اينترنت عرصة مهمي را براي تحقيقات اجتماعي و آزمودن نظريههاي مربوط به اشاعة تکنولوژي و اثرات رسانهها فراهم ساختهاست. بخشي از اين جاذبه به واسطة قابليت ادغام شيوههاي ارتباطي و صورت محتواي ارتباط است. جاذبههاي ديگر مربوط به اثرات و کارکردهاي اجتماعي اين رسانه و محيطهاي مختلف آن براي افراد و اجتماعات محل زيست آنها و بهويژه براي جوانان بهعنوان پيشگامان نوآوري و مصرف اين رسانة جديد ميباشند.
طولاني شدن دورة جواني و نوجواني، رواج شيوههاي جديد رفتار اجتماعي برايپر کردن فضاي زندگي، فرديشدن و كمرنگشدن شکافهاي متداول اجتماعي، اهميت يافتن سبك زندگي و «سياست زندگي» براي جوانان، از هم پاشيدگي شبکههاي سنتي همسايگي و نوسازي شهري از جملة زمينههاي اصلي هستند که شرايط جديدي را پيش روي جوانان قرار دادهاند. آنچه در کنار اين روندها و متاثر از رشد رسانههاي جديد قابل ذکر است اهميت بيش از پيش حفظ و تنوع در اوقات فراغت براي جوانان است. اولين نسل آشنا با کامپيوتر و تکنولوژيهاي ارتباطي را بايد نسل فعلي دانست. بسياري از آنان ميتوانند با طيفي از نرم افزارهاي کامپيوتري کار کنند و بهراحتي آن را بفهمند. اين تحولات تکنولوژيک علاوه بر تأثير بر ذوق، سليقه و نياز ارتباطي آنها، گذراندن اوقات فراغت آنها را نيز تحت تأثير قرار دادهاست. دو فرآيند «رسانهايشدن»( mediatisation) و «خانگي شدن»(domestification) توصيفکنندة گذران بخش عمدهاي از فراغت جوانان در جوامع مدرن است. جوانان فراغت خود را بيش ازپيش در خلوت سپري ميکنند و براي سرگرم شدن به طور فزايندهاي به رسانههاي جديد متکي هستند.
ارتباطات باواسطة کامپيوتر (CMC)، «فرهنگ فراغت» و «اجتماع فراغت» را نيز تحتالشعاع قراردادهاست. شبکههاي کامپيوتري جهان فرهنگهاي جديدي را در ده سال گذشته پديد آوردهاند كه تأثيرات شگرفي را در تعاملات و روابط اجتماعي برجاي گذارده است. (رين گولد، 1994: 4)
چترومها (chat rooms) يا ميدانهاي چندکاربردي (multi-user-dungeons) بهعنوان يکي از پرطرفدارترين «ميدانهاي» اينترنتي شرايط جديدي را پيرامون کاربران خود قرار داده و مرزهاي تازهاي را در شکلگيري خردهفرهنگها، ارزشها و هويت جوانان پديد آوردهاند.
گمنامي، سرعت ارتباطات و سيال بودن آن پيامدهاي گستردهاي را در روابط جنسيتي و الگوهاي ارتباطي و دوستيابي جوانان بر جاي ميگذارد. تداخل طبقه با جنسيت و جغرافيا ميتواند فضاي آزادکنندهاي را براي دستهاي از جوانان پديد آورده و مرزبنديهاي رايج جنسيتي و اجتماعي را در فرهنگ جوانان کمرنگ سازد. ارتباطات اينترنتي در محيطهاي چت، ضمن آنکه تقويتکنندة روابط غير وابسته به زمان و مکان گرديده است، به محملي براي جستجو و ارضاي کنجکاويهاي جوانان نيز تبديل شدهاست. علاوه بر اين، فضاي مجازي و ديجيتال اينترنت صورتهاي جديد مشارکتهاي اظهاري و عاطفي را جايگزين صورتهاي متداول مشارکت سياسي و اجتماعي در عرصههاي «حقيقي» جامعه ساختهاست (نگاه کنيد به سيورلا، 2000). در وجه منفي، استدلال بر اين است كه سرگرميهاي مجازي اينترنتي عموماًًٍَْْ به تقليل سرماية اجتماعي، انزوا و بريدگي از مشارکتهاي محسوس و عيني (کرات و همکاران، 1998 ؛ ناي واربرينگ، 2000)، تغيير روابط از اجتماعات و گروههاي آشنا به اجتماعات شبکهاي (مافلوسي، 1996 ؛ ولمن، 2001)، سوگيري جوانان به سوي آموزش موزاييکي (راشکوف، 1996) و نيز قطعهقطعهشدن افراطي (hypersegmentation) سليقهها و خردهفرهنگها و در نتيجه تودهوارسازي (massification) (شيلز، 1963 ؛ نيومن، 1991) ميانجامد.
در ادامه، چهارچوبهاي مفهومي و نظري رايجي را که از منظر جامعهشناسي و يا روانشناسي اجتماعي به بررسي تأثيرات ICTs و بهويژه اينترنت بر جوانان و فراغت آنها پرداختهاند، به اختصار مرور کرده و آثار تواناساز و يا محدودکنندة محيطهاي مجازي در چت رومها را مورد بحث قرارخواهيم داد.
