جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
حجاب اجباري !
-(1 Body) 
حجاب اجباري !
Visitor 412
Category: دنياي فن آوري

طرح پرسش نادرست
 

اين سوال که شما با حجاب اجباري موافقيد يا مخالف ؟ سؤال صحيحي نيست؛ اگر محدوده سوال روشن شود که حجاب اجباري يعني چه ؟ و منظور اجبار در کجا است ؟ نادرست بودن اين سوال خود را نشان مي دهد .
يک وقت حجاب بعنوان يک امر عقلائي يا يک امر ايماني و ديني مطرح است؛ يعني من مي خواهم به طرف مقابلم مسئله حجاب را يا بعنوان يک فکر و انديشه جديد و برتر معرفي کنم که او هم آنرا بپذيرد، يا بعنوان امري ايماني و الهي ابلاغ کنم که به آن ايمان بياورد؛ بديهي است که ابزار اجبار در اين دو محدوده اساسا بي معنا است؛ نه اجبار در انديشه و فکر؛ و نه اجبار در ايمان و باور، هيچکدام معنا ندارد و امکان پذير نيست تا بگوئيم شما با آن مخالفيد يا موافق ؟!
و يک وقت حجاب بعنوان يک قانون اجتماعي در نظر گرفته مي شود؛ يعني اينکه جداي از بحث انديشه و ايمان، وارد جامعه اي مي شويم که تحت قوانين خاصي اداره مي شود و فرض ما بر اين است که رعايت حجاب بعنوان يکي از قوانين اجتماعي در اين جامعه تعريف شده و به تصويب رسيده است؛ در اينجا نيز سوال از اينکه آيا با حجاب اجباري موافقيد يا مخالف سوال بي جائي است؛ زيرا اجبار در اينجا به معناي پايبندي و اصرار بر اجراي قانون است و مخالفت با اجراي قانون، نظري نيست که در ميان افراد عاقل و فهميده طرفدار داشته باشد.
قوانين، هنجارهايي هستند که توسط حکومتها به عنوان اصولي که شهروندان مي بايست از آنها پيروي کنند تعريف و ارائه مي شود. و هر شيوه رفتاري که قانون را نقض کند جرم محسوب مي شود و حکومت عليه کساني که از قوانين پيروي نمي کنند از ضمانتهاي اجرايي رسمي استفاده مي کند.
مثال عرفي آن که مورد قبول و فهم همگان باشد را در قوانين راهنمائي و رانندگي مي توان مشاهده کرد؛ مثلا در ايران قانون اينگونه وضع شده که اتومبيلها از سمت راست حرکت مي کنند؛ به هر دليلي - خواه درست يا غلط - قانونگذار اين سيستم را وضع کرده و به مرحله اجرا گذاشته است و پليس راهنمائي و رانندگي ضامن اجراي آن بوده و با متخلفين برخورد مي کند.
اکنون تصور کنيد گروهي بيايند و بگويند ما در انگلستان ديده ايم که اتومبيلها از سمت چپ حرکت مي کنند، خيلي هم خوب است ما مي خواهيم آزاد باشيم و طبق آن عمل کنيم چرا ما را اجبار مي کنيد ؟ اگر ما براي حل اين مشکل اجتماعي، و رعايت حقوق شهروندي اين گروه، اين سوال را مطرح کنيم که آيا با اجباري بودن حرکت از سمت راست موافقيد يا مخالف ؟ بعد هم به فرض نتيجه اين بشود که بايد هرکس آزاد باشد هر که خواست از راست حرکت کند و هر که خواست از چپ ! هرگز به نتيجه مطلوبي دست نميابيم و اساسا طرح اين سوال به اين نحو غلط است. تا زماني که قانون اين کشور حرکت از سمت راست است، اجبار در اجراي آن درست است و موافقت يا مخالفت گروه هاي اجتماعي نمي تواند در آن نقشي داشته باشد. به هزار و يک دليل هم که ثابت کنم حرکت از سمت چپ بهتر است و من آنرا مي پذيرم و مي پسندم، اگر تخلف کنم و بخواهم به راي و نظر و پسند خودم عمل کنم با من برخورد ميشود و بعنوان مجرم باز خواست مي شوم جريمه مي شوم و اگر تمرد کنم محروميتهاي اجتماعي متعددي گريبانگير من خواهد شد.
بله مي توانم براي مخالفت با اين قانون با قانونگذار تماس بگيرم و دلايل خود مبني بر غلط بودن حرکت از سمت راست را ارائه کنم و مباني عقلي و منطقي قانون او را زير سوال ببرم و او را متقاعد کنم که قانونش نقص دارد. اگر قانون تغيير کرد آنوقت من مي توانم به هدف خود برسم؛ تازه در اينجا نيز الزام و اجبار بر اجراي اين قانون جديد حکمفرما است و اينبار خودم طرفدار و مدافع اين اجبار هستم !.

