مرجع عاليقدر و فقيه اهل بيت (عليهم السلام) حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي (قدس سره الشريف) در روز بيستم صفر 1315 در نجف اشرف در خانواده علم و تقوا پا به عرصه وجود نهاد .
تعليم و تربيت
نخست نزد پدر بزرگوارش آيتالله سيد شمسالدين محمود حسينى مرعشى نجفى (متوفى1338ق)، که خود از علماى بزرگ آن زمان به شمار مىآمد، و نيز شيخ مرتضى طالقانى، شيخ محمدحسين اصفهانى، حاجيه خانم بىبى شمس شرفبيگم طباطبايى، جدّه مادرى خود، مقدمات علوم را بياموخت.علم تجويد و قرائت قرآن کريم و تفسير را از پدر خود و ميرزا ابوالحسن مشکينى، شيخ محمدحسين شيرازى، سيد هبةالدين شهرستانى و سيد ابراهيم شافعى رفاعى بغدادى. علم انساب را نيز از پدر و سيد رضا موسوى غُريفى صائغ بحرانى، و برادر او، سيد مهدى غُريفى.فقه و اصول را از پدر، شيخ مرتضى طالقانى سيد محمدرضا رفسنجانى، شيخ غلامعلى قمى، ميرزا ابوالحسن مشکينى، سيد آقا شوشترى، ميرزا محمدعلى کاظمينى، شيخ عبدالحسين رشتى، ميرزا آقا اصطهباناتى، شيخ موسى کرمانشاهى، شيخ نعمت الله لاريجانى و سيدعلى طباطبايى يزدى، علوم رياضى و هيئت را از شيخ عبدالکريم بوشهرى، سيد ابوالقاسم موسوى خوانسارى، دکتر عندليب زاده، ميرزا محمود اهرى، آقا محمد محلاتى، شيخ عبدالحميد دشتى، ميرزا احمد منجم و سيد کاظم عصار.علم طب را از پدر، محمدعلى خان مؤيد الاطباء.علم رجال و درايه و حديث را از پدر، سيد ابوتراب خوانسارى، ميرزا محمد تهرانى، شيخ عبدالله مامقانى و ميرزا ابوالهدى کرباسى. فقه و اصول استدلالى را از بزرگترين استاد اصول در نجف اشرف، شيخ ضياءالدين عراقى، سيد احمد بهبهانى، شيخ احمد کاشف الغطاء، شيخ على اصغر ختائى تبريزى، شيخ محمدرضا مسجدشاهى. مدت سه سال نيز در سامرِّا و کاظمين دوره تکميلى فقه و حديث و رجال را از سيد حسن صدر آموخت؛ و اصول را از شيخ مهدى خالصى فراگرفت و مجدداً به نجف بازگشت و علم کلام را از پدر خود و شيخ محمد جواد بلاغى و شيخ محمد اسماعيل محلاتى و سيد هبةالدين شهرستانى آموخت.
آيتالله مرعشى يکى از معدود علمايى است که از استادان زيادى کسب فيض کرده است. او در بسيارى از علوم سرآمد اقران خود بود. استادان ايشان در شمار برجستهترين استادان حوزه علميه نجف اشرف ـ که در آن زمان بزرگترين مرکز علمى جهان تشيع به شمار مىرفت ـ قرار داشتند. ديرى نپاييد که با بهره گيرى از استادان خود، به اخذ درجه اجتهاد ـ که بالاترين درجه علمى حوزههاى علميه است ـ نايل گرديد.
سلسه نسب ايشان با 33 واسطه به حضرت امام زين العابدين على بن الحسين (ع) مىرسد. نسب سادات مرعشى از معتبرترين سلسله نسبهاى سادات به شمار مىآيد که بيشتر در شهرهاى قم، تهران، رفسنجان، دماوند، قزوين، مازندران، خوزستان و آذربايجان سکونت داشتهاند.
آيتالله مرعشى چند سال پس از نيل به مقام رفيع اجتهاد، در سال 1342ق/1924م به ايران سفر کرد و پس از تشرف به مشهد مقدس، به تهران رفت و در آنجا لحظهاى از تحقيق و استفاده از استادان برجسته بازنماند و از بزرگانى چون شيخ عبدالنبى نورى، شيخ حسين نجمآبادى و ميرزا طاهر تنکابنى بهره گرفت.
بيشتر نياکان ايشان عالمانى دين پژوه يا پزشکانى حاذق و يا حاکمانى صالح و با تدبير بودند. بيش از دويست سال حکومت طبرستان آن روز (مازندران و گلستان فعلى) دردست اجداد ايشان بوده است. سيد قوامالدين مرعشى، معروف به ميربزرگ ، سرسلسله سلاطين مرعشى طبرستان در سده هشتم هجرى است که قبر شريفش در شهر آمل در ايران زيارتگاه اهل آن ديار است.
سرانجام در سال 1343ق/1925م به قم رفت و به دعوت و درخواست آيتالله العظمى حاج شيخ عبدالکريم حائرى يزدى، مؤسس حوزه علميه قم، در آنجا سکونت اختيار کرد. از همان سال به عنوان مدرس رسمى درجه اول حوزه علميه برگزيده شد. ديرى نپاييد که در شمار مراجع تزرگ تقليد درآمد و ميليونها نفر از شيعيان کشورهاى مختلف، از جمله ايران ، عراق ، لبنان ، کويت ، احساء و قطيف عربستان، امارات عربى، بحرين، پاکستان، هند و ترکيه و بخشى از کشورهاى آفريقايى ، مانند زنگبار، از ايشان تقليد مىکردند.
