تأثير مشورت
خودرأيى, استبداد به رإى, تك روى و خودمحورى, پايه بسيارى از ناهنجارى هاست. در مسايل خانوادگى نيز تصميم گيريهاى يك طرفه و بدون مشورت با ساير افراد خانه, اغلب مسأله ساز است.
هم احترام گذاشتن به همسر و فرزندان ايجاب مى كند كه در باره موضوعاتى كه به امور خانواده مربوط مى شود, با آنان ((مشورت)) شود, هم ثمره آن, بهره گيرى از افكار آنان است.
چه خوب است كه خانه ها, ((مجلس شوراى خانوادگى)) باشند و اعضاى خانواده, همه حق نظر دادن داشته باشند و مسايل و مشكلات خانواده را با سرانگشت مشورت و تبادل نظر حل كنند.
لازمه يك زندگى جمعى, ((تفاهم)), ((حسن ظن)) و ((اعتماد)) است. بكارگيرى اصل مشورت در خانه, اين عناصر مورد نياز در پديد آمدن محيط و جمعى صميمى و متعادل را فراهم مى سازد.
مثلا اگر مرد, بخواهد بدون همفكرى با همسرش يك مهمانى بدهد, يا زن بخواهد بدون هماهنگى و مشورت به ديدن اقوام خود برود, يا فرزند بخواهد بدون طرح مسإله با والدين, به يك اردو و مسافرت برود, يا بدون نظرخواهى از هم, تصميم بگيرند خانه را بفروشند يا خانه اى بخرند يا تغيير شغل دهند, يا تغييراتى در ساختمان و بناى خانه پديد آورند, اين گونه تك رويها اغلب مسإله ساز و بحران آفرين و حداقل زمينه ساز گله و شكايت مى شود.
همه چيز را همگان دانند. اين ضرب المثل, از يك حكمت ريشه دار خبر مى دهد. گاهى علاقه به يك چيز و كار, انسان را از ديدن ضعفها و درك معايب آن كر و كور مى سازد. مشورت و رايزنى با ديگران, براى درستى يك تصميم و عمل, بستر مناسب ترى فراهم مى آورد. اشخاصى هم كه در خانه مورد مشورت قرار مى گيرند و به نظر و رإى آنها توجه مى شود, احساس شخصيت مى كنند و در كارهاى خانه, بيشتر احساس مسووليت و نقش و جايگاه مى كنند.
مشاور پير يا جوان؟
البته در مشورت, سن و سال چندان ملاك نيست. آنچه رايزنى ها را اعتبار مى بخشد و مشورت را ارزشمند و قابل اعتماد مى سازد, ((عقل)), ((تجربه)) و ((ايمان)) و ((صداقت)) است. مشاوره با خردمندان مجرب و مومنان صادق, مانع آسيب در تصميم و عمل مى شود. و چون على القاعده, پيران كارآزموده و سالمندان جهان ديده, باتجربه ترند و تجربه بالاتر از علم است, توصيه شده كه با سالمندان مجرب مشورت كنند. در خانه, ديدگاه بزرگ خانواده و خاندان مى تواند طرف مشورت خوبى به شمار آيد. حضرت امير(ع) مى فرمايد: ((افضل من شاورت ذوى التجارب));(1)
برترين كسى كه با آنان مشورت مى كنى, صاحبان تجربه هايند.
در سخنى از حضرت رسول(ص), مسإله ((عقل)) ملاك قرار گرفته است. مى فرمايد: ((استرشدوا العاقل و لا تعصوه فتندموا));(2)
با خردمند مشورت كنيد و راه رشد را جويا شويد و نافرمانى او نكنيد كه پشيمان مى شويد.
هرچند تصميم نهايى در خانواده, با ((بزرگ خانه)) است, ولى چرا بايد خود را از انديشه و فكر بقيه افراد, محروم ساخت؟ اگر در خانه, بزرگترى باشد كه دانش و تجربه افزون ترى دارد, چه بهتر كه از نظرات پخته او هم استفاده شود. و اگر جوانان تيزهوش و بااستعداد و آگاه هم باشند, مشورت با آنان به خاطر تيزهوشى و فراست و جولان ذهنى و سرعت انتقالى كه دارند, مى تواند بسيار كارساز باشد.
