جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
موفقيت چيست؟
-(1 Body) 
موفقيت چيست؟
Visitor 604
Category: دنياي فن آوري
چرا همواره از انسان‏هاى خوشبخت مى‏پرسند: راز موفقيت شما چيست؟
بعضى از صاحب نظران معتقدند موفقيت مثلثى طلايى دارد؛ مثلثى كه سه ضلع آن عبارتند از:
1. نظم و آرامش
2. برنامه ريزى و دقت
3. سرعت عمل و زمان‏شناسى
پرموديترا مى‏نويسد:1«حتى يك سازمان موفق امتداد سايه يك مدير موفق است.» در حقيقت هر انسانى ناخداى كشتى زندگى خويش است و زمانى موفق خواهد بود كه خوب بينديشد، خوب حركت كند، خوب با تغييرات سازگار شود، خوب برنامه‏ريزى و خوب عمل كند.
ويلمام جيمز مى‏نويسد: «بزرگ‏ترين كشف نسل ما اين است كه انسان مى‏تواند با تغيير دادن نگرش خود زندگى‏اش را تغيير دهد.»
ما امروزه اغلب در شرايط شتاب هستيم و سعى داريم مسائل را حل كنيم؛ اما در واقع بر شدت آن‏ها مى‏افزاييم. از آن جا كه همه چيز را مسأله مهم مى‏دانيم، از يك درام به سراغ درام ديگر مى‏رويم و بعد از مدتى به تدريج باور مى‏كنيم كه همه چيز مسأله بزرگى است. به اين مهم توجه نمى‏كنيم كه طرز برخورد ما با مسائل روى چگونگى حل آن‏ها تأثير مى‏گذارد. ما بايد بياموزيم كه با مسائل راحت‏تر برخورد كنيم. اگر اين نكته را بياموزيم، مسائلى كه حل ناشدنى به نظر مى‏رسند راحت‏تر و بى‏اهميت‏تر به نظر خواهند رسيد و حتى مسائل بزرگ‏تر و به راستى استرس‏آميز به قدر سابق انسان را ناراحت نمى‏كنند.
خوشبختانه به گونه‏اى ديگر نيز مى‏توان با زندگى روبه رو گشت؛ روشى ملايم‏تر كه زندگى را ساده‏تر و اشخاص را سازگارتر مى‏سازد. لازمه اين زندگى راحت‏تر و ملايم‏تر اين است كه عادت‏هاى كهنه را با واكنش‏هاى جديد عوض كنيم. عادات جديدتر سبب مى‏شوند زندگى رضايت بخش‏تر و سرشارترى داشته باشيم.

سه ركن ضرورى:
 

برخى از صاحب نظران، مانند«گواين»، معتقدند سه عنصر يا ركن ضرورى در درون ما وجود دارد كه در هر وضعيتى، تجسم خلاقيت و موفقيت را رقم مى‏زنند. اين عناصر عبارتند از:

1. آرزوها
 

آرزوها و خواستن مقدمه باور است و بايد از دل و جان باشد. انسانى كه آرزوهاى معقول دارد، به مرحله آفرينش دست خواهد يافت. منظور از آرزو احساس روشن و نيرومند است نه خواستن از سر اعتياد و حرص و تملك. گاه، در خصوص بعضى مسائل، از خود بپرسيد: «آيا حقيقتاً از صميم قلب مى‏خواهم اين هدف محقق شود؟» آرزوها موتور حركتند. اين موتور، موتورهاى ذهنى را به تكاپو و توقف‏ها را به تلاطم در مى‏آورد. هر چه آرزوها معقول‏تر باشند، درجه تحققشان بالاتر مى‏رود.

2. باور
 

ايمان انتظارى مطمئن است؛ هر چه بيش‏تر به هدف برگزيده خود و امكان حصول آن اعتقاد داشته باشيد؛ يقين بيش‏ترى احساس خواهيد كرد. همواره از خود بپرسيد: آيا باور قلبى دارم كه اين هدف مى‏تواند وجود داشته باشد؟

آيا باورم اين است كه حصول و تحقق آن براى من ممكن است؟
 

وقتى باورمندى به موفقيت بالا باشد، انسان از مواهب زير برخوردار مى‏گردد:
الف) نوع نگاهش به زندگى مثبت مى‏شود.
ب) حركت، فعاليت و تلاش خود را با برنامه ريزى توأم مى‏كند.
ج) در تكرار شكست‏هاى جزئى حل نمى‏شود.
د) همواره براى توفيقات بيش‏تر فعاليت مى‏كند.
چنانچه آدمى اميال و آرزوهاى خود را مرده تلقى كند و خود را در كل عالم بى‏ستاره به شمار آورد، به مرحله باور مثبت نمى‏رسد و همواره در باور منفى غوطه‏ور خواهد شد. برخى از اشخاص فرياد مى‏زنند «من در انتظار بدترين حوادث هستم» يا فرياد مى‏زنند و باور دارند كه: «باز هم بدترين‏ها در راه است.»
بديهى است انسان همان گونه مى‏زيد كه باور دارد. قبول شكست پياپى و ايمان به اضمحلال وجود و عدم انديشه در مراحل موفقيت آدمى را بى‏خاصيت مى‏كند و انسان در تخريب خود تسليم مى‏شود. اين افراد عملاً بدترين و غير منتظره‏ترين حوادث را به خود مى‏خوانند. بنابراين، بايد در آغاز انديشه خود را دگرگون كنند. وقتى فرد عادت كند پيوسته باخت‏ها، شكست‏ها، فقدان‏ها، كينه‏ها، دشمنى‏ها و اتفاقات ناگوار را پيشاپيش خود فراخواند؛ ديگر به سمت موفقيت‏ها و كاميابى‏ها و خوشبختى‏ها و بركات جهت نمى‏يابد. پس كارى كنيد تا موفقيت را به مرحله باور برسانيد و چيزى بپنداريد كه شما منتظرش هستيد؛ زيرا ايمان فعال، شعور نيمه هوشيار را تخريب مى‏كند.
باورهاى مثبت عامل هدايتگر انسان به سمت موفقيت است و انسان موفقيت جو موفقيت ساز مى‏شود. گويا دستانى نامرئى به سمت او دراز مى‏شوند تا وى را يارى دهند. چنين انسانى، داراى نظم، برنامه ريزى و فرصت‏شناسى مى‏شود.
باورهاى منفى نيز به اندازه باورهاى مثبت قدرت دارند؛ اما تأثير منفى مى‏گذارند. گاه يك باور منفى يقينى تركش‏هاى خود را در سرتاسر زندگى يك فرد رها مى‏سازد. نبايد فراموش كرد كه باور داشتن به چيزى سبب مى‏شود آن چيز تجلى كند.

