جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
ارث زنان
-(0 Body) 
ارث زنان
Visitor 452
Category: دنياي فن آوري
موضوع نصف شدن ارث زنان در برخي موارد به معناي ناقص بودن يا نصف بودن شخصيت و ارزش زنان نيست که برخي به غلط آن را تبليغ مي کنند.
در دين مبين اسلام شخصيت انساني زن برابربا مردان بوده و در رسيدن به درجات کمال انساني هيچ تفاوتي بين اين دوجنس قرار داده نشده است که آيات قرآن و احکام دين مبين اسلام به خوبي گوياي آن است.
قانون ارث موضوع مالي و اقتصادي است که در اسلام بر پايه عدالت اجتماعي بنيان نهاده شده و در آن مسئوليت هاي اجتماعي و خانوادگي هر يک از زن و مرد رعايت شده است. اگر از درون نظام حقوق اسلام به ارث نگاه شود، سهم زنان که هيچ مسئوليت اقتصادي بر دوش ندارند، کاملا منصفانه و ضامن کرامت و عزت نفس زن مسلمان است.
در زمان ظهور اسلام و نزول قرآن کريم، محروميت زنان از ارث ميان همه اقوام ملل بشري در سطح دنيا وجود داشت و زن به هيچ يک از عناوين همسر، مادر، دختر و يا خواهر ارث نمي برد. اسلام در زمينه ارث ، انقلاب به وجود آورد و اولين نظام حقوقي جهاني بود که به زنان حق ارث عطا کرد و تمام قوانين ظالمانه دوران جاهليت را که بر پايه اعتقادات و آداب و رسوم قبيله اي بود منسوخ نمود. در دوران جاهلي نه تنها به زن ارث نمي دادند بلکه بدون توجه به رضايت او همانند ديگران اموال متوفي وي را به ارث مي بردند. اين قانون جاهلي به وسيله قرآن کريم منسوخ شد. (1)
اسلام، احکام ارث را بر اساس جنسيت مرد يا زن بودن وضع نکرده ، بلکه براساس مسؤليت مالي و موقعيتي است که اين دو در خانوار دارند. در پاره اي از موارد زن بيش از مرد سهم مي برد، بنابراين سهم ارث متناسب با نظرگاه کلي اسلام نسبت به خانواده، تقسيم وظايف و مسؤليت ها سازگار و عادلانه است.
در بحث ارث زنان سه فرض مطرح است که معمولا يک فرض آن ذکر مي شود و از دو فرض ديگر غفلت مي شود:
1 – در مواردي زن و مرد همتا و مساوي ارث مي برند، مانند صورتي که ميت (فرزند) پدر و مادر داشته باشد که هر کدام به طور يکسان يک ششم ارث مي برند و سهم پدر به عنوان مرد بودن بيش از سهم مادر نيست.
2 – در مواردي زن کمتر از مرد ارث مي برد، مانند دختر که کمتر از پسر ارث مي برد.
3 – در مواردي سهم زن بيش از سهم مرد مي باشد، مانند موردي که ميت غير از پدر و دختر، وارث ديگري نداشته باشد که در اين جا پدر يک ششم مي برد و دختر بيش از آن . نيز مانند موردي که ميت داراي نوه باشد و فرزندان او در زمان حيات وي مرده باشند که در اين جا نوه پسري سهم پسر را مي برد و نوه دختري سهم دختر را، يعني اگر نوه پسري دختر باشد و نوه دختري پسر باشد، دختر دو برابر پسر ارث مي برد. (2)
بنابراين ،سوال را به صورت کلي نمي توان طرح کرد که چرا ارث زن نصف مرد است، زيرا در مواردي ارث زن و مرد مساوي و در موارد ديگر ارث زن از مرد بيشتر است و فقط در برخي از موارد است که ارث از مرد کمتر است، پس بهتر است سؤال را اين طور مطرح کنيم: چرا در برخي موارد ارث زنان نصف مردان است؟
اما رضا عليه السلام در پاسخ به اين سئول فرمود: «زن وقتي که شوهر کرد، مالي به عنوان مهر مي گيرد و هزينه زندگي وي بر عهدة مرد است و مرد بايد نفقه و ساير مخارج زن را بدهد، ولي بر عهده زن چيزي نيست، از اين جهت حق مرد بيشتر است».(3)
اما صادق عليه اسلام فرمود :«علتش اين است که اسلام سربازي را بر زن واجب نکرده و مهر و نفقه را بر مرد لازم شمرده است از جرائم اشتباهي که خويشاوندان مجرم بايد ديه بپردازند ، زن از پرداخت ديه و شرکت با ديگران معاف است».(4)
با توجه به اين دو روايت و با نگاه به احکام ديگر اسلام متوجه مي شويم که نصف شدن ارث زن نسبت به مردان در برخي موارد با توجه به مسوليت هاي اقتصادي در خانواده و جامعه مانند دادن نفقه ومهر و ديه عاقله و شرکت در جهاد و پرداخت حقوق واجب اجتماعي که بر عهده مردان نهاده شده تنظيم شده است و دين اسلام براي ايجاد تعادل ميان مسئوليت و حق اين احکام را وضع نموده است .طبيعي است که دين اسلام وقتي مسئوليت مالي بيشتري را بر دوش مردان قرار داده حق بيشتري را نيز در ارث قرار داده تا بين مسئوليت و حق تعادل بر قرار شود. و چون به موضوع مهريه و نفقه(دادن خرج خانواده) نگاه کنيم بخشي از اين حقوق(اموال مردان) به زنان برگشت مي نمايد.
گذشته از اين که احکام ارث به لحاظ مصلحت هاي اجتماعي وضع شده و در مواردي که مصلحت اقتضا کند يا شخص تمايل داشته باشد که بازماندگانش به يک اندازه از اموال او بهره برند، مي تواند از حق وصيت خود براي تقسيم سهام و برابري آن استفاده کند.

پي‌نوشت‌:

1 – نساء (4) آيه 18.
2 – عبدالله جوادي آملي، زن در آينه جمال و جلال، ص 346.
3 – حر عاملي، وسائل الشيعه، ج17، ص 437.
4 – علامه طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص 360.

منبع: http://www.pasokhgoo.ir
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image