جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
نقش تـربيتي بانوان در مقابله با آسيب‏هاي فرهنگي و اجتماعي
-(1 Body) 
نقش تـربيتي بانوان در مقابله با آسيب‏هاي فرهنگي و اجتماعي
Visitor 361
Category: دنياي فن آوري
امروزه نقش مؤثر زنان در مقابله با تهاجم فرهنگي و پيشگيري از انحرافات اجتماعي بر کسي پوشيده نيست زيرا زنان در فرهنگ‏سازي بيشترين نقش را دارند و همين نقش مؤثر و کليدي، موجب شد که نوک تيز حمله دشمن در جهاني شدن و استحاله فرهنگي متوجه زنان جامعه گردد. آنان به خوبي دريافتند که اگر موفق به تغيير فرهنگ زنان يک قوم گردند، مي‏توانند تماميت فرهنگ آن جامعه را متأثر کرده و تغيير دهند. از اين‏رو دشمن تمامي تلاش خود را مصروف تغيير فرهنگ زنان جامعه ما نمود و بر همگان روشن است همان طور که زنان قادر به سازندگي فرهنگ خانواده و جامعه مي‏باشند به همان نسبت توان تخريب فرهنگ جامعه را دارند و طبيعي است که زنان جامعه از عمده‏ترين و تأثيرگذارترين عناصر مقابله با تهاجمات فرهنگي، مي‏باشند.
اما اينکه زنان جامعه تحت چه شرايطي در مقابل فرهنگ بيگانه آسيب‏پذير مي‏شوند و به بيان ديگر، ريشه اين همه ناکامي در عرصه فرهنگ و ذبح ارزشهاي ديني و اخلاقي در قشر زنان در جامعه ـ که متأسفانه ما شاهد و ناظر آن هستيم ـ در کجاست و در چه موقعيت و با ايجاد چه زمينه‏هايي زنان بيشتر دچار آسيب‏هاي فرهنگي مي‏شوند و امکان رويارويي با تهاجمات فرهنگي را از دست مي‏دهند. اين مسأله از ضروري‏ترين مباحثي است که بايد به آن پرداخت.
در اين مقاله سعي بر اين است که بيشتر به عواملي که موجب تضعيف نقش تربيتي زنان در مقابله با تهاجم فرهنگي مي‏شود، پرداخته شود. اما مهم‏تر از آن، آسيب‏شناسي اين مسأله است و اينکه چرا زنان ما علي‏رغم اينکه مي‏توانند نقش‏آفريني مؤثري در فرهنگ‏سازي و مقابله با جنگ فرهنگي داشته باشند، همان طور که در هشت سال دفاع مقدس اين مسأله به اثبات رسيد، متأسفانه، در اين مورد، يک نقش منفعل پيدا کرده‏اند و بيشتر تحت تأثير فرهنگ غرب قرار مي‏گيرند به جاي اينکه بتوانند نقش فعالي در مقابله با تهاجمات فرهنگي داشته باشند. به نظر مي‏رسد که مهم‏ترين خدمت فرهنگي که در اين عرصه مي‏شود به جامعه ارائه داد آسيب‏شناسي مسائل زنان در مقابل تهاجمات فرهنگي است چرا که هر گونه برنامه‏ريزي فرهنگي براي ارتقاء سطح علمي و فرهنگي و نهايتا افزايش سطح مقابله آنان با فرهنگ مهاجم، منوط به شناختن نقاط آسيب‏زاست.

ضرورت آسيب‏شناسي تربيتي زنان در مقابله با تهاجم فرهنگي

از آنجا که «ثمربخشي تلاش دست‏اندرکاران نظام تربيتي هر جامعه بر آسيب‏شناسي تربيتي، به مفهوم شناخت و تحليل موانع جريان تربيت و تبيين چگونگي برخورد مؤثر با اين عوامل، متوقف است»، بر اين اساس، همه تلاشهاي گسترده و متنوع در حوزه تربيتي زنان را بايستي تحت دو عنوان «ايجاد مقتضيات» و «رفع موانع» بررسي نمود. تربيت زنان در مفهوم خاص آن يعني «مجموعه تدابير و اقدامات سنجيده و منظم تربيتي به منظور پرورش و تقويت ايمان و ايجاد التزام نسبت به باورها، هنجارها، ارزشها، احکام و دستورات ديني» مستلزم شناخت موانع مي‏باشد و به بيان ديگر هر گونه برنامه‏ريزي براي تربيت زنان نيازمند آسيب‏شناسي است و به لحاظ اهميت، اولويت و ضرورت غيرقابل انکار توجه به تربيت زنان در جامعه اسلامي، اين بحث از جايگاه ويژه‏اي برخوردار مي‏باشد.
در مقاله «آسيب‏شناسي مقابله زنان با تهاجم فرهنگي»، نويسنده در جستجوي يافتن اهم عوامل تأثيرگذار در فرهنگ‏پذيري از غرب در جامعه زنان است، و به اموري چون پست انگاشتن نقش‏هاي زنانه، ناديده انگاشتن نهاد خانواده، بي‏اعتنايي به ارزشهاي اخلاقي، خدا فراموشي، عدم کنترل و نظارت اجتماعي، عدم اشتغال مفيد و استفاده از فرصت‏ها و همچنين عدم معرفت زنان نسبت به حقوق و جايگاه زن در اسلام به عنوان مهم‏ترين عوامل زمينه‏ساز تأثيرپذيري از فرهنگ غرب مي‏پردازد. اگر چه عوامل تأثيرگذار ديگري هم وجود دارد که مجال پرداختن به آنان در اين نوشتار نمي‏باشد.

