ظهور و پيدايش
آيين سيك در ايالت پنجاب واقع در شمال هند، و درفضايى بوجود آمد، كه از مفاهيم بسيارى كه در سرزمين پيدايش رواج داشت، بيگانه نبود. اين آيين آميزهاى است از مظاهر هندى و اسلامى بويژه از سوى صوفيّه مىباشد.
نخستين بنيانگذار آيين سيك «نانك» است، كه در سال 1469 م از پدر و مادرى هندويى متولد شد. در يك جو دينى هندويى ـ اسلامى زندگى كرد. او اولين كسى نبودكه دست به تلاشهايى اصلاح طلبانه مىزد بلكه قبل از او فردى به نام «كبير» (1440 - 1518) كه از ميراث هندوئيسم وقرآن كريم اثر پذيرفته بود، به اين كار اقدام كرده بود.
شايد آنچه كه، باعث شد كبير و پس از او نانك دست به اين حركت اصلاحى بزنند ، جو تعصبى بود كه در جامعه خود مشاهده مىكردند؛ و از همين جاست كه مىبينيم نانك، آيين سيك را بر ايناساس پايهگذراى مىكند. كه هيچ گونه فرقى ميان لفظ جلاله «الله» در نزد مسلمانها با «ويشنو»(Vishnu به معناى خداى نگهدارنده) در نزد هندوها وجود ندارد.
ولى او وحى را انكار مىكند، او براين باور بود كه خدا كسى است كه روح را نورانى مىكند، و علم اوبر ميليونها چيز احاطه دارد و خالق ميليونها شكل و جسم است؛ ولى خودش جسم نيست، بلكهموجودى است غير از مخلوقاتش و اين همان مفهومى است كه از آيه شريفة: «ليس كمثله شىء و هو السميع العليم» (شورى / 11) فهميده مىشود.
Gourou Nanak گورو نانك (1469 ـ 1539م.):
نانك، اولين پايهگذار و مؤسس حقيقى آيين سيك در اواخر قرن 15 ميلادى به شمار مىرود. سيك لفظى است هندى، به معناى «شاگرد» و همچنين نام فرقهاى هندى است كه، مهمترين مركز آن پنجاب مىباشد. نانك در پنجاب و دريك خانواده هندويى كه در ميان طبقات اجتماعى موجود در نظام هندوئيسم، جايگاه پايينى داشت متولد شد. طبقه آنها پايينتر از طبقه «كشاتريا» ـ كه طبقه نيروهاى نظامى است ـ بود. نانك در آغاز جوانىاش در نزد حاكم سلطانپور (Sultanpur) به حسابرسى اموال پرداخت و از اين راه در زندگى عملى تجربه و مهارت كسب كرد. او حضور در نزد حاكم سلطانپور را غنيمت شمرد، و به يك فرهنگ ابتدايى از هندوئيسم واسلام دست يافت. او با فردى به نام «مردانا» (Mardana) كه نوازنده «رباب» بود، آشنا شد. وشروع به سرودن شعرهايى طبق آهنگهاى رباب مردانا كرد. آنها گروهى براى سرودهاى دينى تأسيس كردند؛ و با كمك يكديگر غذاخورى محلى كوچكى را بنانهادند، كه مسلمانها و هندوها ازطبقههاى مختلف به آنجا رفت و آمد مىكردند. همه اينها باعث شد، كه گورو نانك بيشترين ارتباطرا با مردم داشته باشد.
هنگامى كه گورو نانك به سن30 سالگى رسيد، چند روزى به دور از ديده مردم پنهان شد؛ و سپس با ادعاى اينكه از جانب خدا مامور شده است، يا به عرصه زندگى باز مىگردد . «اوبا يقين ادعامىكند كه بنابر يك نداى والاى الهى به سوى مسلمانها و هندوها و همه طبقات اجتماعى و نيزمردمان با فضيلت و صالحان فرستاده شده است.» نانك اظهار مىكند كه دعوت او داراى اصول وقواعد اساسى است مثل: تلاش، سختى، رياضت و زهد، احسان و نيكوكارى و تفكرى كه از آن ستايشهاى تأليف شده از جانب گورو نشأت مىگيرد. و اهميت تفكر و تأمل از آن جهت است، كه براى انسان غذاى روحى فراهم مىكند؛ به گونهاى كه (بنا بر تعبير كلارك Clarke) به او اين امكانرا مىدهد كه وجهالله را در چهرگان همه انسانها ببيند.
بدين ترتيب ـ آن طور كه بارندر جفرى مىگويد ـ نانك، مسافرتهاى طولانى خود را به شهرها ومناطقى مثل مكه، بغداد، تبت، مناطق مختلف هند و آسياى شرقى آغاز كرد، و از مشربهاى بسيارى كسب دانش نمود. و هرچند اصلاً قصد نداشت كه مذهب و آيين خاصى راتأسيس كند، اما بعد از مدتى، صاحب دين جديدى شد. ولى، حمله مغولها به سرزمين هند سبب شد كه او سفرهايش را قطع كند؛ و بيشتر سالهاى باقيمانده از عمرش را در يكى از روستاهاى پاكستان به نام«كارتهپور» (Kartur pur) سپرى كند. در اواخر دهه چهارم قرن 16 ميلادى در ماه سپتامبر 1359درگذشت. نانك نخستين معبد سيكها را در اين روستا بنيان نهاد.
