در اين قسمت مي خواهيم برخي از انگيزه هايي که باعث ازدواج مي شوند اما معمولاً به از دواجهاي ناموفق منجر مي شوند را ذکر نمائيم. اينها دلايلي هستند که باعث مي شوند بدون انيکه عاشق شده باشيد، با کسي رابطه اي را آغاز کنيد.
1- فشار سني
بسياري از مراجعان من نسبت به روابط با نامزد خود مردد هستند، در دوران نامزدي که دوران طلايي زندگي ناميده مي شود بارها با هم جرو بحث دارند. نشانه ها و علايم هشدار دهنده ي بسيار زيادي وجود دارد که حاکي از اين است که اين روابط رضايت بخش نيست.اما وقتي از آنها سؤال مي شود که چرا مي خواهند به اين ازدواج تن در بدهند؟ جواب مي دهند که سنشان به 30 سالگي نزديک شده است. تمام دوستان و همکلاسيها ازدواج کرده و صاحب فرزند هم شده اند.و از همه مهمتر تصور مي کنند که شايد خواستگار ديگري پيدا نکنند، لذا بنا به اين دلايل به ازدواجي تن در مي دهند که از ابتدا نيز هيچگونه عشقي در کار نيست. فقط به خاطر فشار دوستان، خانواده و اجتماع حاضر مي شوند با کسي ازدواج کنند که اگر در شرايط طبيعي قرار داشتند هرگز حاضر به ازدواج با او نبودند.فشار سني و فشار اجتماع باعث مي شود که شما از استانداردهايي که براي همسر مطلوب خود در نظر گرفته بوديد چشم پوشي کرده و خود را در يک روابط ناموفق درگير کنيد.
«وقتي که نه از روي مصلحت، بلکه از روي اجبار از جانب خود و يا ديگران کسي را انتخاب مي کنيد، نيروي خود را از دست مي دهيد و پايان بدي را براي داستان عشقي خود به جان مي خريد. اگر در چنين وضعي بوده ايد و يا هستيد، از خود بپرسيد که شما چرا مي خواهيد به اين خواسته ي خود نسبت به خواسته ي ديگران اولويت ببخشيد.»
در تمام فصول اين کتاب بارها متذکر شده ايم که در ازدواج تصميم گيرنده نهايي بايد خود فرد باشد. و اين تصميم نيز بايد بر اساس رعايت معيارها و استانداردهايي باشد که فرد براي خودش تعيين کرده است.بي پرده تر سخن بگوئيم زماني ازدواج کنيد که فرد مورد نظر اصطلاحاً به دل شما بنشيند، با او احساس صميميت کنيد و واقعاً عاشق او باشيد. فشار سني را ناديده بگيريد و از بالا رفتن سن خود هيچ گونه نگراني و هراسي را به دل راه ندهيد.آگاه باشيد که بسياري از افراد موفق و سرشناس در سنين بالا ازدواج کرده اند و ازدواج هاي بسيار موفقي هم داشته اند. تحقيقان نشان داده است که کمترين ميزان طلاق و درگيريهاي خانوادگي مربوط به کساني است که در سنين بالاتر ازدواج کرده اند. (نيل کلارک وارن، 1386).
همچنين نسبت به صحبت هاي افراد خانواده، اقوام و دوستان نيز بي تفاوت باشيد و بيهوده تحت تأثير آنها قرار نگيريد. آگاه باشيد که اگر آنها از شما ناراحت هم بشوند اين ناراحتي خيلي زود از بين مي رود اما اگر به خاطر خوشحال کردن آنها از معيارهاي خود چشم پوشي کنيد يک عمر زندگي خود را تباه کرده ايد و خود را درگير يک ازدواج بدون عشق کرده ايد.
2- احساس تنهايي:
وقتي انسان احساس تنهايي مي کند تصميماتي مي گيرد و به روابطي وارد مي شود که در شرايط عادي به هيچ وجه خود را به آن روابط وارد نمي کند.احساس تنهايي باعث اتخاذ تصميمات عجولانه مي شود و قدرت اراده و تصميم گيري را از انسان سلب مي نمايد.
شما اگر با دوستان نزديک خود در باره ي معيارهاي همسر آينده تان صحبت کنيد در بسياري از موارد در صحبت معيارهاي خاصي را بيان مي کنند اما در عمل فردي متفاوت را انتخاب مي کنند. آيا معيارهاي آنها به اين سرعت تغيير کرده است؟ خير بلکه به خاطر رهايي از احساس تنهايي با اولين کسي که برخورد کرده اند ارتباط برقرار کرده اند و به اين روابط ادامه داده و نهايتاً نيز ازدواج کرده اند.اما اينها نيز نمونه هايي از ازدواج بدون عشق هستند. اينها نيز نمونه هايي از ازدواج هستند که ممکن است به بيراهه کشيده شوند.
بنيامين فرانکلين مي گويد:
«ازدواجي که در آن عشق نباشد حتماً عشقي بدون ازدواج در آن رخنه خواهد کرد.»
