اکنون – به ياري خدا- فايده هاي ازدواج در آغاز جواني و زيانهاي تأخير آن را بررسي خواهيم کرد.
تسريع در ازدواج، يعني زود انجام دادن آن، فايده هاي فراواني دارد، و تأخير در آن، زيانهاي بسيار، که ما فعلا بعضي از آنها را بيان مي کنيم:
1-حفظ و تقويت ايمان و معنويات
يکي از سپرهاي قوي در برابر دشمنان «ايمان»، «ازدواج» است. در دوران نوجواني، از يک طرف کششها و جاذبه هاي فطري و معنويات و پاکيها و نيکيها، فعالتر مي شوند و انسان را به سوي خود دعوت مي کنند و از طرف ديگر، جاذبه هاي غريزي و ميلهاي جنسي، گل مي کنند و بيدار مي شوند و انسان را به سوي خود فرا مي خوانند. هر دوي اين جاذبه ها و نيروها، لازم و ضروري است خداوند از روي حکمت و مصلحت، اينها را براي رشد و کمال انسان، در وجود او به وديعت نهاده است. به دعوت هر دو بايد پاسخ مثبت داد و هر دو را اشباع و ارضاء کرد. اگر به جاذبه ها و ميلهاي شهوي و جنسي، پاسخ صحيح و عاقلانه –آنگونه که خداوند مقرر فرموده- داده نشود و کنترل نشوند، طغيان مي کنند و سر به آشوب و شورش مي گذارند و به جاذبه ها و نيروهاي فطري و معنوي حمله ور مي شوند، و چون جري و وحشي و بي باک شده اند، دمار از روزگار نيروهاي معنوي بر مي آورند!
در اين ميدان کشمکش و جدال، از بهترين وسايل دفاعي براي نوجوانان، «ازدواج و همسر» است.
آه! که چه فراوان ديده ايم نوجوانان پاک و معصومي را، که در اثر نداشتن اين وسيله ي دفاعي، در اين ميدان کارزار، شکست خورده اند و ايمان و تقوا و هستي شان بر باد رفته است!
نمونه اي تأسفبار
«مسعود» نوجواني پاک و متدين بود. هنگامي که دوره ي راهنمايي و دبيرستان را مي گذرانيد، مجسمه ي پاکي و نجابت و متانت و حياءبود، و براي جوانان ديگر، الگو و نمونه.
بنده گاهي به خوبي و ايمان او غبطه مي خوردم و با خود مي گفتم: «مسعود گويي سبقت را از ما ربود و زودتر به مقصد رسيد.» در مدرسه، محور فعاليتهاي اسلامي و تربيتي بود و در محله، پناهگاه و معلم بچه ها ونوجوانان و در جبهه، خط شکن و پيشتاز و در جايتگاه عبادت، عابد و نيايشگر بود.
دوره ي دبيرستان را که تمام کرد، به خانواد اش گفتم: براي «مسعود» همسر بگيريد. گفتند: «او هنوز بچه است، دهانش بوي شير مي دهد!... بگذار درس دانشگاهش را بخواند و شغلي پيدا کند و خانه و زندگي تهيه کند، آنگاه برايش فکري مي کنيم»!
«مسعود» به دانشگاه رفت. اينجانب گهگاه به خانواده اش تذکر مي دادم که: «مسعود» احتياج به همسردارد؛ و آنان همان جواب سابق را مي دادند.
مدتي گذشت....، کم کم «مسعود» شروع به «رنگ باختن» کرد. قيافه و لباسش به تدريج تغيير مي کرد. چشم او –که پاک و معصوم بود و هيچگاه به حرام دوخته نمي شد- کم کم سست شد و به چشمچراني مبتلا گرديد. و به تدريج... «ثم کان عاقبة الذين أسائوا السوأي أن کذبوا بآيات الله و کانوا بها يستهزءون» (1). سرانجام کساني که به کارهاي زشت پرداختند آن شد که آيات خدا را تمسخر و انکار کردند.(پناه بر خدا)
اينک «مسعود» از دانشگاه فارغ¬التحصيل شده است، اما ديگر«مسعود» نيست، بلکه «منحوس» شده است و سبب ننگ و سر افگندگي خانواده و دوستان! ... (بگذارم و بگذرم)....
