محمد بن مرتضي بن محمود معروف به ملامحسن و ملقب به فيض در چهاردهم صفر سال 1007 هجري قمري در کاشان بدنيا آمد و از پيشوايان حكمت و الهيات و عرفان و حديث در سده يازدهم هجري است.
پدرش رضي الدين شاه مرتضي فقيه، متكلم، مفسر و اديب در كاشان حوزه تدريس داشته و از شاگردان ملا فتح الله كاشاني و ضياء الدين محمد رازي بود و مادر او بانويي عالم و شاعر، دخترضياء العرفا رازي" از علماي بزرگ شهر ري" بوده است. خاندان او عموماً از علماء و دانشمندان صاحب نام و ذيشرف کاشان بودند، بويژه جدش شاه محمود، پدرش شاه مرتضي و برادرانش مولي محمد معروف به نورالدين و مولي عبدالغفور و فرزندان آنها محمد هادي بن نورالدين و محمد مومن عبدالغفور و فرزند خود فيض مولي محمد ملقب بعلم الهدي همگي داراي مقام عالي ديني بودند که تاليفات و تصنيفات نفيسي داشته اند.
تحصيلات
فيض در سن بيست سالگي براى ادامه تحصيل به اصفهان نزد ملا محمد تقى مجلسى و شيخ بهايى اجازه اجتهاد و نقل روايت گرفت. و همچنين در نزد ميرداماد، مير فندرسكي، و ملاصدرا، فيلسوف نامدار ، شاگردي کرد. پس از آن ملامحسن با شنيدن خبر ورود سيد ماجد بحرانى به شيراز ، از اصفهان به آنجا رفت و مدت دو سال نزد او به تكميل علم حديث و روايت پرداخت و از او نيز اجازه نقل روايت گرفت و به اصفهان بازگشت و بار ديگر در حلقه درس و بحث شيخ بهايى حاضر شد.در اين سالها كه فيض براى حج مستطيع شده بود، عازم بيت الله الحرام گرديد و در آنجا به ملاقات شيخ محمد فرزند حسن فرزن زين الدين عاملى رفت و از او نيز پس از استفاده هاى علمى، اجازه روايت و نقل حديث دريافت كرد. او پس از مراجعت از مكه به شهرهاى ديگر ايران مسافرت كرد و از دانشمندان آن شهرها بهره برد، تازمانى كه ملاصدرا از شيراز به قم مهاجرت كرد و در كهك قم اقامت گزيد. آن هنگام که ملاصدرا در روستاي کهک قم ساکن بود، ملا محسن مونس وي گرديد و ملاصدرا دخترش را به وي تزويج نمود و به او لقب فيض داد. هنگامي که ملا صدرا علوم عرفاني را شروع كرده بود ملا محسن و ملا عبدالرزاق لاهيجى به سويش شتافته، مدت هشت سال در نزد او بودند و در مصاحبتهاى شبانه روزى از استاد استفاده ميکردند.
وي پس از سالياني، راهي کاشان شد و به تدريس و تأليف همت گماشت. تبحر مولانا محسن فيض در تمامي علوم ديني بويژه تفسير، حديث، فقه، عرفان، فلسفه و ادبيات عرب و عجم بحدي است که اگر در تمامي دوران سلطنت صفويه بي نظير نباشد مسلما کم نظير خواهد بود. همچنين آگاهي و احاطهء او در اصول و فروغ و معقول و منقول بپايهاي رسيد که محسود افرادي نظير شيخ احمد احسايي واقع شد.
دودمان فيض همه عالمان دين و دانش بودند و از ميان آنها دانشمندان و فقيهان بزرگ برخاستهاند. آن هنگام که ملاصدرا در روستاي کهک قم ساکن بود، ملا محسن مونس وي گرديد و ملاصدرا دخترش را به وي تزويج نمود و به او لقب فيض داد. فيلسوف ما به طريقت تصوف و رَوِشِ اهل عرفان ميلي تمام داشت و در اين راه به غزالي بسيار شباهت دارد و زياد از سخنان او در آثار خويش نقل ميكند، همچنين در بزرگداشت محييالدين بن عربي (در گذشته 638 ه.ق) مبالغه ميكند واز اقوال او زياد نقل ميكند و بيشتر اوقات به تعبير «قال بعض العارفين = يكي از عارفان چنين گفت» از او نام ميبرد.
