چکيده
هنر به عنوان يکي از عرصه هاي فعاليت بشر ، از ديرباز تا کنون ، با ظهور و بروز در نقش ها و تعاريف گوناگون ، تداوم يافته است . هنرهاي تجسمي گروه عمده اي از آثار هنري را تشکيل مي دهند که به لحاظ قدمت و کميت و ويژگي روايي – بياني ، حايز اهميتند . تجزيه و تحليل آثار تجسمي اين امکان را به ما مي دهد تا روند پيوسته ي رشد انديشه ي بشري و نگاه او به پيرامون را در جوامع سازنده ي اين آثار بررسي کنيم . اصلي ترين اين تفکرات ، باورهاي مذهبي و رويکرد به مبدأ و مقصد آفرينش است .
تفکر شيعي نيز به واسطه ي وقوع مکاني در سرزمين هاي داراي هنر و تمدن ، مي تواند محمل تحولات متناسب با خود گردد و به باز تعريف موضوعاتي همچون « نگاه به زن » منجر شود ؛ چرا که جايگاه زن يکي از وجوه تمايز و برتري انديشه ي شيعي نسبت به ساير مکاتب است .
کليد واژ ه ها : زن ، تفکر شيعي ، نقاشي ، نگارگري ، تحولات ، هنر.
مقدمه
هنر از بدو پيدايش آن و در طول تاريخ ، تجلي گاه انديشه و عقايد بشر بوده و اين ويژگي و ظرفيت تا به امروز نيز تداوم داشته و ابعاد متنوع پذيري پيدا کرده است . هنر امروز به واسطه ي تنوع و تکثر ، ضمن برخورداري از ويژگي هاي هنر دوران هاي اوليه ، قابليت هاي جديدي نيز يافته است .
پيش از پيدايش اولين خطوط ، که خود نيز حاصل تغييرات تدريجي نقاشي هاي انسان بودند ، بهترين ابزار ثبت و انتقال مفاهيم و پيام هاي مورد نظر بشر نقاشي و حجاري بود. در ميان آثار هنري و به ويژه بخش تاريخي آن ، که پيش از پيدايش يا ثبت موسيقي ، شعر ، نمايش و رشته هاي نوين هنري به وجود آمده اند ، هنرهاي تصويري ، که از آن ها به « هنرهاي تجسمي » نام برده مي شود ، داراي جايگاهي ويژه اند .
اين گروه از هنرها در طول تاريخ ، ضمن برخورداري از جنبه هاي کاربردي و پيوستگي با زندگي روزانه ي انسان ، ابزاري مهم براي ثبت و بيان مفاهيم و اعتقادات بشر بوده اند .از قابليت هاي روايي آثار تجسمي که بگذريم ، تجزيه و تحليل اين آثار پا را از روايت محض فراتر نهاده و اطلاعات و داده هاي عميق تري از بينش ، روش و انگاره هاي خالقان خويش را بر ما هويدا مي سازند . بخش عمده ي اطلاعات ما درباره ي گذشته هاي دور ، تمدن ها و فرهنگ هاي شناخته شده ناشي از استنتاج ها و استنباط هاي ما از آثار هنري به جاي مانده از اين دوره هاست .
هر چند بيان هنري داراي پيچيدگي هاي خاص خود است و به لخاظ روش انتقال پيام ، از شيوه هاي نگارش و گفتار متمايز است ، ولي با آن که اين پيچيدگي ها طيفي از فرضيه ها را در نتيجه گيري از يک اثر هنري پيش روي قرار مي دهند، خلوص و صداقتي که در اين گونه آثار وجود دارد بهتر از هر ابزار و اثر ديگري مي تواند به پرسش هاي ما درباره ي خود اثر ، خالقش و دوره ي پيدايش آن پاسخ دهد .
هنرهاي تصويري در سرزمين ما ايران داراي وسعت و قدمتي چشمگيرند . اولين آثاري که تا کنون از سرزمين ما به دست آمده نقاشي هاي روي ديوار غارها هستند که به بيش از ده هزار سال پيش مي رسد . چنين قدمتي اصالت و اعتباري دو چندان به هنرهاي تصويري ما مي دهد. اين گروه از هنرها آينه روشني از ساختار اجتماعي ، سياسي و فرهنگي دوره هاي خودند و – همان گونه که اشاره شد – بسياري از اطلاعات ما و اساسا شناختي که از گذشته ي خود داريم مرهون چنين آثاري است .
« نقش اجتماعي زن و جايگاه او در فرهنگ ما » از جمله مواردي است که با بررسي آثار نقاشي و نگارگري ، مي توان به اطلاعات مفيدي درباره ي آن دست يافت . شمايل زن در اشکال و مراتب گوناگون در اين گونه آثار مشاهده مي شود و چون هنر پس از انقلاب ابعاد ايدئولوژيکي و سياسي وسيعي يافته ، بنابراين ، طبيعي است که جايگاه زن ايراني در آثار نگارگري نيز دگرگون شود.
