جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
تحليلي بر آسيب‏ها و راهکارهاي رشد اخلاقي در دانشگاه /اخلاق دانشجو
-(2 Body) 
تحليلي بر آسيب‏ها و راهکارهاي رشد اخلاقي در دانشگاه /اخلاق دانشجو
Visitor 427
Category: دنياي فن آوري
در انديشه ديني ما، همواره تعليم، تهذيب، دانايي و دينداري همزاد و همراه‏اند. هم آن کس که مي‏خواهد از خرمن دانش خوشه برچيند، بايد جامه‏اي از جنس پارسايي بر تن کند و هم آنکه مي‏خواهد کام مشتاقان و مشتريان دانش را به آب علم و انديشه سيراب سازد، بايد دل و جان دانش اندوزان را به طهارت و تابناکي بيارايد تا مبادا در شوره زار، تخم بي حاصل بکارد و رنج بي گنج برد و از کشته خويش هيچ ندروَد.
تأکيد مکرر قرآن بر دو رسالت بزرگ پيامبران ـ تهذيب و تعليم ـ الگوي روشني فرا روي کساني مي‏نهد که گام در راه پيامبران مي‏نهند و رسالت آموزش و راهبري را بر دوش مي‏کشند. معلمان جامعه که چنين رسالتي يافته‏اند، بايد مؤکد و مکرر بر دو عنصر تعليم و تربيت عطف توجه نشان دهند که اگر از تهذيب و پرورش غفلت ورزند، هرگز پيامبرانه نخواهند زيست.
در نظام آموزشي ما که از رويکرد ديني الگو مي‏گيرد، پرورش جان آدمي که البته به لحاظ رُتبي مقدم بر دانايي و آگاهي انسان است، بر عهده معلمان و مربياني است که بر خردفزايي و رشد آگاهي انسان کمر همت بسته‏اند؛ براي پيشرفت آموزشي فراگيران، تدابير کارسازي انديشيده مي‏شود و از کتاب و کلاس و استاد گرفته، تا فضايي فيزيکي و تکنولوژي آموزشي، همه در خدمت رشد علمي و انديشه‏اي فراگيران قرار مي‏گيرد و سرانجام کارنماي آموزشي که ميزان رشد يا افت فراگير را در تحصيل بنماياند و نيز تمهيداتي که ضعف‏ها را پوشش دهد، به کار گرفته مي‏شوند تا پيشرفت علمي فراگير (دانش‏آموز و دانشجو) به سامان رسد.
هم چنين با نمودارهاي آموزشي که منحني رشد يا افت محصلان را آشکار مي‏سازد و نيز نظارتي که بر فرايند ياد دهي استاد و يادگيري شاگردان اعمال مي‏شود، توفيق يا عدم توفيق آموزشي استادان نيز نشان داده خواهد شد؛ اما به حقيقت چه ساز و کاري به کار گرفته مي‏شود، تا رشد تربيتي و پرورشي فراگير که بايد همزاد و همپاي رشد آموزشي او سير تکاملي داشته باشد، مورد سنجش و ارزيابي قرار گيرد و چه تدابيري اتخاذ مي‏گردد تا عملکرد استادان و عنايت آنان به تربيت شاگردان، مورد شناسايي و نقد واقع شود و مشخص گردد که آيا آنان اساساً به اين رسالت سنگين و پردشوار، توجه مبارک و مؤثري دارند يا خير؟
البته در نظام آموزشي ما و در دوران تحصيلي ابتدايي و راهنمايي، تنها کار سازمان يافته براي آگاهي از رشد تربيتي فراگير، گنجاندن نمره انضباط در کارنماي تحصيلي اوست و چنان که مي‏دانيم، نمره کمي آن، در مجموع متأثر از قانون‏پذيري يا قانون ستيزي دانش‏آموز (رعايت يا عدم رعايت قوانين آموزشي) است و ارتباط وثيقي با سطح تربيتي وي ندارد. باري اگر توجه به تربيت و اخلاق فراگير ضرورت دارد، در تحصيلات عالي‏تر و مقاطع دانشگاهي، اين توجه فوريت و ضرورت ويژه‏اي مي‏يابد؛ از يک سو استادان مقطع تحصيلي دانشگاه، نسبت به دوران اوليه تحصيل، از تکثر، تنوع و تعدد بيشتري برخوردارند، چنان که مي‏دانيم فراگيران دوران ابتدايي، از الگوي واحدي (مثبت يا منفي) پيروي مي‏کنند و چون تنها با يک استاد مواجه‏اند، در تأثير پذيري و الگوگيري سر در گم نخواهند بود؛ بر خلاف آنان دانش‏آموزان راهنمايي، متوسطه و دانشجويان دانشگاه، به دليل داشتن معلمان و استادان متنوع، الگوهاي متفاوتي دارند و داشتن همين الگوهاي متفاوت که قطعاً از لحاظ منش و رفتار متفاوت هستند، ممکن است فراگيران را دچار تعارض رفتاري گرداند و در تشکيل شخصيت متعادل آنان مانع ايجاد نمايد. با اين تفاصيل، تکيه بر جنبه تربيتي و رشد اخلاقي فراگيران؛ ضرورت نام مي‏يابد تا دانشجويان با داشتن الگوي مطلوب و در دسترس، از تشتت و اعوجاج رهايي يابند.
