جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
جوانى امام على (عليه السلام)، الگويى براى جوانان
-(1 Body) 
جوانى امام على (عليه السلام)، الگويى براى جوانان
Visitor 362
Category: دنياي فن آوري
مى گويند بايد از حضرت على (ع) الگو بگيريم! اما چگونه؟!... من يك جوان هستم! يك جوان با خصوصيات خاص دوران جوانى! يك جوان با شور و نشاط خاص اين دوران كه به خنده و تفريح، به شور و احساسات نياز دارد و به الگويى كه مرا به شور آورد!
با تمام اين حرف ها، باز هم بهترين الگو براى تو و براى همه، مولاى متقيان است: و به خصوص جوانى شان!
جوانى حضرت على (ع)؟!

الگو گرفتن يك الگو

بله! خود اميرالمومنين هم در جوانى شان، الگو داشته اند. الگوى شان هم پيامبر (ص) بوده است. على (ع) از شش سالگى همراه و همراز پيامبر و در خانه ايشان زندگى مى كرده اند و در همه امور زندگى شان، حتى جزيى ترين مسايل هم به پيامبر اقتدا مى نمودند. يعنى خود ايشان هم از يك انسان كامل و والاى ديگر، الگو مى گرفته اند.
اما چگونه؟!
پيامبر اكرم (ص) و على (ع) همواره با هم بودند، از هنگام عبادت و خلوت در غار حرا گرفته تا مراحل مختلف دعوت خويشان، دعوت عمومى در خانه خدا و حتى سفرهاى تبليغى پيامبر. على (ع) هميشه اول صبح به ديدار پيامبر مى رفت و آنگاه يكديگر را شاداب و در آغوش مى كشيدند و احوال هم را مى پرسيدند. آن دو بزرگوار اوقات زيادى از شبانه روز را در كنار هم به كار و تلاش مى پرداختند و گاه على (ع) خالصانه عرق از پيشانى پيامبر (ص) پاك مى كرد و ايشان نيز صميمانه از او تشكر مى نمود.
على (ع) خود در اين باره مى فرمايند: «پيامبر (ص) مرا در دامن خود پروريد. من كودك بودم، پيامبر مرا چون فرزند خود در آغوش گرمش مى فشرد و در استراحتگاه مخصوص خود جاى مى داد... هرگز نيافت كه من دروغى بگويم و در كردار من اشتباهى رخ دهد. من همچون بچه شترى تازه كه پيوسته به دنبال مادرش هست، به دنبال او مى رفتم، او هر روز نكته هاى تازه اى از اخلاق را براى من آشكار مى ساخت. و مرا فرمان مى داد كه در خط او حركت كنم. آن حضرت مدتى از سال در كوه حرا به سر مى برد و كسى جز من او را نمى ديد... من نور وحى و رسالت را مى ديدم و بوى خوش و دل انگيز نبوت را احساس مى كردم. موقعيتى كه من در محضر رسول الله داشتم براى هيچ كس نبود.»
بسيار خوب! تمام اين حرف ها درست! اما حضرت على، پيامبر را مى ديده اند، وجودشان را لمس مى كرده و به ايشان اقتدا مى كرده اند اما من چه؟! من كه حضرت على را نمى بينم، چگونه مى توانم از ايشان الگو بگيرم؟
تاريخ كه روح، افعال و رفتار اميرالمومنين را ديده و نقل كرده است. از او استفاده كن! از ديدگان تاريخ!
آرى! مگر نمى گفتى الگويى مى خواهى كه تو را به شور بياورد. آنچه مى تواند يك جوان را به شور بياورد، ديدن حماسه آفرينى ها و شورمندى هاى كسى است كه به او علاقه مند است. حال چه كس ديگرى به اندازه اميرالمومنين، حماسه آفريده است. در همان كودكى كه مصادف بود با آغاز بعثت پيامبر، كودكانى كه به تحريك مشركان، پيامبر را آزار مى دادند و سنگ مى پراندند، با شجاعت از اطراف پيامبر دور مى كرد. چه كسى، شب را در بسترى پرخطر به جاى ديگرى به جاى محبوبش خوابيده و از آن شب به عنوان لذت بخش ترين شب عمرش ياد كرده است؟ مگر رشادت هاى اميرالمومنين را در جنگ بدر نشنيده اى؟! آن هنگام او فقط 25 سال داشته است و به گفته مورخين نيمى از كشته شدگان اين جنگ با ضربه شمشير على (ع) از پاى درآمده بودند. مى دانى در جنگ احد زمانى كه على (ع) 26 سال داشت، آنجا كه در همان اوايل جنگ پرچمدار لشكر دشمن را به خاك انداخت و بعد هم هنگامى كه پيامبر در خطر محاصره بود پروانه وار به دور آن حضرت مى چرخيد و از وجود مباركشان محافظت مى كرد همه مردم چه ندايى را از آسمان شنيدند:
«لا فتى الا على، لا سيف الا ذوالفقار»
«على از همه جوانها بهتر است و ذوالفقار او از همه شمشيرها برنده تر»
اما جنگ خندق و شجاعت بى همتاى على (ع) و داوطلب شدن ايشان جهت مبارزه با عمروبن عبدود يكى از نيرومندترين مردان عرب، آرى همانجا بود كه پيامبر به واسطه اخلاص على (ع) در اين مقابله بى نظير فرمود:
«ضربه على يوم الخندق، افضل من عباده الثقلين»
به راستى كه چنين جمله اى در وصف هيچ دلير مرد ديگرى بيان نشده! در آن زمان اميرالمومنين 28 سال بيشتر نداشت!
در جنگ خيبر نيز هنگامى كه تمام مردان با تجربه و جنگ ديده سپاه اسلام، شكست خورده بازگشتند، على (ع) به ميدان آمد و با فتح قلعه محكم و مقاوم خيبر آن پيروزى بزرگ را براى اسلام به ارمغان آورد.
به راستى كه هيچ جوان ديگرى، چنين جوانى پرشور و هيجان انگيزى نداشته است.
همه مردان بزرگ تاريخ بشريت و پيشاپيش همه آنان على (ع) در دوران جوانى از رموز موفقيت خود بهره برده، راه هاى پرپيچ و خم آن را با درخشندگى پشت سر نهاده، توانسته اند كارهاى بزرگى را به انجام رسانند.

