چهار مرحله براي آن كه بخشاينده شويد
-(4 Body)
|
چهار مرحله براي آن كه بخشاينده شويد
Visitor
419
Category:
دنياي فن آوري
اگر به دشمن خود آسيب برسانيد، زير دست او واقع مي شويد؛ اگر از او انتقام بگيريد هم رديف او مي شويد؛ اگر او را ببخشاييد در بالادست او واقع مي گرديد. بخشودن نه تنها مي تواند رنجش هاي گذشته را التيام بخشد، بلكه مي تواند از امكان بروز رنجش در حال حاضر و در آينده جلوگيري نمايد و يا حادث شدن آن را به حداقل برساند. به سوي بخشودن منظم و مرتب: مراحل يك تا سه در اولين مرحله براي تبديل شدن به يك بخشنده، اشخاص ضايعه و فقداني را در زندگي خود احساس مي كنند. احساس خشم يا رنجش مي كنند، سعي مي كنند احساسات منفي خود را توجيه كنند. در اين مرحله از بخشودن، شما پر از خشمي هستيد كه آن را به جا و حق خود مي دانيد. شما، جايي در زندگي خود آزار ديده ايد و از كسي كه با شما اين رفتار را كرده است عصباني هستيد. شما كسي را كه حالتان را بد كرده است سرزنش مي كنيد. معتقديد رفتار آنان بوده كه شما را خشمگين كرده است. فراموش مي كنيد كه در انتخاب واكنش، داراي اختيار هستيد. شما به قدري جراحت احساسي برداشته ايد كه فكر نمي كنيد بتوانيد متجاوز را ببخشيد. در مرحله اول، خشم آشكار و نهفته و همراه آن درد و تألم فراوان وجود دارد. مرحله دوم، مربوط به زماني است كه مي بينيم خشمگين شدن و ناراحت بودن احساس خوبي نيستند. نگران و متوجه تعادل احساسي خود مي گرديم، به سلامتي جسماني خود فكر مي كنيم و متوجه مي شويم كه رنجش روي حال و خوشبختي ما تأثير گذاشته است. بعضي ها بعد از آن كه مدتي ناراحت شدند، به اين فكر مي افتند كه آسيب وارده به رابطه خود را ترميم كنند. جمع ديگري به اين نتيجه مي رسند كه به اندازه كافي به رنجش خود فكر كرده اند و حالا زمان آن رسيده كه به حركت خود ادامه بدهند. در مرحله دوم، هر انگيزه اي كه داشته باشيم، قدم هايي برمي داريم تا از شدت بار رنجش بر زندگي و روابط خود بكاهيم. ممكن است سعي كنيم مسئله را از ديد طرف ديگر نگاه كنيم، ممكن است سعي كنيم كه مسئله را به حداقل برسانيم و بگوييم مشكل آن قدرها مهم نبوده. راهكار ديگر مي تواند اين باشد كه راهي پيدا كنيم و از شدت احساسات ناخوشايند خود بكاهيم. در هر صورت، پس از مدتي طولاني كسي كه آزار ديده، ديگر به اندازه قبل ناراحت نيست. در اين مرحله به دوستانمان مي گوييم كه از بخش اعظم رنجش خود گذشته ايم و ديگر آن خشم و ناراحتي سابق را نسبت به كسي كه ما را آزار داده احساس نمي كنيم. در مرحله دوم بخشودن، متوجه مي شويم كه احساسات بد ما به ما كمكي نمي كنند، بنابراين اقداماتي مي كنيم كه به طرز متفاوتي به مسئله نگاه كنيم. وقتي قدمي برمي داريم تا از پريشاني جسماني و احساسي خود بكاهيم، اغلب خود را از چنگال كسي كه ما را آزار داده رها مي كنيم. در مرحله سوم بخشودن، به اين فكر مي كنيم كه آخرين باري كه كسي را بخشوديم چه احساس خوبي پيدا كرديم. اين تجربه بخشودن ممكن است مربوط به 15 دقيقه قبل يا مربوط به دو سال قبل باشد. مرحله سوم وقتي ايجاد مي شود كه تصميم مي گيريم مدت كمتري