جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
آيت الله شيخ مرتضي انصاري(رحمت الله عليه)
-(1 Body) 
آيت الله شيخ مرتضي انصاري(رحمت الله عليه)
Visitor 438
Category: دنياي فن آوري

ولادت

شيخ مرتضي روز هجدهم ذي الحجه ـ عيد غدير ـ سال 1214 هـ . ق. در محله مشايخ انصاري تولد يافته است.

والدين

نام پدر او شيخ محمد امين از فضلاي خاندان انصاري دزفول بوده است.
وي سه پسر داشته که به ترتيب سن: مرتضي و منصور و محمد صادق نام داشته اند و هر کدام از برادر بزرگتر خود، ده سال کوچکتر بوده اند.
مادر شيخ انصاري بانويي درس خوانده و مؤمنه و متعبده و از خاندان انصاريهاي دزفول بوده است، گويند سعي داشته که هنگام شير دادن به فرزندان بزرگ خود ـ مرتضي ـ با وضو باشد.

کودکي

مرتضي از کودکي چنان شوق تحصيل داشته و با کوشش بسيار به درس و مطالعه مشغول بوده که کمتر به بازيهاي بچگانه مي پرادخته است، چنانکه در دهسالگي کوچه هاي نزديک به خانه خود را نمي شناخته، گويند روزي پدرش خواست او را به جايي بفرستد که تا خانه آنها راه چنداني نبود، به پدرش گفت : کوچه اي را که نام مي بري نمي دانم کجاست!
در حالي که در همان زمان روزي جمعي از طلاب مشايخ انصار که به سن از او بسيار بزرگتر بودند، در اطاق شيخون درباره معناي کلمه اَشني بحث مي کنند، مرتضاي دهساله به آنها مي گويد: اَسني يعني روشنتر و توجه آنها را به شعر نصاب الصيبان: ضياء نور و سني روشني افق چه کران ... جلب کرد و به مباحثه و قيل و قال آنها خاتمه داد.
شيخ مرتضي به روزگار نوجواني طلبه اي پرکار و خوشفکر و خداترس بود، غالبا" تا نيمه شب به مطالعه و نوشتن درسهاي خود مشغول بود، اول شب شام نمي خورد تا خوابش نيايد و پس از رسيدگي به دروس خود شام مي خورد .
شيخ مرتضي ادبيات عرب و مقدمات را نزد پدرش و فضلاي دزفول خواند و فقه و اصول دوره سطح را خدمت عموزاده خود شيخ انصاري که از فقهاي درجه اول دزفول بود، تحصيل کرد و سپس به همراه پدرش براي تکميل تحصييلات به عتبات ـ کربلا و نجف ـ رفت.

سفر به عتبات

شيخ محمد امين به سال 1232هـ ق. براي زيارت کربلا و نجف اشرف به عراق رفت و فرزند هيجده ساله اش را با خود برد تا در آنجا که از مراکز بزرگ علمي شيعه بود، دوره عالي فقه و اصول راببيند و تحصيلات خود را کامل کند.
شيخ محمد امين در کربلا به خدمت سيد محمد مجاهد که از فقهاي بزرگ شيعه در آن زمان بود و رياست حوزه کربلا را داشت، رسيد و به ايشان عرضه داشت :
فرزندم را براي استفاده از محضر مبارک آورده و به شيخ مرتضي که در آخر مجلس نشسته بود، اشاره کرد.
سيد نگاهي خاص به شيخ مرتضي کرد! زيرا کمتر کسي با اين سن و سال کم مي توانست از محضر درس استاد و فقيهي بزرگ چون او استفاده کند، براي آزمايش معلومات فقهي طلبه جوان مسأله پيش آورد و گفت: شنيده ام برادرم شيخ حسين در دزفول نماز جمعه مي خواند در حالي که بسياري از فقهاي شيعه اقامه نماز جمعه را در زمان غيبت ولي عصر ( عج) جائز نمي دانند!
در اين موقع شيخ مرتضي دلايلي در وجوب نماز جمعه در زمان غيبت بياورد که سيد مجاهد از تقرير دلايل و بيان مطلب او شگفت زده شد و به شيخ محمد امين رو کرد و گفت: اين جوان نبوغ ذاتي دارد، او را به صاحب اين قبه ـ اشاره به بارگاه امام حسين عليه السلام کرد ـ بسپاريد.
شيخ مرتضي چهار سال از محضر دو فقيه بزرگ يعني سيد مجاهد و شريف العلما استفاده کرد، . بعد از آن براي ملاقات با پدر به دزفول مراجعت کرد.
شيخ انصاري چون شوق تحصيل علم در نهادش غليان مي کرد و مقام علمي فقهاي کربلا و نجف را درک نموده بود، بيش از يکسال نتوانست در دزفول بماند و سال 1237 ق. براي بار دوم به عتبات رفت و يکسال از مجلس درس شيخ موسي فرزند جعفر کاشف الغطا مستفيض گرديد و پس از دو سال به دزفول بازگشت.
ظاهرا" توقف کوتاه شيخ انصاري در سفر دوم، سببش آن بوده که خودش را از درس و بحث علما بي نياز دانسته و محاصره کربلا توسط داود پاشا حاکم دولت عثماني دربغداد، که به سال 1239 ق. بوده او را نگران ساخته است.
در اين زمان که شيخ انصاري 25 سال داشت با دختر شيخ حسين ـ استاد نخستين خود ـ ازدواج کرد.