از سوي ديگر؛ دانشجويان و دانش آموختگان دانشگاه، براي ساير هم سن و سالان خود، به خصوص گروه بي شمار و مشتاق ورود به دانشگاه، الگو هستند، بنابراين پرداختن به جنبه پرورش دانشجويان لازم و ضروري است، و نبايد از توجه به چنين أمر خطير، اغماض و اعراض گردد. مهم‏تر آنکه دانش آموختگان دانشگاه، بي فاصله، پس از تحصيل، وارد بازار کار خواهند شد يا در مديريت کشور نقشي خواهند داشت، پس اگر به تهذيب آنان توجه خاص نشود، ممکن است مجموعه کشور از نبود چنين أمري متضرر گردد.
گذشته از همه آنچه گفته شد:
توجه يک جانبه به امر آموزش؛
احساس نوميدي از تأثير گذاري در اخلاق و رفتار ديني دانشجو؛
رشد فزاينده شبکه‏هاي ارتباطي و جهت بخش؛
بازار پر غوغاي محصولات شبه فرهنگي و مخرب فرهنگ؛
رواج روز افزون الگوهاي کاذب و جذاب ؛
ايده سازي و گسترش دائم و رو به افزايش حلقه‏هاي معرفتي دين ستيز؛
تلاش جمعي و سازماندهي شده، براي تخريب و سست کردن بنيادهاي دين و اخلاق؛
ايجاد موج فراگير شبهه سازي و شبهه گستري؛
تلاش براي تغيير ذائقه معرفتي و معنوي جوانان و جايگزين کردن فرآورده‏هاي مسموم و مهلک؛
تزريق روحيه بي تفاوتي و بي مسئوليتي نسبت به تغيير ارزش‏ها؛
ايجاد ترديد و تشکيک متفلسفانه در آموزه‏ها و انگارهاي ديني؛
بزرگ نمايي نقاط اندک تاريک حکومت و کوچک سازي نمودهاي بسيار روشن آن؛
تلاش براي گسست و انقطاع تاريخي نسل جوان از پيشينه پر افتخار تاريخي و تمدن کهن ايراني؛
و بحران‏هاي فروناکاستني هويت، خانواده و مذهب، همه و همه جوان دانشجو را با کمين گاه‏هاي خطر زا و خطا ساز مواجه کرده، چالش‏هاي جديدي را فرا روي او قرار داده است. به همين دليل توجه جدي و عملي ـ و نه شعاري و سطحي ـ در تحکيم اخلاق و رشد هنجارهاي ديني و بومي دانشجويان ضرورتي انکارناپذير دارد.
افزون بر موارد پيش گفته، دانشجويان و محيط آموزشي پيراموني آنان، واجد ويژگي‏هايي است که عطف توجه بدان‏ها مسئله تهذيب و تربيت را در جايگاه برتر مي‏نشاند و دقت و جديّت استادان را در پرورش اخلاق دانشجويان به دنبال خواه داشت:
1. دانشجويان داراي قدرت انتخاب و گزينش شدت و قوّت يافته هستند، بنابراين در کنار حجم و هجوم گسترده الگوهاي کاذب و ويرانگر که شبکه‏هاي ارتباطي آن را ارائه مي‏دهند، توجه دادن به الگوهاي أصيل و منطبق با بن مايه‏هاي فطري روح گزينش گر جوان، کاري روا و بجا، بلکه أمري ضروري و اجتناب‏ناپذير است و اين مسئله، تنها با جدي گرفتن اخلاق و تربيت فراگيران محقق خواهد شد.