مبناي وضع قوانين
 

در هر جامعه سالم و متمدني مجموعه قوانيني حاکم مي شود که به تناسب باور ها و عقائد افراد يا نخبگان آن جامعه، خاستگاه وضع آن قوانين متفاوت است؛ مثلا در يک جامعه قوانين کشور بر پايه نظام و انديشه ليبرالي بنا مي شود و در جامعه ديگر بر پايه نظام و انديشه سوسياليستي. خاستگاه اين نظام ها هر چه باشد و بر هر انديشه اي استوار باشد - خواه درست يا غلط - وقتي به مرحله قوانين حکومتي آن جامعه رسيديم، بحث الزام و اجبار در اجراي قانون، امري بديهي و معقول است چرا که نپذيرفتن آن به معناي حذف ضمانت اجراي قانون است و قانوني که ضمانت اجرا نداشته باشد نتيجتا با بي قانوني و هرج و مرج تفاوتي ندارد.
حال اگر خاستگاه قوانين جامعه اي، نظام و انديشه اسلامي باشد و بر اين اساس قوانين آن کشور تنظيم و تصويب شود، از لحاظ ضمانت اجرا، و الزام و اجبار در اجراي آن، با ساير قوانين تفاوتي ندارد، و اِعمال ابزار اجبار در اجراي اين قوانين نيز امري بديهي و معقول خواهد بود.
اگر بحث حجاب را در اين مرحله نگاه کنيم که بعنوان يک قانون در حکومت اسلامي تصويب و ابلاغ شده است، اجبار در اجراي آن امري معقول بلکه لازم است. اينجا بحث انديشه و ايمان نيست. اين قانون - خواه درست باشد يا غلط - در اين مرحله، بايد اجرا شود.

طرح پرسش درست
 

سؤال درست اينست که بپرسيم آيا با اصل حجاب موافقيد يا نه ؟ اصل حجاب خوب است يا بد است ؟ قانوني بودن آن وجه عقلي يا سند شرعي دارد يا نه ؟
در اين مرحله ممکن است کسي در مباني اين حکم اشکال داشته باشد که مثلا به فلان دليل قانون رعايت حجاب در بستر عمومي جامعه از نظر عقلي با انديشه سالم مطابق نيست، و يا از نظر ايماني دليلي بر مشروعيت آن نداريم، در اينجا اجبار و الزام معنا ندارد و هر کسي بايد بتواند نظرات خود را با قانونگذار (قوه مقننه) در ميان بگذارد و او را متقاعد کند که اين قانون را تغيير دهد. قانونگذار بايد توجيه شود که قانون رعايت حجاب باشد يا نباشد ؟ معقول است يا نيست ؟ فايده دارد يا ندارد ؟ خوب است يا بد ؟؛ ولي تا زماني که قانون رعايت حجاب وجود داشت، الزام در اجراي آن بايد وجود داشته باشد.
پس در امر حجاب بايد توجه داشت که دو بحث وجود دارد: يکي اينکه اصل حجاب خوب است يا نه ؟ در اينجا اجبار محلي ندارد. بايد بحث کرد و به نتيجه رسيد و تصويب کرد که باشد يا نباشد.
و ديگر اينکه الزام به رعايت قانون حجاب خوب است يا نه ؟ در اينجا مفاهيم الزام و اجبار مفاهيمي جدائي ناپذير از مفهوم قانون هستند و سوال از خوب و بد آن سوال غلطي است.
اگر حجاب بر اساس مباني و خاستگاه قوانين حکومت موجود، خوب بود و قانون شد و به تصويب رسيد، ديگر جائي براي بحث نمي ماند که الزام به آن خوب است يا نه ؟ اگر قانون است الزام و اجبار همراه آنست خواه بپسندم يا نپسندم .
حال که معلوم شد پرسش درست چيست، در پي يافتن پاسخ صحيحي براي آن بر مي آييم. آيا در حکومت اسلامي ( حکومتي که مبناي قوانين آن از انديشه و ايمان اسلامي نشأت گرفته است) قانونگذار بايد حجاب را بعنوان قانون وضع کند يا نه ؟
براي پاسخ به اين سوال از دو جهت "انديشه" و "ايمان" به مسئله نگاه مي کنيم تا بتوانيم از نظر عقلاني براي عاقلان و انديشمندان، و از نظر ايماني براي اهل ايمان، توجيه ضرورت تصويب اين قانون را تبيين کنيم.(1)