در محضر فقهاي ايران

شيخ در سال 1241 ق. عازم مسافرت به شهرهاي معروف ايران که حوزه علميه داشتند گرديد و به خويشاوندان خود گفت که از فقهاي مشهور عراق ـ کربلا و نجف ـ استفاده لازم را برده ام اکنون مي خواهم به شهرهاي بزرگ ايران بروم و از محضر علماي آنجا مستفيض شوم.
رأي و فکر شيخ نشان مي دهد که وي بسيار علم دوست و محقق و متواضع بوده است، زيرا با آنکه استاداني فقيه و مشهور به او گفته بودند که مجتهدي هستيد و احتياج به استاد نداريد؛ به گفته آنان قناعت نمي کند و تصميم مي گيرد، از علماي معروف ايران نيز ديدن کند .
شيخ به برادرش ـ شيخ منصور ـ مي گويد: آيا کفايت مي کند که چند فقيه عالم ما را مجتهد بدانند و ما بگفته آنان مغرور شويم؟
آيا بهتر نيست علم خود را به رجال و بزرگان اين فن در ايران عرضه بداريم و در صورت لزوم از آنها استفاده کنيم؟
مادر شيخ با مسافرت او مخالفت مي کند و مي گويد طاقت دوري تو را ندارم! شيخ انصاري با اينکه مادرش را فوق العاده احترام مي کرد، در رفتن به مسافرت، اصرار بسيار مي کند، لذا بنابر استخاره با قرآن گذاشتند، آيه هفتم سوره قصص آمد:
« و أوحينا الي ام موسي ان ارضعيه فاذا خفت عليه فالقيه في اليم و لا تخافي و لا تحزني انا رادوه اليک و جاعلوه من المرسلين »
« به مادر موسي وحي کرديم که به فرزندت شير بده، و اگر بر او مي ترسي که از دشمنان در امان نباشد ـ او را در سبدي بگذار ـ و بر آب بينداز و از آينده اش نگران مباش و غم مخور که او را به تو بازگردانيم و او را به مقام پيامبري مي رسانيم».
مادر شيخ که زني باسواد و با معرفت بود، با ديدن آيه به مسافرت شيخ راضي شد.
شيخ مرتضي به سفر علمي رفت و برادرش شيخ منصور را که جواني 18 ساله بود، با خود برد؛ از دزفول به بروجرد و بعد از آن به کاشان رفتند تا از محضر ملا احمد نراقي که در فقه و اصول و شعر و ادربيات فارسي استادي کامل بود استفاده کند.
بدون شک ملا احمد پس از شرکت در جهاد قفقاز و ملاقات با فقهايي که از عراق و شهرهاي ديگر ايران به جبهه آمده بودند، درميان علماي شيعه شهرت پيدا کرده و شيخ نيز از شهرت و علم وي اطلاع داشته که مستقيما" از بروجرد راهي کاشان شده است.
شيخ مرتضي در خدمت ملا احمد نراقي سه سال به تدريس و مباحثه و تأليف مشغول گرديد و از شاگردان مبرز و درجه اول آن فقيه اديب در حوزه علميه کاشان گرديد . ملا احمد فوق العاده به شيخ احترام مي گذاشت .
