جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
چه کنيم که به همان ميزان که عشق مي ورزيم به ما نيز عشق بورزند
-(1 Body) 
چه کنيم که به همان ميزان که عشق مي ورزيم به ما نيز عشق بورزند
Visitor 399
Category: دنياي فن آوري

جبران کم کاري هاي روحي

چه کنيم که به همان ميزان که عشق مي ورزيم، به ما نيز عشق بورزند.
مرتب در حال محبت کردن به شوهرم هستم، او از کار من خيلي خوشش مياد، اما بعضي اوقات اين سؤال به ذهنم مي رسد که اگر من به اين اندازه بهش محبت نمي کردم، آيا او بازم منو دوست داشت؟»
«هميشه اين منم که بيشتر به او عشق مي ورزم.آرزو دارم مردي را پيدا کنم که همان اندازه که من به او عشق مي ورزم، او به من عشق بورزد، ولي واقعاً فکر نمي کنم چنين مردي وجود داشته باشد.»
«احساس مي کنم فقط اين منم که از لحاظ عاطفي روي رابطه مان کار مي کنم. اگه من اين کار را نکنم، شوهرم نميدونه چکار بايد بکنه و توي زندگيمون با مشکل روبرو مي شيم.؟»
آيا تا به حال احساسي مشابه اين زن ها داشته ايد؟ و يا اين شما هستيد که بيشتر بر روي رابطه ي خود کار مي کنيد و از خودتان مايه مي گذاريد؟ آيا هرگز به طرزي پنهاني آرزو کرده ايد، اي کاش به همان اندازه که شما همسرتان را دوست داريد، او نيز شما را دوست داشت؟ در اين مقاله راجع به بزرگترين اشتباهي که زن ها در روابطشان مرتکب مي شوند، صحبت مي کنيم؛ اين اشتباه که چطور ما زن ها بيشتر از آن چه که عشق دريافت مي کنيم، عشق مي ورزيم.
تعداد بي شماري از زن هايي را ديده ام که در حالي که گريه مي کردند از روابطشان با نامزد يا همسرانشان برايم مي گفتند.آن ها در حالي که درد عظيمي در چشمانشان بود، به من نگاه مي کردند و مي پرسيدند: «من، او را خيلي دوست دارم.هر کاري از دستم بر مي آيد برايش انجام مي دهم، ولي چرا آن طوري که من او را دوست دارم او مرا دوست ندارد.من نمي فهمم مرتکب چه اشتباهي مي شوم؟» در برخي از سمينارهايم بعضي از زن ها بلند مي شوند و در حالي که اشک در چشمهايشان حلقه زده رو به شوهرانشان کرده ومي گويند:«عزيزم تو ميدوني چقدر دوستت دارم، اما اين قلبم را به درد مياره که مرتب مجبورم عشق را ازت گدايي کنم، تا شايد کمي از اونو به من نشون بدي.چرا عشقت را آن جوري که من به تو نشون ميدم، تو به من نشون نميدي؟»
دوست داشتني ترين دختر دنيا
يک روز، دختر کوچولويي تو اين دنيا بود که بيش از هر مورد ديگري مي خواست تا ابد شاد و خوشحال زندگي بکند.افسانه هاي شاهزاده ها و پريان و عشق هاي واقعي را مي خواند.روزي تصميم گرفت، وقتي بزرگ
شد، آن قدر بگردد تا مردي را که در آن کتاب ها خوانده بود بيابد.اوديد که بهتر است خودش را براي يک سفر رمانتيک از همين حالا آماده کند.وقتي دنبال شاهزاده هاي جذاب مي گشت، تنها کسي که توانست پيدا کند، پدرش بود. مثل اغلب دختر کوچولوهاي ديگر او فکر مي کرد، پدرش بهترين و قوي ترين مرد دنياست.بنابراين برايش طبيعي بود که پدرش مرد شماره ي يک زندگيش باشد.
يک روز، پدر اين دختر کوچولو چمدان هايش را بست و به او گفت که قصد رفتن دارد.او گفت: با اين که هنوز خيلي او را دوست مي دارد، اما نمي تواند با مادرش زندگي کند و مجبور است که آن ها را ترک کند.دختر کوچولو با دلي شکسته خودش را توي رختخوابش انداخت و هاي هاي گريه کرد. با خودش گفت:«اگر پدرم واقعاً مرا دوست دارد پس چطور مي تواند ترکم کند، بايد کنارم بماند.پس حتماً من دوست داشتني نيستم.»در اين لحظه اين دختر کوچولو به خودش قول داد، چنان پدرش را دوست بدارد تا بالاخره يک روز به خانه برگردد.
بنابراين دختر کوچولو تصميم مي گيرد که دوست داشتني ترين دختر روي زمين باشد.ابتدا خوب فکر مي کند که چه کارهايي بايدانجام بدهد تا پدرش را بيشتر خوشحال کند و سپس يکي يکي اين کار ها را انجام مي دهد. اول از همه مرتب در مدرسه نمره ي بيست مي گيرد. بعد بازيگري ياد مي گيرد و در چند نمايشنامه بازي کرده و دائماً کتاب مي خواند و تلاش مي کند به پدرش اطمينان خاطر بدهد که او بهترين مرد دنياست.اين دختر کوچولو فهميده بود، پدرش موقعي بيشتر از هميشه او را دوست دارد که خودش هم احساس دوست داشتني بودن بکند.پس با دقت به
داستان هاي خنده دارش گوش مي کرد و مي خنديد و از قسمت هاي ترسناکش هم مي ترسيد.او به پدرش مي گفت که او خوش تيپ ترين و با هوش ترين مرد اين دنياست و اين که هيچ وقت با او مخالفت نمي کرد و از پدرش هيچ انتقادي هم نمي نمود.چون مي دانست که اگر از او انتقاد کند، پدرش او را زياد دوست نخواهد داشت.
