وقتي کار معنا پيدا ميکند . . . .
-(6 Body)
|
وقتي کار معنا پيدا ميکند . . . .
Visitor
371
Category:
دنياي فن آوري
وقتي کار براي شما معنيدارد، ديگر تنها يک شغل ساده نيست بلکه عاشقانه به آن ميپردازيد، لذت ميبريد و علاوه بر آن بازدهي شما هم بالا ميرود. دانشآموزي را در نظر بگيريد که خود را براي امتحاني آماده ميکند. اگر به موضوع درس علاقهمند باشد و علاوه بر آن بداند که اين معلومات، کاربردي بوده در آينده ميتوانند در کار و زندگيش او را ياري دهند، با علاقه وافري مطالعه ميکند و نه تنها در امتحان موفق خواهد شد بلکه اين مطالب نيز در ذهنش حک ميشوند. و ممکن است تا سالها بعد فراموششان نکند. حالت ديگري را مجسم کنيد. دانشآموزي درسي را ميخواند که نه تنها به آن بيعلاقه است بلکه ميداند دانش حاضر اصلاً به کارش نخواهد آمد و صرفاً يکي از موارد درسي است که او بايد امتحانش را پشت سر بگذارد . از اين رو با اجبار و اکراه مطالعه ميکند و ممکن است نمره خوبي هم کسب نکند و اگر هم بتواند اين معلومات را با فشار در مغزش جاي دهد و نمره خوبي هم بگيرد، دو روز بعد تمامي آنها را به فراموشي خواهد سپرد. آيا ممکن است کارمندان شما هم به اين بيماري مبتلا باشند؟ فقدان هدف؟ حال داستان ديگري تعريف ميکنيم : اين حکايت درباره سه سنگتراش است. مرد اول در کنار تخته سنگي بزرگ کار ميکرد که مسافري به او رسيد. مسافر از سنگتراش پرسيد : «چه ميکني؟ » او به سردي جواب داد : «اين سنگ را شکل ميدهم. کار طاقتفرسايي است.» کمي دورتر سنگتراش ديگري مشغول کار بود. مسافر ديد که اين مرد با تلاش بيشتري کار ميکند، خوشحال به نظر ميرسد و سريعتر هم کار ميکند. از او پرسيد : «چه ميکني؟» مرد پاسخ داد : «دارم اين سنگ را که قرارست در خانهاي به کار رود، ميتراشم.» مسافر به راهش ادامه داد تا به سنگتراش سوم رسيد. او مشاهده کرد که مرد سوم خيلي خوشحال است، سريع کار ميکند و دارد آواز ميخواند. از او هم، همان سوال را پرسيد. اين سنگتراش خوشحال جواب داد : «دارم يک کليسا ميسازم !» کارمندان شما چه ميسازند؟ و مهمتر از آن چرا ميسازند؟ در يک تحقيق، از سرپرستهاي کارمندان خواسته شد عواملي را که در کارمندان انگيزه ايجاد ميکند، بنويسند. از تمامي کارمندان هم خواستند اين کار را انجام دهند. پاسخهاي اين دو گروه شبيه به هم بودند اما پاسخهاي کارمندان احساسات آنها را منعکس نميکنند و اين جوابها نماينده تک تک کارمندان نيستند. ممکن است فکر کنيد تنها عامل محرک کارمندان حقوق و مزاياست اين درست است اما تا حدي. اگر کار براي يک کارمند معنيدار و لذتبخش باشد، هرگز آن را ترک نميکند. مثلاً اگر با برندگان بختآزمايي مصاحبه کنيد از هر 10 نفر 8 نفر ميگويند که با وجود اين پول هنگفت باز هم به کار کردن ادامه ميدهند البته خيلي از آنها شغلشان را تغيير ميدهند : ماهيت خود کار کارمندان را تشويق ميکند و حقوق در رأس 10 محرک اول آنها قرار ندارد . امروزه بزرگترين مشوق کارمندان اينست که کنترل وقت خود را در دست داشته باشند. و بتوانند آزادانه کار و زندگي کنند. آنها ميخواهند بتوانند با کار کردن به زندگي خود خارج از محل کار معني دهند. اگر بتوانند به زندگي شخصي خودشان معنا و مفهوم دهند، آنوقت به زماني که در محل کار هستند نيز معني داده آن را مفيد و پربار ميکنند. مردم ميخواهند بين زندگي شخصي و زندگي شغلي هماهنگي ايجاد کنند . sمنبع:روزنامه تفاهم
|
|
|