قانون تداركات‏
 

قانون تداركات مى‏گويد:
اولاً، انسان نياز دارد برنامه‏هاى كوتاه مدت، ميان مدت و دراز مدت داشته باشد.
ثانياً، انسان بايد و حتماًبراى روز مبادا تداركات منطقى و معقول داشته باشد؛ اما اگر شما خود را براى چيزى كه از آن مى‏ترسيد يا به آن احتياج نداريد، آماده كنيد، همان را به سوى خود جذب خواهيد كرد. حضرت داوود مى‏فرمايد: «معمولاً آن چه مى‏ترسيم بر سرمان خواهد آمد.»
ما عموماً در اطرافمان مى‏شنويم: «من بايد پولى براى هنگام بيمارى كنار گذارم.» بدين ترتيب، به طور مُصمم فرد، بيمارى خود را تدارك مى‏بيند. گروهى مى‏گويند: «من براى روزهاى سخت پولى كنار مى‏گذارم.» اين افراد درباره روزهاى سخت و بى‏چيزى به مرحله باور و شايد يقين رسيده‏اند و به طور حتم روزهاى سخت خواهند داشت؛ چون منتظر لحظه بسيار ناگوارند. البته انبارهاى غله هر فرد بايد پر باشد و از حساب مالى مطمئن و ارزشمند بهره برد؛ ولى بايد آگاه بود و درست پيش رفت. موفقيت‏هايى كه به خاطر ترس آرزو شود، نوعى شكست پنهان يا ترس وحشتناك از شكست بزرگ است. موفقيت را به خاطر توفيق و براى اعتماد به نفس و به خاطر باورمندى خويش آرزو كنيد. نيچه مى‏گويد: انسان چگونه‏اى است كه مى‏تواند با هر چرايى بسازد. به شرطى كه باور داشته باشد.

3. پذيرش
 

آدمى بايد مشتاق پذيرفتن و داشتن چيزى باشد كه جوياى آن است. گاه بى‏آن كه هدفى را بخواهيم، دنبال مى‏كنيم؛ تنها به اين دليل كه از فرايند دنبال كردن يك امر يا رويداد لذت مى‏بريم. همواره بايد از خود پرسيد: «آيا به راستى مى‏خواهم اين را به طور كامل داشته باشم؟»
مجموع سه ركن آرزو، باور و پذيرش را نيت مى‏ناميم. بايد به خاطر سپرد:
الف) هر گاه نيت فرد براى آفريدن چيزى كامل شود، مرزهاى موجود را در هم مى‏شكند.
ب) هر گاه فرد سراپا طلب و آرزو باشد و اعتقاد كامل داشته باشد، براى انجام هر كارى توانايى دارد؛ به قول دكتر شريعتى وقتى عشق فرمان مى‏دهد، محال سر تسليم فرود مى‏آورد.
ج) هر گاه كاملاً مشتاق و باورمند به سمت كارى حركت كرديد، آن را انجام شده تلقى كنيد. در روايات داريم: «الاعمال بالنيات؛ كارها با نيت‏ها تحقق مى‏يابند.»
د) هر گاه نيت شما روشن‏تر و نيرومندتر باشد، تجسّم خلاّق شما سريع‏تر و آسان‏تر به ثمر خواهد رسيد.

تمرين پالايشگرى
 

يكى از تمرينات معروفى كه روان شناسان بر آن تأكيد مى‏ورزند، پالايش افكار است كه آغاز راه برنامه ريزى موفقيت به شمار مى‏آيد؛ زيرا: قدرتمندترين كارى كه براى عوض كردن دنيا مى‏توانيد انجام دهيد، عوض كردن اعتقاداتتان درباره ماهيت زندگى و مردم و واقعيات، تبديل اين باور به اعتقادات مثبت‏تر و عمل طبق آن است.
پس اگر در رسيدن به هدفى دچار مشكل هستيد و خود را ناموفق مى‏پنداريد يا احساس مى‏كنيد در درونتان مقاومتى وجود دارد كه نمى‏گذارد به هدف برسيد، تمرين پالايشگرى زير را انجام دهيد:
يك صفحه كاغذ برداريد و بالاى آن بنويسيد: افكار زير علت ناتوانى من در رسيدن به هدف است. آن گاه آن چه به ذهنتان مى‏آيد فهرست كنيد. مدت زمان طولانى به هر جمله فكر نكنيد و زيادى آن را جدى نگيريد. فوراً حدود 20 يا 30 مورد را - حتى اگر احمقانه و بچگانه مى‏نمايد - بنويسيد؛ براى مثال مى‏توانيد موارد زير را يادداشت كنيد:
1. خيلى تنبل هستم.
2. خودم را كوچك‏تر از تصور ديگران مى‏بينم.
3. پول كافى ندارم.
4. قبلاً امتحان كرده‏ام و اثر نكرده است.
5. مادرم گفته نمى‏توانم.
6. نمى‏خواهم.
7. خيلى سخت است.
8. مى‏ترسم.
9. شاد نيستم.
10. در دنيا و اين آسمان يك ستاره ندارم.
11. بدبخت‏ترين آدمم.
اكنون چند دقيقه آرام بنشينيد و ببينيد كدام يك از مواردى كه نوشته‏ايد به راستى حقيقت دارند و تا چه اندازه به آن‏ها اعتقاد داريد. بدين ترتيب، در مى‏يابيد چه نوع محدوديت‏هايى را بر خود و جهانتان تحميل كرده‏ايد. هر گاه احساس كرديد بسيارى از اين موارد وهمى‏اند، فهرست را پاره كنيد و دور بيندازيد. اين نشان مى‏دهد:
الف) مواردى كه نوشتيد نبايد در زندگيتان اقتدار داشته باشند.
ب) ايمان به هدف فراسوى باورهاى غلط است.
ج) حقيقت وجود خود و توان شما بسيار فراتر از وضع موجود است.

