پوشش و عفاف از آن جهت كه يك امر فطري است و براي حيات اجتماعي انسان ضرورت دارد، در اديان و مذاهب الاهي داراي جايگاه خاصي است. تمام اديان آسماني، حجاب و پوشش را بر زن واجب و لازم شمردهاند و جامعه بشري را به سوي آن فراخواندهاند؛ زيرا حيا و لزوم پوشش به طور طبيعي در نهاد زنان به وديعت نهاده شده و احكام و دستورهاي اديان الاهي هماهنگ و همسو با فطرت انساني تشريع شده است.
بر اساس اصل لزوم هماهنگي و تناسب آفرينش و قانونگذاري،1 خداوند لباس و پوشاك را در لابلاي نعمتهاي بيكرانش به بشر ارزاني داشت2 و اشتياق دروني زنان به «حجاب» را با تشريع قانون پوشش مستحكم ساخت تا گوهرِ هستي «زن» در صدفِ پوشش صيانت گردد و جامعه از فرو افتادن در گرداب فساد و تباهي نجات يابد. بدون ترديد جهان بيني و انسان شناسي هر فرهنگ و مكتب، نقش اساسي و مهمّي در انتخاب نوع و كيفيت پوشش دارد.3 بر اساس جهانبيني اديان الاهي كه انسان خليفه خداوند و مركز و محور جهان هستي است و رسالت كسب معرفت و تهذيب نفس و اصلاح جامعه را بر دوش دارد و حياتش در جهان آخرت نيز ادامه دارد، بايد جسم زن و چشم مرد پوشيده گردد تا غرايز شهواني مهار و كنترل شود و استعدادهاي معنوي و عقلاني بشر در پرتو رهيافتهاي فطري و هدايتهاي وحياني شكوفا گردد. گرچه انتخاب لباس و پوشاك برآيند انديشه و اراده آدمي است، ولي بر بينش و اراده انساني نيز تأثير ميگذارد و ميتواند به عنوان زمينهساز تعالي يا انحطاط فردي و اجتماعي نقش آفريني نمايد.
در آيين زرتشت، يهود، مسيحيت و اسلام ـ كه اين مقاله به بررسي آنها ميپردازد ـ حجاب بر زنان امري لازم بوده است. كتابهاي مقدس مذهبي، دستورات و احكام ديني، آداب و مراسم و سيره عملي پيروان اين اديان چهارگانه، بهترين شاهد و عاليترين گواه بر اثبات اين مدعاست.
حجاب در آيين زرتشت
نخستين مردمي كه به سرزمين ايران آمدند، آرياييها بودند. آنان به دو گروه عمده «مادها» و «پارسها» تقسيم ميشدند. با اتّحاد مادها، دولت «ماد» تشكيل شد. پس از مدّتي پارسها توانستند دولت ماد را از بين ببرند و سلسلههاي هخامنشيان، اشكانيان و ساسانيان را بنيانگذاري كنند. پژوهشها نشان ميدهد كه زنان ايران زمين از زمان مادها كه نخستين ساكنان اين ديار بودند، داراي حجاب كاملي، شامل پيراهن بلند چيندار، شلوار تا مچ پا و چادر و شنلي بلند بر روي لباسها بودهاند.4 اين حجاب در دوران سلسلههاي مختلف پارسها نيز معمول بوده است.5 بنابر اين، در زمان بعثت زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان ايراني از حجابي كامل برخوردار بودهاند. برابر متون تاريخي، در همه آن زمانها پوشاندن موي سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رايج بوده است و زنان هر چند با آزادي در محيط بيرون خانه رفت و آمد ميكردند و همپاي مردان به كار ميپرداختند، ولي اين امور با حجاب كامل و پرهيز شديد از اختلاطهاي فسادانگيز همراه بوده است.