آراء و اقوال زيادي از او نقل ميكنند، كه به زعم متشرعان بيشتر فاسد و باطل است و به اصطلاح مترجمان از آنها بوي كفر ميآيد.
از جمله كساني كه بر او حمله كرده و او را به كفر نسبت دادهاند، يكي نواده شهيد ثاني، عاملي معروف است؛ و ديگر شيخ احمد احسائي كه او را به جاي محسن ، مسيء نام داده و بسيار ميگويد «قال المسيء القاساني تبعاً لامامه مميت الدين ابن العربي = گفت بدكردار كاشاني به پيروي از پيشواي دين كش خود ابن العربي.» به هر حال هر كسي كه محييالدين را خوب بداند و به عقايد او معتقد شود البته فقيهان دربارهي او نظر خوبي نخواهند داشت.
از اين رو مردم درباره او به چند فرقه تقسيم شدهاند، گروهي او را مدح ميكنند و گروهي نكوهش. اما همين دليل فضل اوست و تقدم وي بر اقرانش و عرب گويد: «كامل كسي است كه اشتباهات او را برشمرند و خوشبخت آنكه لغزشهاي او را حساب كنند.
ميرزا محمد تنكابني گويد: فيض كاشاني را مقالاتي است بسيار بر مذاق صوفيان و فيلسوفان كه مايه كفر است. او به عقايد محييالدين بن عربي اعتقاد داشته، مثل وحدت وجود و نحو آن و از تلامذه ملاصدرا است و دختر او را به نكاح آورد و ملاصدرا او را به فيض لقب داده و ملا عبدالرزاق صاحب شوراق را فياض لقب داده است. وليكن صاحب روضات از او به شدت دفاع كرده و همه اين اتهامات را از او نفي و برخي از سخنان او را كه در ذم صوفيان است،
بيان كرده كه، در آن سخنان، فيض بر آنها تاخته و بيشتر آنها را به شعبده و بدعت آوري و دروغگويي و افترأ نسبت داده است.
اگر چه صاحب قصص العلمأ گفته: «به سبب آنكه ملامحسن فيض مسلم زمان بود لهذا قواعد صوفيه در آن اعصار در نهايت اشتهار گرديد.» وليكن از نظر دور نبايد داشت كه ملامحسن فيض از رجال فلسفه و اخلاق و علم بود و تمام هم خويش را مصروف راه علم و معرفت ميكرد .
و از او و امثال او بعيد به نظر ميرسد كه به خرافات دروغين دل داده باشد. از اين رو تصوف او از انواع تصوف جلالالدين مولوي و خواجه شيرازي بوده كه هميشه با گروهي كه خود را به دروغ صوفي قلمداد ميكنند و هيچ صفا ندارند سر نزاع داشتند.
بهانههاي تكفير فيض كاشاني
آن آراء و افكاري كه موجبات تشنيع و تكفير فيض را فراهم كرد، مطالب زير بود:
1- قول به وحدت وجود، كه در اين باره رسالهاي نوشت و صريحاً قول به وحدت را ابراز داشت، چون «شيخ يوسف بحراني» فقيه نامي زمان، آن رساله را ديد، بر آشفت و «فيض» را تشنيع كرد و به كفر نسبت داد، شيخ احمد احسايي (در گذشته 1243 ه.ق) كه خود در دين متهم بود خطاب به او نوشت: «قل اناالله و لاتخف فانك بالتصريح تستريح و تريح!»
2- قول به عدم خلود كافران در عذاب دوزخ، اين مخالف اعتقاد بسياري از معتزله و شيعه است كه كافران را مخلد در ناردانند و عذاب را جاودانه.