باورهاى موفقيت‏
 

اگر بعد از تمرين پالايشگرى آرام بنشينيد و بياساييد و چند عبارت تأكيدى مثبت و باز و سازنده را جانشين باورهاى بسته و منقبض و محدود كننده خود سازيد، گامى بلند به سمت موفقيت برخواهيد داشت و در حقيقت به سمت برنامه ريزى موفقيت پنجره‏اى خواهيد گشود. عبارات تأكيدى زير در اين زمينه سودمند است:
اكنون همه گذشته را به طور كامل رها مى‏كنم. من آزادم!
اكنون هر گونه اعتقاد منفى و محدود كننده را نابود مى‏كنم. اين گونه باورها بر من اقتدارى ندارند.
اكنون همه را مى‏بخشم و رها مى‏كنم.
من مى‏توانم شاد و خوشبخت و سعادتمند باشم.
اكنون هر چه احساس گناه، ترس و خشم و غضب و نفرت و انزجار است، دور مى‏ريزم. من آزاد، روشن و شفاف و پر از انرژى‏ام.
من از موفقيت لبريزم.
من همنام بعضى پيامبرانم. نام ديگر من مانند نام دانيال پيامبر است؛ زيرا دانيال يعنى «خدا نگهدار من است.»
من خود را موفق مى‏دانم.
همه موانعى كه بر سر راه بيان كامل و كامروايى زندگى من وجود دارند، بر خواهم داشت.
دنيا بسيار زيبا و دوست داشتنى است.
كائنات از وفور نعمت لبريز است و همواره خدا روزى رسان است.
همه را عفو مى‏كنم و مى‏بخشم.
من از خوبى و نيكى و خدمت و توفيق آكنده‏ام.
من خدا را به روشنى ستارگان در دل زيباى شبانه آسمان احساس مى‏كنم.
من با خدا هستم و خدا با من است. پس من تماماً موفقيت هستم.

تجسم موفقيت
 

تجسم موفقيت تنها يك فن يا تلقين نيست؛ مقامى از دل آگاهى است كه از خزانه غيب صادر مى‏شود؛ اما شرايطى دارد. نخستين شرط آن نيّت است كه با سه عنصر «آرزو، باور و پذيرش» تعريف شد. در پرتو تجسم موفقيت، انسان به جايگاهى رفيع نائل مى‏شود و در مى‏يابد كه خود آفريدگار بى‏وقفه عالم خويش است. تجسم موفقيت و ايمان به آن سبب مى‏شود ميان ما و خدا جدايى يا فاصله‏اى احساس نكنيم. ما تجلى خدا هستيم و همه هستى در وجود ما است، ما در باطن خود صاحب همه چيز هستيم. تجلى از طريق تجسم موفقيت يعنى فرايند دريافت و ادراك اين حقيقت و مرئى ساختن قدرت الاهى وجودمان در عرصه‏هاى زندگى.
جالب اين كه همه ما در ژرفاى دل خود از غايت برتر خويش باخبريم. همه ما مى‏دانيم در وجود ما قدرت‏هايى نهفته است كه اگر به كار افتد، جهان ما دگرگون مى‏شود. بسيارى از ما سال‏ها است با موتورهاى خاموش و بدون برنامه و خطى زندگى كرده‏ايم، در حالى كه 90 درصد ما مى‏دانيم قدرت‏هاى زيادى در درون ما به وديعه گذاشته شده است. اين داستان شايد براى بسيارى از ما به شيوه‏هاى گوناگون روى داده است. يكى از دوستان تعريف مى‏كرد:
روزى يك كش محكم پول را به دست گرفته بودم تا با انگشتان دو نيم كنم. ابتدا آن را دور دو انگشت سبابه پيچاندم و با دو دست كشيدم؛ اما پاره نشد. سپس با چهار انگشت هر دو دست آن را كشيدم؛ ولى پاره نشد. سپس محكم با تمام انگشتان و كف دست آن را از دو طرف كشيدم؛ اما پاره نشد. چون احساس مى‏كردم كسى مرا نمى‏بيند، پاهاى خود را دراز كردم، يك طرف كش را به انگشت پا قلاب كردم و با دو دست آن را كشيدم؛ ولى پاره نشد. متحير، مأيوس و ورشكسته حلقه كش را بيرون آوردم. برادرم كه مرا زير نظر داشت، فاتحانه به ميدان آمد و گفت: فلانى تو هميشه ناتوانى، اصلاً بى‏عرضه‏اى، اين كش را به يك كودك 6 ساله بده تا با دو انگشت قطع كند و... . در يك لحظه غيرتى شدم، نيرويى عجيب در درونم فوران كرد و حلقه كش را با دو انگشت سبابه و با كم‏ترين فشار پاره كردم.
راز اين موفقيت آشكار است. انسان براى موفقيت در هر كارى به مثلث باور، ايمان و تلاش نياز دارد. اين جمله معروف ارشميدس، رياضى دان بزرگ يونان، را هرگز نبايد فراموش كنيم:
«اهرمى از ايمان و باور به من دهيد، تا من بدون محاسبات رياضى زمين را جابه جا كنم.»
ترديدهاى گذشته، ترس‏هاى قديمى، تلقين‏هاى اطرافيان، ترمزهاى فكرى، توقف‏ها و سكون‏هاى كهنه كه اطراف ما را احاطه كرده‏اند، درهاى موفقيت را به روى ما بسته‏اند. قفل‏هاى مذكور را نمى‏توان شكست. اين قفل‏ها بايد گشوده شوند؛ چون گاه شكستن قفل به ساختمان زيباى موفقيت آسيب مى‏رساند. پس بايد كليدها را يافت و قفل‏ها را گشود.

