هرگاه به جواني گفته مي شود: «ازدواج کن» فورا و بي درنگ، مسأله «مشکلات و موانع ازدواج» را پيش مي کشد و اولين مشکلي که مطرح مي کند، مشکل «امور مالي و اقتصادي» است و بعد هم مشکلات ديگري را رديف مي کند.
حقيقت هم اين است که واقعا مشکلات فراواني سر راه ازدواج وجود دارد که نمي شود آنها را ناديده گرفت واز کنارش بي اعتناء گذشت.
در اين فصل –به خواست خداوند- اين مشکلات و موانع را مطرح و بررسي و راه حلهايي را بيان خواهيم کرد.
مشکلات حقيقي يا ساختگي؟!
افسوس! که جامعه ي ما هنوز از اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و آله فاصله ي زيادي دارد. دريغا! که هنوز چهره ي اسلام، در بسياري از مسائل، پشت پرده مانده است و پرده هاي جهل و خرافات و عادات و آداب و رسوم جاهلي و خودخواهي ها و شرک ها و خودپرستي ها و نفس پرستي ها و... جلوي خورشيد درخشان اسلام را گرفته وجامعه را از پرتو حياتبخش آن محروم ساخته است.
اگر در «ازدواج و انتخاب همسر»، اسلام، معيار و ملاک بود، اکثر يا همه ي اين مشکلات وجود نداشت. اما کدام اسلام؟!، -به فرموده ي امام خميني- اسلام ناب محمدي، نه اسلام آمريکائي. اسلام ناب، همان است که نبي اکرم اجرا مي فرمودند. مگر نخوانده و نشنيده ايم که: پيامبر بزرگواردر يک جلسه و در عرض چند دقيقه، تمام مراحل يک ازدواج را –از قبيل: خواستگاري، تعين مهريه، خواندن عقد و...- اجرا مي فرمودند و دست زن و شوهر را به هم داده و روانه ي منزلشان مي کردند؟! اينها که افسانه نيست، معجزه هم نيست. الآن هم اسلام ناب، همان اسلام است و همان توان و خاصيت را دارد؛ اما اين ماييم که مسلمان ناب نيستيم (... هر عيب که هست، از مسلماني ماست).
اکنون چه بايد کرد؟
به هر حال، مشکلات و موانع ازدواج، وجود دارند و بايد براي آنها چاره اي انديشيد و راه حلهايي پيدا کرد.
اين چاره انديشي و راه حلها، دو نوعند: يکي دراز مدت، و ديگري کوتاه مدت.
دراز مدتها، بيشتر مربوط به عقلاء قوم و دولت و مسؤولان مملکت و مصلحان و انديشمندان و مربيان جامعه است، که بايد براي کل جامعه و صلاح آن، چاره انديشي کنند؛ و کوتاه مدت ها، بيشتر مربوط به خود نوجوانان و جوانان و پدران و مادران آنهاست، که بايد راه حلهايي فوري پيدا کنند که: فعلا وبا وجود اين اوضاع و أحوال، چه بايد کرد؟
ما، درباره ي راه حلهاي دراز مدت، فعلا صحبتي نداريم، بايد در جاي خود و در فرصتهاي ديگر بحث شود؛ اما اصل بحث و صحبت ما، درباره ي کوتاه مدتهاست، که: «الآن چه بايد کرد؟» اينک مي پردازيم به بررسي مشکلات عمده و اصلي موجود:
مشکل مالي و اقتصادي
قسمت عمده ي اين مشکل، از معضلات ساختگي جامعه ي ماست و حقيقتا جزء مشکلات ازدواج نيست. اگر زندگي ما، بر مبناي اسلام و فطرت انساني استوار بود، اين مشکل وجود خارجي نداشت، يار بسيار اندک بود و کمتر جواني پيدا مي شد که به اين خاطر، نتواند ازدواج کند. ولي به هر حال، فعلا وجود دارد و جامعه ي ما آن را به وجود آورده است و بايد براي حل آن، چاره اي انديشيد.
راه حلها:
1- امدادهاي الهي
خداوند و رهبران اسلام، در اين باره، نويدها و وعده هاي اميد بخش فراواني داده اند که بخوبي مي توانند پشتوانه هايي اميدوار کننده و اطمينان بخش باشند براي جوانان.