از احترامات ملا احمد نسبت به شيخ همين بس که به طلاب خود بود :
من پير و عاجزم برويد از شيخ مرتضي استفاده کنيد .
پيداست که شيخ با آنکه جوان بوده و سي سال بيشتر نداشته، به اندازه اي در فقه و اصول مسلط بوده که يک شخصيت علمي همچون ملا احمد او را جانشين خود در تدريس اين دو علم مهم دانسته است.
جناب نراقي اجازه روايت مفصلي که تصديق اجتهاد نيز هست به شيخ داد.
سپس شيخ انصاري از کاشان به تهران رفت و از آنجا به مشهد مشرف گرديد و قريب شش ماه به زيارت ثامن الائمه عليه السلام و استفاده معنوي از حضور در بارگاه قدسي آن حضرت مشغول بود.
ايشان از مشهد به تهران و از آنجا به اصفهان آمد .
روزي براي شناختن علماي مشهور آن ديار به مجلس درس حجة الاسلام (سيد ) شفتي که رياست حوزه علمي اصفهان را داشت، رفت و در آخر مجلس نشست.
سيد آن روز اشکالي علمي را که چند روز پيش مطرح ساخته بود، براي بار دوم بيان کرد، و منتظر جوابي از طرف فضلاي پاي منبر شد.
شيخ انصاري جواب اشکال حجه الاسلام شفتي را به يکي از طلاب نزديک خود گفت و خود از جلسه درس بيرون رفت، آن طلبه که جواب شيخ را شنيده و ياد گرفته بود، موقع را مغتنم شمرد و جواب را بيان کرد.
سيد به وي گفت:
اين پاسخ از تو نيست، يا ولي عصر حجة بن الحسن عليه السلام به تو تلقين کرده و يا شيخ مرتضي به تو ياد داده است !
طلبه گفت: شخص عالمي که او را نمي شناختم، جواب اشکال را به من گفت و از مجلس بيرون رفت.
حجة الاسلام شفتي دانست که شيخ انصاري به اصفهان آمده است و چند نفر را براي پيدان کردن محل سکونت شيخ روانه کرد .
بعد از يک ماه و علي رغم اصرار سيد ، شيخ اقامت در اصفهان را نپذيرفت و از آنجا به دزفول مراجعت کرد.
مسافرت علمي شيخ انصاري که نزديک به پنج سال طول کشيد، براي او استفاده شاياني از نظر شهرت و استفاضه از محضر فقيه اديب شاعري همچون ملا احمد نراقي داشت و او را از هر جهت پخته و ورزيده ساخت.
شيخ در شهر خودش مورد توجه علما و طلاب قرار گرفت و مجلس درسي تشکيل داد و از سال 1245 تا 1249 ق. در دزفول بماند. پدرش به سال 1248 ق. به بيماري، وبا که در آن موقع به صورت همه گير در ايران شيوع داشت، وفات کرد، يکسال پس از فوت پدرش به عتبات براي سکونت رفت و تا آخر عمر در نجف اقامت نمود.