خداوندا! تو مي داني که اين نوجوانان پاک، سرمايه ي اسلام و انقلاب اسلامي و کشور اسلامي ايران هستند؛ خودت ياورشان باش و از سقوط در باتلاق فساد و هرزگي و بي تفاوتي و بي ديني، حفظشان فرما.
نمونه اي مبارک
يکي از دوستان مسعود، «جعفر» بود. او هم پاک و با تقوا بود. در دوران دبيرستان، برايش دختري را -که همشأن و متناسب با او بود- نامزد کردند. ازدواج کرد و به دانشگاه رفت. در زندگي مشترک و درسها، موفق بود. دوران دانشگاه را به سلامت گذراند و به سطح بالايي درتحصيلات رسيد. هرچه در درس و تحصيل، بالاتر مي رفت، ايمان و تقوا و اخلاقش کاملتر مي شد... و اکنون فوق ليسانس را گرفته و در پست و مسؤوليت مهمي، مشغول به خدمت است و زندگي سعادتمندانه اي دارد و باعث سرافرازي خانواده و جامعه و دوستانش مي باشد.
«جعفر» و خانواده اش از نظر مالي و امکانات، پايينتر از «مسعود» و خانواده اش بودند (اينرا به اين خاطر بيان کردم که تصور نشود جعفر و خانواده اش پولدار بوده اند که توانسته اند ازدواج کند، و مسعود و خانواده اش فقير بوده اند که ازدواج نکرده است! ... متأسفانه اين بلاي «تفکر مادي» و «همه چيز را با پول سنجيدن» در جامعه ي ما بسيار قوي شده است!).
2- بهره مندي از دوران شيرين و با نشاط نوجواني
بهار ازدواج، «دوران نوجواني» است. در اين دوران، شور و نشاط مخصوصي بر انسان حاکم مي باشد. اگر از اين دوران استفاده ي لازم برده نشود، بزودي فصل خزان فرا مي رسد و نشاط ازبين مي رود، يا کم مي شود و انسان ديگر نمي تواند لذت و استفاده ي کامل از ازدواج ببرد.
عشق زنده و جوان و با نشاط است که به زندگي شور و صفا مي بخشد، و گرنه عشق مرده و پير و پژمرده، شور و صفايي ندارد که به زندگي بدهد!
غنچه ي گل را نگاه کنيد! از نشاط و زندگي و طراوت با ما سخن مي گويد و به ما پيام سازندگي و اميد و آرزو مي دهد! اما گل پير و پژمرده، از افسردگي و نااميدي و سستي و مرگ سخن مي گويد. نوجوانان، همانند آن غنچه ي گل هستند، که بايد از اين دوران، قبل از آنکه از دست برود، استفاده نمايند و زندگي مشترک خود را بر اساسي محکم و استوار، بنا کنند.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در اين باره سخن بسيار ارزنده اي دارند، که حجت را بر همه تمام مي کند و جاي چون و چرا و بهانه گيري باقي نمي گذارد:
«يا ايها الناس! ان جبرئيل اتاني عن اللطيف الخبير فقال: ان الابکار بمنزلة الثمر علي الشجر، ان ادک ثمارها فلم تجتن، افسدته الشمس و نثرته الرياح، و کذلک الأبکار اذا ادرکن ما تدرک انساء فليس لهن دواء الا البعولة، و الا لم يؤمن عليهن الفساد، لأنهن بشر...»(2)
اي مردم! جبرئيل از طرف خداوند مهربان و دانا، نزد من آمد و گفت: «دوشيزگان» همانند «ميوه هاي درختان مي باشند؛ هنگامي که «رسيدند» (و فصل چيدن آنان فرا رسيد، بايد چيده شوند) که اگر چيده نشوند، تابش آفتاب آنها را فاسد مي کند و بادهاي خزان پراکنده شان مي نمايد! همچنينند «دختران دوشيزه»، هنگامي که به رشد و درک و موقعيت زنان رسيدند، چاره اي غير از شوهردادنشان نيست؛ و اگر ازدواج نکنند، اطميناني نيست که به فساد و تباهي کشيده نشوند، زيرا آنها بشرند (و بشر غريزه و ميل جنسي دارد و حتما بايد بوسيله ي همسر، اشباع و ارضاء شود)...» (پسران نيز همين گونه اند).
رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم عقل کل هستند و دستورات و احکام و قوانيني که بيان مي فرمايند، از طرف خداوند است. هيچ سليقه و نظر ديگري نمي تواند در مقابل فرمان خدا قرار گيرد. هر سليقه و عادت و رسم بهانه و قانوني که مخالف قانون خدا باشد، باطل است و هيچ ارزشي ندارد.
کساني که –به هر علتي- ازدواج را از دوران نوجواني به تأخير مي اندازند، حتما زيان مي کنند و لطمه اش را مي خورند. اگر با دقت در جامعه بنگريم، افراد فراواني را مي يابيم که دراثر تأخير در ازدواج، دچار زيانهاي فراواني شده اند، هرچند که خودشان نفهمند و ندانند که از کجا چوب مي خورند.
نمونه اي تأسفبار
«ناصر» عقيده داشت: تا انسان خانه ي شخصي و اتومبيل و پول فراوان نداشته باشد، نبايد ازدواج کند. به نصيحتها و سفارشها هم گوش نمي داد. دنبال عقيده اش را گرفت و آنقدر کار کرد تا خانه و اتومبيل و پول فراواني به دست آورد؛ آنگاه به سراغ ازدواج رفت؛ اما –متأسفانه- دير شده بود، زيرا سنش به 30 سال رسيده و جسم و روح و اعصابش در اثر فشارها و انحرافات جنسي و تک زيستي و کار زياد و... پژمرده و افسرده و بيمار شده بود. چهره اش شکسته و پير شده و مقداري از موهايش ريخته بود و... خلاصه، اين «ناصر» ديگر «ناصر» 10 سال پيش نبود. آنهمه شور و نشاط و صفا و پاکي نوجواني رخت بربسته و افسردگي و بي حوصلگي جاي آنرا گرفته بود. تلاش براي يافتن همسر را آغاز کرد؛ اما هيچ دختر نوجوان و سالم و با نشاطي، حاضر به ازدواج با او نبود. از خواسته ها و معيارهايي که درباره همسر داشت، يکي يکي پايين آمد. آن بلند پروازي ها و آرزوهايي را که درباره ي همسر داشت، رها کرد... تا اينکه پس از تلاش و دردسرهاي فراوان، همسري پيدا کرد که او هم مانند خودش –به اصطلاح- از رده خارج شده بود! آن دختر هم به بهانه ي تحصيلات و آموختن هنر و يافتن همسري مطابق با معيارها و سليقه هاي غلط خود، مجرد و تنها مانده و در اثر عواملي (مانند عواملي که «ناصر» را پژمرده کرده بود) دچار عقده ها و بيماريهاي روحي و عصبي شده بود. سن او هم حدود 30 سال بود.
اين دختر و پسر (که نمي شود حقيقتا نام دختر و پسر را روي آنها نهاد) از روي ناچاري، باهم ازدواج کردند. نتيجه واضح است! دختر و پسري که ديگر نشاط و حوصله و سرزندگي ندارند، چگونه مي توانند يک زندگي با نشاط و سازنده ايجاد کنند؟!
از همان اوائل، اختلافات و دلسردي و بهانه جويي آغاز شدو... اکنون يک زندگي جهنمي دارند! جنگ اعصاب و نزاع و کشمکش، غوغا مي کند. چند تا بچه هم دارند. بيچاره اين گونه بچه ها، از يک طرف پدر و مادر حوصله و شور و شوق تربيت کردن و رسيدگي به آنان را از دست داده اند، و از طرف ديگر بايد دائما شاهد دعواها و نزاعهاي والدين باشند. حقيقتا اينگونه بچه ها قابل ترحمند.
الآن ديگر آن خانه و اتومبيل و پول، هيچ مشکلي را نمي تواند حل کند. نوشداروي بعد از مرگ سهراب است!