جريان تحولات هنرهاي تصويري در ايران
تحولات و دگرگوني هايي که در عرصه ي هنرهاي تجسمي در ايران روي داده ، عمدتا سيري تدريجي و طبيعي داشته اند ؛ بدان معنا که اين گونه تحولات متناسب با شرايط اجتماعي به صورت تدريجي صورت گرفته اند. بجز در مقاطعي که روند اين تغييرات در اثر شکل گيري مکاتب هنري منبعث ازهنر ساير ملت ها ، سرعتي غير طبيعي به خود گرفته، در ساير موارد، هنر ايران مسير بالندگي و شکوفايي خود را به صورت تدريجي ادامه داده است . چنين استثناهايي نيز ناشي از دو نوع سلطه ي سياسي و فرهنگي هستند که در برخي مقاطع تاريخي ، سبب گرايش هنرمندان و دربار شاهان به عنوان « کانون حمايت از هنر » پديدار شده اند .
از جمله ي اين مقاطع ، مي توان آغاز سلطه ي مغول ؛ دوران قاجار و دهه هاي پاياني حکومت پهلوي و نيز دوره ي پس از انقلاب را نام برد.
الف. در مورد نخست ( آغاز سلطه ي مغول ها) ، سلطه ي سياسي مغول ها تأثير گذار بوده و هر چند به ظاهر ، اين سلطه سبب قوت گرفتن تاثيرات نگارگري ايراني از هنر شرق دور شده ، اما در واقع ، به دليل وجود اصالت و جوهره ي ناب هنر ايراني ، نگارگري ضمن تأثير از هنر چين و آسياي ميانه ، ماهيتي ايراني يافته است .(1)
همچنين کاوش هاي باستان شناسي در بخش بزرگي از ترکستان شوروي (سابق ) در مراکزي همچون و رخش و خوارزم و سعديان و افراسياب ، مجموعه اي از نقاشي هاي ديواري را معرفي نموده است که مطالعه ي آن ها براي شناخت هنر تصويري عصر ساساني داراي اهميت فراوان است . (2) و نيز به دليل آن که اين سرزمين ها روزگاري در قلمرو ايران قرار داشته اند و نفوذ هنر شرق دور در آن ها مشهود است ، مي توان مراحل تأثير گذاري هنر شرق را بر هنر ايراني از اين طريق مطالعه نمود.
ب. در دوره هاي قاجار و پهلوي ، علاوه بر سلطه ي سياسي بيگانگان ، نوع ديگري از سلطه به صورت پنهاني شکل گرفت که سلطه و نفوذ « فرهنگي » بود و موجب گرديد عنان تحولات و روند روزآمد شدن هنر به دست جريان ها و مکاتب هنري غرب سپرده شود و عملا جريان هاي بيگانه با سنن فرهنگي شکل گيرند.
ج. در دوره ي پس از انقلاب اسلامي ، با وجود کوتاهي مدت آن ، سطح و عمق تأثيرات بسيار است و به دليل دگرگون شدن بسياري از تعاريف و ارزش ها نزد جامعه ، هنر نيز در مدت کوتاهي محمل دگرگوني ها و تحولات چشمگير گرديده است .
مقاطع تاريخي نگارگري ايراني
هر چند مرز صريحي نمي توان ميان دوره هاي هنري در ايران ترسيم نمود ، اما به واسطه ي سلطه ي دربار و حکومت بر هنر و به ويژه هنرهاي همچون نگارگري و کتابت ، تغييرات سياسي و حکومتي و جابه جايي قدرت مي توانند مرز مشخصي بين دوره هاي هنري قلمداد شوند. بر اساس اين معيار و ملاک تقسيم بندي ، مي توان دوره هاي مزبور را به شکل ذيل بر شمرد:
1. دوره ي پيش از اسلام ؛
2. دوره ي پس از ظهور اسلام تا استقرار مغول ؛
3. دوره ي حکومت مغول ها تا عصر صفوي ؛
4. اواخر دوره ي صفوي و دوره ي قاجار ؛
5. دوره ي پهلوي ؛
6. دوران پس از انقلاب اسلامي . (3)
تفاوت هاي کلي هنر انقلاب با دوره هاي پيشين
آخرين مقطع تاريخي از دوره هاي تقسيم بندي شده ي هنر نگارگري ايراني ، که کوتاه ترين آن نيز هست ؛ پس از انقلاب 1357 به وجود آمده و به جهات گوناگوني مي توان آن را از ساير دوره ها متمايز دانست .
1. استقلال از حاکميت
نگارگري و تصوير گري ايران طي قرون متمادي در سايه ي دربار شاهان به حيات خود ادامه مي دهد و متناسب با هنر دوستي سلسله ها و شاهان ، رشد و اعتلا مي يافت . اين سلطه تا پايان سلسله ي قاجار ادامه داشت . از اواخر اين دوره، که با پيدايش روابط فرهنگي با اروپا ، باب تاثير پذيري از هنر ممالک غربي باز شد ، نگارگري در محيطي خارج از دربار نيز رواج يافت . پيش از انقلاب هر چند نقاشي تا حد زيادي از زير سايه ي دربار خارج شده بود ، اما به دليل غير اصيل بودن جريان هاي تأثيرگذار بر نقاشي و ساير هنرها و از سوي ديگر، وابستگي نظام حکومتي به غرب ، نفوذ و تأثير حکومت در شکل پنهان آن ادامه داشت .
پس از انقلاب سال 1357 و فروپاشي ساختار قدرت ، هنر نيز به جامعه و به بيان مخاطبان اصلي خود ، که همانا توده هاي اجتماعي بودند ، بازگشت .