جايگاه فرهنگي پوشش در ميان زنان نجيب ايرانزمين به گونهاي است كه در دوران سلطه كامل شاهان، هنگامي كه خشايارشاه به ملكه «وشي» دستور داد كه بدون پوشش به بزم بيايد تا حاضران، زيبايي اندام او را بنگرند، وي امتناع نمود و از انجام فرمان پادشاه سر باز زد و به خاطر اين سرپيچي، به حكم دادوَران، عنوان «ملكه ايران» را از دست داد.6
در زمان ساسانيان ـ كه پس از نبوت زرتشت است ـ افزون بر چادر، پوشش صورت نيز در ميان زنان اشراف معمول شد. به گفته ويل دورانت پس از داريوش، زنان طبقات بالاي اجتماع، جرأت نداشتند كه جز در تختِ روانِ روپوش دار از خانه بيرون بيايند و هرگز به آنان اجازه داده نميشد كه آشكارا با مردان آمد و رفت كنند. زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردي حتي پدر و برادرشان را ببينند. در نقشهايي كه از ايران باستان بر جاي مانده است، هيچ صورت زني ديده نميشود و نامي از ايشان نيامده است.7
تجليّات پوشش در ميان زنان ايران چنان چشمگير است كه برخي از انديشمندان و تمدننگاران، ايران را منبع اصلي ترويج حجاب در جهان معرفي كردهاند.8
از آنجا كه مركز بعثت «اشو زرتشت» ايران بوده است و آن حضرت در زمينه اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خويش كمبودي نميديده است، با تأييد حدود و كيفيت حجاب رايج آن دوران، كوشيد تا با پندهاي، خود ريشههاي دروني حجاب را تعميق و مستحكم نموده، عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استواري حجاب معمول قرار دهد.
به پند و اندرزهاي «اشوزرتشت» بنگريد تا تلاش وي براي تعالي و آموزش مباني حجاب و بيان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهري با عفّت باطني، روشنتر شود؛ او ميفرمايد:
اي نوعروسان و دامادان!... با غيرت، در پي زندگانيِ پاكمنشي بر آييد... .اي مردان و زنان! راه راست را دريابيد و پيروي كنيد. هيچ گاه گردِ دروغ و خوشيهاي زودگذري كه تباه كننده زندگي است، نگرديد؛ زيرا لذّتي كه با بدنامي و گناه همراه باشد، همچون زهر كشندهاي است كه با شيريني درآميخته و همانند خودش دوزخي است. با اين گونه كارها، زندگاني گيتي خود را تباه مسازيد. پاداش رهروان نيكي، به كسي ميرسد كه هوا، هوس، خودخواهي و آرزوهاي باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خويش چيره گردد و كوتاهي و غفلت در اين راه، پايانش جز ناله و افسوس نخواهد بود.
فريب خوردگاني كه دست به كردار زشت زنند، گرفتار بدبختي و نيستي خواهند شد و سرانجامشان خروش و فرياد و ناله است.9
گفتني است كه در دين زرتشت، لباس يا كيفيت خاصي براي حجاب زنان واجب نشده است؛ بلكه لباس رايج آن زمان كه شامل لباس بلند، شلوار و سرپوش ـ يعني چادر يا شنلي بر روي آن ـ بوده است، مورد تقرير و تنفيذ قرار گرفته است. هر چند كه استفاده از سِدرِه و كُشتي ـ لباس مذهبي ويژه زرتشتيان ـ توصيه شده است.10 البته بر هر مرد و زن واجب است كه هنگام انجام مراسم عبادي و نيايش، سر خود را بپوشاند. بنا به گفته موءبد «رستم شهرزادي» پوشش زنان بايد به گونهاي باشد كه هيچ يك از موهاي سرِ زن از سرپوش بيرون نباشد. در خرده اوستا، به طور صريح چنين آمده است: «نامي زت واجيم، همگي سر واپوشيم و همگي نماز و كريم بدادار هورمزد؛11 يعني همگان نامي ز تو بر گوييم و همگان سر خود را ميپوشيم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز ميكنيم».
بر اساس آموزههاي ديني، يك زرتشتي موءمن، بايد از نگاه ناپاك به زنان دوري جويد و حتي از به كارگيري چنين مرداني خودداري كند. در اندرز «آذربادماراسپند» موءبد موبدان آمده است: «مرد بدچشم را به معاونت خود قبول مكن12».