پست انگاشتن نقش‏هاي زنانه

يکي از مهم‏ترين عوامل آسيب‏زاي زنان در تهاجمات فرهنگي که موجب مي‏شود زنان جامعه ما متأثر از فرهنگ غرب شوند و توان رويارويي و مقابله با آن را از دست دهند، مسأله پست انگاشتن نقش‏هاي زنانه است. نقش‏هاي حياتي همچون زايش که استمرار نسل بشريت بدان بسته است و تربيت فرزند که زن را در جايگاه انحصاري مربي بشريت مي‏نشاند و تدبير منزل و گرم نگه داشتن کانون خانواده که سلول تشکيل دهنده جامعه است.
نگرش پست‏انگارانه به نقشهاي عظيم حياتي، علاوه بر اينکه زنان را از استمرار ايفاء اين نقشها همراه با عزت و رضايت بازمي‏دارد، سبب مي‏شود نقش خود را در هدايت اعضاي خانواده و مقابله با تهاجمات فرهنگي بسيار کمرنگ بيانگارند و نهايتا به جاي فعال برخورد کردن دچار انفعال گردند و به جاي مقابله با ضد ارزش‏ها خود رنگ و روي ارزشهاي غربي را بگيرند. مادري که براي نقش مادري خود در منزل ارزش و اهميت قائل نباشد و نداند که چقدر در سعادت يا شقاوت جامعه مي‏تواند مؤثر و مفيد باشد، طبيعي است که توان رويارويي با تهاجمات فرهنگي را در خود نمي‏بيند.
متأسفانه يکي از تلاشهاي عمده استحاله گران فرهنگي براي کاستن نقش زنان در عرصه‏هاي مختلف تأثيرگذاري، اين بود که نقش مادري را يک نقش غيرفعال و منفعل قلمداد نمايند. وقتي نظريه‏پرداز فمينيسم خانم «سيمون دوبوار» مطرح مي‏نمايد که مادري يک نقش منفعل، در قبال نقش فعال آقايان مي‏باشد و از عمده‏ترين توصيه‏هاي ايشان به زنان اين است که زير بار مسئوليت مادري نروند و دست و پاي خود را با مشکلات ناشي از اين مسأله نبندند. اين القاء و اين طرز تفکر، آرام آرام مسأله مادري و اهميت و تأثير آن را در جامعه در منظر زنان روبه افول مي‏گذارد و به جايي مي‏رسد که يک خانم خانه‏دار فقط صرف اينکه مشغله ديگري جز مادري و خانه‏داري ندارد، اين را براي خود يک ننگ و ضدارزش مي‏داند و دچار اضطرابات رواني و مشکلات عديده‏اي مي‏گردد و کار خود را يک کار غيرمفيد تلقي مي‏کند و تمام تلاش او مصروف اين مي‏گردد که در هر صورت يک شغلي را براي خود دست و پا کند تا احساس کند که عضوي مفيد و مؤثر در جامعه مي‏باشد. حتي اگر اين شغل از نظر رتبه اجتماعي در پائين‏ترين مرتبه باشد، او آن را مفيد مي‏داند ولي مسئوليت مادري و کار با ارزش خانه‏داري را يک کار غيرمفيد و غيرضروري مي‏بيند و به اين شکل نقش‏آفريني زنان در عرصه حيات بي‏ارزش قلمداد مي‏شود، و اين خود از عمده‏ترين آسيب‏هاي فرهنگي در عرصه تهاجمات مي‏باشد.
از نظر روانشناسان وقتي فردي نقش خود را در جامعه يک نقش غيرمفيد و غيرارزشمند بداند، دچار نوعي احساس حقارت، خود کم‏بيني و از خود بيگانگي مي‏شود و درصدد جبران اين مسأله برمي‏آيد و متأسفانه عمدتا براي جبران، سعي مي‏کند با پناه آوردن به فرهنگ بيگانه و تشبه به آنان و ايجاد مشغله‏هاي کاذب مثل رفتن به ويدئوکلوپ‏ها، سالن‏هاي بدنسازي و مسائلي از اين قبيل، جبران احساس حقارت و کهتري خود را نمايد.
و اين مسأله خود، برداشتن اولين گام براي اثرپذيري از فرهنگ غرب مي‏باشد و آرام آرام بدون اينکه خود متوجه شود در عرصه تأثيرپذيري از فرهنگ غرب قرار مي‏گيرد و آسيب‏پذير مي‏شود و بايد توجه داشت که دشمن هم بيشترين کمينگاه‏هاي خود را در اين مراکز قرار داده است.