بله در ازدواجهاي اين چنيني بعد از گذشت مدتي که احساس تنهايي کاهش يافت هر دو طرف به معيارهاي قبلي خود فکر مي کنند و خود را به خاطر اين انتخاب عجولانه سرزنش مي کنند. وقتي که احساس تنهايي مي کنيد و به تنگ آمده ايد، احتمال آنکه انتخاب هاي ضعيف تري بکنيد، بالا مي رود و در نهايت از روابطي سر در خواهيد آورد که ارضاء کننده نيست.
- رهايي از احساس تنهايي يکي از عوامل اصلي مشکل آفرين در ازدواج هاي مجدد نيز مي باشد.افرادي که از همسر خود جدا مي شوند در اولين روزهاي جدايي معمولاً شرايط سختي را مي گذرانند. يادآوري خاطرات شيرين دوران نامزدي، شب عروسي و... براي آنها بسيار مشکل و تأسف آور مي باشد.زندگي، اميال و آرزوهاي خود را بر باد رفته تصور مي کنند و از همه مهمتر اينکه احساس تنهايي مي کنند. لذا به خاطر رهايي از اين احساس و کاهش فشارهاي حاصل معمولاً اشتباهات بعدي را نيز مرتکب مي شوند.
لذا اگر چنانچه تمام دوستان شما ازدواج کرده اند و شما تنها شده ايد، اگر چنانچه آخرين فرد خانواده هستيد و همه ي برادرها و خواهر هاي شما ازدواج کرده اند و اگر به تازگي از همسر خود جدا شده ايد و اوقات ناخوشايندي را تحمل مي کنيد به خاطر رهايي از احساس تنهايي خود را در هيچ رابطه اي درگير نکنيد.زيرا بسياري از اين روابط در ابتدا فقط تفنني بوده و قصد و منظور ازدواج در آنها نهفته نيست، چون طرف مقابل مطابق با معيارهاي شما نيست، اما متأسفانه به تدريج اين روابط عميق تر مي شوند و شما زماني از خواب بيدار مي شويد که متوجه مي شويد با فردي که کاملاً با معيارهاي شما متفاوت است ازدواج کرده ايد.
3- نياز جنسي:
نياز جنسي در دوران بلوغ يکي از نيازهاي بسيار قوي در هر فرد است که بايد به طريقي اين نياز ارضاء شود. متأسفانه شدت اين نياز در برخي از موارد فرد را به سوي انتخابهاي نادرست متمايل مي کند. يکي از توصيه هاي مؤکد به مراجعانم اين است که قبل از تصميم قطعي براي ازدواج به هيچ وجه با پسر يا دختري صحبت هاي عاشقانه نداشته باشيد.کليه ي کساني که اين توصيه را ناديده گرفته اند به عواقب شوم کار خود واقف هستند وقتي که کوچکترين رابطه عاشقانه با پسر و دختري داشته باشيد. چشم شما به روي تمام حقايق بسته خواهد شد و با فردي ازدواج مي کنيد که کاملاً با معيارهاي انتخابي شما متفاوت مي باشد.
متأسفانه بايد بگوئيم احساس نياز جنسي يکي از بزرگترين عواملي است که باعث اشتباه در انتخاب همسر مي شود.بسياري از افراد در باطن علاقه اي به طرف مقابل خود ندارند و فقط به دليل چشم چراني و رفع نيازهاي جنسي خود روابط را ادامه مي دهند اما بعد از مدتي کوتاه ديگر چشم عقل آنها کاملاً کور شده و تمام قدرت تصميم گيريهاي خود را از دست مي دهند و بعد از ازدواج که عطش جنسي فروکش مي کند به اشتباهات خود پي مي برند.
لذا نظر به اهميت اين موضوع مجدداً متذکر مي شوم اگر به زندگي عاشقانه مادام العمر علاقه مند هستيد، اگر مي خواهيد از اختلافات زناشويي به دور باشيد و اگر مي خواهيد از زندگي زناشويي خود لذت ببريد و به آرامش رواني دسترسي پيدا کنيد تا زماني که کاملاً از تصميم خود مطمئن نيستيد و از نظر شرعي و قانوني با هم محرم نيستيد از هر گونه تماس فيزيکي خودداري کنيد در غير اينصورت بايد منتظر عواقب شوم آن باشيد.
4- رهايي از مشکلات دروني
افراد عاشق معمولاً تمام فکر و ذهنشان به اين موضوع مشغول است که چگونه طرف مقابل خود را شاد کنند؟ احتياجات او چيست؟ چگونه او را خوشحال کنند و يا چگونه با رفتار خود او را تحت تأثير قرار دهند.
اما در بعضي از موارد ما شاهد اين موضوع هستيم که افراد نه به دليل وجود عشق واقعي بلکه به دليل رهايي از مشکلات دروني خود به روابط وارد مي شوند.
روزانه افراد زيادي به من مراجعه مي کنند که مشکلات دروني زيادي آنها را احاطه کرده است و احساس افسردگي آنها را شديداً آزار مي دهد و مسايل و مشکلات ذهني مربوط به گذشته آرامش آنها را از بين برده است.لذا براي رهايي از اين مشکلات به ازدواج اقدام مي کنند به اين اميد که شايد ازدواج بتواند آنها را خلاص نموده و از اين طريق از مشکلات دروني خود نجات پيدا کنند.