2. تأثير پذيري در سن جوان دانشجو، پايايي افزون‏تري دارد و آني، غير پايه‏اي و زود گذر نيست؛ از اين رو، توجه به تأثير بخشي مثبت و تکيه بر رويکرد تربيت تأثير گذار مي‏تواند دانشجويان را در متن عمر بيمه نمايد. همچنين به موازات رشد عقلاني فراگيران، احساسات و کشش‏هاي آنان نيز جهت دار يا جهت ياب مي‏گردد و اين خصيصه رواني، الگو پذيري را تسريع مي‏کند.
3. دانشجويان براي ساير همسالان خود، به خصوص گروه بي شمار و مشتاق ورود به دانشگاه، الگو تلقي مي‏شوند، بنابراين پرداختن به جنبه پرورشي دانشجويان ضرورت مي‏يابد، تا بتوانند الگويي قابل اعتماد، مطلوب و مبارک باشند.
4. دانشجويان چنان که تأثير گذارند، از گروه هم سن خود تأثيرپذير هم هستند و اين تأثير پذيري، توجه به پرورش و تربيت دانشجو را فوريت‏ها مي‏بخشد و اگر استادان به اين أمر همت نگمارند و دانشجو را در محيط پر غوغا به خود وانهند، جز بذر بي‏حاصل، چيز ديگري نخواهند کاشت.
5. دانشجويان در محيط آموزشي، با مشکلات ويژه‏اي دست به گريبان‏اند؛ گاه با استادان بي مسئوليت يا بي‏تفاوتي مواجه‏اند که نسبت به ارزش‏ها و هنجارها هيچ حساسيتي ندارند يا اساساً با آن ناسازگارند. از سويي واسطه‏ها و بازاريابان کالاهاي فکري غرب، نه تنها به دانشگاه‏ها چشم طمع دوخته، بلکه رد پا شان در آن محيط ملموس و آشکار شده است. نهاد آموزشي دانشگاه نيز کنترل مؤثر و نظارت هدفداري بر دانشجويان ندارد. جز آنکه حراست و کميته‏هاي انضباطي ـ آن هم بيشتر بر رفتارهاي ساختار شکن ـ نظارت نسبي دارد. از سوي ديگر وجود نهادهاي موازي و متنوع در دانشگاه‏ها که تعميق باورهاي ديني و انقلابي، فلسفه وجودي آنان است، برخي استادان را از قبول مسئوليت و عطف توجه به حيطه تربيتي دانشجويان غافل ساخته، بدين اميد که متوليان رسمي، کار به هنگام مي‏کنند و هيچ کم و کاستي در اين حيطه‏ها و حوزه‏ها نمي‏نهند يا بر اين توهم که ورود به چنين حوزه‏هايي، دخالت در وظيفه سازماني ديگران است.
تأسف بارتر آنکه نهادهاي موازي و متنوع ياد شده، برخي اوقات به کشمکش‏ها و مجادلات دروني، دامن مي‏زنند و چون هر يک مشي خود را به صواب و صلاح نزديک مي‏يابد، انرژي خود را صرف مقابله‏گري و خنثي سازي مي‏کند و گاه بر يک ديگر بر چسب نا دلچسب مي‏زنند و در اين ميان تنها دانشجويان به بازي گرفته مي‏شوند. عضوگيري سياسي و نزاع‏هاي دراز دامن جناحي و اصالت دادن به روش‏ها و تحت الشعاع قرار دادن و غرضي ساختن ارزش‏ها و تبختر و تفاخر به يک ديگر و فرحمندي احزاب فعال درون دانشگاه‏ها به داشته‏هاي خويش (کل حزب بمالديهم فرحون)، دانشجويان را گاه از توجه جدي به تعليم باز مي‏دارد. روشن شده که در اين اوضاع و غوغا، تربيت و پرورش دانشجو متروک و مغفول خواهد ماند. بي‏ترديد در چنين جو و جمعي، توجه به أمر تربيت، اراده و همت والايي مي‏طلبد و ضرورت آن را ترديدناپذير مي‏سازد.
