زندگي مشترك افقي است روشن و جلوه گاهي زيبا براي تولدي دوباره؛ مشروط بر آن كه وجوه ضروري اين اشتراك، يعني توانايي ها و مهارت هاي خاص و سازنده، در تفكر، بينش و عملكرد انسان رؤيت و ملاحظه شود. زيرا اين مهارت ها و توانايي هاي انسان است كه در وقت لزوم، به ياري او ميآيد تا مشكلات ، اختلافات و نقاط ضعف و كاستي هاي زندگي مشتركش را برطرف نمايد. حال چنانچه زندگي مشتركي كه براساس پيوندي مقدس از سوي زن و مرد، صورت پذيرفته، با عدم توانايي ها و مهارت هاي هر دو نفر و يا حتي يكي از آنها روبه رو شود، به طور مسلم، ادامه اين زندگي با تلخكامي، ناراحتي و تنش و رنجش همراه خواهد شد. بنابراين بايد در نظر داشته باشيم بقا و تداوم و شيريني يك زندگي مشترك، هميشه در گرو توانايي ها و مهارت هاي خاصي است كه در حقيقت تضمين كننده اي قابل اطمينان براي خوشبختي زوجين به حساب ميآيند.
به همين لحاظ در نوشتاري كه پيش رو داريد سعي شده است تا به صورت اجمال به راهكارهاي مهم و اساسي، پيرامون برخي از توانايي ها و مهارت هاي لازم براي ايجاد و برقراري يك زندگي مشترك ايده آل پرداخته شود.
مهارت در خودآگاهي
آگاهي از خود و خصوصيات مختلف خود، به انسان كمك ميكند با توانايي ها و ضعف ها و ساير خصوصيات خود آشنا شود. همچنين در صورت برخورد با طرف مقابل و تشكيل زندگي مشترك بهتر و عميق تر با مسائل روبه رو شود. اين خودآگاهي به شخص نشان ميدهد كه چگونه ميتواند احساسات خود را بشناسد، از وجود آنها آگاه شده و به وقت لزوم كنترلشان نمايد تا منجر به هيچگونه ناراحتي نگردد.
خودآگاهي، موجب شناخت نياز افراد و يافتن راه مناسب براي مواجهه با آنها ميشود. همچنين اهداف زندگي را مشخص تر و واقع بينانه تر نشان ميدهد و ارزش واقعي افراد و مسائل پيرامونشان را نمايان ميسازد. خودآگاهي فرآيند سالم هويت يابي را براي انسان سهل تر مينمايد، به زندگي او آرامش ميدهد و احساس رضايت مندي اش را رونق ميبخشد.
«خودآگاهي» تضمين كننده استحكام وجود فرد در هنگام بزرگسالي است و باعث پرورش روابط زن و شوهر در رويارويي با مشكلات و حل مناسب آنها ميشود.
به جز موارد فوق، «خودآگاهي» شناخت و تنظيم احساسات، اهداف و برنامه زندگي، تفريحات و سرگرميها، توانايي ها، ضعف ها، ارزش ها، مسئوليت ها، شناخت فرهنگ، مذهب، علائق، آرزوها و استعدادها را به دنبال دارد.
كشف و درك و شناخت مهارت ها و توانايي هاي خود، به اين دليل مهم است كه فرد قبل از ازدواجش بداند چه هدفي دارد تا براي ازدواج خود براساس هدف اصلي زندگي اش، برنامه ريزي نمايد. مثلاً فردي كه هدفش رسيدن به درجات عاليه كمال و معنويات است، اگر با کسي ازدواج كند كه هدفش رسيدن به يك زندگي تجملي و سراسر ماديات است، به طور قطع پس از ازدواج، دچار مشكلات فراواني در زندگي مشترك خواهد شد. امتياز ديگري كه ميتوان براي خودآگاهي منظور نمود آن است كه موجبي قدرتمند براي شناخت و تشخيص تفاوت هاي بين خود و ديگران است. در اين ميان بايد گفت شناخت تفاوت هاي ميان زن و مرد، يكي از مهم ترين بخش هاي مربوط به مهارت خودآگاهي است.
