زنان و مردان در مورد اهميت ندادن به رفع مشکلها بدانند که:
گروهي از خانمها و آقايان به اشتباه تصور ميکنند که نبايستي به مشکلهاي جاري، زياد اهميت داد چراکه مشکلها، خود بهمرور زمان حلميشوند. بنابراين، اين گروه سعي ميکنند مشکلهاي اساسي و اصلي را ناديده بگيرند يا روي آنها سرپوش بگذارند و يا آنها را خوب جلوه دهند. اگر زن يا مرد، يکي يا هر دو، براي حل مشکلهاي زندگي، با ديگري همکاري نکنند، بهمحض اينکه يکي سرصحبت را براي بازگويي مسأله و مشکل زندگي بازکند و آن ديگري نپذيرد و به آن توجه نکند يا از بحث و گفتوشنود فرارکند، بهزودي درهاي ارتباط سازنده و مؤثر به روي آنان، بسته خواهد شد. به اين معني که اين گروه از زوجها، ابتدا از نظر احساسي و عاطفي و سپس از نظر جنسي، حمايتي و... از هم دور ميشوند و در مرحلهي بعدي «دير يا زود» زندگيشان در آستانهي جدايي کامل قرار خواهد گرفت چراکه اگر موضوعهاي اساسي و ناراحتکننده حلوفصل نشوند، بهمرور زمان، مسائل، پيچيدهتر شده و ناراحتيهاي ناشي از آنها، بيشتر خواهند شد.
به جاي خوشبيني نابهجا و به تعويقانداختن راهحلها به اين اميد که اوضاع بهتر خواهد شد و نبايستي نگران بود، ميبايست با مشکلهاي اساسي روبهرو شد و آنها را حل کرد و به آنها توجه کرد چراکه اگر مشکلها بهصورت برنده- برنده حلوفصل نشوند، زندگي مشترک در بلندمدت، ابتدا براي يکي و در نهايت براي هر دو، بسيار آسيبپذير، دردناک و غيرقابل تحمل، خواهد شد.
بايد توجه داشت حل مشکلها در زمان و مکان مناسب، صورتگيرد. توجه شود که اول از حل مشکلهاي کوچکتر شروع شود و بعد به سراغ مشکلهاي بزرگتر رفت. در حل مشکلها بهويژه مشکلهاي اساسي و بزرگ بهطور حتم بايد از نظر و راهنمايي مشاوران و کارشناسان استفاده کرد تا به نتيجههاي درست و مثبت دستيافت.
توجه داشته باشيد که فرار مداوم از روبهروشدن با مشکلها و دنبال راهحل نبودن، فرد را دچار رنج و عذاب دائمي ميکند.
نکته مهم:ارزش من به اين بستگي ندارد که ديگران چهقدر مرا تأييد ميکنند، مهم اين است که خودم را همانطور که هستم، دوست داشته باشم.
خانمها و آقايان در مورد قهر و آشتي بدانند که:
عصبانيت و خشم، يک احساس طبيعي است. انکار يا ابرازنکردن احساسها براي تندرستي، زيانآور است ولي احساس خشم و عصبانيت خود را با ملايمت و در عين حال با قاطعيت بيان کردن، باعث ميشود فرد، کمتر دچار آسيبهاي رواني شود.
آيا قهرکردن و حرفنزدن، شيوهي مؤثر و واکنش نتيجهبخشي براي تنبيه ديگران است؟
قهرکردن، محل نگذاشتن و ترشرويي با ديگران، درواقع نوعي فرارکردن است و ميتواند نشانهي ترس، ناپختگي و ضعف شخصيتي باشد. در موقع بروز مشکلهاي ارتباطي، بايد بهدنبال راهحل بود نه اينکه صورت مسأله را پاک کرد چراکه وقتي از کسي که او را دوست داريد، ميرنجيد، از او دوري ميکنيد و يا به او بيمحلي ميکنيد، آيا به حل مشکلتان کمک ميکنيد يا فقط به ارتباطتان، بيشتر آسيب ميرسانيد؟
هر وقت مشکلي با اعضاي خانواده، پدر، مادر، همسر، فرزندان، دوستان، فاميل، شريکان و همکاران پيشميآيد، بهجاي قهرکردن، قطع ارتباط، لجبازي، کينهجويي و... ميبايست با مشکل روبهرو شد و دربارهي موضوع بهطور روشن، قاطع، بدون کليگويي و اغراق و در عينحال با ملايمت و بدون عصبانيت، صحبت کرد تا موضوع، حل شود.