1- توجيه ايماني ضرورت حجاب
 

شک نيست که در هر ديني شرط اول ايمان، تسليم بودن در برابر حکم خدا و پيامبر اوست و اهل ايمان خود را ملزم مي دانند که هر آنچه از ناحيه خداوند بواسطه پيامبرش بر آنها نازل شده را به گوش جان بپذيرند و سر در گرو فرمان او داشته باشند، و معتقدند قوانيني که از جانب خداي عالم قادر حکيم، براي بشري که مخلوق خود اوست صادر و ابلاغ شده نسبت به هر قانون ديگري کامل تر و سزاوارتر به پيروي است. در اسلام منبع اين احکام کتاب آسماني قرآن است که ما را به تبعيت از سنت پيامبر(ص) امر مي کند و در سنت پيامبر(ص) نيز سفارش به پيروي از سيره امامان معصوم عليهم السلام به وضوح ديد مي شود. پس منبع احکام اسلام قرآن، سنت پيامبر (ص) و سيره معصومين عليهم السلام است.
با مراجعه به قرآن حکم وجوب حجاب والزام آن براي زن مسلمان به وضوح قابل دريافت است به نحوي که براي فهم آن نيازي به مراجعه به سنت – که در فهم بسياري از احکام به آن محتاجيم - نيز نداريم.
آيه اول: « وقل للمؤمنات يغضضن من أبصارهن ويحفظن فروجهن ولا يبدين زينتهن إلا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن على جيوبهن ولا يبدين زينتهن إلا لبعولتهن أو آبائهن أو آباء بعولتهن أو أبنائهن أو أبناء بعولتهن أو إخوانهن أو بني إخوانهن أو بني أخواتهن أو نسائهن أو ما ملكت أيمانهن أو التابعين غير أولي الاربة من الرجال أو الطفل الذين لم يظهروا على عورات النساء ولا يضربن بأرجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن وتوبوا إلى الله جميعا أيها المؤمنون لعلكم تفلحون » (2)(3)
و به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند، و دامان خويش را (از بى عفتى) حفظ كنند و زينت خود را ـ جز آن مقدار از آنان كه نمايان است ـ آشكار ننمايند، و (اطراف) روسرى هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)، وزينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدران شوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران همسرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان هم كيششان، يا بردگانشان [= كنيزانشان]، يا مردان سفيه وابسته (به آنها) كه تمايلى به زن ندارند، يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند; و (به زنان با ايمان بگو: هنگام راه رفتن) پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينتِ پنهانيشان دانسته شود (و صداى خلخال كه برپا دارند به گوش رسد). و اى مؤمنان همگى به سوى خدا بازگرديد، تا رستگار شويد.
آيه دوم: « يا ايها النبي قل لازواجك وبناتك ونساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك أدنى أن يعرفن فلا يؤذين وكان الله غفورا رحيما »(4)(5)
اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [= روسرى هاى بلند ]خود را بر خويش فرو افكنند، اين كار براى اين كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است; (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده و مهربان است».
در اين دو آيه مجموعا پنج نوع دستور درباره حجاب و چگونگي رعايت آن بيان شده :
دستور اول: «لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها» زينت خود را ـ جز آن مقدار از آنان كه نمايان است ـ آشكار ننمايند
دستور دوم: « وليضربن بخمرهن على جيوبهن» (اطراف) روسرى هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)
دستور سوم: « ولا يبدين زينتهن إلا لبعولتهن أو... » وزينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان، يا...
دستور چهارم: « ولا يضربن بأرجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن» پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينتِ پنهانيشان دانسته شود(و صداى خلخال كه برپا دارند به گوش رسد)
دستور پنجم: « يدنين عليهن من جلابيبهن » جلبابها [= روسرى هاى بلند ]خود را بر خويش فرو افكنند.
اين دستورهاي پنجگانه که در قالب امر و نهي مستقيم از جانب خداوند ابلاغ شده براي توجيه ايماني لزوم رعايت حجاب براي اهل ايمان کافي است و حجت را بر آنان تمام مي کند.(6)