بله، پدر اين دختر کوچولو هرگز به خانه برنگشت، اما او را خيلي دوست داشت و با او خوش رفتاري مي کرد. بنابراين دختر کوچولو فهميد که نقشه هايش درست از آب درآمده اند، چرا که پدرش هم موافقت کرده بود که او دوست داشتني ترين دختر دنياست.حال اين دختر آماده ي آينده اش مي باشد.
چگونه يک شاهزاده دبيرستاني را اغوا کنيم؟
دخترک وقتي بزرگ مي شود و زمان عاشق شدنش فرا مي رسد، با اعتمادبه نفس تمام مي داند بايد چکار کند.رازش را براي دوستانش فاش نموده، به آن ها مي گويد:براي موفقيت در عشق مي بايست، چنان به معشوق عشق بورزي و آن قدر سعي کني به او احساس خوبي دست بدهد که ديگر نتواند بدون تو زندگي کند و خودش همين کاررا انجام مي دهد.پسري را پيدا مي کند و عاشق او مي شود. هر روز برايش داخل کمد مدرسه اش ياد داشت مي گذارد. در مسابقه بسکتبالي که دارد تشويقش مي کند و نهايت تلاشش را مي نمايد تا به او بگويد: چقدر پسر فوق العاده اي است. آن قدر دوستش دارد که روزي پسر به خودش مي گويد:«آه، هيچ کس تا به حال مرا اينقدر دوست نداشته؛ حتي
پدر و مادرم هم اين طور مرا دوست ندارند.فکر مي کنم عاشق اين دختر هستم.»مدتي اين دختر خيلي خوشحال مي شود. به خودش مي گويد: «اين همان شاهزاده ي من است و من همان پرنسس او هستم»، اما پس از مدتي متوجه مي شود، گرچه يکي را دوست دارد، اما خيلي خوشبحت و خوشحال نيست. پيش خودش مي گويد:«من با او مثل يک شاهزاده رفتار مي کنم، اما او با من مثل يک پرنسس رفتار نمي کند.»خيلي غمگين وناراحت مي شود، به اتاقش پناه مي برد، خود را روي تختخوابش مي اندازد و گريه مي کند.به خودش مي گويد:«من بيش از آن چه او مرا دوست دارد، دوستش دارم؛ چگونه ممکن است چنين اتفاقي بيافتد؟ چرا با اين که او را خيلي دوست دارم، اما به جوابي نمي رسم؟»
سلطان قلب ها
سال ها مي گذرد،اين دختر کوچولو حالا براي خودش يک زن کامل شده است. پسرها هم حالا مرداني بزرگسال شده اند و اين شکست ها، سقوط ها و احساس هاي بد، حالا تبديل به روابط عشقي و ازدواج شده اند.گرچه جزئيات داستان تغيير کرده، اما کل داستان همان قصه قبلي است. او مدام از روي استيصال سعي مي کند، مرد زندگيش را با تلاش بيش از حد و عشق ورزيدن نگه دارد. حال به عوض گذاشتن يادداشت هاي عشقي درون کمد مدرسه و تحسين و تمجيد کردن او در راهروي مدرسه، اين زن خودش را به مهمات خيلي جدي تري مسلح کرده است.حالا اين زن شعرهاي عشقي به پاي او مي ريزد ،داستان هاي کوتاه عشقي برايش مي نويسد، کارت هاي زيبا برايش مي فرستد.مدام هداياي گران قيمت
برايش مي خرد و با نصيحت هاي هوشمندانه کردن به او مي خواهد در نظر مردش غيرقابل چشم پوشي جلوه کند.خلاصه مرتب از او تعريف و تمجيد مي نمايد؛ تا آن مرد احساس کند، دوست داشتني ترين مرد روي زمين است.
اين دختر خانم آنقدر مشغول عشق ورزيدن است که لحظه اي تأمل نمي کند تا از خودش بپرسد، آيا خودش هم عوضي دريافت مي کند يا نه؟ بالاخره يک روز مي بيند که اين مرد هم از او عشق کافي مي گيرد، اما در عشق ورزيدن و پس دادنش، چنگي بدل نمي زند و با اين که اغلب اوقات مردش همراه اوست، اما احساس تنهايي مي کند.
بزودي مرد اعتراف مي کند:«اين قدر که تو مرا دوست داري، من تو را دوست ندارم، همين»و بعد، از او خداحافظي مي کند.زن دوباره به اتاق خوابش رفته، خود را بر روي تختخوابش مي اندازد، گريه مي کند و پيش خودش مي گويد:«چرا اين بلاها بر سرم مي آيد؟ من خيلي تلاش کردم بهترين و دوست داشتني ترين زن روي زمين باشم؛ چرا نمي توانم مردي بيابم که همان اندازه که من او را دوست دارم، او نيز مرا دوست بدارد؟»بعد از اين همه سال گريه کردن هنوز جوابي پيدا نکرده بود.
دست و پا زدن و تقلا براي عشق
زني که داستان زندگيش را خوانديد، يکي از مراجعينم و يا يکي از شرکت کنندگان در سيمنارهايم نبود. اين داستان، داستان زندگي خودم هست.من همان دختر کوچولويي هستم که تصميم گرفت، چنان سعي وتلاش از خودش نشان دهد، تا بلکه بتواند عشق مردي را بدست بياورد و
ياد گرفت چنان تعريف و تحسين به پاي يک مرد بريزد، تا آن مرد بالاخره متقاعد شود که عاشقم شده است.من همان زني هستم که تا همين اواخر سخت کار مي کردم و آنقدر فداکاري مي نمودم که حتي لحظه اي نمي ايستادم تا ببينم آيا آن چه که در روابطم نياز دارم را مي گيريم يا نه.