كليدهاى موفقيت‏
 

1. برنامه ريزى: برنامه‏ريزى براى موفقيت برج مراقبت پيشروى به سمت اهداف است.
2. خودباورى: اساس ايمان خودباورى است. انسان خودباور به توان خويش ايمان دارد و ايمان انتظارى مطمئن است.
3. حركت: خروج از سكون و عدم توقف ضامن موفقيت است؛ اما حركتى كه حساب شده و طبق برنامه باشد.
4. جرأت: عدم هراس و اين پا و آن پا كردن و حتى پذيرش شكست‏ها اساس موفقيت است.
5. خودتشويقى: خود تشويقى به معناى خود شيفتگى نيست. انسان گاه نياز دارد فهرست موفقيت‏هاى خود را تنظيم كند و حتى به بعضى تقدير نامه‏ها و سپاسنامه‏ها چشم بيندازد تا باور كند دوباره مى‏تواند موفقيتى جديد به وجود آورد.
انسان براى موفقيت بايد بلند نظر باشد و از بلند پروازى معقول نهراسد. بايد به جاى غرق شدن در نهرهاى كوچك به سمت درياهاى موفقيت حركت كرد؛ از جويبار حقيرى كه به چاله‏اى مى‏ريزد، هيچ كس مرواريد صيد نخواهد كرد. شاهين موفقيت در افق‏ها و بلندى‏ها است و مرواريد توفيق در اقيانوس‏ها. بايد بلند نظر و بلند پرواز و غواص بحرهاى بى‏كران بود و باور داشت كه دستان خداوند همواره به سمت انسان‏هاى جوياى موفقيت گشوده است؛ به قول شاعر: ما از خدا گم شده‏ايم او به جست و جو است.
يکي از شاهان قديم، دختري داشت بسيار زيبا. که اين دختر خواستگارهاي فراواني داشت که همه گي کشته مرده ي دخترک بود اند. خواستگارهايي که هيچکدام کوتاه نمي آمدند.
دختر پادشاه، يک روز همه ي خواستگارها را جمع کرد تا آنها را مورد آزمايش قرار دهد.
دختر از آنها خواست اگر به دنبال جواب مثبت هستيد بايد سنگ ريزه درون کفشهاي تان بريزيد و تا آن درخت که يک فرسنگ فاصله است راه برويد.
همه ي خواستگارها به سرعت اقدام به اجراي خواسته ي دخترک کردند و هرکس سعي مي کرد تندتر از ديگري راه برود تا نشان دهد که عشق اش نسبت به ديگران بيشتر است.
ولي در ميان اين افراد، يکي از خواستگارها، بي اعتنا به خواسته ي دخترک به طرف خانه ي خود حرکت کرد.
دختر پادشاه از او خواست که بايستد و از او پرسيد: "مگه تو خواستگار من نبودي؟"
مرد گفت: "چرا بودم!"
دخترک گفت: " پس چرا همانند ديگران دستور مرا اجرا نکردي؟"
مرد گفت: آخه پاهام زخمي مي شد و ديگه نمي تونستم باهاشون راه برم." و بعد ادامه داد: "اگر پادشاه دوست داره، دخترشو همين طوري به من بده. من که نمي تونم خودمو بکشم."
دختر شاه گفت: "آفرين! تو هموني هستي که برازنده ي همسرايي من هستي. چرا که تو به سلامتي خودت ضربه نزدي. پس کسي مي تواند قدر دختر پادشاه را بداند که اول قدر خودش را بداند. اوني که دلش به حال خودش بسوزه، دلش به حال دختر پادشاه هم مي سوزه. اما کسي که به خودش رحم نکنه، به دختر پادشاه هم رحم نخواهد کرد."
حالا ببينيد؛ بعضي از ما براي رسيدن به اهدافمان حاضريم خيلي چيزها را فدا کنيم! مثل سلامتي، خانواده، آرامش، دوستانمان و هزاران چيز ديگر.
واقعا برخي اهداف ما چه قدر ارزش هزينه کردن را دارند؟
تا به حال به اين چيزها فکر کرده ايد؟

