ابوريحان محمد بن احمد بيروني (440-362 هجري قمري)، دانشمند برجسته ي ايراني، در رشته هاي گوناگون دانش، رياضي، جغرافيا، زمين شناسي، مردم شناسي، فيزيک و اختر شناسي، سرآمد روزگار خود بود. او از نخستين دانشمنداني است که در نوشته هاي خود به پيشينه ي تاريخي يک موضوع علمي پرداخته است.اندازه گيري چگالي 18 فلز و سنگ گرانبها، اندازه گيري قطر و محيط زمين، شيوه اي نو براي طراحي نقشه هاي جغرافيايي، اندازه گيري فاصله هاي بين شهرها، پژوهش در باورها و تاريخ مردم هندوستان و تهيه ي فهرست کتاب هاي زکرياي رازي، از کارهاي ماندگار اوست.
زندگي نامه
محمد بن احمد بيروني، ابوريحان، (440-362 قمري)، دانشمند برجسته ي ايراني، در سوم ذيحجه ي 362 هجري قمري (18 دي ماه 351 خورشيدي) در شهر کاث، از شهرهاي ولايت خوارزم، به دنيا آمد.پدرش، ابوجعفر احمدبن علي انديجاني، اخترشناس دربار خوارزم شاه در رصدخانه ي گرگانج بود و مادرش، مهرانه، پيشينه ي مامايي داشت. چنان که خود گفته است، پدرش را در پي بدگويي حسودان از دربار راندند و به ناچار در يکي از روستاهاي پيرامون خوارزم ساکن شدند و چون براي مردم روستا بيگانه بودند، به بيروني شهرت پيدا کردند.برخي نيز گفته اند چون در بيرون شهر کاث، که پايتخت خوارزم بود، به دنيا آمد، به اين نام شهره گشت.
ابوريحان خردسال بود که فراگيري دانش را آغاز کرد. آشنايي بيروني با اميرنصر منصوربن علي بن عراق، دانشمند برجسته ي ايراني و از شاهزادگان آل عراق، باعث راه يابي او به دربار خوارزم شاه و مدرسه ي سلطاني خوارزم شد که اميرنصر آن را بنيان گذاري کرده بود. در همين دوران بود که به سال 380 قمري و در حالي که تنها 17 سال داشت، به کمک حلقه اي درجه دار (حلقه ي شاهيه) به اندازه گيري بلندي نيم روزي (ارتفاع نصف النهاري) خورشيد در شهر کاث پرداخت. چهار سال پس از آن مي خواست رصدهاي ديگري انجام دهد، اما تنها توانست انقلاب تابستاني را در روستايي به نام بوشکانز در جنوب کاث و غرب آمودريا رصد کند. چرا که مأمون بن محمود، فرمان رواي گرگانج، به کاث تاخت و ابوعبدالله محمد بن احمد، آخرين خوارزمشاهيان از آل عراق و پشتيبان بيروني را از بين برد.
با فروپاشي دستگاه آل عراق در خوارزم، بيروني مدتي را پنهان شد يا به جاي ديگر رفت و در زمان فرمان روايي پسر مأمون بن محمد، علي بن مأمون، به سال 387 قمري به کاث بازگشت. او در 11 جمادي الاول /7 خرداد همان سال توانست خورشيدگرفتگي را رصد کند. پيش تر با ابوالوفاي بوزجاني قرار گذاشته بود که او نيز خورشيدگرفتگي را در بغداد رصد کند. ابوريحان از روي اختلاف زماني که از اين راه به دست آمد، توانست اختلاف طول جغرافيايي آن دو شهر را به دست آورد. ترديدي نيست که بيروني جوان در آن زمان به جايگاهي رسيده بود که ابوالوفاي بزجاني در کهن سالي حاضر شد با او همکاري داشته باشد.
هر چند بيروني کتاب تسطيح الصور را به نام علي بن مأمون نوشته است، اما به نظر مي رسد چندان از سوي او پشتيباني نمي شده يا پشتيباني آن خوارزمشاه جديد، چندان استوار نبوده است، چرا که پس از زمان اندکي به ري سفر کرده است.او در ري با دو رياضي دان و اخترشناس شناخته شده ي ايراني، کوشياربن لبان گيلاني و ابومحمد خجندي ديدار کرد و رساله ي کوتاهي را در شرح دستگاه رصد ساخته ي خجندي و رصدهاي او با آن دستگاه بزرگ و دقيق نوشت. بيروين آن دستگاه را دقيق ترين دستگاه رصدي شناخته شده تا آن زمان دانسته است. سپس به نزد اسپهبد ابوالعباس مرزبان بن رستم بن شروين رفت و کتاب مهم "مقاليد علم الهيئه" را به نام آن فرمان روا نوشت.
بيروني در سال هاي پاياني سده ي چهارم هجري به گرگان رفت و به سال 391 قمري کتاب آثارالباقيه را به نام شمس المعالي قابوس بن وشمگير نوشت. اين در حالي بود که پيش از آن 7 کتاب ديگر نوشته و با ابن سينا نيز نامه نگاري علمي خود را آغاز کرده بود. او در سال 393 قمري خورشيدگرفتگي را در گرگان رصد کرد. هم چنين کوشيد طول يک درجه از کمان نصف النهار را که دو سده پيش در روزگار مأمون عباسي و در بغداد اندازه گيري شده بود، با دقت بيش تر در پيرامون گرگان اندازه گيري کند. اما پشتيبان او، قابوس بن وشمگير، به دليل ناشناخته اي علاقه ي خود را به انجام چنين کاري از دست داد و بيروين نتوانست کار خود را ادامه دهد.
بيروني در 399 يا 400 قمري بار ديگر به خوارزم بازگشت و مدتي را در دربار ابوالعباس مأمون بن مأمون بزيست. او با پشتيباني آن خوارزم شاه توانست رصدهاي مهمي انجام دهد و حلقه ي بزرگي ساخت که روي صفحه ي نصف النهار سوار مي شد و در کار رصد بسيار سودمند بود. هم چنين نيم کرده اي ساخت که از آن براي تصويرگري در حل ترسيم مسأله هاي مساحي بهره مي گرفت. اما مأمون در سال 407 قمري به دست سپاهيانش کشته شد و در سال ديگر نيز محمود غزنوي به گرگانج يورش آورد و بسياري از بزرگان، از جمله بيروني، را در سال 408 قمري به خود به غزنه برد.
بيروني در لشکرکشي هاي محمود به هندوستان همراه او بود و در اين سفرها با دانشمندان هندي آشنا شد و با آنان به گفت و گو نشست. زبان سانسکريت آموخت و اطلاعات لازم براي نگارش کتاب تحقيق ماللهند را فراهم کرد. او به هر شهري که مي رفت مي کوشيد عرض جغرافيايي آن را تعيين کند و زماني که به سال 416 قمري در قلعه ي نندنه به سر مي برد، از کوهي که در آن نزديکي بود براي تعيين قطر زمين بهره گرفت.سرانجام، دستاورد پژوهشي خود را در رساله اي به نام "مقاله في استخراج قدرالارض به رصد انحطاط الافق عن قلل جبال" نوشت.