بستانى در دايره المعارفش با ذكر سلسلهاى طولاني، از گوروها و مهمترين حوادث زمان آنها مىگويد: «بعد از نانك عدهاى يكى پس از ديگرى به جانشينى او براى رهبرى آيين سيك تعيين شدند كه به هر كدام از آنها لقب «گورو» يعنى معلم داده مىشد. به نظر مىرسد تحولى در عقيدة سيك نسبت به رهبرانش ايجاد شد. چرا كه، پيروان گورو نانك در ابتدا به «پنتيز نانك» (NankPanthis) يعنى همپيمانان نانك خوانده مىشدند؛ ولى بعد از مدتى به هريك از آنان نام سيكيعنى شاگرد يا مريد اطلاق گرديد.»
پس از گورو نانك 9 گوروى ديگر يكى پس از ديگرى برخاستند و اين فهرست اسامى 10 گوروى سيكان و تاريخ تولد و وفات ايشان :
1. گورو نانك (1469-1539)؛
2. گورو انگد (1504-1552)؛
3. گورو امر داس (1479-1574)؛
4. گورو رام داس (1534-1581)؛
5. گورو ارجن (1563-1606)؛
6. گورو هر گوبيند (1595-1644)؛
7. گورو هرراى (1630-1661)؛
8. گورو هرى كريشن (1656-1668)؛
9. گورو تيغ بهادر (1621-1675)؛
10. گورو گوبيند سينگ (1666-1708).
نانگ رهبر اين فرقه به بت و بتخانه اعتقاد نداشت. نانک خداى يکتاى جهان را حق ناميد. وى مى گفت خدا به هر نامى که خوانده شود فقط او قادر متعال و حق است. سعادت و وصول به نيروانا همان استغراق در ذکر حق است. وى مايا يا صورت وهمى جهان را که در دين هندو آمده است، پذيرفت و گردونه تناسخ و قانون عمل و عکس العمل را تا حدودى قبول کرد. نانک خوردن گوشت را براى پيروانش مباح دانست، رياضت و بت پرستى را ممنوع کرد، نظام طبقاتى و تعدد زوجات را هم حرام شمرد. در اشعار عرفاى سيک مشرب بت و بتخانه به صورت سمبل به کار رفته و رمزى از حيقيت است. نانگ به رياضت روى آورد و شيوه درويشى پيشه ساخت. ابتدا به کم خورى پرداخت و بعد از آشاميدن شيرگاو اکتفا کرد. و آنگاه به خوردن روغن و بعد به خوردن باد مشغول شد. دوران باد هوا خورى يعنى فصل رسيدن مائده هاى آسمان است. نانگ از خوردن گوشت خوددارى مى کرد. اما مريدان و پيروانش بعدها گوشت مى خوردند. نانگ همه مردم را مخلوق مى دانست نه خالق. او منکر حلول و اتحاد بود. وسيله تقرب به حق از نظر نانگ کمک به جانوران و آزار نرساندن به آنها مى باشد.
نانگ در لغت سانسکريت به معناى شفاى درد يا هستى صرف است که به بابانانگ شهرت يافته است و به احترام، وى را گرونانگ ديوجى گويند. نانگ گفته است: آنان که به خدا پيوستند، رو سفيد هستند، خالق با مخلوق و خلقت يا خلق است. پس خداوند در همه جا هست و نبايد به کسى ناسزا گفت.
نانك پس از خود «آنگاد» (1504ـ1552م.) را به جانشينى خود تعيين كرد، و بر مذهبپدرش تفسيرهايى را نوشت. گورو آنگاد، «گورو امرداس» (1479 - 1574 م.) را بهجانشينى برگزيد، كه اقدام به شكلدهى هويت سيكى نمود و بعضى آداب و رسوم هندى مانندغسل روزهاى عيد و تأكيد بر زيارت رودها به روش هندىها را به آيين سيك وارد كرد. اوهمچنين با انتقال آيين سيك به روستاها و تبليغ آن در بين روستائيان تغيير ديگرى ايجاد كرد، درحالى كه، اين آيين در زمان مؤسس و جانشين او «آنگاد» محدود به ساكنين شهر بود. پس از گوروىسوم نوبت به گوروى چهارم «گورو رامداس» (1534 ـ 1581م.) رسيد، كه شوهر دختر را مداس بود. گورو رامداس شعرهايى را سرود كه به ميراث سيكى اضافه شد؛ و پنج بيت ازآنها در كتاب مقدس سيك «آدى گرانت» AdiGrant وارد شد. مضمون اشعار تأملاتى دربارةخداى متعال بود، كه ديدهها او را نمىبينند و شكلى مجسّم ندارد.
گورو رامداس كسى است كه شهر «امريستار» Amristar را در چهل كيلومترى «جوندفال» ازسمت شمال غربى بنا كرد. اين شهر به شهر مقدس سيكها تبديل شد؛ و همچنين مهمترين عبادتگاه سيكها به نام «معبد طلا» Temple d'orLe در اين شهر قرار دارد؛ هرچند ساخت آن درزمان گوروى پنجم «ارجان» Arjun به انجام رسيد.
