جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
زن در سخن و سيره رسول خدا(ص)
-(1 Body) 
زن در سخن و سيره رسول خدا(ص)
Visitor 462
Category: دنياي فن آوري
قرآن کريم نخستين منبع و مرجع براي ارائه تصوير زن از ديدگاه اسلام است. پس از آن سيره و سخنان رسول خدا(ص) در جايگاه دوم قرار مي‏گيرد. آموزه‏هاي رسول خدا(ص) براي همه مسلمانان ملاک و معيار است و مرز ميان اسلام و ديگر اديان را روشن مي‏سازد، از اين‏رو تحليل و بررسي سخنان رسول خدا(ص) درباره زن از جايگاه ويژه و پر اهميتي برخوردار است.
سخن و سيره رسول خدا(ص) تجلي قولي و رفتاري قرآن کريم است، هر آنچه را که خداوند بزرگ در کتاب خويش بر رسولش فرو فرستاده، انسان‏ها در سخن و سيره پيامبر مشاهده مي‏کنند. چرا که پيامبر نخستين ايمان‏آورنده به وحي الهي است.
«ءَامَنَ الرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ؛
پيامبر [خدا] بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ايمان آورده است.»
جستجو و تتبع در آموزه‏هاي پيامبر ما را به اصول و محکماتي هدايت مي‏کند که تفسيرکننده و تراز براي ديگر سخنان است. مي‏توان گفت اصول و محکمات آموزه‏هايي است که در مرحله معنا و مصداق ترديدبردار نيست يعني در مرحله معنا، روشن و واضح و در مرحله مصداق بر بيش از يک مصداق قابل انطباق نيست. چنان که از پشتوانه تأييد و حمايت قرآني نيز برخوردار بوده و با آيات کتاب الهي همسو و سازگار است.
به نظر مي‏رسد پنج اصل بنيادين و اساسي از سخنان و سيره رسول خدا(ص) مي‏توان استخراج کرد که بر پايه آن تلقي و تصور مسلمانان از زن بايد شکل گيرد. آن اصول عبارتند از:
1ـ برابري زنان و مردان در حوزه‏هاي انساني؛
2ـ کرامت زن؛
3ـ تعامل انساني با زن؛
4ـ جايگاه معنوي زنان؛
5ـ منع از خشونت عليه زنان.
اينک به بسط و شرح اين اصول و مستندات آن مي‏پردازيم:

1ـ برابري زنان و مردان در حوزه انساني

رسول خدا(ص) بنياد و جوهره زن و مرد را بر پايه کتاب الهي واحد مي‏بيند، تفاوت‏هاي زيستي که به جهت حفظ نسل انساني در آدمي تعبيه شده بر اين جوهر واحد اثر نمي‏گذارد. دو دسته از سخنان پيامبر مي‏تواند مستند اين اصل قرار گيرد.
1/1ـ زنان همتاي مردان
«حدثنا قتيبة بن‏سعيد، ثنا حماد بن‏خالد الخياط، ثنا عبداللّه‏ العمري، عن عبيداللّه‏، عن القاسم، عن عائشة، قالت: سئل رسول اللّه‏(ص) عن الرجل يجد البلل و لا يذکر احتلاما، قال: يغتسل و عن الرجل يري أنه قد احتلم و لا يجد البلل، قال: لا غسل عليه. فقالت أم سليم: المرأة تري ذلک اعليها الغسل؟ قال: نعم، إنما النساء شقائق الرجال؛
عايشه گويد: از رسول خدا سؤال شد اگر مردي رطوبتي ببيند ولي احتلام را به ياد نمي‏آورد [وظيفه‏اش چيست؟] فرمود: غسل کند. پرسيده شد: مردي خواب مي‏بيند محتلم شده ولي رطوبتي [در بيداري] نمي‏بيند؟ فرمود: غسل بر او نيست. ام‏سليم پرسيد: اگر براي زني چنين وضعي پيش آيد آيا غسل دارد؟ فرمود: بلي زنان همتاي مردانند.»
بيهقي نيز همين حديث را با سند خود از ابوداود نقل کرده است.
ابن‏منظور در کتاب «لسان العرب» و زبيدي در «تاج العروس» در معناي شقايق نوشته‏اند:
«اي نظايرهم و امثالهم في الاخلاق و الطباع کانهن شققن منهم؛
مانند آنها در خلق و خوي و سرشت‏اند، گويا از آنها جدا شده‏اند.»
اين حديث زن و مرد را در مسائل زيستي به استناد يگانگي و همتايي برابر مي‏بيند، پس ساير عرصه‏هاي حيات، حکمش معلوم خواهد بود.
2/1ـ مساوات ميان دختران و پسران
«حدّث سعيد بن‏يوسف، عن يحيي بن‏أبي‏کثير، عن عکرمة، عن ابن‏عبّاس قال: قال رسول اللّه‏(ص): ساووا بين اولادکم في العطيّة؛ فلو کنت مفضّلاً أحدا لفضّلتُ النساء؛
رسول خدا(ص) فرمود: در بخشش ميان فرزندان برابري را رعايت کنيد. اگر من مي‏خواستم فرزندي را برتري دهم دختران بودند.»
و در روايت ديگري مي‏فرمايد:
«فلو کنت مؤثرا أحدا علي أحدٍ لآثرت النساء علي الرجال؛
پيامبر فرمود: اگر کسي را مي‏خواستم برتري دهم زنان را بر مردان برتري مي‏دادم.»
«النبي(ص): سوّوا بين أولادکم في العطيّة؛ فلو کنت مؤثرا أحدا علي أحد لآثرت النساء علي الرجال؛
پيامبر فرمود: ميان فرزندان در بخشش برابري را رعايت کنيد. اگر مي‏خواستم کسي را برتري دهم حتما زنان را بر مردان برتري مي‏دادم.»
زينب تميمي نقل مي‏کند:
«أنّه کره أن يفضِّل الذکورَ من البنين علي الإناث في العطيّة؛
رسول خدا نمي‏پسنديد پسران بر دختران در بخشش برتري داده شوند.»
بخاري نيز در کتاب صحيح با تعبير ديگري اين حديث را آورده است که پيامبر مي‏فرمايد:
«... اعدلوا بين اولادکم في العطيّة؛
ميان فرزندان در بخشش به عدالت رفتار کنيد.»
«حدثنا حامد بن‏عمر، قال: حدثنا أبوعوانة، عن حصين، عن عامر، قال: سمعت النعمان بن‏بشير رضي‏اللّه‏ عنهما و هو علي المنبر يقول: اعطاني أبي عطيةً، فقالت عمرة بنت رواحة: لا ارضي حتي تشهد رسول اللّه‏(ص)، فأتي رسول اللّه‏(ص)، فقال: إني أعطيت ابني من عمرة بنت رواحة، عطية فأمرتني ان اشهدک يا رسول اللّه‏، قال: اعطيت سائر ولدک مثل هذا؟ قال: لا، قال: فاتقوا اللّه‏ و اعدلوا بين اولادکم، قال: فرجع فرد عطيّه؛
عامر گويد از نعمان بن‏بشير بر بالاي منبر شنيدم که مي‏گفت: پدرم چيزي را به من بخشيد، عمره دختر رواحه گفت بايد رسول خدا بدين بخشش رضايت دهد. پدرم نزد رسول خدا آمد و گفت به پسرم که مادرش عمره است چيزي بخشيدم. مادرش به من دستور داد که بايد رسول خدا بدين امر رضايت دهد. رسول خدا فرمود: آيا به ديگر فرزندانت مانند اين را بخشيده‏اي؟ گفت: نه، فرمود: از خدا بترسيد و ميان فرزندان به عدالت رفتار کنيد. نعمان از نزد رسول خدا بازگشت و هديه‏اش را بازپس گرفت.»