همه اين دلايل يا عوامل، توجه به تهذيب، آراستگي اخلاقي و تربيت و پرورش دانشجويان را لازم مي‏نماياند. با اين همه تلقي‏هاي نادرستي وجود دارد که موجب شده است، نوعي غفلت و يا سطحي نگري درباره وظايف تربيتي استادان بروز و ظهور کند.
نخست آنکه برخي استادان گمان برده‏اند، دامن زدن به چنين مسايلي، در حيطه کاري استاداني است که دروس همخوان با اخلاق و تربيت را تدريس مي‏کنند؛ مثلاً ممکن است استادان دروس پايه، پزشکي، مهندسي و... خود را از اين رسالت دشوار مستثنا بدانند، زيرا اساساً دروس تدريسي آنان، هيچ ربطي و راهي به اين مسايل ندارد. از نگاه آنان استاد رياضي نمي‏تواند حديث اخلاقي بخواند و ممکن است بدين گونه در وظيفه رسمي و سازماني ديگر استادان محترمي که به صورت مشخص، عهده‏دار راهبري و رهگشايي در اين حوزه‏ها هستند، دخالت صورت پذيرد؛ از اين رو طرح مباحث اخلاقي بر عهده استادان دروس اخلاق و تربيت يا دروس متقارب و متجانس با آن است، چنان که استاد اخلاق بحثي از رياضي به ميان نمي‏آورد، استاد رياضي نيز نبايد در اين حوزه‏ها دخالت کند.
ديگر آنکه برخي استاداني که در حوزه نشر اخلاق، خود را صاحب مسئوليت مي‏يابند، از حدّ روايتگري و گزاره‏پردازي فراتر نمي‏روند و شايد تنها با خواندن چند آيه و روايت اخلاقي، احساس خوشايند و رضايتمندانه‏اي وجودشان را فرا گيرد. در اين صورت، اخلاق تنها جنبه تعليمي مي‏يابد و اين در واقع همان نگرش تعليم تهي از تربيت است؛ هر چند که مثلاً دروس ارائه شده، مباني و مباحث و مکاتب تربيت باشد.
به نظر مي‏رسد که براي اصلاح اين دو تلقي نامبارک، بهتر است رسالت استادان را در رشد اخلاق دانشجو، سطح بندي کنيم. ما براي اين رسالت سطوح متفاوتي را منظور کرده‏ايم که بر مي‏شمريم:
1. نخستين گام در رشد اخلاقي دانشجو، توجه به خود پيرايي و جان آرايي استاد است. استاد نا پيراسته، هرگز پيامبر آراستگي نخواهد بود و چنين ارمغاني را تقديم جان تشنه مخاطبان نخواهد کرد. از اين رو هنگامي که از رسالت تربيتي سخن به ميان مي‏آيد، مخاطب اصلي خود استادان هستند؛ اگر آنان توانستند به يمن جامه تهذيب، جان خود را از عيب و عرياني برهانند، در دانشجويان نيز تأثير گذار خواهند شد.
2. گام دوم، عطف توجه به طرح مسايل اخلاقي و تربيتي و تأکيد علمي و تئوري بر مباحث کليدي اخلاق و تربيت است ؛
بدين معنا که استادان بر نکات اخلاقي پاي بفشرند و از طرح آن غفلت نورزند. با اين رويکرد، نه تنها استادان اخلاق و تربيت، بلکه ساير استادان نيز مي‏توانند، در مناسبت‏ها يا به بهانه طرح برخي مباحث درسي و در آغاز يا پايان کلاس، نکته‏اي از اخلاق و دين عرضه کنند يا با معرفي برخي الگوها و چهره‏هاي شاخص و سالم، عملاً فراگيران را به تلاش در حوزه اصلاح ساختار اخلاقي خود ترغيب و تشويق کنند.
