از آنجا كه دوران كودكي سرشار از تجربيات و درگيريهايي است كه به نظر والدين" مشكل" قلمداد ميشود، لازم است پيش از آن كه روي هريك از رفتارهاي كودك خود برچسب مشكل بزنيد به چند پرسش پاسخ دهيد :
از خود بپرسيد كدام رفتار بد كودك تكرار ميشود؟
توجه كنيد بدرفتاري كودك تا چه اندازه شديد است؛ به عنوان مثال اگر كودكتان به سرعت عصباني ميشود، ممكن است اين خشم، واكنش طبيعي او در برابر ناكامي باشد اما اگر كودك چنان عصباني ميشود كه ممكن است به خود يا ديگران آسيب برساند، پس لازم است كاري انجام گيرد تا حداقل از شدت اين خشم كاسته شود.
تا چه حد در برابر بدرفتاري كودك صبور هستيد؟
ممكن است شما به خاطر علايق، نيازها، يا شيوههاي خاص خودتان بخواهيد بعضي از رفتارهاي كودك را كه در نظر ساير والدين غير قابل تحمل است، تحمل كنيد و يا حتي آنها به نظر شما جالب باشند، اما مشكلات را بايد از ديد ساير بزرگسالان هم تعريف نمود. اين كه " همسايهها چه فكر ميكنند ؟ " مشكل را به خارج از مرزهاي خانواده ميكشاند. والديني كه رفتار كودك خود را در خانه ميپذيرند، ممكن است متوجه اين موضوع شوند كه سايرين آن رفتار را تأييد نميكنند. لذا به اين نتيجه ميرسند كه بايد در اين مورد تدبيري انديشيد.
بنابراين، رفتار كودك مسالهاي است كه ميتواند از ديدگاه والدين يا ديگران به صورت يك مشكل درآيد. به عنوان مثال كودكان لج بازيهاي خود را مشكل نميدانند. آنها هنوز راههاي بهتري براي كنترل خود پيدا نكرده و شيوههاي مناسب كسب رضايت را نياموختهاند.به منظور كنترل صحيح مشكلات رفتاري كودكان، والدين نيز بايد منضبطتر شوند ( انضباط به معني روند آموزش تعليماتي است كه به نظم بيشتر و كنترل خويشتن ميانجامد). پيش از آن كه رفتار كودك تغيير كند، والدين بايد رفتار خود را تغيير دهند و پيش از آن كه كودكان با انضباط تر شوند، پدران و مادران بايد" والدين منضبط تري" گردند.
الفباي نظم و تربيت
دراينبخش،خلاصهاي از پژوهشهاي رفتاري كه توسط متخصصين روانشناسي بررسي شد آمدهاست. نتايج اين تحقيقات ثابت ميكند كه در رابطه با مشكلات رفتاري كودكان، به دلايل علمي ونيز فلسفي، لازم است تا كودك را از رفتارش جدا كنيد. با " شلخته" خواندن كودكي كه اسباب بازيهاي خود را جمع نميكند، آن اسباب بازيها جمع نخواهد شد و اين برچسب، رفتار درست و مرتب را به وي نميآموزد. تنها تأثير اين گفته بر كودك شما ممكن است اين باشد كه وي تصويري نادرست از خويشتن پيدا نمايد و يك رفتار موقت، كه آن را شلختگي ناميدهايد از طريق اين برچسب به يك رفتار با ثبات و دايمي تبديل شود و احتمالاً در آينده دوباره آن كار را تكرار كند. بهترين كمك به افزايش نظم، بدون آسيب به اعتماد به نفس كودكان اين است كه بر راههاي مشخص و سازنده جهت تغيير رفتار غير اصولي وي تأكيد نماييم.
براساس اين اصل، الفباي تربيتي ما بهصورت گامهاي زير است:
گام اول: رفتار مشخصي را كه مي خواهيد تغيير دهيد، تعيين كنيد.
