روزهاي ماه «ذيحجه» 1321 ق. يكي پس از ديگري ميگذشت و دلهاي شيفتگان بيت الله در هواي حرم الهي «لبيك شوق» سر ميداد. ياد عرفات و نام مشعر عطش ديدار به جانها داده بود.
ناگاه «كعبة كرامت الهي» زيبا چهرهاي نوراني را در آغوش پدر و مادري مهربان نهاد. گويي بار ديگر «زمزم» لطف خداوندي رخ نشان داده است.
آري طفلي ديده به جهان گشود كه نور سيادت بر سيماي بلورينش آيندهاي روشن را خبر ميداد. نام او را «محمد حسين» نهادند و آن را به تبرّك نام «جدّ و فرزند» ماية بركت شمردند. زيرا خاندان محمد حسين، خانوادهاي اصيل بود كه هماره بيرق بزرگي در دست داشته و شهر تبريز لبريز از نام آنان بوده است.
«سراج الدين عبدالوهاب» جد معروف اوست كه با وساطت وي، نبرد خونين دولت ايران و عثماني، در سال 920 قمري پايان يافت و «مرحوم ميرزا محمد تقي قاضي طباطبايي» شخصيت ديگري است كه از قرنها پيش تاكنون شرافت و بزرگواري را از آن خاندان بزرگ قاضي طباطبايي تبريز كرده است.
طفوليت و توفان حوادث -
دوران كودكي «محمد حسين» با توفان حوادث و بلا همراه بود. بيش از پنج بهار از عمر عزيزش نگذشته بود كه مادري مهربان و با فضيلت را از دست داد. بغض غم و اندوه بيمادري او را رها نكرده بود كه گرد يتيمي بر وجودش سنگيني كرد و از ديدن روي پدر محروم شد. همراه با برادر كوچكتر خود تنها ماند اما هماره دست لطف خداوندي سايهبان مرحمتي بر سر او بود. مدت زيادي از تحصيل او نميگذشت كه علاوه بر قرآن مجيد، كتابهاي گلستان، بوستان، اخلاق مصوّر، تاريخ معجم، ارشاد الحساب، نصابْ الصبيان و ديگر كتابهاي متداول در مدارس آن روز را فرا گرفت.
صرف و نحو و معاني و بيان را نزد استاد خويش مرحوم شيخ محمد علي سرابي آموخت و پس از آن با گامي بلند و همتي فراتر، سطوح عالي در فقه، اصول، فلسفه و كلام را در زادگاه خود نزد اساتيد آن خطّه تحصيل كرد. روح لطيف او، ذوقي هنري به وي بخشيده بود. دستمايهاي كه با كمك آن توانست خوشنويسي را در اوان عمر خود از آقا ميرزا علي نقي بياموزد.
با سپري شدن ايام تلخ و ناكامي طفوليّت، شكوفههاي رشد و تكامل بر شاخسار وجود سيد محمد حسين نمايان شد. وي از سال 1297 ش. تا 1304 علوم بسياري آموخت. در اين مدت، تمامي درسهاي مربوط به سطح را فراگرفت و با شور و شوق بسياري كتابهاي مربوط به ادبيات، فقه، اصول، كلام و معارف اسلامي را آموخت.
او خود از روزگار تحصيل خود چنين بازگو ميكند:
«در اوايل تحصيل كه به نحو و صرف اشتغال داشتم علاقة زيادي به ادامة تحصيل نداشتم و از اين روي هر چه ميخواندم نميفهميدم... پس از آن يك بار عنايت خدايي دامنگيرم شده، عوضم كرد. در خود يك نوع شيفتگي و بيتابي نسبت به تحصيل كمال حس نمودم؛ به طوري كه از همان روز تا پايان تحصيل كه تقريباً هيجده سال طول كشيد هرگز نسبت به تعليم و تفكر، احساس خستگي و دلسردي نكردم و زشت و زيباي جهان را فراموش كردم... در خورد و خواب و لوازم ديگر زندگي، به حداقل ضروري قناعت نموده، باقي را به مطالعه ميپرداختم بسيار ميشد ـ به ويژه در بهار و تابستان ـ كه شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه ميگذراندم...»[1]
عشق و شور به تحصيل و تكامل استاد را بر آن داشت كه از شهر خويش رو به سوي، سيناي اسرار «نجف اشرف» هجرت كند. تااز شراب عشق علي ـ عليه السلام ـ جامي نوشيده و طريق معرفت و راه رستگاري را بهتر و بيشتر بپيمايد.
با اولين نگاه به قبّه و بارگاه امير المؤمنين آخرين كلام خويش را زده و ميفرمايد:
«يا علي! من براي ادامة تحصيل به محضر شما شرفياب شدهام ولي نميدانم چه روشي پيش گيرم... از شما ميخواهم كه در آن چه صلاح است، مرا راهنمايي كنيد».
