سزاوار است که دانشجو در انتخاب رشته، به سه اصل «وظيفه» ، «استعداد» و «علاقه» توجه کند.
انتخاب رشته، نقطه آغاز
سزاوار است که دانشجو در انتخاب رشته، به سه اصل «وظيفه»، «استعداد» و «علاقه» توجه کند. اگر اين سه در يک رشته گرد آيند، بسي مايه سعادت است. چنانکه دانشجويي به علت نياز جامعه، پرداختن به دانش پزشکي وظيفه شرعي او باشد که اين رشته را در پيش بگيرد و اين رشته قابل دسترسي و مورد علاقهاش نيز باشد.
گاهي شخصي به رشتهاي علاقه ندارد ولي موظف به کسب آن است. پيداست وظيفه، تنها هنگامي معنا پيدا ميکند که شخص قادر به انجام آن باشد. به قول دانشمندان علم کلام: اَلامرُ بما لايُطاق محال؛ خداوند هيچگاه به امر نا شدني فرمان نميدهد.
باري وظيفه شرعي بر علاقه، چيرگي دارد. چه خوب است که وظيفه را علاقه همراهي نمايد، امّا اگر دانشجو صرفا به خاطر علاقه، وظيفه خويش را رها کند و در پي علاقه و خواست خود برود، بيترديد راه کژي را در پيش گرفته است. بدقت در اين آيه بنگريد:
«اي بسا چيزي را بد ميشماريد و حال آنکه به سود شماست و اي بسا چيزي را خوب و پسنديده ميدانيد ولي به زيان شماست.»1
با توجه به محتواي زيباي آيه، درمييابيم که ملاک سنجش، خواست و علاقه شخصي نيست بلکه معيار ارزش، وظيفه است. يکي از عوامل تشکيل دهنده علاقه يا عدم علاقه معرفت و شناخت است. اگر دانشجويي بدون آنکه بدرستي نسبت به يک دانش، شناخت پيدا کند علاقه و يا عدم علاقه خود را واقعي بشمارد، اي بسا پندارش صحيح نباشد و اين علاقه و عدم علاقه هم ممکن است کاذب باشد. مهمترين دليل ما افرادي هستند که بر اثر عدم توانايي در گزينشرشتههاي دلخواه و يا به هر دليل ديگر، رشتهاي را انتخاب کردهاند که مورد علاقه آنان نبوده است. بسياري از اين افراد هنگامي که با دلگرمي تمام به کسب دانش در آن رشته پرداختهاند، علاقه واقعي خود را يافتهاند. بنابراين دانشجويان براي تشخيص علاقه واقعي خود بايد به تحقيق و بررسي درست بپردازند.
دانشجو بايد بدون اجبار و پس از بررسي درست و کسب شناخت واقعي نسبت به مسائل هر رشته، رشته مورد علاقه و توان خود را انتخاب کند.
امروزه بسيار سخن از «انقلاب فرهنگي» ميشنويم، ولي چنانکه شايسته است، جوانان پرشور ما به اين بخش روي نياوردهاند. هرگاه سخن از علوم انساني و اسلامي است، ذهن جوانان به سوي شاگردان نامستعد و تنبل ميرود. حال آنکه اين دانشها متکفل پرورش روح انسانها و معرفي شناخت صحيح اسلامي به ديگران است، امّا علوم ديگر تنها ضامن رفع احتياجات مادي انسان است. علوم فرهنگي بايد پا به پاي علوم تجربي به پيش رود. در اينجا به ذکر چندين پيشنهاد براي اصلاح موقعيت علوم انساني ميپردازيم:
1) بايد سطح درآمدها با مقدار ارزش کار، تلاش شخص و ديگر ملاکها سنجيده شود نه آنکه معيار اصلي تعيين درآمد، نياز جامعه باشد. امروزه ميبينيم که حقوق دکتراي پزشکي با دکتراي غير پزشکي تفاوت فراوان دارد. پس بايد چنان برنامه ريزي شود که جاذبه در آمد اقتصادي باعث جذب جوانان به رشتهاي خاص و رويگرداني آنان از علوم با اهميت ديگر نشود. امروزه هر کس تلاش ميکند با هر وسيله ممکن در رشته پزشکي قبول شود و چه بسا به خاطر سوء انگيزه، تنها به امور مالي ميانديشد و غالبا از درمان آکادميک و علمي بيماران عاجز است و يا در انديشه آن نيست.
