بر پايه تصريح آيه قرآن مجيد و روايات اهل بيت (عليهم السلام)، هر گاه کسي مسلماني را بکشد و خانواده فرد مقتول نخواهد قاتل را عفو کند ميتواند قصاص کند . (1) جز آن که در قانون مجازات اسلامي (ماده 29) برپايه روايات (2) ميخوانيم: هر گاه مردمسلماني عمدا زن مسلماني را بکشد، در صورتي مرد قصاص ميشود که ولي زن قبل از قصاص قاتل، نصف ديه يک مرد را به او (خانواده قاتل) بپردازد .
آنچه جاي شبهه و پرسش است اين که: چگونه زن در قبال کشتن مرد قصاص ميشود، بي آن که لازم باشد از سوي خانواده مرد چيزي به خانواده زن پرداختشود; اما اگر مردي زني را بکشد در صورتي ميتوان مرد را قصاص کرد که از سوي خانواده زن مقتول، مبلغي به خانواده مردقاتل تسليم شود؟!
توضيح آن که، بر پايه فقه اهل بيت ( عليهمالسلام) ديه کشتن مرد مسلمان يک هزار مثقال شرعي طلا و ديه کشتن يک زن مسلمان، پانصد مثقال است . بنابراين اگر مردي زني را بکشد در صورتي ميتوان مرد را قصاص کرد که مبلغي معادل پانصد مثقال طلااز سوي خانواده زن به خانواده مرد (قاتل) تسليم شود .
چرا در اسلام ميان زن و مرد تبعيض وجود دارد و ارزش وجود زن پيوسته کمتر از مردان شناخته شده است . همين امر سبب ميشود که بستگان زن به جاي قصاص مرد قاتل، به گرفتن ديه رضايت دهند . آيا اين نوع ستم به زن و خانواده او نيست که پس از کشته شدن زن، بستگان او علاوه بر آن که کسي از ايشان کشته شده است ناچار باشند براي قصاص قاتل، پانصد مثقال طلا نيز به خانواده او (قاتل) تقديم کنند!
قانون قصاص و مجازات پديده عصر اسلام نيست . در جوامع جاهلي پيش از اسلام نيز در همه ملل وجود داشته است . قرآن از حکم قصاص در
دين يهود چنين ياد ميکند: وکتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس ...: (3) بر آنان (در تورات) مقرر کرديم که جان در مقابل جان، چشم در مقابل چشم، بيني در مقابل بيني، ... قصاص ميشود .
با اين حال، ملل گذشته اغلب ميان جرم و جزاي آن، عدالت را مراعات نميکردند . مردم عرب گاهي به جاي يک نفر ده نفر را به قتل ميرساندند . (4) و علت اين جزاي نابرابر را شرافتيک قبيله نسبتبه ديگر قبايل ميدانستند . (5) در اسلام با نزول آيات قصاص اين حکم چنين ضابطه يافت:
1 . ميتوان به جاي قصاص، عفو کرد و ديه گرفتيا آن را نيز عفو نمود .
2 . قصاص به منظور اجراي فرمان خداوند و تامين امنيت اجتماعي انجام ميگيرد . هدف انتقام و تلافي نيست; گرچه با قصاص قاتل، خانواده مقتول تا حدي تشفي مييابند .
3 . به جاي يک فرد نميتوان چند نفر را کشت، مگر آن که همه در قتل سهيم بوده باشند . نيز بايد به جبران کشتن همه آنان به جاي يک نفر، از سوي بستگان مقتول مبلغي به بستگان هر يک از ايشان (کشندگان) داده شود .