ناديده انگاشتن نهاد خانواده

ازدواج و تشکيل خانواده، مطمئن‏ترين راه سلامت و امنيت جامعه است. هنگامي که مباني خانواده مستحکم باشد و جوانان به ازدواج و تشکيل خانواده بپردازند، انحطاط، سرگرداني، طغيان، تجاوز جنسي و شيوع بيماري‏هاي خطرناک جنسي به طرز چشمگيري کاهش مي‏يابد. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهاني و پژوهش کانون‏هاي اصلاح و تربيت ايران، بيشتر افرادي که به نوعي به انحراف کشيده مي‏شوند از فضاي گرم و عاطفي خانواده محروم بوده و آغوش پدر و مادر را تجربه نکرده‏اند (دکتر شکوه نوابي‏نژاد ـ 79).
هر گونه تغيير مثبت يا منفي در خانواده، در جامعه بزرگ انسان‏ها نيز تأثير مستقيم دارد. ثبات يا بي‏ثباتي خانواده مستقيما بر جامعه تأثيرگذار است. در جوامعي که ارزش‏هاي خانواده متزلزل مي‏گردد بي‏شک ارزش‏هاي اخلاقي عمومي نيز سقوط خواهد کرد.
«ادل هارل» متخصص انستيتوي امور شهري در واشنگتن در اين رابطه خاطرنشان مي‏کند حدود 30% از پرونده‏هاي قتل و تجاوز و دزدي و حملات خشونت‏آميز مربوط به کساني است که داراي خانواده‏هاي از هم گسيخته‏اند که با پدر و مادر زندگي نمي‏کنند. به گفته «هارل»، نفوذ فرهنگ گانگستري در بين جوانان که محصول خانواده‏هاي از هم پاشيده است، از عوامل مهم افزايش جنايات در آمريکاست.
تحقيقات در مراکز کانون اصلاح و تربيت هم نمايانگر همين مسأله است. به هر حال، يکي از عوامل مهمي که توفيق مهاجمان را در تأثيرگذاري بالا مي‏برد و زنان جامعه را آسيب‏پذير مي‏نمايد، ايجاد تزلزل در کانون‏هاي خانواده است چرا که در صورت تزلزل در کانون خانواده به عنوان مهم‏ترين نهاد اجتماعي، تحول کلي در نظام ارزشي و فرهنگي جامعه ايجاد مي‏شود. الان اين گونه القاء مي‏شود که رفتارهاي ناهنجار و ستمهاي روا شده بر زن به خاطر وجود نهاد خانواده و ازدواج قانوني و شرعي است و سعي بر اين است که قداست و سلامت اين نهاد ارزشمند شکسته شود و عرضه تئوري‏هاي ناهنجاري چون «ازدواج آزاد»، جداانگاري مناسبات جنسي از روابط خانگي و باروري و توليدمثل، خانواده‏هاي تک والديني، معاشقه آزاد و ... آفت ديگري است که پي‏آوردها و عوارض جبران‏ناپذير فراواني را براي جامعه بشري سبب شده است که مهم‏ترين آنها ايجاد بحران روحي زنان بي‏عاقبت و عقبه، بي‏پناه و پشتيبان، غم زده و شکست خورده در حوزه عاطفي از عمده‏ترين معضلات اين مسأله است. وجود همين بحران براي برخورد منفعلانه زنان در قبال فرهنگ غرب کفايت مي‏نمايد و همين مسأله موجب مي‏شود که دشمن بيشترين موفقيت را در تغيير فرهنگ زنان به دست آورد و در چنين فضايي امکان هر گونه مقابله و رودررويي با تهاجمات فرهنگي در زنان از بين مي‏رود.
به همين جهت است که غرب براي ايجاد همساني بين فرهنگ زنان جامعه ما با فرهنگ خودشان، در پي دگرگوني در ساختار خانواده و سوق دادن زنان به مشاغل عمومي و تضعيف نقش ويژه مادران در نهاد خانواده مي‏باشد. به عقيده خانم «سيمون دوبوار» نظريه‏پرداز فمينيسم آنچه زن را در قيد بندگي نگه مي‏دارد، دو نهاد عمده ازدواج و مادري است! وي نظام خانواده را به عنوان رکني براي حيات اجتماعي و پرورش انسان‏هاي سالم به شدت مورد حمله قرار مي‏دهد و ازدواج را نوعي فحشاي عمومي و عامل بدبختي زنان مي‏داند!
فمينيست‏هاي راديکال هم، نسخه جدايي زنان از مردان را براي رهايي زن از زير سلطه مرد مي‏پيچند. و نظريه «زوج آزاد» را به عنوان مهم‏ترين راهکار براي رهايي از بردگي ازدواج مي‏دانند. چرا که اين ازدواج نوعي همزيستي مشترک ميان زن و مرد است که بر مبناي آن، هيچ مسئوليت حقوقي بر عهده طرفين نمي‏آيد، بلکه فقط پاسخي به نيازهاي جنسي، بدون در نظر گرفتن وجوه عاطفي آن است.
اما در اسلام، خانواده هسته اصلي جامعه است و محبوبترين بنا در نزد خداوند، بناي خانواده است و ازدواج يکي از مهم‏ترين سنت‏هاي نبوي و جزء عوامل اصلي براي حفظ دين به حساب مي‏آيد که اعراض از آن، مسلمانان را از صف پويندگان راه رسالت خارج مي‏نمايد.
آنچه که آسيب‏پذيري زن را در مقابل تهاجمات بي‏امان دشمن افزايش مي‏دهد، تزلزل خانواده و ناديده انگاشتن نقش اين نهاد مهم اجتماعي و مهم‏تر از آن کمرنگ کردن نقش محوري مادر در کانون خانواده است، زنان را با واژه‏هاي بسيار دلپذير و غرورآفرين، از کانون‏هاي گرم خانواده به بهانه‏هاي مختلف به بيرون از منازل مي‏کشانند و ضمن اينکه کانون خانواده را از حضور گرم و عاطفي مادران محروم مي‏کنند، آرام آرام فرهنگ خود را به آنها القاء مي‏نمايند.
در آموزه‏هاي ديني بيشترين تأکيد بر شوهرداري، خانه‏داري و تدبير منزل به عنوان عامل بسيار مؤثر و مفيد براي حفظ سلامت زن و اجتماع مي‏باشد.
و تأکيد شده بايد محيطي سالم و امن فراهم شود تا زنان بتوانند ضمن ارتقاي سطح علمي ـ فرهنگي خود و ايفاي نقش اجتماعي، به مسأله مادري و همسري که اصيل‏ترين نقش زن است بهتر بپردازند و خانواده‏ها از وجود زنان سرشار از علم و حکمت و عاطفه و محبت محروم نباشند.
حضرت زهرا(س) در باره تقسيم کاري که توسط پيامبر اکرم(ص) صورت پذيرفت و کار بيرون را به حضرت علي(ع) و کار داخل منزل را به دخترش محول کرد، فرمود: فقط خدا مي‏داند که من چقدر از اين تقسيم کار خشنود گرديدم. بايد توجه داشت که حضرت زهرا(س) در عين حضور فعال و پرعاطفه خود در منزل از ايفاي مسئوليت‏هاي علمي ـ اجتماعي و سياسي خود غافل نبود و در هر زمان که ضرورت اقتضاء مي‏نمود از منزل خود خارج شده و به انجام رسالت‏هاي ديگر خود که اقتضاي مسلمان بودن ايشان بود، مي‏پرداخت. و آن همه نقش‏آفريني حضرت در دفاع از اسلام و ولايت در طول زندگي کوتاه و پربار، خود دليلي است بر اين مطلب.