بهجاي قهرکردن و حرفنزدن، ميتوان به روش زير عمل کرد:
مسأله يا مشکل پيشآمده را بهروشني بيان کنيد. احساستان را دربارهي رفتار بدي که با شما شده است، بهوضوح، با ملايمت و بدون دلخوري توضيح دهيد. دوست داريد با شما چگونه رفتار شود؟ آن را بيان کنيد و بخواهيد. اگر رفتار و برخورد با شما، مطابق ميلتان باشد، چه نتيجههايي در روابطتان حاصل ميشود؟ آن را توضيح دهيد.
چرا زوجين بهجاي سرکوب عصبانيت و خشم، بهتر است آنها را بروز دهند؟
خشم و عصبانيت، يک احساس طبيعي است. عصبانيت جزو مکانيزمهاي متعادلساز روان آدمي ميباشد و مانند سوپاپ اطمينان ديگ بخار است که مانع انفجار آن ميگردد. اگر خشم و عصبانيت، ابراز نشده و انباشته شود، زمينهساز کينه، نفرت، دشمني و انواع بيماريهاي رواني و جسماني ميشود. بنابراين، عصبانيت خود را نبايستي سرکوب کنيد و بايد خشم خود را بيرون بريزيد، اما چگونه؟
گروهي از زنان و مردان وقتي عصباني يا خشمگين ميشوند، با صداي بلند فرياد ميکشند، پايشان را به زمين ميکوبند، ناسزا گفته و حرفهاي نامناسب ميزنند، ديگران را وحشتزده ميکنند و... از کوره دررفتن و خود را کنترل نکردن، علاوه بر ايجاد ناراحتي، نگراني، وحشت و... براي ديگران، خودِ فرد خشمگين را نيز ناخواسته دچار آسيبهاي رواني فراوان ميکند. بايد توجه داشت که بروز عصبانيت و خشمهاي کنترلنشده، هرچند بهطور موقت به احساس آرامش و رضايت فرد کمک کند ولي تکرار آن در طولانيمدت، به تخريب اعصاب و روان فرد عصبي، منجر ميشود.
در موقع خشم و عصبانيت، لازم نيست آن را سرکوب يا انکار کرد بلکه خود را کنترل کنيد، خواستهي خود را صريح، قاطع و با ملايمت بيان کنيد چراکه وقتي بتوانيد بهطور مستقيم، حرفتان را روشن و قاطع ولي با ملايمت بزنيد، از طرف مقابل، پاسخ بهتري ميگيريد و همچنين به سلامتي خود نيز کمتر آسيب ميرسانيد.
خشونت و پرخاشگري، زود از کوره دررفتن و استفاده از واژههاي نامناسب، به تحريک بيشتر طرف مقابلتان ميانجامد، موازنهي طبيعي اقتدارتان بههم ميخورد، اقتدارتان کاهش مييابد و شخصيت شما در نظر ديگران، تضعيف ميشود.
بايد بدانيم اگر کسي با کسب مهارت و تمرين، بتواند خود را کنترل کرده و بهصورت درست، احساسهاي خشم و عصبانيت خود را بروز دهد، از ضرر و زيانهاي پرخاشگريِ ناشي از خشمها و عصبانيتها در ايجاد نفاق بين خود، دوستان و فاميل جلوگيري کرده و از جداييِ احساسي و عاطفي با همسر و فرزندان و... در امان خواهد ماند.
نقشپذيري افراد جامعه از الگوها و ارزشهاي جامعهي خويش
الگوها و ارزشهاي حاکم بر جامعه، در پيشرفت و پويايي يا در ايستايي و عقبماندگي آن جامعه، نقش اساسي بازي ميکنند. در سفر زندگي، هرکس تحتتأثير عاملهاي گوناگون و ازجمله معيارها، ارزشها و الگوهاي جامعهي خويش قرارميگيرد. بنابراين، اگر الگوهاي جامعه، غيرپويا و عقبمانده باشد، افراد جامعه در مسير اشتباه قرارميگيرند و هرگز به هدفهاي ارزشمند و والا نميرسند.
