جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
شوخي و مزاح در سيره معصومان
-(3 Body) 
شوخي و مزاح در سيره معصومان
Visitor 417
Category: دنياي فن آوري
«شوخي و مزاح» يکي از نيازهاي روحي انسان است؛ چرا که روح مانند جسم، به واسط? فعاليتهاي روزمره و ناملايمات و فشارهاي روحي، خسته مي¬شود و براي زدودن کسالت و ملالت و به دست آوردن نشاط روحي، شوخي و مزاح لازم است. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: «مؤمن شوخ و زنده دل است و منافق سخت و غضبناک».1
«فضل بن ابي قرّه» مي¬گويد: امام صادق عليه¬السلام فرمود:
«ما مِن مُؤمِنٍ اِلا وَفيهِ دِعابَهٌ قُلتُ وَ مَا الدّعابَه؟ قالَ اَلمِزاحُ».
«مؤمني نيست مگر اينکه دعابه دارد، راوي مي¬گويد: به حضرت عرض کردم: دعابه چيست؟ حضرت فرمود: مقصود، مزاح و شوخي است».
پيشواي مالکي¬ها مي¬گويد: امام صادق عليه¬السلام بسيار شوخ طبع و خندان بود.
امام صادق عليه¬السلام به «يونس شيباني» که از اصحاب و ياران او بود، فرمود: «شوخي شما اصحاب با يکديگر چه مقدار است؟»
عرض کردم: کم است. حضرت فرمود: «اين گونه نباشيد، به درستي که شوخ طبعي از حسن خلق است و همانا شما بدين وسيله برادر خود را شاد مي¬کنيد، همانگونه که رسول خدا صلي الله عليه و آله اهل شوخي و مزاح بودند تا سرور و شادي را در قلب اصحاب ايجاد کنند».
در سير? آن حضرت آمده است: «اگر يکي از اصحابش را غمگين مي¬يافت، او را با شوخي شادمان مي¬ساخت». و متقابلاً اگر پيامبر صلي الله عليه و آله محزون بود ديگران او را شاد مي-کردند. نقل شده است روزي پيامبر صلي الله عليه و آله به شدت ناراحت بود ناگهان عربي از راه رسيد که مي¬خواست سؤالي از حضرت بپرسد اصحاب گفتند: رسول اکرم امروز به شدت ناراحت است مرد عرب گفت به خدا قسم تا او تبسّم نکند رهايش نمي¬کنم.
نزد حضرت آمد و گفت شنيده¬ام که دجال هنگام ظهور مقداري آبگوشت براي مردم مي¬آورد و مردم از گرسنگي در معرض هلاکت هستند. آيا اگر او را مي¬¬ديدم از آن غذا نخورم تا بميرم يا آنقدر بخورم که سير شوم بعد به خدا ايمان آورم و از دجّال بيزاري جويم.
پيامبر صلي الله عليه و آله چندان خنديد که دندانهايش نمايان شد و فرمود: خداوند مؤمنين را از دجّال بي نياز مي¬کند.

فرازهايي از شوخيهاي پيامبر و امامان عليهم السلام

تاريخ زندگي پيامبر صلي الله عليه و آله و امامان عليهم¬السلام نشان مي¬دهد که آنها در مواردي با مؤمنان شوخي و مزاح مي¬کردند و به اين وسيله آنها را شاد مي¬نمودند . در اينجا به چند نمونه از آنها اشاره مي¬کنيم:
1- روزي پيامبر صلي الله عليه و آله به زني فرمود: «اين زن، همان است که در چشم شوهرش، سفيدي هست؟!»
زن گفت: «نه، در چشم شوهرم سفيدي نيست».
سپس آن زن بي تابانه نزد شوهر خود آمد و سخن (شوخي) پيامبر صلي الله عليه و آله را به شوهرش گفت.
شوهر به همسرش گفت: «آيا نمي¬بيني که سفيدي چشمم بيشتر از سياهي است!».
2- روزي پيرزني به پيامبر صلي الله عليه و آله عرض کرد: «دعا کن خداوند مرا اهل بهشت کند.»
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «پيرزن وارد بهشت نشود».
آن پيرزن گريه کرد. پيامبر صلي الله عليه و آله خنديد و به او گفت: «آيا نشنيده¬اي که خداوند مي¬فرمايد:
اِنّا اَنشَأنا هُنَّ اِنشاءً – فَجَعَلنا هُنَّ اَبکاراً.
ما آنها را آفرينش نويني بخشيديم – و همه را دوشيزه قرار داديم.»
3- پيرزني بر اثر پيري، دندانهايش افتاده بود. پيامبر صلي الله عليه و آله او را ديد و فرمود: «پيرزنِ بي دندان به بهشت نمي¬رود.»