پوشش موي سر و داشتن نقاب بر چهره، پس از سقوط ساسانيان نيز ادامه يافته است. به اين نمونه بنگريد: پس از فتح ايران، هنگامي كه سه تن از دختران كسري، شاهنشاه ساساني را براي عمر آوردند، شاهزادگان ايراني همچنان با نقاب، چهره خود را پوشانده بودند. عمر دستور داد تا پوشش از چهره بر گيرند تا خريداران پس از نگاه، پول بيشتري مبذول دارند. دوشيزگان ايراني خودداري كردند و به سينه مأمور اجراي حكم عمر مشت زده، آنان را از خود دور ساختند. عمر بسيار خشمناك شد؛ ولي امام علي(ع) او را به مدارا و تكريم آنان توصيه فرمود.13
حجاب در آيين يهود
همه موءرخان، از حجاب سخت زنان يهودي سخن گفتهاند14. ويل دورانت ميگويد: گفتوگوي علني ميان ذكور و اِناث، حتّي بين زن و شوهر از طرف فقهاي دين ممنوع گرديده بود.... .دختران را به مدرسه نميفرستادند و در مورد آنها كسب اندكي علم را به ويژه چيز خطرناكي ميشمردند. با اين همه، تدريس خصوصي براي اِناث مجاز بود.15 نپوشاندن موي سر خلافي بود كه مرتكب آن را مستوجب طلاق ميساخت.16 زندگي جنسي آنان، عليرغمِ تعدد زوجات، به طرز شايان توجّه ، منزّه از خطايا بود. زنان آنان، دوشيزگاني محجوب، همسراني كوشا، مادراني پُرزا و امين بودند و از آنجا كه زود وصلت ميكردند، فحشا به حدّاقل تخفيف پيدا ميكرد.17
بدون ترديد مبناي حجاب در شريعت يهود، آيات تورات بود كه بر حجاب تأكيد مينمود. كاربرد واژه «چادُر» و «برقع» كه به معناي روپوش صورت است، در آن آيات، كيفيت پوشش زنان يهودي را نشان ميدهد. تورات تشبه مرد و زن به يكديگر را نهي نموده، ميگويد:متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن را نپوشد؛ زيرا هر كه اين را كند، مكروه «يَهْوَه» خداي تو ست.18 بيحجابي سبب نزول عذاب معرفي شده است؛
خداوند ميگويد: از اين جهت كه دختران صهيون متكبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم راه ميروند و به ناز ميخرامند و به پايهاي خويش* بنابراين خداوند فَرْق سر دختران صهيون را كَلْ خواهد ساخت و خداوند عورت ايشان را برهنه خواهد نمود* و در آن روز، خداوند زينت خلخالها و پيشانيبندها و هلالها را دور خواهد كرد* و گوشوارها و دستبندها و روبندها را * و دستارها و زنجيرها و كمربندها و عطردانها و تعويذها را * و انگشترها و حلقههاي بيني را * و زخوت نفيسه و رداها و شالها و كيسهها را * و آينهها و كتان نازك و عمامهها و برقعها را * و واقع ميشود كه به عوض عطريّات، عفونت خواهد شد و به عوض كمربند، ريسمان و به عوض مويهاي بافته، كَلي و به عوض سينهبند، زنّار پلاس و به عوض زيبايي، سوختگي خواهد بود * مردانت به شمشير و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد * و دروازههاي وي، ناله و ماتم خواهند كرد و او خراب شده، بر زمين خواهد نشست.19
افزون بر موارد فوق، در كتاب مقدس، وجوب پوشاندن موي سر20 لزوم پرهيز از زنان فريبكار و بيگانه21، نهي از لمس و تماس22 و واژه چادر23، نقاب24 و برقع25 آمده است؛ به عنوان نمونه در مورد عروس يهودا ميخوانيم: پس رخت بيوكي را از خويشتن بيرون كرده، برقعي به رو كشيده و خود را در چادري پوشيد و به دروازه عينايم كه در راه تمنه است، بنشست.26
در «تلمود» اصليترين كتاب فقهي كه به گفته ويلدورانت، اساس تعليم و تربيت يهود27 است، نيز بر لزوم پوشاندن سر از نامحرمان، لزوم سكوت زن و پرهيز از هرگونه آرايش براي ساير مردها28، پرهيز از نگاه زن به مردان بيگانه، 29 اجتناب از نگاه مرد به زنان نامحرم30 و لزوم پرهيز از هر امر تحريكآميز،31 تأكيد شده است.