به مانند بسياري ازشما من هم فکر مي کردم براي اين که کسي دوستم داشته باشد، حتماً بايدخيلي زحمت بکشم.در اين راه من يک عاشق حرفه اي به شمار مي رفتم.متأسفانه چون در اين کار خيلي ماهر شده بودم، اکثر اوقات کارهايم به نتيجه مي رسيد.به يک مرد آنقدر توجه مي کردم که او فکر مي کرد، عاشقم شده است.در حالي که در واقع عاشق آن چه بود که به او مي دادم، نه خود من.تعجبي نيست که هيچ وقت احساس دوست داشته شدن نمي کردم و در انتها مرا با احساس اجحاف و خيانت تنها مي گذاشت. حتي موقعي که خودم رابطه را قطع مي کردم نيز همين احساس را داشتم و آخر و عاقبت روابطم هميشه اين مي شد که:
  • سر از روابط نامناسب در مي آوردم، چون ذهنم مرتباً مشغول اين بود که آيا او دوستم دارد يا خير؟ هرگز لحظه اي با خود نمي انديشيدم که آيا من هم او را دوست دارم يا نه؟
  • دائماً نگران بودم، آيا آن مرد، مرا بهترين زن دنيا مي داند يا خير؟ به طوري که حتي لحظه اي تأمل نمي کردم تا از خود بپرسم: آيا او به درد من مي خورد يا نه؟
  • بنابراين روابطم با مرداني بود که فقط عاشقشان بودم، اما دوستشان نداشتم و در هيچ زمينه اي با هم به تفاهم نمي رسيديم.اين بدين معني بودکه همه ي آن ها براي من مرداني نامناسب بودند، زيرا به احساس خودم
    نسبت به آن ها توجهي نمي کردم.
  • به مردان زندگيم فرصت نمي دادم احساس واقعيشان را نسبت به من بفهمند و ببينند، آيا واقعاً مرا دوست دارند يا نه.چنان مشغول عشق ورزيدن بودم که هيچ گاه فرصت و فضاي کافي به آن ها نمي دادم تا خودشان مرا انتخاب کنند. آن دختر کوچولوي طرد شده اي که در درونم وجود داشت، نمي توانست باور کند مردي بخواهد به خاطر خودش با او بماند.به همين دليل تمام سعيم را مي کردم تا خود را در مقابل يک مرد، با ارزش جلوه بدهم. بطوري که آن مرد احساس کند، به من خيلي احتياج دارد و بدون من نمي تواند به زندگي ادامه دهد.
    چگونه زن ها کم کاري ها و خلأهاي روحي را پر مي کنند
    در اين جا مي خواهم راجع به پرکردن خلأهاي احساسي با شما صحبت کنم. ما در ذهنمان تصويري از يک رابطه ي ايده آل داريم.مردي را پيدا کرده جهت خلق رابطه اي که در ذهنمان داريم، بدون تشريک مساعي و همکاري از جانب او سخت تلاش مي کنيم. گويي به او مي گوييم: تو فقط در اين رابطه شراکت داشته باش. ترتيب دادن کليه ي کارها از جمله کارهاي روحي و عاطفي رابطه به عهده ي من.از جمله ي اين کارها: ترتيب دادن مکالمات، خط دهي، فراهم نمودن زمينه هاي صميميت، کاربرروي مسايل روحي و عاطفي، برنامه ريزي براي فعاليت هاي اجتماعي و غيره.تنها کاري که مي بايست موافقت کني انجام بدهي، اين است که بپذيري نامزد يا همسرم باشي.
    خطر کار اين است که ما عملاً از رابطه اي سر در مي آوريم که در آن
    فقط با خودمان رابطه داريم وسخت تلاش مي کنيم رابطه ظاهراً خوبي داشته باشيم.به طوري که بعد از مدتي باورمان مي شود، رابطه دو طرف است، در حالي که واقعاً يک تک نوازي بيش نيست.در اين تک نوازي اين مرد فقط صندلي را از آن خود دارد، همين وبس. در زير، ليستي از برخي روش هايي که به آن طريق زن ها خلأهاي روحي را پر مي کند، آورده شده است. ممکن است با بعضي از آن ها يا با همه ي آن ها ارتباط برقرار کنيد.
    در پر کردن جاهاي خالي فعاليت هاي اجتماعي، در اين گونه موارد، اين شماهستيد که براي فعاليت هاي اجتماعي برنامه ريزي مي کنيد:
  • اين شما هستيد که روزنامه را مي خوانيد و از تئاتر، کنسرت، فيلم هاي جديد و برنامه هاي فرهنگي مطلع مي شويد و او را متقاعد مي کنيد تا در آن ها شرکت کنيد.
  • اين شما هستيد که به او پيشنهاد مي دهيد، آخر هفته ها را چگونه بگذرانيد.
  • اين شما هستيد که از هفته ها يا ماه ها قبل براي فعاليت هاي مختلف برنامه ريزي مي کنيد.
  • اين شما هستيد که براي تعطيلات و يا مناسبت هاي ويژه برنامه ريزي مي کنيد.
  • اين شما هستيد که بيشتر تلفن ها را به دوستان، آشنايان، فاميل ها و حتي فاميل هاي او مي زنيد و دورهم جمع شدن ها را ترتيب مي دهيد.
  • اين شما هستيد که پيشنهاد مي دهيد به رستوان هاي تازه و متنوع برويد.
  • اين شما هستيد که صحبت راجع به جزئيات سفر را آغاز مي کنيد.
  • براي پر کردن خلأهاي جنسي، اين معمولاً شما هستيد که اغلب تماس هاي جسماني و جنسي را شروع مي کنيد.
  • اين شما هستيد که معمولاً اول جلو مي رويد تا او را در آغوش بگيريد و يا تقاضاي در آغوش کشيدن مي کنيد.