تدريس بيش از شصت و هشت سال در حوزه علميه قم و نيز قبل از آن در نجف اشرف و تربيت هزاران شاگرد که هر يک خود در زمره بزرگان اسلام بوده, مي باشند , بخشي از خدمات آن عالم فرزانه به حساب مي آيد . بنياد صدها مدرسه علميه و هزاران مسجد ، حسينيه , کتابخانه و مراکز فرهنگي , رفاهي و درماني در قم و شهرستانهاي داخل و خارج کشور , و نيز احياء و اشاعه آثار دانشمندان متقدم اسلامي , همچنين تاليف و تصنيف بيش از صد اثر در علوم مختلف اسلامي به ويژه فقه , اصول , کلام تفسير , درايه , انساب و ادبيات , از ديگر خدمات ايشان مي باشد .
شاگردان :
در طول بيش از هفتاد سال تدريس ايشان در حوزه علميه قم، دانشمندان بسياري تربيت شد كه شماري از آنان از ايشان اجازه اجتهاد دريافت كردند. نام برخي از شاگردان وي؛ حضرات آيات:
شهيد حسين غفاري، شهيد حاج آقا مصطفي خميني، شهيد مرتضي مطهري، شهيد دكتر محمد مفتح ، شهيد دكتر سيد محمد بهشتي، شهيد محمد صدوقي، سيد محمد علي قاضي طباطبايي، سيد محمود طالقاني، شيخ شهاب الدين اشراقي، شيخ مرتضي حائري، حاج ميرزا جواد آقا تهراني، شيخ حسن نوري همداني، آقا موسي صدر، قدرت الله وجداني فخر، سيد مرتضي عسكري، مصطفي اعتمادي، محمد امامي كاشاني، ميرزا جواد تبريزي ، شيخ حسين نوري، سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي، شيخ علي پناه اشتهاردي، محمد تقي ستوده، شيخ محمد رضا مهدوي كني.
کتابخانه و گنجينه کتب خطي :
اين بزرگترين كتابخانه هاي كشور و در رديف كتابخانه مجلس شوراي اسلامي و كتابخانه آستانه قدس رضوي است. اين كتابخانه بسياري از كتب خطي اسلامي جهان را دارا است. بسياري از اين كتب جزو نفيس ترين و با ارزش ترين متون تاريخي است كه قرنها از عمر آنها ميگذرد. آية الله مرعشي در دوران جواني كه در حوزه علميه نجف مشغول تحصيل بود به گردآوري كتب خطي پرداخت. وي كه شاهد به غارت رفتن منابع اسلامي و نسخ خطي بود، تاب نياورد و با شهريه ناچيز طلبگي به خريد كتب خطي پرداخت تا اين ميراث فرهنگي را از دستبرد بيگانگان حفظ نمايد. گاه شبها در يك كارگاه برنج كوبي كار ميكرد، روزها روزه استيجاري ميگرفت و نماز استيجاري ميخواند، تا هزينه خريد كتب را تهيه نمايد.
آية الله مرعشي نجفي پس از مهاجرت به قم، كتب خطي را همراه خود به ايران آورد. در قم نيز به خريد نسخ خطي و كتب ارزنده اقدام كرد. پس از مدتي به دليل كمبود جا، كتابها را از منزل به كتابخانه مدرسه مرعشيه انتقال داد. پس از چندي طبقه سوم اين مدرسه به عنوان كتابخانه ساخته شد كه در نيمه شعبان 1386 ق. / 28/8/1345، با بيش از ده هزار جلد كتاب چاپي و دو هزار جلد كتاب خطي افتتاح گرديد.
استقبال روز افزون طلاب و علما براي مطالعه، كمبود فضاي مناسب براي كتابخانه و خريد كتابهاي جديد موجب شد تا ايشان كتابخانه بسيار بزرگي (كتابخانه فعلي) را تأسيس نمايد كه در نيمه شعبان 1394 ق. 12/6/1353 با حدود شانزده هزار جلد كتاب چاپي و خطي افتتاح گرديد. كتابخانه آية الله مرعشي نجفي اكنون با دارا بودن بيش از 250000 جلد كتاب چاپي و 25000 جلد كتاب خطي به مسؤوليت حجة الاسلام دكتر سيد محمود مرعشي نجفي ـ فرزند ايشان ـ در خدمت طلاب، فضلا، دانشجويان، دانش آموزان، محققان و نويسندگان ميباشد.
اين كتابخانه به خاطر نسخه هاي خطي نفيس و ارزشمند و گاه منحصر به فرد و كتب قديم مهم و كمياب مورد توجه وافر نويسندگان، دانشمندان، مراكز علمي و تحقيقاتي سراسر جهان است. اكنون اين كتابخانه شهرت جهاني دارد و با چهار صد مؤسسه، مركز علمي و كتابخانه در سراسر جهان ارتباط دارد. كهنترين نسخه خطي «زبور»، نيز در اين كتابخانه در قم نگهداري ميشود.
همچنين اين كتابخانه نخستين كتابخانه كشور به لحاظ حجم عظيم نسخههاي خطي كهن ديني و سومين كتابخانه جهان اسلام است كه 65000 عنوان نسخه خطي به زبانهاي فارسي، عربي، تركي، اردو، لاتين و سانسكريت و برخي خطوط قديم ديگر در موضوعات علوم اسلامي و غيره در آن نگهداري ميشود كه بعضاً در نوع خود منحصر به فرد است. كهنترين نسخه خطي اسلامي به خط كوفي بخشي از قرآن كريم است كه مربوط به نيمه نخست سده دوم هجري و بخشي ديگري به خط علي ابن هلال مشهور به ابن بواب مربوط به سال 392 قمري است كه بر روي پوست نگاشته شده است. كهنترين نسخه غير خطي غير اسلامي نيز مجموعهاي از زبور بر روي پوست به خط لاتين از سده دوازدهم ميلادي و بخشهايي از انجيل به خط قديم حبشي مربوط به سده دوازدهم و سيزدهم ميلادي است كه در اين مجموعه عظيم فرهنگي وجود دارد.