2. دگرگوني موضوعي
به دنبال شکل گيري جريان هاي فکري و عقيدتي جديد و رسميت يافتن آن ها ، تصويرگري نيز رسالت گسترده تري يافت . طبعا گستردگي مسئوليت هنرمندان باعث مي شد تا موضوعات اجتماعي ، انقلابي و مذهبي با رويکردي جديد ، محور آثار آن ها قرار گيرند ؛ موضوعاتي که پيش از اين يا اساسا به آن ها پرداخته نشده بود يا انعکاس آن ها در آثار هنرمندان بسيار محدود بود .
3. تحول در شيوه ي ارائه ي آثار هنري
نقاشي ايران پس از تاريخ ياد شده به دليل مناسبات جديد اجتماعي ، که به وجود آمد ، تعاريف جديدي براي خود پيدا کرد و به فراخور اين تعاريف ، شکل ارائه ي آثار هنري نيز دچار تغيير شد . نقاشي ديواري در اين زمان، به دليل جنبه هاي اجتماعي اش ، بخش قابل توجهي از توليد هنري نقاشان را به خود اختصاص داد و ساير مشتقات هنر نقاشي همچون طراحي ( گرافيک) و طنز تصويري نيز به موازات نقاشي ديواري ، بخشي از آثار هنرمندان را شامل گرديد .
4. بازگشت به سنت هاي تصويري گذشته
روحيه ي ملي و اسلامي جامعه موجب گرايش هنرمندان به ميراث تصويري هنر ايراني – اسلامي شد . هر چند اين گرايش روندي شتابناک وبدون تأمل داشت، اما موجب شد بسياري از ارزش هاي تصويري مغفول مانده در خلق آثار هنري به کار گرفته شوند.
تأثير بينش مذهبي بر تحولات هنرهاي تجسمي
وجود گرايش مذهبي در ميان مردم سرزمين ايران قدمتي تاريخي دارد. ايرانيان جزو پيشگامان يکتاپرستي اند و ظهور اسلام بهترين و بزرگ ترين فرصت را به مردم ايران داد که با گرويدن به اين دين الهي ، فطرت يکتاپرست و خدا جوي خويش را سيراب نمايند. ايرانيان پس از گرايش به اسلام و با تعميق بخشيدن تعلقات قلبي به اين دين الهي ،ارادتي خاص به پيامبر و اهل بيت ايشان عليهم السلام يافتند و تا به امروز ، اين ارادت و شيفتگي را نسل به نسل حفظ نموده اند . جاي پاي تعاليم مذهبي هميشه در آثار ايرانيان وجود داشته و در حجاري هاي به جا مانده از سلسله هاي قدرتمند اشکاني و هخامنشي در کتيبه ها و آثار ، هر جا فرصتي بوده، اشاره اي به پروردگار يکتا شده است .
اما از زمان پيدايش اسلام ، سرزمين ايران ، که مهد يکي از تمدن هاي ديرين تاريخ و داراي گنجينه اي عظيم از فرهنگ و علم و هنر بود، در سايه ي جهان بيني و اعتقادات الهي اسلام ، بستر زايش و پيدايش هنري عظيمي گرديد که بعدها از آن به عنوان « هنر اسلامي » ياد شد . بازتاب انديشه ي ديني ايرانيان را در تمام آثارشان از جمله آثار ادبي ، معماري ، هنرهاي تصويري و صنايع دستي به روشني مي توان مشاهده نمود:
- ادباي بزرگي با استعانت از قرآن کريم ، به آفرينش مجموعه هاي ادبي – عرفاني ماندگار دست يازيدند.
- معماران ايراني با تکيه بر انديشه ي وحدانيت خداوند، موفق به ساخت آثاري عظيم و در نهايت ، زيبايي و بدعت گرديدند.
- خوشنويسان خطوط بسياري ابداع کردند و قرآن کريم و اشعار عرفاي بزرگ اسلامي دست مايه هايي براي خلق آثار بي نظير خطاطي گرديد.
- نگارگران و تذهيب سازان به کتابت و تصوير سازي کتب معتبر علمي و ادبي مبادرت ورزيدند . آن ها قصص قرآني را در کنار داستان هاي حماسي و ملي خويش به تصوير کشيده و با الهام از آثار شعرا و عرفاي بزرگ ايراني ، آثاري بديع و بي نظير خلق نمودند.
جوهره ي تفکر مذهبي با تکيه بر تعاليم شيعي و عشق به اهل بيت عليهم السلام در ايرانيان ، چنان قوي بود که هر جرياني را در درون خود حل مي کرد و به آن شکل و شمايلي خاص ايرانيان مي داد. تعهد هنرمندان ايراني به سنت هاي تصويري خويش با اشتياق آنان براي به تصوير کشيدن رويدادها و موضوعات مذهبي ، عاشقانه ، ادبي ، علمي و حماسي مي آميخت و نگارگري ايراني را به محمل بيان اين موضوعات تبديل مي کرد . وجود آثار معتبر در هر يک از موضوعات ياد شده حکايت از گستردگي موضوع نگارگري ايراني دارد .