اما واضح است افرادي که با اين قصد و نيت مي خواهند ازدواج کنند به چه سرنوشتي دچار مي شوند. اين افراد در ازدواج خود هيچ معياري را در نظر نمي گيرند. بسيار عجولانه و شتابزده عمل مي کنند و نتيجتاً اين که هيچ گونه عشقي نيز در روابط آنها وجود نخواهد داشت از سوي ديگر يکي از اصول انتخاب همسر که همه ي روان شناسان در مورد آن اتفاق نظر دارند اين است که «قبل از ازدواج سالم شويد.» چون ازدواج نه تنها درمان کننده ي مشکلات روحي و رواني نيست بلکه خود استرس هايي نيز به دنبال دارد.
«بسياري از مردم از اين رو به روابط نياز دارند که از کمبود شور و شوق و بي هدفي در زندگي خود خسته شده اند و به جاي آن که به درون خود نگاه کنند و دليل اين احساس را از درون خود جويا شوند، خود را درگير روابط عشقي مي کنند و آن را هدف خود قرار مي دهند. چنين روابطي هرگز سرانجامي نخواهد داشت، از آن رو که در چنين مواقعي، شما عاشق آن شخص نيستيد، بلکه شيفته ي «سرگرمي» و دل مشغولي خود به رابطه تان هستيد و هنگامي که رابطه پايان مي پذيرد، بار ديگر با خودتان تنها خواهيد شد.
5- احساس گناه:
مدتي قبل دو پسر و دختر براي مشاوره ازدواج به من مراجعه کردند. که پسر از ناحيه ي پا معلول بود. اما دختر کاملاً سالم به نظر مي رسيد. با بررسي ويژگيهاي روحي و رواني آنها هيچگونه علائمي حاکي از وجود شباهت در اخلاق و روحيات و همچنين هيچگونه اثري از وجود عشق و علاقه در روابط آنها وجود نداشت.آزمون شخصيت نيز از آنها به عمل آوردم از نظر ويژگيهاي شخصيتي تفاوتهاي زيادي داشتند و با وجود چند علامت هشدار دهنده ي ديگر، دختر بر اين ازدواج تأکيد بسيار زيادي داشت و به هيچ وجه مايل به جدايي نبود. لذا به مصاحبه ي انفرادي با او براي پي بردن به علت اين اصرار پرداختم. تصور مي کنيد علت اصرار چه چيزي بود؟ تصميمي بي نهايت اشتباه، بله دختر بيان مي کرد که فرد مورد نظر به چند نفر از همکلاسي هاي او نيز پيشنهاد ازدواج داده، اما به خاطر معلوليتش هيچ کس حاضر به ازدواج با او نشده است. اگر من با او ازدواج نکنم مي ترسم در آينده هرگز نتواند براي خود زوجي پيداکند.
البته لازم به ذکر است که منظور ما اين نيست که با افراد معلول ازدواج نکنيد، نه به هيچ وجه، ازدواج با افراد معلول نشانه ي ايثار و از خودگذشتگي است و افرادي که به آن مبادرت نمايند نزد خداوند پاداش دريافت مي کنند، بلکه منظور ما اين است که هرگز بدون عشق و به خاطر احساس گناه ناشي از معلوليت فرد با او ازدواج نکنيد.وقتي شما از روي حس ترحم و دلسوزي با کسي ازدواج مي کنيد انتظار داريد طرف مقابل به تمام خواسته ها و انتظارات شما جواب مثبت بدهد.اما همه مي دانيم که زندگي زناشويي رابطه ي بسيار پيچيده اي است که خواه، ناخواه ناملايماتي به دنبال دارد. اگر از روي ترحم و حس دلسوزي از خواسته ها و معيارهاي خود بگذريد و با فردي متفاوت با معيارهاي خود ازدواج کنيد، با اولين خللي که در روابط شما ايجاد شود زندگي شما به يک جهنم تبديل خواهد شد.
- تحمل نامهرباني از طرف کساني که ما براي آنها ايثار و از خودگذشتگي کرده ايم براي ما بسيار سخت تر است تا کساني که براي آنها کاري انجام نداده ايم.
لذا اگر از روي عشق و علاقه و صرفاً بر مبناي معيارهاي شخصي خود ازدواج کنيد تحمل مشکلات و جارو جنجال در روابط برايتان آسانتر مي شود اما اگر از روي حس ترحم و دلسوزي ازدواج کنيد تحمل ناملايمات بسيار عادي نيز برايتان سخت و دشوار مي شود.
اگر در گذشته يا حال زنداني احساس گناه بوده ايد يا هستيد و فقط به اين دليل که اگر کسي را ناراحت کنيد احساس گناه مي کنيد به جمله زير فکر کنيد:
«وقتي که از روي احساس گناه و نه از روي عشق تصميم مي گيريد که با کسي باشيد هم به آنان کم فروشي کرده ايد و هم به خودتان»
6- پرکردن خلأهاي احساسي و روحي خود
يک ازدواج حقيقتاً سالم، حس قدرداني دو طرف درگير در رابطه را نسبت به شگفتي ها و رازهاي خلقت بالا مي برد و درهاي رشد و تعالي روحي را به روي آنها مي گشايد.همچنين به هر کدام از اين دو شخص کمک مي کند که زخم هاي دوران کودکي خود را التيام بخشد و خودباوري آنها را از طريق احساس «دوست داشته شدن» و «پذيرفته شدن» از طرف شخص مقابل، بالا مي برد.اما
وقتي که زندگي را با مقادير قابل توجهي خلأ احساسي و روحي شروع مي کنيد، براي خود و همسرتان درد و رنج به همراه خواهيد آورد.
