پيوند خانوادگي، پوشش از گناه
لباس، عيب را مىپوشاند، حسن را ظاهر مىکند و انسان را از سرما و گرما در امان نگه مىدارد. يکى از نعمتهايى که خدا نازل کرده است، لباس است. لباسها هم البته متفاوتند؛ يک نوع لباس است که افراد مىپوشند و زود ضايع مىشود. يک نوع لباسهايى هم هست که خيلى گران است، اما زود از بين مىرود و نمىشود از آن زياد استفاده کرد. بعضى لباسها هم وجود دارد که هم مطابق اندام است و هم پردوام. اين مربوط مىشود به تار و پود لباس که تار و پود بادوام داشته باشد يا نه؟
در ازدواج هم اگر جهت ازدواج مال و جمال زن باشد، اين تار و پودش از مال و جمال و دقيقا مثل همان پارچههايى مىشود که خيلى هم زيبا هستند اماهمين که به تن کردى زود پاره مىشود و دوامى ندارد. زن هم همينطور است. اگر پايه پيوند درازدواجش باشوهر به جهت مال يا جمال باشد، کمدوام است. اما اگر ازدواج براى دين و مروت هر دو يا دين و حياى زن باشد، اين ازدواج مبارک است و دوام هم پيدا خواهد کرد. لذا در روايات داريم که اگر کسى زن بگيرد براى مال يا جمالش، خداوند او را واگذار مىکند به همان چيزى که خودش انتخاب کرده است. اما اگر زن را انتخاب کند براى حيا و دين و ديانتش، خداى تعالى آن دين را حفظ مىکند و مال و جمال را هم خودش عنايت مىفرمايد، بنابراين در انتخاب همسر اصل را بر تقوا ودين بگذاريد.
نکته ديگر اينکه گاهى اوقات لباسى را مراعات مىکنند، دوام پيدا مىکند. گاهى مراعاتش نمىکنند، زود از بين مىرود. موضوع ديگر اين است که يک لباس مىبايست نه تنگ و نه گشاد بلکه بايد متناسب با اندام باشد. خياط مىداند که اگر لباس تنگ يا گشاد بود، بايستى شکافته شود. اخلاق زن و مرد براى يکديگر شبيه به يک لباس است. سختگيرى آنها همانند لباس تنگ و سهلانگارى آنها همانند لباس گشاد است.پس همانطور که لباس بايد نه تنگ باشد نه گشاد، اخلاق هم مىبايست نه از نوع سختگيرى باشد و نه از نوع سهلانگاري. نکته آخر اينکه از اين آيه دقيقا استفاده مىشود که ازدواج نکردن يک نوع برهنگى است واين برهنگى نقص است؛ چون زن لباس مرد است و مرد هم لباس زن، البته هنگامى که مرد و زن لباس همديگر باشند، نظافت لباس و حفظ لباس به عهده خودشان است؛ يعنى اگر کسى لباسش عيب پيدا کرد، سعى مىکند عيب لباس خود را رفع کند اگر گوشهاى از آن پاره شد آن را مىدوزد و اگر کثيف شد آن را مىشويد. اگر کسى لباسش پاره شد نمىآيد آن پارگى را بيشتر کند يا اگر کثيف شد آن را کثيفتر کند، بلکه سعى مىکند نقص لباس خود را رفع يا پنهان نماد. پس مرد اگر زنش نقصى و يا ضعفى دارد نبايد آن را مطرح سازد. بلکه بايد بکوشد آن را پنهان يا رفع نمايد و همينطور زن نسبت به شوهر. پس بر اين اساس با هم قراربگذاريد که لباس يکديگر باشيد، عيوب يکديگر را بپوشانيد و از روى مهربانى رفع کنيد. کسى که با لباس خودش دعوا نمىکند، کسى که با لباس خودش لجاجت نمىکند، هرکسى لباس خودش را دوست مىدارد و سعى مىکند که آبرومندانه آن راحفظ کند.