شناخت تفاوت هاي ميان زنان و مردان
در يك بعد كلي ميتوان گفت انسان ها، تفاوت هاي بسياري با يكديگر دارند كه دلايل شان نيز متنوع و متعدد است. اما تفاوت هاي بين زن و مرد ، تفاوت هاي عمده اي است. برخي از اين تفاوت ها، ريشه در عوامل فيزيولوژيكي و زيستي دارند و بعضي، نشأت گرفته از عوامل فرهنگي و اجتماعي هستند.بيشترين اين تفاوت ها را كه معمولاً شديد و قابل تعمق است، ميتوان در ازدواج و زندگي مشترك به وضوح احساس كرد، از جمله اين كه:
1ديدگاه زنان و مردان نسبت به ارتباط و مسائل زناشويي كاملاً متفاوت است
اين تفاوت كه در واقع ريشه زيستي دارد، مهمترين اختلاف آنان در ارتباط با رابطه زناشويي است. اين رابطه در زنان با عواطف مثبت و احساسات گره خورده است در حالي كه در مردها، بيشتر جنبه هاي فيزيولوژيك دارد. ديگر آن كه جنبه هاي عاطفي اين احساس در مردها، بسيار كمتر از آن احساسي است كه در زن ها وجود دارد. اين تفاوتها و يا عدم آگاهي از آنها، گاهي موجب سوء تفاهم و بر هم خوردن روابط ميان مرد و همسرش ميشود.
2 استقلال براي مردان اهميت بسياري دارد
استقلال مردها از موارد قابل توجه در زندگي مشترك است. چون آنها مايلند و ميخواهند در مورد مسائل مالي و معاملات و ساير موارد مشابه، مستقل عمل كنند. مخالفت همسر يا عدم توجه وي به اين نكته، ميتواند مشكلات و موانعي در زندگي مشترك ايجاد کند زيرا مرد تصور ميکند كه به احساس استقلالش، لطمه خورده است.
3 زنان ميخواهند مورد حمايت باشند و به اين حمايت اهميت ميدهند
چنانچه زن حس كند از طرف همسرش مورد بي توجهي و بي مسئوليتي قرار گرفته، به شدت آزرده ميشود و واكنش هاي عاطفي شديد نشان ميدهد. زيرا آنچه براي زن ها اهميت دارد، آن است كه حس كنند همسرشان به آنان احترام ميگذارد و به سلامت وعقيده و ... آنان اهميت ميدهد.
4 مديريت خانه براي مردها بسيار مهم است
با مراجعه به فرهنگ هاي مختلف موجود در جوامع گوناگون، خواهيم ديد كه «مرد» به عنوان قدرت اول خانواده، شناخته شده است كه البته اين مسئله را بايد جداي از تبعيض هاي ميان زن و مرد، به حساب آورد. در خانواده هايي كه زن بدون نظرخواهي و مشورت همسرش درباره مسائل خانوادگي تصميمي اتخاذ مينمايد، يا اين كه قدرت اول خانواده است، معمولاً مشكلات گوناگون زيادي مشاهده ميشود كه آسيب ديدگي احساس مرد از خود را ميتوان يكي از اين ناراحتي ها دانست. البته اين كه مرد، قدرت اول خانواده باشد بدان معنا نيست كه مرد، در يك نقش ديكتاتوري ظاهر شود بلكه منظور از اين مسئله، مديريتي است كه بايد بر عهده مرد قرار بگيرد.