جمله بالا از يکي از بزرگترين متخصصان روابط انساني نشانه ي يکي از بزرگترين دلايل نادرست ازدواج مي باشد.
عشق به حيات انسان معني مي دهد، احساس سرور و شادماني و آرامش خاطر مي دهد و به طور کلي با هيچ چيز نمي توان جاي خالي آن را پر کرد. اما اگر از آن به منظور پر کردن خلأهاي احساس و روحي استفاده کنيم خطرناک مي باشد. بسياري از اختلافات زناشويي و طلاق ها به همين علت برمي گردد. امراض رواني و احساس پوچي در زندگي آسيب هايي هستند که متأسفانه تعداد آنها در جوامع کم نيست، اما کدام يک از يافته هاي پژوهشي حاکي از آنست که ازدواج مي تواند درمان کننده ي اين خلأها باشد.
افرادي که به دليل پرکردن خلأهاي روحي خود ازدواج مي کنند در روزهاي اوليه آشنايي تا حدودي به يک آرامش کاذب مي رسند اما بعد از مدتي کوتاه حضور همان شخص باعث افزايش احساس خلأ و تنهايي آنها مي شود.
اين افراد دائماً از يک رابطه به رابطه ي ديگر مي روند و هرگز همسر ايده آل خود را پيدا نمي کنند چون همسر ايده آل آنها وقتي يافت مي شود که ابتدا خود را سالم نموده و بتوانند اين احساس خلأ روحي خود را از بين ببرند.
اگر احساس تهي بودن مي کنيد، هيچ شخصي هر قدر هم که شما را دوست داشته باشد قادر نخواهد بود خلأ روحي شما را پر کند.
افرادي که احساس خلأ روحي و عاطفي دارند هميشه از همسر خود شکايت دارند و تصور آنها اين است که روابط آنها ارزش ادامه دادن را ندارد.
«شما مي توانيد رابطه اي مطلوب را با اين تصور که همسرتان بايد ناجي احساسي و روحي شما باشد، خراب کنيد. تنها شمائيد که مي توانيد اين جاهاي خالي را پر کنيد. تنها شمائيد که مي توانيد خود را نجات دهيد. اين معقول است که از همسر خود انتطار داشته باشيد تا به تنهايي شما نيفزايد يا شما را در التيام زخم هايتان حمايت کند و به شما عشق بورزد يا به شما بياموزد که چگونه خود را دوست بداريد، اما در نهايت اين شمائيد که بايد قهرمان خود باشيد.» (باربارادي آنجليس، 1386)
ده نوع رابطه که سرانجامي ندارند
در اين فصل شما مي آموزيد که از چه روابطي به دور باشيد روابط زيادي وجود دارند که به ازدواج منجر نخواهند شد و يا اينکه اگر به ازدواج منجر شوند به يک ازدواج ناموفق و ناخوشايند منجر مي شوند که شما بايد هشيار باشيد که به چنين روابطي وارد نشويد و يا اگر چنانچه در چنين روابطي درگير هستيد بايد سريعاً از آن خارج شويد. براي مثال يک شرط اصلي ازدواج موفق اين است که همسرتان متعلق به خودتان باشد و به غير از شما با کسي هيچ نوع رابطه اي نداشته باشد.اگر يک فرد متأهل به شما پيشنهاد ازدواج بدهد، قبول آن به معني اينست که خود را در يک روابط معيوب درگير کرده ايد.علاوه بر اين روابط معيوب ديگري نيز وجود دارند که در اين قسمت به ترتيب شرح داده مي شوند.
1- رابطه اي که در آن بيش از آنچه نامزدتان به شما عشق مي ورزد، شما به او عشق مي ورزيد.
اگر شما همواره به همسرتان تلفن مي زنيد، در محبت به او پيشقدم هستيد، در هديه دادن به او پيشقدم هستيد، اما همسرتان نسبت به شما روابط معمولي دارد و به اندازه ي شما هيجان از خود نشان نمي دهد، شما در يک رابطه معيوب گرفتار شده ايد. علت بروز چنين روابطي براي تک تک افراد با هم متفاوت است. اما آنچه مسلم است اين است که چنين شرايطي به تدريج عشق و علاقه ي شما را به همسرتان کاهش خواهد داد.ممکن است يک روز شما شديداً به او اظهار علاقه کنيد و روز ديگر او بيشتر به شما علاقه نشان دهد يعني اينکه اين شرايط در نوسان باشد، اما اگر همواره شما پيشقدم هستيد و بودن يا نبودن شما براي او فرقي نمي کند شما عاشق همديگر نيستيد. به عبارت ديگر به يک ازدواج بدون عشق وارد شده ايد و ازدواجي که در آن عشق نباشد حتماً عشقي بدون ازدواج در آن وارد خواهد شد.پس اگر در چنين رابطه اي درگير شده ايد بايد با يک روان شناس مجرب مشورت کنيدو سعي کنيد مشکل خود را از بين ببريد در غير اينصورت بايد منتظر مشکلاتي باشيد.