ارجان پنجم (1563 ـ 1606م.) كه به حق از پايهگذاران اصلى آيين سيك به شمار مىآيد، درشهر امريستار ساكن شد و در زمان او و تحت اشرافش عبادتگاه اصلى سيكها يعنى معبد طلا ساخته شد. اين معبد تا به امروز مقدسترين مكان نزد سيكها مىباشد. ارجان همچنين تعاليم آيين سيك را در كتابى به نام «آدى گرانت» يا «گرانت صاحب» Granth Sahib، كه به معناىكتاب اول مىباشد، جمعآورى كرد. پيروان ارجان تحت رياست او همپيمانى سياسى را منعقد نمودند؛ و در نتيجه آيين سيك رشد كرد، و پايههايش استوار گرديد؛ تا جايى كه باعث خشم وناخرسندى مغولها گرديد. حاكم مغول گوروى پنجم را دستگير كرد، و به زندان انداخت، و درسال 1606م. او را به قتل رساند. اين حادثه در روند اخلاقى سيكها تأثير بسيارى گذاشت، و صلحجويى و راحتطلبى آنها را به ستيزگرى و انتقام جويى تبديل نمود. آنان تحت رهبرى «هارگوبيند» گوروى ششم گردآمدند، تا با مسلمانان جنگ كنند، ولى مسلمانان بر سيكها چيره شدند؛ و آنان را از همسايگى شهر لاهور دور كردند. آنان در نتيجه به كوههاى شمالى مجاور پناه بردند. هارگوبيند اولين رهبر آيين سيك بود كه به پيروانش اجازه داد بجز گوشت گاو، گوشتديگر حيوانات را بخورند.
وقتى كه هارگوبين درسال 1644 م. از دنيا رفت، دو فرزندى داشت به نامهاى «سورت سينگ» و«تينگ سينگ» كه در آن برهه از تعقيب مسلمانان گريخته بودند؛ و در نتيجه او نوهاش «هرراى» Har Rai را جانشين خود قرارداد. وى در سال 1644 ميلادى «معلم» سيكها ناميده شد. هرراىبر خلاف سياست گذشتگانش عمل كردو ترجيح داد با مغولها، از درِ آشتى و مسالمت در آيد واز سيره گذشتگانش برگردد، عصر او دوران آرامش سيك بود. هرراى نوه گوراى ششم هارگو بيندمىباشد.
هرراى فرزندش «هرى كريشن» (1656 - 1664 م.) را به عنوان «گوروى هشتم»منصوب كرد؛ و درحالى كه كودكى بيش نبود. درسال 1661 ميلادى زمامدارى امور به سمت اومعطوف شد؛ ولى زندگى او ديرى نپاييد و به بيمارى آبله (چيچك) مبتلا گرديد، و در سن هشت سالگى (1664م) درگذشت .
بعد از وفات گوروى هشتم، فرزند هرگوبيند (گوروى ششم) به نام «تيگ بهادر» (1676 ـ 1622م) به عنوان گوروى نهم برگزيده شد اوبه صلح، آرامش و دورى ازجنگ گرايش داشت پس از او رهبرى آيين سيك به فرزندش ـ گوروى دهم ـ «گوبيند سينگ» (1666 ـ 1708م) منتقل شد. گوروى دهم آخرين گوروى آيين سيك درسال 1776زمامدارى سيكها را به دست گرفت؛ و باوجود كمى سن تصميم گرفت انتقام پدرش رابگيرد، و پيروانش را از دست مغولها نجات دهد. از اين رو، براى آنان قوانينى وضع كرد و دولتمستقلى تشكيل داد. او سرگذشت زندگانى پيشينيان خود را به كتاب اولشان اضافه كرد. اوهمچنين براى قومش لباسى ويژه قرار داد و آدابى خاص، مثل كوتاه نكردن موى سر و صورتقرار داد و آنان را فرمان داد تا همگى سربازانى مسلح باشند. او گروه خالصه ( (Khalsa) به معنىپاكيزه را تشكيل داد، كه در ميان سيكها به وفاداران آيين سيك معروفاند، و بين جوانب مختلفواجبات دينى، اجتماعى و نظامى سيكها اتحاد برقرار مىكنند. و بدين ترتيب آيين سيك بهسازمانى تبديل شد، كه نظامىگرى بر آن حاكم بود. او بين همه برابرى ايجاد كرد و پيروانش را«سينگ» نام نهاد، كه به معناى «شير» است. گوروى دهم به جنگ با مغولها پرداخت ولىنتوانست بر آنان چيره گردد؛ و عاقبت به دست يكى از دشمنانش كشته شد. او آخرين رهبر سيك بود. وى قانونى را وضع كرد و به موجب آن رهبرى را به مجلس ملى (گوروماتا)، كه از رؤساى قوم تشكيل شد، واگذار كرد.
مناطق انتشار سيكها
ايالت پنجاب به ويژه قسمت هندى آن، موطن اصلى سيكها به شمار مىرود. ايشان سمبل پيدايش خود را در آنجا مىبينند؛ معبد طلا كه معبد اصلى آنهاست در اين ايالت، و در كناردرياچهاى در امريتسار قرار دارد.
سيكها در جنگ با مغول توانستندبر پنجاب سيطره پيدا كنند، و در سال 1799وارد شهر لاهور شدند. انگليسىها هنگام ورود به هند خواستند سيكها را زير سلطه خود درآورد كه در نتيجه بينآنان جنگهايى در فاصله سالهاى (1845 -1849) در گرفت. طى اين جنگها شكست سنگينى به سيكها وارد آمد و انگليس، سرزمين پنجاب را به هند -كه تحت اشغالش بود- ملحق كرد.
در سال 1947 هنگامى كه پاكستان از هند جدا شد درگيريهايى بين مسلمانان و سيكها رخ داد، كهسيكها را وادار كرد به قسمت هندى منطقه پنجاب كوچ كنند.