بي‏اعتنايي به ارزشهاي اخلاقي

اهميت اخلاق و تزکيه نفس در سلامت انسانها و جوامع مختلف و نجات آنها از مشکلات و مفاسد اجتماعي و تهاجمات فرهنگي بر کسي پوشيده نيست.
در فرهنگي که بر اساس بينش اومانيستي و ليبراليستي، انسان را به آزادي بدون قيد و بند دعوت مي‏نمايد و به او مي‏گويد هر چه مي‏خواهي بخور و هر چه مي‏خواهي بپوش و هر کاري را که تمايل داري انجام ده، بر اساس اين بينش ديگر معناي معقولي براي صحبت از حجاب و عفت و... نمي‏ماند، در چنين فرهنگي اصل بر برهنگي است و حجاب حالتي است که انسان در پذيرش يا رد آن آزاد است. با اين مبنا ديگر مسأله‏اي به نام اخلاق، نهاد خانواده و ارزش‏هاي ديگر قداستي نخواهد داشت. در چنين فضايي افراد در مقابل تهاجمات فرهنگي، آسيب‏پذير مي‏شوند و شديدا متأثر از فرهنگ بيگانه.
يکي از تلاش‏هاي عمده دشمن براي توفيق يافتن در تحقق اهداف شومش، مسأله ايجاد حالت بي‏اعتنايي به ارزش‏هاي اخلاقي است. او مي‏کوشد تا با شکستن قداست و حرمت ارزشها در منظر فرد، او را نسبت به مسائل ارزشي، لاابالي و دچار اباحه‏گري نمايد و فرد وقتي دچار اباحه گري گرديد، ديگر امکان مقابله با تهاجمات بي‏امان فرهنگي را هم از دست مي‏دهد و دقيقا دشمن همين طرح شوم را در رابطه با زنان جامعه اسلامي ما به اجرا گذاشت. با نقش‏ها و تاکتيک‏هاي بسيار کارشناسانه و دقيق، ابتدا هجمه‏اي ناجوانمردانه به نظام ارزشي زنان وارد نمود و با ايجاد شبهه و ترديد نسبت به مقدساتي مثل حجاب، عفت، حيا و... باور زنان را نسبت به اين ضرورت‏هاي ديني دچار تزلزل نمود و بعد هم مسأله ارزشي مهم حجاب را به عنوان يک عامل ضدارزش و وسيله دست و پا گير و عاملي براي به بندگي کشيدن زن مطرح نمود و سپس با رواج الگوهاي ساخته شده دست خود، زنان را به سوي بدحجابي و بي‏حجابي کشاند و متأسفانه در اين عرصه توانست توفيقات زيادي را هم به دست آورد. وقتي دژ مستحکم حياء و عفت در هم ريخته شد، متأسفانه ديگر هيچ گونه امکان مقابله با تهاجمات فرهنگي براي زنان وجود ندارد و آرام آرام آنان را به سوي هتک حرمت و ذبح تمامي ارزشهاي اخلاقي و انساني سوق مي‏دهند.
نگاهي دقيق به تلاش گسترده دشمن در سالهاي اخير به تخريب ارزش‏هاي ديني و اخلاقي در مراکز علمي ـ فرهنگي، مؤيد اين مطلب است. اگر هر روز مي‏بينيم که يکي از ارزشهاي ديني در بردهاي دانشجويي ناجوانمردانه مورد هجوم قرار مي‏گيرد و شبهات پي در پي به نظام فکري و اعتقادي دختران دانشجو وارد مي‏گردد، آيا انتظار مي‏رود در اين فضا دانشجوي تازه‏واردي که به دليل اشتغال به تحصيل در طول دوران دبيرستان، کمتر به فکر تقويت بنيان‏هاي فکري و عقيدتي خود بوده است و در اين زمينه دچار عوامزدگي مي‏باشد، هنگام مواجهه با اين محيط مسموم، بتواند مقاومت نمايد. طبيعي است که ما در دانشگاه‏ها شاهد فروپاشي نظام اعتقادي دختران جوان باشيم و تعارض‏هاي شديدي که آنان دچار مي‏گردند و نهايتا رنگ باختن ارزش‏هاي ديني و اخلاقي آنها در چنين فضاي آلوده، امري اجتناب‏ناپذير است و کساني که از نزديک با اين قشر سروکار دارند، دقيقا شاهد اين فاجعه بزرگ مي‏باشند.
به هر حال يکي از راهبردهاي مؤثر دشمن در نبرد فرهنگي، ايجاد روحيه بي‏اعتنايي نسبت به ارزشهاي اخلاقي است. با رواج اين مسأله که ارزش‏ها اموري اعتباري هستند و پايه و اساسي ندارند و تابع يک سلسله شرايط اجتماعي و فرهنگي خاص هستند و از هيچ گونه قداست و حرمتي برخوردار نمي‏باشند، آرام آرام تأثير خود را بر فرهنگ ارزشي جوانان ما مي‏گذارند و زنان هم با تأثيرپذيري از فرهنگ بيگانه، دگرگون مي‏شوند. در اين صورت است که ديگر زنان ما حاضر نخواهند شد که براي حفظ ارزش‏هاي ديني و اخلاقي پايداري نمايند.
دشمن براي تخريب ارزش‏ها با استفاده از تئوري محتاج نان کردن و سرگرم نمودن به لهويات، به گونه‏اي برنامه‏ريزي نمود که با ايجاد نيازهاي کاذب اقتصادي و همچنين ايجاد سرگرمي‏هاي پوچ، يک اقدام مؤثر جهت تغيير ارزش‏ها در قشر زنان ايجاد نمود. به صورتي که برخي زنان جامعه ما به اين باور رسيدند که صرف وجود يک حقوق و اکتفاء به درآمد همسر، کفايت امور اقتصادي را نمي‏نمايد پس بايد حتما به دنبال اشتغال بود و اين فکر به صورت جدي در جامعه زنان ايجاد شد و در واقع با توجه به نيازهاي کاذب اقتصادي که ايجاد شد، واقعا هم حقوق مردان پاسخگوي رفع نيازها نبود و از سوي ديگر با ايجاد اين تفکر که زنان نياز به تنوع، تفريح و ... دارند آنان را از منازل بيرون کشيدند. نتيجه اين اقدام، سست شدن بنيان خانواده و بازداشتن آنها از اصيل‏ترين نقش آنها که همان نقش همسري و مادري است، گرديده و با يورش به نظام ارزشي زن، سعي کردند او را دچار تغيير در نظام ارزشي نمايند تا جايي که ديگر هيچ گونه اثري از پايبندي و احساس مسئوليت و ايثار و فداکاري که از ويژگي‏هاي زن ايراني و مسلمان در قبال خانواده بود، باقي نمانَد و چه بسا اگر به هوش نباشيم و اقدامات لازم را معمول نداريم، به آنجا برسند.