2- رابطه اي که در آن کمتر از آنچه نامزدتان به شما عشق مي ورزد، شما به او عشق مي ورزيد.
يکي از رازهاي مهم در مورد مردان که زنان بايد از آن آگاه باشند اين است که معمولاً مردها، زن هاي مغرور را بيشتر مي پسندند.پسرها ممکن است در دوران مجردي به دختران برونگرا تمايل زيادي نشان دهند اما براي ازدواج معمولاً به دختران مغرور و مؤدب تمايل بيشتري دارند، اما اين ايده گاهي وقت ها در بين دختران تفکرات اشتباهي را بوجود آورده است. يعني اينکه اين صفت را تعميم مي دهند و حتي در مقابل همسرشان نيز اين رفتار را نشان مي دهند.که اين موضوع نيز مانند رابطه ي قبلي مشکل آفرين مي باشد. شما بايد بعد از نامزدي به جاي غرور، مهرباني و صميميت خود را به همسرتان بيشتر کنيد اما در مقابل مردان ديگر غرور خود را همچنان ادامه دهيد. يعني اينکه اگر اين رفتار تداوم داشته باشد به تدريج عشق و علاقه ي همسرتان نسبت به شما از بين مي رود. اما در بسياري از افراد نيز اين رفتار به صورت ناخودآگاه وجود دارد يعني اينکه در مقابل اظهار عشق و علاقه همسرشان بي تفاوت هستند و هيجان چنداني از خود نشان نمي دهند. که در اين موارد علت به دوران کودکي و عوامل ناخودآگاه مربوط مي شود و جهت از بين بردن آن حتماً بايد به يک روانشناس
مجرب مراجعه کنيد.لذا چنانچه همواره منتظر هستيد که نامزدتان با شما تماس بگيرد، او به شما هديه بدهد و اظهار عشق و علاقه نمايد و شما هيجان چنداني براي انجام اين کارها نداريد بدانيد در يک رابطه ي معيوب درگير شده ايد ازدواج خود را آنقدر به تعويق بياندازيد تا اين مشکل حل شود در غير اينصورت بايد منتظر وجود مشکلاتي باشيد.
3- رابطه اي که در آن عاشق توانايي هاي بالقوه نامزد خود هستيد
برخي از افراد نامزد خود را واقعاً دوست ندارند و به او عشق و علاقه اي احساس نمي کنند بلکه به اين اميد که بتوانند او را به يک فرد دوست داشتني تبديل کنند ازدواج مي کنند.يعني اينکه تصميم دارند در رفتار و شخصيت او تغييراتي بوجود بياورند تا او به فرد مورد علاقه شان تبديل شود. حال سؤال اينجاست که اگر موفق به انجام اين تغييرات نشديد چطور؟ اما در اين رابطه خود را به جاي همسرتان قراد دهيد. اگر او از اولين روزهاي آشنايي تصميم به تغيير دادن رفتار و شخصيت شما داشته باشد نسبت به او چه احساسي پيدا مي کنيد.آيا از او متنفر و منزجر نخواهيد شد.اگر او واقعاً عاشق شماست پس چرا بايد در صدد تغيير شما باشد. در واقع او عاشق خود واقعي شما نيست بلکه عاشق خود ايده آل يا آرماني شماست که قصد دارد شما را به آن تبديل کند.اين نوع روابط معمولاً با مشکلات زيادي مواجه مي شوند که يکي از نمونه هاي آن اين است که جاذبه ي جنسي خود را نسبت به او از دست مي دهيد چون براي او نقش مامان يا بابا را بازي مي کنيد نه نقش معشوق را. و در نهايت نيز نسبت به او عصباني خواهيد شد چون رؤيايي را که در سر داريد به حقيقت نمي پيوندد.
راه حل مشکل: وقتي با کسي رابطه اي را آغاز مي کنيد، اطمينان حاصل کنيد به کسي که «امروز»هست، عشق مي ورزيد و احترام مي گذاريد و از بودن با کسي که هست لذت مي بريد. اشکالي ندارد اگر مايل باشيد تا در برخي جهات شاهد رشد شخصي او نيز باشيد.اما بايد به همانگونه که «هست»از او رضايت داشته باشيد. اگر به اين اميد هستيد که همسر خود را تغيير دهيد، تا بتوانيد با او خوشبخت باشيد، ديگر عشق نورزيده ايد، بلکه قمار مي کنيد. (باربارادي آنجليس، 1386)
4- رابطه اي که در آن مأموريت نجات همسرتان را به عهده داريد.