  • اين شما هستيد که هنگام تماشاي تئاتر، تلويزيون يا در سينما و يا هنگام راه رفتن در خيابان دست نامزد يا همسرتان را مي گيريد.
  • اين شما هستيد که معمولاً بوسيدن را آغاز مي کنيد.
  • اين شما هستيد که از آن طرف اتاق مي آييد تا کنار همسرتان باشيد.
  • اين شما هستيد که اغلب پيشروي هاي جنسي را آغاز مي کنيد.(توجه: شايد اين تنها موردي است که مردها اول اين کار را شروع مي کنند.)
  • اين شما هستيد که معمولاً در رختخوابتان از سمتي که خودتان مي خوابيدبه سمتي که همسرتان مي خوابد، مي آييد تا او را بغل کنيد.
    پر کردن خلأهاي صميمي و نزديکي
  • اين شما هستيد که اغلب صميميت را در رابطه شروع مي کنيد.
  • اين شما هستيد که به ياد همسرتان مي اندازيد، مدتي است اوقات رمانتيکي را با هم نگذاشته ايد.
  • اين شما هستيد که معمولاً پيشنهاد مي دهيد،با يکديگر راجع به احساس هاي خود صحبت کنيد.
  • اين شما هستيد که موضوع تعهد و آينده را پيش مي کشيد.
  • اين شما هستيد که محيطي صميمي با يک موزيک رمانتيک، شمع
    و يا عصرهاي ويژه را ترتيب مي دهيد.
  • اين شما هستيد که اغلب نامه، کارت و يا هديه مي دهيد.
  • اين شما هستيد که معمولاً بعد از دعوا و يا کدورتي که پيش آمده، جلو مي رويد تا آشتي کنيد.
    پر کردن خلأ هاي ارتباطي
  • اين شما هستيد که وقتي با هم هستيد، بيشتر حرف مي زنيد.
  • اين شما هستيد که سؤال هاي بيشتري از نامزد يا همسرتان مي پرسيد تا او از شما.
  • اين شما هستيد که معمولاً وقتي همسرتان ساکت است و در خودش فرو رفته، نگران مي شويد و مي ترسيد و دور و بر او رفته و از او در مورد احساسات و افکارش مي پرسد.
  • درحين گفتگو با نامزد يا همسرتان وقتي جوابي نمي گيريد، اين شما هستيد که در مورد احساساتي که او در آن زمان دارد، حدس مي زنيد، يعني کار هر دو طرف مکالمه را انجام مي دهيد. هم فرستنده هستيد و هم گيرنده.
  • اين شما هستيد که سعي مي کنيد، حدس بزنيد نامزد يا همسرتان چه احساسي دارد.
  • اين شما هستيد که پيشنهاد مي دهيد همسرتان بايد با رئيسش، کارمندش، مادرش، بچه هايش صحبت کند و چه مواردي هم بگويد.
    پر کردن جاهاي خالي خلاقيتي
  • اين شما هستيد که ايده ها و مفاهيم جديد را براي صحبت کردن و بحث کردن پيش مي کشيد.
  • اين شما هستيد که براي تغييرات بيشتر پيشنهاد مي دهيد، اين تغييرات ممکن است در مورد روابطتتان، دکوراسيون خانه، اتاق و غيره باشد.
  • اين شما هستيد که نوارها و کاست هاي موسيقي جديد، کتاب هاي جديد و يا غذاهاي تازه را به همسرتان پيشنهاد مي دهيد.
  • براي همگي ما پيش مي آيد که در تمامي اين موارد شروع کننده باشيم، اما اگر به طور معمول و يا هميشه اين شما هستيد که اين کارها را مي کنيد، قطعاً کم کاري هاي نامزد يا همسرتان را جبران نماييد.
    چگونه جبران کم کاري ها مي تواند رابطه ي شما را تخريب کند؟
  • در وجودتان انزجار زيادي انباشته مي شود.وقتي با پرکردن کم کاري ها، شما رابطه اي را شروع مي کنيد در ابتدا خوشحال هستيد، زيرا عشق و توجه زيادي را به سمت خودتان جلب مي نماييد، بنابراين تصور مي کنيد تلاشتان ارزشش را دارد، اما در نهايت وقتي متوجه مي شويد تمام بار احساسي رابطه به دوش شما است، از نامزد يا همسرتان متنفر مي شويد.
    سوزان و جري هنگامي که جهت مشاوره نزد من آمدند، ازدواجشان به يک بحران کشيده شده بود.سوزان شکايت کرد. «احساس مي کنم همه ي وظايف بعهده ي منه.همه ي برنامه ريزي ها را من انجام مي دم. هميشه من به
    دوستان زنگ مي زنم تا دورهم جمع بشيم.اين منم که پيشنهاد ميدم راجع به مشکلاتمان صحبت کنيم. با اين که هفت ساله با هم ازدواج کرديم، اما فکر نمي کنم جري حتي يک بار هم مسئوليت اين کارها رو به عهده گرفته باشه.»
    جري پس از شنيدن شکايت هاي همسرش با تعجب گفت:«هميشه فکر مي کردم از انجام اين کارها لذت مي بري و دوست داري اين کارها را خودت بکني؟ از همون موقع که باهم آشنا شديم، اين تو بودي که همه برنامه هاي تعطيلات را ترتيب مي دادي.پس منم به اين کار تو عادت کردم و فرض را بر اين گذاشتم که دوست داري اين مسئوليت ها به عهده ات باشه.»
    به سوزان و جري کمک کردم تا الگوي ارتباطي که گرفتارش شده بودند را ببينند.سوزان به اين خاطر که احساس مي کرد از او حمايت و مواظبت نمي شود، از دست جري عصباني بود و جري نمي توانست بفهمد چرا تا کتيک هايي که سوزان به کار مي برده تا جري دوستش داشته باشد، حال نتيجه ي عکس دادند؟ سوزان احساس مي کرد به دام افتاده و هميشه تمام مسئوليت ها بعهده ي اوست.