بر ما واجب است که به اين نويدها و وعده ها، ايمان و اطمينان داشته باشيم. وعده هاي آنان، تخلف ناپذير است. براي نوجوانان و جواناني که قصد ازدواج دارند ومشکلات اقتصادي را مانع راه خود مي¬بينند، هيچ پشتوانه¬اي به اندازه¬ي اين وعده¬ها، نمي¬تواند اميد بخش و دلگرم کننده باشد. ايمان به ايمان «پشتوانه ها»، شجاعت و شهامت زيادي در انسان به وجود مي آورد. اکنون به بعضي از آنها مي¬پردازيم:
وعده ي خداوند:
«وأنکحوا الأيامي منکم... إن يکونوا فقراء يغنهم الله من فضله»(1)
جوانان بدون همسر را همسر دهيد... اگر فقير باشند، خداوند، با فضل و رحمت خود، آنان را غني و بي نياز مي کند.
اين وعده وتضمين صريح و روشن خداوند است؛ و چه تضميني مطمئن تر از تضمين خدا؟!
برادر و خواهر نوجوانم! حتما به اين وعده اطمينان کن؛ آنگاه نتيجه ي حتمي و درخشان آنرا خواهي ديد –ان شاء الله-.
اين مسأله، براي بنده کاملا محسوس و ملموس شده است و با چشم خود، نمونه هاي فراواني از آن را ديده ام. حدود نود درصد از دوستان و آشنايانم، هنگام اقدام به ازدواج، خانه و ثروت نداشته اند و بعد از ازدواج، خانه دار و متمکن شده اند. بسيار اندک ديده ام کساني را که قبل از ازدواج، خانه و تمکن مالي داشته باشند. الان نمونه هاي فراواني از جوانان را مي توانم نام ببرم که بدون داشتن خانه و تمکن مالي، ازدواج کرده اند و بعدا خانه دار شده اند و در امور مالي برايشان گشايش ايجاد شده است؛ اما از کساني که قبل از ازدواج، خانه و مال تهيه کرده و بعدا ازدواج کرده اند، فقط دو سه مرود مي توانم نام ببرم! و جالب آن که همين دو، سه نمونه هم، به خاطر تأخير در ازدواج براي تهيه ي خانه و پول، دچار زندگي سرد و بي روح و نابساماني شده اند؛ زيرا: تا خواستند خانه و زندگي مجلل و... تهيه کنند، دوران نوجواني و جواني و «بهارازدواج» گذشت و «فصل خزان» فرا رسيد!(2)
نويدهاي رهبران اسلام:
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله که امين اسرار خداوندند درباره ي امدادهاي الهي به نوجوانان مجرد چنين مي فرمايند:
«زوجوا أياماکم، فإن الله يحسن لهم في أخلاقهم و يوسع لهم في أرزاقهم و يزيدهم في مرواتهم».(3)
بي همسرانتان را همسر دهيد، زيرا خداوند در پرتو ازدواج، اخلاق آنان را نيکو مي گرداند و رزق و توان مالي آنها را وسعت مي دهد، و بر مروت و ارزشهاي انساني شان مي افزايد.
باز ايشان در اين باره مي فرمايند:
«من ترک التزويج مخافة العلة، فقد ساء ظنه بالله؛ إن الله يقول: «إن يکونوا فقراء، يغنهم الله من فضله»(4)
کسي که ازدواج را از ترس فقر و ناداري ترک کند، همانا به خداوند گمان بد برده است، زيرا خداوند مي فرمايد: اگر فقير باشند، خداوند با فضل و رحمت خويش آنان را بي نياز مي سازد.
همان بزرگوار خطاب به جوانان مي فرمايند:
«إتخذوا الأهل، فإنه أرزاق لکم.»(5)
همسر بگيريد، که بيقين، رزق شما را زياد مي کند.
امام صادق – عليه السلام – مي فرمايند:
«الرزق مع النساء و العيال.»(6)
رزق، همراه زنان و خانواده است.
به اين نمونه ي زيبا، توجه کنيد:
جواني بدون همسر، که بشدت فقير و نادار بود، حضور پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله آمد و از فقر و تهيدستي، شکايت کرد و از آن حضرت راهنمائي خواست که: اي رسول خدا! چه کنم تا از حالت سخت ناداري و پريشاني در آيم؟
حضرت فرمودند: «تزوج»: ازدواج کن!
جوان، تعجب کرد و با خود گفت: «من که مخارج خودم را نمي توانم تأمين کنم، چگونه ازدواج کنم و مخارج همسر و زندگي مشترک را به دوش گيرم»؟!