2ـ کرامت زن

يکي از آموزه‏هاي رسول خدا(ص) که به صورت‏هاي مختلف در سخن و سيره ايشان تکرار شده اعتقاد به کرامت زن است. اين مطلب را از اين گفتار و کردار مي‏توان استنباط کرد:
1/2ـ سفارش به تکريم زن
«حدّث [أبوعبدالغنيّ الحسن بن‏عليّ بن‏عيسي الأزدي المعاني] عن عبدالرّزاق بن‏همام بسنده، عن عليّ بن‏أبيطالب(ع) قال: قال رسول اللّه‏(ص): خيرُکم خيرُکم لأهله، و أنا خيرُکم لأهلي. ما أکرم النساءَ إلاّ کريمٌ، و لا أهانهنّ إلا لئيمٌ؛
رسول خدا(ص) فرمود: بهترين شما بهترين شما با خانواده است و من بهترين شما با خانواده هستم. جز کريمان زنان را تکريم نکنند و جز انسان‏هاي پست زنان را تحقير ننمايند.»
«حدّثنا أبوکُرَيب: حدّثنا عبدة بن‏سليمان، عن محمّد بن‏عمرو: حدّثنا أبوسلمة، عن أبي‏هريرة قال: قال رسول اللّه‏(ص): أکمل المؤمنين إيمانا أحسنهم خُلقا، و خِيارکم خِيارکم لنسائهم خُلقا؛
رسول خدا(ص) فرمود: کامل‏ترين مؤمنان در ايمان، خوش‏خُلق‏ترين آنهاست و بهترين شما خوش‏خُلق‏ترين شما با زنانند.»
«قال أبوعيسي: حديث أبي‏هريرة هذا، حديث حسن صحيح.
ابن‏مخلّد، عن محمّد بن‏عمرو بن‏البختري، عن محمّد بن‏أحمد بن‏أبي‏العوّام، عن عبدالوهّاب بن‏عطاء. عن محمّد بن‏عمرو، عن أبي‏سلمة، عن أبي‏هريرة، عن النبيّ(ص) قال: إنّ أکمل المؤمنين إيمانا أحسنهم خُلقا، و خيارکم خيارکم لنسائه؛
از پيامبر نقل شده است: کامل‏ترين مؤمنان در ايمان خوش‏خُلق‏ترين آنان است و بهترين شما، بهترين شما با زنان است.»
«قال رسول اللّه‏(ص): خيرکم خيرکم لنسائه، و أنا خيرکم لنسائي؛
رسول خدا(ص) فرمود: بهترين شما بهترين شما با زنانش مي‏باشد. و من بهترين شما با زنانم هستم.»
«قال رسول اللّه‏(ص): خيرُکم خيرُکم لأهله، و أنا خيرکم لأهلي؛
رسول خدا(ص) فرمود: بهترين شما، بهترين شما با خانواده است و من بهترين شما با خانواده‏ام هستم.»
«القطب الراوندي في لبّ اللباب: و عنه(ص)، قال: خيرُکم خيرُکم لنسائکم، و بناتکم؛
از رسول خدا(ص) نقل شده است: بهترين شما بهترين شما با زنان و دختران‏تان هستيد.»
«أخبرنا عبداللّه‏: أخبرنا محمّد: حدّثني موسي، قال: حدّثنا أبي، عن أبيه، عن جدّه جعفر بن‏محمّد، عن أبيه، عن جدّه عليّ بن‏الحسين، عن أبيه، عن عليّ(ع) قال: قال رسول اللّه‏(ص) في حديث: و من اتّخذ زوجةً فليُکرمْها؛
رسول خدا(ص) فرمود: هر کس همسري گزيد، وي را تکريم کند.»
2/2ـ محبت به زنان نشانه ايمان و اخلاق پيامبران
«أخبرنا عبداللّه‏: أخبرنا محمّد: حدّثني موسي، قال: حدّثنا أبي، عن أبيه، عن جدّه جعفر بن‏محمّد، عن أبيه، عن جدّه عليّ بن‏الحسين، عن أبيه، عن عليّ(ع) قال: قال رسول اللّه‏(ص): اُعطينا أهلَ البيت سبعةٌ لم يُعطَهُنّ أحدٌ قبلنا، و لا يُعطاها أحدٌ بعدنا: الصباحةَ، و الفصاحةَ و السماحةَ، و الشجاعةَ، و الحلمَ، و العلمَ، و المحبّةَ من النساء؛
ما خاندان به هفت خصلت اختصاص يافتيم که پيشينيان آن را نداشتند و پيشينيان نيز نخواهند داشت. خوش‏منظري، رساگويي، گشاده‏رويي، شجاعت، بردباري، دانش، علاقه‏مندي به زنان.»
«أخبرنا عبداللّه‏: أخبرنا محمّد: حدّثني موسي، قال: حدّثنا أبي، عن أبيه، عن جدّه جعفر بن‏محمّد، عن أبيه، عن جدّه عليّ بن‏الحسين، عن أبيه، عن عليّ(ع)، قال: قال رسول اللّه‏(ص): کلّما ازداد العبد إيمانا، ازداد حبّا للنساء؛
رسول خدا(ص) فرمود: هر چه آدمي ايمانش افزايش يابد، علاقه‏اش به زنان بيشتر گردد.»
3/2ـ اختيارداري زنان در امر ازدواج
«أخبرنا عبدالرزّاق، قال: أخبرنا ابن‏جريح، قال: أخبرني أبوالزبير، عن رجل صالح من أهل المدينة، عن أبي‏سلمة بن‏عبدالرحمن، قال: کانت امرأة من الأنصار تحت رجل من الأنصار، فقُتل عنها يوم أحد، و له منها ولد، فخطبها عمّ ولدها و رجل إلي أبيها، فأنکح الرجل، و ترک عمّ ولدها، فأتت النبيّ(ص) فقالت: أنکحني أبي رجلاً لا اُريده، و ترک عمّ ولدي، فيؤخذ منّي ولدي، فدعا النبيّ(ص) أباها فقال: أنکحت فلانا فلانة؟ قال: نعم. قال: أنت الذي لا نکاح لک، اذهبي فانکحي عمّ ولدک؛
ابوسلمه گويد: زني از انصار همسر مردي از انصار بود، شوهرش در جنگ احد به شهادت رسيد و از وي فرزندي داشت. عموي بچه‏اش [برادرشوهرش] و مردي ديگر او را از پدرش خواستگاري کردند. پدرش او را به ازدواج مرد بيگانه در آورد و عموي فرزندش را کنار گذارد. دختر نزد پيامبر آمد و گفت پدرم مرا به ازدواج مردي در آورده که او را نمي‏خواهم. برادرشوهرم فرزندم را از من مي‏گيرد. پيامبر پدرش را فرا خواند و فرمود: دخترت را به ازدواج فلان مرد در آوردي؟ گفت: بلي. فرمود: تو اختياردار ازدواج دختر نيستي [و رو کرد به دختر و فرمود:] برو با برادرشوهرت ازدواج کن.»