2) تلاش در جذب افراد مستعد و توانا در رشتههاي انساني و فرهنگي و جذب اساتيد توانا در اين رشته و نيز افزايش امکانات و لوازم پيشرفت مراکز علوم اسلامي، انساني و فرهنگي ـ اين امر از طريق اختصاص بودجه بيشتر در برنامههاي اقتصادي و بودجه سالانه ممکن است.
3) بهره جويي از کتب علمي، مطبوعات و رسانههاي گروهي در شناساندن علوم انساني به مردم.
4) امور رفاهي اين قشر همسان و يا بيشتر از ديگر اقشار باشد تا هم کمبودهاي اقتصادي، آنان را از صحنه بيرون نکند و هم عامل جذب ديگران به سوي اين بخش نشود.
کوتاه سخن اينکه دانشجو در انتخاب رشته نبايد تنها به مسائل مادي چشم بدوزد، بلکه بايد وظيفه و نياز اجتماعي، توان و استعداد، علاقه، امکانات، شرايط خانوادگي و اجتماعي و ديگر عناصر را هم مد نظر قرار دهد.
وقت شناسي
وقت، گوهري گرانبهاست که در گراني و ارزش، هيچ چيز به پاي آن نميرسد. اگر چه مدت عمر انسان در اين دنيا محدود و در مقايسه با ابديت اندک است، امّا اگر انسان قدر آن را بشناسد و از لحظه لحظه آن به خوبي استفاده کند، ترديدي نيست که ميتواند توشهاي ابدي را از آن برگيرد.
اين بيان اهميت و ارزشمندي وقت براي همه است، امّا براي دانشجو بسي ارزشمندتر. امام صادق« عليهالسلام » فرمود: «از جمله پندهاي لقمان حکيم به فرزندش اين بود که: فرزند دلبندم! برخي از روزها، سالها و لحظههاي روزت را به کسب دانش بپرداز، زيرا هيچ ضايع کردني چون تضييع اين امر نيست.»2
علي « عليهالسلام » فرمود: «مغبون (زيان کار) کسي است که عمر گرانش را به چيزي بخس و بيارزش بفروشد و مغبوط و نيک فرجام کسي است که عمرش را در فرمانبري از خداوندش سپري کند.»3
امام حسين« عليهالسلام » نيز فرمود:
«مغبون کسي است که به دنيا سرگرم شود و سودهاي اخروي از کف او بيرون گردد.»4
دانشجو بايد پيش از آنکه حايز مقام و منصبي والا گردد و قبل از آنکه به علم و فضل مشهور شود، از فرصتهاي دوران جواني براي تحصيل علم، به خوبي بهره جويد زيرا به محض آنکه انسان داراي مقام و منزلتي در جامعه شود و به علم و دانش نامور گردد، نه تنها اين امر، ميان اين شخص و درک کمالات معنوي و علمي او، بزرگترين مانع و فاصله را ايجاد ميکند، بلکه چنين وضعي، عاملي پرتوان و انگيزهاي نيرومند و کامل خواهد بود که نقصان و رکود علمي و اختلال را در چنين فردي به بار ميآورد.»5
ناگفته نماند، کسب دانش وقت خاصي ندارد و حتّي در پيري هم نبايد از طلب علم باز ماند، امير مؤمنان علي« عليهالسلام » ميفرمايد: «طلب دانش از کوچکي، چون نقش بر سنگ است.»6
از اين رو، جوانان به خاطر آمادگي پذيرش و شور و استعداد شگفت خود، بايد بيش از هر کس ديگر قدر وقت را بدانند و از اين دوران عزيز به خوبي بهره ببرند. رسول اکرم « صلياللهعليهوآله » ميفرمايد: هر شب فرشتهاي از ساحت قدس الهي فرو ميآيد و ندا سر ميدهد که: اي جوانان بيست ساله، تلاش و کوشش کنيد.»7
ناگفته پيداست که مقصود حديث، تنها افراد بيست ساله نيست، بلکه منظور، تمام جوانان است. گمان نميرود حسرتي جانکاه تر از حسرت يک پير بر عمر از دست رفتهاش باشد. علي« عليهالسلام »ميفرمايد: سختترين غصهها از دست رفتن فرصتهاست.8