با قدرت گرفتن سلسله ي قاجار و شکل گيري روابط ايرانيان با دولت هاي اروپا ، دربار ، که هنوز در جايگاه متولي هنر بود ، نقاشان مستعد را به غرب فرستاد تا هنر روز اروپا را بياموزند. گرايش به روش هاي غربي در زمان قاجارها قوت گرفت و تقليد عاري از تفکر و تأمل نقاشان از مکاتب منسوخ شده ي غربي موجب گرديد تا درست در زماني که هنرمندان و محققان اروپا بر روي آثار هنري مشرق زمين و از جمله ايران تحقيق و مطالعه مي کردند ، نقاشان ايران به تقليد از روش نقاشان چند قرن پيش اروپا روي بياورند.
با آغاز جنبش مشروطيت و پيامدهاي اجتماعي و فرهنگي آن ، فصل ديگري در تاريخ نقاشي ايران گشوده شد. « موج تجدد خواهي برخاسته از مشروطيت ، ادبيات را سخت تکان داد. تحول در نقاشي اجتناب ناپذير بود.» (4) رويکرد نقاشان ، هم به موضوع و هم به نحوه ي خلق آثار در حال دگرگوني بود. اما اين دگرگوني روال عادي خود را ، که ناشي از روزآمد شدن سنت ها باشد ، طي نمي کرد. « انديشه ي تجدد ، که از غرب به ايران آمد ، نه درست شناخته شد و نه در کل جامعه مقبول افتاد. بنابراين ، تاريخ ايران پس از مشروطيت در همه ي عرصه ها ، مشحون کشاکش آشکار و نهان ميان سنت و تجدد بوده است . تحول نقاشي سخت تحت تأثير روند نوسازي عصر پهلوي قرار گرفت .» (5)
در دوره هاي بعد نيز « مدرنيسم » به دنبال نفوذ فرهنگ غربي ، هنر ايراني را تحت تأثير قرار داد و هنرمندان عصر پهلوي با گرايش به مکاتب نوين هنر غربي ، هنر نوين اين دوره را پايه گذاري کردند.
جالب است که اشتياق ايرانيان به نمايش اعتقادات مذهبي شان، که عمدتا به موضوعات منبعث از مکتب شيعه منتهي مي شد، در اين عصر نيز مسکوت نماند و با پيدايش مکتب « قهوه خانه اي » در نقاشي ، هنرمندان راوي داستان هاو رويدادهاي مذهبي و حماسي گرديدند. (6) .واقعه ي « عاشورا» اصلي ترين موضوع مذهبي و شاهنامه اصلي ترين موضوع ملي و حماسي اين نوع نقاشي ها گرديد. در واقع ، پيدايش مکتب « قهوه خانه اي » واکنشي بود در برابر پاسخ سرد هنر نوين به باورهاي جامعه .
به دليل آنکه بيان اعتقادات مذهبي و انگاره هاي سنتي در قالب هنر نوين – که ماهيتي وارداتي و غير اصيل داشت – ميسر نبود ، نقاشان قهوه خانه اي روشي را که بي شباهت به نگارگري ايران نبود، برگزيدند و به روايت داستان ها و رويدادهاي مذهبي پرداختند. آن ها حماسه ي عاشورا را به عنوان عصاره ي انديشه ي ظلم ستيزانه ي شيعيان ، در تابلوهاي عريض و طويل به تصوير مي کشيدند و به روايت آن مي پرداختند . در اين ميان ، در بين هنرمندان وابسته به جريان « مدرنيسم » نيز کساني بودند که تعهد خويش را به فرهنگ و باورهاي ديني جامعه خويش حفظ نمودند و موفق شدند اين گونه باورها را در قالب هنر نوين و به زبان زيباشناسانه ي خاص آن بيان کنند.(7)
بارزترين تجلي انديشه ي ديني را مي توان در هنر پس از انقلاب مشاهده کرد. نقاشي اين دوره آينه ي بي واسطه ي باورها و اعتقادات اسلامي است . تفکر انقلابي شيعه زمينه ساز خلق آثار هنري در اين دوره گرديد. بسياري از عناصر تصويري مغاير با اصول اين تفکر از آثار هنري – دست کم در بعد رسمي آن – رخت بربستند و عناصر جديدي مبتني بر اين تفکر و نوع نگاه در نقاشي هاي اين دوره وارد شدند. شمايل هاي مذهبي و ادوات عزاداري ، صور خيالي از شيطان و فرشتگان ، نقش مايه هاي تزييني هنر اسلامي در مساجد و اماکن مذهبي ، شمايل ائمه ي اطهار عليهم السلام و شخصيت هايي همچون حضرت ابوالفضل وحضرت زينب عليهماالسلام ا ز جمله عناصر تصويري بودند که وارد نقاشي شدند. مفاهيمي همچون « شهادت » و « عبادت » جزو موضوعات محوري تابلوهاي نقاشي گرديدند و افکار و اعمال مورد تأييد انديشه ي مذهبي و در نقطه ي مقابل ، افکار و اعمال مورد نفي و نهي انديشه ي مذهبي به تصوير کشيده شدند .نقاشان اعتقادات شيعي را در آثارشان اعتلا بخشيدند و در برابر آن چهره ي سياه ظلم و کفر را نيز تصوير نمودند.
روحيه ي زاده شده در ميان هنرمندان نقاش ، که از يک سو ، حاصل پيدايش انقلاب بود و از سوي ديگر ، نتيجه ي تبلور اعتقادات و آرمان هاي تشيع ، باعث گرديد تا به انسان به عنوان موجودي داراي فکر و اراده و حق آزادي نگريسته شود و افکار نقاشان انقلاب با پشتوانه ي آموزه هاي ديني در آثارشان متجلي گردد.