4 . به جاي زن در صورتي ميتوان مردي راکشت که نصف ديه يک مرد مسلمان به خانواده مرد قاتل داده شود . (6) مرحوم مقدس اردبيلي مينويسد: اين حکم از امور قطعي نزد فقيهان شيعه است . (7) بايد دانست چنان که قصاص براي انتقام نيست، ديه نيز بهاي جان و خون نميباشد . اگر چنين بود بهاي جان و خون يک انسان فرزانه و انديشمند با جان و خون يک فرد سفيه برابر نميبود . آيا قرآن که با نگرش ارزشي ميفرمايد: «هرگز دانايان و نادانان برابر نيستند» در مساله ديه و قصاص چگونه تا بدين ميزان ميان زن و مرد تفاوت مينهد و تفاوتي بين فرد فرزانه و عامي مقرر نميدارد؟! اين بدان سبب است که ديه و قصاص تعيين کننده ارزشها و امتيازات افراد نيست و بيشتر به تامين امنيت فردي و اجتماعي نظر دارد و راهکاري براي جبران مسايل اقتصادي و معيشتي بازماندگان افراد کشته شده است . از اين رو است که ميگوييم: ديه نوعي جريمه دنيوي است که داراي معيار خاصي است و کم يا زياد بودن آن، به شخصيت افراد مربوط نيست . ديه يک فرد عادي با ديه پيشواي عادل مسلمانان يک اندازه است و تخصص و تعهد و ايمان در آن تاثيري ندارد . اما جنبه معنوي - نزد خداوند واز نظر تاثير مرگ افراد در جامعه - بي ترديد کشتن يک فرد برجسته و شايسته به مراتب سهمگينتر است و عقوبتسنگينتري در قيامتخواهد داشت . بنابراين گاه ممکن استاز اين جنبه کشتن يک طفل يا زن، گناهي بزرگتر از کشتن دهها مرد داشته باشد
آنچه از روايات و گفتار فقها دانسته ميشود اين است که ديه به منظور جبران خساراتي است که در پي کشته شدن افراد به خانواده ايشان وارد ميآيد . به طور عادي چون مرد عهده دار مسؤوليت مخارج خانواده است، کشته شدن وي - به عمد يا به وسيله قصاص - تاثير زيانبارتري بر خانوادهاش ميگذارد . از نظر اسلام، مرد وظيفه دارد مخارج خانوادهاش را تامين کند . مبلغ ديه در حقيقتبه فرد قاتل يا مقتول نميرسد . سهم خانواده اوست که سرپرستي را از دست داده است . به همين سبب است که اگر مردي را به جرم کشتن يک زن قصاص ميکنند بايد براي جبران خسارتي که در اثر کشته شدن آن مرد به خانواده او ميرسد، مبلغي از سوي بستگان زن به خانواده مرد پرداخت گردد و آنگاه مرد قصاص شود .
اين در حالي است که گاه ممکن استخساراتي که جامعه به سبب کشته شدن يک زن متحمل ميشود، بسي افزونتر باشد از خساراتي که به سبب کشته شدن دهها مرد متحمل شده است . اما بايد دانست که ديه عهده دار جبران آن خسارتهاي معنوي نيست . به همين سبب است که در روايات ميخوانيم: با مرگ يک دانشمند اسلامي رخنهاي در اسلام پديد ميآيد که با هيچ چيز جبران نميشود . اما ديه او با يک فرد بي سواد برابر است .
حال اگر در مواردي مسؤول تامين مخارج خانواده زن باشد و او به دست مردي کشته گردد در پرداخت ديه به بازماندگان وي چيزي افزون داده نميشود . زيرا اولا تامين معاش مسؤوليتي نبوده است که شرع بر عهده او گذاشته باشد، بلکه وي به دلايل جانبي عهده دار آن گشته است . افزون بر اين که در وضع مقررات، قانون گذار، احکام را براي نوع افراد در نظر ميگيرد، نه يکايک افراد . از اين نظر، به طور نوعي مردان مسؤول تامين معيشتخانواده هستند، نه زنان . اعضاي خانواده مخارج خود را از او ميطلبند، نه از زن .
با اين همه هر گاه د رموردي زن عهده دار مخارج خانواده بود و کشته شد حاکم اسلامي ميتواند از اموال عمومي، آن خسارت را جبران کند . اين نظر از فقيه عالي مقام آية الله شاهرودي نيز نقل شده است . ايشان در اين باره فرمودهاند: اين امر بدان سبب است که پديده زن کشي تقويت نشود . (8)
پي نوشت :
1 . يا ايها الذين آمنوا کتب عليکم القصاص . (بقره، 178) ; من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا . (اسراء33) ; ان النفس بالنفس . (مائده، 45) ; وسائل الشيعه، ج 19، ص 61 .
2 . سلسلة الينابيع الفقهيه، ج 24، ص 19، جواهر الکلام، ج 42، ص 82 .
3 . سوره مائده . آيه 54 .
4 . الميزان ج 2، ص 432 - 438، در تفسير آيه 178 بقره .
5 . مجمع البيان، ج 1، ص 488 - 492، در تفسيرآيه 178 سوره بقره .
6 . تمام مذاهب اهل سنتبا اين حکم مخالف اند و معتقدند که پرداخت چنين مبلغي به خانواده مرد لازم نيست . (احکام قرآن، ابوبکررازي، ج 1، ص 138 و 139; المهذب، محيي الدين نووي، ج 18، ص 534 .
7 . زبده البيان في احکام القرآن، ص 671 و 672 .
8 . ر . ک: روزنامه قدس، پنجشنبه، 10/5/81، ص 15 .
منبع:مجله پرسمان12