سيكها از نفوذ قوى در پنجاب برخوردارند. زيرا، مراكز حساس و همچنين زراعت و اماكن حياتى دردست آنان مىباشد؛ تا آنجا كه منطقه ايشان را «سبد نان هند» نام نهادند.
سيكها در اثر ظلم و ستم دولت هند در برخورد با آنها، خواستار حكومت خود مختار شدند. اينامر هندوها را تحريك كرد و آنان را بر مقامات هندى شوراند. سرانجام كار بدانجا رسيد كه « انديرا گاندى» نخست وزير وقت هند دستور سركوبى شورش سيكها را صادر كرد. همچنين به ارتش هند فرمان داد معبد طلايى را محاصره كنند كه به دنبال آن رهبر سيكها «بيندرانواله» كشته شد. و همينمسأله باعث شد دو نفر از محافظان سيك مذهب گاندى او را در 30 نوامبر 1984 ترور كنند.
به نظر مىرسد، برخورد خوب انگليسىها با سيكها، و همچنين مورد اعتماد بودن آنان نزد انگليسى ها در ارتش انگليس به آنان اجازه داد كه در خارج از پنجاب و در مناطق تحت سلطه انگليس منتشر شوند. سيكها علاوه بر انگلستان، در كشورهايى چون استراليا، كانادا، ايالات متحده آمريكا و كشورهاى اسكانديناوى، كنيا، اوگاندا، تانزانيا، مالاوى، زامبيا و كشورهاى مجاور هندمثل: پاكستان، افغانستان، مالزى، بنگلادش و ديگر كشورها زندگى مىكنند.
با اينكه اطلاعات در مورد تعداد واقعى سيكها در دنيا ضدونقيض است، اما به طور قطع مىدانيمكه حداقل 15 ميليون و حداكثر 20 مليون نفر هستند، و نزديك به 80 در صد آنها در پنجابزندگى مىكنند. رابطه سيكها و انگلستان تا پايان جنگ جهانى اول خوب بود؛ تا اينكه، سيكها بهجنبش آزادى بخش مهاتما گاندى كه انگليسىها را از هند بيرون راند، پيوستند.
كتابها ي سيكها
عقيده سيكها بر بزرگ و مقدس داشتن خدا كه خدايى غير مشخص و مبهم است مبتنى مىباشد، تا از شائبه هرگونه بتپرستى دور و منزه باشد؛ خداوندى كه در اصل آفريننده هستى است و اينآفرينش مستند به قدرت خدايى است ، كه هستى را از حالتى بدون كيفيت به حالتى با كيفيتهاىمختلف تبديل كرد. بنابر اين در نظر يك سيك اعتقاد مسلمانان به وحدانيت خداوند با اعتقادهندوها به ويشنو، خداى خير، تفاوتى ندارد. به عقيده هندوها آفرينش هستى ضرورى است؛ تاقدرت خداوند متعال آشكار گردد و آنگونه كه Delaroute در كتابش Les Sikhs آورده است:
زمانى بود كه در آن نه آسمانى بود و نه زمينى، نه روزى، نه شبى و نه خورشيدى. و آفريد كار در انديشهاى ژرف بود و غير او موجودى نبود. [تا اينكه] هستى با ارادهاى الهى وجود پيدا كرد. هنگامى كه خداوند ارادهاش را قطعى ساخت، هستى موجود و پديدار شد. خداوند هستى را با قسمتهاى جوهرى و عناصر اصلى و همچنين با عناصر واسطه و ثانويش آفريد. خداوند مطلق ازدريچه آفريدههايش بروز پيدا كرد و پرده از ذات و قدرتش برداشت.
هر چند سيكها جايگاه ويژهاى براى گورو قائل شدهاند اما اين سبب نشده است كه به او صفت الوهيت بدهند. چراكه تنزيه آفريدگار اساس عقيده آنان است. در كتاب مقدشان «آدى گرانت» آمده است: جز يك خدا خدايى نيست، و چيزى مثل و شبيه او نيست. گورو نيز وجود دارد و او معلم كل است. ثانيهها، دقيقهها، ساعتها، روزها و فصلها همگى نتيجهاى هستنداز همان منشأ يكتا و اين همان منبعى است، كه خورشيد را آفريد، و هر آفريدهاى نشأت گرفته از خداوند است.
به عقيده سيكها انسان براى رسيدن به اين رهايى نيازمند گورو است. گورو در نزد ايشان معصوم است. در كتاب آدى گرانت كه منسوب به گوروى پنجم «ارجان» است مطالبى صريحاً در اين موردآمده است. قسمتى از آن چنين است: «بشرى كه مىشناسيم همگى خطاكارند. تنها گوروى حقيقى است كه خطا نمىكند. اوست پرهيزكار حقيقى به تمام معنا است و اين صفت تنها به اومىبرازد.»
وضع امروزى سيكها با وضع سابقشان، به ويژه پس از گورو گوبيندسينگ، بسيار فرق دارد. اينكاعتقاد آنان طبق گفته سحمرانى در اين خلاصه مىشود: «انسان نمىتواندبه تنهايى رهايى پيداكند و در اين راه به گورو نياز دارد؛ و امروزه گوروى آنان كتاب مقدسشان آدى گرانت است كه هميشه در معابد آنان «گوردوارا» موجود است اين كتاب در 1430 صفحه نوشته شده است، كهسرودههايى از بزرگان سيك و غير سيك بويژه بزرگان تصوف اسلامى را در بردارد. آدى گرانتيك كتاب دينى سنتى نيست بلكه گزيدههايى است در غالب آوازها و سرودها كه موسيقى آنبامراسم دينى آنان تناسب دارد.» ايشان كتاب ديگرى به نام «داسام گرانت» دارند، كه مجموعهمتنهاى منسوب به گوروى دهم است اما اين كتاب قداست آدى گرانت را ندارد.