وسعت تأثيرات تفکر شيعي در هنر فراتر از يک دوره يا مکتب هنري است . در برخي موارد ، مقايسه ي دو اثر با يک مضمون ، که در دو محدوده ي جغرافيايي متفاوت از سرزمين پهناور ايران در دوره هاي پيشين خلق گرديده اند ، تفاوت هايي را بر ما آشکار مي سازد که مبين اين تأثير پذيري ها هستند. مقايسه ي آثار پس از صفويان با آثار پيش از ايشان به عنوان سلسله اي که مکتب تشيع را رسميت بخشيد نيز مي تواند در اثبات نقش انگاره هاي شيعي در نگاره ها مفيد واقع شود .(8)
شاه اسماعيل اول ، سر سلسله ي صفويان ، با شعر و هنر بيگانه نبود و خود او به عنوان شاعري نسبتا خوب شهرت داشت ؛ چنان که مجموعه اشعار و منظومه ي وي با رقم « ختايي » ، که تخلص وي شمرده مي شد ، از شهرت ويژه اي برخوردار است . اما شرايط زندگي امکان توجه بيشتر به هنر را از وي سلب مي کرد. او سرگرم مسائلي همچون تشکيل دولت ، تابع ساختن اعيان قزلباش ، تنظيم امور مالي و اقتصادي و تکميل نظام دولتي بود و تنها گاه و بي گاه به تبريز ( پايتخت رسمي کشور از سال 1501 م ) سر مي زد و تا بستان و زمستان را در نقاط گوناگون امپراتوري خويش سپري مي کرد. سرانجام ، در دهه ي بيست اين سده شرايط سياسي کشور تثبيت شد. اتحاد تيول متعدد دولتي در يک دولت متحد و متمرکز در همان ابتدا، به عادي شدن اوضاع اقتصادي و کشاورزي انجاميد و شرايط لازم براي پيشرفت صنعت ، هنر و به طور کلي ، فرهنگ فراهم آمد. حيات هنري در دهه ي بيست رونق تازه گرفت . (9)
آغاز سلسله ي صفوي علاوه بر ايجاد زمينه هاي حمايتي از نقاشان و هنرمندان ، به دليل تثبيت حکومت ، نقطه ي عطفي در گرايش هاي مذهبي در نگارگري و نقاشي بود . پژوهندگان ، سابقه ي عاميانه ي مذهبي در ايران را به عهد صفويان – زماني که تشيع گسترش بسيار يافت – مربوط مي دانند . براي مثال ، در ديوارنگاره هاي امام زاده زيد اصفهان صحنه هايي از تعزيه امام حسين عليه السلام به تصوير کشيده شده اند (10) که در زمان شاه سليمان ، پادشاه صفوي ، و در زمان پايتختي اصفهان نقاشي شده اند.
نگارگري ايراني حايز جنبه ها و ابعاد گوناگوني است که تأثيرات آيين اسلام را در هر يک از اين جوانب مي توان بررسي نمود. يکي از اين ابعاد ، رنگ و اصول و ارزش هاي رنگي در اين آثار است . آثار تصويرگري ماني ، نقاش بزرگ عصر ساسانيان ، در کتاب ارژنگ مي تواند نقطه ي عطفي از کاربرد رنگ قلمداد شوند و الگويي براي تمام دوره هاي پس از خويش باشند. اما سرتا سر دوران اسلامي و قروني را که نگارگران به کار تصويرگري آثار و کتب مشهور پرداختند ، مي توان « دوران اعتلا و بالندگي دانش رنگ در نگارگري ها » به حساب آورد ؛ (11) دوراني که متأسفانه مراحل پاياني آن تا عصر حاضر در اثر مواجهه با فرهنگ و هنر غرب ، به التقاط و بي هويتي آثار هنري ختم مي شود .
زن در نگارگري ايراني
حضور زن در آثار هنري طي دوره هاي گوناگون تاريخ هنر ايران ، همچون ساير عناصر، تابع اين قاعده ي کلي است : بازنمايي و به تصوير کشيدن هر يک از عناصر طبيعي ، انساني و تخيلي در اين گونه آثار ، منطبق بر نگرش و استنباط جامعه و هنرمندان به اين عناصر است .
عناصر تصويري را که در نگارگري و تصوير گري استفاده مي شوند ، به طور کلي ، مي توان به لحاظ مفهوم و محتوا ، به دو بخش تقسيم کرد:
بخشي از اين عناصر صرفا جنبه ي تزييني و يا بصري دارند و مويد هيچ گونه مفهوم يا انديشه اي نيستند . اين ويژگي پيش از هر چيز ، ناشي از آن است که اين گروه از عناصر عاري از مفاهيم حقيقي يا قراردادي بوده و صرفا محتوايي مادي دارند.
بخش ديگري از عناصر و نقش هايي که در هنرهاي تجسمي کاربرد دارند ، داراي ماهيتي فراتر از خويشند و در واقع يا به طور طبيعي ، داراي مفهومند و جايگاه و زمينه اي براي نگرش ها و قضاوت هاي انسان و تعابير اويند و يا کاربردي نمادين داشته و بر مفاهيمي قراردادي دلالت دارند.