در سال 315 قمري فرمانرواي ترک هاي وولگا گروهي را به غزنه فرستاده بود. آن مردمان با ساکنان سرزمين هاي قطبي رابطه ي بازرگاني داشتند و بيروني از آنان خواست اطلاعاتش را در باره ي آن سرزمين ها بيشتر کند. يکي از آن فرستادگان در پيشگاه محمود غزنوي گفت که در سرزمين هاي دور دست شمال، گاهي خورشيد روزهاي زيادي غروب نمي کند. سلطان محمود در آغاز بسيار خشمگين شد و آن سخنان را کفرآميز خواند. اما ابوريحان به او گفت که سخن آن فرستاده درست و علمي است و ماجرا را برايش توضيح داد.
بيروني در زمان محمود غزنوي علاوه بر چند رصد مهم، رساله ي استخراج الاوتار را به سال 418 و کتاب التفهيم لاوائل صناعه التنجيم را به سال 420 قمري به پايان رساند. پس از مرگ محمود و جانشيني فرزندش مسعود، راه براي پژوهش هاي بيروني هموارتر شد و در همين روزگار بود که بيروني کتاب قانون مسعودي را به نام سلطان مسعود غزنوي نوشت که دانش نامه اي از دانسته هاي اخترشناسي تا آن زمان است. سلطان مسعود به پاس کوشش او در نگارش آن کتاب، پاداش از زر و سيم براي او فرستاد، اما بيروني همه ي آن را به خزانه بازگرداند و به مسعود گفت که از آن بي نياز است، چرا که دير زماني را به ناچار به قناعت گذرانده است و اکنون به اين شيوه خو گرفته و ترک آن برايش بسيار سخت است. بيروني در زمان مودودبن مسعود نيز از پشتيباني پادشاه غزنوي برخوردار بود و کتاب دستور و کتاب الجماهر خود را به نام او نوشته است.
سرانجام، بيروني در سال هاي آغازين فرمان روايي جانشين مودود، در رجب 440 هجري قمري در 77 سالگي در غزنه درگذشت. ابوالحسن علي بن عيسي، فقيه نام داري که در لحظه هاي پاياني بر بالين او بود، نوشته است که: "آن گاه که نفس در سينه ي او به شماره افتاد، بر بالين او حاضر آمدم و در آن حال از من پرسشي فقهي پرسيد.گفتم اکنون چه جاي اين پرسش است. گفت اي مرد کدام يک از اين دو کار بهتر است، اين مسأله را بدانم و بميرم يا نادانسته از دنيا بروم؟ و من آن مسأله را بازگفتم و فرا گرفت و از نزد وي بازگشتم. هنوز بخشي از راه را نپيموده بودم که شيون از خانه ي او برخاست."
سال شمار زندگي ابوريحان بيروني
362 قمري/351 خورشيدي:روز پنج شنبه سوم ذي الحجه/هجدهم دي ماه در روستايي بيرون شهر کاث به دنيا آمد.
368 قمري/357 خورشيدي:در مکتب شهر جرجانيه براي يک سال درس خواند.
369 قمري/358 خورشيدي:درسش را در مکتب روستا ادامه داد.
379 قمري/358 خورشيدي: در هفده سالگي به اندازه گيري ارتفاع نيم روزي خورشيد در شهر کاث پرداخت.
358 قمري/373 خورشيدي: انقلاب تابستاني را در دهکده اي در جنوب شهر کاث رصد کرد.
387 قمري/375 خورشيدي: روز شنبه يازدهم جمادي الاول /7 خردادماه، خورشيدگرفتگي را رصد کرد.
391 قمري/379 خورشيدي: کتاب آثارالباقيه را در گرگان به نام قابوس بن وشمگير آل زيار نوشت.
393قمري/381 خورشيدي: روز شنبه چهاردهم ربيع الثاني/6 اسفند ماه و روز يک شنبه سيزدهم شوال/29 مرداد، دو ماه گرفتگي را در گرگان رصد کرد.
394 قمري/382 خورشيدي: روز يک شنبه دوازدهم شعبان/20 مرداد ماه، ماه گرفتگي را در جرجانيه رصد کرد.
408 قمري/396 خورشيدي: همراه سلطان محمود غزنوي از جرجانيه به غزنه رفت.
409 قمري/397 خورشيدي: عرض جغرافيايي جيخور، در نزديکي کابل، را با کمک شاقول اندازه گرفت.
412 قمري/400 خورشيدي: اعتدال بهاري و پاييزي و انقلاب تابستاني و زمستاني را در شهر غزنه رصد کرد.
416 قمري/404 خورشيدي: نگارش کتاب تحديد نهايات الاماکن را به پايان رساند.
418 قمري/405 خورشيدي: رساله ي استخراج الاوتار في الدايره را نوشت.
420 قمري/407 خورشيدي: نگارش کتاب التفهيم لاوائل الصناعه التنجيم را به پايان رساند.
421 قمري/408 خورشيدي: کتاب تحقيق ماللهند را نوشت و رساله ي قانون مسعودي را به سلطان مسعود غزنوي هديه داد.
425 قمري/412 خورشيدي: فهرست کتاب ها و نوشته ها ي محمدبن زکرياي رازي و فهرست 113 جلد کتاب خود را نوشت.
422 قمري/429 خورشيدي: روز جمعه سوم رجب/6 آذرماه، به سوي پروردگار خود رفت.
پژوهش هاي بيروني
بيروني از آن دسته از دانشمندان بوده است که تنها به گفته ها و نوشته هاي دانشمندان پيش از خود بسنده نمي کرده و بارها نظريه هاي دانشمندان پيش از خود، به ويژه ارسطو، را به چالش کشيده است. او براي درستي سخنان ديگران و بررسي نظريه هاي خود به مشاهده ي دقيق پديده ها و آزمودن آزمودني ها، حتي اگر از باورهاي مردمان باشد، مي پرداخت.براي نمونه، در کتاب الجماهر خود چند آزمايش را شرح مي دهد که براي بررسي علمي دو باور عاميانه انجام داده است. او زهرآگين نبودن الماس را با خوراندن آن به سگي مي آزمايد و نشان مي دهد که آن سگي پس از چند روز هم چنان سالم مي ماند.هم چنين، گردن بندي از زمرد بر گردن ماري مي اندازد و نشان مي دهد که مار با ديدن زمرد نابينا نمي شود و اين کار را در 9 ماه و در گرما و سرما مي آزمايد و سرانجام به شيريني مي نويسد که اگر اين کار بينايي آن مار را افزايش نداده باشد، چيزي از بينايي آن نکاسته است.