برخي از افراد هستند که ذاتاً در جستجوي کمک کردن و نجات ديگران هستند اين افراد بيشتر به روابطي که بتوانند به فردي کمک کنند وارد مي شوند. اين ويژگي گر چه صفتي نيک و پسنديده است و يکي از فضائل انساني محسوب مي شود اما هدف ازدواج نمي تواند باشد.در واقع اين افراد ترحم را با عشق اشتباه گرفته اند. کمک کردن به يک فرد معتاد و يا الکلي براي نجات دادن او عمل بسيار خوب و انساني محسوب مي شود اما اگر به قصد کمک کردن و نجات دادن با او ازدواج کنيد در يک رابطه ي معيوب وارد شده ايد. چون وقتي که شما فقط به قصد کمک کردن و نجات با او ازدواج مي کنيد يک نوع احساس برتري به شما دست خواهد داد و اين احساس مانع از ايجاد صميميت و عشق و علاقه بين شما مي شود. البته در برخي موارد وارد شدن به اين نوع روابط در ابتدا به قصد ازدواج نبوده است بلکه فرد بيشتر با انگيزه کمک کردن و نجات دادن به اين نوع رابطه وارد شده است اما به تدريج روابط عميق تر گشته و نهايتاً به ازدواج منجر گشته است. افرادي که به اين نوع روابط وارد مي شوند کساني هستند که نياز به بزرگي و برتري جويي دارند و با اين نوع ازدواج کردن اين نياز آنها برآورده مي شود اما در اين نوع روابط عشق و علاقه و صميميت واقعي بوجود نمي آيد بلکه ترحم جاي عشق را مي گيرد.
5- رابطه اي که در آن به نامزد خود به عنوان يک الگو يا آموزگار نگاه مي کنيد.
يکي از شروط موفقيت در زندگي زناشويي اين است که هر دو با هم صميمي باشند و احساس صميميت زماني بوجود مي آيد که هر دو در کنار هم را حت باشند. اما شما وقتي با همسرتان کاملاً احساس راحتي مي کنيد که بين شما و همسرتان فاصله ي زيادي وجود نداشته باشد. اگر در زندگي مشترک احساس کنيد که همسرتان از مقام و موقعيت به مراتب بالاتري نسبت به شما برخوردار است اين موضوع هر گونه احساس اختيار و قدرت را از شما سلب خواهد کرد.اگر شما يک فرد معمولي و عادي باشيد اما با يک شخصيت موفق اقتصادي و يا مدير عامل يکي از شرکت هاي بسيار بزرگ ازدواج کنيد به شما احساس غرور و شادماني زيادي دست خواهد داد و از بخت و شانس خود احساس خرسندي مي کنيد اما احساس خوشبختي و شادماني شما به دليل دوست داشتن و عاشق بودن اونيست بلکه به اين علت است که احساس مي کنيد بسيار خوش شانس و خوش اقبال بوده ايد. شما زماني با او احساس صميميت کامل پيدا مي کنيد که مقام و موقعيت شما در حد او يا مقداري پائين تر از او باشد. اما اگر بين شما فاصله زيادي وجود داشته باشد شما نمي توانيد به طور کامل با او صميمي شويد چون دائماً به فکر تقليد کردن رفتار و شخصيت او هستيد و اين طور تصور مي کنيد که او از شما با هوش تر است، بيشتر از شما مي داند، و بنابراين حاضريد هر کاري بکنيد تا بيشتر به او شبيه شويد.
لذا اگر چنانچه تصميم به ازدواج با رئيس خود داريد و يا دانشجويي هستيد که مي خواهيد با استاد خود ازدواج کنيد بايد به اين موضوع واقف باشيد که لازمه زندگي مشترک احساس صميميت مي باشد. همسر شما در محيط کار و دانشگاه، رئيس يا استاد شما مي باشد و احترام او براي شما لازم و ضروري است اما در محيط خانه او همسر شماست و ضمن رعايت احترام کامل بايد نسبت به يکديگر راحت باشيد و به جاي اينکه او را الگوي خود بدانيد بايد خود را مشاور او بدانيد.
6- رابطه اي که عاشق چهره ي ظاهري نامزد خود شده ايد
ويژگيها و خصوصياتي که انسان ها به دليل آنها عاشق همديگر مي شوند بسيار متنوع مي باشد.افرادي که براي مشاوره ازدواج به نزد من مراجعه مي کنند گاه ويژگيها و خصوصياتي را بيان مي کنند که از دست آنها عصباني مي شوم. موهاي طلايي، چشمان آبي، مهارت در موسيقي، مهارت در تايپ، و... اينها ويژگيهايي هستند که افراد به دليل آنها عاشق شده اند. «در اولين روز ورود به دانشگاه از يکي از همکلاسيهاي خود که چشمان آبي داشت خوشم آمد از او خواستگاري کردم و با او نامزد شده ايم» «جهت تايپ پايان نامه به يک مؤسسه خدمات تايپي مراجعه کردم، تايپيست بسيار مسلطي داشت از او خوشم آمد و با هم نامزد شده ايم». «به علت مهارت در موسيقي يکي از همکلاسيهايم عاشق او شدم، از او خواستگاري کردم و با هم نامزد شديم». اينها و صدها مورد اين چنين دلايل عاشق شدن برخي افراد مي باشد.اما اين افراد بايد به اين سؤال پاسخ دهند مگر چشم هاي آبي و يا موهاي طلايي تا چه مدت براي شما جذاب و دوست داشتني هستند.آيا اين خصوصيات مي توانند حفظ يک رابطه ي مادام العمر را براي شما تضمين کنند. اما از همه اينها بدتر نيز وجود دارد.چند ماه قبل دو پسر و دختر براي مشاوره ازدواج به من مراجعه کردند که هيچگونه علائم و شباهتي از نظر رفتار و ويژگيهاي شخصيتي بين آنها وجود نداشت، علاوه بر اين تعدادي از علائم هشدار دهنده و تهديد کننده ي روابط نيز وجود داشت که هيچکدام متوجه آنها نمي شدند.اما هر دو شديداً بر ازدواج خود اصرار داشتند. مي دانيد نقطه اشتراک آنها چه بود؟ کمي فکر کنيد! بله هر دو از طرفداران پرو پاقرص يک تيم ورزشي بودند. اينها کساني هستند که ازدواج را خيلي سطحي مي گيرند. از آنها سؤال کردم در گذشته تيم هاي ورزشي زيادي وجود داشتند که الآن هيچ اثري از آنها وجود ندارد. اگر تيم مورد علاقه ي شما نيز روزي از بين رفت. آنوقت چه اشتراکات ديگري با هم داريد. هيچ کدام جوابي نداشتند.