برابر حكم سختگيرانه تلمود، اگر رفتار زن فضيحتآميز باشد، شوهر حق دارد او را بدون پرداخت مبلغ كتوبا(مهريه) طلاق دهد و زناني كه در موارد زير به رفتار و كردار آنها اشاره ميشود، ازدواجشان باطل است و مبلغ كتوبا (مهريه) به ايشان تعلّق نميگيرد؛ زني كه از اجراي قوانين ديني يهود سرپيچي ميكند و فيالمثل بدون پوشاندن سرِ خود، به ميان مردان ميرود، در كوچه و بازار پشم ميريسد و با هر مردي از روي سبك سري به گفتوگو ميپردازد. زني كه در حضور شوهر خود، به والدين او دشنام ميدهد و زن بلند صدا كه در خانه با شوهر خود به صداي بلند درباره امور زناشويي صحبت ميكند و همسايگانِ او ميشنوند كه چه ميگويد.32
برخورد حضرت موسي(ع) با دختران شعيب كه به آنان فرمود تا پشت سر او حركت كرده، از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدايت كنند، و نيز سيره عملي يهوديان مبني بر استفاده از چادر و برقع و روبند، تفكيك و جدا بودن محل عبادت زنان از مردان در كنيسه، ناشايسته شمردن اشعاري كه در تمجيد زيبايي زنان سروده شده است و ايراد خطابه توسط زنان از پشت پرده، بيانگر كيفيت شديد و سختگيرانه حجاب نزد يهوديان است.
حجاب در آيين مسيحيت
مسيحيت نه تنها احكام شريعت يهود در مورد حجاب را تغيير نداد، بلكه قوانين شديد آن را استمرار بخشيد و در برخي موارد، قدم را فراتر نهاد و با سختگيري بيشتري وجوب حجاب را مطرح ساخت؛ زيرا در شريعت يهود، تشكيل خانواده و ازدواج امري مقدس محسوب ميشد و طبق نوشته ويل دورانت، در سن بيست سالگي اجباري بود؛33 اما از ديدگاه مسيحيت قرون اوّليه، تجرّد، مقدس شمرده ميشد.34 بنابر اين مسيحيت، براي از بين بردن زمينه هرگونه تحريك و تهييج، زنان را به صورت شديدتري به رعايت كامل پوشش و دوري از هر گونه آرايش و تزيين فراخواند. برابر متون تاريخي، چادر و روبند، براي همگان ـ حتّي براي خاتونهاي اشراف ـ ضروري بود و در اعياد نيز كسي آن را كنار نميگذاشت؛ بلكه با طلا و نقره و پارچههاي زربفت آن را تزيين مينمودند و حتّي براي تفريح نيز با حجب و حياي كامل در مجالس انس و يا گردشهايي دور از چشم نامحرمان، شركت ميجستند.
انجيل در موارد فراوان، بر وجوب حجاب و پوشش تأكيد و پيروانش را به تنزّه از اِعمال شهوت و عفاف فراخوانده است؛ در انجيل ميخوانيم: همچنين زنان پير در سيرت متقي باشند و نه غيبتگو و نه بنده شراب زياده، بلكه معلمات تعليم نيكو* تا زنان جوان را خِرَد بياموزند كه شوهر دوست و فرزند دوست باشند* و خردانديش و عفيفه و خانهنشين و نيكو و مطيع شوهران خود كه مبادا كلام خدا متهم شود*35
در «كتاب مقدس» در مورد لزوم آراستگي به حيا و كنار نهادن آرايش ظاهري چنين آمده است: همچنين زنان، خويشتن را بيارايند به لباسِ مزّين به حيا و پرهيز؛ نه به زلفها و طلا و مرواريد و رختِ گرانبها* ...زن با سكوت به كمال اطاعت تعليم گيرد* و زن را اجازت نميدهم كه تعليم دهد يا بر شوهر مسلّط شود؛ بلكه در سكوت بماند*36
همچنين اي زنان، ...* و شما را زينت ظاهري نباشد از بافتن موي و متحلّي شدن به طلا و پوشيدن لباس * بلكه انسانيت باطني قلبي در لباس غير فاسد، روح حليم و آرام كه نزد خدا گرانبهاست * زيرا بدين گونه زنان مقدسه در سابق نيز كه متوكل به خدا بودند، خويشتن را زينت مينمودند.37
افزون بر موارد پيشين، «عهد جديد» نيز لزوم پوشاندن موي سر، به ويژه در مراسم عبادي،38 لزوم سكوت به ويژه در كليسا،39 با وقار و امين بودن زن 40و نهي از نگاه ناپاك به بيگانگان را خاطرنشان ساخته، ميگويد: كسي كه به زني نظر شهوت اندازد، همان دم، در دل خود با او زنا كرده است * پس اگر چشم راستت، تو را بلغزاند، قلعش كن و از خود دور انداز؛ زيرا تو را بهتر آن است كه عضوي از اعضايت تباه گردد، از آن كه تمام بدنت در جهنم افكنده شود*41