بيروني در آزمايش هاي خود مانند يک پژوهشگر امروزي مي کوشد هنگام مقايسه ي ويژگي دو ماده، ديگر شرايط را براي آن ها يکسان سازد. براي نمونه، او براي بررسي اين نظريه ي ارسطو که آب گرم از آب سرد زودتر يخ مي بندد، چنين آزمايش انجام مي دهد:"من دو ظرف شکل و يک اندازه برگرفتم و در هر دو ظرف، مقدار برابري از يک آب، يکي گرم و ديگري سرد، ريختم و هر دو ظرف را در هواي سرد و خشک نهادم. سطح آب سرد يخ بست، در حالي که در آب گرم هنور گرمايي باقي مانده بود.اين را ديگر بار آزمودم، باز هم چنان شد. "شگفت آور اين که برخي از دانشمندان ايراني که مقاله ها و کتاب هايي در باره ي هواشناسي نوشته اند، نظر او را نادرست دانسته و بي آن که دليل روشني براي سخن خود بياورند، تنها به اين خاطر که ارسطو و ابن سينا بر نظر ديگري هستند، او را به فهم نادرست متهم کرده اند.
بيروني نخستين دانشمندي است که در همه ي نوشته هاي خود به پيشنيه ي تاريخي و مقايسه ي نظرهاي دانشمندان پيش از خود در هر موضوع مورد نظر مي پردازد. گاه نيز کتاب هايي را فقط به خاطر تاريخ علم نگاشته است. براي نمونه، در الاثارالباقيه که در گاهشماري و شناخت زمان است، به معرفي گاهشمارهاي ملت هاي گوناگون، هندي، عربي، يوناني، يهودي و ايراني مي پردازد يا در کتاب تمهيدالمستقر و التحليل و التقطيع، که در اخترشناسي است، از چگونگي به دست آوردن شاخص هاي گوناگون اخترشناسي در 3 مکتب يوناني، هندي و ايراني و ميزان تأثيرپذيري دانشمندان گوناگون از آنها سخن مي گويد.از آن رو، بررسي نوشته هاي او راه تازه اي براي پژوهشگران تاريخ علم گشوده است تا دگرگوني علم را طي سده هاي دراز پي گيري کند. براي نمونه، اشاره ي او به گردهمايي اخترشناسان دوران انوشيروان براي تصحيح زيج شاه، پژوهشگران تاريخ علم را از وجود دست کم دو نگارش از زيج شاه آگاهي داده است.
از ديگر ويژگي هاي پژوهشي بيروني آشنا بودن به چند زبان است. او فارسي، ترکي، عربي، عبري، سرياني و سانسکريت را به خوبي مي دانسته و با زبان يوناني نيز آشنايي داشته است. او به خوبي دريافته بود که براي پژوهش در فرهنگ مردمان و دانش تمدن هاي گوناگون، بايد نخست زبان آنان را فراگرفت و بهره گيري از مترجم يا کتاب هاي ترجمه شده، در پژوهش هاي دقيق چندان راه گشا نيست. از اين رو، نخستين کاري که در سفر به هند کرد، يادگيري زبان سانسکريت بود و چنان که خود گفته است آن را به دشواري اما با پشتکار ياد گرفت:"پس از به خاطر سپردن يک کلمه، چون آن را تکرار مي کردم و کوشش فراوان به کار مي بستم که حرف هاي آن از مخرج خود ادا شود، باز هنديان نمي فهميدند چه مي گويم. به ناچار از نو کوشش مي کردم که درست تلفظ شود."سرانجام، در آن زبان چنان مهارت يافت که چند کتاب را از سانسکريت به عربي ترجمه کرد و بنا به نوشته برخي
نويسندگان، چند کتاب را نيز از يوناني به سانسکريت بازگرداند.
پژوهش هاي زمين شناسي
در ميان نوشته هاي زمين شناختي نويسندگان مسلمان، کم تر کتابي به درستي وعلمي بودن آثار بيروني مي رسد. او طي سفرهاي گوناگوني که به سرزمين هاي آسياي غربي و به ويژه هندوستان داشته است، پيرامون ناهمواري هاي زمين شناختي و ساختمان کوه ها به پژوهش پرداخته و به کشف هايي نيز دست يافته است.هم چنين، به روش نوآورانه براي اندازه گيري چگالي کاني ها و فلزها دست پيدا کرده بود و توصيف علمي او از چاه هاي آرتزين نيز معروف است. در ادامه به شرح گوشه هايي از پژوهش هاي زمين شناختي او مي پردازيم
توصيف هاي زمين شناختي
بيروني به ماهيت رسوبي حوضه ي رودگنگ پي برده و در ماللهند پيرامون آن چنين نوشته است:"يکي از اين دشت ها در هندوستان است که از جنوب به اقيانوس هند مي رسد و در سه سوي ديگر، کوه ها آن را فراگرفته اند و آب هاي آن کوه ها به آن مي ريزد. ولي اگر خاک هندوستان را با چشم خود ببيني و در باره ي ماهيت آن فکر کني و اگر سنگ هاي گردي را در نظر بگيريد که هر اندازه که زمين را عميق تر بکنيد بازهم آن ها را خواهيد يافت، سنگ هايي که در نزديکي کوه ها و آن جاها که رودها جريان تندي دارند بزرگ تر است و هر چه از اين کوه ها دورتر مي شويد و به آن جاها برسيد که رودها کندتر پيش مي روند، کوچک تر مي شوند و از آن جا که رودها حالت ايستاده پيدا مي کنند و به مصب دريا نزديک مي شوند اين سنگ ها خرد مي شوند و به صورت دانه هاي شن درمي آيند، اگر همه ي اين ها را در نظر بگيريد ناگزير به اين باور مي رسيد که در روزگاري هندوستان دريا بوده است و اين دريا به تدريج با رسوب هاي اين رودها پر شده است."
بيروني از دگرگوني هاي زمين شناختي که در گذشته رخ داده نيز به خوبي آگاه بوده است، چنان که در شرح زمين شناختي بيابان عربستان و بيابان شني خوارزم در کتاب تحديد نهايات خود به گوشه هايي از دانسته هاي خود اشاره کرده و از فسيل ها به عنوان شاهدي که بر نظريه هاي خود بهره مي گيرد: "اين بيابان عربستان که مي بينيم، نخست دريا بوده و سپس پر شده است و نشانه هاي آن هنگام کندن چاه ها به دست مي آيد... و هم چنين سنگ هايي بيرون مي آيد که چون آن ها را بشکنند، صدف ها و حلزون ها و چيزهايي که گوش ماهي ناميده مي شود به نظر مي رسد که يا به حال خود باقي است يا آن که پوسيده و از ميان رفته و جاي خالي آن ها به شکل اصلي ديده مي شود. از اين چيزها در باب الابواب بر کرانه ي درياي خزر نيز هست... و چنين سنگي را که در ميان آن گوش ماهي است در بيابان شني ميان جرجان و خوارزم نيز مي بينيم. اين بيابان در گذشته هم چون درياچه اي بوده است، چه گذرگاه جيحون يعني نهر بلخ بر آن بوده... سپس در گذرگاه آن بستگي پيدا شده و آب آن به سرزمين هاي قوم غز پيچيد و کوهي راه را بر آن گرفت که اکنون شيطان شير خوانده مي شود..."