5 صحبت كردن و ارتباطات اجتماعي براي زنان مهم است
زن ها با دور هم جمع شدن و صحبت كردن، بسياري از نگراني ها، استرس ها و ناراحتي هاي خود را تعديل وتخليه مينمايند. تمايل به ارتباطات اجتماعي و حرف زدن در زنان بيشتر از مردان است. به همين دليل چنانچه درك و آگاهي زن و مرد، نسبت به اين خصوصيت ضعيف باشد، مطمئناً آنان را دچار سوء تفاهمات جدي در زندگي مشترك خواهد نمود.
6 نگاه مردان به مسائل، كلي تر است
مردها معمولاً وارد جزئيات و نكات ظريف نميشوند، در حالي كه زن ها به عمق مسائل و اجزاء ريز در ارتباطات و ديگر موارد، توجه زيادي دارند. معمولاً اين خصوصيات زن و مرد، موجب ميشود زن تصور كند مرد در باره بسياري از مسائل بي دقت و بدون توجه است و مرد نيز همسرش را فردي حساس و ريزبين بداند كه هميشه ذهن خود را براي موارد و مسائل پيش پا افتاده و كم اهميت، درگير و مشغول ميسازد.
7 جذابيت هاي جسمي و آراستگي براي مردها بسيار اهميت دارد
مردها بيش از زن ها تحت تأثير جذابيت هاي جسميو آراستگي زن قرار ميگيرند كه اين نيز يكي ديگر از تفاوت هاي مهم آنهاست.
8 زن ها عاطفي تر از مردها هستند
يكي ديگر از تفاوت هاي عمده بين زن و مرد، عاطفي تر بودن زنان است و اين انتظاري است كه زن ها، از مردها نيز دارند! مثلاً زني كه همواره تاريخ دقيق روز ازدواج ، تاريخ تولد همسر، مكان آشنايي و ... را به ياد دارد و چه بسا به مناسبت آنها، براي همسر خود، هديه هايي هم تهيه كند، وقتي با شوهري روبه رو ميشود كه نسبت به اين مسائل بي اعتنا يا فراموشكار است، نخستين احساسش آن است كه همسرش نسبت به او بي علاقه و بي اهميت است. بايد دانست ادامه چنين تفكرات منفي و برخوردهاي احساسي در مدت زماني اندك، موجب بروز سوء تفاهم و دلسردي از زندگي مشترك ميشود. لذا آگاهي از اين نكات ضمن آن كه از ناراحتي هاي بسياري جلوگيري ميكند، احساس مهارت در زندگي مشترك را در شخص رشد ميدهد و او را به موفقيت ميرساند.
9مهارت در همدلي با افراد
همدلي با افراد مهارت خاصي ميخواهد. همدلي به برقراري ارتباط عميق و صميميبه انسان ها كمك بسياري ميكند. گاهي اوقات افراد به اشتباه، تصور ميكنند تفاهم به اين معناست كه ما با فرد مقابل، كاملاً همفكر و هم عقيده باشيم، در حالي كه بايد گفت چنين تصوري از پايه و اساس اشتباه است، زيرا هيچ گاه نميتوان دو انسان را يافت كه به طور كامل شبيه يكديگر باشند. اختلاف و تفاوت در ديدگاه ها، سليقه ها، آرزوها، عقايد و علايق، همه و همه، امري طبيعي و كاملاً عادي است. اما آنچه اين اختلاف و تفاوت را ميتواند براي ما، قابل درك و فهم سازد، همان «همدلي» است كه به واسطه آن، ميتوانيم بسياري از مشكلات ارتباطي خود با ديگران، خاصه شريك زندگي مان، را برطرف سازيم.
اصول مهارت همدلي
. به صحبت هاي ديگران خوب گوش كنيد.