رنج و ناراحتي را تحمل كنيم. آموخته ايم كه احساس منفي از ميان خواهد رفت. مي خواهيم روابط خود را تعمير و اصلاح كنيم و يا مشكل را به عنوان يك مسئله تلقي نكنيم. تصميم مي گيريم كه به جاي فضاي رنجش، فضاي راه حل را اجاره بدهيم. در مرحله سوم، كنترل بيشتري داريم. به اين نتيجه مي رسيم خود ما هستيم كه تعيين مي كنيم چه مدتي بايد رنج بكشيم. تبديل به بخشنده شدن: مرحله چهار اين مرحله، مشكل ترين و در ضمن قدرتمند ترين بخش فرآيند بخشودن است. اين مرحله زماني فرا مي رسد كه تصميم مي گيريد ببخشاييد و بگذاريد كه بسياري از احساسات ناخوشايند از ميان بروند. به عنوان يك بخشاينده، به راحتي قبول نمي كنيد كه مورد اهانت واقع شده ايد. پوستتان به اصطلاح كلفت تر مي شود و اهانت را كمتر شخصي ارزيابي مي كنيد. متقاعد مي شويد كه مسئول احساس خود هستيد. چهارمين مرحله بخشيدن به اين توجه دارد كه اهانت ها را به دل نگيريد. اين بدان معنا نيست كه از كنار بي مهري و نامهرباني به راحتي عبور كنيم. اين بدان معنا نيست كه فرش زير پا شويم و مرتب لگد بخوريم، بلكه بدين معناست كه تنها وقتي ناراحت بشويم كه اين ناراحتي به ما كمك مي كند. رفتارهاي رنجش آور را شخصي به دل نمي گيريم و احساس خود را به گردن ديگران نمي اندازيم. در اين مرحله، متوجه مي شويم كه اشخاص كامل و بي عيب و نقص نيستند و مي توان انتظار داشت كه گهگاه ما را ناراحت كند. مرحله چهارم وقتي صورت خارجي پيدا مي كند كه درباره مورد توهين واقع شدن، به اين شكل فكر كنيم: * مي خواهم تا حد امكان اوقات كمتري از زندگي خود را در ناراحتي و خشم و رنجش به سر ببرم. مي خواهم وقتي اوضاع بر وفق مراد من نيست، واكنش خوبي از خود نشان بدهم. اين تصميم به من امكان مي دهد كه خودم، ديگران و حتي در صورت لزوم زندگي را ببخشم. * زندگي پر از تجربه هاي مثبت و نيز ناخوشايند است. آيا منطقي است انتظار داشته باشم تنها تجربه هاي خوشايند داشته باشم؟ مي توانم اميدوار باشم كه تجربه هاي خوشايند داشته باشم و مي توانم تجربه هاي ناخوشايند را ببخشايم. * روبه رو شدن با زندگي يك چالش است. نمي خواهم يك قرباني باشم. هر موقعيت رنجش آور به من امكان مي دهد تا به بهترين و مهرانگيزترين شكلي كه مي توانم ظاهر شوم. من چالش هايي را كه زندگي به سوي من گسيل مي دارد، مي پذيرم. * زندگي پر از زيبايي است. اگر رنجش به دل داشته باشم، نمي توانم اين زيبايي ها را ببينم و از آن ها لذت ببرم. * من كامل نيستم. چه طور ممكن است انتظار داشته باشم ديگران كامل باشند؟ * مي دانم كه همه، از جمله خود من، با توجه به منافعي كه نصيبمان مي شود رفتار مي كنيم. وقتي اين را به عنوان بخشي از زندگي بپذيريم، ناراحت شدن چه دليلي مي تواند داشته باشد؟ * مي دانم وقتي ديگران مرا نمي بخشانيد ناراحت مي شوم. دوست ندارم به همين شكل ديگران را ناراحت كنم. * ديگران بهترين كاري را كه بتوانند مي كنند. وقتي به مشكلي برمي خورند، بهترين كار اين است كه نشان بدهيم آنان را درك مي كنيم. اين نوع انديشيدن مي تواند نمونه هايي از بخشودن در مرحله چهار باشد. منبع:راه کمال شماره 36
|
|
|