چگالي کاني ها
ابوريحان در کتاب الجماهر في معرفه الجواهر به شرح فلزها و جواهر هاي قاره هاي آسيا، اروپا و آفريقا مي پردازد و ويژگي هاي فيزيکي مانند بو، رنگ، نرمي و زبري حدود 300 نوع کاني و مواد ديگر را شرح مي دهد و نظريه ها و گفتارهاي دانشمندان يوناني و اسلامي را در باره ي آن ها بيان مي کند.او چگالي سنج دقيقي اختراع کرد و چگالي کاني هاي شناخته شده را اندازه گيري کرد. اندازه گيري هاي او با اندازه گيري هاي امروزي، که با ابزارهاي پيشرفته انجام مي شود، چندان تفاوتي ندارد.شرح دستگاه چگالي سنج او در کتابي با نام "مقاله في النسب التي بين الفلزات و الجواهر في الحجم" آمده است.
مقايسه ي اندازه گيري چگالي کاني ها به روش بيروني و روش هاي امروزي
کاني اندازه گيري بيروني اندازه گيري امروزي
طلا 19/26 19/26
جيوه 13/74 13/56
مس 8/92 8/85
برنج 8/67 8/4
ياقوت آسماني 3/97 4/09-4/01
ياقوت سرخ 3/85 4/14-3/95
لعل 3/58 3/7-3/5
زمرد 3/75 3/75-3/65
عقيق سرخ 2/65 2/8-2/5
لاجورد 2/6 2/8-2/4
دستگاه چگالي سنج بيروني که بر اصل ارشميدوس کار مي کرد، تشکيل شده بود از يک ظرف آب که ميزابي ظريف به آن وصل کرده بود و ترازويي که يک کفه ي آن درست زير ميزاب جاي گرفته بود و در کفه ي ديگر آن صد مثقال از کاني مورد نظر را مي گذاشت. سپس براي به تعادل رسيدن ترازو، در کفه اي که زير ميزاب جاي داشت، آب مي ريخت. آن گاه، وزن و حجم آب را مي سنجيد تا جرم حجمي (چگالي) کاني مورد نظر دست يابد. او به درستي دريافته بود که خلوص و دماي آب به کار رفته در اين آزمايش ها، در چگالي آن اثر دارد و از اين رو، براي آزمايش هاي خود همواره از جاي مشخصي از رود جيحون و آن هم در آغاز پاييز آب برمي داشت. او پس از رفتن به غزنه، همين آزمايش ها را با آب رودخانه ي غزنه انجام داد. شرح اين پژوهش ها در کتاب ميزان الحکمه، اثر ابوالفتح عبدالرحمن خازني، آمده است.
چاه هاي آرتزين
بيروني در آثارالباقيه در باره ي فوران آب از برخي چشمه ها و چاه ها چنين مي گويد: "اما فوران چشمه ها و صعود آب به سمت بالا، علتش اين است که خزانه ي آن از خود چشمه ها بالاتر جاي دارد، مانند فوران معمولي و گرنه آب هرگز به سوي بالا جز اين که منبع آن بالاتر باشد، نخواهد رفت... بسياري از مردم که چون علت امري طبيعي را ندانند، به همين اندازه کفايت مي کنند که بگوييد الله اعلم، مطلبي را که ما گفته ايم انکار کرده اند و يکي از آنان و يکي از آنان با من به منازعه پرداخت... البته ممکن است آب به قله ي کوه همين برود، به شرط آن که قله ي کوه از منبع و مخزن آب، پايين تر باشد."
اندازه گيري قطر و محيط زمين
در کتاب قانون مسعودي نوشته است:"در سرزمين هند، کوهي را مشرف بر صحراي همواري يافتم که همواري آن همسان همواري سطح دريا بود. بر قله ي آن محل برخورد ظاهري آسمان با زمين، يعني دايره ي افق را اندازه گرفتم که از خط مشرق و مغرب به اندازه ي اندکي کم تر از ثلث و ربع درجه، انحطاط داشت و من آن را 34 دقيقه محسوب داشتم . سپس ارتفاع کوه را از طريق رصد کردن قله ي آن از دو نقطه الحجر اين قله، که بر يک امتداد بودند، اندازه گرفتم که مساوي ششصد و پنجاه و دو ذراع درآمد...و چو حساب کردم، تقريباً 58 ميل درآمد و از اين جا به درستي اندازه گيري منجمان مأمون اطمينان يافتم." او در پايان کتاب السطرلاب، روش رياضي به دست آوردن شعاع، محيط، مساحت و حجم کرده ي زمين را شرح داده است.
پژوهش جغرافيايي
بيروني در پژوهش هاي جغرافيايي خود از نظرهاي دانشمندان يوناني و دانش جغرافيايي هندوان و ايرانيان باستان و نيز جغرافي دان ها و جهان گردان پيش از خود در دوره ي اسلامي، مانند ابن خردادبه،يعقوبي و مسعودي، ياد کرده و خود نيز پژوهش هاي جغرافيايي دقيقي داشته است. او در به دست آوردن طول و عرض جغرافيايي شهرها کوشش هاي فراواني کرده و در کتاب قانون مسعودي، طول و عرض جغرافيايي بيش از 6000 نقطه ي جغرافيايي را نوشته است. همان طور که پيش از اين گفته شد، او با همکاري ابوالوفاي بوزجاني، رياضي دان ايراني ساکن بغداد، توانست با روش رصد هم زمان خوشيد گرفتگي در دو نقطه ي جغرافيايي، اختلاف طول جغرافيايي بغداد و اورگنج (خوارزم قديم)را به دست آورد.
مقايسه ي اندازه گيري هاي بيروني از طول و عرض جغرافيايي شهرها به اندازه گيري هاي امروزي
بيروني در رساله ي تسطيح الصور، روش هاي رسم کردن نقشه و تصوير کردن کره را بر صفحه، که پيش از او رواج داشته است، شرح مي دهد و نقد مي کند.سپس، در آثارالباقيه به شرح 3 روش نوآورانه ي خود در رسم نقشه مي پردازد.يکي از روش هاي او، که خود آن را تسطيح اسطواني ناميده است، شباهت زيادي به روش تسطيح نيکولوسي دي پاترينو دارد که در سال 1660 ميلادي منتشر کرد و امروزه نقشه اي جغرافيايي موسوم به مرکاتور براساس آن نتظيم مي شود.از نوآوري هاي ديگر او در نقشه کشي اين است که براي نشان دادن ناهمواري ها و موقعيت هاي جغرافيايي زمين، جامع تر از پيشينيان خود به استفاده از رنگ هاي گوناگون اشاره کرده است. هم چنين، در کتاب التفهيم نقشه اي از کره ي زمين رسم کرده است که ارتباط اقيانوس هند با اقيانوس اطلس براي نخستين بار در آن نشان داده شده است. از اين رو، برخي او را از بنيان گذاران دانش مساحي (نقشه کشي)و از پيشگامان جغرافيايي رياضي مي دانند.