دستورات ديني پاپها و كاردينالهاي مسيحي كه بر اساس آن پوشاندن صورت الزامي و تزيين موي سر و آرايش آن و تنظيم آنها در آيينه و سوراخ نمودن گوشها و آويختن گلوبند، خلخال، طلا و دستبند قيمتي، رنگ نمودن مو و تغيير صورت ظاهري ممنوع بود، شدت بيشتري رانشان ميدهد.42
در مورد سيره عملي زنان مسيحي، دائرة المعارف لاروس ميگويد: دين مسيحي، براي زن، خِمار را باقي نهاد؛ وقتي وارد اروپا شد، آن را نيكو شمرد. زنها در كوچه و وقت نماز، خمار داشتند. در قرون وسطي، خصوصاً قرن نهم، خمار رواج داشت. آستين خمار، شانه زن را پوشيده، تقريباً به زمين ميرسيد. اين عادت تا قرن سيزدهم باقي بود.43
ويل دورانت نيز در مورد سيره عملي زنان مسيحي چنين مينويسد: ساق پاي زنان چيزي نبود كه در ملأ عام و يا رايگان به چشم خورد.... البسه بانوان در مجالس تورنه، موضوع مهمّي براي روحانيون بود كه كاردينالها، درازي جامههاي خواتين را معيّن ميكردند. هنگامي كه كشيشان چادر و روبند را يكي از اركان اخلاقيات عيسوي دانستند، به دستور زنها، چادرها را از مشمش ظريف و حرير زربفت ساختند... .44
تصويرهايي كه از پوشاك مسيحيان و زنان اروپا به جا مانده، به وضوح حجاب كامل زنان را نشان ميدهد.45
حجاب در آيين اسلام
بدون شك، پوشش زن در برابر مردان بيگانه، يكي از ضروريات دين اسلام است. قرآن كريم ميفرمايد: «و به بانوان باايمان بگو چشمهاي خود را فروپوشند و عورتهاي خود را از نگاه ديگران پوشيده نگاه دارند و زينتهاي خود را، جز آن مقداري كه ظاهر است، آشكار نسازند و روسريهاي خودرا بر سينه خود افكنند و زينتهاي خود را آشكار نسازند؛ مگر براي شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسرانشان، پسران همسرانشان، برادرانشان، پسر برادرانشان، پسر خواهرانشان، زنان همكيششان، كنيزانشان و مردان سفيهي كه تمايلي به زنان ندارند و كودكاني كه از امور جنسي بياطلاعند و پاهاي خود را بر زمين نكوبند تا زينتهاي پنهانشان آشكار شود و همگي به سوي خداوند توبه كنيد اي موءمنان؛ باشد كه رستگار شويد».46 افزون بر آن، در آيات ديگر، پوشيدگي كامل اندام،47 نيك و شايسته، با وقار و بدور از تحريك سخن گفتن و دوري از آرايشهاي جاهليت نخستين،48 توصيه شده است.
در روايات نيز پوشيدن جامه بدننما و نازك نزد نامحرم49، آرايش و استعمال عطر در خارج از خانه50، اختلاط فساد برانگيز زن و مرد51، دست دادن و مصافحه با نامحرم52و تشبه به جنس مخالف 53 منع شده است و مردان با غيرت،54 به هدايت و كنترل همسر و دختران، عفّت نسبت به زنان مردم55 و دوري از چشمچراني توصيه شدهاند.
پس معلوم شد كه تفاوت اساسي حجاب اسلامي با حجاب اديان گذشته، در اين است كه اسلام وجوب پوشش زنان را متناسب با شئونات انسان، با تعديل و نظم مناسب و به دور از افراط و تفريط، سهلانگاري مضرّ يا سختگيري بيمورد به جامعه بشري ارزاني داشته است. حجاب اسلامي همچون حجاب مورد توصيه پاپها، به معناي حبس زن در خانه يا پردهنشيني و دوري از شركت در مسايل اجتماعي نيست؛ بلكه بدين معناست كه زن در معاشرت خود با مردان بيگانه، موي سر و اندام خويش را بپوشاند و به جلوهگري و خودنمايي نپردازد تا در جامعه، غريزه آتشين جنسي تحريك نگردد؛ بلكه در محيط خانواده، اين غريزه به صورت صحيح ارضا گردد.
پي نوشت ها :
1. روم، آيه 30.
2. اعراف، آيه 27.
3. شهيد مطهري، جهانبيني توحيدي، ص 75.
4. جليل ضياءپور، پوشاك باستاني ايرانيان از كهنترين زمان، ص 17 ـ 26 و ص51، 54، 56..