موفقيت و عوامل گذر بر آن
 

بزرگ ترين آرزوي بشر، درطول تاريخ ، كسب موفقيت است.اما همواره سؤالات فراواني دراين باره وجود داشته است كه موفقيت چيست؟
آيا موفقيت ، داشتن همسري دلخواه ، محيط خانوادگي آرام و فرزنداني شايسته است؟ آيا موفقيت ، گذراندن مدارج تحصيلي واخذ مدرك علمي و تخصصي است ؟ آيا كسب ثروت موفقيت است؟ و بالاخره آيا موفقيت اين است كه آدم ، از ديگران برتر باشد، مثلاً هنرمند، نويسنده ، شاعر ، تاجر يا موسيقي دان مشهوري باشد؟
واقعيت اين است كه همه ي اينها كه گفته شد موفقيت اند، اما شايد هم هيچ كدام موفقيت نباشد ، چرا كه انسان ها متفاوت اند و برداشت هاي گوناگوني از اين مفهوم دارند . بنابراين موفقيت امري نسبي است و هرگز نمي توان تعريف واحدي براي آن ارائه داد.
به نظر آلفرد اوستن : «آرامش و اطمينان بهترين موفقيت است.» فرد موفق كسي است كه به آرزوهاي خود برسد و در درون رضايت خاطر احساس كند، كه اين خود حاصل تلاش وكوشش مداوم در زندگي است . خوشبخت كسي است كه كاري مفيد و با ارزش انجام دهد. به اين اعتبار، تعريف " فرهنگ وبستر" از موفقيت به مفهوم "نيل رضايت بخش به هدف" ، تعريفي مناسب است.
مي دانيم كه همه براي رسيدن به موفقيت به طور خستگي ناپذير تلاش مي كنند، اما به آنچه در آرزويش هستند، دست نمي يابند و رضايت دروني براي آنان ايجاد نمي شود. اگر چنين نيست پس چرا پس از رسيدن به بالاترين مقام بازهم احساس ناخرسندي مي كنند؟ چرا با داشتن چندين فرزند كه روزي آرزوي آن را داشتند باز هم ناشادند؟ و ... شايد علت اصلي اين باشد كه موفقيت واقعي را براي خودشان تعريف و مشخص نكرده اند يا هدف از موفقيت را نمي دانند.

موفقيت واقعي چيست ؟
 

احساس آسايش ، خوشبختي ، داشتن آرامش روحي و رواني ، مزاحم ديگران نشدن ومزاحمتي از سوي ديگران نديدن ، موفقيت واقعي اند، زيرا مقام ، ثروت ، فرزند شايسته ، مدارج تحصيلي وهمسر دلخواه ، همه عواملي اند كه با داشتن آرامش روحي ، خوب بودن با ديگران و داشتن آسودگي خاطر مي توان آنها را به دست آورد ، مشروط به اين كه با دانش و آگاهي واقعي اهدافي را براي زندگي خود برگزيد . چنان كه لويي استوني مي گويد: " تنها گنجي كه ارزش جست وجو كردن دارد، هدف است ."
انسان بي هدف كاملاً تابع حوادث و پيشامدهاست. اما كسي كه هدف روشني در زندگي دارد، خود تصميم مي گيرد و تلاش مي كند و پس از رسيدن به كاميابي ، احساس خوشبختي و آرامش مي كند. اما افرادي كه اهداف نامشخص را پي مي گيرند، به هر مقام ، ثروت و جايي برسند ، باز هم ناراضي اند. هريك ازما بايد بدانيم كه چه مي خواهيم؟ چه هدفي را دنبال مي كنيم و در انتظار چه موفقيتي هستيم ؟ اگر اينها را دانستيم ، آن موقع است كه براي رسيدن به اهداف بايد تلاش كنيم ، مثلاً آگاهي مان را بالا ببريم و از تقليد كوركورانه بپرهيزيم . به شناخت توانايي ها ، ظرفيت ها و استعداد هاي خود وهمچنين ضعف هاي خود بپردازيم واعتماد به نفس و توكل به خداوند متعال وسپس حركت و تلاش را گسترش بدهيم . براي اين كار تمركز فكر، مطالعه و مشاوره ، ساز و راه كارهاي مناسبي اند.

فكر خوب
 

فكر خوب، معمار و آفريننده است . افكارآدمي سازنده زندگي اوست. همچنين فكر، وجه تمايز بين انسان وحيوان است. سپردن انديشه ها و آرزوها به مغز و ايجاد فرصت لازم براي بررسي يكايك آنها نيروي شگفت انگيزي در پي خواهد داشت. به قول امرسون هر انساني حاصل تفكرات روزانه خويش است. انديشه و تفكرات پشتوانه اي بزرگ در سراسر حيات بشرند وبه قول پاسكال ، انسان بي انديشه وتفكر به ماده اي بي روح مي ماند. پس سعي كنيد همچون اسفنج كه آب را جذب مي كند، شما نيز افكار خوب را جذب كرده ، آن را در خدمت هدف خويش و هر دو را در خدمت موفقيت خود قراردهيد.

مطالعه مناسب
 

مطالعه ، سرمايه اي زوال ناپذير است كه به وسيله آن خيلي چيزها را مي توان خريد يا ساخت . با مطالعه مي توان بناهايي ساخت كه هزاران سال پا برجا باشد. اما درباره مطالعه خوب ، نيچه مي گويد : " ضمن مطالعه سعي كنيد مانند صيادي چيره دست به صيد افكار خوب برويد و افكار كهنه و پوسيده را يكسره به دور اندازيد." به وسيله مطالعه مي توان از تجربه ها و اندوخته هاي ديگران استفاده كرد. با روش الگو برداري و مدل سازي ، در وقت وپول شما نيز صرفه جويي مي شود ، مغز شما با مغز ديگران ارتباط پيدا مي كند و بدين وسيله راه موفقيت را زودتر و سهل تر پيدا مي كنيد . سعدي اين مطلب را بدين گونه بيان كرده است :
مرد خردمند هنرپيشه را
عمر، دو بايست دراين روزگار
تا به يكي تجربه آموختن
با دگري تجربه بردن به كار

