نويسنده: جمشيد خانيان
تعداد صفحات : 102
قيمت : 650 تومان
شابک:3ـ 554 ـ 471 ـ 964
نوبت چاپ: دوم 1383
شمارگان: 2200
معرفي کتاب:
اين رمان كوتاه با نگاهي به زندگي و سرنوشت «حسن جعفري» نويسنده و مترجم جوان و همچنين كارمند و محصل اعزامي دانشكدة نفت به انگلستان ـ كه در سال 1329 و همزمان با ملي شدن صنعت نفت، قرباني زد و بندها و ترور دولتي گرديد، توسط جمشيد خانيان به رشتة تحرير درآمده است، كتاب حاضر به صورت نمايشنامهاي نوشته شده است و در آن افراد زيادي نقش بازي ميكنند كه نقش اول به كاوه متهم به قتل آقاي كاف است. او را گرفتهاند و به جرم همدستي با آدمكشان محاكمه ميكند. او متهم است كه از صنعت نفت و شركت نفت در جنوب مرخصي گرفته و سپس به تهران آمده و با 25 گلوله در اسلحهاش به آقاي كاف شليك كرده و باعث مرگ وي شده است و اكنون تا واضح شدن اوضاع و امر دادگاه بايد در پشت ميلههاي زندان به سر كند. در اين مدت وكيل متهم تلاش ميكند اثبات كند كه وي متهم نيست جاي قاتل خالي است، اسلحه كه به كار رفته، چيزي ديگر است و اسلحه به دست آمده چيز ديگر. آن گونه كه زخم نشان ميدهد، شليك اسلحه از كس ديگري غير از كاوه بوده است. سر نخ در جاي ديگر است. آقاي كاف با رزمآرا در يك مبارزه جا گرفته بودند و در پايان براي اينكه رزمآرا به قدرت برسد بايد رازهايي پنهان بماند و يكي از رازداران بايد كشته شود كه آقاي كاف كشته ميشود، قاتل نه كاوه كه يك دولت، افراد و سازمانهاست. رد پاي آمريكا، روس و انگليس را ميتوان در اين قتل ديد. اما حرف متهم و وكيل او به جايي نميرسد، سرانجام وي متهم شناخته ميشود و اتهام چنين به وي اعلام ميشود، وي متهم به قتل عمدي آقاي كاف و ارتكاپ قاچاق، براي اولي محكوم به اعدام و براي اتهام دومي محكوم به سه سال حبس تأديبي ميگردد. كتاب چنين پايان مييابد. روزي ميرسد كه در همين ميدان، از آن سر تا اين سر، دار به پا كنند و ديگر احتياج به محاكمه نباشد، چون آن وقت افراد ملت قضاوت ميكنند، شما قضاوت ميكنيد! كه يك هو زير پاهام خالي شد.