  • به همسرتان فضاي کافي نمي دهيد که او هم جاهاي خالي را پر کند.وقتي عادت داريد، جاهاي خالي را خودتان پر کنيد، نامزد يا همسرتان را از اين فرصت محروم مي کنيد که حرکتي بکند.شما از اين که او از قبول مسئوليت سرباز مي زند، مأيوس مي شويد. بدون اين که متوجه باشيد، اين شما هستيد که به او فرصت انجام کارها را نمي دهيد.
    مردها موقعي احساس خوبي نسبت به خودشان دارند که مسئوليت موردي به عهدهي آن هاست و يا موقعي که خودشان کاري را شروع مي کنند. بنابراين هنگامي که اين فرصت را به آن ها نمي دهيد، احساس مي کنند از مذکر بودنشان دورمانده اند و احساس انزجار مي نمايند.
    آيلين و روي هم همين مشکل را داشتند.قبل از آن که به سمينارم بيايند، سه سال بود که با هم ازدواج کرده بودند. آيلين چنين گفت:«من روي را واقعاً دوست دارم، اما در مورد رابطه ي جنسي مشکل بزرگي داريم. احساس مي کنم، براي روي زياد جذاب نيستم.هميشه من شروع مي کنم و پا پيش مي گذارم و او نو بغل مي کنم و مي بوسم. او خيلي خوبه. اما ايکاش تو اين زمينه کمي جدي تر بود.»
    روي اعتراف کرد:«اين حقيقت داره.احساس مي کنم با آيلين اين موضوع را جدي نمي گيرم.وقتي راجع به اون فکر مي کنم مي بينم، به من فرصت نمي ده و منو تحت فشار قرار ميده هر وقت از سر کار بر مي گردم و يا توي آشپزخانه هستم، منو تحت فشار قرار مي ده. فکر نزديک شدن به اونو هيچ وقت نمي کنم، براي اين که مجبور نيستم.ميدونم سعي مي کنه منو اغوا بکنه.به همين دليل تو اين رابطه من تنبل شدم.»
    موضوع اين بود که آيلين به روي هيچ فرصتي نمي داد.در مورد رابطه ي جنسيشان هرگاه احساس خلأ مي کرد، سريع مي دويد و جاي خالي را پر مي کرد و روي هم احساس مي کرد، تضعيف شده و آيلين هم احساس غير دوست داشتني بودن مي کرد و تنها مي ماند و در نتيجه هر دو از يکديگر منزجر مي شدند.
    مردها به مانند روي، هنگامي که زنشان متخصص پر کردن جاهاي خالي هستند، با احساسات متفاوت و ضد و نقيضي واکنش نشان مي دهند.از يک طرف احساس خلاصي و راحتي مي کنند و از طرف ديگر به طرزي پنهاني از اين که به آن ها فرصت داده نشده کاري بکنند و جاهاي خالي را پر بکنند، احساس اجحاف مي نمايند.
    وقتي اين شما هستيد که هميشه در رابطه ي خود جاي خالي را پر مي کنيد، طرف مقابلتان را از اين که عشق ورزيدن را بياموزد، محروم مي کنيد. بنابراين اين فرصت رشد را از او سلب مي نماييد.
  • خودتان را گول مي زنيد که رابطه ي خوبي داريد، در حالي که اين طور نيست. وقتي متخصص پرکردن جاهاي خالي هستيد، ممکن است دچار اين توهم شويد که رابطه ي فوق العاده اي داريد، در حالي که اين طور نيست. اين اشتباه را خودم در زندگيم بارها مرتکب شده ام.بگذاريد راجع به يکي از روابطم برايتان بگويم.
    با مردي آشنا شدم که در اين جا او را سندي خواهم ناميد.هنگامي که اولين بار سندي را ديدم، فهميدم دوستم دارد و مي دانستم اوقات رمانتيک خيلي خوبي را با هم خواهيم داشت. بر طبق عادت شروع به پر کردن جاهاي خالي کردم. ديدارهاي فوق العاده اي ترتيب مي دادم.براي او شعرها و نامه هاي قشنگ و پر احساس مي نوشتم و در آن ها ازاحساساتم برايش مي گفتم. موضوع هاي عميق و فلسفي زيادي را براي مکالمه پيش مي کشيدم. در رابطه با موضوع هاي مختلف نظراتم رابا او در ميان
    مي گذاشتم و ساعت ها حرف مي زدم.آخرين مشاهدات و دريافت هايم در روابطم با او را به اطلاعش مي رساندم و اين که چه مواردي مي آموزم و سعي مي کردم تا جايي که ممکن بود، او را با خود صميمي کنم.
    آيا سندي از تلاش هايم، جهت پرکردن جاهاي خالي خوشش نمي آمد؟ مطمئنم که او بي نهايت از اين کار من خوشش مي آمد. چرا که به او کمک مي کرد تا از آن نواحي که احساس کاستي و بي کفايتي مي کند، بر حذر باشد و با آن ها روبرو نشود و براي «خود»او خيلي جذاب بود که زني تا اين حد ديوانه وار دوستش داشته باشد.
    هنگامي که براي دوستانم از رابطه ام مي گفتم، آن را کاملاً ديناميک مي ناميدم وهمه فکر مي کردند، اگر هر رابطه اي اين طور باشد، پس واقعاً آن رابطه فوق العاده است.کساني که ما را با هم مي ديدند، تصور مي کردند ما خيلي با هم خوشبخت هستيم. وقتي از خودم مي پرسيدم، آيا ما رابطه ي خوبي با هم داريم؟ بلافاصله براي توجيه خودم به ياد سفر هيجان انگيزي مي افتادم که با هم رفته بوديم و يا به ياد صميميت فوق العاده خوبي که هفته ي پيش داشتيم. همچنين ياد لحظه ي زيبايي که به هنگام خواندن شعري برايش داشتم، مي افتادم و به خودم اطمينان خاطر مي دادم که البته ما رابطه ي فوق العاده اي داريم.