مشاوره منطقي
 

مشاوره، عامل مؤثر و سرمايه رايگاني در مسير پيروزي و موفقيت است . دراين باره تئودورپاركر مي گويد: كاش دانسته بودم چگونه زندگي كنم يا كسي را يافته بودم كه روش زندگي را به من تعليم دهد. يك مثل چيني نيز مي گويد: اگر مي خواهي كاري را به درستي انجام دهي ، با سه تن از سالخوردگان مشورت كن . ودر ادبيات شيرين فارسي مي خوانيم كه : "آن كه بيشتر مشورت مي كند، كمتر دچار اشتباه مي شود،" يا مثل آمريكايي كه بيان مي دارد : " دو فكر از يك فكر بهتر است." از اين قبيل مثل ها در آيات ، احاديث و ادبيات كهن ايران زمين بسيار وجود دارد كه ذكر همه ي آنها از حوصله اين بحث خارج است. همين اندك كه ذكر شد تا حدودي بيانگر اهميت مشاوره است. البته مشاور هم بايد آدم خبره اي باشد ، چنان كه حضرت علي – عليه السلام - مي فرمايند: " كسي كه در امور مهم با خردمندان مشورت كند، شريك عقل آنها مي شود."
به قول ويكتورپوشه : " خوشبختي ، شادي و نشاط مسري است ؛ پس همواره سعي كن با افراد گشاده رو، دلشا د و خوشبين معاشرت كني ." آدمي مثبت بين و مثبت انديش باش. مشورت با آدم مثبت انديش و خوشبين تو را به زندگي و تلاش اميدوار مي كند . يك مَثـَل ژاپني ، مي گويد : " خوشبين به آينده اميداوار است و بدبين از آن بيمناك." دكتر نورمن پيل ، نيز مي گويد: " افكارخوب ومثبت همچون تابش نور خورشيد براتاقي تاريك است كه همه جا را روشن مي كند، به شرط آن كه در و پنجره را نبسته و پرده ها را پايين نكشيده باشيد." آدم ترسويي نباشد. آدم ترسو خطرها و ضررها را چندين برابر مي كند. هاريمن مي گويد: " آينده را از دريچه ترس و وحشت نگاه نكنيد." آدم ترسو آن قدر از شكست صحبت مي كند كه ناخود آگاه شما را به شك و ترديد مي اندازد ، تلاش و حركت را در وجود شما تضعيف مي كند و در نتيجه وصول به موفقيت را به تأخير مي اندازد. آدم لاف زني نباش .
آدم لاف زن چون طبله غازي است پرغوغا ، نه عطر عطاري كه بي سر و صدا مي بويد و فضا را عطرآگين مي كند. آدم لاف زن رؤيايي و متزلزل است ، ثبات رأي ندارد و از سر عيب جويي به همه چيز وهمه كس مي نگرد. پس سعي كن با فردي دانا ، خوشبين ، مثبت نگر و شجاع مشورت كني تا راه رسيدن به موفقيت كوتاه شده ، آن را راحت تر بپيمايي ، چنان كه در تاريخ گزيده مي خوانيم : " هر كه با دانا مشورت كند ، از رسوايي درامان است ."

اثرهاي موفقيت در زندگي و شغل
 

افرادي در زمينه شغل و زندگي موفق اند كه ازويژگي هاي زير برخوردار باشند:
1- افرادي كه وقت شناس اند وبه زمان اهميت مي دهند واز وقت خودشان وديگران به خوبي استفاده مي كنند. همچنين به ظاهر و آراستگي توجه داشته ، از بد پوشي و كثيفي پرهيزمي كنند و باور دارند كه ترفيع و موفقيت و خوشي درشغل و زندگي را بايد به دست آورند و دراين راه از تلاش و كوشش دريغ نمي ورزند . در مواجه با مشكلات و مسائل به جاي افسوس و آه و ناله ، به يافتن راه حل هاي مختلف مي پردازند وضمن پذيرش اشتباهات خود از دليل تراشي وحواله ي آن به ديگران خود داري مي كنند.
2- افرادي پيروزمندانه زندگي مي كنند كه به جاي اين كه منتظر كمك ديگران باشند، خود به ديگران كمك مي كنند و در پذيرش مسئوليت ها منتظر درخواست وپيشنهاد نمي شوند، بلكه داوطلبانه به سوي آن مي روند . احترام مي گزارند و مؤدب اند . پس از آن از همسر، فرزندان يا همكاران و... تقاضاي احترام وادب دارند.
3- همه انسان ها ذهنشان فعال است وتوانايي ايجاد تعداد نامحدودي ايده را دارند. افراد موفق از ايده پردازي خود داري نمي كنند، مغز خود را پرورش وتمرين مي دهند و سعي مي كنند ايده هاي بيشتر ومطلوب تر توليد كنند وعلاوه برآن تلاش مي كنند تا ايده هاي خود را با هم مقايسه كرده، بهترين ايده ها راعمل كنند.