کساني که بر اساس چشم هاي آبي، موهاي طلايي، مهارت در تايپ، مهارت در موسيقي، تعصب به يک تيم ورزشي عاشق فردي مي شوند بايد اين سؤال را خيلي صادقانه جواب دهند اگر اين فرد، اين توانايي و يا ويژگي را نداشت باز هم مايل به ازدواج با او بوديد يا خير؟ اگر جواب منفي است بدانيد که در يک روابط معيوب هستيد که بايد قبل از ازدواج در مورد آن فکر کنيد و در غير اينصورت منتظر بروز مشکلاتي باشيد.
7- رابطه اي که در آن با نامزدتان از تفاهم جزيي برخورداريد
آيا تا به حال برايتان اتفاق افتاده است که با فردي در يک پروژه فعاليت مشترک داشته باشيد، بعد از مدتي احساس مي کنيد که تمايل داريد با هم ازدواج کنيد. اما آيا فقط داشتن عقايد مشترک در آن پروژه به خصوص، براي ازدواج مادام العمر کفايت مي کند. متأسفانه از اين نوع ازدواج ها در دانشگاهها زياد به چشم
مي خورد. تعدادي دانشجو براي برگزاري يک سمينار يا همايش علمي با هم فعاليت مي کنند و چند روز بعد از مراسم افرادي که با هم نقاط مشترکي دارند از يکديگر خواستگاري مي کنند. البته شناختي که از اين طريق حاصل مي شود شناختي خوب و مناسب مي باشد و شرکت در اين فعاليت ها يک راه مناسب براي شناخت قبل از ازدواج مي باشد اما اگر شما فقط در مورد نحوه ي اجراي برنامه ها با فردي اشتراک عقيده داشتيد، اين نقطه اشتراک براي ازدواج کافي نيست شما به شناخت هاي بيشتر و نقاط اشتراک بسيار زيادتري نياز داريد و تا زماني که نسبت به وجود آنها مطمئن نيستيد نبايد خود را در يک رابطه وارد کنيد.
اگر در چنين رابطه اي درگير شده ايد بايد از خود سؤال کنيد که سواي اين نوع فعاليت به خصوص در چه زمينه هاي ديگري بين شما اشتراک عقيده وجود دارد؟ اگر از جنبه هاي ديگر نيز بين شما اشتراک عقيده وجود دارد و آن فرد نيازهاي روحي شما را ارضاء مي کند مي توانيد به رابطه ي معيوب وارد شده ايد و قبل از ازدواج بايد با يک روان شناس مجرب مشورت نمائيد.
8- رابطه اي که در آن نامزدتان را از روي سرکشي و تمرد انتخاب مي کنيد
متأسفانه بسياري از پدر و مادرها نحوه ي نصيحت کردن فرزندان خود را نمي دانند. در نصيحت کردن هميشه بايد طوري عمل کنيدکه حساسيت طرف مقابل برانگيخته نشود.چون شما وقتي کسي را نصيحت مي کنيد به طور ناخودآگاه احساس برتري خواهيد کرد و اين احساس برتري باعث مي شود که طرف مقابل حساس شده و ضمن عدم پذيرش نصيحت هاي شما سعي در رفتار در جهت مقابل آن را دارد. برخي والدين بويژه در سنين جواني که فرد در جستجوي احساس استقلال مي باشد طوري با او برخورد مي کنند و طوري او را نصيحت مي کنند که شخصيت فرد را به طور کامل زير سؤال مي برند، لذا اين رفتار باعث مي شود که فرد براي انتخاب همسر خود برخلاف انتظارات والدين رفتار نمايد. براي مثال حجاب دختران يک ويژگي و صفتي است که ذاتاً مورد توجه پسران قرار مي گيرد.و هر پسري فطرتاً تمايل دارد که همسرش با حجاب باشد و در معيارهاي انتخاب اين ويژگي را جزء صفات اصلي محسوب مي کند اما متأسفانه برخي والدين آنقدر بر روي اين ويژگي تأکيد مي کنند که فرزندان برخلاف تمايل ذاتي و فطري خود و صرفاً براي تمرد از دستور والدين اين ويژگي را در نظر نمي گيرند.والدين بايد در رفتار با فرزندان خود هرگز به صورت آمرانه رفتار نکنند بلکه با ذکر خاطراتي از زندگي خود و مشکلاتي که با آنها مواجه شده اند فرزندان خود را راهنمايي کنند. لذا اگر چنانچه برخلاف تمايل ذاتي و دروني خود و صرفاً جهت سرپيچي از دستورات والدين خود اقدام به انتخاب همسر نموده ايد بدانيد که در يک رابطه معيوب وارد شده ايد. اگر هنوز ازدواج نکرده ايد، ازدواج خود را به تعويق بياندازيد و با مشورت با يک روان شناس مجرب از صحت انتخاب خود مطمئن شويد در غير اينصورت ممکن است با مشکلاتي مواجه شويد.
