مطالعه پژوهشهاي کتابخانهاي ارايه شده، تحقيقات ميداني و سياست و برنامههاي نظام در موضوع «اشتغال زنان»، نشان از فقدان عناصر جامعيت، آيندهنگري و ضعف مطالعات ديني دارد. از اين رو تدوين طرح جامع تفصيلي اشتغال زنان در نظام جمهوري اسلامي که با توجه همزمان به شرايط کنوني و آينده جامعه ما و جامعه جهاني، ويژگيها و کارآمديهاي زنان، آموزههاي ديني و اهداف انقلاب اسلامي، ارايه کننده طرحي کلان و جامع و قابل دفاع باشد، ضرورتي اجتنابناپذير است .
سايت مرکز امور زنان و خانواده - گرچه فعاليت اقتصادي زنان قدمتي به اندازه عمر بشر دارد، اما اشتغال در مفهوم جديد آن که فعاليت اقتصادي مزدوري در ساعات معين و خارج از محيط خانه است، بيشتر محصول جهان صنعتي و جايگزين شدن کار در کارخانهها و ادارات به جاي فعاليتهاي کشاورزي و دامداري است که در کنار خانه و در ساعات انعطافپذير، انجام ميگرفت .
رشد روزافزون حضور زنان در عرصههاي اقتصادي، هم ناشي از تحولات فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي است و هم منشأ تحولاتي در تمام عرصههاي فوق؛ معالوصف، مطالعه پژوهشهاي کتابخانهاي ارايه شده، تحقيقات ميداني و سياست و برنامههاي نظام در موضوع «اشتغال زنان»، نشان از فقدان عناصر جامعيت، آيندهنگري و ضعف مطالعات ديني دارد. از اين رو تدوين طرح جامع تفصيلي اشتغال زنان در نظام جمهوري اسلامي که با توجه همزمان به شرايط کنوني و آينده جامعه ما و جامعه جهاني، ويژگيها و کارآمديهاي زنان، آموزههاي ديني و اهداف انقلاب اسلامي، ارايه کننده طرحي کلان و جامع و قابل دفاع باشد، ضرورتي اجتنابناپذير است .
در اين مجال، غرض آن است که صرفاً نکاتي درباره موضوع اشتغال زنان عنوان شود که توجه به آن در تحليل و اصلاح پديده موجود تا حدودي راهگشاست .
الف: عوامل رويکرد زنان به اشتغال
اگر علت رويکرد زنان به اشتغال به عنوان يک پرسش مطرح گردد، غالباً پاسخهايي چون: کمک به اقتصاد خانواده، کمک به اقتصاد ملي، عزتمندي اجتماعي، اثبات قابليتهاي زنان در عرصههاي اجتماعي، استقلال مالي، فرار از تنهايي ناشي از تجرد يا زمان فراغت، به دست آوردن پشتوانهاي براي ايام پيري، ضرورت حضور در عرصههاي زنانه از جمله: معلمي دختران و مامايي، مطرح ميشود که در جاي خود قابل تأمل و تدقيق است؛ اما نگاه دولتها و نظام مسلط جهاني به مقوله اشتغال زنان ميتواند با حساسيتها و انگيزههاي ديگري نيز دنبال شود که نميتوان از آن غافل شد. از جمله :
1 ـ دو قرن پيش اقتصاددانان برجسته جهان جديد به راههاي ارتقاي اقتصادي جلب شد. از نگاه آنان، ازدياد جمعيت ميتوانست در حصول دستاوردهاي اقتصادي، مخاطرهآفرين باشد. بنابراين لازم بود خانوادهها را به کنترل جمعيت تشويق کرد اما چنين توصيههايي غالباً قرين موفقيت نيست. پيشنهاد آنان طرح شعارهايي بود که زنان را از قيد خانهداري و مادري آزاد سازد . طرح شعار آزادي زنان و شرکت فعال آنان در فعاليتهاي اقتصادي، ميتواند اهميت مادري را تحتالشعاع قرار دهد و ميل آنان را به فرزندآوري کاهش دهد؛ چنان که امروزه در کشورهايي چون کانادا با تولد اولين فرزند، مادران با بحران جديدي مواجه ميشود و ناگزير بايد ميان شغل و مادري يکي را برگزينند؛ در حالي که بسياري از آنان مايل نيستند موقعيت اقتصادي خود را از دست بدهند. سلب مسئوليت از مردان در تأمين هزينههاي خانواده نيز راهحلي است که زنان را ناگزير از روي آوردن به بازار کار ميکند و به کاهش جمعيت منجر ميشود. امروزه برخي کشورهاي اروپايي با رشد منفي جمعيت و پديده پير جمعيت مواجهاند .