3- پاک ماندن از فسادها و انحرافات جنسي
کمتر عاملي پيدا مي شود که به اندازه ي فسادها و انحرافات جنسي به نوجوانان و جوانان لطمه بزند. اين مفاسد و انحرافات، روزگار انان را سياه مي کند (چه پسر و چه دختر). لطمه هايي مي زند که در کل زندگي و طول عمر انسان، تأثير سوء دارد. انحرافات جنسي –که نمونه بارزش «استناء» است- نشاط، طراوت، ايمان، استعداد و هستي انسان را ضايع و تباه مي گرداند.
کساني که با جامعه و نوجواان و جوانان، تماس و سروکار دارند، عمق اين فاجعه را درک مي کنند و مي دانند که مفاسد و انحرافات و آلودگيهاي جنسي و روابط نامشروع دختران و پسران، چه زيانهاي جبران ناپذيري بر پيکر جامعه و خانودهها و جوانان وارد مي کند. دختراني که از اين راه به تباهي کشيده مي شوند، وضعشان رقت بار است؛ چون روح آنان لطيف است، ممکن است تا پايان عمر به عذاب وجدان و احساس گناه و رنج و اندوه دچار شوند.
يکي از بهترين و ارزنده ترين فايده هاي ازدواج، حفظ انسان از اين پليديها و فسادها و انحرافات است.
اين حديث حضرت امام صادق –سلام الله عليه- را سابقا که مي خواندم يا مي شنيدم، بسيار تعجب مي کردم، که مي فرمايند:
« من سعادة المرء أن لا تطمث ابنته في بيته»
از سعادت مرد(پدر) آن است که دخترش در خانه اش رگل نشود» (قبل از اين که عادت زنانه ببيند، به خانه شوهرش برود.)
و با خود مي گفتم: چطور ممکن است دختر در چنين سن و سالي ازدواج کند؟! اما بعدها، هرچه بيشتر با مسائل جامعه و انحرافات و فسادهاي آن آشنا مي شدم، بيشتر به حکمت اين حديث پي مي بردم.
البته اين حديث نمي فرمايد که حتما دختر در اين سن ازدواج کند، بلکه تأکيد بر تسريع در ازدواج دارد، که نبايد ازدواج به تأخير بيفتد، و نبايد دختر به موقعيت زنان برسد و بي شوهر باشد.
بنده نمي خواهم به آمار مفاسدي که در جوامع و در کشورهاي ديگر – مخصوصا جوامع و کشورهاي غربي- وجود دارد، بپردازم؛ زيرا قلم از نوشتن و زبان از بيان آنها شرم دارد و صلاح نيست در اين کتاب، که براي نوجوانان وجوانان است، از آن همه مفاسد، که روي بشريت را سياه کرده، حرفي به ميان آيد؛ اما از جامعه ي خودمان که بايد باخبر بوده و نسبت به مسائل آن حساس باشيم؟!
بايد به اين حقيقت تلخ اعتراف کنيم که: جامعه ي ما نيز در زمينه ي مفاسد نوجوانان و جوانان، مشکلات فراواني دارد. اگر پدران و مادران نمي دانند بدانند. اگر مسؤولين امور فرهنگي و معلمان و دبيران و مديران مدارس و دانشگاهها نمي دانند بدانند (هرچند که آنان نيز قاعدتا مي دانند). مشکل، مشکل بزرگي است و همگي بايد براي اصلاح اين امور اقدام کنيم.
برادر و خواهرم! نوجوانان و جوانان عزيز! بکوشيد خود را دراين دوران حساس عمر، پاک نگه داريد. گوهر عفت و نجابت و پاکي خود را مفت نبازيد. حفظ اين گوهر گرانقدر، از واجبات ديني و اخلاقي و انساني است. اگر ازدواجتان هم به تأخير بيفتد، باز اين «واجب» پابرجاست.