خدا فراموشي

«و لا تکونوا کالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم اولئک هم الفاسقون (1)».
مطابق اين آيه فراموشي خودِ رحماني و ملکوتي، منجر به خدا فراموشي مي‏شود. علامه طباطبائي در اين رابطه مي‏گويد که:
اين آيه عکس نقيض حديث معروف نبوي است که پيامبر اکرم(ص) فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه». يعني اگر انسان خود را نشناخت، مطمئنا خالق خود را هم نمي‏شناسد. پس اگر انسان در اثر ناداني، غفلت از حقيقت خويش و فراموشي خداي سبحان، به خودفراموشي برسد، در واقع از هسته مرکزي خويش که همان فطرت الهي، توحيدي و کمال‏طلب است فاصله مي‏گيرد که نتيجه آن مرگ ارزش‏هاي فطري و گرايش‏هاي عالي انسان است. اين حقيقت در احاديث نيز بسيار مورد توجه قرار گرفته است که از جمله آنها کلام نوراني امير بيان حضرت علي(ع) که مي‏فرمايد:
«من لم يعرف نفسه بعُد عن سبيل النجاة و خبط في الضلال و الجهالات؛(2)
کسي که خودش را نشناسد از راه نجات دور مي‏شود و در گمراهي و ناداني‏ها غوطه‏ور مي‏گردد.»
طبق حديث مذکور، ريشه انحرافات فردي و اجتماعي جهل به خود مي‏باشد که در اثر فراموشي خداست.
يکي از دلايل ايجاد اين همه بلاياي فرهنگي و اجتماعي در نظام اجتماعي، مسأله خدا فراموشي است. اگر آمار طلاق، دزدي و انحرافات اخلاقي و... را در بين زنان جامعه نسبت به گذشته بالا مي‏بينيم به جهت اين است که در پي تهاجمات فرهنگي دشمن، خدا فراموشي در بين افراد جامعه پديد آمده است.
عدم توجه به آخرت و ياد خداوند، مهم‏ترين عامل براي ايجاد زمينه تاخت و تاز شيطان و شيطان نماهاست. همان طور که در آيه مبارکه قرآن آمده است: «و من يعش عن ذکر الرحمن نقيّض له شيطانا فهو له قرين ...(3)؛ هر کس از ياد خدا رخ بتابد شيطان را برمي‏انگيزيم تا ياور و همنشين دائم وي باشد»، در اثر فراموشي خداست که گرفتاري‏ها و ناهنجاري‏ها در جامعه گسترش پيدا مي‏نمايد. اگر يک نگاه جامعه‏شناسانه و دقيق به معضلات اجتماعي و انحرافات اخلاقي داشته باشيم بسياري از آنها ريشه در همين مسأله دارد. چرا که يکي از عوامل عمده و مهم بازدارنده انسان از گناه و مفاسد، ذکر و ياد خداست. همان طور که در آيه مبارکه آمده است، اگر ياد خدا نباشد همنشين انسان شيطان مي‏شود و طبق آيات ديگر قرآن، کار شيطان: ايجاد گمراهي (60 / نساء)، غرور (120 / آل عمران)، عداوت و بغضاء (91 / مائده)، نزاع و درگيري (53 / اسراء)، امر به فحشاء و منکر (21 / نور)، زيبا جلوه دادن اعمال سوء (38 / عنکبوت)، جدال و درگيري (121 / انعام)، تبذير و اسراف (27 / اسراء)... مي‏باشد.
اگر در بين زن و شوهر عداوت و نزاع و درگيري و جدال وجود دارد و تحمل و مقاومت خانم‏ها در قبال مشکلات و مسائل اجتناب‏ناپذير زندگي دنيايي کاهش يافته است و يا فحشاء و منکر در جامعه رواج پيدا نموده و اعمال زشت و ناپسند به عنوان هنجار و ارزش در جامعه نمود پيدا نموده است و تبذير و اسراف به جاي صفت ارزشمند قناعت قرار گرفته و کمتر روحيه صبر و تحمل و ايثار و همدلي و همکاري در جامعه وجود دارد آيا چيزي جز فراموشي ياد خدا و نزديکي به شيطان است؟ و آيا اينها جز نتايج نزديکي دايم و همنشيني با شيطان است.
جامعه ما کم و بيش تبديل به جامعه‏اي شده است که در يک مقاطع خاصي رويکرد مقطعي نسبت به ياد و ذکر خدا دارد و افراد با حضور در محافل و مجالس مذهبي، اين نياز رواني خود را پاسخ مي‏دهند. ذکر و ياد خدا به صورت مقطعي به طور طبيعي نمي‏تواند در بازدارندگي انسان از فحشاء و فساد و مسائل ضداخلاقي تأثيرگذار باشد و تنها زماني ياد و ذکر خداوند مي‏تواند ما را از فحشاء و زشتي‏ها بازدارد که به صورت مستمر و دايم باشد و در حال حاضر جامعه ما فقط در اوقاتي خاص اکتفا به ذکر و ياد خدا مي‏نمايد و در بقيه اوقات آن گونه زندگي مي‏کند که خود مي‏خواهد و ياد خداوند را به فراموشي مي‏سپارد؛ اين است که از آثار خوب اين مسأله هم بي‏بهره مي‏ماند. البته دشمن با ايجاد اشتغالات فکري و ذهني کاذب و غيرواقعي سعي در فراموشيِ ياد خدا مي‏کند چرا که در اين صورت است که مي‏تواند نقشه‏هاي شيطاني خود را به اجرا گذارد.