3. سطح سوم و نهايي اين رسالت، تبلور و تجلي عيني اخلاق، تا حد توانايي طاقت انساني، در بروز رفتارهاست. اگر استادان عملاً به اخلاق ديني آراسته شده باشند، به گونه‏اي که رفتارشان مؤيد گفتار آنان باشد، دانشجويان مشتاقانه پذيراي چنين الگويي بوده و تأثيرات استادان نيز ماندگار خواهد بود. اين سطح از رسالت دو تلقي پيشگفته را اصلاح خواهد کرد، زيرا منظور از توجه به مسايل اخلاقي، صرفاً طرح تئوري مباحث اخلاقي نيست، بلکه رعايت اخلاق در مجموعه افعالي است که از استاد سر مي‏زند و به نوعي توجه و پاي‏بندي استاد را به پرورش اخلاق دانشجو نشان مي‏دهد. با اين نگاه در درس رياضي نيز مي‏توان بر دانشجويان تأثير اخلاقي نهاد.
از سويي، اگر در دروس متناسب با اخلاق، تنها به ارائه فرضيه‏هاي اخلاقي و تربيتي توجه شود و صرفاً جنبه تعليمي مسايل اخلاقي مورد تأکيد قرار گيرد؛ اما رفتارها متعارض با آن باشد، هيچ نوع تأثير مطلوب بر جاي نخواهد ماند.
با همين رويکرد است که شيخ سخن سعدي، دو صد گفته را با نيمه يک عمل برابر نمي‏يابد «دو صد گفته چون نيم کردار نيست» .
نتيجه آنکه کردار بايد مؤيد گفتارها باشد؛ از اين رو گفتار و کردار متناقض به تلاش‏هاي اخلاقي آسيب مي‏رساند. از اينجا به آسيب‏شناسي مسئله رهنمون مي‏شويم و آسيب‏هاي را که ممکن است در تلاش‏هاي اخلاقي يا تأثير گذاري اخلاقي به ايجاد مانع دامن بزند، بر مي‏شماريم:

1. نگاه يکسويه به آموزش و تعريف آن در قالب‏هاي تهي از تربيت و معنويت

اين نگاه در روزگار ما، هم از پشتوانه‏هاي معرفتي برخوردار شده و هم به دليل مشکلات متنوع جوامع بشري که حل آن را تنها در علمي‏کردن امور مي‏دانند، تشديد و تقويت شده است. ايده دانش تهي از ارزش و دانايي بدون دينداري که سايه‏اي سخت و سهمگين بر اين نگاه افکنده است، به بروز مشکلات بسيار پيچيده در زندگي و مناسبات جاري انسان معاصر دامن زده است. در عصر کنوني که فقر و فقدان معنويت، تا عمق جان آدمي رسوخ کرده است. بازگشت به معنا و درآميختگي علم و ايمان و انتخاب اين مدل در تعليم و تربيت، مي‏تواند گسست‏هاي ايجاد شده را رفع کند.

2. بي توجهي به مسئله اخلاق و تربيت ديني دانشجو

استاداني که داراي چنين رويه‏اي هستند، به آموزش نگاه جزيي و تک بعدي ندارند. آنان هم معتقدند که بدون در نظر گرفتن مقوله تربيت، آموزش و تعليم نيز ناکامياب خواهد بود؛ اما نسبت به اين مسئله بي رغبت، کم توجه و بي تفاوت‏اند. در حقيقت مشکل آنان، شکل ايده و نظر نيست، بلکه در عمل با مشکل مواجه‏اند.

3. يأس و نوميدي از تأثيرگذاري و در نهايت وانهادن امر مبارک اخلاق ديني

اين دسته از استادان، نه شکل تئوري دارند و نه شکل عملي، بلکه مشکل اصلي آنان روحي و رواني است. آنان ممکن است حتي در اين حوزه دير فرجام به فعاليت و کار توأم با اشتياق پرداخته باشند؛ اما به دليل نداشتن تعريف مشخص از کار، افق و چشم انداز معقول و منطقي، يا نداشتن برنامه مدون و مناسب و نيز حجم گسترده تبليغات جذاب و اخلاق ستيز شبکه‏هاي پيدا و پنهان مخرب فرهنگ وتمايل غريزي مخاطبان به جبهه مخالف، از ادامه کار دلسرد و نوميد شده يا از آنجا که به دنبال نتايج زودرس بوده‏اند و در آن توفيق و طراواتي نجسته‏اند، از تأکيد بر اخلاق و باورهاي بنيادين اخلاقي مأيوس و دلزده شده باشند.

