يادتان هست يا نه، نميدانم اما خانواده آقاي هاشمي - همان خانواده گرم و صميمي کتاب تعليمات اجتماعي دبستان- نخستين نماد خانواده براي خيلي از ماها بود؛
الگويي که بچگي اجازه نداد بازي نقشهاي آن را به خوبي بياموزيم. شايد هم از اين جهت به آن بيتوجه بوديم که نميدانستيم به زودي بايد بعضي نقشهاي آن مثل خواهر يا برادربودن را بازي کنيم و براي بازي در نقشهاي ديگر بايد بزرگتر شويم. خانواده دکتر ارنست، مهاجران، بچههاي مدرسه والت و... هم نمادهايي از خانواده بودند اما تنهايي پسرک کارتون رامکال يا بيپناهي قهرمان کتاب بابا لنگ دراز، انواع ديگري از زندگي را برايمان تعريف ميکردند؛ خانوادههاي تک سرپرست و کودکان بيسرپرست.
آرامش در چارچوب خانواده
يادتان هست يا نه، نميدانم اما خانواده آقاي هاشمي - همان خانواده گرم و صميمي کتاب تعليمات اجتماعي دبستان- نخستين نماد خانواده براي خيلي از ماها بود؛
الگويي که بچگي اجازه نداد بازي نقشهاي آن را به خوبي بياموزيم. شايد هم از اين جهت به آن بيتوجه بوديم که نميدانستيم به زودي بايد بعضي نقشهاي آن مثل خواهر يا برادربودن را بازي کنيم و براي بازي در نقشهاي ديگر بايد بزرگتر شويم. خانواده دکتر ارنست، مهاجران، بچههاي مدرسه والت و... هم نمادهايي از خانواده بودند اما تنهايي پسرک کارتون رامکال يا بيپناهي قهرمان کتاب بابا لنگ دراز، انواع ديگري از زندگي را برايمان تعريف ميکردند؛ خانوادههاي تک سرپرست و کودکان بيسرپرست.
حالا از آن روزها خيلي فاصله گرفتهايم ولي کم و بيش بايد نقش همان آدمهاي کارتوني را در خانواده واقعيمان بازي کنيم. اينکه هرکدام از ما تا اينجاي قصه چقدر موفق بوديم را نميدانم ولي بهانهها هميشه فرصتي براي نگاهي دوباره است و ما، شنبه 15 ديماه - روز خانواده- را بهانهاي براي نگاهي دوباره به خانواده و راهکارهاي رسيدن به کانوني شاد و منسجم قرار داديم.
خانوادههايي که ميشناسيم
شكل کامل: تصور اغلب ما از خانواده، جمعي چند نفري است که ارکان اصلي آن را زن و شوهر (با نقش پدر و مادري) تشکيل ميدهند و فرزندان، مکمل يا پيونددهنده اين جمع 2نفرهاند. اين مجموعه، نماد کاملي از يک خانواده است. اما همين خانواده كامل و مهم مي تواند به 2گونه بسيار متفاوت وجود داشته باشد:
خانوادهاي كه به ظاهر سالم و پا برجاست اما در واقعيت هريک از اعضاي آن از هم دور افتادهاند و هريک به سويي در حال حرکتاند. به اين ترتيب، زندگي در بستر جدايي عاطفي در جريان است ولي هيچيک از افراد خانواده اين جدايي را جدي نميگيرند يا ترجيح ميدهند در برابر آن سکوت اختيار کنند.
خانواده منسجم: در اين جمع به همان نسبت که هريک از افراد نقش و وظايفي دارند، نيازهايي هم دارند که به بهترين نحو ممکن به آن پاسخ داده مي شود. در اين مجموعه سالم، ارتباطي دوستانه، منطقي، صميمي و قانونمند بين افراد برقرار است. در اين خانواده، وظايف، نيازها، ارتباطها و ... تعريف درست و کاملي دارند.
اما جز شكل سنتي، خانوادههاي ديگري هم وجود دارند كه نبايد ناديده گرفته شوند. خانواده هاي تك سرپرست يا خانوادههايي كه درآنها، جاي والدين را خواهر يا برادر بزرگتر پر كرده اند يا پدر بزرگ و مادر بزرگ با نوه هايشان يك خانواده را تشكيل داده اند.