هنگاميكه كسي صحبت ميكند، كار ديگري انجام ندهيد. خوب گوش كردن يا به عبارت ديگر، گوش كردن فعال، پايه و اساس هر نوع ارتباط سالمياست. نميتوان هم كتاب خواند و هم به صحبت هاي طرف مقابل گوش داد. چون بين شنيدن و گوش دادن، تفاوت زيادي وجود دارد. همچنين توجه كنيد كه هنگام صحبت كردن طرف مقابل، به صورت او نگاه كنيد تا مطمئن باشد نسبت به صحبت هايش، هر چند معمولي و عادي، دقت، حرمت و حساسيت لازم را قائليد. حتي گاه با اظهار كلماتي چون بله! عجب! خوب! فهميدم! پس اين طور! به او نشان دهيد كه كاملاً به صحبت هايش و آنچه كه ميگويد، توجه داريد و براي اين توجه تمركز كافي داشته باشيد.
. با احساس و عواطف طرف مقابلتان همراه و هماهنگ شويد.
هنگام همدلي، سعي كنيد طرف مقابل خود را درك كنيد. آن هم به طور حقيقي و دور از هرگونه تظاهر و تصنعي رياكارانه يا از روي اجبار! بلكه از روي عاطفه و احساس هماهنگ با طرف مقابل. مثلاً هيچ وقت نميتوان با فردي كه با صدا و حالتي حزن آلود، درباره مسئله يا موضوع ناراحت كننده اي سخن ميگويد، با لحني شاد و سرشار از سرخوشي سخن گفت. البته عكس اين مثال نيز صادق است.
.به احساسات و هيجان هاي طرف مقابل تان توجه داشته باشيد.
بيشتر اوقات، فردي كه از شرايط و مسايل خود، سخن ميگويد و به شرح مشكلات يا درد دل هايش ميپردازد، قبل از آن كه به دنبال راه چاره يا پند و اندرز و يا راهنمايي باشد، نياز دارد تا مخاطب او، متوجه احساس و حالت و هيجان او شود و موقعيت هاي احساسي او را درك كند. شما بايد با توجهي كه نسبت به احساس و هيجان او ميكنيد، اين خواسته را براي وي به اثبات برسانيد.
.خود را به جاي طرف مقابل بگذاريد.
تنها در اين صورت است كه ميتوانيد از دريچه چشم وي، به مشكلات نگاه كنيد و احساسات و موقعيتش را دريابيد تا بتوانيد همدلي لازم را درباره اش داشته باشيد.
. در همدلي با طرف مقابل، از جمله هاي قاطع استفاده نكنيد.
معمولاً شدت ناراحتي و هيجان در فرد نيازمند به همدلي، به حدي است كه موجبات آزردگي و آسيب پذيري را در او، مستعد ميسازد. بنابراين بايد مراقب بود تا با چنين فردي، با كلمه ها و جمله هاي قاطع و بُرنده، صحبت نكنيم. چه بسا كه در تشخيص احساس و معاني سخنان وي اشتباه كرده باشيم آن وقت به دليل قطعيت نظر و صحبتي كه داشته ايم، نه تنها همراه و همدل او نبوده ايم، بلكه به نوعي وي را آزرده خاطر و منزجر نيز كرده ايم.
10مهارت حل اختلاف
اين مهارت نيز، همانند بقيه مهارت ها، براي ازدواج و تشكيل زندگي مشترك و اصولاً برقراري ارتباط درست با ديگران ضروري و واجب است. آنچه مسلم است، بروز اختلاف و تفاوت بين افراد، امري كاملاً عادي و طبيعي است. منتها مهمتر و طبيعي تر آن است كه نسبت به حل اين اختلافات، اشراف داشته باشيم و بتوانيم اختلاف يا سوء تفاهمات خود يا ديگران را به گونه اي حل كنيم كه رضايت همه فراهم آيد؛ و اين رضايت حاصل نخواهد شد مگر با كسب مهارت در حل اختلافات.
اصول مهارت حل اختلاف
صحبت كنيد، اما بدون پرخاش و توهين و تندي.
حل اختلاف، در زمان عصبانيت، حاصلي جز تخريب بيشتر نخواهد داشت. پس بهتر آن است كه هميشه بعد از آرام شدن محيط و افراد، اقدام شود. منفي سخن نگوييد.