رهبر کبير انقلاب، حضرت امام خمينى(ره)، در بخشى از پيام خود در تاريخ 24/12/67 به دولت وقت درباره اين کتابخانه چنين مرقوم داشتهاند: «کتابخانه حضرت آيتالله آقاى نجفى مرعشى ـدامت برکاتهـ از کتابخانههاى کمنظير و شايد بتوان گفت بىنظير ايران است...» روند روبه گسترش اين کتابخانه به گونهاى است که به يارى خداوند در آيندهاى نه چندان دور در رديف نخستين کتابخانههاى جهان اسلامى قرار خواهد گرفت.
آثار و کتب :
نخستين رساله هاي علميه ايشان به نام «نخبة الاحكام» و «سبيل النجاة» بين سالهاي 1366 ق. تا 1373 ق. چاپ شد و از همان سالها مرجعيت تقليد ايشان آغاز شد. آية الله مرعشي پس از رحلت آية الله العظمي بروجردي (1340 ش.) به عنوان يكي از مراجع تقليد طراز اول شيعيان جهان به شمار ميآمد.
موقعيت علمى و اطلاعات گسترده وى در علوم و فنون مختلف، از تأليفات و آثارى که بر جاى گذارده و بيشترين آنها به عربى است آشکار مىشود از جمله کتاب ملحقات الاحقاق، در کلام و عقايد و فضايل ائمه اطهار(ع)، که در تأليف آن به بيش از پنج هزار اثر از منابع اهل سنت مراجعه شده است؛ و طيّ چهل سال به جمعآورى و تدوين اين اثر مهم پرداختهاند؛ و تاکنون 36 جلد آن به اهتمام متولى کتابخانه چاپ و منتشر گرديده است. همچنين حاشيه بر عروه الوثقى، در دو جلد؛ منهاج المؤمنين، در فقه، در دو جلد؛ تقريرات قصاص، در سه جلد، که يکى از شاگردان ايشان جمعآورى نموده است؛ طبقاتالنسّابين، که در نوع خود يکى از بىنظيرترين آثار تأليف شده در اين باره است؛ حاشيه بر کفايةالاصول، در دو جلد؛ حاشيه بر رسائل، در يک جلد؛ المشاهد و المزارات، در يک جلد بزرگ؛ اعيان المرعشيين، در يک جلد بزرگ؛ المعوّل فى امر المطوّل، در يک جلد؛ علماءالسادات، در يک جلد؛ مسارح الافکار يا حاشيه بر تقريرات شيخ مرتضى انصارى، در يک جلد؛ الفوائد الرجاليه، در يک جلد؛ کشف الارتياب، در نسب، يک جلد؛ المُجدى فى حياة صاحب المَجدى، در يک جلد؛ رفع الغاشية عن وجه الحاشية، در منطق، يک جلد؛ الردّ على مدعى التحريف، تعليقه بر عمدةالطالب، در علم نسب.
همچنين کتاب عظيم مشجرات آل رسول الله الاکرم (ص) که در برگيرنده شجره سادات ايران و ديگر کشورهاست و در چند جلد تأليف شده و متأسفانه به صورت مسودّه و ناقص است. سفرنامه اصفهان ـ شيراز ـ سامرّا و آذربايجان. تعداد عناوين آثار علمى ايشان ـ با احتساب برخى که مسودّهاند يا کامل نيستندـ بالغ بر 150 اثر است و تعدادى از آنها تاکنون چاپ و منتشر شده است.
ايشان يکى از پيشکسوتان وحدت ميان مذاهب اسلامى است. آيت الله مرعشى با ارتباط مکاتبهاى که با علماى بزرگ فرق اسلامى در کشورهاى مختلف برقرار ساخت، موفق به اخذ بيش از 450 اجازه روايت حديث گرديد. تصوير بخشى از اين اجازات به ضميمه زندگينامه هر يک از صاحبان اجازه در المسلسلات فى الاجازات، به عربى، در دو جلد بزرگ ـکه به کوشش متولى محترم کتابخانه گردآورى شدهـ چاپ و منتشر گرديده است. همچنين کتاب الاجازةالکبيرة که دربرگيرنده اسامى اجازهدهندگان به معظمله با ذکر طريق روايتى هر يک از آنها مىباشد از سوى اين کتابخانه چاپ و منتشر گرديده. نيز ايشان هزاران اجازه روايت حديث به طلاب و محصلان و استادان حوزه و ديگر واجدان شرايط ـاز سالهاى 1339ق تا آخرين روز زندگى خودـ اعطا کردهاند، که توليت محترم کتابخانه بيشتر آنها را جمعآورى کرده است. آيت الله مرعشى را شيخ الاجازه عصر خويش نيز خواندهاند.
همگام با نهضت امام (ره)
نهضت امام خميني در سال 1341 با پشتيباني مراجع تقليد همراه بود. آية الله مرعشي نجفي هماره از نهضت امام خميني حمايت كرد. بارها اعلاميه داد و به افشاگري پرداخت. ايشان در پي دستگيري امام خميني در سال 1342، با ارسال اعلاميه شديد اللحني به رژيم پهلوي، خواستار آزادي امام خميني شدند.