تحول و تطور عناصر گروه نخست را صرفا به خاطر سبک شناسي و قرارگيري در مکاتب تصويرگري متفاوت ، مي توان ارزيابي نمود. اما بخش دوم از عناصر ياد شده تابع انديشه و باورهاي انساني اند و منشأ دگرگوني و تطور آن ها را بايد در تحول انديشه و اعتقادات جامعه جست و جو کرد. نگاره ي زن در آثار تصويرگري نيز از اين نوع است و به عنوان يک عنصر تصويري ، داراي مفهوم و محتواي جوهري است .
بنابراين ، طبيعي است که رويکرد هنرمندان به نماياندن زن در آثارشان، فرايندي متغير و تحول پذير باشد ، به ويژه که زن به واسطه ي ماهيتش ، در هر دوره اي وجه ممتازي از عقايد و سليقه ها بوده و به همان نسبت هم نگاه به او تغيير يافته است . بر همين اساس ، مي توان با بررسي و تحليل جايگاه و حضور زن در آثار هنري ، نه تنها نگاه به او را شناخت ، بلکه بسياري از مولفه هاي فرهنگي و اعتقادي ديگر جامعه را نيز از آن استنتاج نمود.
طبقه بندي موضوعات مربوط به زن در نگارگري
همان گونه که اشاره شد، عناصر معطوف به مفهوم در هنرهاي تجسمي از جمله نگارگري ها ، پرده هاي نقاشي و تصوير گري کتب ، متناسب با تغيير اصول و سنت هاي اجتماعي ، تغيير مي يابند. انقلاب اسلامي نقطه ي عطف و مقطع بارزي براي اين تغييرات است . دگرگوني بسياري از مناسبات و ضد ارزش ها ، که جنبه ي رسمي يافته بودند و جاي گزيني ايدئولوژي انقلاب اسلامي ، شالوده ي بسياري از تعلقات فکري غلط و استبدادزده را از هم پاشيد. در اين ميان ، نگاه به زن و جايگاه و منزلت او يکي از موضوعاتي بود که در صدر شعارهاي انقلابي قرار داشت .
زن پا به پاي مرد به اجتماع وارد شد ، با اين قيد که در حريمي از باورهاي مذهبي قرار داشت . تصوير روشن اين حضور و قياس آن با دوره هاي پيش را مي توان در نقاشي هاي پس از انقلاب به روشني مشاهده کرد.
نگاه هنرمند و دليل او در بازنمايي زن در آثار نگارگري ، در قالب چند دسته و گروه از آثار قابل تقسيم بندي است :
الف. آثار مستقل از موضوع
اگر چه نگارگري ايراني تا يکي دو قرن اخير ، به دليل در خدمت کتابت بودن و به تصوير کشيدن موضوعات کتب ، عمدتا حول مضامين و روايات اين کتب است ، اما مواردي نيز موجود دارند که صحنه ها و موضوعات روزمره را صرف نظر از روايتي خاص به تصوير کشيده اند . در اين گونه آثار ، زنان معمولا در حاشيه اند و به فراخور فرهنگ ايراني ، حجاب و حريم زنان و ترسيم آن ها در پشت پنجره ها يا تپه ها و پرده ها ، به مخاطب القا شده است . معمولا زنان در نقش هاي دورتر و در تعداد کمتر ترسيم شده اند و بخشي از اندام آن ها در پشت ديوار يا عناصر مشابه پنهان است .
ب. آثار تابع داستان ها و موضوعات خاص
در اين آثار و به ويژه در بخشي که موضوع زن بخش اجتناب ناپذير داستان است ، نمايش زن شکلي صريح تر دارد و توجه بيشتري به او شده است . موضوع اين آثار از قصص قرآني گرفته تا داستان ها و حکايات رايج در ميان مردم ، عمدتا موضوعات عاشقانه است و قابليت يا ظرفيتي جز عشق ورزيدن يا در مقام معشوق بودن براي زن تصور نشده و زن بجز روابط عاطفي و عاشقانه ، جايگاه و نقش ديگري ندارد . تحليل چنين پديده اي در آثار تصويري ، موقعيت رسمي زن را در فرهنگ ايراني بر ما روشن مي سازد.
ج. آثار بزمي
جايگاه اصلي اين گروه از آثار ، که به طور عمده مورد سفارش دربار و شاه زادگان بوده ، همان دربار و کاخ هاي حکام بوده است. عمده موضوعات اين گروه از آثار ، مجالس طرب و عيش و نوش در اشکال گوناگون است و به ويژه در دوره هاي متأخر همچون قاجار ، بخش عظيمي از آثار نقاشي به تصوير کردن زنان و دختران مزين به سليقه هاي زيبا شناسانه ي ناشي از ادبيات رايج اختصاص يافته است . بسياري از اين آثار نمايشگر مجالس رقص و بزم زنان درباري اند که خود نمايانگر ماهيت و جايگاه اين طبقه اجتماعي است .
تصوير زنان در اين گونه آثار در دوره هاي قبل ، معمولا داراي پوشش قابل قبولي است ، اما از دوران قاجار به بعد، ضمن به تصوير کشيدن پرده هاي بزرگ نقاشي ، « حجاب» به عنوان يک سنت مذهبي و فرهنگي کم رنگ مي شود. از همين زمان ، شکل جديدي از نقاشي ، که جنبه ي واقع گرايانه داشت ، نيز شکل گرفت که در ميان آثار آن ، مي توان نمونه هايي از حضور زن در موضوعات جديد و بعضا داراي مفاهيم اجتماعي را جست و جو کرد.