كتاب مقدس و اصلى آدى گرانت است كه گوروى پنجم ارجان در سال 1604 آن را تأليف كردهاست. از اين كتاب دستهكم سه نسخه وجود دارد؛ كه در برخى جزئيات با هم تفاوت هاى اندكى دارد. نسخهاى كه امروزه در نزد سيكها معتبر است؛ نسخهاى است، كه گورو گوبيندسينگ درسال1704 تصحيح و مقابله كرده است.
معابد سيک ها
معابد سيکها به لحاظ معمارى به سبک معمارى اسلامى در هند، ساخته شده است. در هند به معابد سيکها گودواره مى گويند. ديگر معابد موجود در خارج هند به ويژه درانگلستان، «گوردوارا» ـ يعنى دروازهاى به سوى گوروـ ناميده مىشود. مرکز سيکها ايالت کشمير مى باشد. در ادوار گذشته، برخى از سيکها، مسلمان شدند، برخى به مذهب تسنن روى آوردند و برخى از سيکهاى کشمير به مذهب تشيع اماميه گرويدند و به کشورهاى اسلامى مهاجرت کردند. معبد طلائى همان طور كه گفته شد، مقدس ترين معبد سيکهاست که در آمريتسار واقع است. اين معبد در سال 1589 ساخته شد. در سال 1820 مهاراجه مقتدر پنجاب، بخشهائى از اين معبد را از طلاى ناب مزين ساخت و به مبعد طلايى شهرت يافت. در اين معبد يکصد و ده کيلو طلا به کار رفته است.
معبد طلايي يا هري مندير صاحب (خانه? خالق) از زمان تکميل آن در سال 1601 تا کنون بارها بازسازي شده است.
معابد ديگر سيکها عبارتند از: معبد ننگانه صاحب؛ محل تولد نانگ. معبد گورودواره بال ليدو؛ محل رياضت نانگ. معبد کياره صاحب؛ محل چراى احشام نانگ، معبد مال هى صاحب محل تفکر نانگ، معبد مولوى دى پش، محل آموزش زبان فارسى نانگ، معبد بابايى دى پير يادگار سفر نانگ به سيالکوت. معبد ديره چايل اقامت گاه جد مادرى نانگ، معبد چکى صاحب، محل اقامت نانگ در شهر امين آباد، معبد رودى صاحب، محل بيتوته يک شبه نانگ و ... سيکها داراى سى و سه معبد هستند و هر جا که نانگ قدم گذاشته، معبدى برافراشته اند. کليه مراسم عبادى و غير عبادى سيکها در معبد انجام مى گيرد (ازدواج، مرگ و...
گزيده اي از عقايد
مسأله مهم ديگر نزد سيكها ـ پس از كتابشان آدى گرانت ـ «پنجكاف» است كه در واقع پنج كلمه بهزبان سانسكريت است، كه با حرف كاف شروع مىشود و برگرداندن آنها به زبان ديگر بر اساسپنج كاف دشوار است زيرا الفاظ مختلفند. اين پنج كاف به گوروى دهم گوبيندسينگ نسبت داده شده و همراه وملازم نظام و مقررات «خالصه» است. نظام خالصه، نظام برادرى و اخوت بين سيكها است كه ابعاد مختلف شعائر دينى، اجتماعى و نظامى سيكهارا وحدت مىبخشد.
اين پنج كاف كه سيكها بر التزام به آن اصرار دارند، طبق گفته «فوزى» و «بارندر» عبارتند از:
1 ـ كِس Kesh: يعنى مو كه هر سيك منتسب به خالصه بايد از آن مواظبت كند . خالصه معتقداست، كه نبايد موى سر و صورت كوتاه شود يا چيزى از آن چيده شود.
2 ـ كَنگاKanqha : شانهاى است كه هر سيك آن را همراه خود دارد. و اين شانه همراه موى سر ومحاسن بلند يك سيك است تا هنگام ضرورت و يا هرگاه كه بخواهد، مويش را شانه كند.
3 ـ كَچه Kaccha: شلوارى است كوتاه كه از زانو فراتر نمىرود، و شبيه شلوار كوتاه نظامى است.
4 ـ كَراKara : دستبندى فولادى است كه هر سيك آن را به مچ دست راستش مىبندد و نزد آنانبيشتر به عنوان يك حرز است و مىپندارند؛ كه اين دستبند، شر و بدى را از آنان دور مىكند.
5 ـ كِرپان Kirpan : خنجر يا چاقويى است از فولاد كه هر مرد سيك آن را به كمر مىبندد و آنطوركه برمىآيد، نماينانگر شخصيت نظامى سيكها و مبتنى بر فلسفه قدرتى است، كه گوروگوبيند سينگ آن را بنا نهاده است.
سيكها هر كس را كه به اين پنج كاف پايبند نباشد «پاتيت» يعنى مرتد مىخوانند. آنها به كسانى كهاصلاً طبق مراسم دينى آنان پاك نشدهاند و پايبند به اين امور نيز نبودهاند، فرصت مىدهند؛ كه آرامآرام به پايبند شدن به پنج كاف نزديك شوند، و به آنان سازگارشوند.