2 ـ پيري جمعيت و کمبود جوانان جوياي کار سلب شده است که دولتهاي اروپايي حضور گسترده زنان در بازار کار را بيش از گذشته مدنظر قرار دهند. اگر در کنار اين سياست به سياست جديد اين کشورها در ترغيب زوجهاي جوان به داشتن فرزندان بيشتر نيز توجه کنيم، درمييابيم که مدل پيش گفته پيشنهادي اقتصاددانان اروپايي چندان هم موفق نبوده است. امروزه حضور جوانان مهاجر، بهويژه جوانان خاورميانه در بازار کار اين کشورها، زنگ خطري براي جهان مسيحيت و دنياي مادي قلمداد ميشود. چند سال پيش مجله تايمز در مقالهاي با عنوان «خاورميانه در قرن بيست و يکم» يادآور شد که رشد روزافزون جمعيت خاورميانه اسلامي در مقايسه با رشد منفي جميعت اروپا به گونهاي پيش خواهد رفت که در سال 2050 ميلادي جمعيت مسلمانان جهان بر مسيحيان غلبه مييابد و اين زنگ خطر بزرگي براي جهان غرب است. از اينجا ميتوان دريافت که اشتغال زنان در سطح فراگير آن گرچه به عنوان ضرورتي اجتماعي در جوامع پير، عقلاني باشد، در جوامعي چون ايران که به دليل جواني جمعيت (در تحليل کارشناسان ) با مشکل بيکاري گسترده مواجه است، از چنان اهميتي برخوردار نيست و برخي صاحبنظران معتقدند که کشورهاي غربي در صددند اولويتهاي خود را بر تمامي جهان تحميل نمايند .
3 ـ حيات نظام سرمايهداري، به توسعه مصرف بسته است و مصرف بيشتر در گرو برخورداري مصرف کننده از درآمد کافي است. فراخوان بيشتر زنان به حضور در عرصههاي اقتصادي در مدل اقتصاد سرمايهداري به غرض تحصيل درآمد بيشتر و لاجرم مصرف بيشتر است. پيامد ديگر حضور هرچه گستردهتر اقشار مختلف مردم در صحنههاي اقتصادي، بالا رفتن عرضه در بخش نيروي انساني وبه تبع آن، پايين آمدن نرخ کار است. بنابراين محصولات توليد شده با قيمت نسبتاً ارزانتري ارائه ميگردد و رقابت صاحبان کالا و خدمات براي بهدست آوردن بازار با ارايه محصولات ارزانتر رونق ميگيرد. به ياد آوريم که در اروپاي قرن نوزدهم در حالي که کارگران مرد از کارخانهها اخراج ميشدند، زنان به کمترين دستمزد و خدمات، جايگزين آنان ميگرديدند. هماکنون نيز بخشي از کارفرمايان ايراني ترجيح ميدهند با اخراج کارگران مرد که طبق ضوابط قانوني تا ماهيانه دويست هزار تومان هزينه بر کارفرما تحميل ميکنند، زنان و دختران مجردي را به کار گيرند که با کمتر از پنجاه هزار تومان دستمزد همان فعاليت را انجام ميدهند و از قضا، طرفداران حقوق زنان در نهادهاي دولتي و غيردولتي نسبت به تضييع حقوق زنان و اجرا نشدن قانون حداقل دستمزد و بيمه کارگري، سکوت اختيار کردهاند تا مبادا انگيزه کارفرمايان به جذب زنان در بازار کار، کم و رتبه ايران در احراز شاخصهاي توسعه زنان، کاهش يابد .