د. موضوعات عاشقانه
اين بخش از آثار نيز ، که بخش قابل توجهي از موضوعات را به خود اختصاص مي دهند ، تقريبا در تمام دوره ها به چشم مي خورند. برخي از اين گونه پرده ها ، تصوير سازي داستان هاي عاشقانه اند و برخي ديگر فقط عاشق و معشوق را بدون روايت داستاني يا توجه به موضوع خاصي به تصوير کشيده اند .
ج. طراحي نگاره هاي تک شخصي
اين نوع آثار معمولا داراي موضوعاتي خنثي بوده و تنها به تصوير کردن يک شخصيت مشهور يا معمولي پرداخته اند. در اين گونه از پرده هاي نگارگري ، معمولا وجه تمايز زيادي ميان زنان و مردان نيست و تقريبا در حالات و موقعيت هاي مشابه ترسيم شده اند. حتي در دوره هاي جديدتر همچون قاجار و اواخر صفويه – که پيش تر به آن ها اشاره شد – تابلوهاي تک شخصي زن و مرد در بسياري موارد از ارزش هاي زيبايي شناسانه ي مشابهي پي روي مي کنند . براي مثال ، کمر باريک يا ابروان پيوسته ، هم در مورد زنان و هم در مورد مردان به کار برده شده اند. جنبه هاي جنسيتي و پرداختن به آن ها در اين گونه طراحي ها و نگاره ها چندان مورد توجه نيستند.
تحول نقش و جايگاه زن در نقاشي پس از انقلاب
در آثار نقاشي پس از انقلاب ، زن به يکباره از جلوه و جايگاه هميشگي خود فراتر رفته و بخشي از موضوعات انقلابي و افکار و انديشه هاي تحولگراي انقلاب را روايت مي کند. براي اولين بار در تاريخ نقاشي ، زن در اين آثار ، اسلحه به دست مي گيرد و يا با مشت گره کرده ، فرياد ظلم ستيزي سر مي دهد. پوشش زن دگرگون شده و در آثار نقاشي ، او با چادر به تصوير درمي آيد . شخصيتي نو مبتني بر افکار انقلابي زاده مي شود و زن استحاله شده ي نگارگري هاي ايراني به موجودي آزاد ، فعال و حايز حقوق و مسئوليت هاي اجتماعي وانقلابي مبدل مي شود. زنان در اين آثار ، در تمام جريان انقلاب مشارکت دارند : از قيام بر ضد ظلم گرفته تا دفاع در برابر حمله ي ظالم.
نقاشان به خوبي از عهده ي نمايش نقش زن در دفاع از ميهن برمي آيند و زوايايي پنهان از اين حضور و ايثار را به نمايش مي گذارند . حتي پس از سپري شدن سال هاي اوليه ي انقلاب و پايان جنگ ، حضور زن در اين قبيل آثار ، با لحاظ جايگاه و نقش ممتاز او همراه است .
انقلاب سال 1357، که تبلور اعتقادات و تفکر شيعي بود ، اصول و ارزش هاي اين مکتب اعتقادي را احيا نمود و رسميت بخشيد و عمق و گستردگي تعاليم اين مکتب ، که شامل تمام شئون و جنبه هاي حيات انسان مي شد ، براي تمام اين جوانب ، موازين و راهبردهاي روشن و مستدل به دست داد . روحيه ي انقلابي و ظلم ستيز مکتب تشيع و وجود اسوه هايي همچون حضرت فاطمه و حضرت زينب عليهماالسلام که نماد ايستادگي ، مقاومت و شجاعتند ، افق پيش روي زن ايراني را با تعاريف و تعابير جديد ترسيم نمود.
زن ايراني از چهارچوب حصارهاي تنگ تعصبات و نگاه هاي مستبدانه رهايي يافت و به رکني از تحولات اجتماعي تبديل گرديد. حضور زن در نقاشي اين دوره ، حضوري کاملا مفهومي و داراي پيام است . نقش زنان در اعتلاي انديشه ها و آرمان هاي انقلاب و نيز شکل گيري مقاومت ملي در جنگ تحميلي به روشني در آثار نقاشي اين دوره منعکس شده است . زنان در آثار هنري اين دوره ، امکان رشد و تعالي دارند و در آثاري که موضوعاتي بجز جنگ و انقلاب دارند ، روحيه ي لطيف و مهربانانه و رو به کمال از آن ها به نمايش درآمده است.
جايگاه بالنده ي زن در مکتب تشيع با استناد به الگوهاي بارزي که به آن ها اشاره شد ، موقعيتي ويژه براي زن ايراني فراهم نمود که داراي جايگاهي ممتاز و شاخص در عرصه ي بين المللي نيز گرديد . آثار هنري اين مقطع تاريخي در حوزه ي سينما ، ادبيات و هنرهاي تجسمي ، تابلوهايي گويا از اين جايگاه و پيامرسان تحولات شکل گرفته در حيات اجتماعي زنان به شمار مي روند.
لازم به ياد آوري است که جريان هنر در دوره ي پس از انقلاب نيز داراي گرايش ها و جريان هاي متفاوت و بعضا متضاد است که بالطبع نگاه هاي متفاوتي را به زن ايجاب مي کند . تجزيه و تحليل اين گرايش ها و علل بروز و شيوع آن ها خود مجالي گسترده مي طلبد و خارج از موضوع اين گفتار است .