رياضي و اخترشناسي
از بيش از 150 اثر نوشتاري بيروني دست کم 115 عنوان به رياضيات، اخترشناسي و موضوع هاي وابسته به آن ها اختصاص داشته که از آن ميان فقط 28 اثر به ما رسيده است. هفت جلد از آثار بيروني پيرامون رياضيات محض نوشته شده است و بيروني در آن نوشته ها، به ويژه در کتاب استخراج الاوتار، همواره براي اثبات قضيه ها و مسأله هاي رياضي به روش هاي گوناگون پرداخته و شباهت ها و تفاوت هاي آن ها را بيان کرده است. براي نمونه، براي حل نخستين قضيه ي ياد شده در آن کتاب، 22 شيوه ي گوناگون را نوشته است. پنج روش از خودش و هفده را ديگر را از دانشمندان و رياضيدان هاي ديگر:ارشميدوس (سه برهان)؛ ابوسعيد محمد بن علي ضرير جرجاني (دوشيوه)؛ آذرخوربن استاد جشنس (دو اثبات)؛ ابوسعيد سجزي (دو راه حل)؛ قاضي ابوعلي حسن بن حارث جنوبي (دوشيوه)؛ ابونصرمنصوربن علي عراق (دوبرهان؛ ابوعبدالله محمدبن احمد الشني (دو اثبات)و ابوعلي حسن بن حسين بصري (يک روش).
بيروني در بخش هندسه ي التفهيم، هنگام تعريف اصطلاح هايي مانند جسم، سطح، خط و نقطه، آگاهانه از ترتيب رعايت شده در کتاب هندسه ي اقليدوس پيروي نمي کند تا بتواند مفهوم ها را براي نوآموزان هندسه به خوبي و سادگي شرح دهد. اقليدوس در مقاله ي نخست کتاب اصول خود نخست نقطه و در آخر سطح را تعريف کرده و تعريف حجم را به مقاله ي 11 واگذار کرده که هندسه ي فضايي از آن جا آغاز مي شود، اما بيروني عکس آن رفتار کرده است.او نخست جسم را، که همگان مي توانند آن را تصور کنند، تعريف مي کند و سپس اصطلاح هايي مانند سطح، خط و نقطه را با کمک آن اصطلاح تعريف شده، بيان مي کند. اين کار او بيش تر جنبه ي آموزشي دارد و گرنه او از برتري ها ساختار و نظم موجود در کتاب اصول اقليدوس به خوبي آگاه بود و بايد اين کار او را از نظر آموزشي بررسي کرد. براي نمونه تعريف دايره از فصل نخست کتاب التفهيم آورده مي شود:"دايره چيست؟ شکلي است برسطحي که گرد بر گرد او خطي بود که نام او محيط است و به ميان او نقطه اي است که او را مرکز گويند و همه ي خط هاي راست که از مرکز بيرون آيند و به محيط رسند، هم چند (مساوي)يکديگر باشند."
بيروني در برخي از آثار خود به رياضيات کاربردي، به ويژه در موضوع هاي مرتبط با دين مي پردازد. او روش هاي گوناگون پيدا کردن سوي قبله را شرح مي دهد و نظرهاي دانشمندان پيش از خود را نقد مي کند. يکي از هدف ها او در نگارش کتاب تحديدالنهايات الاماکن لتصحيح مسافات المساکن، تعيين درست قبله ي غزنه بوده است.آن کار به مثلثات کروي پيشرفته نياز داشته که بيروني در آن مهارت داشته است و کتاب مقاليد او را نخستين کتاب کامل در مثلثات کروي مي دانند.او در کتاب سايه ها کوشيده است با روش هاي رياضي زمان نماز را تعيين کند.او بر اين باور بوده است که بدون بهره گيري از اخترشناسي و حساب و هندسه به سختي مي توان موضوع سايه ها را درک کرد و فردي که اين علوم را با دين سازگار نداند، نه تنها با عوام تفاوتي ندارد، بلکه با اين دفاع نابجاي خود به دين آسيب زده است.او کتاب جداگانه ييا نيز در تعيين سوي قبله به نام "رساله في معرفه سمت القبله" دارد.
بيروني در پژوهش هاي اخترشناسي نيز به پيروي بي چون و چند از بزرگان نپرداخته و به رصدها و تجربه ها ي شخصي گوناگوني دست زده است، چرا که به بيان خودش در التفهيم:"همه به اختلاف سخن رانده اند، در هر کاري جانب حق و صدق و امانت را رعايت بايد کرد."و روح او "جز با مشاهده و تجربه ي شخصي آرام نگيرد." و چنين نيز بوده است.براي نمونه، ميل کلي (زاويه ي ميان سطح استوا و سطح مدار ظاهري خورشيد)را چند بار در غزنه اندازه مي گيرد تا خاطرش آسوده شد و دانست که ميل کلي 23 درجه و 35 دقيقه است. اين در حالي بود که پيش از او نيز شخصيت هاي گوناگوني بارها اين کار را انجام داده بودند.
در کتاب تحديد به چگونگي تعيين نصف النهار، فاصله ي ميان شهرها و روش هاي رصد مي پردازند و در اين جا مانند بسياري ديگر از پژوهش هاي خود از رياضيات بهره مي گيرد. در واقع، او هيچ گاه از رياضيات روي گردان نيست و در هر کتابي که نوشته به شيوه اي به رياضيات پرداخته است. کتاب قانون مسعودي او جامع ترين نوشته ي اخترشناسي اسلامي است که زمان درازي مانند کتاب التفهيم او به عنوان کتاب درسي به کار مي رفت. کتاب اسطرلاب او تاريخچه ي ابزارهاي اخترشناسي است. بيروني در اين کتاب در کنار پرداختن به معرفي انواع اسطرلاب و شيوه ي کار با آن ها، تحول فني اين ابزار اخترشناسي را از دوران يونان باستان تا سده ي پنجم هجري شرح مي دهد.به دليل اين گونه کارها مي توان او را از پيشگامان پژوهش در تاريخ علم نيز دانست.
تاريخ و مردم شناسي
بيروني در بيش تر نوشته ها خود به تاريخ علم پرداخته است،اما گاهي خود تاريخ نيز براي او مهم بوده است. او کتابي به نام "کتاب المسافره في اخبار الخوارزم"نوشته بود که اصل آن از بين رفته است، اما ابوالفضل بيهقي فصل تاريخ خوارزم خود را از روي آن رونويسي کرده و شيوه ي کار بيروني و درستي نوشته هاي او را ستايش کرده است. آن چه بيهقي در کتاب خود از تاريخ خوارزم بيروني آورده است با شرح مختصري از روزگار مأمون بن مأمون و رابطه ي او با محمود غزنوي و چگونگي برافتادن آل مأمون آغاز مي شود و با شرح برافتادن خاندان آلتونتاش از فرمانروايي بر خوارزم پايان مي پذيرد.