اينکه در اين ديدگاه در کنار ترويج اشتغال رسمي زنان، نقش خانهداري آنان تحقير ميشود، هم به دليل غيردرآمدزا بودن فعاليت خانگي ميل به مصرف را به دليل کمبود سرمايه کاهش ميدهد و هم به اين دليل که کارهاي خانگي زن به کاهش مصرف خانواده ميانجامد و اين خود زنگ خطري براي سرمايهداري ميباشد .
4 ـ افزايش زنان تحصيل کرده و تغيير نظام ارزشي، مطالبات آنان را براي حضور در صحنههاي اقتصادي افزايش ميدهد و هر دولتي به ناچار بايد پاسخگوي مطالبات مشروع شهروندان خود باشد. از اين رو پيوسته ميان رشد تحصيلات دختران و تقاضاي ورود به بازار کار، نسبتي معنادار ديده ميشود .
5 ـ ميل دولتها به تسريع در دستيابي به شاخصهاي توسعه سبب ميشود که تمامي امکانات موجود از جمله پتانسيل زنان به عنوان نيمي از قواي فعال جامعه، به کار گرفته شود. امروزه حضور زنان در فعاليتهاي اقتصادي، خود نشان دهنده اهتمام دولتها به پيگيري اهداف توسعه شمرده ميشود .
آثار و پيامدها
شايد ظاهرترين اثر اشتغال، احساس عزت مندي و ارزشمندي است. در صورتي که شخص احساس کند فعاليتي مفيد براي جامعه انجام داده يا مشکلي را برطرف نموده و يا در جريان توليد دانش و ارتقاء فرهنگ جامعه گام برداشته است، به چنين احساسي دست مييابد. گاه نيز احساس عزتمندي ناشي از تأثيرات فرهنگ مسلط است. در جايي که احراز يک مسئوليت و مقام، ارزش به حساب آيد، احساس عزتمندي منوط به احساس مشارکت در سازندگي اجتماع نيست؛ بلکه صرفاً با احراز پست به دست ميآيد .
برخي از آثار اشتغال زنان به جنبه درآمدزايي آن بازميگردد؛ از جمله :
1 ـ امکان پشتيباني اقتصادي آنان از خانواده فراهم ميگردد. در اينجا زن، نقش معين همسر و يا سرپرست اقتصادي خانوار را (در صورت ناتواني، طلاق و فوت همسر و يا عدم انجام مسئوليت اقتصادي توسط وي) عهدهدار است. فعاليت زن، در فرض اول گرچه به بالا رفتن درآمدهاي خانواده و برخورداري از تسهيلات رفاهي بيشتر ميانجامد، اما ضرورتاً رضايتمندي و آرامش بيشتر را به ارمغان نميآورد. احساس رضايتمندي منوط به برقراري نوعي تعادل ميان امکانات و خواستههاست. بنابراين اگر در فرض توسعه امکانات، سطح انتظارات نيز بالاتر رود، افزايش درآمدها صرفاً به حرص مصرف دامن زده است، نه به نشاط و لذت خانواده. در فرض دوم، اما فعاليت اقتصادي زن ضامن بقاي خانواده است، بهويژه در شرايطي که حمايتهاي دولتي ناکامي باشد و سيستم حمايتي ديگري از جمله حمايتهاي خويشاوندي نيز موجود نباشد .