5. جليل ضياءپور، پوشاك زنان ايران، ص 64 ـ 194.
6. فرهت قائممقامي، آزادي يا اسارت، ص106؛ تورات، باب استر، آيه 1.
7. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج1، ص552.
8. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج2، ص78 و برتراند راسل، زناشوئي و اخلاق، ص135.
9. يسنا، ص53، پندهاي 5 ـ 8؛ به نقل از: آموزشهاي زرتشت پيامبر ايران؛ رستم شهرزادي، آموزش گاتها، انجمن زرتشتيان، آبان 67.
10. «سدره» از نه پاره پارچه سفيد و نازك دوخته شده و در زير پيراهن، چسبيده به بدن پوشيده شود. سدره كه در اوستا (ستره) ناميده شده، به معناي آن نيز هست. علماي اسلام نيز براي بيان حكم حجاب از واژه ستر استفاده كردهاند. «كُشتي»، كمربند باريكي است كه از پشم گوسفند بافته شده و بايد پيوسته آن را بر روي سدره به كمر بندند؛ موءبد موبدان، رستم شهرزادي، دين و دانش، انجمن زرتشتيان تهران، سال 1357.
11. خرده اوستا، فصل آفرينگان دهمان.
12. سالنماي 1372، چاپ انجمن زرتشتيان تهران، ص10.
13. وشنوهاي، حجاب در اسلام، ص59، به نقل از السيرة الحلبيه، ج2، ص49.
14. عبدالرسول عبدالحسن الغفّار، المرأه المعاصره، چاپ سوم، ص40.
15. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج12، ص66 .
16. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج12، ص62 .
17. همان، ص63.
18. تورات، سفر تثنيه، باب 22، فقره 5.
19. تورات، كتاب اشعياء نبي، باب سوم، فقره 16 ـ 26.
20. تورات، سفر اعداد، باب 5، فقره 18.
21. تورات، كتاب روت، باب دوم، فقره 8 ـ 10.
22. تورات، كتاب امثال سليمان نبي، باب ششم، فقره 1 ـ 10 و 20 ـ 26.
23. همان مدرك، باب سوم، فقره 15.
24. تورات، كتاب اشعياء نبي، باب 47، فقره 1 و 2.
25. تورات، كتاب غزلهاي سليمان، باب 4، فقره 1.
26. تورات، سفر پيدايش، باب 38، فقره 14 و 15.
27. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج12، ص34.
28. همان، ص31.
29. همان، ج1، ص492.
30. همان، ص30.
31. همان، ج12، ص28.
32. راب اماكهن، گنجينهاي از تلمود، ص186، ميشناكتوبوت 6 :7.
33. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 1، ص 439.
34. شايان ذكر است كه اكنون مسيحيت، ازدواج را براي تمام مسيحيان مقدس ميشمرد و تنها آن را براي پاپ و اسقفهاي كليسا ممنوع ميداند.
35. انجيل، رساله پولس بتيطس، باب دوم، فقره 1 ـ 6 .
36. انجيل، رساله پوليس به تيموناوءس، باب دوم، فقره 9 ـ 15.
37. انجيل، رساله پطرس رسول، باب سوم، فقره 1 ـ 6 .
38. انجيل، رساله اول پولس رسول به قرنتيان، باب يازدهم، فقره 1 ـ 17.
39. همان، باب چهاردهم، فقره 34 ـ 36.
40. انجيل، رساله پولس رسول به تيموناوءس، باب سوم، فقره 11.
41. انجيل متي، باب اول، فقره 28 ـ 30.و باب هجدهم، فقره 8 ـ 10.
42. دكتر حكيم الاهي، زن و آزادي، ص 53.
43. مهذب، زن و آزادي، ص 65.
44. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 13، ص 498 ـ 500، با اندكي تصرف و تلخيص.
45. براون و اشنايدر، پوشاك اقوام مختلف، ص 116.
46. سوره نور (24)، آيه 31.
47. احزاب، 59.
48. احزاب، آيه 32.
49. سنن ابيداوود، ج2، ص383.
50. مجلسي، بحارالانوار، ج103، ص243.
51. ناسخ التواريخ، ج2.
52. همان، ص163.
53. مجلسي، همان، ج103، ص258.
54. نهجالفصاحه، ص143.
55. شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، ج14، ص138و141.
ارسال توسط كاربر محترم: fahimeh_ata