بيروني در فصل ششم آثارالباقيه ترتيب تاريخي و سال ها فرمانروايي پيامبران و شاهان بني اسرائيل، آشور، بابل، ايران، فرعون ها، بطليموس ها، قيصرها، امپراتوري هاي بيزانس، شاهان اسطوره اي ايران و شاهان هخامنشي، اشکاني و ساساني را بر حسب سال و گاه بر حسب ماه و روز آورده است. او هر جا که سندهاي تاريخي با هم اختلاف داشته اند، همه ي روايت ها، حتي روايت هايي را که نادرست مي دانسته، آورده است. او به نقد روايت هاي مي پردازد و مي کوشد درست ترين آن ها را مشخص کند. البته، مانند بسياري از پژوهشگران ديگر گاهي خود نيز در داوري ها به نادرستي مي افتد.
کتاب ماللهند بيروني برجسته ترين اثر در تاريخ، دين، آداب و دانش هندوان است و از اين رو مي توان بيروني را يکي از پيشگامان مردم شناسي و دين شناسي تطبيقي دانست. او در اين پژوهش مردم شناسي خود با دشواري هاي بسياري رو به رو بوده است. چرا که به عنوان يک مسلمان به سرزمين پاگذاشته است که مردمش از مسلمانان نفرت دارند و فراگيري زبان آن ها نيز بسيار سخت است. با اين همه، بيروني سانسکريت را به خوبي مي آموزد و مي کوشد با مردم هند و دانايان هندي ارتباط برقرار کند و در پي پژوهش خود به جاي جاي هندوستان سفر مي کند.
بيروني در کتاب ماللهند کوشيده است با ديد يک کارشناس بي طرف به معرفي باورها و آيين هاي هندوان بپردازد و مي نويسد: "اين کتاب را در باره ي باورهاي هندوان نوشتم و در حق آنان که با ما اختلاف ديني دارند، تهمت زدن بي اساس را برايشان روا نداشتم و نيز اين مطلب را مخالف دين داري و مسلماني خويش نپنداشتم که کلمات ايشان را، در آن جا که خيال مي کردم براي روشن کردن مطلب ضرورت دارد، با طول و تفصيل نقل کردم. اگر اين گونه نقل ها کفرآميز به نظر مي رسد و پيروان حق، يعني مسلمانان، آن را قابل اعتراض مي دانند، ما اين را مي گوييم که اعتقاد هندوان چنين است و آنان خود بهتر از هر کسي مي دانند که چگونه به اين اعتراضات پاسخ دهند."
بيروني در ماللهند به بررسي تطبيقي باورهاي هندوان با ملت هاي ديگر نيز مي پردازد.براي نمونه، چون به نظر او يونانيان پيش از برآمدن مسيح (ع) به همان چيزها باور داشتند که هندوان باور دارند، نظرها و باورهاي آن دو قوم را با هم مقايسه مي کند. در جاي ديگري از همين کتاب به مقايسه ي جامعه ي طبقاتي هند و جامعه ي ساساني مي پردازد و آن دو را بسيار مانند هم مي پندارد.هنگام پرداختن به آيين هاي ازدواج هندوان به آيين هاي ايرانيان، يهوديان و عرب هاي دوره ي جاهلي نيز مي پردازد. بيروني در الاثارالباقيه نيز به باورها و آيين هاي گوناگوني که در ميان ملت ها و پيروان دين ها و فرقه هاي گوناگون ديده مي شود، مي پردازد و تفاوت ها و شباهت هاي آن ها را برمي شمارد.
نگارش هاي بيروني
ابوريحان در سال 247 قمري، زماني که 63 سال داشت، فهرستي از آثار رازي و نيز فهرستي از آثار خود فراهم ساخت. در آن فهرست 113 اثر خود را نام برده است، اما از آن جا که پس از آن فهرست دست کم 14 سال ديگر زنده ماند و حتي زماني که بينايي و شنوايي اش ضعيف شده بود با کمک دستيارانش به پژوهش ها و نگارش هاي خود ادامه مي داد، نوشته هاي ابوريحان را بيش از 153 دانسته اند. بيش تر آن ها به زبان عربي بوده و از ميان همه ي آن ها، فقط 35 اثر برجاي مانده است. او کتاب هايي را نيز از سانسکريت به عربي ترجمه کرده و نامه نگاري هاي مشهوري با ابوعلي سينا داشته است. مهم ترين نوشته هاي او عبارت اند از:
01 آثارالباقيه (الاثارالباقيه عن قرون الخاليه).کتابي در گاهشماري و شناخت زمان است. او در فصل نخست اين کتاب به شناخته شده ترين واحد گاهشماري، يعني روز، مي پردازد و سپس سال هاي گوناگون، سال خورشيدي، قمري، يولياني، و ايراني و مفهوم کبيسه را شرح مي دهد. در فصل سوم به تاريخ هاي مهمي مانند طوفان نوح، هجرت، تاريخ عرب هاي جاهلي، تاريخ خوارزم، تاريخ يزدگردي و تاريخ اسکندر مي پردازد. در فصل چهارم به افسانه ي اسکندر ذوالقرنين، فصل پنجم گاهشمار يهودي، فصل ششم به تاريخ شاهان کهن آشور، بابل و هخامنشي، اشکاني و ساساني، فصل هفتم به بحث جامع گاهشمار يهودي، فصل هشتم به دين ها، از جمله صابئيان يا منداييان، زردشتيان، مانويان و مزدکيان، مي پردازد. در نيمه ي دوم کتاب نيز به جشن ها و روزهاي روزه داري ملت هاي گوناگون مي پردازد.(اين اثر به کوشش اکبر داناسرشت از سوي انتشارات انجمن آثار ملي در سال 1353، منتشر شده است).
2.اسطرلاب (کتاب في استيعاب الوجوه المممکنه في صنعه الاصطرلاب). برجسته ترين اثر پيرامون اسطرلاب است و گذشته از معرفي ساختمان اسطرلاب معمولي و روش هاي گوناگون ساختن اسطرلاب، به شناساندن ابزارهاي اخترشناسي همانندي که روزگار بيروني به کار مي رفته، پرداخته است.بيروني اين کتاب را به ابوسهل مسيحي هديه کرده است.برخي آن را مهم ترين اثر در تاريخ اخترشناسي مي دانند.
03 سدس (حکايه الاله الموسمومه باسدس الفخري).به شرح دو ابزار اخترشناسي مي پردازد که خجندي به امر فخرالدوله ساخته بود و براي رصد گذر نصف النهاري خورشيد به کار مي رفت.
04 تحديد (تحديد نهايات الاماکن لتصحيح مسافات المساکن).به چگونگي تعيين مختصات جغرافيايي جاهاي گوناگون مي پردازد. به ويژه مي خواهد تفاوت طول جغرافيايي بغداد و غزنه را به دست آورد. روش به دست آوردن سوي قبله، عرض شهرها و بلندي کوه ها را نيز معرفي مي کند. اين اثر به کوشش احمد آرام ترجمه و از سوي انتشارات دانشگاه تهران در سال 1352، منتشر شده است).