2 ـ برخورداري از اقتدار اقتصادي و کم شدن وابستگي اقتصادي به همسر، سبب تغييراتي در روابط زن و مرد و سرپرستي خانواده ميشود به گونهاي که در شکل جديد، مرد کانون اقتدار خانواده و سرپرست آن نيست. اين نکته بهويژه براي فمينيستها حايز اهميت است. در نگاه آنان، اشتغال زنان به استقلال اقتصادي ميانجامد و قدرت اقتصادي زن، معادله قدرت سياسي را در خانواده بر هم ميزند و شکل جديدي از خانواده متولد ميشود که مردسالار نيست . بنابراين ميتوان انتظار داشت که کشمکشهاي خانوادگي نيز افزايش يابد، مگر آنکه فرهنگ مسلط نيز اشکال جديد روابط خانوادگي را به رسميت شناسد .
3 ـ استقلال مالي زن به کم شدن نگراني از آينده منجر ميشود که از يک سو، آرامشبخش و از سوي ديگر مشکلساز است .
قطع وابستگي اقتصادي و کم شدن احساس نياز به همسر، آستانه تحملپذيري را کاهش و ميل به جدايي را با احساس مشکلاتي در زندگي زناشويي، افزايش ميدهد.برخي آمار در کشورهاي غربي نشان ميدهد که آمار طلاق در خانوادههايي که زنان شاغل دارند تا چهار برابر خانوادههاي ديگر است .
4 ـ از آنجا که استقلال مالي زن به تغييراتي در روابط زن و مرد منجر و نظام جديدي مبتني بر مشارکت در تصميمگيري حاکم ميشود، فرزندان با مشاهده رفتار جديد و همانندسازي، خود را براي ايجاد رابطهاي دموکراتيک در زندگي مشارکتي آينده آماده ميسازند و فرهنگ جديدي در خانوادههاي نسل آينده ايجاد ميگردد .
ويژگي ديگر اشتغال مدرن، دوري از خانه است که خود آثاري در پي دارد؛ از جمله :
5 ـ عدم حضور پدر و مادر در خانه سبب ميشود که زماني که فرزندان به نظارت والدين نيازمندند، آنان را در کنار خود احساس نکنند. از اين رو تربيت فرزندان بهويژه در سنين رشد، با اختلال مواجه ميشود و زمينه آسيبپذيري آنان به دليل فقدان کنترل و نظارت، افزايش مييابد. چنانچه آمار بزهکاري فرزندان در خانوادههاي فاقد حضور مادر، بيشتر است .
6 ـ دوران کودکي مهمترين زمان پرورش عاطفي فرزند است و عدم حضور مادر بهويژه در سه سال ابتدايي حيات، حيات کودک را با مشکلات عاطفي مواجه ميسازد. سپردن فرزندان به مهد کودک نيز به دليل آن که فعاليتهاي پرورشي مهد کودکها ا قاعدتاً با انگيزههاي اقتصادي انجام ميشود، نميتواند جايگزين بسيار مناسبي براي مادر باشد
7 ـ گفته ميشود که زن به دليل حضور در خارج از منزل، به ناچار به اتخاذ روشها و تنظيماتي در اداره زندگي ميپردازد که بيشترين نظم و کارآيي را نتيجه دهد. به عبارت ديگر گرچه حضور کمّي زن در خانه کاهش مييابد، اما کيفيت حضور وي تقويت ميشود؛ هم در ساعات کمتر به فعاليتهاي بيشتري ميپردازد و هم فرزندان را با چگونگي تصميمگيري و انجام امور خود آشنا ميکند. بنابراين فرزندان مادران شاغل، توانمندتر و از پشتکار بيشتري برخوردارند .
