اعتياد سنتي و اعتياد نوين
-(6 Body)
|
اعتياد سنتي و اعتياد نوين
Visitor
371
Category:
دنياي فن آوري
بي ترديد، پديده ي شوم «اعتياد» برا ي همه شناخته شده و در نزد عاقلان کاملاً منفور است. شخصي نست که در خصوص مضرات فردي و اجتماعي اعتياد، آگاهي لازم را نداشته باشد. البته «اعتياد» طرفداراني نيز دارد که وجود آن ها را نمي توان انکار نمود که مهم ترين آن ها در نگاه اوّل دو گروهند 1) معتادان هوسران 2) قاچاقچي هاي مواد مخدر. ولي در نگاهي دقيق تر، گروه هاي ديگري را نيز مي توان در اين دسته جاي داد،گروه هايي نظير «استعمارگران» و برخي از «سرمايه داران» که منافع خود را در اعتياد جوانان يک مملکت ديده و تلاش مي کنند تا آن ها را به شکل هاي مختلف آلوده به اين مواد افيوني نمايند. نکته ي قابل ذکر اين که حتي تمامي طرفداران اعتياد نيز متوجه غلط بودن و خسارت بار بودن اين پديده در زندگي مي باشند؛ يعني حتي معتادي که ديگر قوه ي اراده ي خويش را از دست داده به خوبي مي داند که اعتياد پديده- اي ويرانگر است. غرض از اين نوشتار اين نيست که در خصوص مضرات «اعتياد سنتي» يعني اعتياد به سيگار، حشيش، ترياک، هرويين، کوکايين و... سخن گفته و بخواهيم براي ريشه کن کردن آن ها اقدام کنيم، بلکه مباحث پيشين تنها مقدمه اي است براي غرض اصلي اين نوشتار يعني «اعتياد نوين». ا لبته منظور ما از اعتياد نوين نيز اعتياد به « مواد شادي آور و توهم زاي» جديد نيست. براي توضيح بيشتر مسأله، با اين سؤال ها آغاز مي کنيم که آيا به نظر شما اعتياد تنها در امور ذکر شده خلاصه مي-شود؟ آيا انواع ديگر اعتياد را مي شناسيد؟ از ميان انواع ديگر اعتياد کدام يک خوب و کدام يک بد است؟ يکي از بزرگ ترين و مخرب ترين انواع اعتياد، اعتياد به «مد» و به تعبير ديگر «مدگرايي افراطي» است. اعتيادي گاه خانمان سوز، خطرناک و ويرانگر که بيشترين مبتلايان آن خانم ها هستند. اين نوع اعتياد نيز مانند اعتياد سنتي براي خود طرفداراني داشته و عدّه ي کثيري به آن مبتلا هستند، طرفداران اصلي آن عبارتند از: 1) مدگرايان 2) فروشندگان انواع کفش و لباس و هر چيزي که مربوط به ظواهر انسان است 3) استعمارگران و سرمايه داران جهاني که از اين قضيه بيشترين سود مادي، سياسي و حتي علمي نصيب آنان مي گردد. به راستي چرا «اعتياد سنتي» پديده اي شوم و ناخوشايند است؟ مگر علت اصلي اين امر، بروز آثار و تبعات شوم آن نمي باشد؟ آثار مخربي چون «زوال اراده» ، « از بين رفتن غيرت هاي ناموسي و ملّي» ، «از بين رفتن سرمايه هاي يک کشور»، سرمايه هايي نظير نيروي انساني، منابع مالي، «از دست رفتن انديشمندان و فراز مغزها» ، « از هم پاشيدگي کانون خانواده» ، « بروز انواع مفاسد اخلاقي» نظير دزدي، فحشاء و... «ايجاد انواع فشارهاي روحي و رواني» نظير «افسردگي» که گاه نيز منجر به خودکشي مي شود، «بروز و سرايت انواع بيماري» نظير ايدز و هپاتيت و عواقب بسيار شوم ديگري که نتيجه ي اعتياد سنّتي است. اکنون تنها با مقايسه اي سطحي و گذرا بين اين دو نوع اعتياد [سنتي و نوين] مي توان به راحتي به «وجوه اشتراک فراوان» بين آن دو پي برد توجه نماييد: مدگرايي افراطي نيز موجب از بين رفتن اراده ي مدگرايان مي گردد. آنا از خود، اختياري در انتخاب نوع پوشش و مد ندارند. کاملاً مطيع مد و «مدسازان» جهاني اند و ايشان مقلداني بيش نيستند. هر چيزي که تبديل به مد شد – زشت يا زيبا فرقي ندارد- آنان را در بند خود مي سازد. حال اگر اين، «سلب اراده» محسوب نمي شود پس چه چيزي را سلب اراده گويند؟! مدگرايي افراطي نيز موجب از بين رفتن غيرت هاي ناموسي و ملّي مي گردد. يک مرد مدگرا حاضر است که ناموس خود را به هر شکلي که مد اقتضا نمايد از منزل خارج سازد!