05 چگالي ها (مقاله في النسب التي بين الفلزات و الجواهر في الحجم). چگونگي ساختن ترازويي را شرح مي دهد که بر پايه ي اصل ارشميدوس کار مي کرد و بيروني به کمک آن توانست چگالي هشت فلزو پانزده جواهر و شش مايع را برآورد کند که بسيار دقيق است.
06 سايه ها (افراد المقال في امر الاضلال).پيرامون آن چه که بيروني از سايه ها مي دانسته است. سه فصل نخست پيرامون ماهيت نور و سايه و بازتابش نور است. در فصل هاي ديگر تابع سايه (تانژانت و کوتانژانت) را بيان مي کند و در فصل هايي نيز به چگونگي به دست آوردن زمان نمازهاي پنج گانه براساس طول سايه ها مي پردازد. بيروني در اين کتاب شعرها و مثل هايي پيرامون انواع سايه و نيز آيه هايي از قرآن و گفتارهايي از انجيل نيز آورده و به بيان خودش هر آن چه پيرامون سايه بوده، فراهم آورده است. او در کتاب از آثار دانشمنداني مانند خوارزمي، نيريزي، بوزجاني، سجزي، بطليموس، ارسطو از دانشمندان هندي و حراني بهره برده است.
07 وترها (استخراج الاوتار في الدائره).پيرامون چند مسأله ي هندسه و راه حل گوناگون آن ها، از رياضيدان هايي يوناني و مسلمان و روش هاي ويژه بيروني است.بيروني در اين کتاب از استدلال هاي اين رياضيدان بهره گرفته است: ارشميدوس، ابوسعيد محمدبن علي ضرير جرجاني، آذرخورين استا جشنس، ابوعلي حبوبي، ابوسعدي سجزي، ابونصر عراق، ابوعبدالله محمدبن احمد شني، ابن هيثم، ابوالحسن بن بامشاد قائني و ابوجعفر خازن. (اين اثر به کوشش ابوالقاسم قرباني از سوي انتشارات انجمن آثار ملي در سال 1355، منتشر شده است).
08 التفهيم (التفهيم لاوائل صناعه التنجيم).کتابي آموزشي است پيرامون اخترشناسي که به دو زبان عربي و فارسي نوشته شده است. فصل نخست آن پيرامون هندسه است. فصل دوم پيرامون عدد و حساب و جبر است. در فصل سوم به جغرافيا، کيهان شناسي و اختر شناسي مي پردازد. فصل ديگر پيرامون اصطرلاب و چگونگي به کار بستن آن و فصل پاياني در باره ي اصول نظري اخترشناسي است.(اين اثر به کوشش جلال الدين همايي تصحيح و از سوي انتشارات بابک، چاپ سوم به سال 1362، منتشر شده است).
09 ماللهند (تحقيق ماللهند من مقوله مقبوله في العقل او مرذوله).بيروني در مقدمه ي کتاب بر دشواري پژوهش پيرامون هندوستان اشاره مي کند و دليل آن را سختي زبان سانسکريت و بدگماني هندي ها به مسلمانان مي داند. او در فصل هاي 2 تا 8 پيرامون دين و فلسفه و در فصل هاي 9 و 10 و 11 پيرامون کاست هاي هندي، قانون هاي ازدواج و ساختن بت نوشته است. در فصل هاي 12 و 13 به گونه هاي ادبيات هندي (ديني، ادبي و اخترشناختي) مي پردازد. در فصل هاي ديگر پيرامون خطاهاي هندي، شطرنج، جغرافيا، خرافه ها، افسانه ها، نظريه هاي اخترشناسي، زيارت ها و آيين هاي ديني، گاهشماري هندي، جشن ها، روزه داري ها و قانون هاي دادگستري مي پردازد.(اين اثر به کوشش اکبر داناسرشت از سوي انتشارات ابن سينا در سال 1353، منتشر شده است)
010 قره الزيجات.کتاب مرجعي است پيرامون اخترشناسي عملي و شامل اصول گاهشماري، چگونگي مشخص کردن سال و ماه و روز و ساعت، مکان متوسط و مکان واقعي خورشيد و ماه و سياره ها، عرض جغرافيايي محل، خورشيدگرفتگي و ماه گرفتگي و چگونگي ديدن ماه و سياره ها.بيروني روش تبديل کردن گاهشمار هندي به گاهشمار هجري، يزدگردي و يوناني را نيز آورده است.
011 قانون مسعودي.دانش نامه ي اخترشناسي است و يازده مقاله دارد که هر مقاله به باب ها و فصل هايي بخش شده است. مقاله هاي 1 و 2 به مفاهيم پايه ي کيهان شناسي و گاهشماري مي پردازد. مقاله هاي 3 و 4 پيرامون مثلثات مسطح و کروي است و جدول هاي کاملي از تابع هاي شناخته شده دارد. مقاله ي 5 پيرامون مساحي و جغرافياي رياضي است و جدولي نيز دارد که مختصات جغرافيايي سرزمين ها را نشان مي دهد.مقاله ي 6 و 7 پيرامون خورشيد و ماه است.مقاله ي 8 پيرامون خورشيد گرفتگي، ماه گرفتگي و ديدن هلال ماه است. مقاله ي 9 پيرامون ستاره ها و مقاله ي 10 پيرامون سياره هاست. مقاله ي پاياني نيز پيرامون عمليات احکام نجوم است.
012 ممرها (تمهيد المستقر لتحقيق معني الممر).اين کتاب به پديده هاي اخترشناسي گوناگوني که براي شرح آن ها از واژه ي ممر (گذر) بهره مي گيرند، مي پردازد.براي نمونه، هنگامي که مي گوييم سياره اي از سياره ي ديگر گذر مي کند، منظور اين است که از نظر طول سماوي يا عرض سماوي يا فاصله ي نسبي تا زمين از آن مي گذرد.
013 الجماهر (الجماهر في معرفه الجواهر).بخش نخست اين کتاب پيرامون سنگ هاي جواهر و بخش دوم آن پيرامون فلزهاست.بيروني در اين کتاب دانسته اي پيشينيان را به آوردن نام منبع و نيز تجربه هاي خود را پيرامون کاني ها و چگونگي اندازه گيري چگالي آن ها آورده است.او به ريشه شناسي نام کاني ها در زبان هاي گوناگون نيز پرداخته است.
014 تسطيح (تسطيح الصور و تبطيح الکور).پيرامون چگونگي پياده کردن شکل هاي روي کره بر سطح صاف است. او از آثار دانشمندان گوناگوني بهره گرفته و نظرهاي آنان را نقد کرده است. او در اين کتاب روش هاي پيشينيان را براي تسطيح و نيز روش نوآورانه ي خود را که با روش امروزي تسطيح (روش مرکاتور)يکسان است، شرح مي دهد.