2- توجيه عقلائي ضرورت حجاب
 

چرا "حجاب" ضرورت دارد ؟
«نخستين وظيفه آداب و تقاليد اجتماعي كه سازنده قوانين اخلاقي هر اجتماع است، آن است كه روابط ميان دو جنس مرد و زن را بر پايه هاي متين استوار سازد. چه اين روابط پيوسته منشأ نزاع و تجاوز و انحطاط به شمار مي رود. اساسي ترين عمل تنظيم اين روابط همان ازدواج است.
لاندر ميگويد: "در قبيله ياريبا امر زن گرفتن از طرف بوميان با بي علاقگي تلقي مي شود ، چنانكه كه گوئي اين كار با چيدن يك خوشه گندم نزد آنان برابر است ، چه عشق و محبت در ميان آنان وجود خارجي ندارد . چون ارتباطات جنسي پيش از ازدواج ممنوع نيست ، به اين جهت ، مرد هرگز در مقابل خود منعي نمي بيند و عشقي نمي تواند ايجاد و رفته رفته تقويت شود و به شكل ميل شديد براي دست يافتن به زن معين جلوه كند. به همين دليل يعني به علت آنكه جوان هر وقت بخواهد بلا فاصله مي تواند دفع شهوت كند، ديگر علتي نمي ماند كه جوان بنشيند و در سر ضمير خود، نسبت به احساسي از وي كه تحريك شده و نتوانسته است فرو بنشاند، بينديشد و محبوبه طرف ميل خود را بزرگ و عالي تصور كند، و از آن ميان عشق رمانتيك پيدا شود. در اين جوامع، زن و مرد در هنگام ازدواج نسبت به هم سرد هستند و توجهي به حال يكديگر ندارند … ميان زن و شوهر هيچ گونه آثار محبت ديده نمي شود" » (7)
«حجب، براي دختر، همچون وسيله دفاعي است كه به او اجازه ميدهد تا از ميان خواستگاران خود شايسته ترين آنان را برگزيند، يا خواستگار خود را ناچار سازد كه پيش از دست يافتن بر وي به تهذيب خود بپردازد. موانعي كه حجب و عفت زنان در برابر شهوت مردان ايجاد كرده، خود عاملي است كه عاطفه عشق شاعرانه را پديد آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است. پيروي از سيستمي كه به بكارت اهميت مي دهد، آن آساني و راحتي را كه در اجراي آرزوهاي جنسي پيش از ازدواج داشته، و همچنين مادر شدن پيش از موقع را از ميان برده است. همين طرز تصور در باره بكارت، بدون شك سبب مي شود كه فرد از لحاظ جسمي و عقلي نيرومند تر شود و دوران جواني و تربيت و كارآموزي، طولاني تر گردد و در نتيجه سطح تربيتي و فرهنگي بشر بالاتر رود.
سر و سامان بخشيدن به روابط جنسي هميشه مهمترين وظيفه اخلاق به شمار مي رفته است، زيرا غريزه توليد مثل نه تنها در حين ازدواج بلكه قبل و بعد از آن نيز مشكلاتي فراهم مي آورد. و در نتيجه شدت و حدت همين غريزه و نا فرمان بودن آن نسبت به قانون، و انحرافاتي كه از جاده طبيعي پيدا مي كند، بي نظمي و اغتشاش در سازمانهاي اجتماعي توليد مي شود. حيات جنسي حتي در ميان حيوانات نيز آزاد و نا محدود نيست و حيوان ماده جز در موقع معين، نر را به خود نمي پذيرد .» (8)
جوامع انساني در طول تاريخ همه گونه پوشش و برهنگي و روابط جنسي را بعنوان قانون – خود ساخته يا عرفي - جامعه تجربه کرده اند. به نظر مي رسد ريشه تجربه و پذيرش حجاب در مسير پيشرفت جوامع ابتدائي توجه به مفهوم "عشق" باشد. به اين بيان که وقتي من به کسي علاقه پيدا کردم و او را دوست داشتم، اين حس در من تقويت شد که او به من تعلق دارد و ديگري حق تصرف در عشق من را ندارد؛ ديگري که مي خواست به عشق من چشم داشته باشد مورد نفرت من قرار مي گرفت؛ از آنطرف عشق من نيز توقع داشت که من از او حمايت کنم تا ديگران به او تعرضي نکنند، و همه بدانند و بفهمند که ما دوتا فقط مال همديگريم؛ اين احساس منجر به برخوردهاي خشني بين من و مزاحمان ميشد و اين روند باعث شد ديگران اين نوع رابطه که دو عاشق با هم دارند را به رسميت بشناسند و حدود آنرا رعايت کنند؛ و بدين وسيله بحث ازدواج شکل گرفته و رسميت پيدا کرد و شخص و جامعه از کمونيزم جنسي و بي قانوني روابط زن و مرد رها شد؛ و زيبائي مفهوم عشق که همگان آنرا بين دو عاشق مشاهده مي کردند، مفهوم ازدواج – که محافظ حريم اين عشق بود - را نيز زيبا و دوست داشتني کرد.
در ادامه اين مسير وقتي شخص مي ديد که عشق او قبل از اينکه با او باشد با ديگري بوده، ترديد و دلزدگي خاصي در او ايجاد ميشد، و اين رابطه قبلي، از شدت و خلوص عشق او کم مي کرد. همين امر پيوند هاي عاشقانه جديد را تحت تاثير قرار داد و افراد مي ديدند عشقي که بدون سابقه رابطه با ديگري است زيبا تر و روابط آن دوست داشتني تر است، پس اينگونه زنان که عشق خود را از اين خلوص خالي مي ديدند سفير ترويج بکارت در ميان هم جنسهاي خود شدند که مبادا قبل از اينکه کسي به شما عشق بورزد تن به رابطه با کسي دهيد چراکه اين کار، شما را در نظر عشق تان حقير خواهد کرد؛ اين اتفاق مفهوم بکارت را امري ارزشمند نشان داد، و زيبائي مفاهيم عشق و ازدواج به مفهوم بکارت نيز نفوذ کرد. در ادامه اين روند دختر که مي خواست باکره بماند تا به عشق ناب در حد کمال دست پيدا کند، خود را از تعرض نگاه و رفتار ديگران در امان نمي ديد و روزگار سختي را سپري مي کرد تا بتواند خود را حفظ کند؛ پس راه چاره را در اين ديد که خود را بپوشاند، زيبائي هاي اندام خود را و دلفريبي هاي کلام خود را در حجاب قرار دهد تا دست تعرض غير به او نرسد. اينگونه شد که مفهوم حجاب شکل گرفت، و زيبائي هاي مفاهيم عشق، ازدواج، و بکارت را کسب کرد، و حجاب صدفي شد براي دستيابي به گوهر هاي بکارت ، ازدواج ، و عشق ناب.
به اين صورت عشق پاک، روابط اجتماعي بين زن ومرد را سر و سامان داده و بر اصولي استوار کرد که هر عقل سليمي به برتري آن بر روشهاي ديگر اذعان دارد. اين نوع عشق ورزي ثمره پيشرفت مدنيت است كه در آن در مقابل خشنود ساختن شهوت انساني، به وسيله دستورات اخلاقي سد هائي كشيده شده.