زمينة تحقيق
نگاه جامعهشناختي به پديدة اينترنت در پي بررسي تأثيرات اجتماعي آن بر روابط اجتماعي و تجزيه و تحليل عوامل نهادي، سياسي و اقتصادي است كه رفتار كاربران را تحت تأثير قرارميدهد. اين نگاه، چنانكه در مقدمة بحث بدان اشاره شد، به طيفي از اثرات اجتماعي تكنولوژيهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي بر روابط و تعلقات اجتماعي، شكلدهي يك معناي عمومي جديد براي ارتباط، صورتهاي جديد مشاركتهاي اجتماعي و بازانديشي و تغيير در هويتهاي خودساخته تأكيد دارد.
در وجه فراغت و سرگرمي نيز محوريت يافتن ارتباط و سرگرمي، از متن خارج شدن (decontextualisation) مكانها و تجارب اوقات فراغت (نگاه كنيد به رابرتز، 1998)، رواج شكلهاي سرگرمي غيروابسته به زمان و مكان، چندوظيفهاي شدن رسانههاي جديد و لذت بردن جوانان از توانايي انجام همزمان چند وظيفه و امكانپذير ساختن انواع جديدي از مشاركتهاي عاطفي و زيبايي شناختي و فرهنگي از جمله مشخصههاي اصلي رسانههاي جديد و بهويژه اينترنت ميباشد. رويكردهاي غالب در بررسي تأثيرات اجتماعي و رواني ICTs بر جامعه را در دو دستة كلي تكنولوژيكي و اجتماعي ميتوان قرارداد. رويكردهاي تكنولوژيك نقش رسانههاي جديد را در روابط و تبعات اجتماعي آن تعيينكننده ميدانند و در بررسي نهايي تكنولوژي را شكلدهندة روابط اجتماعي و شكلهاي تحول آن تلقي مينمايد. نظريههاي چندي از اين منظر به رسانههاي جديد توجه كردهاند. براي نمونه ميتوان مدل حضور اجتماعي (social presence model) كه فردي بودن ارتباطات كامپيوتري را زمينهساز اثرات اجتماعي كمتر آنها ميداند، نظرية غناي رسانهاي (media richness theory) كه توانايي تأثيرگذاري بر روابط اجتماعي رسانهها را تابع ظرفيت آنها در انتقال پيامها و نشانههاي اجتماعي ميبينند و غناي رسانهها را عامل تعيين كنندة انتخاب آن از جانب كنشگران ميدانند، و نظرية شيوة پردازش اطلاعات اجتماعي (social information processing model) اشاره كرد كه به دنبال تبيين اثرات محدود كنندة ارتباطات كامپيوتري است و اين محدوديت را مخل كيفيت ارتباطات اجتماعي ميداند.
در مجموع رويكردهاي فوق به ابعاد اجتماعي رسانههاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي به صورت حاشيهاي و با اهميت كمتر نگريسته و در تحليل نهايي قائل به قابليت تقليل اطلاعات كامپيوتري به بايتهاي اطلاعاتي هستند (براي مرور جامع رويكردهاي تكنولوژيك نگاه كنيد به اسپيرز، 2000.)رويكردهاي جايگزين در مطالعة اثرات رسانهها در مقابل به عوامل اجتماعي توجه بيشتري نشان ميدهند. نظريههايي همچون استفاده و التذاذ (uses and gratifications) ، مبادله (exchange) ، سازهگرايي اجتماعي (social constructionism) و نظريههاي تعاملي (interactionism models) ، از جمله رويكردهاي غالب در اين دسته بهشمار ميآيند.
مدل «استفاده و التذاذ»، كه خود متأثر از نظريههاي مبادلة اجتماعي است، مدلي رايج در مطالعات توصيفي و اكتشافي درخصوص نحوة استفادة افراد از رسانهها و تأثير اين استفاده بر رفتار آنهاست. دلايل و انگيزههاي جذب جوانان به اينترنت و فضاي مجازي و رفتار آنها در فضاي مجازي زمينههاي اصلي هستند كه در اين مدل به آنها توجه ميشود. نظرية تعاملي، تفسيري و سازهگرايي تلاشي براي تبيين نحوة ارتباط افراد با فضاي مجازي، فهم آنها از اين ارتباطات و مكانيسمهاي دخيل در آن محسوب ميشود. رويكرد سازهگرايي با تلقي نسبيبودن تأثيرات تكنولوژيهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي، اين تأثيرات را تابع متن (context) ، تفسير و فهمي ميدانند كه كاربران و افراد حاضر در حوزة ارتباط از آن به عمل ميآورند. ساختهاي اجتماعي تعيينكنندة معناي ارتباط بهشمار ميآيند. اين نظريه كه مُلهم از آراي پديدارشناسي گارفينكل (1967)، برگر و لاكمن (1966) و انديشمنداني همچون دريدا (1976) و گرگن (1985) است واقعيات اجتماعي را ساختة كنشگران دانسته، همزمان به نقش انتخاب، اراده و استقلال فرد (عامل) در تعامل با متن و ساختار اجتماعي توجه دارد.