؛ حال اگر مد جديد موجب آن باشد که زنان با لباس هاي چسبان و تنگ و يا نيمه عريان و يا انواع آرايش هاي غليظ در جامعه حاضر شوند؛ يک مرد مدگرا ناچار است غيرت خود را زير پا نهاده، به آن اعتنايي ننموده و ناموس خود را اين چنين از منزل خارج ساخته و حتي متأسفانه، گاه به اين اقدام خود مباهات نيز بنمايد ! و اگر «بي غيرتي ناموسي» اين نيست، پس چيست؟! بي غيرتي ملّي نيز از ديگر تبعات مدگرايي افراطي است. جوانان يک مملکت که شيفته و فريفته ي مدهاي کشورهاي استعمارگر – و يا حتي دشمن – گرديده اند؛ ديگر حاضر نيستند در برابر اين گونه کشورها ايستاده و از حق خويش در انواع امور ملّي دفاع نمايند! کار به جايي مي رسد که حتي اگر آن کشور استعمارگر به وطن آن ها هجوم نظامي آورد؛ اين گونه جوانان هرگز حاضر به مقاومت در برابر آن ها نبوده و حتي از ورود آن ها استقبال نيز مي نمايند!! شاهد اين مدعا، سابقه ي هشت سال دفاع مقدس در اين کشور است که نه تنها از افراد مدگرا در جبهه ها اثري نبود، بلکه گاه هنگامي که از جبهه برمي گشتي با کمال تعجب مي ديدي که اين افراد حتي به عکس شهدا و حجله ي آن ها نيز رحم نکرده و با نقاشي کردن روي آن ها و يا پاره کردن عکس آن ها و شکستن لامپ حجله ها، عشق خود به ميهن! [ البته ميهن دوست] و غيرت ملّي خويش را به نمايش مي گذاشتند! و بدين ترتيب از پشت، خنجر به قلب رزمندگان مي زدند و اگر «بي غيرتي ملّي» اين نيست پس چه چيز ديگري نشانگر آن است ؟! گاه بي غيرتي ملّي تا آن حدّ است که حتي پرچم کشور استعمارگر و يا مخفف نام آن کشور به عنوان «مُد» بر پيراهن اين مدگرايان نقش بسته و در هر کوي وبرزن شجاعانه! آن را به نمايش مي گذارند! بي خود نيست که يکي از پر و پا قرص رين طرفداران اين پديده ي شوم، استعمارگران و سرمايه داران جهاني اند! اگر بي غيرتي و «بي هويتي ملّي» اين نيست پس چيست؟!. ا لبته بي غيرتي ملّي در همين مقدار خلاصه نمي شود و سخن در اين زمينه بسيار است که هر عاقل غيرتمندي با اندکي تأمل مي تواند آن ها را دريابد. يکي ديگر از تبعات اعتياد نوين، « از بين رفتن سرمايه هاي يک مملکت» است. «سرمايه هاي انساني» يعني «جوانان» که در بخش پيشين به آن اشاره شده و «سرمايه هاي مالي»؛ زيرا چنان که براي ورود مواد مخدر نظير هرويين و... نياز به خروج ارز و ريال از مملکت است و مقادير بسيار زيادي از ثروت- هاي وطن صرف دود شدن و تهيه ي مواد مخدر مي گردد!؛ در اعتياد نوين نيز، مقادير بسيار زيادي از اين منابع مالي که گاه به ارقام نجومي مي رسد صرف تهيه ي لوازم مورد نياز اين پديده ي شوم مي- گردد؛ زيرا از آنجا که يک مدگرا بايد به روز باشد او نمي تواند بگويد که فلان لباس يا کفش من هنوز سالم و بي عيب و قابل استفاده است؛ او ناچار است که گاه حتي دو ماه يک بار اقدام به تعويض مد نمايد؛ چرا که سرعت «مرگ انواع مدهاي قديم» و «تولد مدهاي جديد» به حدّي زياد است که گاه هنوز «مد جديد» به بدن شخص ننشسته و به اصطلاح عرق بدن – به خاطر پوشيدن آن – خشک نشده؛ شخص مدگرا ناچار به تغيير آن مي شود !!. حال اگر به اين قضيه در سطح کل کشور و جهان نگريسته شود روشن مي شود که چه مقدار سرمايه ي کشور مصروف هوس مدگرايان مي گردد. اکنون افرادي در نظر آوريد که «توان مالي» همراهي با مدگرايان را نداشته، ولي به لحاظ فکري به آن معتقد و طرفدار آنند؛ چه اتفاقي مي افتد؟ مردي به خاطر فشارهاي همسر خويش براي تهيه ي مدهاي جديد ناگزير از اضافه کاري، اخذ رشوه، انواع دزدهاي شغلي و کاري و کسب انواع درآمد حرام مي گردد؛ لقمه هايي که در شکم فرزندان معصوم و بي گناه خويش وارد نموده [ و مي ريزد] و آنان را گرفتار عواقب سوي «لقمه ي حرام» مي- نمايد. مرد ديگري که نمي خواهد از راه حرام به تأمين منابع مالي اين پديده اقدام نمايد. در اثر فشارهاي همسر و فرزندان مدگراي خود گرفتار سرخوردگي، سرکشي همسر و فرزندان و انواع فشارهاي روحي مي گردد. اخلاق او تند و عصبي مي شود. گاه دست روي همسر و فرزند خويش بلند مي کند، گاه اين اتفاقات منجر به «طلاق و جدايي» و پديدار شدن «فرزندان طلاق» مي گردد. [دقيقاً مانند اعتياد سنتي]. فرزندان مدگراي او که نتوانسته اند مدهاي جديد را تهيه نمايند در نزد هم کلاسي ها و دوستان خود سرخورده و شرمنده مي شوند و گاه گرفتار افسردگي و حتي خودکشي گرديده و گاه گرفتار افت شديد تحصيلي و ... مي شوند. زنان و فرزندان طلاق غالباً گرفتار انواع مفاسد اخلاقي نظير فحشا ي، اعتياد سنتي و ... مي شوند. آري، اعتياد نوين نه تنها چيزي کمتر از اعتياد سنتي ندارد، بلکه آثاري به مراتب خسارت بارتر در پي داشته و بسيار شوم تر از آن است. اندکي دقت و تفکر منصفانه و واقع بينانه در اين قضيه اثبات کننده ي اين ادعاست و ا لبته براي صحيح انديشيدن در اين خصوص لازم است؛ چشم دل بر لذت هاي اين پديده بسته و چشم عقل را بر عواقب آن گشود. بي ترديد چنان که معتادي که گرفتار مواد مخدر گرديده، در لحظه ي خماري و يا هر لحظه اي که در حال لذت بردن است و يا در لحظه اي که مواد او تأمين نگرديده و در فشار قرار دارد؛ نمي تواند صحيح انديشيده و به عواقب آن پي ببرد؛ هم چنان نيز معتاد به اعتياد نوين نمي تواند در لحظه ي لذّت بردن از اين اقدامات خود، در خصوص عواقب خطرناک فردي و اجتماعي اين پديده انديشيده و به خوبي متوجّه اين خطرات و خسارات گردد. نکته ي قابل ذکر و مهم ديگري که بايد به آن اشاره نموده اين است که : بي ترديد «مدسازي» و «نوع آوري در مد» به هيچ عنوان در اختيار من و تو نبوده! و «مدسازان» داراي شبکه هاي جهاني بوده و تمامي رسانه هاي تبليغاتي جهاني در اختيار ايشان است؛ بدين معني که هيچ يک از من و شما نمي توانيم يک مد جديد ساخته و آن را جهاني و يا حتي کشوري و يا حتي شهري نماييم ! بلکه اين مدسازان هستند که توانِ آن را داشته و انسان ها را «مسلوب الاختيار» و مست به دنبال خويش روان ساخته اند. امتحان آن مجاني است؛ اگر باور نداريد تلاش نماييد با هم کاري دوستان خود مدي جديد ساخته و در شهر خود شايع سازيد، به خوبي خواهيد ديد که طرفداران اندکي يافته و طرح شما با شکست مواجه خواهد شد و اين امر جاي تأمل و انديشيدن فراوان دارد. ضمناً توجه به استدلال مدگرايان نيز نکته اي مفيد و لازم است: آنان معتقدند که انسان بايد خوش باشد، نوگرا باشد، انسان تنوع طلب و لذّت جوست، بنابراين اشکالي نداشته و بلکه لازم است. در پاسخ به آن ها بايد گفت که: اولاً غرض ما از اين نوشتار مدگرايي افراطي است نه هر «نوع آوري» و «تنوع جديد» و البته معقول. ثانيا تمامي اين استدلال هاي شما، استدلال هايي است که از سوي معتادان سنتي نيز ذکر شده است. آنان نيز براي دستيابي به خوشي و لذّت است که گرفتار اين مواد خانمان سوزگشته و از آن دست نمي کشند! و اگر صرف لذّت بردن ملاک باشد چه فرقي بين اين دو نوع معتاد است؟! چرا يکي بد و ديگري خوب باشد؟! در حالي که چنان که روشن شد تبعات شوم اعتياد سنتي در اعتياد نوين نيز – به مراتب شديدتر – ديده مي شود!! ضمن آن که انصاف و انساني نيست که در جامعه اي گروهي از مردم تحت فشارهاي اقتصادي، حتي به نان شب خود محتاج بوده و در همان جامعه عده اي ديگر بي توجه به حال ديگر همنوعان، مشغول خوشي ها و لذّت هاي خويش باشند!. آري از انسانيت به دور است و منصفانه نيست که به جاي رسيدگي به حال آنان تنها به خودخواهي هاي خود توجه نموده و آن ها را رها سازيم و... به اميد آن روز که همه در کنار هم، به فکر هم، مانند هم زيسته و اعمال و رفتارمان مرضي رضاي حق تعالي باشد. منبع : ماهنامه ي آموزشي اطلاع رساني معارف
|
|
|