هر فردي تحتتأثير ديدهها، شنيدهها، ارزشها و معيارهاي جامعهي خويش قرار دارد که بخش بزرگي از اين الگوها و ارزشها، اطلاعات نادرست و غيرمفيد و حتي مضرند. اطلاعات نادرست در افراد، باورهاي اشتباه، انديشههاي منفي، احساسهاي غيرمفيد و عملکردهاي ناموفق را درپي دارند. به اين علت است که بسياري از افراد در زندگي روزمره، احساس تشويش، نگراني، غم، افسردگي، گناه، دردهاي مزمن و عدم موفقيت ميکنند. درواقع، الگوها و ارزشهاي منفي و اشتباه موجود در جامعه، بهطور تقريبي همهي افراد حتي تيزهوشان، انديشمندان و پيشروان را هم دچار سرگرداني و آسيب فراوان ميکند و به گسترش ذهنهاي بيمار، تداوم ميبخشد.
وقتي بينشها و باورهايمان، منفي و اشتباه باشند، چون براساس باورهايمان زندگي ميکنيم، در زندگي هميشه با مشکلهاي گوناگون رواني مواجه خواهيم بود، ازجمله تشويش و اضطراب شديد، ترسهاي بياساس، دلسردي و نااميديهاي فراوان، ناسازگاري، خود و ديگران را بيدليل مقصر دانستن، اسير بايدها و نبايدها شدن، کينهجوييها، نبخشيدن خود و ديگران، سختگيري زياد به خود و ديگران، غمگين بودن و... در حاليکه وقتي باورهايمان مثبت و سازنده باشند، ميتوانيم زندگي بسيار شاد، آرام و راحتي داشته باشيم. با مشکلهاي، راحتتر برخورد ميکنيم، مانعها را بهآساني برطرف ميسازيم، زندگي را براي خود و ديگران، آسان ميگيريم، به خود و ديگران، آرامش ميبخشيم و... ميگويند بسياري از انسانها در حدود 80سال زندگي ميکنند ولي بيش از 8000سال با انديشههاي منفي خود در غم و غصه، نگراني، اضطراب و تشويش بهسر ميبرند!
چرا زوجين نبايستي همديگر را کنترل يا تهديد کنند؟
زن و شوهري که سعي ميکند با تهديد و زور، ديگري را وادار به اطاعت کند و باکنترل او، رياست نمايد، حداکثر نتيجهاي که دريافت ميکند، اطاعت يا احترام ظاهري است ولي طرف زورگو دير يا زود احساس بيزاري و تنفر را در دل همسر، نسبت به خود ايجاد مينمايد. چراکه عشق و محبت را نميتوان با زور يا ترساندن هيچکس دوست ندارد به او بگويند که چه کاري بکند و يا چه کاري نکند. درنتيجه در طولانيمدت هريک از زوجين، رضايت و خوشحالي خود را از زندگي مشترک، از دست خواهند داد چراکه کنترلشوندهها، بيشتر مواقع، نگران بوده و احساس عدم امنيت ميکنند. کنترلکنندهها هم چون نميتوانند آن طوريکه دلشان ميخواهد، روي همسرشان اثر گذاشته و بر او تسلط پيدا کنند، احساس عدم رضايت دارند.
بسياري از مردان و گروهي از زنان، کنترل همسر خود را حق طبيعيشان ميدانند و گروهي ديگر تصور ميکنند که هرگز همسر خود را کنترل نميکنند ولي در عمل، از دستور دادن لذت ميبرند. هميشه همسر خود را نصيحت و راهنمايي ميکنند که اينکار را انجام بده و يا آنکار را انجام نده! در صورت عدم توجه به دستورها، اخم ميکنند، عصباني و خشمگين ميشوند، تهديد کرده و بهصورتهاي مختلف از خود واکنشهاي منفي نشان ميدهند، کينهجويي ميکنند، انتقام ميگيرند و...
کسي که تحت تسلط و کنترل شما قرارگيرد، احساس رنجش کرده و دير يا زود عليه شما طغيان و شورش خواهد کرد و زندگي را به کام شما تلخ و ناگوار خواهدساخت. اگر فردي به هر دليلي، رنجشها و نارضايتيهاي خود را پنهان کرده و بيان هم نکند، در بروز احساسها و عواطف خود دچار مشکل خواهد شد. بهعلاوه در طولانيمدت، انباشته شدن نارضايتيها و رنجشها باعث ميشود که محبتها، علاقهها و دوستيها به دشمنيها و تنفر تبديل شوند.