اگر به جاي پرداختن به موضوعات كلي، به موارد مشخصي توجه كنيد، بهتر ميتوانيد پيش برويد. به كودكتان نگوييد" مرتب باش" براي كودك توضيح دهيد كه ميخواهيد قبل از اينكه براي بازي بيرون برود، اسباب بازيهايش را جمعآوري نمايد.
گام دوم: به كـودك بـگـوييد انتظار شـما از او چيست و نحوه انجام آن را نشان دهيد.
اگر از كودك ميخواهيد كه هنگام درخواست چيزي ناله و زاري نكند، به او نشان دهيد چگونه بايد خواسته خود را بيان نمايد.وقتي قدم به قدم كودكتان را راهنمايي ميكنيد و چگونگي انجام رفتاري را نشان ميدهيد او دقيقا ميفهمد كه چه انتظاراتي از او داريد.
گام سوم: رفتار كودك خود را مورد سرزنش يا تشويق قرار دهيد نه خود كودك را.
خود كودك را ستايش نكنيد بلكه رفتاري را كه انجام ميدهد تشويق كنيد ؛ به عنوان مثال به جاي اين كه بگوييد:" حالا بچه خوبي شدي" به او بگوييد: "چقدر خوب است كه آرام نشستهاي". تحسين يا عدم تأييد خود را روي رفتار كودكان متمركز كنيد زيرا اين همان چيزي است كه بايد كنترل شود. اين توصيه در مورد رفتارهاي نامطلوب اهميت بيشتري دارد. به عنوان مثال اگر از اين كه كودكتان تختخوابش را مرتب نميكند، ناراحت هستيد به او نگوييد كه "دختر بدي هستي" به جاي آن، رفتارش را مورد نقد قرار دهيد و بگوييد از اين كه تختخواب خود را مرتب نكردي از تو ناراحت هستم.
گام چـهـارم: تـا زمـانـي كـه رفتار جديد نيازمند پشتيباني است به تشويق ادامه دهيد.
تشويق رفتارهاي صحيح كودكان، انتظارات شما از آنها را به خاطرشان ميآورد و الگوهاي صحيح رفتار را در برابرشان قرار ميدهد. اگر والدين ميخواهند آموزش مؤثري به كودكان خود بياموزند بهترين راه اين است كه انتظارات خود را از كودكان به صورت الگو و نمونه در آورند. ادامه تشويق سبب تحكيم رفتار صحيح آنها و تداوم آن ميشود.
گام پنجم: از جنگ قدرت با كودك خود بپرهيزيد.
استفاده از روش" مهلت زماني" به وسيله تنظيم زنگ يك ساعــت در مواقـعي كه به عـنوان مثال مـيخواهيد فرزند شما سريع تر به رختخواب برود، به كاهش كشمكش ميان والدين و كودك كمك خواهدكرد؛ زيرا به اين وسيله شما قدرت خود را به يك مرجع بيطرف يعني ساعت منتقل ميكنيد.
گام ششم:در صحنه حاضر باشيد.
اين بدان معنا نيست كه والدين بايد شبانه روز در كنار فرزند خود باشند، بلكه بدان معناست كه كودكان نياز به همراهي و نظارت مستمر دارند. اگر هنگام بازي كودك، والدين آنجا باشند، ميتوانند بر وقت بازي كودك نظارت داشته و به او در يادگيري رفتار صحيح در رابطه با ساير كودكان و همچنين قواعــد بازي، كـمـك كنند و به اين ترتيـب سبـب بـهبود رفتـاركودك شوند. اگر والدين نظارت و توجه كافي بر كودكان خود نداشته باشند، بسياري از خطاهاي رفتاري آنان اصـلاح نـخـواهـد شد.
گام هفتم: يادآور رفتارهاي نادرست نباشيد.