آنچه از آن به عنوان « تأثيرات تفکر شيعي بر هنر نگارگري ايراني » نام مي بريم ، جريان پديد آمده در اوان انقلاب و سال هاي پس از آن است که تا به امروز نيز با روندي روزآمد در آثار نقاشان موفق آن سال ها ادامه يافته است . به مرور در کنار موضوعاتي همچون « شهادت » ، « جهاد » ، « مقاومت » ، « عزاداري » و « عبادت » ، موضوعات ديگري نيز به دايره ي تعلقات فکري هنرمندان نقاش افزوده شده و به اين آثار تنوع و عمق بيشتري بخشيده اند.
در آثار نقاشي مربوط به اين جريان هنري ، زنان ضمن به تصوير کشيده شدن در تابلوهاي عريض و طويل و نقاشي هاي ديواري ، که شکل فراگير و اجتماعي تر نقاشي محسوب مي شوند ، هيچ وجه عوام پسندانه يا ابتذال گرايانه اي که حکايت از تقدم نقش جنسيتي بر نقش انساني آن ها داشته باشد ، ندارند .
تصاوير زنان در اين آثار ، در نهايت وقار و حجاب است و جريان نقاشي انقلاب اسلامي ايران از اين لحاظ ، در برابر سبک ها و روش هاي هنر نوين غرب ، که از زيبايي هاي ذاتي زن بدون تعهد اخلاقي استفاده ناسالم مي نمايند، قد علم مي کند و مي توان آن را « مانيفستي اعتقادي و ايدئولوژيک » در برابر ساير جريان هاي موجود در جهان هنر قلمداد نمود.
در هر حال ، آنچه که مي توان از تطبيق جلوه هاي نگارگري زن در دوره هاي سياسي قبل و بعد از انقلاب نتيجه گيري کرد اين است که جايگاه زن در نقاشي ايران به صورت محسوس و آشکاري متفاوت شده است و تحقيقات و تفکرات شيعي و نمادها و اسطوره هاي شيعي در رنگ ها ، طراحي نگاره هاي تک شخصي ، آثار برخي موضوعات سياسي – اجتماعي تغيير يافته است .
پي نوشت ها:
*دانشجوي دکتري هنر.
1. عمده نظريات هنر شناسان بر اين استوار است که نگارگري ايران از هنر چين متأثر گرديده و الگوي آن به لحاظ روش طراحي و ترسيم ، تابلوهاي چيني است . اما نظريه ي ديگري نيز وجود دارد که منشأ تأثيرات مينياتور ايراني را آثار ترکان آسياي ميانه مي داند و به سبب حمله ي مغول ها به ايران و نقش سلسله هاي مغول در گسترش و اعتلاي نگارگري ايراني ، اين فرضيه دور از واقعيت به نظر نمي رسد .
2. اکبر تجويدي ، نگاهي به هنر نقاشي ايران ، تهران ، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي ، 1375، ص 33.
3. همان ، ص 5.
4. روبين پاکباز ، نقاشي ايران از ديرباز تا امروز ، تهران ، زرين و سيمين ، 1383، ص 185.
5. همان.
6. وجه تسميه ي اين روش نقاشي ، استفاده از پرده هاي بزرگ اين نوع آثار در قهوه خانه ها و مراکز اجتماع مردم بود. اين پرده ها توسط نقالان شرح داده مي شدند و همزمان در يک تابلو ، چند زمان و مکان متفاوت در کنار هم به تصوير کشيده مي شدند.
7. در ميان آثار نقاشان مکتب « سقاخانه» ، مي توان نمونه نقاشي هايي را که ماده ي اوليه آن ها نقوش ، ابزار و تصاوير سنتي بودند ، يافت. « سقاخانه» مکتبي در نقاشي نوين ايران بود که با رويکردي نو ، از سنت هاي تصويري و فرهنگي گذشته بهره برد.
8. دو شاهنامه ي بايسنقري و طهماسبي ، که يکي در هرات و زير نظر بايسنقر ميرزا و ديگري در تبريز و زير نظر بهزاد ، سلطان محمد و آقاميرک تصوير سازي شده اند ، داراي تفاوت هاي آشکاري با يکديگر هستند. تصاوير شاهنامه ي بايسنقري ( مکتب هرات ) حماسي و خشن هستند و روحيه ي جنگاوري توسط حرکات و رنگ هاي تند در آن ها به نمايش درآمده است . اما در شاهنامه ي طهماسبي ، ( مکتب تبريز)، صحنه هاي حماسي و جنگي به تصاويري لطيف و آرام تبديل شده اند. روحيه ي معنوي و عرفاني کتابخانه ي تبريز ، که ناشي از جو حکومت شيعي صفويان بوده ، باعث چنين تفاوتي بين اين دو شاهنامه شده است.
9. م.م. اشرفي ، سير تحول نقاشي ايراني ، ترجمه ي زهره فيض ، ص 35.
10. رويين پاکباز ، پيشين ، ص 201.
11. پريسا شاد قزويني ، « تأملي بر پالت رنگ در نگارگري ايران » ، ماهنامه ي فرهنگستان ، هنر ، 1383.
منبع: فصلنامه تخصصي بانوان شيعه