بسياري از ما در همين خانوادهها زندگي ميکنيم و به تصور اينکه خانواده کاملي نداريم، بسياري از نيازهاي طبيعيمان را ناديده ميگيريم و در خود ميکشيم اما حقيقت آن است که هرچند نبودن يکي از اعضاي خانواده مشکلاتي ايجاد و وظيفه فرد حاضر (زن يا شوهر) يا حتي فرزندان را سنگينتر ميکند ولي اين مسئله نبايد دليلي براي ناديدهگرفتن نيازهاي طبيعيمان باشد. اين ناديدهگرفتنها باعث بروز بيماريهاي روحي – رواني در همه افراد خانواده ميشود.
مثلا براي صرف وعدههاي غذايي سفرهاي نمياندازيم؛ تنها به اين دليل که تعداد ما کم است و نيازي به اين کار نيست. گردش و تفريح نميرويم يا از خانواده دوري ميکنيم به اين دليل که رفت و آمد ما به منزل ديگران تصوراتي را در آنها ايجاد ميکند. اما شده براي يک لحظه به تاثير ويرانگر اين رفتارها فکر کنيم؟ حالا که يکي از ما نيست، آنهايي که هستند حق حيات ندارند؟
کامل اما ناقص
با وجودي که الگوي زندگي همه ما نسبت به گذشته تغيير کرده است و به دليل کار و گرفتاري نميتوانيم هميشه دور يک سفره بنشينيم و برنامههاي دستهجمعي داشته باشيم، اما در بعضي خانوادهها اين فرصتها به عمد ناديده گرفته ميشوند؛ در واقع اعضاي خانواده در کنار هم زندگي ميکنند اما «با هم» نيستند. اين حالت در هر دو نوع خانواده (کامل و تک سرپرست) ديده ميشود.
از ميان شاخصترين نمادهاي جدايي اعضاي خانواده ميتوان به اين موارد اشاره کرد:
- تصميمگيريها تک نفره يا در نهايت 2 نفره است.
افراد خانواده از برنامههاي جمعي کمتر استقبال ميکنند و برنامههاي تک نفره يا دوستانه براي آنها ارجح است.
ارتباط کلامي بين اعضاي خانواده - به ويژه زن و شوهر - حداقل است و بسياري از اين ارتباطهاي کلامي به مشاجره ختم ميشوند.
وابستگي بين اعضاي خانواده از حالت طبيعي هم کمتر است.
زن و شوهر دائما از هم ايراد ميگيرند و بياعتنايي، کجخلقي، قهرهاي طولاني و... ازجمله رفتارهاي طبيعي بين آنهاست.
اعضاي خانواده براي بهبود روابط هيچ تلاشي نميکنند و تلاشهاي انجامشده نيز به شکست ميانجامد.
چيزي به اسم سفره خانوادگي براي صرف هيچيک از وعدههاي غذايي وجود ندارد، حتي اگر همه افراد خانواده در منزل باشند.
خانه را از نو بسازيم
فرقي نميکند متعلق به خانواده تک سرپرست هستيم يا خانواده کامل؛ مهم آن است که بتوانيم با رفتارمان، با جمع بزرگ يا کوچک خانواده «کاشانهاي گرم» بسازيم. براي اين کار به چند کليد نياز داريم:
از وجود هم لذت ببريم: به قول رابي بوچ - يکي از مشاوران طراز اول اروپايي - مهم نيست ما چند نفريم، مهم آن است که وجود و حضور يکديگر را احساس کنيم و از بودن در کنار هم لذت ببريم. به عقيده او همين که والدين منتظر بازگشت فرزندشان هستند يا فرزندان در انتظار بازگشت والد يا والدين، يا زن و شوهر براي بودن در کنار هم لحظه شماري ميکنند، زندگي شکلگرفته و به زيباترين شکل خود در جريان است. خانواده يعني احساس لذت از کنار همبودن و لحظه شماري براي بازگشت ديگري به خانه.
داستانها را بشنويم: خانواده زماني به مکاني امن تبديل ميشود که بدانيم کسي در خانه هست که حرفمان را بشنود و غممان را سبک کند. براي رسيدن به اين آرامش کافي است حرف همديگر را «بشنويم» و راهي براي حل مشکلات بيابيم. تقسيمکردن شاديها هم مهارتي است که بايد به آن توجه کنيم. در يک کلام «غم و شادي» را با هم تقسيم کنيم. با يادگرفتن اين مهارتها، ديگر همخانه ما براي تقسيمکردن غم و شاديهايش به دنبال گوشي شنوا بيرون از منزل نميگردد.