ايشان همراه مراجع تقليد و علماي طراز اول كشور براي آزادي امام خميني به تهران سفر نمود و در اين راه زحمت فراواني متحمل شد. ايشان در سال 1342، در پاسخ نامه جمعي از طلاب ميفرمايد:
چنان چه كراراً اين جانب عقيده خود را اظهار كرده ام، باز هم به موجب اين سؤال عرض ميكنم كه حضرت آية الله خميني ـ دامت بركاته ـ يكي از مراجع تقليد عالم تشيع هستند و از اساطين روحانيت اسلام و از مفاخر عالم تشيع.
آية الله العظمي مرعشي نامه ها و تلگراف هاي فراواني در جهت حمايت از امام خميني براي مراجع تقليد شيعه مقيم ايران و عراق ميفرستاد. ايشان پس از تبعيد امام خميني به تركيه، در سخنراني ها و اعلاميه ها اين عمل رژيم پهلوي را محكوم مينمود و براي شهداي 15 خرداد، مجلس يادبود برپا ميسازد. آية الله مرعشي هماره از انقلاب اسلامي پشتيباني مينمايد و جنايتهاي رژيم پهلوي را افشا مينمايد. ايشان پس از شهادت آية الله حاج آقا مصطفي خميني در سال 1356، براي وي مجلس ترحيمي در حسينيه خويش برپا ميكند، كه پايان اين مجلس به سر دادن شعارهاي كوبنده عليه رژيم پهلوي و دستگيري شماري از مردم پيوند ميخورد.
آية الله مرعشي در طول سالهاي تبعيد امام خميني، با ايشان در ارتباط بودند و با اوج گيري انقلاب اسلامي در سال 1356 همراه مراجع تقليد شيعه با فرستادن اعلاميه ها به هدايت نهضت ميپردازد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز ايشان هماره از نظام جمهوري اسلامي حمايت كرد و در مناسبت هاي مختلف با ارسال پيامها به تقويت نظام پرداختند.
ديدار با دانشمندان
برخى از شخصيتهايى که آيتالله مرعشى با آنها ديدار کرده است عبارتاند از: تاگور، شاعر و فيلسوف مشهور هندى، علامه رشيد رضا مصرى مؤلف تفسير المنار، شيخ طنطاوى جوهرى مصرى صاحب تفسير الجواهر، کشيش و مؤلف بزرگ انستانس کرملى در بغداد، پرفسور هانرىکربن فرانسوى.
فرازهايي از وصيت نامه الهي – اخلاقي
سفارش مي کنم اورا (فرزند ارشد ايشان جناب حجت الاسلام سيد محمود مرعشي نجفي) به دوري جستن از بي کاري و بطالت و صرف عمر عزيز در چيزهايي که نفعي ندارد . روايت شده است که : «ان الله تعالي شانه يبغض الشباب الفارغ = خداوند تعالي , جوان بي کار را دشمن مي دارد »
و سفارش مي کنم به اينکه کيسه اي که درآن خاک مرقد ائمه طاهرين (عليهم السلام) و اولاد آنان و قبور اصحاب و بزرگان را جمع آوري کرده ام , براي تيمن و تبرک با من دفن نمائيد و مقداري از آن را هم زير صورت و قدري محاذي صورت بريزند .
و سفارش مي کنم او را به اينکه لباس سياهي که در ماه هاي محرم و صفر مي پوشيدم , با من دفن شود .
و سفارش مي کنم به سجاده اي که هفتاد سال بر آن نماز شب به جا آورده ام , با من دفن شود .
و سفارش مي کنم او را به تسبيحي از تربت امام حسين (عليه السلام) که با آن در سحرها به عدد آن استغفار کرده ام , با من دفن شود .
و سفارش مي کنم به دستمالي که اشکهاي زيادي در رثاي جدم حسين مظلوم و اهل بيت مکرم او ريخته و صورت خود را با آن پاک مي کردم , بر روي سينه در کفنم بگذارند .
و سفارش مي کنم او را که پيوسته با طهارت و وضو باشد , چه آن خود سبب نور باطن و برطرف کننده آلام و اندوه ها است .
و سفارشش مي کنم که جنازه مرا رو به روي مرقد مطهر بي بي فاطمه معصومه (سلام الله عليها) قرار داده , و در اين حال يک سر عمامه ام را ضريح و سر ديگر را به تابوت بسته , به عنوان دخيل , و در اين هنگام مصيبت و داع مولاي من حسين مظلوم با اهل بيت طاهرينش را بخوانند .
و سفارش مي کنم او را که جنازه مرا در حسينيه اي که براي عزاي جدم تاسيس کرده ام قرار داده و همين عمل بستن عمامه را را تکرار کنند . بدين ترتيب که يک سرآن را به منبر سيد الشهداء (عليه السلام) و سر ديگر با به تابوت بسته و همان گونه مصيبت وداع را بخوانند .
و سفارش مي کنم او را که دامن همت به کمر زده و با اراده تمام و آهنين آماده ترويج دين حنيف و دفاع از مذهب حقه اثني عشري باشد , چه اين مذهب غريب است و با فرياد بلند آوا سر مي دهد : آيا کمک کننده اي هست که دفاع از من کند ؟ و نمي بينيم کسي لبيک گفته و ناله او را پاسخ دهد مگر عده کمي که پروردگار کوششهاي آنان را سپاسگذاري کند .