از ديگر انديشمنداني كه به توصيف نحوة مذاكره و معتبرساختن هويت در تعاملات رودررو و ايجاد قالبي براي ارزيابي معاني اين روياروييها پرداخته ميتوان به گافمن اشارهكرد كه انديشههاي او در بررسي ارتباطات بين فردي از جانب محققان علوم رفتاري مورد استفاده بوده است. با الهام از آراي گافمن ميتوان استدلال كرد كه اينترنت چارچوبهاي تعاملي جديدي را در برقراري ارتباطات بين فردي مهيا ساخته است كه، عليرغم محدوديتهاي ذاتي خود، فرصتهاي جديدي را نيز براي نمايش شخصيت در اختيار كاربران قرار ميدهد،گافمن (1964) در كتاب خود موسوم به استيگما به توصيف تكنيكها و امكاناتي ميپردازد كه افراد از آن براي ارائة تصويري مطلوب و قابل پذيرش از خويش استفاده ميكنند. توصيف مجازي كه كاربران از ويژگيهاي رفتاري و شخصيتي خود در فضاي چت روم بهعمل ميآورند را ميتوان با توجه به اين گزارهها تبيين كرد. تلاش براي پيشدستي در گرفتن اطلاعات،شناسايي اوليه از مخاطب گفتگو، توصيف انتخابي وگاه مبالغهآميز و يا نادرست از برخي ويژگيهاي رفتاري و شخصيتي و نشان دادن همدردي و همسويي براي جلب پشتيباني و حمايت عاطفي مخاطب ازجمله زمينههاي نشاندهندة تداركات و آمادگيهاي «پشت صحنهاي» (back stage) افراد، براي نمايش «روي صحنهاي» (front stage) خود هستند.
ماهيت غير رودرروي ارتباطات الكترونيكي اينترنتي همچنين ميتواند انگيزة بيشتري را براي كاربران آن در بازي با هويت، رفتارهاي آزمايشي و ارائه تصويري غيرواقعي فراهم سازد كه ريسك «شرمندگي» در آن كمتر است. در مجموع كاربست مفاهيم گافمن در ارتباطات اينترنتي ميتواند به تشريح مكانيسمها و استراتژي مورد استفاده در تعاملات بينفردي بهكار رود. از طرفي، پيشرفت روزافزون تكنولوژي و دسترسي به تسهيلات بيشتر در اينگونه ارتباطات (صدا، تصوير و ايكونهاي ابراز هيجانات/ emoicons) ميتواند اين ارتباطات را به ارتباطات حقيقي نزديكتر ساخته و جنبة انسانيتري بدان بخشد. براي ارزيابي تأثير نيروهاي ساختي همچون «طبقه»، «جنسيت» و «مكان» در بهرهمندي از اينترنت و گفتگوهاي اينترنتي و نيز تأثيريكه اينگونه ارتباطات به نوبة خود بر اين روابط برجاي ميگذارد از مفهومسازي عادت (habitus) و ميدان (field) بورديو (Bourdieu) جامعهشناس فرانسوي ميتوان استفاده كرد. براي بورديو «عادات» شيوههاي عمل و زيستي است كه فاعلان اجتماعي در جريان اجتماعيشدن كسب ميكنند و از طريق تجربة عملي آموخته ميشوند. در كتاب منطق عمل بورديو مينويسد:
«دنياي عملي كه در ارتباط با عادات -كه به مثابة نظامي از ساختارهاي (نقشههاي) شناختي و انگيزه بخش عمل ميكنند- شكل گرفته است، دنيايي است كه روشهاي رسيدن به هدف، مسيرهاي قابل انتخاب و موضوعاتي كه واجد يك خصلت غايت شناسي دائمي هستند را از قبل مشخص ساختهاست» (1990: 53.(
براين اساس، بايد گفت كه ميدانها در حال تغييرند و رابطة بين عادت و ميدان در معرض گسست است. ملزومات ميدان ضرورتاً اشاره بر وجود عاداتي ندارند كه بازيگران يك ميدان مجهز به آن باشند. در اينجا نيز امكان كنش و انتخاب وجود دارد. بدين ترتيب اگرچه اساس فرآيند بازآفريني باقي ميماند، با اين حال شيوههايي وجود دارد كه مبناي مبارزه براي تعريف ميدان و امكان عمل فرد را فراهم ميگرداند.
مفهومسازي بورديو از عادت و ميدان را ميتوان در تحليل فرهنگي و ساختاري از تأثيرات ارتباطات اينترنتي به كار برد. ارتباطات مجازي ميتواند زمينة شكلگيري عاداتي جديد را فراهم سازد كه خود به كنش و انتخابهاي متفاوتي منتهي ميگردد. ظهور عادات جديد شرايط(عادات) قبلي را به چالش ميكشاند و در نتيجة آن جابجاييهايي (dislocations) صورت ميگيرد. بدين ترتيب اگرچه اساس فرآيند بازآفريني باقي ميماند، با اين حال شيوههاي متنوعي، مبناي مبارزه براي تعريف ميدان و امكان عمل فرد را فراهم ميسازند.
مسئلة روابط جنسيتي و ارزشهاي جوانان در فضاي مجازي را با استفاده از اين چارچوب ميتوان مفهومسازي كرد. ويژگيهاي ارتباطات الكترونيكي حاكم در فضاي چترومها شرايطي متفاوت از روابط حقيقي و رودررو را براي كاربران آن فراهم ميكند. سرعت عمل، ناشناس ماندن، سيال بودن و ويژگيهاي ديگر ميتواند فضاي يكسان و مشابهي را فارغ از الزامات ساختي (جنسيتي، طبقاتي، قومي، نژادي و مكاني) فراهم سازد كه مستعد تجارب متفاوتي براي كاربران آن است. تعاملات آزمايشي، كنجكاوانه و يا با نيت افزايش ظرفيت شناختي، كاربران اينترنتي را با ذهنيت و گرايش جديدي تجهيز ميكند كه ميتواند رفتار و تعاملات آنها در دنياي حقيقي را به چالش كشانده و تغييراتي را هرچند جزئي در ميدان عمل اجتماعي آنها فراهم سازد. فضاي مجازي به فيلتري ميماند كه نيازها، خواستهها و بازانديشي كاربران در هويت خويش را به درجاتي به دنياي حقيقي آنها تسري ميدهد و شرايط تازهاي را براي گفتگو، تفاهم و تعامل در دنياي مجازي و حقيقي فراهم ميسازد.