و نيز فرموده است: «فرصتها چون ابر ميگذرند، بکوش که در راه خير از آنها بهرهگيري وگرنه، پشيمان ميشود»9
در جاي ديگر، انسان، فرزند زمان دانسته شده است.10 دانشجوي عزيز! هر نفسي که ميکشي دمي از عمر تو ميگذرد و يا به عبارت بهتر قدمي به جانب مرگ نزديک ميشوي.11
از پيامبر « صلياللهعليهوآله » درباره عمر پرسيدند، فرمود:
در روز قيامت، بنده قدم از قدم بر نميدارد مگر آنکه از وي ميپرسند عمرش را در چه اموري صرف کرده، جواني را در چه چيز به پيري رسانده، مالش را در کجا صرف نموده و امام و رهبرش چه کسي بوده است؟»12
برخي از علل هدر دادن و تباه کردن وقت، عبارت است از:
1) غفلت از مرگ
کسي که از مرگ غافل است و خبر ندارد که ضمانتي در زنده ماندن او نيست، هميشه فردا فردا ميکند و همه کارها را به آينده موکول مينمايد. اين امر باعث ميشود که قدر و قيمت وقت را نشناسد و در آينده ـ اگر زنده باشد ـ حسرت جانکاه تضييع آن را بچشد. البته ممکن است که مرگ چنين شخصي زود برسد و ميان او و خواستهها و آرزوهايش براي هميشه فاصله بيندازد.
رسول خدا« صلياللهعليهوآله » فرمود: چه بسيارند کساني که روز خود را به پايان نميبرند و چه بسيارند کساني که منتظر فردايي هستند که هيچگاه بدان نميرسند.»13
و علي« عليهالسلام » فرموده است:
«آنکه مراقب اَجَل خود باشد، فرصتها را غنيمت شمارد.»14
2) بازي و سرگرمي
در اسلام يکي از عوامل ضايع کردن وقت، لهو و لعب و پرداختن به امور بيفايده است.
حضرت علي« عليهالسلام » فرمود: «بازي بدترين چيزي است که عمر را ضايع ميکند.»15 و «عمر خود را در لهويات و بازيها مگذران تا در آخرت اميدت قطع نگردد.»16
3) اشتغال به کارهاي غير مهم
انسان و بويژه دانشجو بايد در انجام کارها اولويت را رعايت کند. از طرفي در اين دنيا آنقدر کار مهم و اساسي هست که انسان به کارهاي کم فايده نپردازد. مثلا" در زمان تحصيل کتابهاي مهم،بسيار است و دانشجو نبايد وقت خود را صرف کتابهاي کم محتوا کند. علي« عليهالسلام »فرموده است: «هر که به کار غير مهم بپردازد، از کار مهمتر باز ميماند.»17
4) بينظمي و عدم توجه به استعداد
دانشجو بايد براي تمام کارهاي علمي و غيرعلمي خود، برنامه ريزي کند. گاه کسي از استعداد و توانايي و علاقه و... برخوردار است امّا به خاطر نداشتن برنامه در زندگي، هيچگاه موفق نميشود.
«استعداد» نيز امر مهمي است. دانشجو بايد با توجه به استعداد و توانايي خود کاري را انجام دهد. گاه دانشجويي وقت گران خود را بر روي يک رشته، يک کتاب و... صرف ميکند امّا به خاطر ناهمگوني استعداد، از عهده آن بر نميآيد و عمرش را ضايع ميگرداند.
5) مراقبت از جسم و جان
اگر دانشجويي در خوردن و خوابيدن، بر خورد با ديگران و هر رفتار شخصي ديگر، موازين درست و متعادل را رعايت نکند، دچار نارسايي روحي يا جسمي ميگردد. مثلا" اگر پرخوري کند يا غذاي ناسالم بخورد، بيمار ميشود و بايد وقت زيادي را صرف دارو و درمان کند و اي بسا از درس خود باز ميماند. اگر به روان خود نيز اهميت ندهد، همين گونه در سختي ميافتد.