رفتارهاي نامناسب را به دست فراموشي بسپاريد و از ياد آوري آنها به كودك بپرهيزيد. ياد آوري رفتارهاي نادرست تنها منجر به ايجاد انزجار، رنجش و تنفر در كودك ميشود و احتمال تكرار مجدد آن اشتباه را بيشتر ميكند. هر آنچه كه قبلًا اتفاق افتاده، تمام شده است. تلاش جهت بناي آينده بهتر، عاقلانه تر از تكيه بر گذشته است. يادآوري اشتباهات كودكان، تنها سبب ميشود كه آن اشتباه، به عنوان الگوي كاري كه نبايد انجام شود، در ذهن آنها بماند. اما الگوي كاري را كه بايد انجام دهند به آنها نشان نميدهد. بنابراين مجدداً به الگوي غلط قبلي روي ميآورد. تنها اثر يادآوري اشتباهات كودكان تكرار اشتباهات در آينده ميباشد.
گام هشتم: داد و فرياد و تنبيه بدني سازنده نيست.
موارد ذكر شده در بالا نكاتي هستند كه والدين هنگام روبرو شدن با بدرفتاري كودكان بايد از آنها پيروي كنند. اما اغلب والدين، وقتي كه از نافرماني كودكان خود خسته يا مأيوس شده باشند،به داد و فرياد يا تنبيه بدني متوسل مي شوند. اگر داد و فرياد و تنبيه بدني را پاسخهاي طبيعي به بدرفتاري كودكان بدانيم اين ناشي از ضعف و عدم توانايي ما در برابر كودك است.
تنبيه، اغلب بيش از آنكه مشكلي را حل نمايد، مشكلات بيشتري ايجاد ميكند زيرا داد و فرياد و تنبيه بدني در اصل خود نوعي توجه، اما توجه به شيوه كودكان است كه ما آن را نوازش منفي ميناميم و اگر اين گونه برخورد، تنها نوع توجه به كودك باشد، ممكن است آنها براي جلب توجه بيشتر به بدرفتاري خود ادامه داده و طالب كسب نوازش منفي شوند. همچنين والدين هميشه نميدانند كه آيا تنبيه بدني مؤثر است يا خير، زيرا واقعاً اثرات آن بر رفتار كودك را، به مرور زمان مشاهده نميكنند. تنبيه و مجازات كودك، اغلب رفتار بد را مخفي مينمايد، اما آن را متوقف نميكند.
در واقع كودك تبحر لازم براي گيرنيفتادن را پيدا ميكند، حتي ممكن است والدين بگويند :" نگذار يك بار ديگر در حين انجام اين كار گيرت بياندازم " و اين جمله دقيقاً به اين معني است كه مواظب باش گيرنيفتي و تا زماني كه گيرنيفتادي مجاز هستي اين كار را انجام دهي.
در سلسله مراتب رشد اخلاقي پايينترين سطح تبعيت از مقررات " اجتناب از مجازات" است. اما بالاترين سطح عبارت است از" پيروي از مقررات به دليل درستي و صحت آنها". وقتي دايماً كودكان به خاطر بدرفتاري تنبيه ميشوند، يعني در پايينترين سطح رشد اخلاقي متوقف شدهاند در اين حالت، آنها به گريز از مجازات علاقمند ميشوند و به انجام كار خوب يا صحـيح تمايـل نشان نميدهند.
در عين حال تنبيه بدني الگويي براي اولين تجربه آشنايي كودك با خشونت است. كودكان از طريق الگويي كه بزرگسالان ارايه ميدهند رفتار خشونت آميز را ميآموزند. وقتي والدين، كودكان خود را به خاطر رفتاري كتك ميزنند، ديگر نميتوان توصيه " كتك نزن" را بهكارگرفت. از آنجا كه كودكان، دنيا را به صورتي واقعي و مشخص ميبينند، زماني كه شاهد باشند كتك زدن يك بچه براي بزرگسال مجاز است، تصور ميكنند كتك زدن يك بچه يا بزرگسال براي كودك هم مجاز است. خشونت، ايجاد خشونت ميكند و نيز باعث خشم و قطع ارتباط بين كودكان و والدين ميشود.