روش تحقيق
تحقيق حاضر براساس روشهاي پيمايشي و با استفاده از پرسشنامة استانداردي انجام شده که توسط خود پاسخگويان تكميل شدهاست. در تنظيم سؤالات و مقياس پرسشنامه علاوه بر دادههاي اسنادي و تجربي از مشاهدات مشارکتي (فعال) و غيرمشارکتي (غير فعال) محقق در فضاي چت رومها نيز استفاده شدهاست.
مراجعه به اتاقهاي فارسي سايتهاي چت بين المللي همچونmsn , yahoo و نيز سايتهاي چت فارسي زباني مانند bedehi و roozi در فواصل زماني مختلف و متنوع امکان مناسبي را براي آشنايي محقق با ويژگيهاي جمعيتي و رفتاري نوعي مراجعهکنندگان به اين سايتها فراهمساختهاست. حاصل اين ساعات طولاني مشاهده و مشارکت مجازي، آشنايي نسبي با مکانيسم شکلگيري و شروع ارتباطات مجازي،علايق،سليقهها،نيازها،حساسيتها،واژگان و خرده فرهنگ زباني رايج استفاده کنندگان دختر و پسر از اين اتاقها بودهاست. در مواردي نيز براي تدقيق بيشتر در محتواي گفتگوها و مفهومسازهاي بهتر از آن متن گفتگو برروي ديسکت ذخيره و طبقهبندي شدهاست.
نمونه گيري و جمع آوري دادهها
نمونهگيري تحقيق بر اساس روشهاي غيراحتمالي و از نوع در دسترس و نيز زنجيرهاي (snowballing) است. با اينحال در انتخاب نمونهها تلاش براين بودهاست تا متغيرهاي مهم زمينهاي همچون جنسيت، محل سکونت و تحصيلات به نسبتي مشابه با ترکيب جامعة آماري هدف در نظر گرفته شوند. نمونههاي تحقيق را غالباً مراجعه کنندگان به کافينتهايي تشکيل ميدهند که در بهار 1382 در سطح شهر تهران مورد مطالعه قرارگرفتهاند. تعدادي از پاسخگويان نيز از طريق شبكههاي آشنايي و دوستي به صورت زنجيرهاي مورد دسترسي قرار گرفتهاند. ملاک انتخاب پاسخگويان قرار داشتن در محدودة سني مورد نظر (15 تا 30 سال) و داشتن حداقل يک بار تجربة چت کردن اينترنتي بودهاست.
پرسشنامهها عموماً به طور مستقيم و از طريق پرسشگران در اختيار مراجعهکنندگان قرار گرفتهاند. با اينحال با توجه به پراکندگي ساعت مراجعه افراد به كافينتها و طولاني شدن مرحلة جمعآوري اطلاعات، در مواردي پرسشنامهها به مديران اين مراكز داده شد تا با توزيع آنها به نمونههاي واجد شرايط فرايند جمعآوري اطلاعات تسريع گردد. بدين ترتيب در مجموع در يک دورة زماني دو ماهه 172 پرسشنامه تکميل شدة بدون نقص جمعآوري و مورد استفاده قرارگرفتهاست.
يافتههاي تحقيق
براي ارزيابي گرايش پاسخگويان نسبت به اثرات و ويژگي گفتگوهاي اينترنتي و تفكيك نوع استفادة آنها علاوه بر سؤالات رفتاري از 21 گويه گرايش سنجي مدرج نيز استفاده شدهاست که بهعنوان متغير وابستة اصلي تحقيق با ديگر متغيرهاي زمينهاي و مستقل مورد مطالعه قرارگرفتهاند. براي تجزيه و تحليل بيشتر اين گويهها و تعيين «ابعادي» که در مجموعة گويههاي مدرج مورد بررسي قرارگرفتهاند، از تکنيک تحليل عوامل استفاده شدهاست. تنها ابعادي که ارزش افزوده (eigen value)2 آنها بزرگتر از 1 بوده است، استخراج شدهاند. ارزشهاي اولية ابعاد از 03/1 تا 53/3 نوسان داشتهاند. ماتريس چرخش يافته عوامل مربوط به همة اقلام در ضميمة مقاله آمدهاست. در مجموع 7 عامل از ميان گويهها استخراج شده است که بر اساس بار عاملي در جدول (1) تنظيم شدهاست:
چنانکه جدول (1) نشان ميدهد، با توجه به سهم هر عامل در تبيين واريانس کل ابعاد، 7 بعد استخراج شدهاند که در مجموع بيش از 62 درصد از واريانس گردش يافتة عوامل را توضيح ميدهند. عوامل فوق به ترتيب اهميت و اولويت مربوط به تفاوت رفتار واقعي با رفتار در فضاي چت (چت بهعنوان ميداني براي نقش بازي)، نگرش ترديدآميز و نامطمئن به فضاي چت (چت بهعنوان ارتباطي نامطمئن)، نگرش جدي و توأم با اعتماد به چت (چت بهعنوان امتدادي از زندگي واقعي)، نگرش لذت جويانه و ابزاري به چت (چت بهعنوان ابزاري براي دوستيابي و تفنن) و با اهميت کمتري نگرش جستجوگرانه، ناكارآمد و بدبينانه ميگردد.
