زندگي هر دسته از موجودات مفهوم ويژه اي دارد که با توجه به فلسفه آفرينش آن ها تفسير مي گردد. خداوند از آفرينش گياهان هدف هايي داشته، متمايز از هدف هايي که براي آفرينش حيوانات رقم زده است. بنابراين مفهوم زنده و با نشاط بودن گياهان غير از معني زنده و با نشاط بودن حيوانات است. انسان نيز موجود زنده اي است که شاکلة آفرينش او از لحاظ ظاهر و باطن و جسم و روح با ساير موجودات متفاوت و کامل تر از آن ها است. او مي تواند دامنة شناخت و معرفت خويش را تا اعماق هستي رسوخ دهد و از ملک تا ملکوت را به تسخير خويش در آورد و همة هستي را در اختيار خويش بگيرد و از تماميت آن ابزار و نردباني بسازد تا به هدف نهايي آفرينش و حيات طيبه نايل گردد و زندگي حقيقي را در جوار قرب الهي و وصول به کمال مطلق جستجو نمايد، و اين است تفسير زندگي و حيات انساني. در چنين صورتي انسان وظيفة خويش را انجام داده، توانسته است به مقام انسانيت نايل گردد.پس وظايف زن يا مرد در خانواده يا جامعه را بايد در راستاي فلسفة آفرينش و چيستي زندگي اش جستجو کرد. به ديگر بيان: پرسشِ "تکليف ما، در خانه و جامعه چيست" را مي توان بدين گونه بيان کرد: براي رسيدن به "زندگي انساني" و داشتن نشاط و شادماني، و نيل به جوار قرب ربّاني، چه وظيفه اي در محيط خانواده و اجتماع داريم و چگونه مي توان به آن دست يافت؟
نقش زن در زندگي
زن به دليل نقش خاصي که در دستگاه خلقت بر عهده دارد، به سرمايه هاي دروني بس گرانبهايي مجهّز است که جامعة بشري در رشد خود نيازمند اين ارزش ها است. يکي از اين سرمايه هاي دروني عاطفه است که در طول تاريخ و در تمامي اجتماعات نمودهاي بسيار شکوهمندي داشته است.[1] اين ميل دروني اگر چه همة انسان ها کم و بيش وجو دارد اما بهرة زن از اين عطيه الهي بيشتر است. اين ميل مقدس از يک سو زنان را براي همه نوع فداکاري، جهت زندگي و همسرش آماده مي کند و همچون شمع فروزاني محفل خانواده را روشن مي سازد؛ از سويي ديگر، زحمات طاقت فرساي پرورش نسلي را بر عهده دارد. به بيان ديگر: جامعة سالم نيازمند داشتن خانواده هاي سالم است و سعادت و سلامت هر جامعه در خانواده ها پي ريزي مي شود و شمع فروزان محفل خانواده زن است. آنان هستند که با آکنده ساختن کانون خانواده از انس و صفا و الفت مي توانند فضاي فکري، فرهنگي، ديني و گفتگو هاي سياسي و اجتماعي را نوراني کنند و عملاً درس مهر و صفا و از خود گذشتگي را از طريق فرزندان و همسران خويش به آيندگان بياموزند. چنانکه در تنظيم صحيح اقتصاد خانواده مي تواند تأثير به سزايي داشته باشد و با تدبير و برنامه ريزي عاقلانه مرد را در تأمين هزينه و مخارج زندگي ياري رساند و به اين وسيله الگوي مناسبي براي فرزندان خود باشد.
نقش زن در جامعه
اگر زن از ايفاي نقش اجتماعي محروم شود، از رشد اجتماعي او کاسته مي شود و جامعه اي که زنان آن از رشد فکري واجتماعي محروم باشند. مسلّماً جامعة رشد يافته اي نخواهد بود، زيرا جامعه از آحاد انسان هايي تشکيل مي شود که با تربيت ها و فرهنگ هاي متفاوتي از خانواده ها شکل مي گيرند و وارد اجتماع مي گردند. اينان در تعامل با هم، آداب و سنت ها و نظام ها و قانون هاي خاصي را به وجود مي آورند. که دراثر پيوند با يکديگر، ماهيت اجتماعي پيدا مي کنند.بنابراين سعادت و سلامت هر جامعه در خانواده ها پي ريزي مي شود و انتقال ارزش هاي ديني، ملّي و فرهنگي و اجتماعي در درجة اوّل به عهدة خانواده ها به خصوص مادر است. پس مي توان نتيجه گرفت که جامعة سالم نيازمند مادران سالم است و جامعة فرهنگي، ديني و ارزشي، جامعه اي است که مادران آن از بينش و تفکر سالم فرهنگي، ديني و ارزشي برخوردار باشند.
تداوم مسئوليت در بستر اجتماع
روح کودک همانند جسمش به شدت در معرض تغيير و تحول است. اگر آموزش و تربيت کودک هماهنگ و متناسب با روح وي تداوم نيابد، رشد ديني و فرهنگي و اجتماعي اش دچار اختلال مي گردد و زنان بهترين گزينه هستند که مي توانند از عهدة تعليم و تربيت کودکان و نوجوانان بر آيند. چنان که رعايت مصالح اخلاقي و اجتماعي و حفظ بنيان اصيل خانواده و رفاه حال بانوان اقتضا مي کند که مشاغلي همانند طبابت بيماري هاي خاص زنان و تعليم و تدريس آن در دانشگاه ها در اعضاي زنان باشد.
يک تذکر مهم
زنان، رهبران اولية هدايت فکري، اعتقادي و عاطفي جامعه هستند و وظيفة اصلي آنان، فروزان ساختن مشغل پر مهر و صفا و صميميت خانواده و حفظ اساسي و بنيان اين کانون هدايت است. بنابراين بهانة حضور در عرصة فعاليت هاي اجتماعي جهت تداوم مسئوليت ها نبايد باعث انحطاط شأن و منزلت انساني زنان گردد و بي بندوباري و فساد اخلاقي را دامن زند و در نتيجه زمينةاز هم گسيختگي نظام خانواده و فرو پاشي آن را فراهم کند.
تلازم حقوق و وظايف
زندگي، سازماني است که ارکان آن زن و مرد هستند. در اين سازمان، وظايف و مسئوليت ها در کنار حقوق و چشم داشت ها، قرار مي گيرد. به بيان ديگر: هر جا تکليف و مسئوليتي است. بحث از حقوق هم در کنار آن مطرح است. بحث از حقوق زن و شوهر، يا زن و مرد را در کتاب هاي زير که وظايفه زن را در خانواده و جامعه را توضيح مي دهد جستجو کنيد:
1- آيين همسرداري يا اخلاق خانواده از ابراهيم اميني.
2- بهشت خانواده از دکتر سيد جواد مصطفوي.
3- نقش دين در خانواده از حاج صادق احسان بخش.
4- فصلنامة پژوهش هاي قرآني شمارة 25 و 26، سال هفتم، بهار و تابستان 80 ، ويژة زن در قرآن.
پي نوشت:
[1] معارف اسلامي پيش دانشگاهي، ص 100.