نتيجه منطقي نفي حجاب
 

نفي حجاب دامن زدن و توسعه دادن قوه شهوت است، و تحريک و ارضاي بي حد و مرز اين قوه ( و يا خفه كردن آن در همه حال ) آنرا ياغي و سركش مي كند و نتيجه آن مي شود كه قوه عقل انسان را آلوده مي كند و شخص را از طي مسير كمال باز مي دارد.
آن خانمي كه خود را آرايش مي كند و به خيابان مي آيد و زيبائي هاي اندام خود را به نمايش مي گذارد بايد بداند كه چهره او محرك شهوت جنس مخالف است؛ تحريك شهوت ديگري تجاوز به حق اوست؛ كسي حق دارد ديگري را تحريك كند كه بعد بتواند به تحريك او پاسخ دهد.
خب، حالا فرض مي كنيم شما خانم محترم 10 نفر ؛ 100 نفر را با چهره خودت، با اندام خودت، با موهاي خودت تحريك كردي، يعني در وجودشان هوس ايجاد كردي؛ تيپ زدي دلبري کردي ! و ميل به خود را در آنها ايجاد كردي؛ ( اين حالت براي او طبيعي است، او نمي تواند منظره مهيج ببيند و تحريك نشود؛ اما تو مي تواني خود را بپوشاني ) دو حالت بيشتر ندارد، يا اينكه بايد به همه پاسخ دهي !!، اينكه مي شود روسپي گري؛ و گمان نمي رود همه اينهائي كه بي حجاب بيرون مي آيند، اينگونه كساني باشند. ( به استثنائات كاري نداريم ) اكثرا انسانند، با خانواده اند، با نجابتند؛ بعضا متدين اند، اهل خدا و نماز هم ممكن است باشند.
اگر نمي تواني و نبايد پاسخ دهي؛ پس حق نداري تحريك كني، و به حريم شخصي ديگران تجاوز كني. اين حق مردان است؛ نمي شود به آنها گفت چشم بسته راه برويد اما به زنان مي شود گفت زيبائيهاي خود را بپوشانيد؛ و زينت خود را ظاهر نكنيد.