اگر براي وصل كردن، قدم جلو ميگذاريم، بايد دقت كنيم از به كار بردن سخنان نوميد كننده و تحريك كننده و در مجموع منفي، خودداري نمائيم. در اولين قدم اختلاف، آن را حل كنيد.
به محض احساس اختلاف يا سوء تفاهم، درصدد حل آن برآييد. چون اگر شامل مرور زمان شود، تبديل به كينه و رنجش ميشود. به خاطر داشته باشيد صحبت و بازگو كردن ناراحتي ها و سوءتفاهمات، كمك مؤثري براي رهايي از غم و اندوه است و حل اختلافات را نيز سهل تر مينمايد. از طرف مقابل خود، يا طرفين اختلاف، درخواست كنيد تا خيلي سريع، وقت مناسبي را با هماهنگي يكديگر، براي حل اختلاف، اختصاص دهند. احساس شرم و گناه و خجالت را براي طرف مقابل به وجود نياوريد.
چنانچه ما با طرف مقابل خود، دچار مشكلي شده ايد يا براي حل اختلاف ديگران، ميخواهيد اقدام نمائيد، هرگز نبايد به گونه اي صحبت كنيد كه ديگري يا ديگران را دچار احساس خجالت، گناه يا شرمندگي كنيد. طعنه و كنايه را نيز بايد از لحن و كلامتان حذف نماييد. نظر و عقيده خود را بيان كنيد.
ناراحتي خود را عنوان كنيد و درباره اش سخن بگوييد بدون آن كه قضاوت يا سرزنش كنيد و حكميصادر نماييد. ديگري يا ديگران نيز حق دارند.
به طرف مقابل خود يا ديگراني كه با يكديگر دچار اختلاف شده اند، اجازه كافي بدهيد تا از ناراحتي ها و مشكلاتشان صحبت كنند. تخليه رواني، فرد را براي طرح يا پذيرش مسائل متفاوت و سپس حل مشكلات، آماده تر مينمايد. عذرخواهي مشكل نيست.
در زمان حل اختلاف، چنانچه فرد متوجه اشتباه خود بشود، بهتر است فوري با يك جمله كه حاكي از ندامت و عذرخواهي اوست مسئله را ختم به خير كند. «عذرخواهي» نه تنها فرد را كوچك نميكند، بلكه ديگران را متوجه انعطاف و دقت نظر او نيز ميسازد. حال چنانچه لزوميبه عذرخواهي هيچ كسي مشاهده نشد، توافق و به قول معروف، كنار آمدن با هم، مسيري تازه براي رفع سوء تفاهمات و برقراري ارتباطات جديد خواهد بود. هربار، فقط يك موضوع را مطرح كنيد.
براي هر مشكل، يك جلسه مشخص را اختصاص دهيد. چرا كه در صورت صحبت و طرح همه ناراحتي ها و مشكلات در يك جلسه، نه تنها راه حلي حاصل نخواهد شد، بلكه به لحاظ يادآوري و تداعي يا درهم پيچيدگي ناراحتي ها، دامنه اختلافات وسعت بيشتري خواهد گرفت.
لازم به يادآوري است كه مهارت حل اختلاف، در روابط خانوادگي، خاصه ارتباط ميان زن ها و شوهرها، اهميت بسياري دارد. ضمناً بايد در نظر داشت كه در اين روابط، حفظ احترام ادب و حرمت و همكاري و تعادل، براي همگان امري لازم و واجب است.
11مهارت تصميم گيري
تصميم گيري نياز به مهارت دارد. انسان ها به صورت هاي مختلفي تصميم گيري ميكنند، خواه اين تصميم درباره معامله اي باشد يا اشتغال به كاري يا انجام عملي يا ازدواجي.
انواع تصميم گيري
1.تصميم گيري احساسي؛ كه تصميم براساس يك احساس خاص ( عشق ، خشم، كينه، حسادت و كمك و...) گرفته ميشود.