بدين ترتيب، ابعاد مستخرج از تحليل عوامل ضمن آنکه ابزاري براي تقليل گويههاي متنوع به ابعادي محدودتر است، بيانگر تيپولوژي جهتگيريها و نگرشهاي جوانان به چتهاي اينترنتي و فضاي حاکم بر روابط مجازي در اين گفتگوهاست که بر اساس آن ميتوان به تفکيک گرايشهاي پاسخگويان پرداخت.
ماتريس همبستگي مقياسهاي تركيبي سادة شکلگرفته از گويههاي تشکيل دهندة هر بعد (عامل) نيز بيانگر همبستگيهاي بين نمرات پاسخگويان در ابعاد مختلف است. بر اين اساس، هر چه چت کنندگان سوءظن بيشتري به چت نشان دهند، علاقة آنان به اين فضا کمتر است؛ چتکنندگان جدي و علاقهمند تجربة چت را دلپذيرتر يافتهاند؛ چت کنندگان مظنون از چت متوقعتر بودهاند و معتقدان به نقش بازي نسبت به چت بدبين بودهاند.
در ادامه با استفاده از آزمونهاي آماري به توصيف و مقايسة گرايش پاسخگويان نسبت به هر يک از مؤلفههاي ابعاد فوق به تفکيک متغيرهاي زمينهاي جنسيت و ميزان تحصيلات پرداخته و پس از آن انگيزة پاسخگويان از پرداختن به گفتگوهاي اينترنتي و اثرات آن را مورد توجه قرار خواهيم داد.
جدول (2) بيانگر ارزيابياي است که پاسخگويان ازتجربة چت و فضاي آن دارند. ارزيابي پاسخگويان در سطح سنجش ترتيبي و با پنج درجه سنجيده شده است. درکدگذاري نمرة 1 به گرايش کاملاً موافق با گويهها و نمرة 5 به گرايش کاملاً مخالف داده شده است. بدين ترتيب هرچه نمرات كمتر باشد موافقت با يك گويه بيشتر است. با تبديل رتبهها به نمره و تلقي متغيرها در سطح فاصلهاي، ميانگين نمرات پاسخگويان
به هرگويه و نيز ميانگين نمرات پاسخگويان دختر و پسر به تفکيک بيان شده است.
مقايسه کلي انتخابهاي پاسخگويان در گويههاي مختلف بيانگر ارزيابيهاي متفاوت آنها از اثرات و استفادههاي چت در محيط اينترنت است. موافقترين نظرات پاسخگويان مربوط به قابل اطمينان نبودن محيط چت براي شناسايي روحيات و شخصيت افراد و سهولت نقش بازي و سوءاستفاده و در نتيجه نامطمئن بودن آن براي كسب شناخت از افراد است. از طرفي جذابيت محيط چت بهواسطة ايجاد امکان گفتگو با افراد متفاوت و فراتر رفتن از کارکرد صرف تفنن و بازي از جمله گويههايي بودهاند که به ترتيب بيشترين موافقت نسبت به آنها وجود داشته است.
به همانسان، بدبينانهترين نظرات نسبت به چت رومها و فضاي مجازي چت به ترتيب مربوط به نقش اين فضا در انتخاب همسر، قابليت آن براي شناسايي شخصيت واقعي افراد و امكان نقش بازي و رفتارهاي دوگانة كاربران در محيط مجازي و واقعي بوده است. قضاوت نسبت به ديگر ويژگيها و متغيرهاي مورد بررسي حالت قطبي کمتري دارد و متمايل به انتخاب نظرات بينابين است.
مقايسة نظرات پاسخگويان مرد و زن نسبت به ويژگي چتهاي اينترنتي عموماً تفاوت فاحش و معنيداري را نشان نميدهد، اگرچه اين نظرات ضرورتاً بيانگر رفتار عملي آنان در محيطهاي حقيقي نيست. بيشترين شباهتها در قضاوتها مربوط به انتخاب افراد مشابه براي گفتگو، ادعاي پاسخگويان درخصوص شباهت شخصيت و رفتار مجازي و واقعي خود، بيان لذت و آرامش از برقراري ارتباط در محيط چت، دشوار تلقي کردن شناخت نظرات واقعي افراد و عدم امکان اعتماد به آنها، ناکارآمدي چت براي انتخاب همسر و مشابه تلقي کردن افرادي است که با آنان ارتباط برقرار کردهاند.
تفاوت در گرايشهاي دختران و پسران مربوط به تأكيد بيشتر پسران بر امکان نقش بازيهاي اينترنتي است که تفاوت کاملاً معنيداري را نشان ميدهد. اشاره به سهولت نقش بازيهاي اينترنتي ميتواند بيانگر تجربة عيني بيشتر پسران در پرداختن به اينگونه رفتارها باشد که در بخشهاي ديگر به آن اشاره خواهد شد.
تفاوتهاي معنيدار ديگر مربوط به لذت بخش دانستن گفتگو با افراد مختلف در فضاي چت است که بيشتر از جانب پسران ابراز شده است. اين يافته چنانکه در بخشهاي بعدي بدان خواهيم پرداخت، بيانگر ميل بيشتر پسران به برقراري ارتباط همزمان دوستانه با افراد غير همجنس و وابستگي بيشتري است که دختران به ارتباط و گفتگوهاي اينترنتي پيدا ميكنند. مشاهدات انجام شده در چت رومها بيانگر ميانگين سني بالاتر كاربران مرد و تعداد بيشتر آنان است. اين مشاهده را با احتياط چنين ميتوان تفسير كرد كه دختران انتخاب دوست را با وسواس بيشتري انجام ميدهند و تعداد دوستان اينترنتي آنان محدودتر است. اين محدوديت مؤيّد تمايل بيشتر «واقعي» دختران به گسترش دوستيهاي مجازي خود به پيوند ازدواج است، اگرچه در سطح ذهني نسبت به آن مظنون هستند. بدين ترتيب روابط در فضاي مجازي چت گسترش روابط واقعي است که دو جنس تجربه ميکنند و اگر چه مرزبنديهاي جنسيتي در روابط مجازي کمرنگتر از روابط حقيقي است، با اينحال واقعيت بيولوژيک و بهويژه اجتماعي جنسيت در اين روابط نيز خود را نشان ميدهد.