حدّثنا هنّاد بن‏السريّ: حدّثنا وکيع، عن کهمس بن‏الحسن، عن ابن‏بريدة، عن أبيه، قال: جاءت فتاة إلي النبيّ(ص) فقالت: إنّ أبي زوّجني ابن‏أخيه؛ ليرفع بي خسيسته، قال: فجعل الأمر إليها، فقالت: قد أجزت ما صنع أبي، و لکن أردت أن تعلم النساء أن ليس لي الآباء من الأمر شي‏ء.
في الزوائد: إسناده صحيح، و قد رواه غير المصنّف من حديث عائشة و غيرها؛
دختري نزد پيامبر آمد و گفت: پدرم مرا به خاطر خصلت‏هاي شخصي به ازدواج پسر برادرش در آورده است. پيامبر اختيار را به دختر داد. آنگاه دختر گفت به اين کار پدرم تَن مي‏دهم. خواستم زنان بدانند پدران نسبت به دختران اختياردار نيستند.»
«حدّثنا أبوالعبّاس محمد بن‏يعقوب: أنبأنا محمد بن‏عبداللّه‏ بن‏عبدالحکم: حدّثنا ابن أبي فديک، عن ابن‏أبي‏ذئب، عن عمر بن‏حسين، عن نافع، عن ابن‏عمر، رضي‏اللّه‏ عنهما: انّه تزوّج ابنة عثمان بن‏مظعون. قال: فذهبت اُمّها إلي النبيّ(ص) فقالت: إنّ ابنتي تکره و اللّه‏، فأمره رسول اللّه‏(ص) أن يفارقها، ففارقها و قال: لا تُنکحوا النساء حتّي تستأمروهنّ، فإذا سکتنَ فهو إذنهنّ. فتزوّجها بعده المغيرة بن‏شعبة؛
ابن‏عمر دختر دايي‏اش را به ازدواج عثمان بن‏مظعون در آورد. مادر دختر نزد رسول خدا رفت و گفت به خدا سوگند دخترم به اين ازدواج راضي نيست. رسول خدا دستور داد دختر جدا شود و فرمود: زن‏ها را پيش از مشورت با آنان شوهر ندهيد. اگر سکوت کردند همان نشانه رضايت است. آنگاه آن دختر با مغيرة بن‏شعبه ازدواج کرد.»
4/2ـ مشورت با زنان
رسول خدا با سخن، تقرير و عمل بر مشورت با زنان تأکيد فرمود:
رسول خدا در زمينه ازدواج و برخي مسائل خانوادگي ديگر، فرمان به مشورت با زنان داده است:
«أخبرنا أبوزکريا بن‏أبي‏اسحاق المزکي و أبوبکر بن‏الحسن القاضي قالا، ثنا أبوالعباس محمد بن‏يعقوب، أنبأ محمد بن‏عبداللّه‏ ابن‏عبدالحکم، أنبأ ابن‏وهب، اخبرني الليث بن‏سعد عن عبداللّه‏ بن‏عبدالرحمن القرشي عن عدي بن‏عدي الکندي عن ابيه عن رسول اللّه‏(ص) انه قال: شاوروا النساء في انفسهن فقيل له: يا رسول اللّه‏ ان البکر تستحيي قال: الثيّب تعرب عن نفسها و البکر رضاها صمتها؛
از رسول خدا(ص) نقل شده است: با زنان در مسئله ازدواج‏شان مشورت کنيد، بانوان خواستِ خود را آشکار مي‏کنند، و دوشيزگان رضايت‏شان در سکوت‏شان است.»
«حدثنا عبداللّه‏، حدثني أبي، ثنا هشيم عن عمر بن‏أبي‏سلمة، عن أبيه، عن أبي‏هريرة، قال: قال رسول اللّه‏(ص): البکر تستامر و الثيب تشاور قيل يا رسول اللّه‏ ان البکر تستحي قال سکوتها رضاها؛
رسول خدا(ص) فرمود: با دوشيزه و بانو در مورد ازدواج‏شان مشورت کنيد. گفته شد: دوشيزگان حيا مي‏کنند. فرمود: سکوت آنان رضايت آنهاست.»
«حدثنا عبداللّه‏، حدثني أبي، ثنا علي بن‏عياش و اسحق بن‏عيسي و هذا حديث علي، قال: ثنا الليث بن‏سعد قال: حدثني عبداللّه‏ بن‏عبدالرحمن بن‏أبي‏حسين المکي عن عدي ابن‏عدي الکندي عن أبيه عن رسول اللّه‏(ص) قال: أشيروا علي النساء في أنفسهن فقالوا: ان البکر تستحي يا رسول اللّه‏(ص)، قال رسول اللّه‏(ص): الثيب تعرب عن نفسها بلسانها و البکر رضاها صمتها؛
از رسول خدا نقل شده است: با زنان در مورد ازدواج‏شان مشورت کنيد. گفتند: دوشيزگان شرم مي‏کنند. فرمود: بانو رأي خود را اعلام دارد و دوشيزه سکوتش، رضايت است.»
پيامبر(ص) دختري را براي مردي خواستگاري مي‏کند، پدرِ دختر از پيامبر(ص) اجازه مي‏خواهد که با همسرش مشورت کند، رسول خدا به او اذن مي‏دهد.
در صلح حديبيّه پس از امضاي قرارداد، رسول خدا به مسلمانان دستور داد قرباني کنيد و پس از آن تقصير نماييد. هيچ کس به دستور پيامبر عمل نکرد. رسول خدا بر ام‏سلمه وارد شد و جريان را ذکر کرد. ام‏سلمه گفت: شما خود قرباني کنيد و حلق کنيد و با کسي سخن مگوييد. پيامبر بيرون آمد و آن عمل را انجام داد، مسلمانان نيز تبعيت کردند.
ناگفته نماند مشورت جايي است که طرف مشورت، آگاهي لازم را داشته باشد و ناصح و خيرخواه و صاحب تجربه باشد. مجموعه سخنان و تأييد و عمل پيامبر نشان مي‏دهد که هر کس چنين آگاهي، تجربه و خيرخواهي را داشت مي‏تواند طرف مشورت واقع گردد و جنسيت دخالت ندارد و اگر جز اينها در آن روزگار اتفاق نيفتاد، شرايط بيش از اين را براي زنان فراهم نساخته بود.

3ـ تعامل انساني با زنان

سيره عملي رسول خدا بر اين پايه استوار است که جامعه اسلامي مي‏بايست زنان را به عنوان بخشي از جامعه انساني با همه گستردگي‏هايش بپذيرد. و مبناي تعامل با آنان بر محور انسانيت با همه عمق و گستردگي‏اش صورت پذيرد. در اينجا نمونه‏هايي از تعامل پيامبر با زنان را گزارش مي‏کنيم که مي‏تواند مستند و مرجع اتخاذ اين اصل و قاعده باشد:
1/3ـ سلام کردن به زنان
«محمد بن‏يعقوب، عن علي بن‏ابراهيم، عن أبيه، عن حماد بن‏عيسي، عن ربعي بن‏عبداللّه‏، عن ابي‏عبداللّه‏(ع) قال: کان رسول اللّه‏(ص) يسلم علي النساء و يرددن عليه؛
امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) بر زنان سلام مي‏کرد و آنان پاسخ مي‏گفتند.