اما چون به درستي فرموده ي پيامبر صلي الله عليه و آله، ايمان داشت، اقدام به ازدواج کرد و کم کم در زندگي اش گشايش ايجاد شد و از تهيدستي به در آمد.
توجه عميق به اين «نويدها» و «وعده هاي صادق»، اطمينان به «امدادهاي خداوندي» را در دل انسان به وجود مي آورد و به انسان، شهامت و دلگرمي مي بخشد تا با توکل به خداوند، به ازدواج اقدام کند و از مشکلات و موانع نهراسد. و مسلم است که: هرگاه جواني، براي رضاي خداوند و اجراي دستور او و پاک ماندن از فسادها و بيماريهاي روحي و جسمي و براي رشد و تکامل و سعادت، اقدام به ازدواج کند، لطف و رحمت خداوند شامل حالش ميشود و «امدادهاي الهي» به کمک او خواهند آمد و او را در هدف مقدسش ياري خواهند کرد.
2- افقهاي جديد!
در پرتو ازدواج، «افقهاي جديدي» به روي انسان باز ميشود که پيش از ازدواج وجود نداشت؛ زيرا انسان، در اثر ازدواج، احساس مسؤوليت بيشتري مي کند و خود را مسؤول اداره ي زندگي جديد و تأمين معاش و حفظ آبروي خانواده مي بيند؛ بنابراين، تمام ابتکار و استعدادهاي نهفته و پنهاني خود را به کار مي گيرد. چشمه هايي نو، از درونش مي جوشند. لياقتهايي که تا آن وقت از آنها خبر نداشت، سربر مي آورند. نيروهائي که قبل از ازدواج در درونيش خفته بودند، فوران مي زنند. در خود شخصيت جديدي با توانهاي جديد، مي يابد. اتکالش به خداوند بيشتر مي شود. و به ناگاه «افقهاي وسيع جديدي» در برابر ديدگان عقل و جان و فکرش، باز و نمايان مي گردند!
و از سوي ديگر: فشارهاي جنسي، پريشاني تنهايي، عقده هاي زجر دهنده ي تکزيستي و احساس حقارتها و کمبودها، در پرتو ازدواج و قرار گرفتن در کنار همسري مهربان و همدم و دلسوز، از بين مي رود و ناپديد مي گردد و در نتيجه: جان انسان، شکوفا مي شود و شوق و ذوق پيشرفت و تکامل، در او بالنده مي شود و انسان به سوي کمال و سعادت پرواز مي کند!
چه فراوان ديده ايم جواناني را، که پس ازازدواج با همسري مناسب، شخصيتي تازه پيدا کرده و انسان جديدي شده اند و سيرشان در تمام امور، سرعت بيشتري به خود گرفته است!
اين رشد و پديدار شدن افقهاي جديد، شامل مسائل اقتصادي و مالي نيز مي شود و جوان، راههاي جديدي براي کسب در آمد بيشتر پيدا مي کند. در معاملات اقتصادي و توسعه ي شغل و انجام امور بزرگ تجاري و اقتصادي، پر دل تر و شجاع تر مي شود و از اين راه، در آمدش بيشتر مي گرددو مشکلات مالي، يکي پس از ديگري، برطرف مي شود.
هر«موفقيت»، موفقيتهاي ديگري را به دنبال دارد و هر «پيروزي جديد»، پيروزيهاي ديگري را به ارمغان مي آورد.
3- تسهيلات و مزاياي شغلي
در بسياري از مؤسست و شغلها و ادارات و ارگان ها و...، به کارمندان و کارگران متأهل، تسهيلات و امکانات و مزايائي مي دهند که به غير متأهل ها نمي دهند. مثلا، معلمان و فرهنگيان، هنگامي که متأهل شوند، از زمين و وام و مزاياي ديگري بهره مند مي شوند که در بهبود وضع اقتصادي شان تأثير فراواني دارد.
اينک قبلا بيان شد: «... نود درصد از دوستان و آشنايانم بعد از ازدواج خانه دار و پولدار شدند...»، بسياري از آنان، معلم و فرهنگي بودند که وقتي اقدام به ازدواج کردند –حتي قبل از عروسي عرفي، فقط به صرف عقد کردن- به آنان زمين و وام داده شد و خانه ساختند و حتي به وسيله ي همان وام، مخارج ازدواج تأمين گرديد.
البته توجه داشته باشيم که، «امدادهاي الهي» در تمام اين موارد، مؤثر است.