مهاجرت به عتبات

رفتن شيخ از دزفول که مسلما" به حالت قهر و نارضايتي بوده است، دو علت مهم و اساسي داشته است:
اول : علاقه و توجه شيخ به مراکز و حوزه هاي بزرگ علمي نجف و کربلا
دوم: ناخشنودي شيخ از نفوذ ملاکان و خوانين و وضع اخلاقي تربيتي آنها
شيخ بسال 1249ق. به قصد توطن در عتبات به کربلا رفت و زماني وارد آن شهر مقدس گرديد که چند سال از فوت شريف العلما متوفاي 1245ق. گذشته بود و فقيه برجسته اي در آن شهر نبود، و تدريش حوزه علميه نجف را دو نفر از فقهاي بزرگ و مشهور به نامهاي شيخ علي فرزند شيخ جعفر کاشف الغطا و شيخ محمد حسن صاحب جواهر به عهده داشتند.
شيخ انصاري در کربلا سکونت گزيد و براي استفاده از شيخ علي کاشف الغطا، بيشتر اوقات از کربلا به نجف مي رفت و در مجلس آن فقيه شرکت مي کرد و با اينکه استادش صريحا" مي گفت که شيخ مرتضي به استاد نياز ندارد و خودش مجتهد مطلق و صاحب فتواست، اما شيخ انصاري به احترام خاندان بزرگ و مشهور کاشف الغطا، تا سال مرگ شيخ علي يعني 1254ق. در مجلس درس وي حاضر مي شد.
شيخ انصاري پس از وفات کاشف الغطا، مجلس درسي در کربلا تشکيل داد.
مرحوم شيخ منصور مي فرمود:
شيخ انصاري از دزفول به قصد سکونت در عتبات به کربلا رفته و پيش از حمله نجيب پاشا به کربلا، از آن شهر به نجف هجرت کرده است.
ملا نصرالله تراب - از شاگردان شيخ - در لمعات البيان مي نويسد:
شيخ روزگاري طولاني ـ قريب شش سال ـ در نحف اشرف، در خدمت شيخ علي ـ کاشف الغطا ـ نيز گذرانيد تا يگانه روزگار شد و مرجع اهل زمانه گشت.

تشرف به مکه

زماني که شيخ در نجف بتدريس و تأليف اشتغال داشت و هنوز به زعامت نرسيده بود شخصي به نام ميرزا زکي که همزمان با اقامت شيخ در دزفول، با شيخ آشنا گشته و به ايشان ارادت پيدا کرده بود، به خدمت شيخ رسيد و گفت مايلم که در خدمتتان با هم براي انجام فريضه حج به مکه مشرف شويم، شيخ پيشنهاد او را نپذيرفت.
ميرزا زکي اصرار کرد و گفت من مخارج سفر شما را مي پردازم و هزينه خانه و خانواده جنابعالي را مي دهم، وي مي خواست با اين بخشش شيخ را به زيارت خانه خدا مجبور کند و حج تمتع را بر وي واجب گرداند.
شيخ بر پول ميرزا زکي ايراد گرفت، وي شيخ را مطمئن ساخت که آنها را از راه حلال بدست آورده است؛ شيخ به او گفت احتياطا" هزينه سفر را که مبلغ دوازده هزار بود ، تزکيه و تصفيه نمايد، يعني مال امام عليه السلام و خمس و رد مظالم، پول را به فقها و سادات فقير و مستمندان نجف بپردازد؛ ميرزا زکي با علاقه و ايماني که به شيخ داشت، امر او را اطاعت کرد .
بعد از انجام اين کار، شيخ پيشنهاد ميرزا زکي را قبول کرد و با وي و يکي از شاگردان فاضل و اديب خود به نام ملا نصرالله تراب دزفولي و يکي از خويشان فاضلش ، شيخ محمد کاظم انصاري که چند بار به مکه مشرف شده بود و راه و چاه را بخوبي مي شناخت به مکه مکرمه براي انجام فريضه حج مشرف شدند.
شيخ انصاري در مکه مورد احترام و تکريم شريف مکه قرار گرفت و شيخ نيز متقابلا" مجلس ضيافت آبرومندي که جمعي از ارادتمندان شيخ در آن شرکت داشتند براي شريف مکه ترتيب داد.
ملا نصرالله تراب در لمعات البيان نوشته است:
در سفر مکه که خدمت شيخ استاد بودم، يکروز از چادري که براي شيخ افراشته بودند، صدايي شنيدم، با خود گفتم شايد يکي از اعراب صحراگرد مي خواهد دستبردي به اثاثيه بزند، وارد چادر شدم .
شيخ را ديدم در گوشه اي از چادر نشسته بخوردن چيزي مشغول است، خوب که دقت کردم، ديدم در کيسه اي مقداري قاووت ـ مخلوطي است از آرد نخود و قهوه و قند کوبيده ـ در پيش دارد و از آنها مي خورد، عرض کردم ميرزا زکي ميزبان ماست و با آشپزها و نوکرهايش غذاهاي خوب تهيه مي کند چرا با اين نوع خوراکي قناعت مي کنيد؟!
شيخ فرمود: دوست ندارم با غذاهاي چرب و لذيذ معده خود را پر کنم، هر چند پولهاي ميرزا زکي تصفيه شده است، اما پول مشتبه اثر وضعي خود را خواهد داشت که من از آن پرهيز مي کنم و روز قيامت طاقت حساب مال حلال را هم ندارم.

