردم و علماى تبريز به اين شهر عزيمت کرد تا باز هم همچون ديگر نقاط ايران وظيفه شرعى و ملى خود را به انجام برساند.در خصوص اين دعوت در گزارش ساواک تبريز به تهران چنين آمده است: “نامبرده (آيت‌الله مدني) از وعاظ افراطى و مخالف مى‌باشد و به علت طرفدارى از خمينى واظهار مطالب خلاف مصالح کشور از همدان به مهاباد تبعيد گرديده، مدت تبعيد وى اخيرا به اتمام رسيده. آقايان ميرزا‌محمدعلى قاضى طباطبايى و ميرحسن انگجى از طريق عبدالحميد بنابى که از روحانيون تبريز مى‌باشند، نامه‌اى به نامبرده نوشته و از وى دعوت کرده‌اند که در تبريز اقامت نمايد.”
البته حکومت، رفتن وى را به تبريز به هيچ وجه صلاح نمى‌دانست ولى آيت‌الله مدنى قبل از هر اقدام رژيم وارد تبريز شده و در کنار آيت‌الله قاضى طباطبايى و ديگر مبارزين به ادامه راه و اعتلاى پرچم اسلام همت گمارده بود. رژيم که با رفتن ايشان به تبريز موافقت نداشت، منتظر کوچکترين فرصت بود تا وى را به نقطه‌اى ديگر تبعيد نمايد. به همين دليل ساواک تبريز را مامور کرد تا اگر نامبرده تحريکى عليه نظام داشت، وى را سريعا دستگير کنند. در همين روزها آيت‌الله مدنى سخنرانى تندى عليه نظام ايراد کرد که بلافاصله دستگير و به همدان فرستاده شد. شهيد محراب در اوايل زمستان 1357 در ميان استقبال عظيم مردم وارد همدان شد. آيت‌الله مدنى حدود يک دهه از عمرش را در همدان بسر برده بود و همگان با او آشنايى داشتند و نيز مشتاق بودند که وى هرچه زودتر رهبرى مردم همدان را بر عهده گيرد. در ماههاى اول ورود مجددش به آنجا بود که انقلاب اسلامى پيروز شد و او نيز فصلى بسيار سخت و پرمخاطره را در دوران زندگى‌اش آغاز نمود.
آيت‌الله مدنى در اولين دوره انتخابات مجلس خبرگان از طرف مردم همدان به نمايندگى انتخاب شد و طى حکمى امام ايشان را با توجه به آشوبها و مشکلات کشور به سمت نماينده تام الاختيار خود و همچنين امام جمعه اين شهر منصوب کرد. اين معلم اخلاق و اسوه تقوا در بحبوحه انقلاب به اصلاح شهر همدان همت گمارد، که در اين هنگام اوضاع آشفته شهر تبريز به علت نفوذ گروهى منافق در کميته‌هاى انقلاب و همچنين کارشکنى‌هايى که در اين شهر هم مرز با کردستان انجام مى‌شد، امام را بر آن داشت که ايشان را طى حکمى جهت جلوگيرى از انحراف انقلاب و آرام کردن اوضاع متشنج تبريز به اين شهر روانه کند.
وى پس از آرام کردن اوضاع نسبى تبريز به همدان بازگشت که پس از چند روز با شهادت حضرت آيت‌الله سيد‌محمدعلى قاضى طباطبايى دوباره اوضاع آن شهر دگرگون شد. اين بار امام خميني(ره) طى حکمى ايشان را به نمايندگى خود در تبريز و امامت جمعه اين شهر منصوب کرد. آيت‌الله مدنى نماز جمعه را به عنوان يکى از ارکان مهم نظام مى‌دانست و هميشه از اين موضوع جهت تثبيت نظام جمهورى اسلامى و خدمت به مردم استفاده مى‌کرد و مخالفين نظام و منافقين که نماز جمعه و بيدار‌گرى‌هاى امام جمعه را سد راهى جهت رسيدن به اهداف خود در ايران مى‌دانستند، با اتکا به قدرت پوچ و رياکارانه تروريستى خود سرمايه‌هاى گرانقدر را از اين طريق از ملت ما گرفتند.
روز جمعه 20 شهريور سال 1360 محوطه نماز جمعه (ميدان نماز) توسط نيروهاى کميته و شهربانى و سپاه محافظت شده بود. آيت‌الله مدنى طبق معمول هميشه از سمت شرق ميدان وارد شد و بعد از ديدار نزديک با مردم به سمت جايگاه رفت. آن روز قرار بود که نيروهاى شهربانى که آماده به جبهه بودند از آقا قرآن هديه بگيرند. بعد از ايراد خطبه‌ها آيت‌الله مدنى نماز جمعه را خواند و به اقامه نماز نافله پرداخت که منافقى کوردل از صف دوم نماز برخاست و خود را به ايشان رساند و بى‌درنگ دو نارنجک منفجر شد و آيت‌الله مدنى در حالى که خون زيادى از بدنش رفته بود، بر روى زمين افتاد که با کمک همراهان سريعا به بيمارستان منتقل شد. به علت جراحات زياد مداوا روى ايشان موثر واقع نگرديد و ايشان جام شهادت را در محراب نماز از دست جد خود حسين بن على عليه السلام نوشيد.
سالها قبل از شهادت در يکى از جلسات درسش گفته بود: “من در دو موضوع نسبت به خود شک کردم. يکى اينکه آيا من سيد اسدالله هستم؟ واقعا سيد هستم؟ ديگر اينکه آيا شهيد مى‌شوم يا نه؟ يک شب امام حسين عليه السلام را در خواب ديدم که بالاى سر من آمد و دستى بر سرم کشيد واين جمله را فرمود: يا بنى انت مقتول. (پسرم تو شهيد مى‌شوي) که جواب دو سوال من در آن بود.”
پس از شهادت مظلومانه اين سيد جليل‌القدر، استاد شهريار که در اين حادثه بسيار متاثر شده و گريسته بود در رثاى ايشان اينچنين سرود:
خلوتى با ملک العرشم بود
جستم احوال شهيدان در خواب
خود صداى مدنى بود که گفت
شهريارا و لهم حسن مآب
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image