بايد بدانيم که زندگي مشترک، زماني اصولي، موفق و قابل دوام است که زوجين هر دو برنده- برنده باشند نه اينکه يکي برنده باشد و ديگري بازنده. افراد ناآگاه و ضعيف و افرادي که در کودکي تحتفشار و پرخاشگري پدر و مادر قرارداشتهاند، در روابط بين خود و همسر، با فرزندان، دوستان، فاميل و حتي در روابط اجتماعي از تهديد و ترساندن، بيشتر استفاده ميکنند و آنرا بازوي قدرت خود تصور ميکنند. بايد توجه کرد که تهديد، زورگويي و تسلط بر ديگري، محبت، وفاداري، عشق و ارتباط سالم و مؤثر بين همسران را بهوجود نميآورد چراکه تسلط بر ديگري، باعث رنجش و ناراحتي شده، عشق، مهرباني، وفاداريِ عاطفي و احساس واقعي بين همسران را از بين ميبرد و نتيجههاي ناگواري بهوجود ميآورد که طردشدن، منزوي گشتن، فاصله گرفتن، متنفر گشتن و... از آن جمله است. زوجهايي که تحت اين شرايط نامطلوب به زندگي مشترک ادامه دهند، هميشه تحت فشار بوده و شرايط سخت را تحمل کرده و به آن عادت ميکنند و هرگز از زندگي زناشوييشان رضايت عميق ندارند.
به جاي تحکم، تهديد، تسلط، کنترل و اعمال زور و فشار، سعي کنيد همکاري و تشريکمساعي همسرتان را جلب کنيد. بهجاي دستور، از او خواهش کنيد. نظر و خواستهي خود را روشن و قاطع ولي با ملايمت بيان کنيد. در صورتي که خواهش شما را انجام نداد، بگوييد که چه احساسي پيدا ميکنيد. درواقع بهجاي تهديد، زور و کنترل، با هم مشارکت و همکاري کنيد تا زندگي زناشوييِ شاد و آرامي داشته باشيد. باور داشته باشيد که هر کسي حق دارد با ميل و سليقهي خود زندگي کند، همانطوري که شما هم چنين حقي داريد. باور کنيم که هيچکدام از ما حق نداريم براي ديگري تعيين تکليف کنيم که چهطور واکنش نشان دهد و چگونه عمل نمايد. در صورت برآورده نشدن نيازهايمان، خواسته و نيازهاي خود را بهروشني و آرامي بيان کنيم تا همسرمان هم متوجه درخواست ما شود و بتواند در رفع آن اقدام نمايد. بپذيريم که بهجاي تهديد، تحکم و دستور، از همسرمان خواهش کنيم و نظرش را جلب کنيم نه اطاعت محض او را. بهترين کار اين است که نيازها و خواستههاي خود را به بهترين صورت مطرح کنيم تا با عشق و محبت، نسبت به رفع آن از طرف همسر، مورد عمل قرارگيرد. توجه داشته باشيم که در شرايط اضطراري ميبايست با مديريت قوي، موقعيتها را کنترل کرد و از متخصصان امر کمک گرفت و با آنان به مشورت پرداخت تا شرايط نامناسب را با کمترين هزينه و مشکل پشتسر گذاشت ولي در شرايط عادي، برابري و احترام متقابل، بهتر نتيجه ميدهد تا شدت عمل و کنترل ديگري! اگر کسي به خود يا ديگران آسيب برساند، ميبايست با عقل، منطق و مشورت با متخصصان امر، جلوي کارهايش را گرفت نه با زور، پرخاشگري و اجبار. بهطور کلي به اين باور پايبند باشيم که: «خودت زندگي کن و بگذار ديگران هم زندگي کنند.» بايد پذيرفت که تهديد، تسلط و ترساندن در طولانيمدت، کارساز نيست و سرانجام، شکست در انتظارتان خواهد بود. بنابراين، رعايت احترام همديگر، گفتوگو، تفاهم، توافق، مصالحه و مهرباني را جايگزين نامهربانيها و تهديدها کردن، شادابي و سلامتيِ زندگي مشترک شما را تضمين خواهد کرد چراکه اگر همسرتان يا ديگران، زورگويي و تسلط شما را بپذيرند، بهطور معمول از رفتار زورگويانهي شما ميرنجند و عدم رضايت باطني خود را نشان داده و دير يا زود درصدد تلافي و انتقام خواهند بود.
منبع:www.shadkami.com