«حدثنا أبوبکر بن‏ابي‏شيبه، حدثنا سفيان بن‏عيينه، عن ابن‏ابي‏حسين، سمعه من شهر بن‏حوشب يقول: اخبرته اسماء ابنة يزيد: مر علينا النبي(ص) في نسوة فسلم علينا؛
شهر بن‏حوشب گويد: اسماء دختر يزيد گزارش داد که رسول خدا(ص) بر گروهي از ما زنان گذشت و بر ما سلام کرد.»
2/3ـ عيادت از زنان بيمار
«حدثنا العباس بن‏الفضل الأسفاطي، حدثنا أبوالوليد الطيالسي، ثنا أبوعوانة، عن عبدالملک بن‏عمير، عن امرأة منهم يقال لها أم العلاء أن النبي(ص) دخل عليها في مرضها فقال أبشري يا أم العلاء فإن مرض المسلم يذهب خطاياه کما يذهب النار خبث الحديد؛
عبدالملک بن‏عمير از زني به نام ام‏علاء نقل مي‏کند که پيامبر به هنگام بيماري‏اش بر او وارد شد و فرمود بشارت باد بر تو اي ام‏علاء، بيماري مسلمان، خطاهايش را مي‏پوشاند چنان که آتش آهن را تصفيه مي‏کند.»
3/3ـ پذيرفتن دعوت به غذا
«حدثنا [إسحاق] الانصاري حدثنا معن حدثنا مالک [بن‏أنس] عن إسحاق بن‏عبداللّه‏ بن‏أبي‏طلحة عن أنس بن‏مالک: أن جدته مليکة دعت رسول اللّه‏(ص) لطعام صنعته، فأکل منه، ثم قال: قوموا فلنصل بکم، قال أنس، فقمت إلي حصير لنا قد طول ما لبس، فنضحته بالماء، فقام عليه رسول اللّه‏(ص) و صففت عليه أنا و اليتيم وراءه و العجوز من ورائنا، فصلي بنا رکعتين ثم انصرف؛
انس بن‏مالک گويد: جده‏اش مليکه غذايي پخت و رسول خدا(ص) را براي غذا دعوت کرد رسول خدا(ص) از آن تناول کرد. سپس فرمود: برخيزيد نماز بگزاريم. انس گفت: زيراندازي که بسيار کهنه شده را آب زده و آن را تکان دادم رسول خدا برخاست و پشت سر پيامبر نماز خوانديم.»
4/3ـ احوالپرسي و ديدار از زنان
از زنان متعددي در سيره پيامبر ياد شده که رسول خدا به ديدار و احوالپرسي آنان مي‏رفت. گاه در آن منزل‏ها استراحت مي‏کرد، بسا اوقات نماز مستحبي مي‏خواند. از اين زنان مي‏توان نام ام‏فضل [نخستين زن مسلمان پس از خديجه در مکه] فاطمه بنت اسد [مادر اميرالمؤمنين[ ام‏سليم، [همسر حمزة سيد الشهداء] لبابه [دختر حارث بن حزن و همسر عباس بن‏عبدالمطلب که در مکه ايمان آورد] شفاء ام‏سليمان [در مکه ايمان آورد] ام‏حرام [دختر ملحان و همسر عبادة بن‏صامت]، ام‏ايمن، جُعده [دختر عبداللّه‏ بن‏ثعلبه].
در باره ام‏حرام در کتب سيره چنين منقول است:
«کان رسول اللّه‏(ص) يکرمها و يزورها في بيتها و يقيل عندها و اخبرها انها شهيدة؛
رسول خدا او را گرامي مي‏داشت و از او در خانه‏اش احوال مي‏پرسيد و آنجا استراحت مي‏نمود و خبر داد که وي به شهادت مي‏رسد.»
5/3ـ ترغيب و تشويق به دانش‏اندوزي
سخنان متعددي از رسول خدا(ص) در تشويق و ترغيب زنان به دانش‏اندوزي منقول است که به نمونه‏هايي اشاره مي‏شود:
«نوادر الراوندي،: بإسناده، عن موسي بن‏جعفر(ع)، قال: قال رسول اللّه‏(ص): اضربوا النساء علي تعليم الخير؛
زنان را در راه آموزش خير و نيکي تنبيه کنيد.»
«قال النبي(ص): نِعْم النساء نساءُ الأنصار! لم يمنعهنّ الحياءُ أن يتفقّهن في الدين؛
زنان انصار، خوب زناني هستند، شرم مانع فقاهت آنان در دين نمي‏شود.»
«قال رسول اللّه‏(ص): ايما رجل کانت عنده وليدة فعلمها فاحسن تعليمها و ادبها فاحسن تأديبها ثمّ أعتقها و تزوّجها فله أجران؛
پيامبر(ص) فرمود: هر مردي که کنيزکي نزد او باشد، او را تعليم دهد و خوب تعليم دهد و او را پرورش دهد و خوب پرورش دهد، سپس او را آزاد کند و شوهر دهد، داراي دو پاداش خواهد بود.»
6/3ـ پاسخگويي به پرسش‏هاي زنان
«أبي رحمة اللّه‏، قال: حدثنا سعد بن‏عبداللّه‏، قال: حدثنا إبراهيم بن‏هاشم و غيره، عن خلف بن‏حماد، عن الحسين بن‏زيد الهاشمي عن أبيعبداللّه‏ عليه‏السلام، قال: جاءت زينب العطارة الحولاء إلي نساء رسول اللّه‏(ص) و بناته و کانت تبيع منهن العطر فدخل رسول اللّه‏ صلي‏اللّه‏ عليه و آله و هي عندهن، فقال لها: إذا أتيتنا طابت بيوتنا، فقالت: بيوتک بريحک أطيب يا رسول اللّه‏، قال: إذا بعت فأحسني و لا تغشي فإنه أتقي و أبقي للمال، فقالت: ما جئت بشيء من بيعي، و إنما جئتک أسالک عن عظمة اللّه‏؛
زينب عطاره زني است که لوازم آرايش به زنان مي‏فروشد و وسائل آرايش زنان پيامبر(ص) را فراهم مي‏کند. روزي رسول خدا(ص) وارد خانه شد و او را ديد. فرمود: آفرين بر تو که اتاق‏هاي ما را معطر مي‏کني. زينب گفت: اتاق‏هاي شما به عطر شما خوشبوتر است اي رسول خدا! پيامبر فرمود: وقتي معامله مي‏کني خوب رفتار کن و نارو نزن، اين مايه حفظ و ماندگاري بيشتر مال است. گفت: اي رسول خدا! امروز براي فروش نيامده‏ام بلکه آمده‏ام نسبت به چگونگي آفرينش جهان از شما سؤال کنم. آنگاه رسول خدا با تفصيل چگونگي آفرينش را بيان کرد.»