9- رابطه اي که در آن نامزدتان را به عنوان عکس العملي در قبال نامزد يا همسر قبلي خود انتخاب کرده ايد.
شکست در ازدواج همواره براي انسان از نظر روحي مشکلات زيادي به وجود مي آورد.و به اشتباهات ديگري منجر مي شود. يکي از اين اشتباهات تعجيل در ازدواج مجدد براي رهايي از احساسات ناخوشايد گذشته مي باشد. اما يک مشکل بزرگ ديگري که ايجاد مي کند اين است که باعث مي شود تمام خصوصيات همسر گذشته شما براي شما بد جلوه کنند.هر انساني هم خصوصيات خوب و هم خصوصيات بد دارد اما وقتي شما در يک ازدواج با شکست مواجه مي شويد خصوصيات خوب او نيز به علت تداعي با احساسات ناخوشايند بد جلوه مي کنند و شما به منظور رهايي از اين شرايط ممکن است همسري کاملاً متفاوت انتخاب کنيد. يعني اينکه در اينجا شما به دنبال آن نيستيد که چه فردي براي شما مناسب است و اين فرد چه ويژگيهايي بايد داشته باشد بلکه به دنبال اين هستيد که اين فرد جديد کاملاً با خصوصيات همسر قبلي شما متفاوت باشد.اما اگر در ازدواج خود شکست خورديد و از نامزد يا همسرتان جدا شديد به جاي اينکار بايد مدتي صبر کنيد تا از روابط ناخوشايند گذشته راحت شويد و اين بار بر اساس فکر و انديشه انتخاب کنيد و در انتخاب جديدمعيارهاي خود را در نظر بگيريد تا فرد مناسبي را انتخاب کنيد لذا اگر در اين شرايط هستيد و احساس مي کنيد که همسري کاملاً متفاوت با همسر قبلي خود انتخاب کرده ايد بايد از خود بپرسيد آيا اين انتخاب آزادانه و از روي عقل و منطق بوده است و يا اينکه اجباري و به منظور جبران ازدواج ناخوشايند قبلي انجام گرفته است.اگر احساس مي کنيد که همسري کاملاً متفاوت با همسر قبلي خود انتخاب کرده ايد احتمالاً در روابط معيوبي وارد شده ايد که بايد با مراجعه به يک روان شناس از بروز مشکلات بعدي جلوگيري نمائيد.
10- رابطه اي که در آن نامزد شما در دسترس شما نيست.
افرادي که با همسر خود احساس صميميت واقعي ندارند و يا اينکه عاشق فرد ديگري بوده اند اما موفق به ازدواج با او نشده اند و به ناچار با فرد ديگري بدون وجود عشق و علاقه ئ واقعي ازدواج کرده اند بعد از ازدواج نيز ممکن است روابط خود را با جنس مخالف ادامه دهند.اين افراد از نظر روحي ارضاء نمي شوند و براي ارضاء روحي خود در جستجوي روابط با افراد ديگري غير از همسرشان هستند.اما اين روابط هرگز به ازدواج منجر نمي شوند و اگر هم به ازدواج منجر شوند به ازدواج هاي ناخوشايند منجر مي شوند چون در واقع يک رابطه ي مثلثي بوجود مي آيد و فردي که خود را در اين رابطه وارد نمايد در يک رأس مثلث قرار مي گيرد که عشق و علاقه ي همسرش بين او وزن قبلي در نوسان مي باشد.يک رابطه مطلوب رابطه اي است که مانعي براي ازدواج وجود نداشته باشد يعني اينکه پاي شخص ديگري در کار نباشد.افرادي که داراي نامزد يا همسر هستند و يا با کسي ارتباط دارند نمونه هايي از افرادي هستند که در دسترس نيستند.در دسترس کسي است که منعي براي ازدواج با شما نداشته باشد، با هيچ کس ديگري درگير نباشد، متأهل نباشد،نامزد نداشته باشد، به طور ثابت با کسي نباشد، تنها باشد، مجرد باشد و تماماً مال شما باشد.
پس از وارد شدن به رابطه با افرادي که براي ازدواج با آنها مانعي وجود دارد بايد پرهيز کنيد.اگر در چنين روابطي وارد شديد بدانيد که ارزش و منزلت خود را پائين آورده ايد و به چيز بسيار کمتر از آنچه استحقاق آنرا داريد بسنده کرده ايد.