ديگر تفاوت معنيدار بين دو جنس دشواري در بيان احساسات و تظاهرات عاطفي رفتاري در محيط مجازي است که بيشتر از جانب پسران بيان شده است. اين نکته ضمن آنکه تصويرکنندة مهارتها و ظرفيت عاطفي بالاتر دختران جوان در تعاملات اجتماعي است، ميتواند متأثر از نوع نگاه و انگيزههاي دو جنس در استفاده از فضاي چت، خود افشايي کمتر پسران در اين فضا و سرانجام احساس نياز کمتر آنان به ابراز چنين احساساتي باشد. اين بازنمايي مردانه را نيز بايد ادامة روابط جنسيتي در حوزة عمومي و حقيقي جامعه دانست، اگرچه ماهيت ناشناس و مجازي چتهاي اينترنتي ميتواند برخورد عقلاني با مواجهههاي رمانتيك را براي هردوجنس تسهيل كند.
سرانجام، ديگر تفاوت قابل ملاحظه درهمتنيدگي بيشتر مرز چت و زندگي واقعي براي دختران است. دختران بيش از پسران نگرشي از روي تفنن، آزمايش و جستجوگري کنجکاوانه به فضاي چت دارند و بيش از آنان چت را نوعي «بازي» تلقي ميکنند. با اينحال نکتهاي که در وهلة نخست در تضاد با اين جهت گيري نسبتاً متفاوت قراردارد، رخنه پذيري بيشتر مرز چت و زندگي واقعي براي دختران، تعهد بيشتر به استفادة صادقانه از فضاي مجازي و محافظه کاري و احتياط بيشتر آنان در برقراري ارتباط آنلاين است که معرف آن شناخت «حقيقي» بيشتر دختران از دوستان اينترنتي خود، اندازة کمتر دوستان اينترنتي آنان، و بياعتمادي بيشتر به آشناييهاي اينترنتي است كه در تفاوت معنيدار با پسران قرار دارد.
جدول (3) بيانگر ارزيابي پاسخگويان از مزايا و معايب چتهاي اينترنتي به تفکيک گروههاي سني 21 ساله و جوانتر و بالاي 22 سال است.
تفاوتهاي مشاهده شده بهواسطة بزرگ نبودن حجم نمونه از نظر آماري عموماً معنيدار نيستند، با اين حال نشانهها و الگويي را از تفاوتهاي واقعي ارائه ميدهند.
مقايسة ميانگين نمرات نشان ميدهد که براي گروههاي سني بزرگتر فضاي چت امتزاج بيشتري با زندگي واقعي دارد و تلقي جديتر نسبت به آن دارند. اين دسته آشنايي «حقيقي» بيشتري با افراد چت کننده دارند و بيشتر قائل به رخنة مرزهاي دو محيط هستند. به همانسان برخورد آزمايشي و با نيت آشنايي با افراد جديد بيشتر از جانب چت کنندگان جوانتر ابراز شده است. تظاهر کمتر اين ويژگي در جوانان بزرگسالتر با علاقة کمتر آنان به نقش بازي و تأكيد بيشتر بر شباهت شخصيت واقعي و مجازي خود همراه بوده است.
تمايز ديگر به امکان سوءاستفاده از فضاي چت مربوط ميشود که با شدت بيشتري از جانب گروه بزرگسالتر ابراز شده است، با اينحال اين بي اعتمادي در ميان گروههاي جوانتر نيز به چشم ميخورد و آنان نيز به طور يکسان محيط چتهاي اينترنتي را براي انتخاب همسر غير قابل اطمينان ميدانند.
تنوع طلبي و لذت از آشنايي و ارتباط در فضاي مجازي بيشتر از جانب گروههاي جوانتر بيان شده است. اين ويژگي ميتواند مؤيد «ماجراجوييها» و «برخوردهاي آزمايشي» بيشتر اين گروه باشد که با تفاوت معنيداري آنان را از گروه بزرگسالتر متمايز ميسازد. سرانجام، اعتماد بيشتر و وسواس كمتر در انتخاب شريكان گفتگو ويژگيهايي هستند که در چتكنندگان جوانتر بيشتر به چشم ميخورند. اين ويژگي با تعهد کمتر گروه جوانتر به کساني که با آنان چت ميکنند همراه بوده است و از لحاظ آماري کاملاً معنيدار است. چنانكه اشاره شد جوانان با سن بيشتر دوستان اينترنتي كمتري دارند و انتخاب دوست را با تمركز و دقت بيشتري انجام ميدهند. دوستيهاي اين گروه عليرغم محدوديت در تعداد، دوام بيشتري دارد.