4. تعارض در گفتار و رفتار

از آسيب‏هاي جدي که تأثر گذاري در اخلاق دانشجويان را دچار وقفه و اختلال مي‏کند، ناهمگوني در رفتار و گفتار استادان است. براي مثال اگر استادي صدها حديث درباره نظم و نظم پذيري بخواند؛ اما خود همواره دير در کلاس حاضر شود و در عمل به بي‏نظمي شهره گردد، هيچ يک از آن گفتارها در مخاطبان تأثير نخواهد نهاد. به عکس اگر استادي درست رفتاري پيشه کند؛ حتي اگر به مباحث تئوري آن نپردازد، تأثيري مطلوب بر جاي خواهد گذارد. دانشجويان به دليل حس کنجکاوي ،همواره رفتار استادان را زير نظر دارند و اگر رفتار استاد با تعليمات او ناموافق بود، دامنه ترديد را حتي به حوزه گفتارها نيز تسري و تعميم مي‏بخشند. اگر استادي از اخلاق ساده زيستي، مناعت و قناعت سخن راند، اما در پوشش، ماشين و مسکن اهل تجمل نشان دهد، دانشجويان با تمسخر و نيشخند، به سخنان او واکنش نشان خواهند داد. اين مثال به استادان يادآوري مي‏کند که لازم نيست همه مسايل اخلاقي را در ميان نهند، بلکه بهتر است؛ به بيان آن دسته از مسايل اخلاقي بپردازند که جلوه بيروني رفتارشان با آن متناقض نيست.

5. موجه سازي رفتارهاي غير اخلاقي

اين بدترين نوع آسيبي است که تأثير گذاري اخلاقي را دچار آفت و آسيب مي‏سازد. اگر از استاد رفتار غير اخلاقي بروز کرد، بهترين کار و اقدام، پذيرش اشتباه، پوزش‏طلبي و در صورت امکان جبران مافات است؛ امّا اگر عجب و به اصطلاح کلاس استادي مانع اين کار شد و به لطايف الحيل کار خود را موجه و مشروع نشان داد، خود خواسته به ترويج عملي و ناصواب رفتارهاي اخلاق ستيز کمک کرده است.
اين موجه سازي، گاه با رفتار شخص استاد مرتبط است و گاه با رفتار همکاران او .
اگر استادي به ناروا مرتکب عمل ناتراشيده و نامبارکي شد و استاد ديگري در مقام توجيه آن بر آمد، دچار گناه بي‏لذتي شده است که التذاذ عصيان آن براي يک نفر و خسران و خذلان آن دامن شخص ديگري را خواهد گرفت.
گاه اين دفاع، دفاع صنفي است ؛ اگر کسي از کارگزاران حکومت، مرتکب اشتباه و اعوجاجي شد، استادان محترم نبايد به علت تعلقات صنفي، در پي توجيه عمل غير اخلاقي او بر آيند که هم هنجارهاي اخلاقي را به حراج گذارند و هم قدر و منزلت خود را با چنين تفاسير و توجيهات خرد ستيز، به تاراج نهند.

نکات پاياني و راهکارها

براي تأثير گذاري بهتر در اخلاق و رفتار ديني دانشجو، نکات کوتاهي را که به کارگيري آن‏ها مي‏تواند نتايج درخشاني در پي داشته باشد، يادآور مي‏شويم:
1. گام نخست در اصلاح اخلاق دانشجو، توجه به کمبودها و ناراستي‏هاي اخلاقي شخص استاد است. استادي که خود را به صيقل زدگي جان ممارست نداده باشد، يا تأثير گذار نيست يا تأثير او ماندگار نخواهد بود.
2. همان طور که بي‏توجهي به مسايل اخلاقي، نوعي آسيب به شمار مي‏آيد، تأکيد و تکرار فراتر از حد اعتدال و تکيه بر نکات تکراري ملال آور، نشان دادن ژست اخلاقي و نصيحت گرا، تذکر مسايل اخلاقي با طعن و گزندگي و سرانجام تبليغ تحميلي، آسيب‏هاي مهلک‏تري وارد مي‏آورد.
3. همان گونه که در طب، مرحله پيشگيري مقدم بر درمان است، در اخلاق نيز مرحله پا پيش بر پالايش مقدم است. استادان بايد تلاش کنند که دانشجويان با وسوسه‏ها و جذبه‏هاي مبلغان و مروجان ضد فرهنگ و معنويت، در دام نيفتند؛ اما آلودگي و در دام افتادگي دانشجو، نبايد استاد را از تلاش براي اصلاح او مأيوس سازد، زيرا کار استاد درمان است و نمي‏توان به دليل بروز بيماري از مداوا سرباز زد.