مشكلات زنان در جامعه بي حجاب
 

آنتوني گيدنز، جامعه شناس معروف، مشکلاتي را که براي زندگي زنان در جامعه باز غربي - که بارزترين مشخصه آن از ديد ما عدم رعايت حجاب است- بر مي شمرد که ما در اينجا به برخي از آنها اشاره مي کنيم.
آزار جنسي از بارزترين مشکلات زنان در اينگونه جوامع است؛ آزار جنسي در محل كار مي تواند بعنوان استفاده از اقتدار شغلي يا قدرت به منظور تحميل خواستهاي جنسي تعريف شود. اين كار ممكن است شكلهاي خشن تري به خود بگيرد، مانند هنگامي كه به يك كارمند زن گفته مي شود كه يا به يك برخورد جنسي رضايت دهد يا اخراج شود.
اگر چه مردان ممكن است شكلهاي ملايم تر آزار جنسي را بي زيان بپندارند، زنان اغلب آنها را اهانت آميز تلقي مي كنند. از زنان انتظار مي رود صحبتهاي جنسي، اشارات يا نزديكي جوئيهاي فيزيكي نا خواسته را تحمل كنند و اهميت ندهند.
بديهي است تمايز قائل شدن بين آزار جنسي و آنچه كه مي تواند نزديكي جوئي مشروع از جانب مردي نسبت به يك زن تلقي شود آسان نيست؛ اما بر پايه گزارشهاي شخصي، برآورد گرديده كه در انگلستان از هر ده زن هفت زن در دوره زندگي شغلي خود به مدتي طولاني دچار آزار جنسي مي گردند. ارزيابي ميزان تجاوز جنسي عملا با هر دقتي بسيار دشوار است. تنها نسبت اندكي از تجاوزات جنسي عملا به اطلاع پليس مي رسد و در آمارها گزارش مي شود. رقم واقعي ممكن است تا پنج برابر آنچه آمار رسمي نشان ميدهد باشد. هر چند كه برآوردها تا اندازه زيادي فرق مي كند، يك بررسي درباره 1236 زن در لندن آشكار ساخت كه از هر 6 تن 1 تن مورد تجاوز قرار گرفته بودند، و از هر پنج تن بقيه، يك تن توانسته بود با مبارزه مانع اقدام به تجاوز شود، و نيمي از تجاوزات جنسي يا در خانه خود زن يا در خانه تجاوز كننده رخ داده بود. اكثر زناني كه مورد تجاوز قرار مي گيرند يا مي خواهند اين واقعه را از ذهن خود بيرون كنند و يا مايل به شركت در آنچه كه مي تواند يك فرايند اهانت آميز معاينه پزشكي، بازجوئي پليس و رسيدگي در دادگاه باشد نيستند. فرايند قانوني اغلب مدت زيادي طول مي كشد، ممكن است قبل از اين كه دادگاه رأي بدهد 18 ماه از وقوع حادثه گذشته باشد. محاكمه نيز مي تواند نگران كننده باشد، جريان دادگاه علني است و قرباني بايد با متهم رو به رو شود، مردان معمولا فقط بر اساس شهادت قرباني محكوم نمي شوند بنابراين بايد مدارك محكوم كننده از ديگران كسب شود؛ مدارك مربوط به اثبات دخول، هويت تجاوز كننده، و اين واقعيت كه عمل بدون رضايت رخ داده است همه مي بايست فراهم گردد.
در چند سال اخير جنبشهاي زنان بر تغيير تفكر عمومي و قانوني درباره تجاوز جنسي پافشاري كرده اند. آنها تأكيد كرده اند كه تجاوز جنسي نبايد بعنوان يك تخلف جنسي تلقي گردد، بلكه مي بايست به مثابه نوعي تبهكاري خشن در نظر گرفته شود. تجاوز جنسي تنها يك حمله فيزيكي نبوده بلكه حمله و تجاوز به تماميت فرد و شأن انساني است. و امروز تجاوز جنسي عموما بعنوان نوعي خشونت تبهكارانه شناخته شده است.
به نظر براون ميلر: از يك جهت همه زنان قربانيان تجاوز جنسي اند. - در اينگونه جوامع- زناني كه هرگز مورد تجاوز قرار نگرفته اند اغلب دچار اضطراباتي مشابه زناني كه مورد تجاوز واقع گرديده اند مي شوند. آنها ممكن است از اين كه شب تنها بيرون بروند، حتي در خيابانهاي شلوغ بيمناك باشند، و ممكن است تقريبا به همان اندازه از تنها بودن در يك خانه يا آپارتمان وحشت داشته باشند.
سوزان براون ميلر با تأكيد بر ارتباط نزديك ميان تجاوز جنسي و تمايلات عادي مردانه، استدلال كرده است كه تجاوز جنسي جزئي از يك نظام تهديد مردانه است كه همه زنان را در ترس و وحشت نگه مي دارد. زناني كه مورد تجاوز واقع نگرديده اند دچار اضطراباتي مي شوند كه به اين ترتيب برانگيخته مي شوند، و لازم است در جنبه هاي روزمره زندگي بيشتر از مردان محتاط باشند .
آنچه در زير آمده فهرستي است ار بايدها و نبايدها كه سعي دارند خطر تجاوز جنسي را كاهش دهند. اين فهرست توسط يكي از سازمانهاي زنان در ايالات متحده امريكا منتشر گرديده است. اين فهرست مؤكدا اين نظر را كه تجاوز جنسي جنايتي است كه بر رفتار همه زنان تاثير مي گذارد ، تاييد مي كند .
1- خانه خود را تا آنجا كه ممكن است ايمن كنيد .
2- اگر تنها زندگي ميكنيد، چراغها را روشن بگذاريد تا تصور شود كه بيش از يك نفر در خانه زندگي مي كند .
3- هنگامي كه به زنگ در جواب مي دهيد وانمود كنيد كه مردي در خانه است .
4- نام كوچك خود را روي درب و دفترچه تلفن ننويسيد
5- اگر در يك آپارتمان زندگي مي كنيد، تنها وارد زيرزمين متروك، پاركينگ، يا اتاق رختشوئي نشويد يا تنها در آنجا نمانيد
وي در ادامه 13 مورد از نكات ايمني براي در امان بودن از تجاوز جنسي را ذكر كرده است.
آنچه در صدر اين نکات ايمني مورد غفلت واقع شده و به يقين مراعات آن مي تواند ريشه بسياري از اين مفاسد و ناهنجاريهاي اجتماعي را بسوزاند و محيط امني در اجتماع براي زنان فراهم کند رعايت حجاب است، که نه تنها به آن توجه نمي شود بلکه حاکمان و سياستمداران موجود با سياستهاي شيطاني خود به مبارزه با آن و حذف آن از جامعه برخواسته اند !
ما گمان مي کنيم که آزموده را آزمودن خطا است؛ با مطالعه راه رفته اين جوامع و مشکلاتي که هم اکنون با آن دست به گريبان اند و بسيار بيش از اين نکات محدودي است که ما در اينجا به آن اشاره کرديم(9)، اين فکر را در ما ايجاد مي کند که لا اقل بعنوان الگوي جديد رفتار اجتماعي به مسئله حجاب اهميت دهيم و آنرا در همه ابعاد آن به مرحله اجرا در آوريم تا ميوه هاي اين درخت به بار بنشيند و محيط امني در سايه آن براي جامعه ما ايجاد شود.