در مجموع يافتههاي مربوط به رابطة سن با ارزيابي چتهاي اينترنتي بيانگر توجه بيشتر گروه سني جوانتر به کارکردهاي تفريحي و تفنني چت و تفکيک بيشتر دو حوزة مجازي و واقعي از جانب آنان است. اين گروه بيشتر به دنبال گسترش شبکههاي دوستي خود بوده و لذت بيشتري از چت کردن ميبرند و در همان حال از فرصتهايي که اينترنت براي ناشناس ماندن، و گاه پنهان ساختن هويت واقعي فراهم ميسازد، بيشتر استفاده ميبرند. از سوي ديگر، گروه بزرگسالتر با وسواس بيشتري دست به انتخاب ميزنند و در كنترل روابط خويش و سطح و جهت آن مهارت بيشتري دارند. همچنين يافتههاي تحقيق نشان ميدهد كه دختران جوان در انتخاب شركاي گفتگوي خود به معيار سن توجه بيشتري دارند كه اين مسئله بيانگر هنجارهاي رايج در آشناييهاي افراد غيرهمجنس و جامعهپذيري انتظاري دختران جوان است.
انگيزة چت کردن
جدول (4) انگيزه پاسخگويان از چتهاي اينترنتي را به ترتيب اولويت نشان ميدهد:
آنچه از جدول (4) ميتوان استنباط کرد، توجه غالب پاسخگويان به کارکرد فراغتي و سرگرم کنندة چترومها بوده است که بيشترين انتخاب را به خود اختصاص داده است.
دلايل و انگيزههاي بعدي به ترتيب پيدا کردن دوست، تازگي محيط چت، مهيج بودن آن و تفاوت شخصيتها در «صحنة» چت نسبت به صحنههاي «حقيقي» زندگي عنوان شده است.
دلايل بعدي پاسخگويان شناخت خود و ديگران، شيطنت و ماجراجويي و نهايتاً همسريابي عنوان شده است که تنها با 2 انتخاب ضعيفترين انگيزة پاسخگويان به شمارميآيد.
بدين ترتيب از انتخابهاي پاسخگويان آشکارا غلبة کارکردهاي فراغتي غير جدي به جدي را ميتوان دريافت. تجارب بديع و جذابي که فضاي مجازي براي خودشناسي، هويتيابي و نيز مشارکتهاي نوين فراهم ميسازد تحت الشعاع کارکردهاي سرگرم کننده است. اين نکته بيانگر کارکردهاي جبراني و تسهيل کننده اينترنت در ايجاد عرصهاي براي سرگرمي جوانان در خلوت فردي و کندن آنان از صورتهاي عيني و ملموس مشارکت با انگيزههاي مختلف در عرصة عمومي و «حقيقي» جامعه ميباشد.
مقايسة اجمالي انگيزههاي دو جنس تفاوت آشکاري را نمايان نميسازد. تنها تفاوت قابل ذکر استفادة ابزاري بيشتر جوانان پسر از محيط چت در دوستيابي است که خود، چنانکه در بخشهاي قبل بدان اشاره شد، هم برخاسته از ميل اين گروه به آشنايي و يافتن دوستان بيشتر در عرصة عمومي جامعه و هم اعتماد و اتکاي بيشتر آنان به محيط مجازي چترومها است.
مقايسة انگيزههاي پاسخگويان از چت به تفکيک سن و تحصيلات نيز تفاوتهاي محسوسي را نشان نميدهد. تفاوتهاي قابل ملاحظه مربوط به جذابيت و هيجان بيشتر ارتباطات مجازي براي گروه جوانان بزرگتر با تحصيلات بيشتر و توجه بيشتر آنان به قابليتها و تأثيرات اين محيط در فرايند هويتيابي است. به نظر ميرسد به موازات کاسته شدن از انگيزههاي صرف فراغتي و رفع کنجکاويهاي اوليه، فضاي اينترنت ميتواند عرصهاي را براي بازانديشي و ارزيابيهاي پاسخگويان از خود و اجتماع بلافصل خويش فراهم سازد که اين ويژگي و اعتبار بيشتر مورد توجه پاسخگويان تحصيل کردهتر بوده است.
انتخاب افراد و نحوة استفاده ازچت رومها
درپاسخ به اين سؤال که «باچه افرادي تمايل به چت کردن داريد» بيش از نيمي از پاسخگويان به انتخابهاي اتفاقي و ناشناس و کمتر از يک سوم به گفتگو با افراد آشنا اشاره داشتهاند. يافتة جالب ديگر اين است که به جز يک نمونه، کلية پاسخگويان تمايل به گفتگو با افراد غيرهمجنس داشتهاند. بدين ترتيب فضاي غالب در محيط چترومها گفتگوهاي دوستانة جوانان غيرهمجنس است که با نيت ارضاي کنجکاوي، آشنايي، سرگرمي و گاه شيطنت و ماجراجويي بدان روي ميآورند. مضمون گفتگوها عموماً حول مباحث غيرجدي و پيش پاافتاده (بيش از30%) و گفتگوهايي است که به صميميت و نزديکي بيشتر ميانجامد (27%). و تنها كمتر از 20 درصد موضوعات مورد گفتگوي خود را مربوط به موسيقي، فيلم، هنر و موضوعات مشابه بيان كردهاند. همچنين پاسخها تفاوت محسوسي را براساس متغيرهاي زمينهاي «سن» و«تحصيلات» نشان نميدهد. تنها الگوي قابل توجه تمايل بيشتر جوانان کم سن و سالتر و بهويژه پسران به پرداختن به گفتگوهايي است که به صميميت و نزديکي بيشترشان باشريکان غيرهمجنس خود ميانجامد.
اولويت سايتهاي مورد مراجعه پاسخگويان براي چت به ترتيب yahooحدود 80 درصد ؛ msn شش و نيم درصد، و سايتهاي فارسي زباني چون bedehi و roozi (مجموعا 7 درصد) بوده است.