تفريح و شادى على (ع)

مى دانى اى دوست عزيز: من هم حرف هاى تو را مى پذيرم. اما جنگ و شور و حماسه فقط بخشى از زندگى انسان است. چيزهاى ديگرى هم هستند كه آدمى بايد به آنها هم توجه كند. الگوى كامل، بايد در آن زمينه ها هم حرف براى گفتن داشته باشد. اين طور نيست؟
حتما همين طور است. و من به تو مى گويم كه اميرالمومنين در آن موارد هم، الگويى قابل قبول و كامل ارايه مى دهد. آخر تو درباره زندگى اميرالمومنين چه فكر كرده اى؟
فكر مى كنى تمام زندگى حضرت على(ع) در جنگ و عبادت خلاصه شده؟
يعنى اين طور نبوده است؟!
نه كه نبوده است! حضرت على(ع)، مردى خوش رو و خندان بوده اند. هميشه تبسم خوش آيندى بر لب داشته اند كه دل مومنان را شاد مى كرده است. ايشان تفريح هم مى كرده اند. منتها تفريح در ديدگاه على(ع) ولگردى و اتلاف وقت يا روز را به شب رساندن نبود.
پس تفريح على (ع) چگونه بود؟
على (ع) كار را تفريح مى دانست.
تفريح او را، مسافرت، كمك به ديگران، تحصيل و تدريس، سرودن، نوشتن، حفظ و قرائت قرآن، مباحثه، نگريستن به طبيعت و ورزش تشكيل مى داد. پرداختن به ورزش هاى شمشيربازى، پرتاب نيزه، اسب سوارى، كشتى، وزنه بردارى و شركت در مسابقات ورزشى هم براى ايشان جنبه تفريح داشته است.
چقدر جالب بوده است! احتمالا به دليل همين ديدگاه اميرالمومنين نسبت به تفريح و زندگى بوده است كه اگر سرتاسر زندگى شان را مرور كنيم، لحظه اى توقف و سكون در آن نمى يابيم. گويى حتى يك لحظه هم با لحظه قبلى شان مشابه نبوده است. و درست به دليل همين ديدگاه بود كه شوخى و خنده هم در سيره مولاى متقيان، شكل ديگرى داشت.
مگر شوخى و خنده على (ع) چگونه بود؟
اميرالمومنين اهل شوخى و مزاح بود، اما نه شوخى هاى زننده و بى مزه! بلكه مزاح هاى معنادار و آموزنده!
هر گاه كه يكى از ياران و دوستانش را غمگين و گرفته مى ديد، با شوخى او را خوشحال مى كرد تا اندكى از اندوهش كم شود. از همه مهمتر اين كه، شادى على (ع) هنگامى بود كه يك كافر، مسلمان مى شد. جنگى به پيروزى ختم مى شد، غذايى به فقير مى رساند، دل غمديده اى را شاد مى كرد، مشكلى را از كسى مرتفع مى كرد و كودك يتيمى را ذوق زده مى نمود. نكته ديگر هم اين بود كه مولاى متقيان در شوخى هايش مراقب و محافظ حدود شرعى بود تا حتى به شوخى دروغ نگويد، دل مومنى را نشكند يا با زن و دختر نامحرمى، شوخى ننمايد.