اصول موفقيت
 

1- طرح هاي كوچك را كنار بگذاريد و براي زندگي خود اهدافي بزرگ ، ولي دست يافتني ، نه آرماني انتخاب كنيد :
هدف عالي و بزرگ ، شما را به تفكر، تلاش و كوشش وا مي دارد . پس سعي كنيد به اهداف بزرگ بينديشيد و موفقيت را با تمام وجود بخواهيد . همواره به خاطر داشته باشيد كه افراد موفق، مردان و زناني جسور وبا اراده اند كه از مشكلات هراسي به دل راه نمي دهند.
2- از هوش و استعداد وپشتكار كمك بگيريد:
يقين بدانيد به قول باكستون ، با استعداد متوسط اما پشتكار قوي به هرچه بخواهيد ، مي رسيد . همچنين شيلرمي گويد: تنها كسي موفق مي شود كه به انتظا ر ننشيند وهمه چيز را از هوش وحواس خود نخواهد . معني اين سخن اين است كه كاميابي وموفقيت زماني به دست مي آيد كه از هوش واستعداد ، نظم ودقت و شكيبايي و پشتكار بهره كافي گرفته شود.
3- شانس را جايگزين لياقت واعتماد به نفس نكنيد واز فرصت ها بهره بگيريد
شانس به معناي توانايي درك موقعيت وانتخاب بهترين هاست . ضرب المثل معروف : " شانس فقط يك بار درخانه آدم را مي زند" بيانگر همين موقعيت شناسي است . شانس و اقبال يعني استفاده بجا از فرصت هاي پيش آمده . به قول بزرگمهر حكيم " كارها به كوشش است وكوشش ، قضا را سبب مي شود. " همچنين حافظ شيرين سخن گويد:
" قومي به جد و جهد گرفتند زلف يار قوم دگر حواله به تقدير مي كنند"
پس، از آن قومي باشيد كه خوشبختي هايتان را خودتان رقم بزنيد. لينكلن مي گويد: " بيشترِ خوشبختي ها و بدبختي هاي افراد صرفاً به دست خودشان است".
4- همواره "خواستن ، توانستن است" را شعار خود قرار دهيد :
" خواستن نه به معناي ميل داشتن ، آرزو كردن و اميدوار بودن ، بلكه به معناي عمل كردن است . خواستن يعني اراده كردن واراده كردن يك فرمان دروني است كه عمل به آن موفقيت را به بارخواهد آورد. سعي كنيد آري گفتن را بياموزيد و براي غلبه بر مشكلات ، خود را آماده سازيد.
5- نمي توانم ، نمي دانم ونمي شود را از ذهنتان بيرون بريزيد:
در دنياي انسان ها غير ممكن وجود ندارد وانجام هر كار به شرط داشتن اراده ي قوي ، امكان پذير است ومطمئن باشيد كه با اراده ، مقاومت و شكيبايي و انتخاب راه درست به سوي مقصد و تصميم گيري به موقع ، انجام هر كاري ممكن مي شود. به قول دكتر داير " دست به دست كردن ، آدم را در جاده "شايد" سرگردان مي كند واو را جز به خانه هرگز به جايي ديگر رهنمون نمي سازد." هم او مي گويد : " اگر براي حل مشكلات به خود ترس راه دهيد ، خواه ناخواه روحيه يأس و نااميد ي موجب عدم اجراي آن كار مي شود." در همين زمينه حضرت علي عليه السلام – مي فرما يند : " يأس و نااميدي از بزرگ ترين گناهان است"، مطمئن باشيد اگر كارتان را آغاز كنيد، توانايي انجامش به دنبال مي آيد و كار كوچكي كه انجام بيابد، بهتر از كارهاي بزرگي است كه فقط در قالب حرف و طرح باقي بماند.
6- كارها را جزء به جزء كرده ، انجام بدهيد:
به قول هنري فورد " اگر كار را به بخش هاي كوچك تقسيم كنيد و جزء به جزء انجامش دهيد، به نظربزرگ و دشوار نمي آيد " هميشه بدانيد كه كارهاي انجام شده ي بزرگ ، با قدم هاي كوتاه آغاز شده اند. يك ضرب المثل چيني مي گويد : " مرد ي كه كوه را ازميان برداشت ، كسي بود كه شروع به برداشتن سنگريزه ها كرد." يقين بدانيد راهي كه هزار كيلو متر باشد ، قدم به قدم پيموده مي شود. پس سعي كنيد كارهاي بزرگ را به قسمت هاي كوچك تقسيم كنيد تا با خيالي راحت واطمينان وشجاعت دست به انجام آنها بزنيد.
7- از تمام نيروي خود استفاده كنيد:
آيا فكركرده ايد كه چرا ذره بين پارچه را مي سوزاند؟ بسيار ساده است ، زيرا ذره بين نور آفتاب را جذب مي كند و در يك نقطه متمركز مي سازد ، بنابراين اگر پارچه اي درجلوي آن بگيريد، آن را مي سوزاند . تمركزنيروهاي شما اعم از جسماني ، عقلاني و روحي و رواني در يك جا، اثري به مراتب بيشتر از ذره بين خواهد داشت . همواره اين را بدانيد كه :
نا برده رنج گنج ميسر نمي شود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد
8- از نيروي تخّيل يا از ضمير ناخوآگاه به خوبي استفاده كنيد:
دكتر ماكسول مالتر دركتاب "علم كنترل ذهن " مي گويد : " مغز و دستگاه عصبي انسان داراي مكانيزم هدف جويي است كه به طور خودكار براي رسيدن به يك هدف بخصوص ، فعاليت مي كند." يعني مغز آن قدر بر هدف مورد نظر تمركز مي كند تا سرانجام به پاسخ مطلوب برسد. به همين سبب سپردن آرزوها به ضمير ناخودآگاه ، شما را به فعاليت براي يافتن راه حل وا دار مي سازد. به قول دكتر ژوزف مورفي " ضمير باطن ، ايده ، عقيده و ايمان مسلط را با آغوش باز مي پذيرد ." پس سعي كنيد با ورود تفكر مثبت ، ضمير ناخودآگاه خود را بارور سازيد . هرگز نگوييد كه شانس من اين گونه بود، تقدير اين طور نوشته شده است ، زندگي من با اين حرفها تغيير نمي كند ، بلكه سعي كنيد خود را از شر افكار نااميد كننده و منفي برهانيد تا به آرزوهاي خود برسيد ، زيرا به قول مولانا :