نظام كهانت نزد سيكها وجود ندارد؛ بلكه واعظان چه مرد و چه زن، مراسم وشعائر دينى را كه شامل خواندن آوازها و سرودها در نماز و ساير مناسبات است، به پامىدارند.مراسم دينى سيكها از منشأهاى متفاوتى سرچشمه گرفته است. بعضى از آنها در اصلْ هندويى وبعضى اسلامى بودهاند. بعضى نيز از مسيحيت گرفته شدهاند مثل مراسم تعميد.
جامعه سيك يك جامعه مردسالار است. تصميمگيرى در مورد مسايل فرقه با رأىگيرى در معبدانجام مىپذيرد، كه زنان در اين تصميمگيرى مشاركتى ندارند.
اگر چه واژه سيک به معناى شير آمده، ولى به معناى شاگرد گفته مى شود. نانگ بر خلاف کبير افکارش را با موسيقى نشر مى داد. نانگ مراسم سوزانيدن زنده را با شوهرش (که مرده بود) ممنوع کرد. سيکها در موقع ورود به معبد کفش را از پاى در مى آورند. زنان يکطرف و مردان در طرف ديگر جلوس مى کنند. در اعياد همگى با لباس نو وارد معبد مى شوند. هر سيکى که وارد مى شود، از فاصله يک مترى به کتاب مقدس تعظيم مى کند. در مذهب سيکها تعدد ازدواج ممنوع است. در صورتى که زن نازا باشد، با موافقت وى مرد مى تواند زن ديگرى اختيار کند. متوفى بايد سوزانده شود و خاکسترش در آب جارى ريخته شود. در قانون اساسى هند مذهب سيکها به رسميت شناخته شده است.
ازدواج و خانواده در آيين سيک
معناي ازدواج در آيين سيک
گوروهاي سيک براي تأهل احترام بسياري قائل بودند، و خود به ازدواج اقدام مي نمودند. آنان اصرار داشتند که ازدواج صرفا" يک قرارداد مدني يا اجتماعي نيست، بلکه امري است که والاترين و آرماني ترين مقصود آن ايذاب دو روح است، به طوري که از نظر روحاني تفکيک ناپذير گردند. گوروامارداس چنين مي گويد: آنان شوهر و زن نيستند که فقط با هم زندگي کنند. تنها آنهايي را که يک روح در دو بدن دارند مي توان شوهر و زن ناميد. عباراتي از نوشته هاي ديني، چون عبارت فوق در اناندکاراج، مراسم ازدواج سيک ها، به منظور تأکيد بر اهميت ازدواج، در مقابل زوجي که در شرف ازدواجند، خوانده مي شود. کتاب مقدس گورو در ميان آنها قرار دارد، و شاهدي بر ازدواج است. هيچ ازدواجي، نيز در برابر گوروگرانت صاحب، صحيح نيست. درواقع هر جا که اين کتاب به شکل مقتضي قرار گرفته باشد، چه در يک گوردوارا در غرب، و چه در زير سايباني نزديک به خانهء عروس در هند، آنجا براي انجام اناند کاراج مناسب است. در حالي که زوج در برابر گورو گرانت صاحب قرار دارند، بخش هايي از لاوان، يعني سرودهاي گورو رام داس خوانده مي شود. اين سرودها، زندگي گري هست (مرد خانواده، متأهل در برابر مجرد) را تأييد مي کند و از حرکت به سوي وابستگي زواجي خبر مي دهد. از بعد معنوي، اين سرودها موجب پيشروي تدريجي روح در جهت اتحاد با خدا مي گردد. اناند کاراج با تصويب قانون ازدواج اناند در سال 1909، به عنوان ازدواج قانوني در هند، به رسميت شناخته شد. در بريتانيا، بعض گورادوارها مأمور ثبت دارند، که در روز انجام مراسم ديني، ازدواج مدني کوتاهي نيز انجام مي دهند. بيشتر سيک هايي که در غرب ازدواج مي کنند، در زماني نزديک زمان نامزدي، در يک دفتر رسمي، ازدواج مدني انجام مي دهند، اما تا بعد از انجام تشريفات اناند کاراج با هم زندگي نمي کنند. سنت هاي هند، و نه در تعاليم ديني سيک، خواستار آن است که زوجين فرزند داشته باشند، بخصوص فرزند پسر، تا نام خانواده را تداوم بخشد و در سالهاي زوال عمر از والدين خود مراقبت نمايد. درعمل، اخلاق جنسي در مورد زنان، سخت تر اعمال مي شود، اما گوروها حتي فکر زنا را از سوي مردان، محکوم کرده اند. چشم خود را بر زيبايي همسر ديگري مينداز! يک همسر داشتن همواره شيوهء معمول مردان سيک بوده است. اما گورو هارگوبيند و گورو گوبيندسينگ هريک سه زن داشتند، شايد بدان دليل که بعضي سيک هاي متعبد دختران خود را در زمان تولد، انحصارا" وقف گورو و خويشان او مي کردند. ازدواج پيوندي مادام العمري است، ولي هيچ دليل ديني براي عدم جواز ازدواج مجدد مردان و زنان بيوه وجود ندارد. اما در عمل، شايد تحت تأثير نظرات هندوان، احتمال وقوع ازدواج مجدد در ميان زنان کمتر از مردان است. البته ازدواج زن با خويشان نزديک شوهر فقيدش از نظر اجتماعي مجاز است. در اغلب کاست ها، سيک ها، برخلاف مسلمانان، نمي توانند با عموزادگان خود ازدواج کنند. در واقع سيک ها قوانين نانوشتهء هندوان پنجاب را مرعي مي دارند که ازدواج را به اعضاي يک زير کاست متعلق به کلان هاي متفاوت محدود مي سازد، اين قاعده مانع ازدواج با کساني است که همان نام خانوادگي را دارند، مانند هريک از والدين يا والدين بزرگ. به منظور اجتناب از سست رفتاري اخلاقي زنان، مردان روستايي اغلب با زناني از روستاهاي ديگر ازدواج مي کنند. در جامعه روستايي، مردان