ركن هاي اصلي را فراموش نكنيم: رابطه صميمي، دوستانه، منطقي و عاشقانه زن و شوهر، باعث تحکيم روابط زناشويي آنها ميشود. رابطه درست بين زن و شوهر خود بهخود بسياري نکات را به فرزندان ميآموزد و کانون خانواده را به مکاني امن تبديل ميکند. در خانوادههاي تکسرپرست، اين رابطه به شکلي ديگر ميتواند بين پدر يا مادر و فرزندان برقرار شود. به عبارتي، زماني که ارکان خانواده (زن و شوهر در خانواده کامل و پدر يا مادر در خانوادههاي تکسرپرست) از شرايط روحي- رواني مناسبي برخوردار باشند، ميتوان به سلامت و موفقيت آن خانواده مطمئن بود.
با هم باشيم: تمرين باهمبودن را ميتوانيم از سفره گرم و صميمي شروع کنيم. هدف، در کنارهمبودن به هر شکل ممکن است.
مهارتهاي فوق برنامه را کم کنيم: اينکه فرزند ما به انواع و اقسام مهارتها مسلط باشد، اصلا بد نيست، به شرط آنکه آموختن اين مهارتها او را از خانواده دور نکند. کودکي که نتواند ساعتي با والديناش باشد و با آنها صحبت کند، با آنها غريبه ميشود. ناديدهگرفتن نياز کودک به حضور در منزل و بودن در کنار والدين، او را به انواع اختلالات روحي- رواني دچار ميکند.
مراسم را فراموش نکنيم: يکي از راههاي برقراري ارتباط صميمي با اعضاي خانواده، به ياد داشتن و برگزاري مراسم مختلف است. جشن تولد، سالگرد ازدواج، مراسم آييني و سنتي و... همگي شيوههايي براي ابراز محبت و در نتيجه نزديکي بيشتر ما با هم است. همخانه ما بايد محبتمان را ببيند، حتي اگر خانواده مافقط از 2 نفر تشكيل مي شود.
گاهي ديگران را ناديده بگيريم: خيلي از تصميمگيريها و برنامهريزيهاي خانوادگي ما تحتتاثير حرف و سخن ديگران، هر لحظه تغيير ميکنند و همين مسئله باعث کلافگي و سردرگمي ما ميشود. اين مسئله به ويژه براي خانوادههاي تکسرپرست، گاهي به معضلي جدي تبديل ميشود و آنها را مجبور به فاصلهگرفتن از جامعه و حتي اقوام نزديک ميکند؛ بنابراين اگر به درستي عملي که انجام ميدهيم مطمئن هستيم، به نظرهاي نادرست و مغرضانه ديگران اهميت ندهيم و آنطور که ميدانيم تصميم بگيريم و رفتار کنيم.
اگر ديگران بگذارند
هرچند قصد نداريم در اينجا به مباحث اجتماعي بپردازيم اما ديدگاه اجتماع و رفتارهاي فردي و اجتماعي هريک از ما در مقابل خانوادههاي تکسرپرست، عاملي مزاحم، مخرب و آسيبرسان است؛ به اين معني که همپا با تلاش خانوادههاي تک سرپرست براي حضور در اجتماع و تاييدشدن از سوي جمع، ديدگاه اجتماع هم بايد تغيير کند.
اين نکته به ويژه درباره خانوادههايي که مادر و دختر با هم زندگي ميکنند، به وضوح ديده ميشود. در واقع نبايد هيچ تفاوتي بين نيازها، حقوق، جايگاه اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي خانوادههاي تکسرپرست و کامل قائل بود. به همان نسبت که ترحم و دلسوزي بيجاي ما ميتواند مخرب و آسيبرسان باشد، ديدگاههاي متحجر و نادرست ما نيز ميتواند مخرب و آزاردهنده باشد. کافي است کمي انسانيتر بينديشم.
و در نهايت اينکه آنچه ميتواند خانواده را به کانوني باثبات و محکم تبديل کند و آن را بهسوي تعالي و ترقي سوق دهد، رفتار و عملکرد تکتک اعضاي آن است. به عبارتي، زندگي - چه در خانوادههاي تکسرپرست و چه کامل - ميتواند همواره شاد و آرام باشد؛ اگر هريک از اعضاي آن به سهم خود براي رسيدن به اين جايگاه تلاش کنند.
منبع: newmind.mihanblog.com