حاکميت هنجار برتر
 

گروه کمي از افراد هستند که از اراده قوي و ايمان قلبي محکمي برخوردارند و تحت هر شرايطي ملتزم به قانون و شرع مي مانند و جو جوامع پيرامون تاثيري در آنان نمي گذارد؛ و در طرف مقابل نيز گروه کمي هستند که بناي لا ابالي گري دارند و خوي سرکشي و تمرد از هنجارهاي قانون و شرع در نهادشان نهفته است. بين اين دو طيف، اکثريت مردم تابع وضع موجودند ! ( همه اينجورين ديگه، ما هم ... . اين مد شده ديگه، ما هم ... خب تو فروشگاه ها اينا رو ميفروشن ديگه، ما هم ... جو گير مي شويم ما هم ! )
بي ترديد در هر جامعه اي متوليان تربيت اجتماعي و مسئولين اجراي قانون، بايد اين بستر را ايجاد کنند که جو عمومي جامعه يا همان وضع موجود، مشوق و محرک افراد به سمت همرنگي با گروه اول و تبعيت از قانون و هنجارهاي صحيح اجتماعي باشد، و گروه دوم خود را در انزوا و مطرود حس کند .
سوال اينجاست که چرا بايد وضع موجود را کساني شکل بدهند که از گروه دوم اند در حاليکه ابزار قانون و شرع مدافع گروه اول است؟ چرا بايد فرزند زن مسلمان در محيط مدرسه کم کم از اينکه مادرش چادر به سر مي کند خجالت بکشد.؟! چرا اکثريت معمولي جامعه به رنگ اقليت آلوده در بيايند، و کم کم آلودگي گروههاي کجرو بعنوان هنجار شناخته شود ؟! چرا اقليت متخلف از قانون و شرع هنجار سازي کنند ؟!
آنچه مسلم است همه هنجارهاي اجتماعي با ضمانتهاي اجرائي - خواه رسمي يا غير رسمي(10) - همراه هستند که از آن هنجارها در مقابل کجروي برخي افراد يا گروهها حمايت مي کنند؛ اکنون که بر اساس مباني قوانين حکومت اسلامي، حجاب قانون حکومت اسلامي است، و بعنوان هنجاري برتر شناخته مي شود - گذشته از اينکه امروز به عنوان سمبل زن مسلمان در تمام دنيا شناخته شده است – بر متفکران و انديشمندان علوم اجتماعي (جامعه شناسي، روانشناسي، و ... ) لازم است که بنشينند و راهکارهاي ارائه ضمانتهاي اجرائي مثبت (پاداش افراد همنوا) و منفي (تنبيه افراد کجرو) کارآمد در اين زمينه را بصورت عالمانه بررسي و تدوين کنند، و متوليان فرهنگي و قضائي جامعه خود را ملزم به پيگيري آن بدانند. ترويج ضمانتهاي اجرائي غير رسمي به عهده مراکز فرهنگي جامعه اعم از تئاتر، سينما، فرهنگسراها، مدارس، دانشگاهها، و رسانه هاي ديداري و شنيداري مختلف است؛ و ترويج ضمانتهاي اجرائي رسمي را پليس امنيت اخلاقي مي تواند به عهده بگيرد.
نتيجه اينکه اگر حجاب را بعنوان يک امر عقلاني و يا ايماني در نظر بگيريم اجبار پذير نيست؛ و اگر بعنوان قانون وضع شود، الزام و اجبار آن از قانوني بودن آن است و ضرورت آن جاي ترديد ندارد.
و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته

پي نوشت ها :
 

1 . بديهي است که راه براي ارائه نظر مخالف در هر دو بخش "انديشه" و "ايمان" باز است و مي توانند نظر خود را ارائه و نظر موافق را نقد کنند.
2 . النور / 31
3. « ابداء »به معناي اظهار است و مراد از زينت زنان ، مواضع زينت است .
كلمه « خمر » ، جمع خمار است . و خمار آن جامه اي است كه زن سر خود را با آن مي پيچد ، و زايد آن را بر سينه اش مي اندازد . همان مقنعه .
كلمه « جيوب » ، جمع جيب ؛ يعني سينه ها ، گريبان ها .
« بعوله » يعني شوهر، و طوايف هفتگانه مذكور محرمهاي نسبي و سببي هستند .
كلمه « اربه » به معني حاجت است و منظور حاجت شهوي است .
مراد از رجال تابعين ، افراد سفيه و ابلهي هستند كه تحت قيوميت ديگران هستند و شهوت مردانگي ندارند.
4 . احزاب / 59
5. كلمه «جلابيب» جمع جلباب است و آن جامه اي است سرتاسري كه تمامي بدن را مي پوشانده ؛ كوچكتر از عباء و بزرگتر از خمار .
«يدنين» يعني پيش بكشند .
6 . براي توضيح بيشتر پيرامون مفاهيم اين آيات مي توانيد به تفاسير آيات مزبور و رواياتي که در ذيل آن وارد شده مراجعه کنيد. لازم به ذکر است که علاوه بر آيات فوق، که دلالت صريح بر لزوم حجاب دارد آيات ديگري نيز وجود دارد که دلالت التزامي بر لزوم رعايت حجاب مي کند ( مانند آيه 60 سوره نور، و آيه 53 سوره احزاب ) که علاقه مندان مي توانند به کتبي که مستقلا درباره حجاب نوشته شده مراجعه کنند.
7 . تاريخ تمدن 1 / 47
8 . تاريخ تمدن 1 / 56
9 . از آن جمله مي توان به تخريب شديد بنيان خانواده، زندگي مشترک بدون ازدواج!، افزايش طلاق، کم رنگ شدن عشق رمانتيک و تعهد متقابل، روابط جنسي نامشروع، فرزندان نامشروع، انواع فسادهاي جنسي تاسف آور، و ... اشاره کرد؛ که سرچشمه تمام اين فسادها همين مسئله بي حجابي و کم رنگ شدن حيا و عفاف در بين افراد جامعه است که با هزينه اندکي ميتوان راه آن را سد کرد.
سر چشمه شايد گرفتن به بيل / چو پر شد نشايد گرفتن به پيل!
10 . ضمانتهاي اجرائي رسمي که به عهده حکومت است مانند آنچه در نظام کيفري جامعه، که دادگاهها و زندانها نماينده آن هستند مشاهده مي شود.
و ضمانتهاي اجرايي غير رسمي که بيشتر به عهده خود مردم و يا سازمانهاي دولتي فرهنگي و خدماتي است، مانند تشويقهاي متعارف، امتيازات اجتماعي خاص، ارائه اولويتها در ارائه خدمات، اعلام رضايت صريح يا ضمني، يا سرزنش کردن،دوري کردن از فرد يا افراد خاص، محروميتهاي اجتماعي خاص، پرهيز از مورد تمسخر واقع شدن، شرمنده شدن، و مورد پذيرش واقع نشدن، و ... .
 

ارسال توسط كاربر محترم:hakan_2012
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image