«مقاتل بن‏حيان: لما رجعت أسماء بنت عميس من الحبشة مع زوجها جعفر بن‏أبيطالب دخلت علي نساء رسول اللّه‏(ص) فقالت: هل فينا شيء من القرآن قلن: لا، فأتت رسول اللّه‏(ص) فقالت: يا رسول اللّه‏ إن النساء لفي خيبة و خسار! فقال: و مم ذلک قالت: لأنهن لا يذکرن بخير کما يذکر الرجال، فأنزل اللّه‏ تعالي هذه الآية ـ يعني: «إن المسلمين و المسلمات ...»؛
اسماء دختر عميس به همراه شوهرش جعفر از حبشه بازگشت، نزد زنان رسول خدا(ص) رفت و از آنان پرسيد: آيا در قرآن مطلبي در باره زنان نازل شده است؟ پاسخ منفي شنيد. سپس نزد پيامبر(ص) آمد و گفت: زنان در زيان و خسارت به سر مي‏برند.
پيامبر پرسيد: چرا؟ گفت: زيرا خداوند ياد نيکي از آنان نمي‏کند، آن گونه که از مردان ياد مي‏کند. پس از آن آيه 35 سوره احزاب نازل شد.
همچنين ام‏سليم نزد رسول خدا آمد و در باره غسل زنان و جنابت آنان پرسش کرد و رسول خدا پاسخ فرمود. در اين سؤال و جواب ام‏سلمه شرم کرد و به ام‏سليم گفت چرا چنين پرسش‏هايي از رسول خدا داري؟ زنان را شرمگين کردي؟ پيامبر فرمود: ساکت شو؟
7/3ـ تغيير نام زنان از سوي پيامبر
پيامبر نام تعدادي از زنان را پس از اسلام آوردن تغيير داد.
ـ نام عاصيه [دختر عمر] را به جميله تغيير داد.
ـ نام بَرّة [دختر ابوسلمه] را به زينب و نام زن ديگر را که بَرّه بود به جويريه تغيير داد. پيامبر در فلسفه اين رفتار فرموده بَرّه [نيکوکار[ گونه‏اي خودستايي است.
8/3ـ پيامبر همسرانش را به سفر مي‏برد
رسول خدا در هر سفر قرعه مي‏انداخت و يکي از همسرانش را با خود همراه مي‏برد:
«عن عمرة بنت عبدالرحمن عن عايشة زوج النبي، قالت: کان رسول اللّه‏ اذا اراد سفرا اقرع بين نسائه فايتّهن خرج سهمها خرج بها؛
عايشه همسر پيامبر گفت: رسول خدا(ص) هر گاه اراده سفر مي‏کرد ميان همسرانش قرعه مي‏انداخت و نام هر کس بيرون مي‏آمد، او را همراه مي‏برد.»
اين همه، جز مواردي است که از بيعت رسول خدا با زنان، حضور زنان در جنگ‏ها و مشاغل اجتماعي عصر رسول خدا در کتب سيره و تاريخ به ثبت رسيده است. و در اينجا از آن صرف نظر مي‏گردد.

4ـ جايگاه معنوي زنان

بهشت و دستيابي به فرجام نيک براي انسانِ مسلمان هدف و مقصد است و در تعاليمِ ديني تراز و معيارِ ارزشگذاري و سنجش. در آموزه‏هاي رسول خدا، با تعبيرهاي گوناگون، طيف‏هايي از زنان برخوردار از اين فرجام نيک معرفي شده‏اند، چنان که خدمت به آنان نيز عامل برخورداري از بهشت دانسته شده است.
1/4ـ بهشت زير پاي مادران
«حدثنا أبويوسف محمد بن‏أحمد الرقي، ثنا محمد بن‏سلمة الحراني، عن محمد بن‏إسحق، عن محمد بن‏طلحة بن‏عبدالرحمن بن‏أبي‏بکر الصديق، عن معاوية بن‏جاهمة السلمي، قال: أتيت رسول اللّه‏(ص) فقلت: يا رسول اللّه‏! إني کنت أردت الجهاد معک، أبتغي بذلک وجه اللّه‏، و الدار الآخرة. قال: ويحک! أحية أمک؟ قلت: نعم يا رسول اللّه‏، قال: فارجع اليها فبرها. ثم أتيته من امامه فقلت: يا رسول اللّه‏! إني کنت أردت الجهاد معک. أبتغي بذلک وجه اللّه‏ و الدار الآخرة. قال: ويحک، أحية أمک؟ قلت: نعم يا رسول اللّه‏! قال ويحک! الزم رجلها فثم الجنة؛
معاوية بن‏جاهمة گويد: خدمت پيامبر(ص) رسيدم و گفتم: مي‏خواهم با شما در راه خدا و زندگي آخرت جهاد کنم. فرمود: آيا مادرت زنده است؟ گفتم: بلي. فرمود: برگرد و به او نيکي کن. از مقابل حضرت آمدم و گفتم: اي رسول خدا، مي‏خواهم با شما در راه خدا و براي زندگي آخرت در جهاد شرکت کنم. فرمود: آيا مادرت زنده است؟ گفتم: بلي. فرمود: پاهاي مادرت را بچسب که بهشت همان جاست.»
«ان الجنة تحت رجل المرأة؛
بهشت زير پاي زن است.»
«عن انس عن النبي(ص): الجنة تحت اقدام الامهات؛
پيامبر(ص) فرمود: بهشت زير پاهاي مادران است.»
«عن فاطمة عن النبي(ص): الزم رجلها فان الجنة تحت اقدامها؛
پيامبر(ص) فرمود: ملازم مادر باش که بهشت زير پاهاي اوست.»
«عن سعيد بن‏المسيب، قال: قال عمر: کنا مع رسول اللّه‏(ص) علي جبل فأشرفنا علي واد فرأيت شابا يرعي غنما له أعجبني شبابه، فقلت: يا رسول اللّه‏(ص) و أي شاب لو کان شبابه في سبيل اللّه‏؟ فقال النبي(ص): يا عمر فلعله في بعض سبيل‏اللّه‏ و أنت لا تعلم ثم دعاه النبي(ص) فقال: يا شاب هل لک من تعول قال: نعم، قال: من، قال: أمي، فقال النبي(ص): الزمها فان عند رجليها الجنة؛
عمر گويد: با پيامبر، بر بلنداي کوهي بوديم که مشرف بر سرزميني بود. جواني را ديدم که چوپاني مي‏کند. از جواني‏اش خوشم آمد. گفتم: اي رسول خدا، چه جواني! کاش جواني‏اش در راه خدا بود. پيامبر فرمود: شايد در راه خداست و تو نمي‏داني. پيامبر جوان را فرا خواند و فرمود: اي جوان آيا عايله داري؟ گفت: بلي. فرمود: چه کسي؟ گفت: مادرم. فرمود: ملازم او باش که بهشت پيش پاهاي اوست.»
«حدثنا بکر بن‏محمد الصيرفي بمرو، ثنا أبوقلابة و ثنا علي بن‏حمشاذ العدل، ثنا الحسن بن‏سهل المجوز، ثنا أبوعاصم عن ابن‏جريج، حدثني محمد بن‏طلحة بن‏عبداللّه‏ بن‏عبدالرحمن عن أبيه عن معاوية بن‏جاهمة ابن‏جاهمة اتي النبي(ص) فقال: اني اردت أن اغزو و جئت استشيرک فقال: أ لک والدة قال: نعم، قال: اذهب فالزمها فان الجنة عند رجلها؛
جاهمه نزد رسول خدا آمد و گفت: مي‏خواهم همراه شما در جنگ شرکت کنم و براي مشورت نزد شما آمدم. پيامبر(ص) فرمود: آيا مادر داري؟ گفت: بلي. فرمود: برو و ملازم او باش، که بهشت پيش پاهاي اوست.»