على و ارتباط با زنان و دختران

به طور مثال همين چگونگى ارتباط داشتن با زن ها و دخترهاى نامحرم در جامعه، يكى از معضلات امروز ما جوان ها است. به خاطر اين كه نه الگوى مناسبى در مورد آن ارايه شده و نه ديدگاه دين در مورد آن به خوبى مشخص و تبيين شده است. تازه تندروى ها و كج روى هاى گروه ها و طبقات گوناگون در مرحله عمل را هم به آن اضافه كنيد.
اگر به سيره اميرالمومنين دقت كنى، مى بينى كه حضرت على (ع) در سنين جوانى با زنان سالخورده اسلام سلام و احوالپرسى مى نمود ولى با دختران و زنان جوان نه! حتى سلام هم نمى كرد. در حالى كه پيامبر در همان زمان با زنان و دختران هم سلام و احوالپرسى مى كردند. چون زمانى كه على(ع) 20 ساله و در عنفوان جوانى چنين عمل مى نمود، پيامبر اكرم (ص) قريب 50 سال از عمر شريفشان مى گذشت، بنابراين از آنجا كه احتمال پيش آمدن گناه دست كم براى طرف مقابل دور از ذهن نبود، على (ع) اين تربيت شده مكتب پيامبر به عنوان يك جوان سعى داشت مسايل ارتباطى و حدود بين دختر و پسر يا به عبارتى زن و مرد را مراعات كند. هر چند وجود نازنين آن حضرت مبرا و پاكيزه از هرگونه آلودگى بود.
از طرفى پيامبر سه دختر جوان به نام هاى زينب، ام كلثوم و فاطمه در خانه داشتند. حضرت على (ع) با اين كه از كودكى به اين خانه رفت و آمد داشتند، اما در اين رفت و آمدها نهايت دقت را به عمل مى آوردند. در حالى كه همين على (ع) در دوران خلافتش، وقتى كه حدود 60 سال سن داشت و همسر شهيدى را نيازمند كمك ديد، به يارى او شتافت.
پس در ارتباط با افراد نامحرم، چيزى كه بيش از عوامل ديگر اهميت دارد نيت و انگيزه طرفين و از همه مهمتر عدم امكان وجود مفسده در اين ارتباط براى هر دو نفر است!
يارى رساندن به نيازمند و در طلب رضاى خدا آن هم در حد ضرورت مطلوب است و ليكن اين سيره جداى از بهانه جويى براى آشنايى و استمتاعات و لذت جويى و هرگونه آلودگى ديگر است.به راستى كه كسى چون حضرت على (ع)، در سنين جوانى اش و در ريزترين حركات و رفتارهايش بهترين الگوى نسل جوان ماست.
منبع: روزنامه جوان
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image