حضرت امير(ع) در سخنى حكيمانه فرموده است:
((هرگاه در كارى نيازمند مشورت بودى, آن را ابتدا با جوانان در ميان بگذار, چرا كه ذهن و فكر آنان تيزتر است و سرعت انتقالشان بيشتر. سپس آن را با رإى سالمندان باتجربه هم در ميان بگذار و بر آنان عرضه كن, تا نيك و بد و قوت و ضعف آن را پى جويى كنند و بهترين را ((انتخاب)) كنند, چون تجربه آنان بيشتر است. ))(3)
در اين كلام علوى, هم ((ذهن باز و فكر تيز)) معيار به شمار آمده است, هم ((تجربه)) كه اغلب در پيران جهان ديده است. هر كس به خاطر برخوردارى از مواهبى مى تواند طرف مشورت قرار گيرد و ما را در تصميم گيرى درست تر, يارى كند. در روايت است كه جمعى از اصحاب نزد امام رضا(ع) بودند. از پدر بزرگوارش امام موسى بن جعفر(ع) ياد شد. حضرت فرمود: عقل و خرد او قابل مقايسه با عقل ديگران نبود, ولى در عين حال گاهى با غلامان سياه خود مشورت مى كرد. وقتى مى گفتند: آيا با چنين كسى مشورت مى كنى؟ مى فرمود: خداى متعال چه بسا فتح و گشايش را بر زبان اين شخص قرار داده است!(4)
حرمت بزرگان
پدر و مادر, به معناى واقعى كلمه ((چراغ خانه))اند. بخصوص اگر به سن بالايى رسيده باشند, محور وحدت و رمز هميشگى و كانون الفت در افراد خانواده اند. هم احترامشان لازم تر است, هم حقوق اخلاقى و معاشرتى شان بيشتر است.
در فرهنگ دينى و آداب تربيتى ما, بزرگداشت و حرمت نهادن به ((بزرگ)), يك وظيفه است. توصيه حضرت امير(ع) اين است كه دانشمند را به خاطر علمش و بزرگسال را به خاطر سن و سالش بايد احترام كرد (يكرم العالم لعلمه و الكبير لسنه).(5)
كانون خانواده, به شدت محتاج اين تكريمها و حرمت نهادنها به بزرگان است, تا از اراده و تدبير و كارآيى بزرگان در حل مشكلات و ايجاد صفا و صميميت و رفع منازعات بهترين بهره گرفته شود. وقتى بزرگ خانواده مى تواند به عنوان ((مشاور عالى)) نظر بدهد و نظرش حرف آخر و فيصله دهنده برخى كشمكشها باشد كه آن ((جايگاه)) والا و ممتاز و مورد اعتماد و حرمت را داشته باشد.
امام صادق(ع) فرمود: هر كس كه به بزرگ ما احترام نگذارد و به كوچك ما ترحم نكند, از ما نيست.(6)
اگر ما ((امروز)), زير بال پدر و مادر سالخورده خود را نگيريم و اگر به بزرگترها و صاحبان تجربه در خانواده احترام نگذاريم, از كجا كه ((فردا)), فرزندان ما هنگام نيازمان به كمك ما بشتابند, يا هنگام نيازشان از انديشه و تجربه و رهنمود ما بهره گيرند؟ وقتى ما به آنان با رفتار خودمان شيوه محبت و احترام به بزرگترها را نياموزيم, در كدام مكتب و از رفتار چه كس بياموزند كه با بزرگان و سالخوردگان و اهل خرد و تجربه, برخوردى انسانى, احترام آميز, حق شناسانه و تجربه آموزانه داشته باشند؟
رسول خدا(ص) فرمود: ((البركه مع اكابركم.))(7)
بركت و خير ماندگار, با بزرگان شماست. آيا بهره مندى از انديشه و تجربه و نظر مشورتى بزرگان, ((بركت)) نيست؟ يك پيرمرد در ميان يك خاندان, همچون پيامبرى است كه در ميان امت خود باشد. اين كلام حضرت رسول(ص) است. يعنى همان بركت و هدايت و روشنگرى و حمايت
و محوريت براى وحدت و عامل انسجام و همبستگى كه يك پيامبر در ميان مردم دارد, براى پيرمرد باايمان و تجربه هم همين جايگاه و نقش وجود دارد.
چه بسيار اختلافهاى خانوادگى كه پس از فوت ((بزرگ خاندان)) به وجود مى آيد و افراد از هم جدا مى شوند و رابطه ها و رفت و آمدها كمتر مى شود. اين از نشانه هاى همان ((بركت وجودى)) آنان است كه اثر آن را در فقدانشان بهتر مى توان دريافت. پس تا وقتى هستند, چرا قدرشان ندانيم و بر صدرشان ننشانيم و از آنچه كه آنان در ((خشت خام)) مى بينند و جوانان در آينه كم كمتر مى بينند, فيض و بهره نبريم؟
حرمت نهادن هم در ظاهر و گفتار و برخورد است, هم در ارج نهادن به افكار و رهنمودها و هدايتهاى آنان كه برخاسته از ايمان و نشإت گرفته از تجاربشان است.