«الجنة بناؤها اقدام الامهات؛
زيربناي بهشت گام‏هاي مادران است.»
«عن ابن‏عباس عن النبي(ص): من قبل بين عيني امه کان له سترا من النار؛
پيامبر فرمود: هر که ميان چشمان مادرش را ببوسد، اين بوسه پرده‏اي در برابر آتش خواهد بود.»
2/4ـ نيکي به دختر و خواهر سبب رفتن به بهشت
«عن علي بن‏ابراهيم، عن أبيه، عن ابن‏أبي‏عمير، عن هشام بن‏الحکم، عن عمر بن‏يزيد، عن أبي‏عبداللّه‏(ع) قال: قال رسول اللّه‏(ص): من عال ثلاث بنات أو ثلاث أخوات وجبت له الجنة، فقيل: يا رسول اللّه‏(ص) و اثنتين فقال: و اثنتين. فقيل: يا رسول اللّه‏(ص)، و واحدة فقال: و واحدة؛
رسول خدا فرمود: هر کس، سه دختر يا سه خواهر را اداره کند، بهشت برايش واجب است. گفته شد: اي رسول خدا دو تا چطور؟ فرمود: و دوتا. گفته شد: اي رسول خدا يکي چطور؟ فرمود: و يکي.»
«حدثنا أحمد بن‏محمد، حدثنا عبداللّه‏ بن‏المبارک، حدثنا ابن‏عيينة عن سهيل بن‏ابي‏صالح عن أيوب بن‏بشير عن سعيدالاعشي عن أبي‏سعيد الخدري قال: قال رسول اللّه‏(ص): من کانت له ثلاث أخوات أو ابنتان أو أختان فأحسن صحبتهن و اتقي اللّه‏ فيهن فله الجنة؛
رسول خدا فرمود: هر که سه خواهر يا دو دختر يا دو خواهر داشته باشد و با آنان نيک رفتار کند و با خداترسي با آنان معاشرت کند، بهشت ارزاني اوست.»
3/4ـ بهشت پاداش حاملگي، وضع حمل و شير دادن زنان
«محمد بن‏علي بن‏الحسين في الامالي عن محمد بن‏الحسن، عن الصفار عن محمد بن‏الحسين بن‏أبي‏الخطاب، عن الحکم بن‏مسکين، عن أبي‏خالد الکعبي عن أبي‏عبداللّه‏(ع) أن رسول اللّه‏(ص) قال: أيما امرأة دفعت من بيت زوجها شيئا من موضع إلي موضع تريد به صلاحا نظر اللّه‏ إليها، و من نظر اللّه‏ إليه لم يعذبه، فقالت ام‏سلمة: يا رسول اللّه‏(ص) ذهب الرجال بکل خير فأي شي‏ء للنساء المساکين؟ فقال(ع): بلي إذا حملت المرأة کانت بمنزلة الصائم القائم المجاهد بنفسه و ماله في سبيل اللّه‏، فإذا وضعت کان لها من الاجر ما لا يدري أحد ما هو لعظمه، فإذا أرضعت کان لها بکل مصة کعدل عتق محرر من ولد اسماعيل، فإذا فرغت من رضاعه ضرب ملک کريم علي جنبها و قال: استأنفي العمل فقد غفر لک؛
رسول خدا(ص) فرمود: هر زني که در خانه شوهر وسيله‏اي را از جايي به جايي بگذارد و قصد خير داشته باشد، خدا به او توجه کند و هر که مورد نظر خداوند باشد او را عذاب نمي‏کند. ام‏سلمه گفت: اي رسول خدا، مردان همه خوبي‏ها را از آنِ خود ساختند. زنان بيچاره چه دارند؟ فرمود: وقتي زني باردار شد مانند روزه‏داري است که به شب‏زنده‏داري مشغول است و در راه خدا با جان و مال جهاد مي‏کند. هنگامي که وضع حمل کند، چنان پاداشي دارد که هيچ کس نداند. هنگامي که بچه شير مي‏دهد در برابر هر مک زدن، ثواب آزاد کردن برده‏اي از فرزندان اسماعيل را دارد و وقتي شير دادن تمام شد، فرشته گويد: گذشته‏ات بخشوده شد. از نو شروع کن.»
«في حديث الحولاء العطارة بالسند المتقدم في ابواب المقدمات قال: قال رسول اللّه‏(ص): ... يا حولاء، و الذي بعثني بالحق نبيا و رسولاً و مبشرا و نذيرا، ما من امرأة تحمل من زوجها ولدا إلا کانت في ظل اللّه‏ عز و جل حتي يصيبها طلق. يکون لها بکل طلقة، عتق رقبة مؤمنة، فإذا وضعت حملها و أخذت في رضاعه، فما يمص الولد مصة من لبن أمة إلا کان بين يديها نورا ساطعا يوم القيامة، يعجب من رآها من الاولين و الآخرين، و کتبت صائمة قائمة، و إن کانت مفطرة کتب لها صيام الدهر کله و قيامه، فإذا فطمت ولدها، قال الحق جل ذکره: يا أيتها المرأة، قد غفرت لک ما تقدم من الذنوب، فاستأنفي العمل؛
رسول خدا فرمود: ... اي حولاء، سوگند به آن که مرا به پيامبري برانگيخت، هر زني که باردار شود از شوهرش، در سايه خدا زندگي مي‏کند، تا هنگام درد زايمان. هر دردي ثواب آزاد کردن يک بنده مؤمن را دارد. وقتي فارغ شد و شير دادن را شروع کرد، هر گاه کودک مک زند از پيش روي آن زن روز قيامت نوري درخشد که هر بيننده‏اي را به عجب وا دارد. و او روزه‏دارِ شب‏زنده‏دار محسوب شود. و اگر در اين حال روزه بدارد ثواب روزه و عبادت تمام روزگار برايش ثبت شود. وقتي کودک را از شير گرفت خداوند فرمايد: اي زن، گناه گذشته‏ات را بخشيدم، از نو آغاز کن.»
«و عن سعيد بن‏جبير عن ابن‏عمر، احسبه رفعه. عن النبي(ص): المرأة في حملها إلي وضعها إلي فصالها کالمرابط في سبيل اللّه‏، و إن ماتت فيما بين ذلک فان لها أجر شهيد؛
رسول خدا فرمود: زن از هنگام بارداري تا هنگام شير گرفتن کودک مانند رزمنده در راه خداست و اگر در اين مدت جان دهد پاداش شهيد دارد.»
«المرأة إذا حملت کان لها أجر الصائم القائم المخبت المجاهد، في سبيل اللّه‏، و إذا ضربها الطلق فلاتدري الخلائق، ما لها من الاجر، فإذا وضعت کان لها بکل مصة أو رضعة أجر نفس تحييها، فإذا فطمت ضرب الملک علي منکبيها و قال: استأنفي العمل؛
رسول خدا فرمود: زن وقتي حامله شد، ثواب روزه‏دار عابد، که در راه خدا جهاد مي‏کند خواهد داشت. و هنگامي که درد زايمان گرفت، موجودات نمي‏دانند او چه پاداشي دارد. وقتي فارغ شد، هر شير دادن يا مک زدن بسان زنده کردن يک جان ارزش دارد. وقتي کودک را از شير گرفت، فرشته‏اي به کتفش زند و گويد: عمل را از سر گير.»