و سفارش مي کنم به کم کردن معاشرت و همنشيني , زيرا معاشرت در اين زمان هم منع دارد و هم خطر , و کم انجمني است که خالي از بهتان و غيبت در حق مومنين و عيب جويي و تحقير و ضايع کردن حقوق و برداري آنان باشد .
سفارش مي کنم او را بر صله رحم زيرا آن از نيرومند ترين اسباب توفيق و برکت در عمر و زيادي روزي است.
و سفارش مي کنم او را به مداومت اين دعا پس از ذکر رکوع خصوصا در رکعت آخر :
«اللهم صل علي محمد و آل محمد و ترحم علي عجزنا و اغثنا بحقهم»
«پروردگارا ! بر محمد و خاندانش درود فرست و ترحم بر عجز ما کن , و به حق آنان پناهمان بده و به دادمان برس»
و سفارش مي کنم کوشش کند که بدن من در همين کتابخانه دفن شود , حتي اگر در بيرون شهر قم اجل من فرا رسد .
فرزند حضرت آيت الله مرعشي مي فرمايند : اينجانب انگيزه سفارش دفن در کتابخانه را از ايشان سوال کردم که چنين بيان داشتند : «حقير با آنکه محل دفن مناسبي در حرم مطهر بي بي فاطمه معصومه (سلام الله عليها) برايم از ساليان قبل در نظر گرفته شده , لکن ميل دارم در کنار کتابخانه عمومي زير پاي افرادي دفن شوم که به دنبال مطالعه علوم آل محمد (صلي الله عليه و آله) به اين کتابخانه مي آيند .»
کرامات مرعشيه
آيت الله مرعشي نجفي و علي اي هماي رحمت (شعر شهريار)
آيت الله العظمي مرعشي نجفي بارها مي فرمودند شبي توسلي پيدا کردم تا يکي از اولياي خدا را در خواب ببينم . آن شب در عالم خواب , ديدم که در زاويه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا اميرالمومنين (عليه السلام) با جمعي حضور دارند .
حضرت فرمودند : شاعران اهل بيت را بياوريد . ديدم چند تن از شاعران عرب را آوردند . فرمودند : شاعران فارسي زبان را نيز بياوريد . آن گاه محتشم و جند تن از شاعران فارسي زبان آمدند . فرمودند : شهريار ما کجاست ؟ شهريار آمد . حضرت خطاب به شهريار فرمودند : شعرت را بخوان ! شهريار اين شعر را خواند :
علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را
که به ما سوا فکندي همه سايه هما را
آيت الله العظمي مرعشي نجفي فرمودند : وقتي شعر شهريار تمام شد از خواب بيدار شدم چون من شهريار را نديده بودم , فرداي آن روز پرسيدم که شهريار شاعر کيست ؟
گفتند : شاعري است که در تبريز زندگي مي کند . گفتم از جانب من او را دعوت کنيد که به قم نزد من بيايد . چند روز بعد شهريار آمد . ديدم همان کسي است که من او را در خواب در حضور حضرت امير (عليه السلام) ديده ام. از او پرسيدم : اين شعر «علي اي هماي رحمت» را کي ساخته اي ؟ شهريار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر داريد که من اين شعر را ساخته ام ؟ چون من نه اين شعر را به کسي داده ام و نه درباره آن با کسي صحبت کرده ام .
مرحوم آيت الله العضمي مرعشي نجفي به شهريار مي فرمايند : چند شب قبل من خواب ديدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) تشريف دارند . حضرت , شاعران اهل بيت را احضار فرمودند : ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند : شاعران فارسي زبان را بگوييد بيايند . آنها نيز آمدند . بعد فرمودند شهريار ما کجاست ؟ شهريار را بياوريد ! و شما هم آمديد . آن گاه حضرت فرمودند : شهريار شعرت را بخوان ! و شما شعري که مطلع آن را به ياد دارم خوانديد . شهريار فوق العاده منقلب مي شود و مي گويد : من فلان شب اين شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم . تاکنون کسي را در جريان سرودن اين شعر قرار نداده ام .
آيت الله مرعشي نجفي فرمودند : وقتي شهريار تاريخ و ساعت سرودن شعر را گفت , معلوم شد مقارن ساعتي که شهريار آخرين مصرع شعر خود را تمام کرده , من آن خواب را ديده ام .
ايشان چندين بار به دنبال نقل اين خواب فرمودند : يقينا در سرودن اين غزل , به شهريار الهام شده که توانسته است چنين غزلي به اين مضامين عالي بسرايد . البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله عليها) است و
خوشا به حال شهريار که مورد توجه و عنايت جدش قرار گرفته است . بلي , اين بزرگواران , خاندان کرم هستند و همه ما در ذيل عنايات آنان به سر مي بريم .
کرامات ديگر:
صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله عليها) جواني که غسلش را انجام نداده بود .
هنگامي که حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي در قم سکونت نمودند (1343 هـ.ق) در حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله عليها) نماز جماعت اقامه نمي شد .
در واقع ايشان باعث شدند تا حدود 60 سال در حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله عليها) نماز جماعت اقامه شود . يک سال قبل از رحلت معظم له بنده حقير (مولف کتاب کرامات مرعشيه) به اتفاق پدرم موقع نماز مغرب و عشا در صحن مطهر حرم حضرت معصومه (سلام الله عليها ) پشت سر ايشان اقتدا کرديم . بعد از اتمام نماز رسم مردم بر اين بود تا جهت زيارت ايشان دورش جمع مي شدند .