يکديگر را برادر و زنان را خواهر خود تلقي مي کنند؛ اين يک عرف اجتماعي است، که در ميان سيک هايي که در شهر يا در خارج زندگي مي کنند، رعايت نمي شود. به همين ترتيب، در بيشتر ازدواجهاي سيک، والدين و اعضاي ارشد خانواده نقش هدايتي برجسته اي در انتخاب همسر ايفاء مي کنند. درواقع اين يک الزام ديني نيست، بلکه تنها روش معمول انجام کار در جامعه آسياي جنوبي است. از نظر دين، آنچه مقرر شده آن است که عروس و داماد آينده سيک باشند. درعمل، سيک ها اغلب با هندوان ازدواج مي کنند، اما اين ازدواج، تنها بر پايه قواعد کاست و کلان، ، انجام مي گيرد. براي دختران سيک، در مقايسه با پسران سيک، ازدواج با غير سيک قابل نکوهش تر است، زيرا فرض اين است که همسر و فرزندان دنباله رو دين پدر هستند. همچنين، از آنجا که ازدواج اتحاد دو خانواده است، احساس مي شود که لازم است با دقت از اصطکاک هاي غير ضروري آينده، پرهيز شود. اين بدان معني است که شريک زندگي پسر يا دختر، بايد از نظر سمت گيري ديني و جهان بيني کلي، و نيز سطح آموزش و درآمد، مشابه وي باشد.
آيين ازدواج در دين سيک
هنگامي هم که يک زوج جوان تصميم به ازدواج با يک ديگر گرفته اند، آيين ازدواج شامل چهار مرتبه طواف کتاب مقدس در جهت حرکت عقربه هاي ساعت و خواندن چهار بيت مربوط به ازدواج (لاوان) است که توسط گورو رام داس سروده شده اند. شرايط شرعي بودن يک ازدواج از ديدگاه سيک هاي، تنها رضايت طرفين و اجراي ازدواج در محضر گورو گرانت صاحب است.
مراسم ازدواج:
1- قرائت سرودى از کتاب گوروگرانت صاحب که پورى ناميده مى شود که اعتراف به وحدانيت حق تعالى است.
2- مراسم دعا و نماز که داس نام دارد تا مثلا ازدواج مبارک باشد.
3- پيشواى روحانى معبد، ضمن سخنانى به عروس و داماد اندرز مى دهد (در فرقه سيکها طلاق رسميت ندارد)
4- خواندن بخشى از کتاب مقدس گوروگرانت صاحب که ناپايدارى دنيا را يادآورى مى کند. آنگاه عروس و داماد يک بار دور کتاب مقدس طواف مى کنند و سپس سه قسمت ديگر از کتاب مقدس خوانده مى شود و بار ديگر عروس و داماد طواف مى کنند... جمعا چهار مرتبه طواف مى کنند، آنگاه روبروى کتاب مقدس ايستاده، تعظيم مى کنند. بعد از خواندن کتاب مقدس، سرور و شادمانى و دعا و نيايش به شکرانه ازدواج صورت مى گيرد. آنگاه همه حاضرين در مجلس از جاى خود برخاسته و براى عروس و داماد دعا مى کنند. و بعد پذيرائى انجام مى شود.
سن ازدواج براى پسر 24 سال و براى دختر 18 سال است. انتخاب همسر به عهده والدين است. دوران نامزدى کوتاه و معاشرت بين دختر و پسر ممنوع است. تعيين زمان ازدواج با رضايت طرفين است (خانواده پسر و دختر) و ...
روابط خانوادگي در آيين سيک
در عمل، ولي نه به دليل الزامات ديني – روابط خانوادگي برپايه همان انتظارات و پيش فرض هاي جامعه هندوي پنجاب استوار است. والدين به فرزندان، بخصوص پسران، توجه زيادي دارند، ودر تربيت فرزندان بزرگتر سخت گيري بيشتري از خود نشان مي دهند. دختران با آگاهي از اينکه روزي خود را در خانواده ديگري مي يابند، که بايد محبت و احترام آن را جلب کنند، بزرگ مي شوند، اما در اين راه به پشتيباني معنوي مادام العمر برادران خود اتکاء دارند. پسران مي دانند که آنها مسئول نگهداري از والدين خود در سنين کهولت هستند. آوازهاي عاميانه، بخصوص آوازهايي که در زمان ازدواج خوانده مي شود به روابط محبت آميز (ميان مادر و دختر، برادر و خواهر) و اصطکاک بالقوه (بخصوص ميان مادرشوهر و عروس) استمرار مي بخشد. در غرب، بسياري از خانواده ها، از نظر تعداد خويشاونداني که زير يک سقف زندگي مي کنند، حسب ظاهر با هنجارهاي خانواده هسته اي مطابقت دارند، اما ديد و بازديدهاي مکرر، بخصوص در ارتباط با ازدواج، فرزندان را از علايق و تعهدات خويشاوندي و جايگاه نسبي افراد، دقيقا" آگاه مي سازد. مثلا"، هر مردي احساس مي کند که لازم است خويشاوندان سببي دختر يا خواهر خود را خشنود سازد، زيرا آنها زني از خانوادهء او گرفته اند. آنها، در مقايسه با کساني که زن را داده اند، از وجههء بالاتري برخوردارند. به همين ترتيب، هر زني، با برادران کوچکتر شوهرش، در مقايسه با برادران بزگتر شوهرش، که از منزلت بيشتري برخوردارند، در مجموع روابطي راحت تر، و در حد شوخي با يکديگر دارد. اين شيوه زندگي، با شيوه زندگي غربي متفاوت است، که در آن ترجيحات فردي، و نه ماهيت روابط، تعيين کنندهء وجود (يا عدم وجود) رابطه با خويشاوندان نسبي وسببي است. در ميان سيک ها، همانند خانواده هاي هندو، عموزادگان و عمه زادگان به مثابه برادر و خواهر تلقي مي شوند. درواقع، در روستاهاي پنجاب احساس مي شود که نوعي رابطهء خوني ميان اعضاي زات (زيرکاست) وجود دارد.