عدم کنترل و نظارت اجتماعي

يکي ديگر از عوامل تأثيرگذار در رفتار و فرهنگ جامعه، مسأله کنترل و نظارت اجتماعي است. اصل کنترل اجتماعي مفهومي مهم در جامعه‏شناسي است. امروزه دانشمندان غربي به ويژه انديشمندان اجتماعي، به طور جدي آن را مطرح و پيگيري مي‏کنند و در سه دهه اخير مسأله کنترل اجتماعي بسيار جدي در حوزه فکر و انديشه صاحب نظران تعقيب مي‏شود.
چنانکه «دورکيم» مي‏نويسد:
«انسان هر چه بيشتر داشته باشد، بيشتر هم مي‏خواهد و برآورده شدن هر نيازي به جاي کاستن از آرزوهاي انسان، نيازهاي تازه‏اي را برمي‏انگيزد. از اين سيري‏ناپذيري طبيعي نوع بشر، چنين برمي‏آيد که آرزوهاي انسان را تنها با نظارت‏هاي خارجي، يعني با نظارت اجتماعي مي‏توان مهار کرد.(4)».
دورکيم در ضرورت کنترل تا آنجا پيش مي‏رود که يکي از عوامل ناهنجاري را عدم نظارت و کنترل اجتماعي مي‏داند. لوئيس کوزر به نقل از دورکيم مي‏نويسد:
«هر گاه نفوذ نظارت کننده جامعه به گرايش‏هاي فردي، کارآيي خود را از دست بدهد و افراد جامعه به حال خود واگذار شوند جامعه به بي‏هنجاري دچار خواهد شد(5)».
در آموزه‏هاي دين اسلام هم مسأله نظارت و کنترل اجتماعي به صورت خيلي جدي مطرح شده است. از رسول اکرم(ص) و اميرالمؤمنين(ع) و امام صادق(ع) در اين خصوص روايات متعددي وارد شده است. از جمله اين روايت را امام صادق(ع) از رسول اکرم(ص) نقل کرد که رسول خدا(ص) فرمود:
«هرگاه هنجارشکني، حريم‏شکني و معصيت خدا به صورت علني و آشکار صورت پذيرد، هر چند هنجارشکنان اندک و اکثريت مردم، افرادي قانونمند و هنجارمند باشند، ولي اين اکثريت نظارت و کنترل را رها کنند، عذاب خواهند شد.»
آن گاه امام صادق(ع) خود دليل عذاب اکثريت بي‏توجه به نظارت اجتماعي را اين چنين بيان فرمود:
«و ذلک انه يذل بعلمه دين الله و يقتدي به اهل عدوة الله(6)». يعني خدا اکثريت هنجارمند، ولي بي‏توجه به نظارت اجتماعي را به اين دليل عذاب مي‏کند که آنان با ترک نظارت و کنترل بر افراد هنجارشکن، به کجروان جامعه فرصتي مي‏دهند تا به صورت علني و آشکار، دين خدا و عقايد و باورهاي عمومي مسلمانان را به تدريج ضعيف و هنجارشکنان احساس پيروزي کنند و فرهنگ ديني به حاشيه برود و فرهنگ کجرو غالب گردد.
حضرت علي بن ابي‏طالب(ع) نيز در وصيت خويش به فرزندانش در خصوص بي‏توجهي به نظارت و کنترل انحرافات يادآور مي‏شود که هرگاه نظارت بر رفتارها را رها کنيد، نتيجه آن تسلط انسانهاي هنجارشکن و کجرو و منحرف بر جامعه صالحان است. در آن صورت طلب خير و استمداد از خداي سبحان سودي ندارد و خدا پاسخ مثبت نخواهد داد. زيرا تسلط افراد کجرو و منحرف بر فرهنگ جامعه، نتيجه سستي و بي‏توجهي شما به وظيفه اجتماعي خود، يعني نظارت و کنترل اجتماعي مي‏باشد(7).
در نامه 31 نهج البلاغه حضرت بخصوص ضرورت کنترل و نظارت همسران به عنوان مدير خانه بر خانم‏ها را به فرزندشان امام حسن(ع) سفارش مي‏کند:
«زنان را در پرده حجاب نگاهشان دار تا نامحرمان را ننگرند [از اختلاط‏هاي فسادآور مانع شويد]، زيرا که دقت در پوشش، عامل سلامت و استواري آنان است. بيرون رفتن [و تبرّج و خودنمايي آنان در اجتماع] زنان بدتر از آن نيست که افراد غيرصالح را در ميانشان آوري.»
همان طور که ملاحظه مي‏کنيد اين رهنمود امام ضرورت کنترل و نظارت بر خانواده را گوشزد مي‏کند. به هر حال بر صاحبان فکر و انديشه اين مسأله پوشيده نيست که هر جامعه‏اي براي آن که از سلامت لازم برخوردار باشد و بتواند فرهنگ اصيل خود را حفظ نمايد، بايد از نظارت و کنترل اجتماعي برخوردار باشد. و اگر مرزهاي کشور به سوي تمامي ابزارهاي حرمت‏شکن، باز باشد و مسئولان کشور هيچ گونه محدوديت و کنترل بر ورود فرهنگ بيگانه در کشور نداشته باشند، طبيعي است که نتيجه اين سهل‏انگاري غلط چيزي جز به نابودي کشاندن حيات فرهنگي آن جامعه از طريق دشمنان نخواهد بود.