3-قول به عدم نجات اهل اجتهاد، اگر چه از بزرگترين فاضلان و دانشمندان باشند چه فيض از اخباريان بود، كه به هر تقدير اجتهاد را جايز نميدانند و با آن مخالفاند.
4- قول به اينكه شيء نجس شده، چيز ديگر را نجس نتواند كرد.
5- قول به اينكه آب اگر به نجاست برسد منفعل و دگرگون نميشود.
6- قول به حلال بودن غنأ و شنيدن موسيقي و آراء ديگريكه در فقه غير از او كسي بدانها نرفته و فتوي نداده است. شك نيست كه: فيض در بيان اين فتوي به ويژه از عقيده امام غزالي در «فصل سماع» از احيأالعلوم متأثر بوده و از آن استفاده كرده است.
بايد دانست كه اگر چه اين افكار و عقايد خلاف رأي جمهور فقيهان و عالمان شيعه است، با وجود اين بيان كننده روح آزاد و شجاعت علمي فيض است.
نگاه علماء :
حضرت آيت الله العظمي ناصر مكارم شيرازي : علامه فيض از محدود علمايي است كه در عصر خود به مقام جامعيت علمي فوقالعاده اي دست يافت و از محضر اساتيد بزرگ بهره جست. فيض كاشاني از فضاي سياسي حاكم در عصر صفويه استفاده و با منطق درست پايه هاي حكومت تشيع را تقويت كرد. علمايي چون فيض كاشاني به ما نشان دادند كه در هرزماني ميتوان براي پيشبرد اسلام گام برداشت و ازفرصت هاي به وجود آمده استفاده مفيد كرد.
آيت الله العظمي جعفرسبحاني: علامه ملا محسن فيض كاشاني ازمفاخر جهان اسلام است كه خدمات شايسته اي به اسلام كرده است. آن عالم بزرگوار در احياي آثار اهل بيت(ع) و قرآن كريم تلاش فراوان كرده است. علامه فيض كتب بسياري نوشته و شاگردان بزرگي نيز تعليم داده است كه نشان دهنده خدمات شايسته اين عالم بزرگ جهان اسلام است. متهم كردن فيض به اخباري گري اتهام نادرستي است، فيض دراحياي آثار دين اسلام تلاش بسيار نمود كه نشانه عمق توجه اين عالم بزرگ به دين مبين اسلام ميباشد.
آيت الله عبدالله جوادي آملي: فيض كاشاني توانست با غلبه بر هواي نفس خود در جهاد اكبر پيروز شود. علامه فيص كاشاني زنده است ودر نزد خداوند مرزوق است.
شاگردان فيض
فيض در طول زندگي خود شاگردان متعددي داشته که گروهي از آنان، خود از علما و دانشمندان بزرگ محسوب ميشوند و از آن دست ميتوان مولي ابوالحسن شريف فتوني عاملي اصفهاني مولف تفسير مرات الانوار و علامه مجلسي صاحب بحارالانوار و سيد نعمت الله جزايري مولف انوارالنعمانيه را نامبرد که از او اجازهء روايت داشته اند. همچنين علم الهدي و معين الدين؛ (فرزندان فيض)، محمد مؤمن (برادرش)، ضياءالدين محمد و ده ها فاضل ديگر از جمله شاگردان مکتب درسي او بودند.
آثار فيض
فيض کاشاني بيشترين وقت خود را صرف تأليف کتاب کرد و نوشتن را از هيجده سالگي آغاز کرد و در طي 65 سال نزديک به صد و اندي جلد اثر ماندگار در علوم و فنون مختلف تأليف کرد برخي مترجمان ، آثار فيض را به دويست عدد رسانيدهاند و ليكن آنچه مسلم است حدود هشتاد كتاب و رساله از او بر جاي مانده است، كه از آن همه، كتابهاي زير معروف است:
1- علم اليقين في اصول الدين، كه در آن عقايد مسلمانان را با استناد بر كتاب و سنت مورد بحث قرار داده، آنگاه آن مطلب را مختصر كرده و كتاب المعارف را ساخته است.