در ميان سيک هاي مقيم در جامعه غرب، خويشاوندان کمتري با هم زندگي مي کنند، زن و شوهر هر دو کار مي کنند، و پيوندهاي خانوادگي به محک کشيده شده است. در اين ميان تأثيرات ظريف تري نيز در کارند. مثلا"، ممکن است نسل جوان تر، درقالب ترکيباتي چون "دوستان من" و "دوستان مادر من" فکر کند. در گذشته، دوستان والدين معمولا" "عمو" يا "خاله" فرزند بودند، و از همان احترامي، که نسبت به اعضاي مسن تر خانواده ابراز مي شد، برخوردار بودند. به دوستي، از چنين منظر فردگرايانه اي که امروزه اغلب درغرب وجود دارد، نگريسته نمي شد.
انحلال نکاح يا طلاق در آيين سيک
اگرچه ازدواج اتحاد دو روح و پيوندي مادام العمر است، ولي تعداد موارد طلاق رو به تزايد دارد. طبق قوانين هند طلاق مجاز است، اما در ميان سيک هاي هند، در مقايسه با سيک هاي مقيم در غرب، طلاق نادرتر است. يک دليل آن، اين است که زنان در هند، صرف نظر از دين شان، در مقايسه با زنان هندي مقيم در غرب، در موارد معدودتري، از نظر مالي از شوهرشان مستقل اند. سيک ها مي کوشند تا در موارد ممکن ميان شوهر و زن آشتي برقرار سازند. ملاحظهء فرزندان مي تواند مانع طلاق باشد. اگر زن و شوهري از هم جدا شوند، نگراني براي فرزندان، آنها را وادار به رجوع مي کند. اما هنگامي که واقعا" طلاقي صورت مي گيرد، بي اندازه بديمن تلقي مي شود. بسياري از سيک ها، طلاق را کيفر خطاهاي گذشته محسوب مي دارند. صرف نظر از علت انحلال نکاح، داغ ننگ آن تا ابد بر پيشاني زن مطلقه باقي مي ماند. اگر ازدواج اول به طلاق بينجامد، والدين معمولا" ازدواج دومي براي پسر يا دخترشان ترتيب مي دهند. زن مطلقه مي تواند در گوردوارا مجددا" ازدواج کند. از سيک ها خواسته مي شود که از قوانين کشوري که در آن زندگي مي کنند، مطاوعت نمايند. امروزه در هند، ازدواج مجدد به صرف نازايي يا دخترزايي همسر، غيرقانوني است. در مانسوکاني آمده است؛ "معمولا" دلايلي چون بدرفتاري، زنا، تغيير دين، ابتلاء به بيماري لاعلاج و در برخي موارد، اختلاف سلايق، براي مقصود طلاق در دادگاه پذيرفته مي شود. "
اما سيكها در ايران
طي سالهاي اخير پيروان اديان و فرقههاي مختلف منحرف از جمله مسيحيت، بهائيت، وهابيت، زرتشت، شيطان پرستي و نيز برخي فرقههاي عرفانيهاي کاذب، براي جذب هر چه بيشتر نيرو و منحرف کردن افکار شيعيان به ويژه جوانان، بر فعاليتهاي تبليغاتي خود افزودهاند.
پيروان آئين «سيک» در ايران نيز که تعداد آنان بسيار اندک است، در حال فعاليت براي جذب هر چه بيشتر نيرو و ترويج افکار و انديشههاي منحرف خود هستند. بررسيهاي انجام شده نشان ميدهد که پيروان اين آئين، فضاي مجازي را بهترين عرصه براي فعاليت تبليغاتي خود يافتهاند از همين رو ملاحظه ميشود که تعدادي وبلاگ شخصي و گروهي به زبان فارسي توسط پيروان آئين «سيک» راهاندازي شده است.
خاندا، نماد آئين سيک.اين نماد معرف بسياري از اعتقادات پايه? سيک است. خاندا (شمشير دولبه) نماد قدرت و حقيقت، دايره معرف اتحاد و شمشير خميده بيانگر روح جنگجويي است.
منابع:
Shia-online.ir
askdin.com
پايگاه اطلاع رساني دفتر آيت الله سيد محمد حسين فضل الله bayynat.ir
كتاب آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي
ويکيپديا
tahoordanesh.com /ج