عدم آشنايي با حقوق و جايگاه زنان در اسلام

به نظر نگارنده يکي از عواملي که توفيق مهاجمان را در عرصه تهاجمات فرهنگي افزايش داد، عوامزدگي زنان و دختران جوان در حوزه بينش و معرفت ديني بود. دشمن با سوء استفاده از اين نقطه ضعف بارز در بين زنان و دختران جوان، شروع به سمپاشي و ايجاد شبهات و ترديدهاي مکرر نسبت به جايگاه و حقوق زنان در اسلام کرد. آنان با
تمسک به برخي از روايات و آيات و با بهره‏گيري از بعضي از متون ديني، هجومي گسترده بر نظام عقيدتي زنان بالاخص دختران دانشجو وارد کردند و متأسفانه دختران جوان جامعه ديني هم با توجه به اينکه از کمترين اطلاعات در زمينه مسائل زنان برخوردار بودند، شديدا تحت تأثير اين القائات سوء و به ظاهر مدافعانه و حق‏طلبانه قرار مي‏گرفتند و نگرش منفي نسبت به دين و اعتقادات در آنان ايجاد مي‏شد و اين مسأله زمينه گرايش به مظاهر غرب و غرب‏زدگي و رويکرد آنان به سوي دگرانديشان را فراهم مي‏نمود. متأسفانه اقدام لازم جهت آشنايي زنان با حقوق و جايگاه خود در اسلام صورت نگرفته است. مسأله‏اي که مکرر مقام معظم رهبري روي آن تأکيد ورزيد ولي اقدام جدي و مؤثري در اين راستا صورت نپذيرفت و کمتر زمينه براي ارتقاء سطح علمي و معرفتي زنان ايجاد شد. شايد گفته شود ايجاد اين همه فرصت‏هاي تحصيلي براي دختران و زنان، ايجاد دانشگاه‏ها، حوزه‏هاي علميه ويژه زنان، زمينه‏سازي جهت ارتقاء سطح علمي زنان بوده است؛ در حالي که بايد به اين مهم
اذعان داشت که آن چه در اين راستا صورت گرفت، هيچ کدام منجر به روشنگري و ارتقاء سطح علم و معرفت و بينش زنان نشد بلکه منجر به ارتقاء سطح مدرک آنان شد، ولي کمتر به تقويت بنيان‏هاي ديني و اعتقادي آنان پرداخته شد، از اين‏رو وقتي در معرض تهاجمات گسترده و سهمگين دشمن در حوزه مسائل زنان قرار مي‏گيرند، کمتر توان دفاع و ايستادگي از خود نشان مي‏دهند و غالبا دچار انفعال مي‏گردند. از اين‏رو بايد يک نهضت فراگير و مؤثر در راستاي ارتقاي بينش زنان نسبت به رسالت‏هاي آنان و جايگاه بلند و رفيعي که در آموزه‏هاي ديني براي اين قشر قائل شده و حقوق زنان، صورت گيرد و به نظر مي‏رسد که هر چه سطح معرفت و شناخت زنان ارتقاء يابد، از ميزان آسيب‏پذيري آنان از فرهنگ بيگانه کاسته خواهد شد.

عدم اشتغال مفيد و عدم استفاده درست از فرصت‏ها

يکي از عوامل آسيب‏زا و زمينه‏ساز انحرافات اجتماعي ـ اخلاقي، وجود بي‏کاري و فرصت‏هايي است که افراد برنامه‏ريزي منسجم و صحيح و اصولي براي آنها ندارند. چرا که فرصت‏هاي زياد بدون برنامه، عامل جذب شيطان و نقشه‏هاي شيطاني است از اين‏رو پيامبر اکرم(ص) وقتي جواني را ديد که بي‏کار نشسته و از روي بيهودگي با چوب روي زمين خط مي‏کشد، طبق نقل فرمود: «اين حالتي است که خداوند از روي غضب و خشم به تو نگاه مي‏کند و بهترين فرصت است براي اينکه شيطان به سراغ تو بيايد.»
تحقيقات و تجربيات نشان مي‏دهد، بيشترين افرادي که در معرض انحراف اخلاقي قرار مي‏گيرند، کساني هستند که از اوقات بي‏کاري بيشتري برخوردارند. متأسفانه يکي از عمده‏ترين مشکلات زنان در جامعه ما، وجود اوقات بي‏کاري و بدون برنامه در زندگي آنان است؛ زيرا با ماشيني شدن زندگي، مسؤليت‏هاي خانه‏داري کاهش يافته است. يکي از عمده‏ترين رسالت‏هاي متوليان تعليم و تربيت، اين است که تدابيري جهت ايجاد اشتغالات و سرگرمي‏هاي مفيد و مؤثر براي زنان را فراهم نمايند. لازم به ذکر است که منظور از اشتغال، الزاما ايجاد يک شغل رسمي و بيرون از منزل نيست، بلکه منظور ايجاد زمينه‏هايي است براي اينکه زنان با استفاده از آنها، بتوانند فرصت‏هاي بي‏کاري و اوقات فراغت خود را به صورت مفيد پر کنند. همچنين ايجاد مراکز امن فرهنگي، با اهداف تربيتي صحيح مي‏تواند ضمن اين که موجب ارتقاء سطح علمي ـ فرهنگي زنان گردد، وسيله‏اي براي پر کردن وقت خانم‏ها و دختران جوان باشد و با ايجاد فرصت‏هاي شغلي که خانم‏ها ضمن اين که در منزل هستند و به امور خانه و خانه‏داري مي‏پردازند، بتوانند بخشي از اوقات خود را به اين امور اختصاص دهند تا ضمن کمک اقتصادي به خانواده، بتوانند از اوقات بي‏کاري خود به خوبي بهره گيرند.
وجود اوقات بيکاري علاوه بر آن که مي‏تواند زمينه‏ساز انحرافات باشد، از نظر روحي و رواني هم تأثير بسيار منفي روي زنان دارد و يکي از علل عمده وجود ناراحتي‏هاي اعصاب و افسردگي که به صورت فزاينده در خانم‏هاي خانه‏دار رو به افزايش است، همين مسأله مي‏باشد. البته توجه به اين نکته در اين بخش اهميت دارد که ضرورت ايجاد اشتغال نسبي، مفيد و مؤثر براي زنان، نبايد ما را دچار افراط و تفريط نمايد و با ايجاد اشتغالات زياد، موجب خستگي جسمي و روحي زنان گرديم و نشاط و سلامت آنان را براي سرپرستي معنوي خانواده کاهش دهيم و زمينه ايجاد مشکلات و مسائل عديده ديگري را فراهم نماييم. به هر حال، بايد توجه داشت که اشتغال زنان با گستره و رويه‏اي خلاف عرف و فرهنگ ملي و بي‏انطباق با مباني ديني و سيره پيشوايان ديني(ع)، معضلاتي را گريبانگير خانواده و جامعه مي‏کند. بايد به اين مهم توجه داشت که اسلام، بار تأمين هزينه‏هاي زندگي را از دوش خانم‏ها برداشته و مردان عهده‏دار اين مسئوليت مهم مي‏باشند. لذا ضرورت ندارد که خانم‏ها به صورت اجباري به دنبال کار بگردند و آن چه که به عنوان يک ضرورت مطرح مي‏شود ايجاد برنامه‏ها و اشتغالاتي مفيد جهت استفاده بهينه از اوقات فراغت خانمها است که بايد به جد به آن پرداخت و براي آن برنامه‏ريزي نمود.