پيرزن گريه کرد. پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود: «چرا گريه مي¬کني؟»
او عرض کرد: «اي رسول خدا! من بي دندان هستم.»
پيامبر صلي الله عليه و آله خنديد و فرمود: لاتَدخُلينَ الجَنَّهَ علي حالِکَ:
تو با اين حال وارد بهشت نمي¬شوي. (بلکه به صورت جواني کامل وارد بهشت مي¬شوي).
4- پيامبر صلي الله عليه و آله با حسن و حسين عليهماالسلام که در آن هنگام کودک شيرخواره بودند، شوخي مي¬کرد. بر پشت به زمين مي¬خوابيد و امام حسين عليه¬السلام را روي شکمش مي-نهاد و مکرّر مي¬فرمود:
حُزُقَّهٌ حُزُقَّهٌ تَرَقَّ عَينُ بَقَّهٍ:
اي کوچولوي شکم برآمده! برخيز بيا بالا، اي ريز چشمم!
5- پيرزني از دودمان اشجعي به حضور پيامبر صلي الله عليه و آله آمد. پيامبر صلي الله عليه و آله از روي مزاح به او فرمود: «پيرزن به بهشت نمي¬رود.» او گريه کرد. بلال حبشي او را ديد و از علت گريه¬اش پرسيد. او علت را گفت. بلال نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و ماجرا را بازگو نمود. پيامبر صلي الله عليه و آله از روي مزاح فرمود: «سياه هم به بهشت نمي¬رود.» بلال نيز محزون شد و گريه کرد. عباس عموي پيامبر صلي الله عليه و آله آنها را گريان ديد، علت آن را پرسيد؛ آنها گفتند: پيامبر صلي الله عليه و آله به ما چنان گفت. عباس ماجرا را به پيامبر صلي الله عليه و آله عرض کرد، پيامبر به عباس نيز فرمود: «پيرمرد هم به بهشت نمي¬رود.» سپس پيامبر صلي الله عليه و آله هر سه نفر را طلبيد و اندوهشان را برطرف نمود و به آنها فرمود:
خداوند اهل بهشت را به صورت جوان، با زيباترين چهره، وارد بهشت مي¬کند، نه به صورت پير و سياه و بدقيافه.
6- روزي پيامبر صلي الله عليه و آله با علي عليه¬السلام خرما مي¬خوردند. پيامبر صلي الله عليه و آله از روي مزاح، هسته¬هاي خرماهايي را که مي¬خورد به پيش روي علي عليه¬السلام مي¬نهاد. وقتي که از خوردن خرما فارغ شدند، هم? هسته¬ها در نزد علي عليه¬السلام جمع شده بود. پيامبر صلي الله عليه و آله به علي عليه¬السلام فرمود:
يا عَليُّ اِنَّکَ لاکُولٌ.
اي علي! تو پرخور هستي.
علي عليه¬السلام در پاسخ (از روي مزاح) عرض کرد:
اَلاکُولُ مَن يأکُلُ الرُّطَبَ وَالنَّوا.
پرخور کسي است که خرما را با هسته¬اش بخورد!
7- صهيب رومي يکي از اصحاب رسول خدا بود، يکي از چشمهاي او عيب داشت، روزي او در حضور پيامبر خرما مي¬خورد پيامبر به او فرمود: آيا با اين که يک چشمت معيوب است خرما مي¬خوري؟
صهيب گفت: با آن طرف سالم، خرما مي¬خورم.
امامان عليهم السلام نيز به پيري از پيامبر صلي الله عليه و آله اين گونه شوخيها را داشتند و با شوخيهاي لطيف و پرنکته، مؤمنان را شاد مي¬نمودند، چنانکه گفتار آنها در تمجيد از مزاح و اسوه قرار دادن پيامبر صلي الله عليه و آله، بيانگر اين مطلب است.
منابع:
- کافي، ج 3، ص 162، بحارالا نوار ، ج 74، ص 172
- صدوق، معاني الاخبار، ص 164 (چاپ مکتبه الصدوق).
- عن مالک و لقد کنت اري جعفر بن محمد و کان کثير الدّعابه و التبسم، بحارالانوار، ج 17، ص 32.
- اصول کافي، ج 2، ص 663 (دوجلدي).
- سنن النبي، ص 60.
- محجه البيضاء، ج 4، ص 135.
- بحارالانوار، ج 16، ص 194.
- همان مدرک، ص 195 – شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 6، ص 330.
- همان مدرک، ص 298.
- شرح نهج حديدي، ج 6، ص 331 – بحار، ج 6، ص 297.
- بحار، ج 16، ابن ابي الحديد: ص 295.
-زهر الربيع ، ص 7
- محجه البيضاء ، ج 5، ص 234.
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image