بنابراين زن و شوهر بايد سعىشان بر اين باشد که با هم حالت تميز کردن را داشته باشند. انسان وقتى که لباس را شستشو مىکند، با لباس که عداوت ندارد چون آن را دوست دارد، مىشويد. لباسى که به آن علاقه ندارد اگر هم چرکى پيدا کند آن را شستشو نمىدهد واگر هم عيبى داشته باشد آن را نمىپوشاند بنابراين اگر انتقادى به هم داريدبر مبناى ايرادگيرى نباشد بلکه بر مبناى محبت واحسان باشد. زبانتان هم نسبت به هم زبان ايراد نباشد، زبان خدمت و ارادت باشد. اين زبان نعمتى است که خدا به انسان داده است. اگر انسان حالتش، حالت تحکم و زورگويى بود دنيا برايش مشکل و سخت مىشود. اگر زبانش زبان شماتت و نفرين بود يا زبان بهانهجويى بود،عمر را و زندگى را بر خودش تلخ مىکند اما اگر زبانش زبان محبت بود بسيارى از گرههاى کور را باز مىکند.
ازدواج از ديدگاه آسيبشناسى اجتماعى اسلام
زمان پيدايش خانواده را بايد از همان آغاز خلقت انسان دانست، زيرا با آفرينش “آدم و حوا”در حقيقت اولين خانواده دو نفره پا به عرصه ظهور گذاشت و با گذر زمان و توليد و تکثير فرزندان توسعه يافت. اگرچه بر اساس پژوهشهاى جامعهشناسان، تشکيل خانواده در برخى از جانوران نيز وجود داشته است ولى پايدارترين شکل خانواده مربوط به خانواده انسانى است. بنابراين خانواده اولين نهاد اجتماعى است که در همه جوامع بشرى وجود داشته، از ديرباز مورد توجه انديشمندان وصاحبنظران علوم مختلف بوده است. تعاريف گوناگونى که از ديدگاههاى مختلف در مورد خانواده ارائه شده است، بيانگر اهميت اين نهاد مقدس اجتماعى مىباشد. از سوى ديگر پاسخگويى خانواده به قسمت عمده نيازهاى انسان و کارکردهاى مهمى که به عهده دارد(1) نشانگر نقش کليدى اين نهاد در جامعه است.
اهميت ازدواج جوانان از ديدگاه آسيبشناسى اجتماعى اسلام
اسلام از ابعاد گوناگونى به اين موضوع پرداخته و لزوم آن را در جامعه از ديدگاههاى مختلفى موردتاکيد قرار داده است. اهميت ازدواج از نظرگاه اجتماعي، مهمترين موضوعى است که در تعاليم آسمانى اسلام به آن پرداخته شده است. پيشوايان دين ازدواج را ضامن بقاى نسل انسان از راه مشروع مىدانند و به عنوان مهمترين عامل امنيت عرضى و عفت عمومى بر آن تاکيد دارند. پيامبر گرامى اسلام(ص) در زمينه ازدواج دختران جوان مىفرمايد: “اى مردم دوشيزگان همانند ميوه بر درختان مىباشند، اگر چيده نشوند آفتاب آنان را به فساد در مىآورد و باد آنها را پراکنده مىسازد. همچنين دوشيزگان وقتى آنچه که زنان درک کردند،آنان نيز درک کنند، جز همسر دارويى براى آنها وجود ندارد، چه در غير اين صورت نمىتوان آنان را از فساد و تباهى برکنار داشت، زيرا آنان بشرند و بشر نيازمند همسر است”.(2) و باز آن حضرت است که مىفرمايد: “هرگاه خواستگارى براى دختر شمابيايد که دين و اخلاق او را مىپسنديد او را به همسرى دخترتان برگزينيد وگرنه فتنه و تباهى بزرگى در زمين شکل مىگيرد.”(3)
ديدگاه آسيبشناسى اجتماعى اسلام بر اين نکته تاکيد دارد که بيشترين مفاسد اجتماعى و اخلاقى در دوران تجرد افراد پديد مىآيد و بر همين اساس است که رسول خدا(ص) بيشترين افراد جهنمى را بىهمسران مىداند(4) زيراآنها بيشتر از افراد همسردار مرتکب گناه ناپاکى و عصيان مىشوند. بنابر يافتههاى عينى جامعهشناسان و آسيبشناسان اجتماعى درصد زيادى از بزهکاري، در سنين حدود 15 تا 25 سال يعنى سنين طبيعى ازدواج(5) اتفاق مىافتد. همچنين در اين سنين انحراف جنسى که اغلب با اختلاف شخصيتى نيز همراه است، در ميان جوانان ظهور پيدا مىکند لذا ازدواج از ديدگاه جامعهشناسان و روانشناسان بهترين راه براى ايجاد يک زندگى مشترک، تخليه مشروع جنسى و جلوگيرى از بزهکارى و انحراف مىباشد واين همان چيزى است که اسلام بيش از چهارده قرن پيش بر آن تاکيد کرده است.