5ـ منع از خشونت عليه زنان

بررسي سخنان و رفتار رسول خدا(ص) نشان مي‏دهد که پيامبر در صدد محو اين رفتار در جامعه انساني و در ميان مسلمانان بود. مي‏توان آنچه از ايشان در اين باره رسيده به چند گروه تقسيم کرد:
الف ـ
روايت‏هاي متعدد وجود دارد که پيامبر در دوره‏اي مردان را از زدن زنان منع مي‏کرد تا اينکه مردان بسياري اعتراض کرده و مجددا پيامبر اجازه داد ولي نگاهش بدان منفي بود:
«حدثنا محمد بن‏الصباح، أبنأنا سفيان بن‏عيينة، عن الزهري، عن عبداللّه‏ بن‏عبداللّه‏ بن‏عمر، عن إياس بن‏عبداللّه‏ بن‏أبي‏ذباب، قال: قال النبي(ص): لا تضربن إماء اللّه‏، فجاء عمر إلي النبي(ص) فقال: يا رسول اللّه‏! قد ذئر النساء علي أزواجهن. فأمر بضربهن فضربن، فطاف بآل محمد(ص) طائف نساء کثير. فلما أصبح قال لقد طاف الليلة بآل محمد سبعون امرأة. کل امرأة تشتکي زوجها فلا تجدون أولئک خيارکم؛
رسول خدا فرمود: کنيزکان خدا (زنان) را کتک نزنيد. عمر نزد ايشان آمده و گفت: اي رسول خدا، زنان بر شوهران سرکشي مي‏کنند. پس رسول خدا اجازه داد مردان زنان خود را بزنند. و زناني کتک خوردند، پس از آن گروه بسياري از آنان گرد خانه پيامبر(ص) براي اعتراض جمع شدند. صبح آن روز پيامبر فرمود: شب گذشته هفتاد زن گرد خانه خويشان محمد گرد آمده و از شوهران‏شان شکوه داشتند. اين مردان نيکان شما نيستند.»
اين روايت با تعبيرهاي مختلف در مستدرک حاکم نقل شده، و به صحت آن حکم شده است. و نيز در سنن دارمي، الطبقات الکبري، مسند حميدي و مصنف ابن‏ابي‏شيبه نيز نقل شده است.
ب ـ
در دسته‏اي ديگر رسول خدا(ص) با تعبيرهاي عاطفي از زدن منع نموده است.
«محمّد بن‏يعقوب، عن حميد بن‏زياد، عن الحسن بن‏محمد بن‏سماعة، عن غير واحد، عن ابان، عن ابي‏مريم عن أبي‏جعفر(ع) قال: قال رسول اللّه‏(ص): أيضرب احدکم امرأة ثم يضل معانقها؛
رسول خدا فرمود: چگونه شما مردان همسران‏تان را کتک مي‏زنيد و سپس او را در آغوش مي‏گيريد.»
«أخبرنا محمد بن‏عمر، عن أبي‏حبيبة عن داود بن‏الحصين، عن أبي‏سفيان، عن أيوب، قال: جاءت امرأة إلي رسول اللّه‏(ص) قد ضربها زوجها ضربا شديدا، فقام رسول اللّه‏: فأنکر ذلک و قال: يظل أحدکم يضرب امرأته ضرب العبد ثم يظل يعانقها و لا يستحيي؛
زني نزد رسول خدا آمد و از کتک‏کاري شوهرش شکوه کرد. پيامبر اين عمل را زشت شمرد و فرمود: چگونه شما مردان همسران‏تان را همچون بردگان کتک مي‏زنيد و سپس او را در آغوش مي‏گيريد، آيا شرم نمي‏کنيد؟»
اين حديث با تعبيرهاي ديگر در مصنف عبدالرزاق، سنن دارمي، صحيح بخاري و سنن ابن‏ماجه در برخي از روايت‏ها از زدن به گونه‏هاي خاصي منع شده است:
«و في حديث الحولاء، بالسند المتقدم عن رسول اللّه‏(ص) انه قال: فاي رجل لطم امرأته لطمة، امر اللّه‏ عز و جل مالک خازن النيران فيلطمه علي حي وجهه سبعين لطمة في نار جهنم و ايّ رجل منکم وضع يده علي شعر امرأة مسلمة، سمر کفه بمسامير من نار؛
رسول خدا فرمود: هر مردي که بر زنش صدمه‏اي وارد کند، خداوند به نگهبان آتش دستور دهد که بر گونه او هفتاد ضربه در آتش دوزخ وارد سازد. هر مرد مسلماني که به گيسوي زن مسلماني چنگ زند، دست او با ميخ‏هاي آتشين کوبيده خواهد شد.»
«عن النبي(ص) قال: أيما رجل ضرب أمرأته فوق ثلاث، أقامه اللّه‏ يوم القيامة علي رؤوس الخلائق، فيفضحه فضيحة ينظر إليه الاولون و الاخرون؛
رسول خدا فرمود: هر مردي که زنش را بيش از سه بار کتک زند خداوند او را در قيامت در حضور تمام انسان‏ها رسوا سازد.»
«عن رسول اللّه‏(ص): أنه نهي عن ضرب النساء من غير واجب؛
رسول خدا(ص) از کتک زدن زنان در غير مورد واجب منع کردند.»
«عن النبي(ص) أنه قال: إني أتعجب ممن يضرب امرأته و هو بالضرب أولي منها، لا تضربوا نساءکم بالخشب، فإن فيه القصاص، و لکن اضربوهن بالجوع و العري، حتي تربحوا في الدنيا و الاخرة؛
رسول خدا(ص) فرمود: در شگفتم که مردي همسرش را کتک زند و خود سزاوارتر است. زنان را با چوب کتک نزنيد، که قصاص دارد. بلکه زنان را با گرسنگي و برهنگي تنبيه کنيد تا در دنيا و آخرت سود بريد.»
«ابن‏جريج، قال: أخبرني أبوقزعة إيّاي و عطاء، عن رجل من بني‏قشير، عن أبيه، أنه سأل النبي(ص) ما حق امرأتي عليَّ؟ قال: تطعمها إذا طعمت، و تکسوها إذا اکتسيت، و لا تضرب الوجه، و لا تقبح؛
از پيامبر(ص) پرسيد: همسرم چه حقي بر من دارد؟ رسول خدا فرمود: هر گاه غذا خوردي به او نيز غذا دهي، هر گاه که پوشاک تهيه کردي براي او نيز فراهم سازي. به صورت زن آسيب نرساني و زشتش نخواني.»