چند روزي نميگذرد كه نصر الله و ياري الهي به دست مولاي متقيان به سوي استاد ميآيد. شخصيت وارستهاي چون حاج ميرزا علي آقا قاضي ـ قدس سره ـ به سراغ وي آمده و خطاب به او اين گونه ميگويد:
«كسي كه به قصد تحصيل به نجف ميآيد؛ خوب است علاوه بر تحصيل، از فكر تهذيب خود غافل نماند.»
كيمياي وجود مرحوم قاضي، روح و روان استاد را دگرگون كرده و برنامهاي روشن و نوراني براي آيندة او ترسيم ميكند. از آن روز كتابي ديگر از زندگي استاد فرزانه باز ميشود كه صفحة آغازين آن با اين جمله شروع ميگردد:
علم نبود غير «علم عاشقي» ما بقي تلبيس ابليس شقي[2]
طلوع عشق و انديشه
مفسر فرزانه مدت يازده سال در كنار مرقد نور آفرين امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ كسب علم كرده وي خوشه چين زبر دست بود كه بيشترين استفاده را از فرصت فراهم آمده نمود. فقه، اصول، فلسفه، رياضيات، رجال را از محضر اساتيدي والا مقام فرا گرفت. بزرگاني چون: آية الله نائيني، سيد ابو الحسن اصفهاني، سيد حسين بادكوبهاي، سيد ابو القاسم خوانساري، حجت، حاج ميرزا علي ايرواني و ميرزا علي اصغر ملكي.
سر سلسلة اساتيد ايشان مرحوم قاضي است. شخصيتي كه «سيد محمد حسين» را «علامه» كرد و جام وجود اين انسان پاك را جرعههاي حيات ابدي و معنويت جاودانه بخشيد. مرحوم علامه پيرامون استاد خود مرحوم قاضي چنين ميفرمايد:
«ما هرچه داريم... از مرحوم قاضي داريم. چه آن چه را كه درحال حياتش از او تعليم گرفتيم و از محضرش استفاده كرديم و چه طريقي كه خودمان داريم و از مرحوم قاضي گرفتهايم.»
بازگشت به تبريز
دست تقدير، رجعت فرزانة انديشمند را رقم زد. پس از سالها اندوختن معارف ناب، در سال 1314 ش. مجبور به بازگشت به زادگاه خويش گرديد. دوران تلخ كامي و غربت از مهد علم و دانش از اين زمان شروع شد اما مدتي نگذشت كه لطف خفيّ الهي خود را از سراپردة حكمت خداوندي نشان داد. كار تدريس و تحقيق شروع شد و اولين غنچههاي «الميزان» با نمودي در «بحار الانوار» بر شاخسار علامه روييد.
هجرت به قم -
دوران ده سالة اقامت علامه در تبريز همراه با تدريس و تأليف سپري شد و فصلي جديد از حيات وي را فراهم كرد. تا اين كه «فيض روح القدس» بار ديگر مدد فرمود و با آمدن چنين آيهاي در استخاره، علامه راهي قم گرديد:
«هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً»[3]
(در آن جا، ياري به خداي حق تعلق دارد. اوست بهترين پاداش و بهترين فرجام)
و آن روز حوزة علميه قم از ضربات سهمگين رضا خان، رهايي يافته بود و با حضور آيات و مراجع بزرگواري چون آية الله بروجردي انسجام بيشتري پيدا كرده بود، فرصتي طلايي فراهم آمده بود تا علامه طباطبايي، نيازهاي جامعه را سنجيده و بر طبق آنها، برنامهاي منظم و كارآمد تنظيم كند. تفسير و فلسفه درسهايي بود كه ـ براساس احساس وظيفة علامه ـ شروع شد و تعجب بسياري را برانگيخت چرا كه تدريس تفسير دانشي به دور از تحقيق تلقي ميشد اما پشتكار و اخلاص علامه كار را بدان جا رساند كه «الميزان» حاصل سالهاي تلاش و تدريس گرديد.
درس فلسفه نيز در آن عصر خوشنام نبود. از اين رو تلاشهاي بسياري در تعطيل اين درس انجام ميشد اما رفتار مؤدبانه استاد و برخورد مهربانانة آية الله العظمي بروجردي ابرهاي تيرة سوء تفاهمها را كنار زد و سعايتها را بياثر نمود.[4]
به هر روي تشكيل جلسات عمومي و خصوصي اين عالم فرهيخته و حضور شاگردان انديشمندي چون آية الله مطهري باعث نقد و بررسي فلسفههاي غربي ـ مخصوصاً ماترياليسم ديالكتيك ـ گرديد و آثار و بركات جاودانهاي در تدوين كتب فلسفي به همراه خود آورد.