2- عيناليقين في اصول الدين، كه در آن ا صول دين را با دلايل فلسفي و براهين عقلي مورد بحث قرار داده، سپس اين كتاب را هم خلاصه كرده و اصول المعارف ناميده است.
3- انوار الحكمة، كه باز در خلاصه كتاب علماليقين پرداخته است.
4- الكلمات المكنونة في علوم اهل المعرفة، كه آنرا خلاصه كرده و الكلمات المخزونة ناميده است.
5- كتاب تشريح العالم، كه در بيان هيئت عالم واجسام وارواح و كيفيت آنها و حركات افلاك و انواع بسايط و مركبات نوشته است.
6-اصول العقايد، در تحقيق اصول پنجگانه دين.
7- كتاب الحقايق، كه در ايران در حاشيه جامع السعادات نراقي چاپ شده است.
8- التذكرة در حكمت الهي، كه طهراني در ذريعه از آن ياد كرده است.
9-المحجة البيضأ، كه در تلخيص احيأ كتاب «احيأ علومالدين» امام محمد غزالي (وفات 505) نوشته است.در اين كتاب فيض «احيأالعلوم» را بنا بر اعتماد واستناد به احاديث اهل بيت تهذيب كرده است.
10- صافي در تفسير قرآن، در دو مجلد كه قريب به هفتاد هزار بيت دارد و از تأليف آن به سال 1075 فارغ شده است.
11-اصفي، كه منتخب تفسير صافي است و حدود بيست و يك هزار (21000) بيت دارد.
12-وافي، كه جامع محتويات كتب اربعه حديث شيعيان است و حدود صدو پنجاه هزار بيت دارد. اين كتاب تسلط كم نظير فيض را به احاديث اسلامي آشكار ميسازد.
13-معتصم الشيعة، در احكام شريعت و مذهب شيعه.
14-تنفيس الهموم، كه مثنويهاي وي در آنجا گرد آمده است.
15-تقويمالمحسنين، كه حاوي مأثوراتي است كه از امامان شيعه درباره اوقات سعد و نحس وارد شده و اين كتاب چندين بار در بمبئي هند چاپ شده است.
16- فيض رسالهاي دارد در جواب ابهري درباره كيفيت علم خداي تعالي به موجودات از روز ازل و در اينكه آيا خدا پيش از پيدا شدن اشيأ بدانها عالم بوده يا نه؟ و نيز «جواب مسئله وجود» كه در آنجا بيان داشته: آيا وجود مشترك لفظي است يا معنوي؟ فيض كيست و فياض كه؟
گفتيم كه فيض داماد ملاصدرا بود و صدرا شاگرد ديگر خود را كه ملاعبدالرزاق باشد و او نيز داماد صدرا بود، فياض ناميد. برخي از محققان ميان اين دو داماد مقايسه كرده و اظهار داشتهاند كه: «ملاعبدالرزاق در فلسفه و مباحث نظري از فيض قويتر است و ميتوان گفت كه او اهل تحقيق و تدقيق است و ليكن فيض همان كلمات «ملاصدرا» را تقرير كرده.
منتهي فيض در حكمت ذوقي و تصوف بر ملا عبدالرزاق ترجيح دارد و در علوم نقليه صاحب نظر و داراي تأليف و تصنيف است و ملاعبدالرزاق شايد اصلاً در علوم نقلي و مباحث تحقيقي و حديث و رجال وارد نبوده است و يا اطلاعِ وسيعي از اين علوم نداشته است.