ازدواج عامل استقلال اقتصادى جوان
ازدواج از آن جهت که باعث استقلال دختر و پسر جوان مىگردد، نيز داراى اهميت است. زيرا دو جوان با ازدواج يکديگر در حقيقت در پى تشکيل يک خانواده مستقل هستند و خانواده جديد درآمدى مستقل مىطلبند که با آن خود را از ديگران بىنياز کند. همين استقلال اقتصادى است که به مرد جوان تحرک بيشترى مىبخشد تا زندگى خود را تامين سازد. اين چنين مردى است که اسلام او را چون سربازى مىداند که در راه خدا مىجنگد. از اين نظرگاه اسلام توسعه اقتصادى خانواده را يکى از اثرات مهم ازدواج مىداند و تاکيد مىکند که در صورت عدم استطاعت مالى زن ومرد براى ازدواج، خداوند آنان را از فضل و رحمت خود بىنيازمىسازد زيرا انسان بعد از ازدواج خود را شديدا مسئول حفظ همسر و آبروى خانواده و تامين نيازهاى زندگى مىداند به همين دليل تمام ابتکار، استعداد و توان خود را به کار مىگيرد و در حفظ درآمدهاى خود و صرفهجويى در آن تلاش مىکند و در مدت کوتاهى مىتواند بر فقر چيره گردد.
بىجهت نيست که امام صادق(ع) مىفرمايد: “رزق و روزى همراه همسر و فرزندان است.”در روايتى ديگر چنين آمده است: “مردى خدمت پيامبر گرامى اسلام(ص) رسيد و از تهيدستى و نيازمندى شکايت کرد، پيامبر(ص) فرمود: “ازدواج کن” او نيز ازدواج کرد و از نظر اقتصادى در کار او گشايش پيدا شد”.جامعهشناسى امروز نيز بر خلاف پيشينيان که خانواده را قبل از هر چيز يک سازمان اقتصادى مىدانستند، خانواده را نهادى مىداند که کارکردهاى متفاوتى را برعهده دارد. يکى از اين کارکردها کارکرد اقتصادى و برطرف کردن نيازهاى مادى است. گرچه برخى از اقتصاددانان امروز پا را از اين فراتر نهاده، ازدواج را يک شرکت و بنگاه اقتصادى مىدانند. “ديويد فريدمن”يکى از اين افراد است، او در تعريف اقتصادى ازدواج مىنويسد: “ازدواج يک بنگاه اقتصادى است، توافقى است ميان زن و يک شوهر، تا در درآمد يکديگر، مسکن و التذاذ جسمى سهيم باشند و فعاليتهاى توليدى مانند طبخ غذا، نظافت منزل، شستن ظروف و تربيت فرزندان در يک جا متمرکز گردد. از اين ديد انگيزه ازدواج وجود صرفهجويىهاى مبتنى بر توليد است. زيرا طبخ غذا براى دو نفر آسانتر از طبخ غذا براى يک نفر است، علاوه بر آن براى تشکيل خانواده از اصل تقسيم کار استفاده شده است، بنابراين مىتوان گفت:ازدواج نوع ويژهاى از بنگاه اقتصادى دونفره است”.
ديدگاه اسلام در اين مورد ديدگاهى کاملا متفاوت است. زيراتشکيل خانواده در اسلام امرى مقدس و معنوى است و نمىتوان آن را با ابزارهاى تحليلى اقتصاد و تئورى مادى تفسير کرد، اگرچه با تشکيل خانواده زن و مرد به طور طبيعى در درآمد، مسکن و... با يکديگر شراکت دارند و ازدواج موجب صرفهجويى و پايين آمدن سرانه هزينه زندگى مىگردد، ولى بناى ازدواج در اسلام بر اين گونه امور نيست و در حقوق قانونى و شرعى خانواده از چيزى به عنوان اصل تقسيم کار سخنى به ميان نيامده است. زيرا اسلام هرگز مسئوليت کارهاى منزل را به عهده زن نگذاشته و حتى از نظر حقوق قانونى زن علاوه بر دريافت نفقه، حق مطالبه وجه براى شير دادن کودک و انجام کارهاى منزل را دارد ولى با اين حال بر اساس موازين اخلاقى و انسانى از او مىخواهد که در خدمت رفاه شوهر و فرزندان باشد و به همين خاطر است که پيامبر گرامى اسلام(ص) مىفرمايد: “جهاد زنان، نيکو همسردارى کردن است”.