بيقين بدايند که: از دست دادن يا لکه دار کردن اين «گوهر»، پشيماني و حسرت بدنبال خواهد داشت. افراد فراواني را ديده ايم که با از دست دادن يا لکه دار کردن اين «گوهر»، دچار حسرت و پشيماني و احساس خسارت و افسردگي و پريشاني شده اند؛ مخصوصا دختران؛ زيرا دختران به علت اينکه داراي عواطف و روح لطيف تري هستند و حيا و عفتشان بيشتر است و لکه دار شدن يا از دست دادن اين «گوهر» برايشان خسارتبارتر است، بيشتر دچار افسردگي و پشيماني و پريشاني مي شوند و بيشتر احساس خسارت مي کنند و رنج بيشتري مي برند. حتي بعد از شوهر کردن و بچه دار شدن نيز، به خاطر فلان نامه پراکني و دوستي نامشروع با پسريو... هنوز رنج مي برند و احساس گناه و عذاب وجدان، آزارشان مي دهد. (البته کساني که حيايشان بکلي ريخته و عفتشان از بين رفته و ککشان هم نمي گزد! از بحث ما خارجند).
برادر و خواهرم! حيفت نمي آيد که گوهر پاک عفت و نجابتت را با اين لجنها آلوده مي کني؟!
اي پدران و مادران! دلتان مي آيد نوجوانتان، گل باغ زندگي تان، به منجلاب فساد و پليدي کشيده شود و پژمرده و پرپر گردد؟! مگر اين بچه ها، امانت خدا نزد شما نيستند؟! چرا ازدواج را، به بهانه هاي واهي و پوچ، به عقب مي اندازيد؟ چرا خود را با دست خود به هلاکت مي افکنيد؟! بياييد قدري به خود آييم و حقايق را در نظر بگيريم. با فشارهاي جنسي و بي پناهي نوجوانان و جوانان نمي شود به ستيز برخاست. بايد راه حل پيدا کرد و بهترين راه حل، «ازدواج» با همسري متناسب، در سنين طبيعي ازدواج است.
4- محفوظ ماندن از بيماريهاي عصبي رواني
فشارهاي غريزه ي جنسي، اگر از راه صحيح و مشروع دفع نشود، خرابيهايي به بار مي آورد و به اعصاب و روان لطمه هاي فراواني مي زند.
اين فشارها از يک طرف و تنهايي و بي پناهي و تکزيستي، از طرف ديگر، انسان را پريشان و سرگردان مي کنند. و باز از طرف ديگر، اگر کسي در اثر بي همسري و فشار اين غريزه و پريشاني روحي وضعف ايمان- خداي ناخواسته- دچار انحرافات جنسي و فساد و آلودگي شود، مشکل بزرگتر مي شود؛ زيرا –همانگونه که در مبحث قبل بيان شد- اين انحرافات و فسادها (مخصوصا استمناء) ضربه هاي سهمگيني به اعصاب و جان انسان وارد مي سازند.
از نظر روانشناسي و رواپزشکي، يکي از علتهاي عمده و اصلي پريشاني و عقده¬هاي رواني و اخلاقي و ضعفهاي عصبي، «بي¬همسري» و «فشارهاي جنسي» و «انحرافات جنسي» مي باشد (چه در پسر چه در دختر) و از مؤثرترين و بهترين و مفيدترين راههاي درمان اين بيماريها، «ازدواج با همسري متناسب» است.
در اينجا، آن آيه قرآ« -که در فصل اول (فضيلت ازدواج) بيان شد- بسيار گوياست که مي فرمايد:
«...من آياته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنوا إليها...»
... از آيات و نشانه¬هاي حکيمانه ي خداوند اين است که برايتان همسراني آفريد تا درکنارشان آرامش يابيد...
تذکر!
تمام فايده هائي که در اين فصل بيان شد و مطالب و فوايدي که در فصل اول (فضليت ازدواج) بيان گرديد و تمام فايده ها و ارزشها و نتايج درخشاني که در طول اين بحثها مطرح مي شود، در صورتي است که: ازدواج، با همسري شايسسته و متناسب انجام گيرد و معيارهايي که در فصلهاي آينده بيان مي گردد، رعايت شود. اين نکته را هرگز از نظر دور نداريد.
پي نوشت:
1- سوره ي روم آيه¬ي 10.
2- وسائل الشيعه، ج14، ص 39 و تحرير الوسله امام خميني، ج2، کتاب النکاح.