از ديگر يافتههاي جالب تحقيق استفاده بيشتر پسران از صدا voice (035/0 = p)و دوربين شبکه (005/0 = p) است که آنها را از دختران متمايز ميسازد. علاوه بر اين پسران بيش از دختران اشاره به تجربة گپ هم زمان با بيش ازدويا چند نفر داشتهاند. يافتههاي فوق را ميتوان با توجه به موقعيت جنسيتي برتر پسران در عرصة عمومي جامعه و امتداد يافتن اين روابط قدرت به حوزه مجازي توضيح داد.
اجتماعي شدن انتظاري و گفتگوهاي آشکار و پنهان در خصوص روابط قدرت ميان دو جنس در عرصة خانواده و اجتماع بزرگتر و نيازها و انگيزههاي نسبتاً متفاوت دو جنس از برقراري گفتگوهاي اينترنتي ميتواند توضيح دهندة تفاوتهاي فوق باشد.گفتگوهاي چندگانه هم زمان پسران بيش از آنکه نشانة تبحر و مهارت آنان در استفاده از ابزار اينترنت باشد، بر ميل بيشتر آنان به استفاده از موقعيت جنسيتي برتر خود در اجتماع براي انتخاب و جستجوي روابط دوستانه آزاد دلالت دارد. به همان سان استفادة بيشتر پسران از صدا و دوربين در محيطهاي چت را ميتوان بيانگر ترس و نگراني کمتر آنان از کنترل و شناساييهايي دانست که در محيطهايي خصوصي و عمومي عمل ميکنند.
نتيجهگيري
تکنولوژي کامپيوتر نه تنها دروازههاي ورود به شاهراههاي اطلاعاتي را در فضاي مجازي گشوده است، بلکه فضا و بازاري را نيز براي سرگرمي مهيا ساخته که به سرعت و به طور مداوم رو به رشد است. اينترنت از جمله مظاهر مدرن عرصة سرگرمي است که تحول رسانههاي جديدبه ارمغان آورده است.
رسانهاي شدن و خانگي شدن به طور فزايندهاي توصيف کنندة گذران بخش عمدهاي از فراغت طيفي از جوانان گرديده است. رشد تکنولوژيهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطي و به خصوص اينترنت، فردي شدن شيوههاي زندگي جوانان را دامن زده و مرزهاي تازهاي را در شکل گيري ارزشها و هويتيابي، بهويژه ارزشهاي مربوط به آشنايي و دوستيهاي رمانتيک، پيش روي جوانان ايراني قرار داده است. از سوي ديگر، ويژگيهاي فضاي مجازي همچون گمنامي، سيال بودن و امکان پنهان نگاه داشتن هويت، پيامدهاي گستردهاي را در روابط جنسيتي، روابط قدرت و الگوهاي ارتباطي کاربران جدي گفتگوهاي اينترنتي برجاي ميگذارد.
کارکرد غالب چتهاي اينترنتي در جوانان ايراني جنبههاي فراغتي و سرگرم کنندة آن است که با فاصلة زيادي اولويت نخست استفاده کنندگان را تشکيل ميدهد. نتايج تحقيق بيانگر اين است که فضاي غالب در محيط چت رومهاي مورد مراجعه جوانان گفتگوهاي دوستانة جوانان غيرهمجنس است که با نيت ارضاي کنجکاوي، آشنايي و سرگرمي و گاه شيطنت و ماجراجويي بدان روي ميآورند.
انگيزهها و چگونگي استفادة کاربران از چتهاي اينترنتي همچنين بيانگر تفاوتهاي جنسيتي و ميل بيشتر پسران به استفاده از موقعيت جنسيتي برتر خود در اجتماع براي انتخاب سرگرمي و جستجوي روابط دوستانه و آزادانه است. بدين ترتيب، اگرچه فضاي مجازي ممكن است تجربة قدرت دهنده و آزادکنندهاي براي برخي دختران جوان به شمار آيد، با اينحال روابط دو جنس از جهاتي ادامة روابط آنها در جهان واقعي است.
در مجموع، گفتگوهاي اينترنتي عرصة جديدي را براي گذران فراغت طيف رو به افزايشي از جوانان و شکل گيري خرده فرهنگهاي مختلف با زمينهها و علائق متنوع فراهم ساخته است. اگر چه نگرش غالب به اين «ميدان» جديد و بهرهمندي از آن عموماً محدود به آشناييها و گفتگوهاي غيرجدي، کنجکاوانه و عادتي است، با اين حال براي اقليتي مجالي را به منظور تأمل در «سياست زندگي»، بازي با هويت و بازانديشي در پروژه انباشت و ابراز هويت فراهم ساخته است. اين اقليت از پتانسيلهاي فضاي مجازي براي تقويت سرمايههاي سمبليک و فرهنگي خود در برقراري ارتباط و تنظيم روابط با خويش و اجتماع بلافصل خويش استفاده ميکنند.
در وجه منفي، سرگرميهاي مجازي علاقة جوانان به مشارکت اجتماعي و فعاليتهاي مدني را با انگيزههاي مختلف تحت الشعاع قرارميدهد و ممکن است بر مهارتهاي اجتماعي آنان در تدارک فراغتهاي گروهي و تفريحات و بازيهاي غيرمجازي تأثير منفي بگذارد. همچنين مجاورت طولاني با فضاي مجازي ميتواند به فرهنگ پذيري يک طرفه و تأثيرپذيري افراطي از هنجارها و ارزشها در عرصههاي مختلف ارتباطي و اجتماعي انجاميده و با تقويت جهان وطني تعلقات ملي و سنتي کاربران را تحت تاثير قراردهد.