8 ـ مستمر و منظم بودن ساعات کار نيز پيامدهايي خواهد داشت.اشتغال تمام وقت بانوان که گاه با طي مسافت آمد و رفت به 10 ساعت در روز بالغ ميگردد، با در نظر گرفتن حفظ فعاليتهاي خانگي، به فشار مضاعف و استهلاک قواي جسمي و روحي زنان ميانجامد. امروزه فشار مضاعف به عنوان يکي از مهمترين آثار اشتغال زنان مورد توجه دانشوران واقع شده است. توصيههاي فمينيستي به ضرورت مشارکت مردان در کارهاي خانگي نيز چندان ثمربخش نبوده است .
9 ـ فعاليت خانگي زنان با وجود تکراري و سنگين بودن، انعطافپذير است و آنان کارهاي خانگي را با ميل خود تنظيم و جا به جا ميکنند. از اين رو با ويژگي انعطافپذير زنانه کاملاً هماهنگ است. چنين امتيازي البته در اشتغالات رسمي مشاهده نميشود. اين عدم تناسب ميتواند به فشارهاي عصبي و بيماريهاي رواني و همچنين به کاهش کارآيي آنان در محيط خانواده، که انجام فعاليت مادري و همسري به نشاط کامل نيازمند است، منجر گردد .
10 ـ خستگي ناشي از کار خانگي و کار مزدوري سبب ميشود که زن در رابطه زناشويي ـ در ارتباطات کلامي و ارتباطات جنسي، کمتر فعال شود و اين خود به مخاطراتي در روابط خانوادگي ميانجامد.برخي آثار اشتغال نيز ناشي از نوع فعاليتي است که زنان به آن اشتغال دارند؛ از جمله :
11 ـ به دليل آن که در برنامهريزيهاي ملي مربوط به اشتغال به ويژگيهاي زنانه چندان توجه نميشود، زنان نيز در عرصههاي مشابه مردان و با شرايط مشابه به فعاليت ميپردازند که هم به طبيعت زنانه آنان لطمه وارد ميسازد و هم به کاهش حضور خانگي آنان در ساعات حساس ميانجامد؛ به عنوان مثال نتيجه کشيکهاي شبانه، عدم حضور در کنار اعضاي خانوادگي در ساعاتي است که عدم حضور آنان بيشتر حس ميشود. حضور در عرصههاي مردانه نيز سبب کمرنگ شدن صفات زنانه و برعکس پذيرش صفاتي چون ميل به تسلطگري است که مردانه تلقي ميشود. اين تغييرات سبب ميشود که زن در محيط خانواده، آنجا که ويژگيهاي زنانه کارآيي خود را آشکار ميسازند، فعال عمل نکند
اسلام و اشتغال زنان
دستيابي به نگاه ديني پيرامون اشتغال زنان، منوط به نگاهي جامع به آموزههاي مختلف است؛ آموزههايي که هر يک به جنبهاي از موضوع توجه کردهاند. به برخي از آموزههاي ديني مرتبط با اشتغال ميتوان اشاره نمود :
1 ـ بيکاري و کسالت، از رذائل اخلاقي است که ميتواند منشأ گناهان بسياري گردد و کار، فضيلتي است که هم به تعادل جسمي و روحي کمک ميکند و هم به جلب فضل خداوند؛ اما ارزشمندي کار و فعاليت، ضرورتاً به معناي ارزشمند شمردن نوعي خاص از آن (کار خارج از خانه در ساعات مشخص و...) نيست .
2 ـ حضور زنان در عرصه فعاليتهاي اقتصادي درآمدزا هيچگاه تحريم نشده است . در شرع اسلام به درستي به اين نکته توجه شده است که گاه زنان براي تأمين اقتصادي خود نيازمند کسب درآمدند، گاه خانواده نيازمند کار زن است و گاه جامعه به فعاليت زنان نيازمنداست. از سوي ديگر، احترام عمل هر شخصي و استحقاق اجرت در مقابل عمل مفيد ـ در مواردي که انجام عمل وظيفه واجب شخص نباشد ـ از ضروريات ديني و عقلايي است.[1] در آيه 233 بقره به استحقاق اجرت زن در مقابل رِضاع تصريح شده است .