    يک روز سندي آمد و گفت: مي خواهد مرا ترک کند.او توضيح داد:«مدتي است احساس مي کند در اين رابطه حضور ندارد وگفت تصميم ندارد که مرا معطل خود بکند.»در حالي که به حرفهايش گوش مي دادم، واقعاً شوکه شده بودم.چطور ممکن بود چنين اتفاقي بيافتد؟ در حالي که رابطه ي ما به نظر فوق العاده مي رسيد.بعد از مدتي فکر کردن به حقايقي
    راجع به خودم دست پيدا کردم. حقايقي که مدت ها بود نخواسته بودم با آن ها روبرو شوم و جواب سؤالم را پيدا کنم. رابطه ام با سندي يک نمايش يک نفره با شرکت من بود که سندي فقط نقش تماشاچي را در آن ايفا مي کرد. در واقع من چنان سرگرم پرکردن جاهاي خالي رابطه ام بودم که هرگز از نزديک به ماهيت آن نگاه نکرده بودم. ظاهر بيروني رابطه ي ما ايده آل به نظر مي رسيد. مسافرت ها، کارت ها، خوش گذراني ها همه بي نظير بودند، اما رابطه مان از درون موردي کم داشت.عاملي فوق العاده ضروري و آن شرکت و مشارکت سندي و سرمايه گذاري احساسي او بود.
    شما به تنهايي در قايق رابطه تان پارو مي زنيد؟
    در زير تمثيلي آمده است که به شما کمک مي کند تا بفهميد پر کردن جاهاي خالي در يک رابطه به چه معنا است.تصور کنيد شما و همسرتان در يک قايق پارويي روي درياچه هستيد.شما در قسمت جلو نشسته ايد و نامزد يا همسرتان نيز در قسمت عقب قايق نشسته است. هر دوي شما يک جفت پارو داريد و فرض را بر اين گذاشته ايد که هر دو پارو مي زنيد. قايق به خوبي و زيبايي تمام از عرض رودخانه حرکت مي کند. با خود مي انديشيد چه قايق سواري زيبايي؟ لحظه اي فرا مي رسد که احساس خستگي مي کنيد و تصميم مي گيريد پاروزدن را متوقف نموده و کمي استراحت کنيد.ناگهان قايق مي ايستد و وقتي بر مي گرديد تا ببينيد چه اتفاقي افتاده است، مي بينيد، نامزد يا همسرتان تمام مدت آن جا نشسته بود و هيچ کاري نمي کرده و يا خوابيده است و تمام مدت شما به تنهايي پارو مي زديد و او داخل قايقتان فقط يک مسافر بوده.يا شايد هم
    برگردي و ببينيد، هيچ کس داخل قايق نيست و تمام مدت شما با خودتان در قايق تنها بوده ايد.
    وقتي تلاش مي کنيد جاهاي خالي احساسي را در رابطه ي خود پر کنيد، نامزد يا همسرتان در رابطه ي شما بمثابه يک مسافر ماند.
    چه وقت سخت تلاش مي کنيد عاشق خوبي باشيد؛ وقت اين را پيدا نمي کنيد که ببينيد آيا به شما نيز عشق ورزيده مي شود يا نه؟
    چرا زن ها جاهاي خالي را پر مي کنند؟
    زن ها به سه دليل عادت دارند که بيشتر از آن چه به آن ها عشق ورزيده مي شود، عشق بورزند و اين کار را با پر کردن جاهاي خالي انجام مي دهند. اين دلايل عبارتند از:
    1- آن ها احساس مي کنند عشق چيزي است که بايد بدستش آورد و براي کسب آن، مثل پول بايد کار کرد. اگر احساس مي کنيد استحقاق دوست داشتن زياد را نداريد، مگر اين که در قبال آن کاري کرده باشيد، تا به دستش بياوريد. مجبور خواهيد بود در روابطتتان با مردها مرتباً جاهاي خالي را پر کنيد. شايد در کودکي دوست داشته نمي شديد. شايد در کودکي مجبور بوديد سخت تلاش کنيد تا به خود و يا والدينتان ثابت کنيد دوست داشتني هستيد.شايد مثل من به اين نتيجه رسيديد که در کودکي اگر عشق کافي بورزيد، مرداني که دوستشان داريد ترکتان نخواهند کرد. به هر دليلي که اين کار را مي کنيد، نتيجه هميشه يک چيز است:شما
    متخصص تلاش سخت براي کسب عشق مي شويد.
    2- احساس مي کنيد اگر جاي خالي را پر نکنيد؛ رابطه تان بهم مي خورد. اگر در گذشته مدام با مردهايي بوديد که از لحاظ احساسي تنبل بوده اند و يا هميشه شاهد بوده ايد چگونه مادرتان جاهاي خالي را براي پدرتان پر مي کرده، ممکن است باور کنيد، چنان چه شما نيز اين کار را نکنيد، رابطه تان پايان يافته و يا چندان هم ارضاء کننده نخواهد بود! ممکن است در رابطه اي باشيد، يا کمتر از آن چه که استحقاقش را داريد و يا همسرتان از لحاظ احساسي و عاطفي درگير است، اين وضع را تحمل مي کنيد؟ با پر کردن جاهاي خالي ممکن است اين وضع را جبران نماييد و سپس نگاهي بياندازيد و ببينيد، همه چيز خوب است و خودتان را متقاعد کنيد که عشق کافي دريافت کرده ايد.
    زن ها از خلأ تنفر دارند.