4- کسب اعتبار و آبروي بيشتر، در جامعه
در جامعه –معمولا- براي متأهل ها، بيش از مجردها، اعتبار قائلند. بانکها و صندوقهايي که وام مي دهند و کاسبها و بنگاههايي که اجناس قسطي مي فروشند و...، به متأهل ها، بيشتر اعتماد مي کنند و بها مي دهند. اين اعتبار و آبروي اقتصادي، در رفع مشکلات مالي و در رونق زندگي، تأثير دارد.
5- وام هاي مخصوص ازدواج
بايد صندوقهاي قرض الحسنه ي مخصوص ازدواج و وامهاي بانکي براي اين امر مهم، در همه جا تأسيس شود. ممکن است به نظر بيايد که: «اين راه حل، جزء راه حلهاي «دراز مدت» است، که قرار شد فعلا درباره ي آنها بحث نشود.» اما نه، اين موضوع(وام هاي ازدواج) هم دراز مدت دارد و هم کوتاه مدت. با دراز مدتها فعلا بحثي نداريم. اما خود جوانان و اهالي هر محله، مي توانند چنين کاري را انجام دهند. مسجدها و پايگاههاي بسيج، جاي مناسبي براياين کار است. لازم نيست که حتما صندوق اسم و رسم¬داري باشد؛ بلکه مي توان يک تشکل کوچک در هر محل و محله-اي ايجاد کرد و اعلام نمود که: «هر کس هر قدر مي تواند پول بياورد و به خاطر خشنودي خداوند به عنوان قرض الحسنه بدهد تا صرف وامهاي ازدواج گردد.»
متأسفانه بعضي از صندوقهاي قرض الحسنه، که دراوائل براي رفع حوائج نيازمندان تأسيس مي شد، اکنون تبديل به «دکان تجارتي» شده است و هر کس بيشتر پول داشته باشد و بيشتر با صندوق کار کند، وام بيشتري مي گيرد! (جل الخالق! اين است معناي قرض الحسنه؟!). ما با اينگونه صندوقها صحبتي نداريم. البته هنوز، کم و بيش، صندوقهايي که بر اهداف اوليه شان باقي هستند يافت مي شود.
به هر حال، جوانان، با توکل به خداوند و با همت هاي والايشان و با کمک افراد نيک انديش و خيرخواه، مي توانند صندوقهايي مخصوص ازدواج ايجاد کنند.
6- کم شدن تشريفات و خرجهاي اضافي
اکثر تشريفاتي که در مورد ازدواج وجود دارد، خلاف اسم و عقل و فطرت انساني است.
باز بايد ابراز تأسف کنيم از اينکه جامعه ي ما اينقدر در عادات و آداب و رسوم جاهليت فرو رفته است. درباره ي اين موضوع، بسيار سخن گفته شده و مي شود. مصلحان، نصيحت مي کنند. نويسندگان، مي نويسند. روحانيون و عالمان دين، احاديث و شيوه ي زندگي معصومين را بيان مي کنند. اما دريغا! که در دلهاي سخت و آلوده به رسوم جاهلي، کم اثر مي کند.
چرا ما اينطور شده ايم؟ چرا ما که ادعاي تدين و تمدن مي کنيم و خود را پيرو اسلام مي دانيم، اينقدر از اسلام و تمدن و فرهنگ عالي اسلامي دور افتاده ايم؟ چرا با دست خود، اين زنجيرهاي اسارت را به دست و پا و جان خود مي آويزيم؟ چرا جامعه ي ما –در اين باره- به اين سرعت به طرف انحطاط و قهقرا و سقوط ارزشهاي اخلاقي پيش مي رود؟ چرا پس از انقلاب اسلامي –که اميد مي رفت اين آداب پست جاهلي از جامعه رخت بربندد- مي بينيم رو به افزايش است؟ اين عيب که از انقلاب نيست؛ از خود ماست.
مهريه ها هر روز بالاتر مي رود. جهيزيه ها بيشتر مي شود. خرجها افزايش مي يابد. تشريفات افزون مي گردد. چشم و همچشمي ها زيادتر مي شود. حرص و حسدها شدت مي گيرد و... خدايا! ما را چه شده است؟!