پدر و مادر وقتى مى توانند ((محور وحدت)) در يك خانواده باشند كه افراد خانواده و اعضاى فاميل, ((شإن)) آنان را بشناسند و مطابق آن شإن و جايگاه, احترام و اطاعت و تواضع كنند. اين گونه زندگى ها گرمتر و رابطه ها صميمى تر و مستحكم تر است. خطاها و مشكلاتى هم كه اغلب نتيجه خامى و بى تجربگى است, كمتر پيش خواهد آمد.
صداقت در نظريه مشورتى
گاهى كسانى در موردى خاص, تجربه يا دانش كافى ندارند. وقتى طرف مشورت قرار مى گيرند, بايد صادقانه به ناتوانى يا كم اطلاعى خويش اعتراف كنند, تا از اين رهگذر, ديگران به خطا دچار نشوند.
مشاور (چه در خانه چه بيرون) بايد صداقت و امانت داشته باشد و در محدوده دانايى و آگاهى خود نظر بدهد.
در ((رساله الحقوق)) امام سجاد(ع) چنين آمده است:
((حق مشورت كننده با تو, اين است كه اگر در مورد مشورت, رإى و فكرى دارى, در خيرخواهى نهايت تلاش را بكنى و آنچه را مى دانى به او برسانى, به نحوى كه اگر تو به جاى او بودى همان كارى را مى كردى كه به او مى گويى. اين را هم همراه با نرمش و ملاطفت انجام بده. و اگر در آن مورد, رإيى نداشتى ولى كسى را مى شناسى كه مورد اطمينان توست و به رإى او راضى هستى و مطمئن و او را به عنوان مشاور خودت مى پسندى, پس او را نزد او راهنمايى كن, تا نه خيرى را از او مضايقه كرده باشى و نه خيرخواهى را از او باز داشته باشى.))(8)
در اين كلام, چند محور مهم ديده مى شود:
اول: اينكه انسان خود را براى اظهارنظر در باره هر چيزى, صالح و شايسته نداند و در حيطه علم و كارشناسى خود, نظر مشورتى بدهد.
دوم: اينكه انسان به درستى و صدق و استحكام نظر مشورتى خود اطمينان داشته باشد, در حدى كه خودش هم بتواند به آن عمل كند.
سوم: اينكه صلاح طرف را مراعات كند, نه موقعيت شخصى خويش را.
چهارم: اينكه اگر خود, نظر و تجربه خاصى ندارد, او را به مراكز و اشخاص صالح و خبره راهنمايى كند و نقش وساطت در خيررسانى ايفا كند.
امام صادق(ع) مى فرمايد: ((من استشار اخاه فلم ينصحه محض الرإى سلبه الله عز و جل رإيه));(9)
هر كس با برادر دينى اش مشورت كند و او رإى خالص و بى شأبه اى به او ارأه ندهد (خيانت در نظريه مشورتى) خداوند عقل و تدبيرش را مى گيرد.
اين سخن, در مشورتهاى خانوادگى نيز صادق است.
وقتى افراد خانواده به مشاوره در امرى مى نشينند, بايد ((صلاح جمع)) و ((مصلحت عمومى)) را مورد نظر قرار دهند, نه آنكه هر كس از زاويه نفع شخصى به مسإله بنگرد و نظرى هم كه مى دهد, با در نظر گرفتن منافع خودش باشد!
اميد است كه با تشكيل گه گاه ((شوراى خانوادگى)), از معضلات خانه كاسته شود و اين ((خيمه عفاف)), با استحكام بيشترى بر پاى بماند و پناهگاهى مطمئن براى افراد خانواده باشد.
پي نوشت :
1ـ غرر الحكم (به نقل از ميزان الحكمه, 215/5).
2ـ ميزان الحكمه, ج5, ص215.
3ـ شرح ابن ابى الحديد, ج20, حديث شماره 866.
4ـ مكارم الاخلاق, ص319.
5ـ غرر الحكم (چاپ دانشگاه), حديث 11007.
6ـ بحارالانوار, ج72, ص138.
7ـ همان, ص137.
8ـ مكارم الاخلاق, رساله الحقوق امام سجاد(ع), ص423.
9ـ بحارالانوار, ج73, ص102.
منبع: ماهنامه پيام زن شماره 102