.2 تصميم گيري اجتنابي؛ تصميميكه فرد به دليل ترس و نگراني كه دارد، سعي ميكند تا آنجا كه ميتواند آن را به تعويق اندازد. اين گونه اتخاذ تصميم، امكان آن را به وجود ميآورد كه فرد، فرصت هاي مناسب زندگي خويش را از دست بدهد.
3. تصميم گيري اخلاقي؛ تصميمياست كه فرد، براي انجام آن به دلايل اخلاقي تكيه ميكند. مثلاً ادامه دادن به يك زندگي مشترك مملو از تنش و پر تشنج، به دليل وجود فرزند.
4.تصميم گيري تكانشي؛ اين نوع تصميم گيري، بسيار سريع و بدون توجه به عاقبت كار، يا ارزيابي و توجه به موقعيت ها و شرايط صورت ميگيرد. مثلاً فردي، فرد مقابل خود را براي كاري كه در نظر دارد ترغيب به عجله ميكند و قدرت تفكر در مورد يك عمل درست را از او ميگيرد.
5.تصميم گيري مطيعانه؛ سبك تصميم گيري مطيعانه، ميتواند صدمه زيادي به موضوع تصميم و يا به عنوان مثال، به ازدواج فرد، وارد كند. در تصميم گيري مطيعانه، ديگران براي يك يا دو نفر يا موضوعي، تصميم ميگيرند بدون آن كه فرد يا افراد يا موضوعي كه تصميم بر روي آن اجرا ميشود، نقشي در اين تصميم گيري داشته باشند. نمونه اين تصميم گيري را ميتوان در ازدواج هاي سنتي مشاهده كرد.
6.تصميم گيري عقلاني؛ سالم ترين تصميم ها، تصميمياست كه براساس تفكر، بررسي و مطالعه، ارزيابي و تحقيق صورت بگيرد. تصميم گيري عقلاني، براساس واقعيات است و معمولاً خطا و اشتباه در آن به ندرت ديده ميشود.
اصول تصميم گيري عقلاني
تصميم گيري عقلاني نيز مانند بقيه مهارت ها، داراي اصول مهارتي است كه به ترتيب ذيل است:
مواجه شدن با يك تصميم: زماني است كه فرد متوجه ميشود بايد تصميم بگيرد. بنابراين روي آن تمركز كرده و ضمن روشن كردن موضوع تصميم، اطلاعات مورد نياز را جمع آوري مينمايد.
حق انتخاب و بررسي مورد تصميم بر اساس اطلاعات: با راه حل ها و اطلاعاتي كه فرد به دست آورده، اين حق را مييابد تا تصميميدرست براي انتخاب، ازدواج يا انجام كار مورد نظرش بگيرد.
ارزيابي پيامدهاي پيش بيني شده حق انتخاب: فرد پيامدهاي متفاوت از انتخاب ها را مورد بررسي و ارزيابي قرار ميدهد تا معقول ترين آنها را انتخاب كند.
تعهد به تصميم: نسبت به تصميميكه گرفته ميشود بايد پايبند بود و به آن اعتقاد داشت.
برنامه ريزي براي انجام تصميم: حتي تصميم عقلاني نيز نياز به برنامه ريزي دقيق دارد.
اجرا يا انجام تصميم: در اين مرحله، فرد به صورت عملي وارد مراحل برنامه ريزي شده ميشود. مثلاً تصميم به ازدواج كه مراحلي همچون خواستگاري ، نامزدي ، خريد و غيره دارد.
ارزيابي پيامدهاي واقعي اجرا يا انجام تصميم: فرد به بررسي و ارزيابي تصميميميپردازد كه يا ناموفق بوده يا آن موفقيت لازميرا كه فكر ميكرده نداشته است. در اينجا فرد مراحلي را كه از سر گذرانده، مورد بررسي قرار ميدهد تا براي برنامه آينده اش، شروع به برنامه ريزي كند.
منبع:www.seemorgh.com