د ـ
در برخي روايت‏ها، زدن را مشروط به ارتکاب فحشاي روشن و آشکار از سوي زن کرده است:
«حدثنا أبوبکر بن‏أبي‏شيبة ثنا الحسين بن‏علي، عن زائدة، عن شبيب بن‏غرقدة البارقي، عن سليمان بن‏عمرو بن‏الاحوص، حدثني أبي أنه شهد حجة‏الوداع مع رسول اللّه‏(ص). فحمد اللّه‏ و أثني عليه، و ذکر و وعظ، ثم قال: استوصوا بالنساء خيرا فإنهن عوان عندکم، ليس تملکون منهن شيئا غير ذلک، إلا أن يأتين بفاحشة مبينة. فإن فعلن فاهجروهن في المضاجع و اضربوهن ضربا غير مبرح. فإن أطعنکم فلا تبغوا عليهن سبيلاً؛
سليمان گويد: پدرم در حجة‏الوداع با پيامبر بود. رسول خدا سپاس خدا را گفت و مردم را موعظه کرد، آنگاه فرمود: زنان را سفارش خير کنيد. آنان اسير دست شما هستند؛ جز نيکي حق نداريد با آنان رفتار کنيد. مگر آنکه مرتکب فحشايي آشکار شوند. در آن صورت از بستر آنان کناره بگيريد، آنان را ملايم کتک زنيد، و اگر از خلاف بازگشتند بهانه‏اي بر آنان مجوييد.»
اين روايت با تفاوت‏هايي در سنن ابن‏ماجه، مصنف ابن‏ابي‏شيبه و سنن ترمذي هم آمده است.
نکته قابل تأمل در اين حديث اين است که پيامبر(ص) در سال آخر حيات خويش، زدن معمولي را مختص به ارتکاب فحشا از سوي زن مي‏داند و آيه را به اين فرضِ خاص اختصاص مي‏دهد.
ه••• ـ
رسول خدا(ص) خود هيچ گاه مرتکب چنين رفتاري نشد:
«حدثنا ابوبکر بن‏ابي‏شيبة، ثنا وکيع، عن هشام بن‏عروة، عن ابيه، عن عائشة، قالت: ما ضرب رسول اللّه‏(ص) خادما له و لا امرأة و لا ضرب بيده شيئا؛
عايشه گفت: رسول خدا هيچ گاه خدمتگزار يا زني را کتک نزد.»
روايتي را که شيخ طوسي در کتاب مبسوط آورده و براساس آن فتوا داده است:
«عن أبي‏سلمة عن فاطمة بنت قيس، أن أباعمرو بن‏حفص، طلقها البتة، و هو غائب فأرسل إليها وکيله الشعير فسخطته، فقال: و اللّه‏ ما لک علينا من شي‏ء فجاءت رسول اللّه‏(ص) فذکرت ذلک له، فقال: ليس لک نفقة فأمرها أن تعتد في بيت أم‏شريک، ثم قال تلک امرأة يغشاها أصحابي، اعتدّي عند ابن‏أم‏مکتوم، فإنه رجل أعمي تضعين ثيابک، فإذا حللت فأذنيني، قالت: فلما حللت ذکرت له أن معوية بن‏أبي‏سفيان و أباجهم خطباني، فقال: أما أبوالجهم، فلا يضع عصاه عن عاتقه و أما معوية فصعلوک لا مال له، انکحي أسامة؛
ابوعمرو بن‏حفص همسرش، فاطمه دختر قيس را طلاق غيابي داد و برايش مبلغي جو فرستاد. چون دختر قيس خشمگين گرديد، ابوعمرو به وي گفت: به خدا سوگند چيزي از آنِ تو بر ذمه ما نيست. دختر قيس نزد رسول خدا آمد و ماجرا را باز گفت. رسول خدا فرمود: تو حق نفقه نداري و به او فرمان داد که در خانه ام‏شريک عدّه نگه دارد. سپس فرمود: ام‏شريک زني است که اصحاب من گاه با وي ديدار مي‏کنند. در خانه ام‏مکتوم که مرد نابينايي است و نزد او مي‏تواني حجاب برگيري عدّه نگهدار و پس از پايان عدّه به من خبر ده. دختر قيس پس از پايان عدّه نزد پيامبر آمده و گفت: ابوجهم و معاويه از من خواستگاري کرده‏اند، چه کنم؟ پيامبر فرمود: ابوجهم هميشه عصايش بر سر زن بلند است و معاويه نيز مردي تنگ‏دست است، با اسامة ازدواج کن.»
اين روايت نشان مي‏دهد که پيامبر دستور مي‏دهد که به خواستگاري مردي که زن را کتک مي‏زند جواب منفي دهد.
«... قلت يا رسول اللّه‏(ص): إن لي امرأة ـ فذکر من طول لسانها و بذائها، فقال: طلقها، قلت يا رسول اللّه‏(ص)! إنها ذات صحبة و ولد، قال: فأمسکها و أمرها، فان لم يکن فيها خير فستفعل، و لا تضرب ظعينتک ضرب أمتک؛
مردي به پيامبر گفت: زني زبان‏دراز و بي‏حيا دارم چه کنم؟ پيامبر فرمود: او را طلاق ده. مرد گفت: همسري جز او ندارم و از او فرزند دارم. پيامبر فرمود: او را اصلاح کن و اگر سود نداشت در آينده طلاق ده، اما او را مانند کنيزان کتک مزن.»
و ـ
در دسته‏اي ديگر از روايات، پيامبر(ص) فرمان مي‏دهد مردان عصايي بر ديوار آويزان کنند، تا اهل و عيال هراسي داشته و مرتکب عصيان و نافرماني نشوند. نمونه‏اي از اين روايات چنين است:
«عن النبي(ص): علق السوط حيث يراه اهل البيت؛
رسول خدا فرمود، تازيانه را در جايي آويزان کنيد که اهل خانه ببينند.»
«عن النبي(ص): علقوا السوط حيث يراه أهل البيت، فانه ادب لهم؛
رسول خدا فرمود: تازيانه را در جايي که اهل خانه ببينند آويزان کنيد، اين سبب تأديب آنهاست.»
«عن ابي‏الدرداء قال: اوصاني خليلي ابوالقاسم(ع) فقال: انفق من طولک علي اهلک و لا ترفع عصاک اخفهم في اللّه‏؛
ابودردا گويد: رسول خدا به من توصيه کرد که از توان مالي بر اهل و عيالت انفاق کن. عصا را بالا مبر، و به خاطر خدا برايشان آسان گير.»
در پايان اين نوشتار يادآوري مي‏گردد که اصول ياد شده بر پايه نقل‏هاي مکرر و همسو با آيات قرآن کريم شکل گرفته است. اگر در لابه‏لاي سخنان منسوب به پيامبر مطالبي يافت شود که با اين اصول همخواني و سازگاري ندارد، يا مجعولاتي است که فرهنگ‏هاي غير ديني تحميل کرده است و يا اينکه ناظر به شرايط فرهنگي خاص بوده و قابل تعميم به همه دوران‏ها و زمان‏ها نيست و گاه نيز در ضمن عمليات نقل، تصحيف و تحريف‏هايي صورت پذيرفته که سخن را با اين اصول ناسازگار مي‏کند. توجه به اين سه نکته در رفع تعارض و ناسازگاري‏ها لازم است.
البته تحليل و حکم به اينکه چنين روايت‏هايي در کدام يک از اين موارد قرار مي‏گيرد، امري تخصصي است که کارشناسي‏هاي متناسب به خود را مي‏طلبد و نمي‏توان بدون داشتن تخصص‏هاي لازم در اين وادي گام برداشت.
منبع: پيام زن
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image