سوالات خوب و پيشرفت در کسب و کار
-(5 Body)
|
سوالات خوب و پيشرفت در کسب و کار
Visitor
369
Category:
دنياي فن آوري
من کاملاً به اين مطلب اعتقاد دارم که اگر کسي بخواهد رد کسب و کارش موفق شود بايد خوب سوال کندو سوالات مناسبي بپرسد. هر سوال و پاسخ آن يا شما را راهنمايي ميکند يا گمراه خواهد کرد. به عبارتي يک پرسش مناسب و بجا شما را به موفقيت رهنمون ميکند و پرسشي نابجا و نامناسب به ورشکستگي . اصلاً تا حالا دقت کردهايد که مردم چرا سوال ميکنند و يا چه وقت سوال ميکنند؟ معمولاً وقتي که به پاسخي نياز داشته باشم، پرسش ميکنيم و معمولاً هنگامي که بخواهيم تصميمگيري کنيم، به دنبال جواب ميگرديم . درواقع بايد گفت که فرايند تصميمگيري تماماًپرسش و پاسخ است و در حقيقت بخشي مهم و عمده از زندگي روزانه ما به تصميمگيري ميگذرد. مغز مرتباً در حال پردازش اطلاعات و ارزيابي هرگزينه است. اگر بخواهيم ساده بگوييم مغزما در هر تصميمگيري دو سوال ميپرسد: آيا بعد از اين تصميمگيري و انجام اين کار ناراحت ميشوم يا خوشحال؟ و يا اين که بهتر خواهم شد يا صدمه خواهم ديد؟ و سوال دوم اينست که اگر اين تصميم آسيبرسان باشد چطور ميتوانم جلوي آن را بگيرم؟ ما هميشه داريم از مغزمان سوال ميکنيم و مغز هم هميشه جوابي دارد. گاهي اوقات اين پرسشها پيچيدهاند اما ذهن ناگزير از جواب دادن است حتي اگر اين پاسخ «نميدانم » باشد . حالا بهتر است به اين فرايند پرسش و پاسخ ذهني دقت کنيم . هنگامي که بخشي از ذهن ما که «ذهن هشيار» ناميده ميشود سوالي بپرسد، بخش ديگري موسم به «ذهن ناهشيار» پاسخ او را رميگويد. حالب است نه؟ هروقت سوال کنيد، مغز جواب ميدهد . مثلا اگر بپرسيد: «چرا من هميشه شکست ميخورم؟» جواب خواهيد گرفت. مغز ناهشيار به کار ميافتد و در خاطرات و اتفاقات گذشته زندگيتان به کاوش ميپردازد و آنچه که ميتواند علت ناکاميهاي شما را توضيح دهد، برايتان روشن ميکند . اگر شانس بياوريد، مغز در پاسخ به سوال شما، سوال ديگري ميپرسد: « از کجا ميداني که هميشه شکست ميخوري؟» اما اگر به مغزتان ياد نداده باشيد که با شما صحبت کند، علتي که اين احساس را توجيه ميکند به شما ميگويد . اشکال اين است که سوال شما بر چيزي دلالت ميکند که حقيقتي نادرست است. معناي شکست براي همه افراد يکسان نيست و هرکس براي خود تعريفي از اين مفهوم دارد. شکست مفهومي کلي است. مغز شما گوش به فرمان صاحبش است و اين سوالات شماست که او را کنترل ميکن. از اين رو هميشه پاسخي در آستين دارد و البته تمامي اين جوابها معتبر و درست نيستند. مثلاًَ اگر از او بپرسيد: «چرا من اينقدر زشتم؟» مغز سعي نميکند قانعتان کند که زيباييد يا بر سر مقوله زيبايي بحث فلسفي کند. او به سادگي مي گويد:«خب معلوم است! از بس ميخوري!» يا چيزي شبيه به اين سوال نادرست جواب نادرست به همراه دارد . حرف من اينست که پرسيدن سوالهاي درست در کسب موفقيت بسيار مهم است. اگر از مغزتان سوال کنيد، به هر حال جوابتان را ميدهد ولي اگر به سوال کنيد، پاسخ اشتباهي را به شما ميگويد. اين جوابها آنهايي هستند که به جاي نيرودادن به شما، تضعيفتان کرده محدودتان خواهند کرد. سوالاتي هستند که بار منفي دارند و در مقابل پرسشهايي وجود دارند که انرژي مثبت و تاثيري انرژيزا از خود به جا ميگذارند . در ابتدا به ياد داشته باشيد که سوالات باز بپرسيد. سوالات باز آنهايي هستند که جوابشان بله يا خير نيست پاسخ اين سوالات در قالب يک يا