" اي برادر توهمين انديشه اي
ما بقي خود استخوان و ريشه اي
گربود انديشه ات گـُل ، گـُلشني
ور بود خاري ، تو هيمه ي گلخني "
مطمئن باشيد آنچه را كه مغزانسان تصور و باور كند، به آن مي رسد.
9- ترس را ازخود برانيد و توكل واميد به خداوند را به جاي آن بنشانيد :
خداوند در قرآن مي فرمايد: انسان برترين مخلوقات است : " فتبارك الله احسن الخالقين " ، همه چيز را به خاطر او آفريديم و " لولاك لماخلقت الافلاك " اگر تونبودي افلاك را نمي آفريديم و موارد زيادي كه به جهت اختصار از ذكر آنها خودداري مي شود. همه ي اينها بيانگر اين موضوع اند كه همه چيز به خاطر انسان خلق شده و انسان برا ي خداوند ارزشمند است و در نتيجه تنها نخواهد ماند ، پس ترس براي او معني ندارد واگر به جاي آن توكل به خداوند را قرار داده ، به حركت و تلاش خود بيفزايد ، به پيروزي و موفقيت نايل خواهد شد .
10- احساس مثبت را در خدمت بگيريد:
با توجه به دلايل فراوان و بررسي هاي متعدد انجام شده ، ثابت شده است كه تنها افكار آميخته با احساس مي توانند روي ذهن نيمه هوشيار تأثير بگذارند. اين امر حقيقت كاملاً شناخته شده اي است كه احساس و هيجان بر اغلب مردم حكومت مي كند. پس بهتر است با احساسات وهيجانات بيشترآشنا بشويد.
در وجود انسان هفت احساس مثبت وهفت احساس منفي كلّي شناسايي شده است . احساس منفي بي آن كه ما دخالتي داشته باشيم برتكانش هاي فكري ما جاي مي گيرند و به ذهن نيمه هوشيار ما مي رسند . اما جنبه هاي مثبت را بايد خود به افكار تزريق كنيم كه راه انجام اين كار هم تلقين به خويشتن است .
هفت احساس مثبت عبارت اند از : ميل و اشتياق ، ايمان ، عشق ، غريزه ، دلگرمي واميد بخشي ، تخيّل ، تفكر و دورانديشي .
هفت احساس منفي نيزعبارت اند از: ترس ، حسادت ، تنفر، انتقام ، حرص وطمع ، خرافات وخشم .
احساس هاي مثبت به ما نشاط ، اميد ، حركت ، تلاش و نيروي فوق العاده مي بخشند ، پس سعي كنيد عادت استفاده از احساسات مثبت را در خود ايجاد كنيد . وليكن احساس هاي منفي بازدارنده اند وتمام كمك هاي ذهن نيمه هوشيار را از بين مي برند، پس براي رسيدن به موفقيت بايد خوبي ها، زيبايي ها ، سفيد ي ها ، شجاعت ها و دليري ها را ديد نه بدي ها، زشتي ها ، سياهي ها وترس و جُبن را چنان كه سعدي فرموده است :
" بُوَد خار و گل با هم اي هوشمند چه دربند خاري ؟ توگل دسته بند"
" كرا زشت خويي بود درسرشت نبيند زطاووس جز پاي زشت "
11- تفاوت هاي فردي را فراموش نكنيد :
دراين باره به حكايتي از سعدي عليه الرحمه ، بسنده مي كنيم كه مي گويد: پادشاهي پسري را به اديبي داد و گفت : اين فرزند توست ، تربيتش همچنان كن كه يكي از فرزندان خويش . اديب خدمت كرد و مستقبل شد و سالي چند بر او سعي كرد و به جايي نرسيد و پسران اديب در فضل و بلاغت منتهي شدند. مَلك دانشمند را مُؤاخذت كرد و متابعت ( درشتي ) ، كه وعده خلاف كردي و وفا به جا نياوردي ، گفت : بر رأي خداوند روي زمين پوشيده نماند كه تربيت يكسان است و طبايع مختلف.
" گرچه سيم وزر سنگ آيد همي
درهمه سنگي نباشد زر وسيم
برهمه عالم همي تابد سهيل
جايي انبان مي كند، جايي اديم"
با استنباط از اين حكايت معلوم مي گردد كه تفاوت هاي فردي در امرموفقيت حائز اهميت است وچون خلقت همه يك جور نيست ، پس موفقيت همه يكسان نخواهد بود، لذا از اين بابت غصه خوردن يا شماتت كردن كسي ، بي مورد است .
احساس آسايش ، خوشبختي ، داشتن آرامش روحي و رواني ، مزاحم ديگران نشدن و مزاحمتي از سوي ديگران نديدن ، موفقيت واقعي اند ؛ زيرا مقام ، ثروت ، فرزند شايسته ، مدارج تحصيلي و همسر دلخواه ، همه عواملي اند كه با داشتن آرامش روحي ، خوب بودن با ديگران و داشتن آسودگي خاطر مي توان آنها را به دست آورد، مشروط به اين كه با دانش و آگاهي واقعي ، اهدافي را براي زندگي خود برگزيد.
لويي استوني مي گويد: " تنها گنجي كه ارزش جست وجو كردن دارد ، هدف است ."
منابع
1. جامع احاديث الشيعه.
2. درى مخفى به روى موفقيت، فلورانس اسكاول شاين، ترجمه شهلا المعى.
3. جادوى مديريت، پرموديترا و ديپاك ماهندرو، ترجمه مهدى قراچه داغى.
4. تجسم خلاق، شاگتى گواين، ترجمه گيتى خوشدل.
5. مجلّه موفّقيّت، احمد حلّت.
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سايت با نام کاربري : khajehdaloie
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image