پدر و مادر عزيز! نکند فرزندت را فداي هوست کني. نکند سعادت و خوشبختي او را تباه سازي. آيا مي داني اگر از ازدواج فرزندت با همسر شايسته و متناسبش جلوگيري کني؛ بيش از هر کس و قبلاز هر کس، ضررش به خودت مي خورد و دودش به چشم خودت مي رود؟ از اين همه فساد که در اثر تأخير در ازدواج بخاطر تشريفات به وجود آمده، عبرت بگيرد. اگر دختر نازنينت فاسد شود، سربزير مي شوي و آبرويت مي ريزد. اگر برايت خبر آوردند که دخترت با پسران بيگانه و هرزه، دوست شده و –خداي نا خواسته- بي سيرت و بي عفت شده است، داغ ننگش تا ابد بر پيشاني است باقي مي ماند. اگر –خداي ناخواسته- پسر عزيزت فاسد شود و دچار چشم چراني، فساد و انحرافات جنسي، دوست بازي و کثافتکاري شود، لکه ي ننگش تا ابد بر دامنت مي ماند. اگر دختر و پسرت، بخاطر فشارهاي جنسي و تنهايي و يا به خاطر استمناء و انحرافات جنسي، دچار افسردگي و پريشاني و بيماريهاي جسمي و روحي شوند، خسارت و نگراني و ناراحتي اش براي تو هم هست.
چرا ما از حقايق غافليم يا خود را به غفلت زده ايم؟ مگر پيغمير ما نفرموده: «دختر اگر به موقع شوهر داده نشوده، مانند ميوه ايست که به موقع چيده نشود، فاسد مي گردد...؟» مگر اسلام نفرموده : «... اگر ازدواج فرزند، در اثر اعمال پدر و مادر، به تأخير بيفتد و او دچار آلودگي شود، گناهش به گردن پدر و مادر هم هست...»؟ اگر مسلمان هم نباشيم، تجربيات جامعه را که مي بينيم. چرا عبرت نمي گيريم؟!
اي پدر و مادر، اي خواهر و برادر! اين را بيقين بدانيم که: اکثر مشکلات ازدواج را خود ما تراشيده ايم و خودمان اين بلاها را بر سر خود آورده ايم.
هنگامي که با بعضي از پدر و مادرها و حتي خود دختران و پسران صحبت مي شود که: «خرجها را بايد کم کرد و تشريفات زايد را حذف نمود؛ و دلايل فراواني برايشان آورده مي شود که اين آداب و رسوم، غلط است و...» در جواب مي گويند: «... همه ي اينها که مي گوييد صحيح است؛ اما بالأخره ما آبرو داريم و کسر شأنمان است که فلان قدر مهريه نگيريم، مراسم را ساده بگيريم، تلويزيون رنگي و مبلمان و فريزر و فرش و.... در جهيزيه دختر نباشد، فلان جور جواهرات نباشد و فلان مبلغ شيربها نباشد ما آبرو داريم و بايد بتوانيم ميان دو فاميل سر بلند کنيم و...»!
جواب اينها اين است که: مگر شأن و آبروي شما بيش از پيغمبر اکرم و حضرت علي و حضرت فاطمه است؟ ار برگزار کردن ازدواج و مقدمات آن بصورت ساده و بدون تشريفات، کسر شأن است و باعث آبرو ريزي مي شود، پس چطور آن بزرگواران چنين کردند؟ همه ي ما مي دانيم که آنان شرافتمندترين انسانهاي کل هستي هستند و هيچ کس در شرافت و شأن و آبرو حيثيت به آنان نمي رسد؛ با اين حال، همه مي دانيم که ازدواج حضرت زهراء و حضرت علي – سلام الله عليهما- با ساده ترين وضع برگزار شد و کل خرج جهيزيه و مهريه و اثاثيه منزل و خرج عروسي و همه و همه، از فروش زره ي حضرت علي تهيه شد! و تمام اثاثيه و مخارج عروسي و زندگي مشترک مبارک آن دو بزرگوار، به پول امروز، حدود سي هزار تومان مي شود!!
بله، صحيح است که ما مي توان آنرا نداريم که همانند آن بزرگواران زندگي کنيم، اما بايد لااقل شبيه آنان باشيم و زندگي و رفتارمان به زندگي و رفتار آنان شباهت داشته باشد؟ و گرنه پيروزي و الگو گرفتن از آنان چه مفهومي دارد؟ ما اگر ادعا کنيم که پيرو آنان هستيم، اما زندگي و رفتار و اخلاقمان هيچ شباهتي به آنان نداشته باشد، ادعايمان دروغ خواهد بود و اين نوعي نفاق است.