    آيا تا به حال واردآپارتمان مردي شده ايد که اسباب و اثاثيه اش را خوب نچيده باشد و پيش خودتان فکر کنيد، بايد دکوراسيون منزلش را تغيير بدهم تا بهتر بشود؟ هرگاه در کنار عده اي غريبه که با هم صحبت نمي کنند، نشسته ايد و احساس اجبار کنيد که حتماً بايد سرصحبت را با يکي از آن ها باز کنيد؛ آيا بسختي مي توانيد کشوها يا کمدها را کاملاً خالي رها کنيد؟ آيا احساس مي کنيد، بايد در هر فضاي خالي، چيزي جاي بدهيد؟ اگر ميزي با دو بشقاب و چنگال ببينيد بدون گلدان گل در وسط ،ميز به نظرتان لخت و خالي مي آيد؟
    چنان چه به هر يک از سؤال هاي بالا پاسخ مثبت داديد، پس مي توانيد
    اين موضوع را درک کنيد.زن ها از خلأ متنفر هستند. آن ها دوست دارند جاهاي خالي را پر کنند و همه ي موارد را به هم مربوط کرده و جايي که موضوعي نيست موضوعي بيافرينند.عقيده ي من بر اين است که اين عمل ما از همان ميل غريزي و نياز طبيعي ما به زاييدن، ايجاد صميميت، توليد زيبايي، مکالمه و غيره پديد مي آيد.
    در روابط، زن ها احساس مي کنند انگيزه اي آن ها را به اين سمت مي کشاند که جاهاي خالي را پر کنند.سکوت را با کلمات، فاصله را با اتصال، وقت را با فعاليت و جدايي را با عشق پر کنند. اين که ويژگي فوق العاده اي است و قابليت ما در انجام اين کار آن هم به اين خوبي، يک استعداد محسوب مي شود، اما وقتي زياد از حد اين کار را بکنيم، ممکن است روزي چشممان را باز کرده وببينيم به تنهايي مشغول پارو زدن هستيم.
    بيش از آن چه که به ما عشق ورزيده مي شود، عشق نورزيم
    1- ممکن است در حين خواندن اين مقاله از خودتان بپرسيد، آيا من هم در روابطم جاهاي خالي را پر مي کرده ام؟ اگر جوابتان مثبت بود، يک روش ساده براي خلاصي از اين الگو ناسالم، اين است که دست از پارو زدن برداريد.
    بله درست است، تنها پارو نزنيد؛ برنامه ريزي نکنيد؛ براي در آغوش کشيده شدن پيش قدم نشويد؛ رابطه جنسي را شروع نکنيد؛ مکالمات صميمي را شما شروع ننماييد.دست از همه چيز بکشيد و ببينيد چه اتفاقي مي افتد. اگر مشاهده کرديد ديگر روابط جنسي تعطيل شد، هيچ جا
    ميهماني نمي رويد و ديگر روابط صميمي با همسرتان نداريد يا ديگر درباره ي موضوعات مهم با نامزد يا همسرتان صحبت نمي کنيد و توجه زيادي از جانب او نمي گيريد؛ مطمئن باشيد مشغول پر کردن جاهاي خالي بوده ايد و نامزد يا همسرتان سهم خودش را انجام نمي داده است.پس وقت آن رسيده، اقدامي صورت دهيد.از تمامي مواردي که فقط شما جاهاي خالي را پر مي کرديد، ليستي تهيه کنيد.
    شايد تعجب کنيد، اما همان طور که گفتم خودم معتاد به پر کردن جاهاي خالي بودم و در حال حاضر در حال بهبودي از اين وضع مي باشم. ليستي تهيه کرده ام و هر روز آن را مي خوانم، فقط براي اين که به خودم يادآوري کنم که چه کارهايي را نبايد انجام بدهم. باور کنيد چندان هم ساده نيست. گاهي اوقات وسوسه مي شوم آخرهفته ها را طبق عادت گذشته از قبل براي خودم و همسرم برنامه ريزي کنم و يا هر پنج دقيقه به پنج دقيقه به او بگويم، دوستش دارم و يا لحظات خالي بين مکالماتمان را با حرف زدن پر کنم. وقتي متوجه مي شوم نزديک است يکي از همان کارهايي که در ليستم آورده ام را انجام بدهم، همانجا مي ايستم و چشمانم را مي بندم و در ذهنم خود را در آن قايق يک نفره اي که در گذشته سوار مي شدم؛ مجسم مي کنم و خود را مجبور مي کنم، هيچ کدام از آن کارها را انجام ندهم. اين ليست به شما هم کمک مي کند که از اين عادات خود آگاه شويد.
    به نامزد يا همسرتان نيز فرصت دهيد، تا او هم جاهاي خالي را پر کند.اين دومين مرحله از اين فرآيند محسوب مي شود.يعني بايد منتظر نامزد يا همسرتان بمانيد تا او به طور خودکار به سمت شما بيايد، در عوض
    اين که شما به طرف او برويد.لحظات سکوت و توقف را در مکالماتتان تحمل کنيد و اجازه بدهيد، موضوعي را پيش کشيده و صحبت کند. هميشه رابطه ي جنسي را شما شروع نکنيد. اين فرصت را بدهيد تا او شما را اغوا نمايد.آخر هفته را بدون برنامه ريزي از قبل، رها کنيد و وقتي از شما مي پرسد چه کار مي خواهيد بکنيد، اين طور جواب بدهيد: تو يک برنامه ريزي بکن تا ذوق زده بشوم. اين حرف را از من بپذيريد.ممکن است لازم باشد تمام خويشتن داري تان را به کار ببريد تا که موفق به انجام اين مراحل شويد. من چنان به پر کردن جاهاي خالي عادت دارم که عملاً خودآگاه و هوشيارانه تلاش مي کنم تا دست از اين کار بکشم.هنگامي که ازپر کردن جاهاي خالي دست بر مي داريد، موارد زير اتفاق مي افتد:
    1- همسرتان پاروها را به دست گرفته و شروع به پارو زدن مي کند.