3 ـ در نظام برنامهريزي اسلام، مديريت خانواده بر عهده مرد است. مسئوليت مرد در سرپرستي خانواده هم زمان به دو نکته اشاره ميکند؛ از يک سو مرد مکلف به تأمين مخارج خانواده و مصالح خانواده است و نميتواند در حوزه سرپرستي از خود رفع مسئوليت نمايد. گرچه تأمين هزينههاي والدين، فرزندان و همسر بر عهده سرپرست خانواده است، اما تأمين هزينههاي دو گروه اول، موکول به ناتواني آنان در تأمين هزينههاي شخصي است؛ حال آنکه تأمين هزينههاي همسر، طبق شئونات وي، وظيفهاي واجب است که در فرض توانگري زن ني ساقط نميگردد. به علاوه برخلاف نفقه فرزندان، نفقه همسر بر عهده مرد، صرفاً يک وظيفه واجب نيست، بلکه دين به حساب ميآيد؛ به اين معنا که در صورت عدم پرداخت، بدهکار خواهد بود. بنابراين تأمين هزينههاي خانواده عليالأصول بر عهده زن نيست .
از سوي ديگر، حق مرد در مديريت خانواده بايد مورد احترام قرار گيرد و اعضاي خانواده سرپرستي وي را بپذيرند. اين سرپرستي تا زماني که مرد به دليل عوارضي چون: جنون، اعتياد خطرناک و... فاقد شرايط سرپرستي نگردد، استمرار دارد. بنابراين زن در خانواده، نقشي چون وزير و معاون خواهد داشت و نبايد خانواده با بحران سرپرستي مواجه گردد. در نتيجه ديدگاه اسلامي، موضوع دموکراسي در خانواده و يا توزيع وظايف سرپرست ميان پدر و مادر را به مصلحت خانواده ندانسته و نپذيرفته است. از اينجا ميتوان دريافت که فراخوان زنان به اشتغال، به منظور ايجاد تغيير در ساختار خانواده و مقابله با سرپرستي مرد، مورد تأييد دين نيست .
4 ـ در ادبيات اسلامي، تلاش مرد براي تأمين هزينههاي خانواده، تلاشي ارزشمند و به منزله مجاهده در راه خداوند است. به علاوه به سرپرست خانواده توصيه ميشود که در تأمين هزينهها، پاي را از حدّ واجب فراتر گذاشته و بر خانواده خود توسعه دهد. از سوي ديگر، آنچه براي همسر ارزشمند شمرده ميشود کنترل سبد هزينههاي خانواده و کم کردن مخارج است. به علاوه تلاش زن در تأمين هزينههاي خانواده در حالت عادي نه ارزشمند است و نه مطلوب. شايد يکي از دلايل عدم مطلوبيت آن، سلب مسئوليت از سرپرست خانواده باشد. روايات متعددي مشارکت زنان با همسران در امور اقتصادي به خاطر فزونطلبي آنان و تأمين هزينههاي مرد توسط همسر، از امور مذموم شمردهاند.[2] از جمله ر.ک : مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 6، ص 305، ح 6، ج 52 ، ص 192، ج 26، ج 75 ، ص 22، ح 83
5 ـ از آنجا که عوامل انساني مهمترين نقش را در پيشبرد حيات اجتماعي جوامع ايفا ميکنند و زن در نقش همسر و مادر در ايجاد تعادل عاطفي و رواني، ايجاد فضائل اخلاقي و استحکام شخصيت مهمترين نقش را عهدهدار است . همسري و مادري، دو نقش ارزشمند به حساب آمدهاند. هم تجردگرايي دختران، محروميت از به دست آوردن چنين ارزشهايي است که غالباً جبرانناپذير است و هم ايفاي نقشهايي که کارآمدي زن در دو نقش فوق را با مشکل مواجه ميکند، مرجوح و نامبارک ميباشد. از اين رو اشتغال زنان نبايد به ناکارآمدي آنان در عرصه حيات خانوادگي بينجامد .