جمع بندي و راهکارهاي پيشنهادي

در جمع بندي مجموعه مباحثي که به آن پرداخته شد مي‏توان به چند نکته اساسي اشاره کرد:
دشمن با استفاده از نقطه ضعف‏هايي چون عدم شناخت زنان نسبت به حقوق و تکاليف و مسئوليت‏هاي خويش، ناديده انگاشتن نهاد خانواده و سست کردن پايه و بنيان آن، پست انگاشتن نقش‏هاي زنانه، و ايجاد روحيه بي‏اعتنايي به ارزش‏هاي اخلاقي از يک سو، و با ارائه وعده‏هاي فريبنده از سوي ديگر، بهترين بهره را براي همسان‏سازي فرهنگي زنان ما با فرهنگ غرب برداشت؛ همان طور که حضرت علي(ع) در نهج البلاغه به زيبايي به آن اشاره مي‏فرمايد: فاسدان، تخم گناه افشاندند و با آب غرور و فريب آبياري کردند و محصول آن را که جز عذاب و بدبختي نبود برداشتند!
همان طور که ملاحظه مي‏شود در جامعه ما، افراد فاسد و مهاجم، تخم گناه را در جامعه افشاندند و با وعده و وعيدهاي دروغين و دهان پرکن به ايجاد زمينه براي رشد گناه و شيوع آن پرداختند و نهايتا هم، ماحصلي جز تزلزل خانواده، افزايش آمار طلاق، بالا رفتن آمار جرم و جنايت و زياد شدن افراد لاابالي و هرزه و معتاد ... ارمغان ديگري براي جامعه ما نداشت.
براي تضعيف نقش مهاجمان در فرهنگ‏سازي، ضرورت دارد که به مسائل ذيل توجه داشته باشيم:
ـ توجه به رهنمودهاي امام خميني و مقام معظم رهبري در مورد زنان به عنوان بهترين مفسران و تبيين‏کنندگان جايگاه زن در اسلام.
ـ اهتمام جدي مسئولان و متوليان امر به برنامه‏ريزي اصولي براي جلب مشارکت زنان در عرصه‏هاي سياسي ـ فرهنگي و ديني به گونه‏اي که موجبات تزلزل خانواده و فرهنگ را سبب نشود.
ـ زمينه‏سازي براي اصلاح نگرش فرهنگ عمومي نسبت به زنان و فضاسازي جهت پذيرش تحليل صحيح مباحث زنان.
ـ به طراحي برنامه‏اي که منجر به رشد و تعميق همه جانبه بينش زنان گردد، توجه شود بالاخص آشنايي زنان با حقوق و جايگاه زن در اسلام از ضروريات است.
ـ فراهم کردن زمينه براي خداباوري و ارتقاء روحيه آخرت گرايي هر چه بيشتر در زنان و دختران جهت حل معضلاتي چون افزايش سطح طلاق، تزلزل خانواده، زنان و فرزندان بدون سرپرست، اعتياد و فحشاء و ... که تأثيرپذيري در فرهنگ و همساني با فرهنگ غرب براي جامعه ديني ما به ارمغان آورده است و در نهايت دوري از هرگونه اعمال سليقه شخصي و دوري از افراط و تفريط در حوزه مسائل زنان، مي‏تواند در پيش‏گيري از تأثير پذيري زنان از فرهنگ غرب، مؤثر باشد.

مـنابع:

ـ شريف مرتضي ـ شرح الغرر و الدرر، ص426.
ـ کوزر لوئيس، زندگي و انديشه بزرگان جامعه‏شناسي، ترجمه محسن ثلاثي، انتشارات علمي، چاپ ششم، 1376.
ـ ميزان الحکمة، محمد محمدي ري‏شهري، مکتب الاعلام الاسلامي، 1376.
ـ نظارت و کنترل اجتماعي، حجة‏الاسلام و المسلمين حسن غفاري‏فر، کتاب زنان، شماره 17.
ـ الميزان، سيدمحمدحسين طباطبائي.
ـ اچ ترنر، جاناتان «مفاهيم کاربردي جامعه‏شناسي»، ترجمه محمد فولادي و عزيزالله بختياري، نشر مؤسسه امام خميني(ره)، 1378.
ـ تربيت اسلامي ويژه آسيب‏شناسي تربيت اسلامي، مرکز مطالعات و تربيت اسلامي با مشارکت ستاد اعتلاء و هماهنگي دروس ديني، قرآن و عربي وزارت آموزش و پرورش.
ـ کتاب نقد، فصلنامه انتقادي، فلسفي، فرهنگي، شماره 17، فمينيزم.
ـ مجموعه مقالات هم‏انديشي، بررسي مسائل و مشکلات زنان اولويت‏ها و رويکردهاـ 1379.

پي‏نوشتها:

1ـ حشر، 19.
2ـ شرح غرر و الدرر، ص 426.
3ـ زخرف، 36.
4ـ کوزر لوئيس، ص 191.
5ـ همان ص 192 .
6ـ وسائل الشيعه، ج 11، ص 413.
7ـ ميزان الحکمة، ج 6، ص 262؛ حسن غفاري فرد ـ 81.

منبع:پيام زن
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image