من و پدرم جهت زيارت ايشان جلو رفتيم و بعد از چند لحظه بنده مشاهده نمودم که جواني از دور با سرعت تمام به قصد زيارت به طرف ايشان مي آيد . وقتي نزديک شد , معظم له با آن عصاي مبارک خويش جلوي جوان را گرفته و اجازه نداند که نزديک ايشان شود . وقتي اين قضيه را ديدم براي من معما شد که چرا آقا اجازه نداده و جلوي اين جوان را گرفتند ؟ از نزديکان ايشان اين سوال را کردم و گفتند آقا فرمودند : آن جوان جنب و غسل جنابت بر گردن داشت و من دوست نداشتم با بدن نجس دستش به من برسد .
ببينيم اولياي خدا چگونه از قلب بندگان خدا آگاهي کامل داشتند. پس انبياء الهي نسبت به بندگان خدا چگونه بودند ؟ حالا خود بخوان حديث مفصل از اين مجمل .
خصوصيات اخلاقي آيت الله مرعشي نجفي از زبان فرزندش
1- ساده زيستن:
يکي از خصوصيات برجسته ايشان ساده زيستي و عدم توجه به مسائل مادي و زخارف دنيوي بود.ايشان پس از اقامت در قم و ازدواج با والده ما از نظر مالي مدتها در وضعيت بدي به سر ميبردند و مدتها اجارهنشين بودند تا اينکه کمکم با تهيه يک زمين کوچک در آن خانهاي ساختند و تا آخر عمرشان نيز در آن زندگي کردند.ايشان هيچوقت از وضعيت مالي مطلوبي برخوردار نبودند و هر آنچه به دست ميآوردند، در راه رفع حوايج مردم مصرف نموده، يا وقف ميکردند و هيچگاه مالي را به خودشان اختصاص ندادهاند. ميفرمودند: «من شب که ميخوابم هيچ پولي، هيچ اندوختهاي در جيب من نباشد ، چون ما عامل هستيم. ما بايد از اين دست بگيريم و با دست ديگر بدهيم به فقرا، ايتام ، نيازمندان و کمک کنيم به مراکز علمي ، ديني و فرهنگي، اينها مال ما نيست!» و تا آخر عمر نيز چنين بودند. شب آخري که ايشان رحلت فرمودند، همان شب به بنده ميفرمودند: «من خيلي بارم سبک است و هيچ نگراني ندارم، تنها يک چيز مرا زجر ميدهد و آن اين است که ميترسم در ايام زندگيم نوشته من يا صحبتهاي من در هر موردي باعث شده باشد که حقي ناحق شود، يا در همسايگي ما گرسنهاي بوده باشد و ما غذاي سير خورده باشيم که و الله و بالله و تالله اگر چنين چيزي بوده من آگاهي نداشتهام و نصيحت ميفرمودند که شما هم بارتان را سبک کنيد و از تجمل پرستي و خانه بزرگ و... بپرهيزيد ، که همه چيز ظرف چند دقيقه نابود ميشود.» و روزي که ايشان از دنيا رفتند، يک قبا داشتند که مشکي بود و در ايام محرم و صفر ميپوشيدند و مجموع پولي که در جيب ايشان بود، هشتصد تومان بود و هيچ اندوختهاي ، زميني يا ملکي نداشتند و هر آنچه به دستشان ميرسيد، در موارد فوق الذکر مصرف ميکردند.
2- عشق به کمال و علم:
يکي ديگر از خصوصيات ايشان علاقه و عشق بيحد و حصر نسبت به کسب علم و دانش بود. يک وقتي ايشان نقل ميفرمودند: «زماني که ما در نجف اشرف به تحصيل اشتغال داشتيم، گاهي ميشد که ما تا 40 روز اصلا گوشت گيرمان نميآمد که بخوريم، خوب آقازاده هم بوديم و رويمان نميشد برويم پيش اعلام و بزرگان آن وقت و دست دراز کنيم و گاهي آنقدر سرگرم درس بوديم که تا 24 ساعت گرسنه ميمانديم ولي اصلا توجه به اين مسائل نداشتيم.» ميفرمودند: «زماني که من در مدرسه قوام در نزديکيهاي صحن مطهر مولي امير المؤمنين در نجف اشرف به تحصيل اشتغال داشتم، با مرحوم آية الله حاج سيد ابو القاسم ارسنجاني شيرازي که از علماء بزرگ شيراز بودند، هم حجره بودم. ما گاهي گرسنه ميشديم و هيچ چيز نداشتيم بخوريم. بعضي از اعيان و اشراف آن روز هم فرزندان خود را ميفرستادند به نجف اشرف که درس بخوانند ، ولي اينها معمولا ميآمدند و درس نميخواندند و آش و پلويي راه ميانداختند و عدهاي هم از اين افرادي که دنبال دنيا بودند، دور اينها را ميگرفتند و ارتزاق ميکردند ، گاهي اينها کاهوي زيادي ميخريدند و ميآمدند در کنار حوض و برگهاي زيادي را ميريختند در حاشيه حوض و ساقههاي وسطش را ميبردند و ميخوردند. و من و آن رفيق هم حجرهام با هم ميرفتيم اين برگهاي اضافي کاهوها را مخفيانه جمع ميکرديم و با آنها سد جوع ميکرديم و هيچگاه هم به خودمان اجازه نميداديم که براي کسي بازگو کنيم، ولي آني از تحصيل و تدريس غافل نبوديم.»