6 ـ گاه فقيه، احکام فرد مکلف در موضوع اشتغال را بيان ميکند. در اين صورت اشتغال زنان به امور مباح را منوط به کسب رضايت همسر در خروج از منزل، امري مجاز ميداند و گاه درصدد است تا وظيفه نظام اسلامي را در موضوع اشتغال زنان ترسيم نمايد. در فرض دوم، موضوع، در حوزه مصلحت امت اسلامي مورد تحليل قرار خواهد گرفت و حکومت موظف است آنچه را به مصلحت امت اسلام است، پيگيري کند. در حوزه سنجش مصلحت، آموزههاي فقهي، اعتقادي و اخلاقي دين همراه با تحليل شرايط اجتماعي يک جا ملاحظه ميشوند؛ به عنوان مثال برخي آموزههاي ديني به تفکيک جنسيتي در عرصه اشتغال نظر داشتهاند؛ برخي مشاغل را متناسب با مردان و برخي را متناسب با وضعيت طبيعي زنان دانستهاند؛ به عنوان مثال بر اين نکته تأکيد کردهاند که واگذاري مشاغل سنگين به زنان، پيامدهايي بر خود زنان خواهد داشت. از اين رو در برنامهريزي اجتماعي حکومت موظف است زنان را به سمت عهدهداري مشاغل سبک و متناسب با طبيعت آنان تشويق نمايد .
گرچه تدوين سياستهاي و برنامههاي نظام اسلامي در موضوع اشتغال زنان فعاليتي گسترده، عميق و کارشناسانه است اما براساس آن چه ذکر شد ميتوان وظايف نظام در قبال اشتغال بانوان را به اجمال مورد توجه قرار داد :
1 ـ اصلاحات فرهنگي به منظور برجستهشدن و کارآمدي نقش مادري و همسري زن و قرار گرفتن فعاليتهاي ديگر در اولويتهاي بعدي .
2 ـ تأمين حداقل معيشت براي افراد سرپرست خانواده به منظور عدم اضطرار همسران به شرکت در فعاليتهاي اجباري درآمدزا .
3 ـ حمايت ويژه از اشتغال زنان و مردان سرپرست خانواده در قالب واگذاري اولويتهاي استخدامي، معافيتهاي بيمهاي و... به گونهاي که تمايل کارفرما به جذب افراد مجرد، کاهش يابد .
4 ـ حمايتهاي خاص تأمين اجتماعي از زناني که به اضطرار، سرپرستي خانواده را به عهده ميگيرند .
5 ـ اصلاح نظام آموزشي باتوجه به کارآمديها و ويژگيهاي هر يک از دو جنس و انتظارات جامعه از آنان. اصلاح نظام آموزشي و ايجاد رشتههاي متناسب با زنان که آنان را در اولويت جذب قرار دهد، زمينهساز تمايل آنها به سمت احراز مشاغل متناسب با وضعيت تحصيلي و تخصصي خواهد شد .
6 ـ توسعه مشاغل خانگي و تجزيه نمودن فعاليتهاي صنعتي قابل تجزيه به گونهاي که در منزل قابل انجام باشد .
7 ـ ايجاد مشاغل نيمهوقت و انعطافپذير .
8 ـ ايجاد تسهيلاتي که زنان بتوانند پس از برخورداري از مرخصيهاي طولاني به دليل پرورش فرزند، به محيط کار باز گردند .
9 ـ تشويق زنان و مردان به حضور در عرصههاي متناسب با ويژگيهاي هر يک از دو جنس در قالب طرحهاي حمايتي خاص .
10 ـ تشويق زنان به حضور در فعاليتهاي گروهي غيردولتي از جمله: در امور خيريه، امداد، حمايت از سالمندان، پژوهش، هنر و حفظ محيط زيست .
منبع:نشريه حوراء