نگاهي به اشعار فيض
مرتبه واستادي مولانا محسن فيض کاشاني در علوم ديني و کلام و فلسفه به پايه ايست که اشعار او را تحت الشعاع قرار داده و در جامعهء ادب بيشتر ازاو بهعنوان دانشمند و فيلسوف و فقيه و مولف نامبرده ميشود تا شاعر و سخن پرداز، اگر چه مقام شعر در پهنهء ادب فارسي تا آنجاست که پس از کلام خدا به گفتار بزرگاني چون حافظ و مولوي و سعدي و نظامي توسل ميجوييم و گفتار اين بزرگان را چون وحي منزل و حکمي ابدي و لايزال در سر لوحهء دفتر زندگاني جايگزين ميکنيم. بهمين لحاظ توجه خاص مولانا محسن کاشاني به اشعار اين بزرگان بويژه حافظ و مولانا تا حدي است که آشکارا ميتوان بر سلطنت و غلبهء افکار اين بزرگواران بر شعر فيض وقوف يافت.
از خلال اشعار فيض چنين بر ميآيد که ميان او با شاعران هم عصرش بويژه کسانيکه در کاشان روزگار ميگذراندند و احتمالاً مجامع و محافل شعر خواني و عرصه هنرنمايي داشتهاند رابطهء دوستانه و علقهء همکاري و همفکري نبوده، زيرا جاي جاي به شاعران و سخنوران زمان حمله ميکند و گفتار و اقوال آنان را بي مغز و لاطائل قلمداد مينمايد. مولانا فيض با زهاد و عابدان ريايي نيز ستيزه دارد و در کمتر شعر اين گوينده به کنايه و اشارتي در اين زمينه بر نميخوريم. مولانا فيض بيشتر در آثار خود به سه مرحلهء در زندگاني خود که مربوط به اعتقادات او بوده، اشاره نموده است. علم، عقل و عشق .
بيا تا مونس هم يار هم غمخوار هم باشيم
انيس جان غم فرسودهء بيمار هم باشيم
شب آيد، شمع هم گرديم و بهر يکديگر سوزيم
شود چون روز، دست و پاي هم، در کار هم باشيم
يکي گرديم در گفتار و در کردار و در رفتار
زبان و دست و پا يک کرده خدمتگار هم باشيم
نمي بينم بجز تو همدمي اي (فيض) در عالم
بيا دمساز هم گنجينهء اسرار هم باشيم
وي در يکي از سروده هايش در باره شوق وصال حضرت مهدي عليه السلام از سر دل مي گويد :
به هر گلي اگرم ناله و نوائي هست
به جان تو اگرم جز تو مدعائي هست
مگو مگو زکجا آمدي , کجا رفتي
ببين ببين که بجز سايه توجائي هست
مگو مگو به جهان آشنا که راداري
ببين ببين به جهان جز تو آشنائي هست
مرا به غيرهواي تو و رضاي تو نيست
هواي ديگر اگرهست و مدعائي هست
هوا بسر نرسانم , به مدعا نرسم
چه مدعا , چه هوا , جز تو روي و رائي هست
زخاک درگه تو روم به جاي دگر
کجاروم بجز اين آستانه جائي هست
مقابل گل رويت نشينم و نالم
چو عندليب که در گلشنش نوائي هست
وصال دوست چو خواهي بساز باغم دوست
چو گنج باشد ناچار اژدهائي هست
اگر جهان همه بيگانه شد ز « فيض » چه باک !
چو التفات نهان تو آشنائي هست .
همچنين:
اي تو ما را راحت جان الغياث
دردها را جمله درمان الغياث
قائم آل پيامبر (ص) دستگير
بي توأم افتان و خيزان الغياث
کار شرع از دست شد بيرون خرام
تازه کن آئين ايمان الغياث
عالمي گرديد مالامال شرّ
از جفا و جور و طغيان الغياث
خون ما خوردند اين دجّاليان
مهدي و هادي دوران الغياث
اخلاق پيامبر از زبان ملا محسن فيض کاشاني
پيامبر صلى اللّه عليه و آله با همه بلندى مقامش، سخت متواضع بود، ابن عامر گويد: پيامبر صلى اللّه عليه و آله را ديدم که سوار بر ناقه بورى بود، نه آن را مىزد و نه هى مىکرد و نه زودباش مىگفت (و در اين حال) رمى جمره را انجام مىداد. هرگاه بر الاغ سوار مىشد؛ زيراندازش پارچهاى بود، با اين حال يک نفر را هم در ترک خود سوار مىکرد. به عيادت بيماران مىرفت، تشييع جنازه مىفرمود و دعوت بردگان را اجابت مىکرد.