3- استفاده از امکانات داخلي:
حضرت آية الله خصوصيت ديگري که داشتند، ميفرمودند: «من از روز اولي که خودم را شناختم و روي پاي خودم ايستادم، از البسه خارجي استفاده نکردهام.» و تا آخر عمرشان هم همينطور بودند و ميفرمودند: «اين يک راه مبارزه با استعمار و استعمارگران است.» حتي يک وقتي من هنوز کوچک بودم، خياط آمد و به ايشان گفت:
آقا دکمه از خارج ميآيد و براي قبا ناچاريم از آن استفاده کنيم ، ايشان اجازه ندادند و مدتي در اين فکر بودند که چه بکنند ، بعد يکي گفت بعضي از خانمها در خانه از اين قيطانهايي که به لب عبا ميدوزند، شبيه دگمه درست ميکنند و شما ميتوانيد اين را به خياط بدهيد و لذا لباسهاي ايشان هيچ وقت دگمه نداشت و از همين قيطانهايي که در داخل توليد ميشد استفاده ميکردند.
4- مداومت بر نماز جماعت:
خصوصيت ديگر ايشان، پايبندي ايشان به اقامه جماعت در حرم مطهر حضرت معصومه (س) بود.از همان زمان قديم، نزديک به 60 سال پيش ايشان مرتب سه وعده مشرف ميشدند به حرم مطهر و در آنجا اقامه جماعت ميفرمودند. صبحها نخستين زائر حضرت معصومه (س) ايشان بودند، گاهي يک ساعت قبل از اذان تشريف ميبردند پشت درب صحن و آنجا مينشستند تا فراش حرم بيايد درب را باز کند و ايشان نخستين زائر حرم باشند.در زمستانهاي خيلي سرد، تا آن زمان ميگفتند برف زيادي ميباريد که گاهي ارتفاع برف به 80، 90 سانتيمتر ميرسيد، ايشان قبل از اذان صبح، پارويي به دست ميگرفتند و از منزل تا حرم مطهر مسير را براي مردم باز ميکردند و هرگاه هم کسي ميگفت آقا شما اين کار را نکنيد ، ميفرمود: من ميخواهم ثواب کنم.
رفتار ايشان چه با اهل منزل و چه با ديگران بسيار صميمي بود و ايشان اجازه ميفرمودند که هر کس مشکلي دارد بيايد مطرح کند و ارائه طريق ميفرمودند. سينه ايشان به قول خودشان صندوق اسرار مردم بود. ايشان در غم و شادي مردم شريک بودند و در مراسم مختلف وفيات و مجالس عقد و عروسي آنان شرکت ميکردند و ميفرمودند: «من به اکثر منازل قميها قدم گذاشتهام.»
5- ارادت به اهل بيت (عليهم السلام) :
يکي ديگر از بارزترين خصوصيات اخلاقي ايشان، علاقه و اظهار ارادت و توسل و تضرع شديد نسبتبه ائمه معصومين (ع) بود. ايشان ميفرمودند از روزي که خودم روي پاي خودم ايستادم، هرگاه لباس نوي ميدوختم، نخستين بار ميبردم در حرمهاي ائمه (ع) و با ماليدن به ضريح ، آن را متبرک نموده، بعد از آن استفاده ميکردم، ساختمان کتابخانه، مدرسه، حسينيه و يا هر ساختماني که مستقيم زير نظر ايشان ساخته ميشد، وقتي گودبرداري ميکردند، ايشان مقداري از تربت سيد الشهداء (عليه السلام) را در پيهاي آن ميريختند و ميفرمودند با اين تربت من اينجا را بيمه ميکنم. و به خصوص هر وقت مشرف ميشدند به حرم، در آستانه حرم هنگام ورود خودشان را روي زمين ميانداختند و محاسنشان را روي خاکهاي درب ورودي حرم ميماليدند و به ما ميگفتند شماها مثل اينکه خجالت ميکشيد اين کار را انجام دهيد، اين خجالت باعث ميشود شما از در خانه اينها دور شويد و شما بايد کاري کنيد که ديگران هم تاسي کنند، علاوه بر اين در مجالس روضهخواني هر کجا نام مبارک ائمه معصومين (ع) برده ميشد، ايشان واقعا بياختيار اشک ميريختند و آن زمان که حالشان مساعد بود، به طور ناشناس شبهاي عاشورا کرارا در ميان جمعيتهاي عزادار ميرفتند و به سينهزني ميپرداختند و ميفرمودند من با اين سينهزني خودم را در طول سال بيمه ميکنم.
همچنين ميفرمودند من در اين مدتي که در قم هستم، هر گاه مشکلي داشتم ميرفتم حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله عليها) و چند ساعت در آنجا دخيل ميشدم و معمولا گرهگشايي ميشد. ايشان از روي عشق و علاقه خاصي که به ائمه معصومين (ع) داشتند، سعي ميکردند خودشان را خادم ائمه اطهار (ع) بدانند و سعي هم داشتند که از طريق مکتوب باشد، يعني واقعا خادم آنجا باشند. لذا داراي چندين حکم افتخاري در حرمهاي مشاهد مشرفه شامل منصب تدريس و خدمت افتخاري در حرم مطهر فاطمه معصومه (سلام الله عليها) در قم، منصب خدمت افتخاري در حرم حضرت ثامن الحجج (ع)، منصب تدريس و خدمت افتخاري در حرم سيد الشهداء (عليه السلام) در کربلا، منصب تدريس و نقابتسادات و خدمت افتخاري در حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) منصب خدمت افتخاري در حرم احمد بن الامام موسي بن جعفر (ع) معروف به شاه چراغ در شيراز، منصب خدمت افتخاري در حرم حضرت عبد العظيم حسني در شهر ري، منصب خدمت افتخاري در بقعه سيد جلال الدين اشرف از احفاد امام موسي بن جعفر (عليه السلام) در آستانه اشرفيه گيلان، و منصب خدمت افتخاري در حرم علي بن الامام محمد باقر (ع) در مشهد اردهال کاشان بودند.لذا هميشه در پايان دستنوشتههايشان مرقوم ميفرمودند: «خادم علوم آل محمد (ص)» ، «خادم اهلبيت عصمت و طهارت» .