    2- کم کاري و بي علاقگي همسرتان به رابطه اش کاملاً فاش خواهد شد و ملاحظه خواهيد کرد، رابطه تان به سرعت از هم پاشيده مي شد.
    اگر دست از پر کردن جاهاي خالي برداريد، مطمئناً در اين کار ريسکي نهفته است. ممکن است متوجه شويد، تنها با خودتان در رابطه بوده ايد. ممکن است بفهميد نامزد يا همسرتان چيز زيادي ندارد تا به شما بدهد. ممکن است بفهمد حتي به اين نتيجه برسيد از اين که فقط عاشق خوبي بوده ايد، لذت مي بريد و اين که او را دوست نداريد، بلکه عشق ورزيدن را دوست داريد. اما مسلماً ارزشش را دارد که اين ريسک را بکنيد.
    3- اطمينان حاصل کنيد زندگيتان با فعاليت هاي پر انرژي و ارضاء کننده، به اندازه ي کافي پر شده است و رابطه تان را به عنوان تنها فعاليت پر انرژي نمي دانيد، هرچه مستقل تر و متکي به نفس تر باشيد، کمتر انتظار
    داريد رابطه تان شما را ارضاء کند. رؤياهاي شخصيتان را تعقيب کنيد. از خودتان خوب مواظبت نماييد و مطمئن شويد به همان اندازه که شما به نامزد يا همسرتان عشق مي ورزيد، او هم به شما عشق مي ورزد.
    4- در مورد پر کردن جاهاي خالي با مرد زندگيتان به گفتگو بنشينيد. اگر يک الکلي بوديد و قصد داشتيد ترک کنيد، مي دانستيد براي بهبوديتان لازم است که طرف مقابلتان را ازالکي بودنتان آگاه کنيد تا که بتوانيد کمک هاي لازم را به موقع از او دريافت نماييد.نظير همين موضوع در پر کردن جاهاي خالي نيز صادق است. روش هاي مورد علاقه تان را با نامزد يا همسرتان در ميان بگذاريد و از او کمک بگيريد.هرگاه ديديد، مشغول پر کردن جاهاي خالي هستيد، مچ خود را بگيريد، سپس به او بگوييد مي خواهيد برايتان چه کاري انجام دهد. ترتيبي اتخاذ کنيد تا بار احساسي رابطه تان، بين هر دو شما تقسيم شود.
    اين يکي از بهترين مراحل عشقي است که استحقاق آن را داريد. در ابتدا ممکن است در مقابل اين روش مقاومت کنيد. ممکن است بترسيد که مبادا ديگر مانند گذشته به او عشق نورزيد. بنابراين مطمئن شويد که اين اطلاعات را به دقت با او در ميان گذاشته ايد و به همين دليل خواندن اين مقاله را به نامزد يا همسرتان پيشنهاد دهيد. اميدوارم نامزد يا همسرتان نيز مايل باشد در خلق رابطه اي سالم تر و متعادل تر تلاش کند و عشقي که خواهان آنيد را بدست بياوريد.
    بر سر سلطان قلب ها چه آمد؟
    سال ها وقت صرف کردم تا مهارت هاي لازم جهت رابطه اي موفق، پر
    مهر و صميمي را پيدا کنم، اما يکي از نقاط کوري که در اين زمينه داشتم، پر کردن جاهاي خالي بود.در واقع اين يکي از همان مواردي بود که مايل نبودم با آن روبرو شوم. وقتي متوجه شدم در روابطم، اين من بودم که بيشتر عشق مي ورزيدم، خود را متعهد کردم، ديگر هرگز براي بدست آوردن عشق بيش از حد تلاش نکنم و حالا از اين بابت که همسرم به اندازه اي که من او را دوست دارم، اونيز مرا دوست دارد، بسيار خوشحالم.
    براي اولين بار درزندگيم به همان اندازه که من براي عشق ورزيدن تلاش مي کنم، همسرم هم به همان اندازه تلاش مي کند. هنوز که هنوز است، گاهي اوقات اين طور فکر مي کنم که براي بدست آوردن عشق بايد سخت تلاش کرد. خوشبختانه همسرم در اين گونه مواقع به من يادآوري مي کند که اين قدر به تنهايي و يک نفره سخت پارو نزنم.
    يک روز من و همسرم راجع به عشق و صميميت مشغول صحبت بوديم و من مرتباً مي گفتم:چقدر در اين رابطه ها درس گرفته ام و همچنان سخت مشغول کار بر روي خودم هستم.ناگهان او جلو آمد و دستانم را گرفت و با صدايي آرام گفت:«باربارا مجبور نيستي، اين قدر در تعقيب عشق باشي.» اين کلمات در اعماق قلبم نفوذ کرد و به دلم نشست و ناخودآگاه اشک از چشمانم سرازير شد. اشک تأسف به خاطر اين که دختر کوچولوي درون من هنوز اين طور باور داشت که براي اين که دوست داشتني باشي، بايد سخت تلاش کني و اشک شادي به عنوان هديه ي فوق العاده اي که به خودم دادم. براي اين که تصميم گرفتم ديگر براي عشق گدايي نکنم و نهايتاً براي اين هديه ي گران قدر زندگي که به من داده شده بود ادامه دهم، مخصوصاً با مردي با ظرفيتي فوق العاده بالا براي عشق ورزيدن.
    در اين جا مايلم که اين مقاله را با يادآوري اين جمله به شما به پايان ببرم: «شما هرگز مجبور نيستيد گدايي عشق کنيد.»
    منبع: کتاب رازهايي در باره ي مردان
  • Add Comments
    Name:
    Email:
    User Comments:
    SecurityCode: Captcha ImageChange Image