دانشجو بايد بداند چه وقت درس بخواند و مطالعه کند؟ چه وقت استراحت کند و يا بخوابد؟ چه وقت غذا بخورد؟ چه وقت از استاد بپرسد؟ چه وقت تشکيل خانواده بدهد؟ و چه وقت.... اين امور و دهها امور ديگر را بايد به موقع انجام دهد تا هيچ فرصتي از دست نرود.18
رفتارهاي شخصي دانشجو:
رابطه تقابلي رفتارهاي انسان، انکارناپذير است. تنها هنگامي يک فرد و بويژه يک دانشجو در کار خود موفق ميشود که هر بخشي از زندگي او با بخشهاي ديگر هماهنگ باشد. مثلاً اگر طالب علم، در خوردن، نکتههاي بهداشتي تغذيه را از نظر دور دارد، اين امر در خواب و سلامتي و در نتيجه در درس و بحثش اثر ميگذارد. پس او بايد رفتارهاي شخصي خود را دقيقا برنامه ريزي کرده، در همه حال عواقب وخيم ضربه به تحصيل را در اثر بيبرنامگي و رفتارهاي ناهنجار در نظر بياورد.
چکيده سخن ما در دو بخش است.
? بهداشت روح و روان
? بهداشت جسم
دانشجو بايد بداند اگر به بهداشت روحي و رواني و نيز بهداشت جسمي او اندک لطمهاي وارد آيد خيلي زود اثر و انعکاس آن به درس ميرسد و از ادامه تحصيل باز ميماند. در اينجا ابتدا درباره، بهداشت رواني و سپس درباره بهداشت جسمي، قدري سخن ميگوييم.
روح و روان انسان، همانند بدن به چيزهايي نياز دارد. دانشجو تنها با رواني سالم، آسوده و آرام و با طراوت قادر به تحصيل است. از اين رو بايد از هر گونه عملي که سلامت رواني او را تهديد ميکند، بپرهيزد. رفتارهاي ناهنجار رواني غالبا بر اثر عدم رعايت احکام اسلامي پديد ميآيد. اگر عواطف انساني مهار نشوند، بهداشت رواني به خطر ميافتد. در دعاي هشتم صحيفه سجاديه ميخوانيم:
«پروردگارا! پناه ميبرم به تو از هيجان حرص و شدت خشم و تسلط غضب و کمي صبر و پيروي از هواي نفس يا تمايلات.»
اين صفتها و ديگر عواطف، در روان انسان اثر بسزا دارند. البته به عقيده نگارنده، مهمترين عامل بهداشت روان، تصحيح اعتقاد و انگيزه تحصيل است. اگر دانشجو انگيزه مادي نداشته باشد و هدف او از کسب دانش، تنها جلب خشنودي خداوند و نيز خدمت به خلق او باشد، هميشه آرام است و اين آرامش، زاييده اعتقاد صحيح و ذکر خداست.
دانشجويي که به نيازهاي روحي خود و فضايل اخلاقي مطابق با فطرت آدمي پاسخ ندهد و در مسير خودسازي نباشد به خاطر بيايماني و بياعتقادي همواره در هيجان و اضطراب و تشويش است. در مقابل، توکل بر خدا و ايمان به او از مهمترين عناصر آرام بخش روان به شمار ميروند.
اعتقاد به خدا باعث ميشود دانشجو از صفات رذيله چون: حسد، حرص و طمع، غيبت، سخنچيني، بدگويي، شهوت مداري، پرخوري، پرخوابي، پر گويي و... که مهمترين عوامل عدم تعادل رواني شمرده ميشوند، بپرهيزد.
افرادي که به احکام اسلام پايبند هستند، غالبا دچار بيماريهاي عصبي و رواني نميشوند چرا که «با ياد خدا دلها آرام ميگيرد.»19
در چند جاي قرآن کريم، سخن از شرح صدر رفته است. کسي که بر اثر ايمان به خدا، فراخ سينه شود، همه چيز را زيبا ميبيند، به همه چيز مهر ميورزد، همه را دوست دارد، زيرا آنها را آفريدگان خدا ميبيند.
بهداشت جسمي نيز اگر چه به درجه اهميت سلامت روان نميرسد، ليکن خود، عامل اساسي و يکي از عوامل بهداشت رواني است. گفتهاند: عقل سالم در بدن سالم است.
اين عبارت که مضمون يک روايت است، سخن بجا و استواري است، زيرا کسي که تني سالم نداشته باشد، نميتواند از حقوق خود و ديگران دفاع کند و حقوق الهي را ادا کند. چنين شخصي قادر به تحصيل دانش و پرورش عقلي نيز نخواهد بود.