015 مقاليد (مقاليد علم الهيئه مايحدث في سطح بسيط الکره).نخستين کتاب کاملي است که پيرامون مثلثات کروي نوشته شده است. بيروني اين اثر را به مرزبان بن رستم بن شروين، از آميرزادگان آل باوند و نويسنده ي کتاب مرزبان نامه نوشته است.
016 صيدله (کتاب الصيدله في الطب).کتابي پيرامون داروشناسي است و فهرستي از 720 گياه دارويي با نام عربي، فارسي، يوناني، يک زبان هندي و گاهي به زبان ها و لهجه هاي کم و بيش آشنا، مانند عبري، خوارزمي، طخاري و زابلي، در آن آمده است. هم چنين ويژگي هاي دارويي و جاي رويش هر گياه نيز بيان شده است. او در جايي از اين کتاب، از طبيعي دان ها، اديبان، پزشکان و شاعراني ياد مي کند که شمار زيادي از آنان را تنها از راه آثار بيروني مي شناسيم. بنابراين، بار ديگر آن هم ناخودآگاه به تاريخ علم خدمت کرده است.
بيروني در نگاه انديشمندان
بيروني هر چند در روزگار خود چندان شناخته نبود و پس از آن نيز کم کم به فراموشي سپرده شد، اما در سده هاي اخير بار ديگر کشف شد و جايگاه شايسته ي او در علم و فرهنگ بيش از پيش روشن شد. هر چند در دوره ي ترجمه ي آثار عربي به لاتين، اثري از بيروني به لاتين ترجمه نشد، اما اکنون ترجمه هاي کتاب هاي مهم او به زبان هاي مهم دنيا انجام شده است و کارل ادوارد زاخاو از برجسته ترين مترجمان آثار اوست.زاخاو که به ترجمه ي الاثارالباقيه و تحقيق ماللهند پرداخته، در شناساندن بيروني به جهان غرب نقش چشمگيري داشته است.او پيرامون درست کاري بيروني در کار پژوهش مي گويد:
"وي هم نسبت به شخص خويش و نسبت به ديگران، داوري سخت گير است. چون خود به حد کمال صادق است، از ديگران نيز خواستار راستي و درستي است. هر کجا موضوعي را به درستي نفهميده است، يا تنها بخشي از آن را فهميده، خواننده را از اين مطلب آگاه مي کند و يا از خواننده مي خواهد که ناداني او را ببخشد و يا با وجود عمر پنجاه و هشت ساله اي که دارد، وعده مي دهد که دنبال مطلب را بگيرد و نتيجه اي را که با گذشت زمان مي گيرد، منتشر سازد و تو گويي خود را در برابر مردمان مسؤول مي دانسته است. وي پيوسته حدود معرفت خويش را به درستي معلوم مي کند و با وجودي که اطلاع مختصري از عروض هندي دارد، آن اندازه ي مختصر را نقل مي کند و در اين کار تابع اين اصل کلي است که خوب نبايد فداي بهتر شود و گويا از آن بيم داشته است که عمرش کفاف ندهد و نتواند در مسأله ي مورد بحث چنان که بايد استقصاي کامل کند.دشمن کساني است که از گفته ي جمله ي "نمي دانم" بيم دارند که مبادا به ناداني خود اقرار کرده باشند و هر وقت با نقصي در راستي و صداقت رو به رو شده، اظهار خشم و تنفر کرده است."
جرج سارتن، بنيان گذار رشته ي تاريخ علم، که کتابي با نام مقدمه اي بر تاريخ علم نوشته است، دوره ي تاريخ علم را به فصل هايي بخش کرده و هر فصل را که شامل معرفي فعاليت هاي علمي نيم سده است، به نام يک دانشمند بزرگ نام گذاري کرده است.فصل 33 از کتاب او به عصر بيروني نام گذاري شده است و دليل اين کار را چنين بيان کرده است:
"گزاف نخواهد بود اگر بگوييم که اين دوره نشانه ي اوج تفکر قرون وسطايي بود. رهبران بزرگ چنان فراوان بودند؛ ابن يونس، ابن هيثم، بيروني، ابن سينا، علي بن عيسي، کرجي، ابن جبرول که دست کم براي لحظه اي تاريخ نگار را مبهوت مي کنند. گر چه همه اينان مردان ممتازي به شمار مي رفتند، اما دو تن، سر و گردني از ديگران برتر بودند. بيروني و ابن سينا، بيش تر به خاطر اينان بود که آن عصر، اين چنين درخشان و برجسته مي نمود. اين دو تن، که به طريقي يکديگر را مي شناختند، با هم تفاوت بسيار داشتند. بروني نشان گر روحي پرتکاپو و نقاد بود و ابن سينا داراي روحيه ي ترکيبي بود. بيروني بيش تر کاشف بود و از اين لحاظ، به آرمان علمي جديد نزديک تر شد. ابن سينا يک سازمان دهنده جامع العلوم و فيلسوف به شمار مي آيد. هر دو در وهله ي اول به يک اندازه اهل علم بودند و دشوار است يکي از اين دو را برگزينيم. مگر به خاصر اين مورد تصادفي که زندگي بيروني، اين عصر را کامل تر در بر مي گيرد و از اين رو مي توان گفت معرف کامل تر است."
منبع:
01 مصاحب، غلامحسين.مقاله ي ابوريحان بيروني، دايره المعارف فارسي. انتشارات فرانکلين، 1345
02 معتمدي ، اسفنديار. ابوريحان و ريحانه.انتشارات مدرسه ي برهان، چاپ اول 1380
03 کندي، اي.اس. بيروني، ابوريحان.ترجمه ي حسين معصومي همداني (از مقاله هاي زندگي نامه ي علمي دانشوران، به کوشش احمد بيرشک). انتشارات علمي و فرهنگي، 1375
04 حسيني، احمد.کاني ها.انتشارات مدرسه ي برهان، 1382
05 گرگين، ايران.ابوريحان بيروني (از مقاله هاي فرهنگ نامه ي کودک و نوجوان، به کوشش توران ميرهادي).شرکت تهيه و نشر فرهنگ نامه، 1383
06 کرامتي، يونس،بيروني (از مقاله هاي دايره المعارف بزرگ اسلامي، به کوشش سيد کاظم بجنوردي)، انتشارات دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1383
07 دهخدا، علي اکبر. لغت نامه (واژه ي ابوريحان)، انتشارات دانشگاه تهران، 1377
08نصر، سيد حسين. علم و تمدن در اسلام. ترجمه ي احمد آرام. انتشارات خوارزمي، 1359
09 قاسملو، فريد/اعلم، هوشنگ و ديگران.بيروني، ابوريحان (از مقاله هاي دانشنامه ي جهان اسلام، به کوشش غلامعلي حداد عادل)، بنياد دايره المعارف اسلامي، 1379
010 سارتن، جرج. مقدمه اي بر تاريخ علم. ترجمه غلامحسين صدري افشار.انتشارات علمي و فرهنگي ، 1383
011 معتمدي، اسفنديار. پرسش هاي ابوريحان، پاسخ هاي ابن سينا.انتشارات نغمه ي زندگي، 1383