4. لازم نيست استاد، حتماً با روايت يا آيه، متذکر نکات اخلاقي شود و وقتي به اين دو مجهز نبود، خود را فارغ از مسئوليت بيابد. استفاده از شعر، قصه، حکايت تاريخي، زندگي بزرگان دين و دانش و حتي استفاده از طنزهايي که حامل بار معنايي مثبت است، مي‏تواند ابزار پيام رساني استاد باشد.
5. در تذکرات اخلاقي، بهره‏گيري از روش‏هاي غير مستقيم نتايج دلپذيري از شيوه‏هاي مستقيم دارد.
6. اختصاص ساعاتي از کار استاد به مشاوره ؛ دانشجويان که طبيعتاً مشاوره‏هاي اخلاقي را نيز در برگيرد، براي برخي استادان صاحب فن، راهکاي مناسب و تأثير بخش است.
7. معرفي کتاب‏هاي مفيد و مؤثر اخلاقي، برنامه‏هاي سازنده صدا و سيما، لوح‏هاي فشرده مناسب، فيلم‏هاي جذاب و پرمحتوا، بزرگان اخلاق و تربيت و تشويق به استفاده از محضر آنان، و معرفي الگوهاي استوار دفاع مقدس و صاحبان راست کردار علم و انديشه، مي‏تواند در بر آوردن بخشي از وظايف تربيتي و اخلاقي استادان راهشگا و دانشجويان را مددکار باشد.
8. اگر استاد ميان خود و مخاطب ديوار حائل، فرض يا رسم نمايد و روابط طرفيني قرار دادي و تنها دچار چوب استاد و شاگردي باشد، بايد از تأثير گذاري دست شست و به انتظار ميوه‏هاي شيرين اين درخت خشک و فرسوده ننشست. تأثير گذاري در اخلاق، بي ايجاد جو صميمانه و محبت‏آميز (آن هم در محيط دانشگاه‏ها) امکان‏پذير نخواهد بود.
9. دانشجو هم هويت ديني دارد و هم هويت ملي و صنفي؛ کسي که چه به لحاظ ديني و چه به لحاظ صنفي و ملي احساس کمبود و بي‏تشخصي مي‏کند، از درون تهي و بي هويت قلمداد مي‏شود. در نتيجه هيچ جايي براي انديشيدن و تأثير پذيرفتن نخواهد يافت، بنابراين استادان بايد پيش‏تر در هويت بخشي به دانشجو همت بگمارند تا تأثير گذاري شان مثبت و ماندگار باشد.
10. همواره بايد مراقب بود که بين اقوال و افعال تعارض، ناسازگاري رخ ندهد. اگر استادي نمي‏تواند، به هر دليل در نماز جماعت شرکت کند. از تبليغ اين يک مسئله صرف نظر کند، زيرا همين يک تعارض در ذهن و ضمير دانشجو جلوه‏گري مي‏کند و سرانجام تشکيک و ترديد او را در باب ساير موضوعات اخلاقي به دنبال خواهد داشت. بنابراين بر آن دسته از نکات اخلاقي تکيه و تأکيد شود که جلوه‏هاي بيروني فعل استاد با آنها تعارض مشهود و ملموس نداشته باشد.
11. شناخت روحيه مخاطبان در تأثيرگذاري اخلاقي، نکته‏اي کليدي و محوري است. مسلماً دختران از لحاظ روان‏شناسي با پسران تفاوت‏هايي دارند و اگر استاد هوشمند به نيکي چنين تفاوت‏هايي را درک و دريافت کرده باشد، بهتر مي‏تواند در مواجهه با هر جنس، به گونه‏اي نکات اخلاقي را يادآور شود که زمينه پذيرش مساعدتر گردد. هم چنين توجه به خرده فرهنگ‏ها (در مراکز مختلف دانشگاهي) و عنايت به باور داشت‏هاي عمومي و ترکيب مذهبي مخاطبان و... مي‏تواند استاد را در پرورش اخلاقي مخاطبان ياري دهد.
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image