نقش ازدواج در سلامت روان جوانان
چنانکه پيشتر اشاره شد، ازدواج يک امر طبيعى و فطرى و يکى از نيازهاى ناگزير بشر است. کسى که به اين نياز طبيعى پشت کند، بدون ترديد احساس کمبود خواهد کرد و چون برخلاف فطرت حرکت مىکند، به دشوارىها و مشکلات جسمى و روانى برخورد مىنمايد، بىشک يکى از مهمترين عوامل فشارهاى روانى واسترسهاى رو به افزايش در دنياى امروز که گريبانگير بسيارى از جوانان است، عدم ازدواج بهموقع آنان مىباشد. دختران و پسران جوان در فراز و نشيب زندگى به محيطى امن و پايگاهى عاطفى نيازمندند و مهمترين فردى را که مىتوانند براى تامين اين نياز برگزينند همسر است. دختر و پسر جوان به وسيله ازدواج، در کنار يکديگر از آرامش، امنيت و سلامت روان برخوردار مىگردند.
خداوند متعال در اين باره مىفرمايد: “و از نشانههاى او اين است که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در کنار آنان آرامش يابيد. در ميانتان مودت و رحمت قرار داد. در اين نشانههايى است که براى گروهى که تفکر مىکنند”رسول گرامى اسلام(ص) نيز ازدواج را عامل ايجاد اخلاق نيکو در فرد مىداند و مىفرمايد: “مردان و زنان بىهمسر خود را به ازدواج يکديگر درآوريد چرا که خداوند اخلاق آنان را نيکو مىسازد.”امروزه پژوهشهاى جامعهشناسان و روانشناسان نيز حاکى از ارتباط مثبت سلامت روان و ازدواج مىباشد. در همين زمينه مطالعات اداره بهداشت عمومى آمريکا در سال 1980 نشان مىدهد که بين سلامت روانى وازدواج، ارتباط معنىدارى وجود دارد. افراد متاهل در مقايسه با افراد مجرد در وضعيت بهترى از سلامت روانى قراردارند. نشانههاى نوروتيکى در مقايسه، کمتر در آنها ديده مىشود و درصد کمترى از آنان در بيمارستانهاى روانى بسترىاند. همين فوايد ازدواج و تشکيل خانواده يعنى ايجاد اخلاق نيکو در افراد، سلامت و بهداشت رواني، انس، آرامش، مودت و رحمت است که خانواده را بين ديگر نهادهاى اجتماعي، ناهمانند و منحصر به فرد ساخته است و از آن به عنوان ريشهاىترين نهاد اجتماعى ياد مىشود.
نقش ازدواج و تشکيل خانواده در سلامت جامعه
ازدواج و تشکيل خانواده، نقش مهمى در تزکيه و بقاى جامعه دارد و تلاش در جهت استحکام آن، زمينه را براى سلامت اخلاقى و سعادت عمومى جامعه فراهم مىسازد چرا که ازدواج مشروع جلوى بىبند و باري، هرج ومرج و آشفتگىهاى جنسى را مىگيرد و پسران و دختران جوان را وادار مىدارد که در چارچوب قواعد و اصول مشخصى به زندگى اجتماعى تن در دهند. ازدواج و تشکيل خانواده براى انسانها يک نياز طبيعى است که از فطرت و آفرينش ويژه آنان سرچشمه مىگيرد و نبايد آن را يک قرارداد متعارف اجتماعى تلقى نمود که در صورت عدم تحقق آن آسيبى به نظام اجتماعى وارد نمىشود بلکه برعکس هرگونه آسيب به اين بنيان مقدس پيامدهايى را در تحول ساختار کلى جامعه و نظام ارزشى و فرهنگى آن به دنبال دارد.