کفش و جامهاش را وصله مىزد و در خانه با خانواده در کارهاى مورد نيازشان همکارى مىکرد. اصحاب آن حضرت چون مىدانستند ناراحت مىشود براى او از جا بلند نمىشدند. وقتى که از کنار کودکان عبور مىکرد به آنها سلام مىداد. مردى را خدمت آن حضرت آوردند، وى از هيبت آن بزرگوار بر خود مىلرزيد. فرمود: «بر خود آسان بگير، من پادشاهى نيستم، بلکه پسر زنى از قريشم که گوشت خشک مىخورد».
ميان اصحاب، چنان آميخته با آنان مىنشست که گويى يکى از آنهاست، به طورى که شخص ناشناسى که مىآمد نمىدانست پيامبر صلى اللّه عليه و آله کدام فرد است تا اين که مىپرسيد، عاقبت اصحاب از آن حضرت خواستند به گونه اى بنشيند که شخص غريب او را بشناسد. اين بود که آن حضرت سکويى از گل درست کردند تا روى آن بنشيند. عايشه عرض کرد: غذا را در حالى که تکيه دادهايد ميل کنيد که بر شما آسانتر است. مىگويد: سر مبارکش را پايين آورد به حدى که نزديک بود پيشانى اش به زمين بخورد، سپس فرمود:«من غذا را چنان مىخورم که بندگان مىخورند و چنان مىنشينم که بندگان مىنشينند». روى سفره و در ظرف کوچک غذا نمىخورد تا از دنيا رفت. و هيچ کس از اصحاب و ديگران او را صدا نمىزدند مگر آن که مى فرمود: لبيک.
چون با مردم مىنشست، اگر آنها راجع به آخرت صحبت مىکردند با آنها همراهى مىکرد و اگر درباره خوردنى يا نوشيدنى گفتگو مىکردند، هم صحبت مىشد و اگر درباره دنيا سخن مىگفتند از باب مدارا و تواضع با آنها هم سخن مىشد. گاهى در محضر آن حضرت شعر مىخواندند و چيزهايى از کارهاى جاهليت را ذکر مىکردند و مىخنديدند و چون مىخنديدند، پيامبر صلى اللّه عليه و آله لبخند مىزد و غير از کار حرام آنها را از چيزى جلوگيرى نمىکرد. (ترجمه کتاب المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء)
وفات
سرانجام اين فقيه وارسته و اين عالم کامل در 22 ربيع الثاني 1091 قمري در 84 سالگي دار فاني را وداع گفت و در زميني که بعدها به قبرستان فيض معروف شد، مدفون گرديد.
مدفن او در کاشان، در مقبره اي بنام کرامت يا کرامات واقع است که در قرن 13هجري قمري به تقاضاي ابو نصر فتح الله خان شيباني، شاعر بزرگ عصر قاجار توسط فرهاد ميرزاي قاجار احداث شده است. طبق وصيت اين فقيه وارسته روي قبر وي سقف و سايباني ساخته نشده است .
فيض کاشاني در تعميق و تنوير فرهنگ اسلامي ومذهب شيعه جايگاهي بس بلند دارند و علامه اميني در مورد او مي فرمايد:" فيض" علمدار فقاهت و پرچمدار حديث و گلدسته رفيع فلسفه و معدن معارف ديني واسوه اخلاق بود.
منابع :
سايت جامع خبري گردشگري کاشان (کي آشيان)
مرکز جهاني اطلاع رساني آل البيت
پايگاه صدا و سيماي جمهروي اسلامي ايران
پايگاه خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران
ترجمه کتاب المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء
تبيان همدان