زعامت حوزه نجف تا وفات

اداره حوزه علميه نجف در سال 1262 ق. به شيخ محمد حسن معروف به صاحب جواهر رسيد وي از فقهاي بزرگ شيعه و مؤلف کتاب معروف جواهر در فقه است، اين کتاب بسيار مفصل، مرجع فقها در فروع مسائل فقهيه است.
شيخ محمد حسن در روزهاي آخر عمرش به تشکيل مجلسي امر نمود و سفارش کرد که فقهاي مشهور نجف در آن حاضر شوند، چون جلسه فراهم آمد، صاحب جواهر، شيخ انصاري را در آن مجلس نيافت.
فرمود تا شيخ را نيز در آن مجلس حاضر کنند، شيخ را در حرم اميرالمؤنين عليه السلام يافتند در حالي که براي سلامت صاحب جواهر دعا مي کرد؛ او را به آن مجلس آوردند، صاحب جواهر شيخ را نزد خود طلبيد و دست او را روي قلب خود نهاد و گفت:
اکنون بر من گوارا شد.
سپس روي به فقهاي حاضر در مجلس نمود و گفت: مرجع و رئيس علمي شما پس از من ايشان هستند؛
آنگاه شيخ انصاري را مخاطب قرار داد و گفت:
اي شيخ در مسائل فقهي احتياطهاي خود را کمتر کن، که اسلام شريعتي است که احکام آن بر سهولت و سادگي نهاده شده است.
معروف بود که شيخ انصاري در فتواهايش احتاياط بسيار مي کند.
صاحب جواهر ماه شعبان 1266 ق. وفات و زعامت شيعه به شيخ انصاري رسيد. محققا" کثرت علم و شهرت و تقواي شيخ نزد صاحب جواهر مسلم بود که رياست حوزه علميه نجف را به او تفويض نموده است والا رسم نيست که مجتهد مرجعي براي خود جانشين تعيين کند.
پس از وفات صاحب جواهر، شيخ انصاري بوسيله نامه اي جريان را به دوست و همدرس قديمي خود، سعيد العلماء مازندراني بنوشت و چنين يادآور شد: زماني که هر دو در کربلا از محضر درس مرحوم شريف العلماء استفاده مي کرديم، شما از حيث درس و معلومات بر من مقدم بودي، حال شايسته است، به نجف آمده رياست حوزه را عهده دار شويد.
سعيد العلماء در جواب شيخ نوشت: چون مدتي است به امور درسي اشتغال ندارم ولي شما تاکنون به تدريس و مباحثه مشغوليد؛ لذا براي احراز اين مقام سزاوارتريد.
شيخ انصاري تا رسيدن جواب سعيد العلماء، رياست حوزه را به عهده نگرفت و پس از دريافت جواب سعيد العلماء به منبر رفت و براي عده کثيري از فقها و طلاب و فضلا حتي مردمان عادي که پاي منبر او گرد آمده بودند، در اثبات تقليد اعلم ، دلايلي علمي بيان داشت که همه دليلها، اعلميت وي را نزد فقها و فضلا و شنوندگان ثابت گردانيد و تقرير دلايل شيخ چنان متقن و قوي بود که مخالفين وي نيز به زعامت او اذعان کردند.
شيخ پس از ايراد سخنراني از منبر به زير آمد و به حرم اميرالمؤمنين عليه السلام مشرف شد و از حضرت خواست تا او را لغزشهاي مختلف در اين امر خطير ـ رياست عامه شيعيان ـ مصون دارد و در مشکلات زعامت وي را ياري فرمايد.
شيخ انصاري از سال 1266ق. تا هنگام وفات 17 جمادي الثاني سال 1281ق. رياست علميه فقهاي شيعه را داشت و مورد تکريم و احترام فوق العاده فقها و دانشمندان و رؤساي کشورهاي اسلامي قرار گرفت و نخستين فقيهي بود که يگانه مرجع شيعيان جهان گرديد.
منبع: تنديس زهد
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image