اسلام بيش از هر مکتب ديگر به مسأله بهداشت اهميت ميدهد، با اين تفاوت که در دين اسلام همه چيز بر پايه پيشگيري بنيان نهاده شده ولي در مکاتب جديد همه چيز بر پايه درمان است. اسلام معتقد است که شخص بايد از خوردن شراب، گوشت خوک و... پرهيز کند. ولي ديگران خود را در اين مهلکه مياندازند آنگاه در انديشه درمان ميافتند.
دانشجو بايد براي آنکه تني سالم داشته باشد و بيماري، ميان او و درس فاصله نشود، احکام شخصي اسلام را به دقت فراگيرد و عملي سازد. ما از ميان رفتارهاي شخصي دانشجو که در بهداشت تن او نقش اساسي دارد، به خواب و خوراک اشاره ميکنيم:
1) دانشجو بايد در غذاي خود به دقت بنگرد، بکوشد که در بهداشت تغذيه چند امر را رعايت کند:
ـ از پرخوري بپرهيزد. امام محمد باقر« عليهالسلام » ميفرمايد: نزد خداوند هيچ چيز مبغوضتر از شکم پُر نيست.20
مهمترين نتيجه پرخوري، تهديد سلامت جسمي و رواني است. اين امر باعث ميشود قوه درک شخص بخوبي فعاليت نکند. لقمان حکيم درباره تأثير پرخوري بر عقل و هوش به فرزندش چنين سفارش ميکند: «فرزندم اگر شکم انسان پر شود، انديشهاش ميخوابد.»21
پس اگر دانشجو بخواهد درس را نيک بفهمد بايد از پرخوري بشدت پرهيز کند.
ـ دانشجو بايد زمان خوردن را به درستي بشناسد و براي لذت، غذا نخورد بلکه براي تقويت جسم بخورد و بياشامد. به تعبير قرآن کريم:
«کلوا من الطيبات و اعملوا صالحا»22؛ از غذاهاي حلال بخوريد و عمل صالح انجام دهيد!
هنگامي که به آيات و روايات مينگريم، در مييابيم که بهترين زمان غذا خوردن، صبح و شام است. گويا سه وعده غذا خوردن، خيلي سودمند نيست، زيرا هنگام صبح، بدن بر اثر خواب، غذاي مصرفي را هضم کرده و اينک که آغاز روز است، نياز به تجديد قوا دارد تا به فعاليت بپردازد. از اين لحاظ صبحانه در سلامت جسم نقش مهمي دارد و هنگام عصر هم، بدن بر اثر کار زياد و تلاش روزانه و مصرف انرژي، غذاي خود را مصرف کرده و اينک نياز به غذا و مواد غذايي دارد.
شخصي از دردها و نارساييهاي شکمي به امام صادق« عليهالسلام » شکايت نمود. امام به او فرمود: «تنها صبح و شام غذا بخور و بين آن دو وعده، چيز ديگري نخور که باعث بيماري ميشود. نشنيدهاي که خداوند ميفرمايد: روزي آنان در آنجا، صبح و شام عرضه ميشود»23
ـ آداب غذا خوردن را رعايت کند. پيش از غذا، دست خود را بشويد و اگر ميتواند وضو بگيرد، در آغاز غذا ذکر خدا بگويد، بر زمين بنشيند و با دست راست بخورد، لقمههاي کوچک بردارد، تا گرسنه نشده غذا نخورد و پيش از آنکه سير شود، دست از غذا خوردن بکشد.
ـ بکوشد به کيفيت غذا بينديشد نه کميت آن، از اين رو سعي کند از غذاهاي سنگين، پرچربي و گوشتهاي قرمز کمتر مصرف کند، زيرا غذاي سنگين مانع درک صحيح دانش ميگردد و قدرت حافظه را بشدت ضعيف ميگرداند.24
2) طالب دانش بايد خواب خود را متعادل گرداند و آداب اسلامي خواب را به درستي انجام دهد. البته نبايد بدون ممارست، آنقدر از خواب خود بکاهد که قواي بدن او تعادل خود را از دست دهند و اين امر مانع کسب دانش و درک صحيح او گردد. ولي بکوشد که به حد نياز اکتفا کند. پيش از خوابيدن، مسواک بزند، وضو بگيرد، با ذکر خدا به بستر برود و از شب زنده داري غفلت نورزد. دانشجو بايد بداند که کثرت خواب، باعث سنگدلي، کند هوشي و بيماري جسم ميشود.