خانواده از آن رو که زيربنا و ريشه همه نهادهاى اجتماع و عامل تشکيل و سيستمدهى به جامعه مىباشد، هرگونه تغيير مثبت يا منفى در خانواده در جامعه بزرگ انسانها تاثير مستقيم و موثر دارد. ثبات يا بىثباتى خانواده مستقيما بر ثبات يا بىثباتى جامعه تاثيرگذار است. جوامعى که در آن ارزشها در خانواده متزلزل گردد، بىشک ارزشهاى اخلاقى در جامعه کلان سقوط خواهد کرد. خانواده و جامعه آنچنان به هم وابستهاند که فرآيندهاى اساسى اجتماعى بدون حضور خانواده، شکل واقعى خود را پيدا نخواهد کرد. فرآيندهايى چون همکاري، سبقتجويي، ستيزهجويى و همانندسازي، سازش، فرمانروايي، سلطهپذيري، جامعهپذيرى و... همه و همه ريشه در خانواده دارند واين مورد تائيد جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعى است. پايه و مبناى شرافت انسانى خودخواهى و خودمداري، پذيرش انحراف، سرقت، تقلب و... همگى نشات گرفته از خانواده است و اين مورد تائيد جرمشناسان و آسيبشناسان اجتماعى است و بالاخره ريشههاى اساسى رشد يا پسافتادگى اجتماعي، صعودها و سقوطها، ساماندارى يا نابسامانى اجتماعى و ... را بايد در خانواده جستجو کرد. بيشتر حرکتهاى اجتماعي، سياسى و فرهنگى از خانواده آغاز شده، در جامعه موجآفرينى مىکنند. بر همين اساس همه اديان الهى بويژه اسلام، خانواده را موثرترين راه براى هرگونه تغيير و تحول در بافت فرهنگى و اجتماعى جامعه مىداند زيرا از يکسو خانواده خود مرکز تعامل و تاثير متقابل افراد بر روى هم است و تجربيات و آگاهىهاى فرد در خانواده، در شکلدهى نقش اجتماعى او بيشترين تاثير را دارد. از سوى ديگر هر کدام از افراد خانواده پس از ورود به جامعه بر يکديگر تاثير متقابل گذارده، آرمانها و عقايدشان در هم مىآميزد وحاصل اين فعل و انفعالات به صورت يک طرز فکر، يک انديشه اجتماعى و در نهايت به شکل يک سيستم فرهنگى در مىآيد.
پرواضح است اگر خانواده از سلامت کافى برخوردار نباشد، افراد بيمارگونه خانواده نيز پس از ورود به جامعه کنش متقابل اجتماعى با سايرين، بيمارى خويش را به ديگران سرايت داده ساختار جامعه را از هم فرو مىپاشند؛ و گاهى ممکن است يک رفتار نامعقول و غيرمقبول اجتماعي، در اثر همين تعادلات به صورت يک رفتار پسنديده در جامعه ظهور کند. همينطور اگر خانوادههاى يک جامعه بهنجار و متعادل باشند، جامعه نيز از سلامت واقعى برخوردار خواهد بود. اسلام نيز کار خود را از خانواده شروع کرده است. چنانکه پيامبر اسلام(ص) تبليغ خود را در آغاز رسالت، از خانواده و عشيرهاش آغاز کرد و در تداوم آن کار تبليغ و توسعه جامعه اسلامى را از درون خانواده خويش و با تربيت انسانهايى وارسته چون فاطمه زهرا(س)، امام حسن و امام حسين عليهمالسلام ادامه داد و به اين ترتيب هر کدام از ائمه اطهار(ع) نيز قبل از هر اقدام از خانواده خود شروع کردند. با اندک تاملى در سيره آن بزرگواران در نحوه ازدواج، تربيت فرزند، نوع ارتباط همسر و فرزندان و همچنين وصايا و سفارشات آنها به اهل بيت خود به خوبى در مىيابيم که اين بزرگ مردان تا چه اندازه به اهميت خانواده و تاثير غيرقابل ترديد آن بر جامعه عنايت داشتهاند.
البته ناگفته نماند در سلامت يا فساد جامعه، نقش ديگر کارگزاران اجتماعى مانند نهادهاى مذهبى و وسايل ارتباط جمعى را نمىتوان ناديده گرفت. اما بنابر پژوهشهاى جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعي، در اين تاثيرگذارى نهاد خانواده درصد قابل توجهى را به خود اختصاص داده است که آن را از ميان ديگر کارگزاران اجتماعى متمايز مىسازد. بنابراين براى تشکيل يک جامعه آرماني، تاسيس خانوادههاى آرمانى ضرورت دارد و خواستاران جامعه ايدهآل بايد به تشکيل خانوادههاى ايدهآل بپردازند.
پىنوشتها:
1- ساموئل کنيک، “جامعهشناسي”ترجمه مشفق همداني، تهران چاپ پنجم سال 1353، ص 151
2- محمدى رىشهري: ميران الحکمه، ج4، ص 276
3- وسائل الشيعه، ج14، ص 43
4- اکثر اهل النار العذاب- وسائل الشيعه، ج14، ص 8
5- چون در اين سنين نياز به ازدواج و آمادگى براى تشکيل خانواده در جوانان- بويژه دختران- ظهور پيدا مىکند.