دو کلمه نيست بلکه در قالب يک مکالمه قرار ميگيرد که گاهي گفتگويي ذهني و دروني بين شما و مغزتان است و گاهي با کس ديگري شکل ميگيرد. مثلاً «فوتبال دوست داري؟» يک سوال بسته است و «نظرات راجع به فوتبال چيست؟» يک سوال باز که ميتواند گفتگويي را آغاز کند. فرض کنيد کسي از شما ميپرسيد: «بگو ببينم تو بيگناهي؟» در اين جاست که به دردسر ميافتيد. حالا با يان قانون معروف سر و کار داريد که: «گناهکاري تا وقتي که ثابت کني بيگناهي» حالا به همان نکته اول بر ميگرديم که هرگاه خواستيد با خودتان يا با ديگري گفتگو کنيد، سوالات باز بپرسيد. هنگامي که ميخواهيد تصميمگيري کنيد . به سوالاتي برميخوريد که پاسخ دادن به آنها دشوار و دردسرساز است. اين سوالات با «چرا» آغاز ميشوند. اين سوالات به دنبال دليل ميگردند و پاسخ آنها با «چون/ براي اين که / به اين دليل که» او امثال اينها آغاز ميشود : - چرا سرت به ديوار خورد؟ - چون مراسم پرت بود . - چرا هيچکس از من طرفداري نميکند؟ - چون مدير نالايقي هستي - چرا همه موفق هستند اما من نه؟ - چون بيسوادي . اين «چرا» ها به جواب ختم ميشوند اما پيداکردن جواب راهحل ماجرا نيست. اول اين که «چون»ها راه حل نيستند بلکه فقط چيزهايي را از گذشته به يادتان مياورند و نکته دوم اينست که چون مغز شما سعي دارد هرطور شده به اربابش پاسخ دهد، ممکن است پاسخي چندان معتبر و صحيح را در اختيارتان قرار ندهد . ممکن است اين واکنش فکري تحت تاثير باورهاي شما بوده باشد نه حقايق . اگر با مشکلي مواجه ميشويد، سوال کنيد. کارفرمايان نيز از اين «چرا» بسيار استفاده مي کنند. «چرا هنوز اين نامه تايث نشده؟»، «چرا دير آمدي» تمامي اين سوالات که با «چرا» آغاز ميشوند، به تضاد و کشمکشي کوچک ولي شيرين منجر خواهند شد. حالا ميتوان به ترفند «سوالات باز» متوسل شد. «خب اين نامه هنوز تايث نشده، حالا چه کار ميشود کرد تا اين نامه امروز ارسال شود؟» بله اين از همان دست سوالاتي است که ميتواند ما را به موفقيت برساند. «ميتوانم از کسي بخواهم آن را بنويسد. خودم به کار ديگري برسم و وقتي که نوشته شد، تايپش کنم.» يا «از کس ديگري بخواهم موقتاً کارهاي مرا انجام دهد، تا خودم هر دو کار را انجام دهم.» خب ديدي که سوالات متفاوت، پاسخهاي متفاوت به دنبال دارند؟ اگر ميخواهيد در زندگي و جريان کسب و کارتان تغييري ايجاد کنيد، سوالات باز بپرسيد که با «چگونه چهچيز» آغاز ميشوند. نگوييد که «چرا به اهداف مالي سال گذشته نرسيديم؟» بلکه «چطور ميتوانيم بگوييم که به اهدافمان نرسيدهايم» يا «چگونه عمل کنيم که امسال از پارسال بهتر باشند؟ » نگوييد: «چرا من هميشه ضرر ميکنم؟» بگوييد: «اگر بخواهم هم سود کنم بايد چه کار کنم؟ » ميتوانيد ببينيد که «چگونه» ها و «چه چيز»ها ديدگاه و تمرکز شما نسبت به مسائل را دگرگون مي کند. تمرکز شما از گذشته مرده و فراموش شده برميگرداند و به حال و اکنون متوجه کرده سپس بر خلق موفقيت و آيندهاي درخشان دور ميزند . اگر ميخواهيد در کسب و کارتان موفق شويد و به عنوان يک کارآفرين از فعاليتهايتان لذت ببريد، گذشته را دور بريزيد، بر پروسههاي آينده و درآمد دلخواهتان تمرکز کنيد و د رحال حاضر سوالات باز بپرسيد سوالات بسته را کنار بگذاريد چرا که مغزتان سراسيمه به دنبال جواب ميگردد و تنها منبع در دسترس را وقايع و خاطرات گذشته مييابد. جوابهاي عجولانه مغز، راه آينده را به روي شما سد خواهد کرد . منبع: روزنامه تفاهم
|
|
|