... هر روز كه سپري ميشد ابعاد علمي و چهره چشمگير علامه بيشتر از گذشته نمايان ميشد. شعاع شخصيت اين استاد فرزانه به داخل كشور محدود نگرديد، بلكه انديشمندان بسياري را به سوي خويش كشاند و در تمام ابعاد اسلام به بحث و گفتگو با آنان منجر شد. اين عظمت بدان جا انجاميد كه دولت آمريكا توسط شاه ايران از علامه دعوت رسمي كرد تا در دانشگاههاي آن كشور «فلسفة شرق» را تدريس نمايد! روح بلند و بينش كم نظير علامه دست رد به آن همه اصرار زد. او زندگي محقّرانه در قم و جلسات درس با طلاب و تربيت شاگرداني فاضل را بر تمامي ظواهر فريبا ترجيح ميداد.[5]
يادگارهاي ماندگار
«انبوه دانش» و «كيمياي ايمان» علامه آثاري گرانبها و جاودانه بسان مشعلي فروزان فرا راه دانش پژوهان آفريد كتابهايي چون:
1. تفسير الميزان
دائرة المعارفي از معارف و در بردارندة بحثهاي اعتقادي، تاريخي، فلسفي، اجتماعي و... با تكيه بر قرآن كريم. اثري سترگ كه استاد شهيد مطهري 60 سال يا 100 سال ديگر زمان درك عمق و ارزش اين كتاب ميداند.[6] اين كتاب ثمرهاي كم نظير از بيست سال تلاش شبانه روزي علامه است. نقطة آغازين اين تأليف به بركت غور و ژرف نگري در روايات بحار الانوار بود علامه سبك اين تفسير را از مرحوم قاضي آموخت و در قم عملي ساخت.
2. بداية الحكمة
كتابي كه يك دوره تدريس فشردة فلسفه براي دوستداران علوم عقلي در قم و سپس دانشگاههاي كشور گرديد.
3. نهاية الحكمة
اين اثر براي تدريس فلسفه با توضيحي بيشتر، عمقي افزونتر و سطحي عاليتر تدوين شده است.
4. اصول فلسفه و روش رئاليسم
بينش علامه پيرامون نظرات ماديون و ماترياليستها باعث فراهم آرودن اين اثر گرديد بركت اين كتاب موجب هدايت بسياري از جوانان مسلمان و نجات آنان از هلاكت كفر و الحاد شد.
اثري كه پاورقيهاي استاد مطهري عنايتي افزون بدان بخشيده است.
5. حاشيه بر كفايه
كتابي اصولي پيرامون قوانين استنباط است كه به تازگي چاپ شده است.
6. شيعه در اسلام
دورهاي كامل از اعتقادات و معارف شيعه در اين اثر نفيس به چشم ميخورد.
7. مجموعه مذاكرات با پروفسور هانري كربن
او كه محققي فرانسوي است پيرامون چگونگي شيعه و مباحث اعتقادي و... مذاكراتي با علامه داشته كه در اين كتاب وجود دارد.
8. خلاصة تعاليم اسلام
خلاصة آن چه هر مسلمان متعهد بايداز آن آگاهي داشته و خود را بدان زينت دهد، در اين اثر بيان شده است.
9. روابط اجتماعي در اسلام
انسان و اجتماع و رشد اجتماعي او، پاية زندگي اجتماعي، آزادي در اسلام و... مباحثي است كه در اين كتاب بدانها پرداخته شده است.
10. بررسيهاي اسلامي
مجموعهاي است زرّين از مقالات استاد كه بسان دائرة المعارفي از معارف ناب اسلامي جمع آوري شده است.
11. آموزش دين
كتابي با قلم روان و مطالبي لازم و ضروري است كه براي دانش آموزان نوشته شده است.
12 و 13 و 14. رسالة انسان قبل از دنيا، در دنيا و بعد از دنيا
اين كتاب كه اكنون با نام «انسان از آغاز تا انجام» ترجمه شده است مباحثي مفيد از عوالم سه گانة ماده، مثال و عقل مطرح كرده و پيرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبي بسيار مفيد و لازم ارائه كرده است.
15 تا 41.
رسالههايي گوناگون دربارة قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف،... اين مجموعه 26 رساله است كه بنا به ضرورت و نياز جامعه توسط علامه نگاشته شده است.
42. ديوان شعر فارسي
مجموعهاي از اشعار چشمگير و عميق علامه كه طي ساليان متمادي سروده شده است.
43. سنن النبي
سيره و روش رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ در بين مردم و همراه خانواده در اين اثر به چشم ميخورد.
44. لبْ اللباب
مجموعة درسهاي اخلاق استاد كه از سالهاي 1368 تا 1369 قمري براي برخي از فضلاي حوزة قم بيان فرمودهاند.
45. حاشيه بر اسفار
نظرات استاد فرزانه علامة طباطبايي بر اسفار در اين كتاب جمع آوري شده است.[7]
پي نوشت:
[1] . يادنامه علامه طباطبايي، به قلم جمعي از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، ص 53.
[2] . شيخ بهايي (رضوان الله عليه).
[3] . سوره كهف، آيه 44.
[4] . ياد نامه علامه طباطبايي، ص 142.
[5] . مهر تابان، علامه تهراني، ص 28.
[6] . رك: احياء تفكر اسلامي، استاد شهيد آية الله مرتضي مطهري.
[7] . يادنامه علامه طباطبايي، ص 191ـ212.
منبع:www.andisheqom.com