نويسنده: عباس عزيزي
زينب کبري (س) روز پنجم جمادي الاول سال 5 يا 6 هجرت در مدينه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزيز، به گوش رسول خدا(ص)رسيد. رسول خدا(ص)براي ديدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا(س)آمد و به دختر خود فاطمه(س)فرمود: «دخترم، فاطمه جان، نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم».
فاطمه(س)نوزاد کوچکش را به سينه فشرد، بر گونه هاي دوست داشتني او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پيامبر(ص)فرزند دلبند زهراي عزيزش را در آغوش کشيده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشک ريختن کرد. فاطمه(ص)ناگهان متوجه اين صحنه شد و در حالي که شديدا ناراحت بود از پدر پرسيد: پدرم، چرا گريه مي کني؟!
رسول خدا(ص)فرمود:«گريه ام به اين علت است که پس از مرگ من و تو، اين دختر دوست داشتني من سرنوشت غم باري خواهد داشت، در نظرم مجسم گشت که او با چه مشکلات دردناکي رو به رو مي شود و چه مصيبتهاي بزرگي را به خاطر رضاي خداوند با آغوش باز استقبال مي کند».
در آن دقايقي که آرام اشک مي ريخت و نواده عزيزش را مي بوسيد، گاهي نيز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومي که بعدها رسالتي بزرگ را عهده دار مي گشت خيره خيره مي نگريست و در همين جا بود که خطاب به دخترش فاطمه(س)فرمود:«اي پاره تن من و روشني چشمانم، فاطمه جان، هر کسي که بر زينب و مصايب او بگريد ثواب گريستن کسي را به او مي دهند که بر دو برادر او حسن و حسين گريه کند».
در اين کتاب، دويست موردازفضايل، مصايب و کرامات صديقه صغري حضرت زينب کبري(س)بيان گرديده ودرقسمت پاياني اشعار منتخب از شاعران اهل بيت عصمت و طهارت(ع)نقل شده است.
اميد است بتوانيم خود را به اوصاف و کمالات آن الگوي ايثار وفداکاري نزديک کنيم و از خصايل و خصايص آن حضرت بهره وافر بر گيريم و بدانيم که توسل با اخلاص به آن بانوي پاک و مصيبت ديده، بدون پاداش و نتيجه نخواهد ماند.
متن کتاب " دويست داستان از فضايل، مصايب و کرامات حضرت زينب "