ادامه از صفحه 11
به وسيله غيبت از خطر قتل نجات مييابد.25
زراره گويد: حضرت صادق« عليهالسلام » فرمود: قائم بايد غايب شود. عرض کردم: چرا ؟ فرمود: از کشته شدن ميترسد.26
چرا امام زمان (عج) ظهور نميکنند با اينکه ظلم و فساد عالم را فرا گرفته است ؟
براي تحقق يک انقلاب همه جانبه در سطح جهاني، تنها وجود يک رهبر شايسته کافي نيست بلکه آمادگي عمومي لازم است و متأسفانه هنوز دنيا آماده پذيرش چنان حکومتي نشده است. به علاوه مردم بايد به قدر کافي تلخيها و بي عدالتيها و ضعف قوانين را لمس کنند. مردم بايد احساس کنند که بحرانهاي کنوني، زاييده نظامهاي کنوني است و اين نظامها از حل بحرانها سرانجام عاجزند. مردم بايد تشنه شوند چرا که تا تشنه نشوند، سراغ چشمه آب نميروند. از سوي ديگر گرد آوردن تمام مردم جهان در زير يک پرچم گسترده، به تعليم و تربيت و رشد فرهنگي بالا و نيز به تکامل صنعتي نياز دارد.
امام منتظر «عج» نيز همچون منتظران خود در انتظار است. ما در انتظار مقدم اوييم و او در انتظار صدور حکم ظهور از جانب حق تعالي.
«اللهم اجعلنا من انصاره و اعوانه»
پي نوشتها:
1) بقره، آيه 216
2) امالي طوسي، ص 66
3) غررالحکم، ج2، ص 525
4) امالي مفيد، ص 117، مجلس 23
5) آداب تعليم و تعلم در اسلام، ص 334؛ منيهالمريد، ص 225
6) بحارالانوار، ج1، ص 224
7) مستدرک الوسائل، ج 12 ص 157
8) غررالحکم، ج 2، ص 41
9) همان منبع، ص 573
10) همان منبع، ج 1، ص 122
11) همان منبع، ج 6، ص 170
12) تحف العقول، ص 56
13) امالي طوسي، ج 2، ص 139
14) غررالحکم، ج 5، ص 295
15) همان منبع، ج 4، ص 174
16) همان منبع، ج 6، ص 314
17) همان منبع، ج 4، ص174
18) ر. ک : مطلبي ـ سيد حسين:گوهر وقت، مرکز چاپ و انتشارات سازمان تبليغات، چاپ اول
19) رعد، آيه 28
20) الکافي، ج 6، ص 269
21) المحجة البيضاء، ج 5، ص 151
22) مؤمنون، آيه51
23) الکافي، ج 6، ص 288؛ (سوره مريم، آيه 62 براي توضيحات بيشتر درباره آداب غذا خوردن
24) در اين باره احاديث فراواني به ما رسيدهاست براي اطلاع بيشتر به منابع پيشين مراجعه کنيد.
25) اثبات الهداة، ج 6، ص 431
26) علت ترس آن حضرت اين است که کشته شدن ايشان به صلاح جامعه و دين نيست زيرا هر يک از امامان« عليهمالسلام » پس از شهدت جانشيني داشتند اما امام زمان (عج) جانشيني ندارند و در اين صورت زمين خالي از حجت ميماند.
و نيز ر ک : فروع کافي، ج 6 و کتاب «الاطعمه و المحجة البيضاء» ج 3 و کتاب الاکل، ج 5، باب شکستن شهوت فرج و شکم.
منابع:
1) لباف ـ علي: الفباي محبت امام عصر، تهران، بدر، 1374، چاپ اول
2) حکيمي ـ محمدرضا: خورشيد مغرب، تهران، فرهنگ اسلامي، 1360
3) سعيد ـ حسن: خدا و مهدي، تهران، نشر فرهنگي رجاء، 1364، چاپ چهارم
4) اميني ـ ابراهيم: دادگستر جهان، قم، شفق، 1367، چاپ دهم
5) جمعي از نويسندگان: معارف اسلامي، تهران، سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاهها
6) مکارم شيرازي ـ ناصر: مهدي انقلابي بزرگ: قم، هدف، 1367، چاپ دهم
7) دواني ـ علي: مهدي موعود، ( جلد سيزدهم، بحارالانوار، مجلسي )
طوبي