مرحوم والد با وجود کسالتهايي که داشتند و با وجود کهولت سن، در سن96 سالگي هيچگاه از خدمتبه مردم غفلت نمينمودند و همين اواخر عمر و حتي در همين سال آخر، روزي يک مرتبه ميرفتند در حرم مطهر و آنجا درس ميدادند. هر چه ما خواهش ميکرديم آقا شما اين درس را در منزل برگزار کنيد ، نميپذيرفتند و حتي ايشان هميشه با تاکسي به حرم مشرف ميشدند. من اين اواخر به ايشان عرض کردم آقا يک اتومبيل پيکان را الآن بسياري از مردم دارند و اگر شما بخواهيد سوار شويد مسالهاي نيست.
ايشان ميفرمودند: «ميدانم ، ولي من روزي دو سه ساعت بيشتر با ماشين کار ندارم، براي چه يک ماشين و يک راننده را اسير کنم؟ من زماني سوار اتومبيل شخصي ميشوم که همه بتوانند از آن استفاده کنند.»
نرفتن سفر به حج :
فرزند ايشان مي فرمود : مرحوم ابوي ما به حج مشرف نشدند. علي¬رغم موقعيتي که ايشان در اجتماع داشتند، مرجع تقليد بودند، پول¬هاي فراواني در اختيار ايشان بود. افرادي از تجار و مقلدين ايشان مي¬خواستند با پول خودشان که حتي از پول وجوهات نيز نبود ايشان را همراه هر چند نفر که مي-خواهند به حج بفرستند ولي ايشان نپذيرفتند.
علت اين امر چه بود؟
روزي از ايشان سؤال کردم چرا با پول اين¬ها به حج نمي¬رويد؟ ايشان پاسخ دادند پسرجان من موضوع را به تو مي¬گويم. پولي که اين¬ها به من مي¬دهند نمي¬دانم چه پولي است؟ اين حج به دل من نمي¬¬چسبد. هرگاه توانستم از دست رنج خودم پولي تهيه کنم به حج مي¬روم. يکي از آقايان نشسته بود و گفت آقا مردم اين همه پول مي¬دهند و اختيار آن با خودتان است ايشان فرمود: «اين پول خمس است،سهمي از آن براي سادات و سهمي براي شهريه طلبه¬ها است لذا اين پول براي من نيست، ما مانند صراف هستيم و بايد پول را رد کنيم؛ بنابراين من هنوز مستطيع نشده¬ام. استطاعت بدني اگر لازم است استطاعت مالي هم لازم است و من هنوز از نظر مالي مستطيع نشده¬ام.»
جالب است که بدانيد پس از رحلت ايشان حدود دويست نفر به نيابت از ايشان به حج مشرف شدند.
اين افراد با شما در ارتباط بودند؟
خيلي از افرادي که من اصلاً آنها را نديده بودم به من تلفن ميكردند و ميگفتند به نيابت از ايشان به حج رفته¬اند!
آقايي از سيرجان تلفني تماس گرفت و گفت من آهنگر هستم و هر سال به حج مي¬روم و کارگري مي¬کنم و وضعم هم خوب است امسال وقتي مي¬خواستم به حج مشرف شوم يک شب خواب ديدم از پشت پرده صدايي آمد و به من گفت: تو خيلي به حج مشرف شدي امسال حج خود را به فلان شخص بده. البته من تا به حال پدرتان را نديده¬ام و عکس¬هايشان را ديدم لذا اجازه دهيد من به قم بيايم و از کنار قبر ايشان مشرف شوم.
رحلت و فراق
و سرانجام در 7 صفر سال 1411(7 شهريور 1369) در شهرستان قم , چهره در نقاب خاک کشيد.
به همين مناسبت، دولت جمهورى اسلامى ايران سه روز عزاى عمومى اعلام کرد. نيز در کشورهاى پاکستان و لبنان سه روز عزاى عمومى اعلام گرديد. پيکر مطهر آيتالله مرعشى طى مراسم باشکوهى قبل از ظهر جمعه نهم صفر/ نهم شهريور با حضور ميليون مردم ايران و مقامات بلندپايه لشکرى و کشورى و مراجع عظام، مدرسين و علماى حوزههاى علميه و نيز نمايندگان سياسى کشورهاى اسلامى در ايران تشييع گرديد. سالها قبل از رحلت ايشان، توليت آستانه مقدسه حضرت معصومه (ع) محل دفنى براى ايشان در داخل حرم و در نزديکى ضريح مطهر در نظر گرفته بود، ليکن حسب وصيتشان که مرقوم فرمودهاند: «مرا در راهروى ورودى کتابخانه ـزير پاى محققانى که براى مطالعه و تحقيق به اين کتابخانه مراجعه مىکنندـ دفن نماييد»، در راهروى کتابخانه بزرگى که خود آن را بنياد نهاد است به خاک سپرده شد.
منابع :
پايگاه کتابخانه بزرگ آيت الله العظمي مرعشي نجفي (ره)
کانون فرهنگي رهپويان وصال واحد طلاب
پايگاه صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران
فقهاي نامدار شيعه
عقيقي بخشايشي (پايگاه حوزه)
پايگاه حج (مجله زائر)