و همچنين صحيح است که وضع زندگي عوض شده و فرق کرده و سطح زندگيها بالا آمده و زمانه تغيير کرده است؛ اما معيارها و ارزشهاي اسلامي –انساني، هرگز عوض نشده و نخواهد شد؛ يعني: اسراف نکردن، ساده گرفتن، چشم و همچشمي نکردن و باطل بودن خرافات و تشريفات، هميشه به حال خود باقيست؛ هر قدر هم سطح جامعه بالا برود. «حلال محمد حلال إلي يوم القيامة و حرام محمد حرام إلي يوم القيامة»: آنچه را محمد صلي الله عليه و آله حلال کرده، حلال است تا روز قيامت و هرچه را محمد حرام کرده و ناروا شمرده، حرام و ناپسند است تا روز قيامت.
متأسفانه اين تشريفات و رسوم غلط، يک «بيماري فرهنگي و اجتماعي» است که در ما رسوخ کرده و همه مسؤولند.
پدران، مادران، خواهر و برادر! اين را به يقين بدانيم که: تشريفات، همانند تارهاي عنکبوت است؛ هرچه بيشتر باشد، بيشتر انسان را گرفتار مي کند و جان انسان را قيد و بند مي زند؛ تا جايي که او را خفه کرده و هستي اش را تباه مي سازد. و هرچه کمتر باشد، جان انسان راحتتر است.
نمونه اي زيبا از ساده زيستي
در آن زمان که حضرت سلمان –که رضوان الهي بر او باد- فرماندار و حاکم مدائن بود، سيل آمد و به خانه هاي مردم رخنه کرد. مردم براي نجات از سيل، به طرف کوه ها و بلنديها گريختند. کساني که اثاثيه ي زيادي داشتند، براي بردن آنها به بالاي بلنديها، دچار درد سرهاي فراواني شدند؛ حتي بعضي ها جانشان را بر سر اثاثيه شان گذاشتند.
حضرت سلمان اثاثيه ي مختصري داشت که شامل: يک جلد قرآن، يک شمشير، يک عدد آفتابه و يک پوست گوسفند که فرشش بود و... مي شد، آنها را برداشت و فورا و بدون دردسر، بالاي کوه رفت و آنگاه فرمود: «... سبکباران، اينگونه نجات مي يابند و سنگين باران، هلاک مي شوند»!
شما را به خدا چه اشکالي دارد که بجاي قالي گرانقيمت، روي موکت زندگي کنيم؟! چه عيبي دارد که منزلمان دکور و زرق و برق نداشته باشد؟! چه مانعي دارد که به جاي غذاهاي رنگارنگ و گرانقيمت، غذاي ساده بخوريم؟ اگر «آبرو» و «شخصيت» به اين تشريفات باشد، که شخصيتي ساختگي و بي اعتبار است و ارزشي ندارد.
خانه ي گلين و ساده ي حضرت علي را (که اميرمؤمنان و پيشواي همه ي انسانهاي با شخصيت جهان است) و فاطمه ي زهراء (که سرور تمام زنان آزاده و آبرومند تاريخ بشريت است و در اين خانه، امام حسن و امام حسين و زينب کبري –سلام الله عليهم- رشدکردند) با کاخ سبز معاويه- که نفرين حق بر او باد- مقايسه کنيد. کدام در نظرتان محبوبتر است؟! و کاخهاي متعدد و پر زرق و برق شاه- که لعنت خدا بر او باد- را با خانه کوچک و ساده و اجاره اي امام خميني – که رضوان و رحمت خداوند بر او باد- مقايسه کنيد. کدام در نظرتان محبوبتر و باارزشتر و با ابهت تر و عظيمتر است؟!
«راجعواإلي أنفسکم فخاطبوها»: به جانتان مراجعه کنيد و او را مخاطب قرار دهيد. (امام حسين -عليه¬السلام-)
پس، از بهترين و مؤثرترين راه حلهاي مشکلات مالي و اقتصادي ازدواج، «کم کردن تشريفات و خرجهاي اضافي» مي باشد.
خداوندا! جوانان را در اين امر مهم، ياري فرما.
پي نوشت
1- سوره ي مبارک نور، آيه 32.
2- البته منظورغيراز کساني است که از پدر و مادر، خانه و ثروت به آنها ميرسد.
3- نوادر الراوندي، ص 36.
4- وسائل، ج3، ص 5.
5- همان مأخذ، ص7.
6- نورالثقلين، ج3، ص599.