بازيگري فعال در عرصه انتقال اخبار و اطلاعات، تعامل و تضارب افكار و انديشهها، آموزش، پركردن اوقات فراغت مخاطبان و ... از وظايف رسانههاي ديداري، شنيداري و نوشتاري هر كشوري است؛ با اين تفاوت كه اين رسانهها بايد وظايف خود را در آيينه باورهاي ديني و ملي بنگرند. از آنجا كه رسانهها سنتهاي ديني و ملي هر قومي را احيا ميكنند و حافظه تاريخي و جمعي مردم را با تكرار سنتهاي اجتماعي حفظ مينمايند، بايد رسانههاي جمعي هر كشوري نگهبان هويت ديني و ملي آن كشور خوانده شوند. از اينرو اگر رسانههاي جمعي، بدون در نظر گرفتن باورهاي ديني و ملي نقش آفريني كنند، ديگر رسانه آن قوم و تمدن خوانده نميشوند.
تبليغ و ترويج هويت ديني و ملي و تلاش براي تثبيت آن، از وظايف انكارناپذير رسانههاي جمعي است.اما وقتي سخن از هجوم فرهنگي بر ارزشها و هنجارهاي ديني و ملي به ميان ميآيد، دفاع از هويت ديني و ملي نيز اهميت مييابد و رسالت رسانهها دو چندان ميشود.
تثبيت هويت شخصي از وظايف و نيز عوامل رويكرد افراد جامعه به سوي رسانههاي جمعي كشور است و افراد منتظرند كه در برخورد با كتاب، روزنامه، سينما، راديو و تلويزيون، شاهد پيامهايي باشند كه آنان را در پايبندي به سنتها و باورهاي ديني و ملي خود مستحكمتر بدارد. همدم شدن با افراد جامعه نيز از وظايف رسانههاي جمعي به شمار ميآيد و اين مهم زماني صورت ميگيرد كه مردم، رسانههاي جمعي را همدمي صادق بدانند كه آئينه باورها و سنتهاي پذيرفته شده آنان شمرده شود.
بيشك حجاب براي مردم اين سرزمين، تنها يك واژه نيست؛ فرهنگي است كه طي قرنها حتي قبل از پذيرفتن مكتب حياتبخش اسلام، با آن زندگي كردهاند و امروزه هويت ديني و ملي و انقلابي آنان با ديگر تمدنها و اقوام به شمار ميرود و رسانههاي جمعي بايد از اين هويت نگهباني كنند و در تثبيت هويت شخصي مردم بكوشند و در مقابل هجوم فرهنگ بيگانه، همدم و همراه مردم باشند.
آيا حجاب هويت ديني، ملي و انقلابي ماست؟ آيا اين هويت امروز مورد هجوم فرهنگي و تمدني قرار گرفته است؟ آيا رسانههاي جمعي، گذشته از تلاش براي تبليغ و ترويج فرهنگ حجاب در جامعه، رسالت خود را در برابر فرهنگ مهاجم به نحو احسن انجام دادهاند؟
حجاب از جنبه هويت، ابعاد گوناگوني دارد كه عبارتند از:
الف) حجاب هويتي ديني
حجاب و پوشش در بينش توحيدي مردم اين سرزمين قبل از آنكه نيازي طبيعي باشد، امري فطري به شمار ميآيد و حتي خداوند نيز داراي حجاب است. در اين جهان بيني، هشدار خداوند به بشر در پيروي نكردن از شيطان، مؤيد اين واقعيت است كه شيطان انسان را به برهنگي و مخالفت با طبيعت و فطرت خود ميخواند:
«يا بني آدم لا يفتننّكم الشيطان كما اخرج ابويكم من الجنة ينزع عنهما لباسهما ليريهما سؤالتهما»
حجاب در جهان بيني ما آيه و فرماني از سوي خداوند سبحان است:
«قل للموءمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لايبدين زينتهن الاما ظهر منها».
حجاب حدودي دارد كه هم فقهاي شيعه آن را مشخص كردهاند و هم مفسران قرآن تبيين نمودهاند و بهترين پوشش و حجاب براي زن مسلمان، همان پوشش حضرت زهرا (س) است. در بينش مردم ما، مخالفت با حجاب، مخالفت با آيه حجاب به شمار ميآيد و مخالفت با يك آيه قرآن، مساوي با مخالفت با كل قرآن است.
امروزه حجاب، مشخصه مسلماني زن ايراني است و به تعبير فرانتس فانون، شايد فردي تا مدتهاي زيادي با زندگي كردن با فرد مسلمان، نفهمد كه مسلمان گوشت خوك نميخورد و يا در روزهاي ماه مبارك رمضان، روابط جنسي ندارد، اما به مرور زمان ميتواند به مسلمان بودن او پي ببرد؛ ولي با ديدن چادر در همان لحظه نخست، ميتوان به مسلمان بودن جامعه پي برد و به تعبير او «از روي طرز لباس پوشيدن جامعه كه به وسيله عكسها و يا فيلمهاي مستند ارائه ميشود، ميتوان در بدو امر نوع جامعهاي را شناخت.»
ب) حجاب هويتي ملي
در ميان اقوام و تمدنهاي عهد كهن، پوشش زن ايراني در مقايسه با پوشش تمدنهاي ديگر، كاملتر بوده است. از اينرو، در هيچ كتيبه و نقش برجستهاي نميتوان زن ايراني را حتي با سر برهنه مشاهده كرد. روت ترنر در كتاب تاريخ لباس، به پردهنشين بودن زن ايراني در عهد باستان چنين اشاره ميكند:
از زنان (ايرانيان باستان) شما اندكي تنديس به جاي مانده است؛ زيرا زنان در زندگي اجتماعي شركت چنداني نداشتند.
ماريا برسيوس نيز به پوشش كامل زن ايراني در نقشهاي برجسته دوران هخامنشي چنين اشاره ميكند:
يك سوزن دوزي كشف شده در پهنه هخامنشي كه چهار زن را در دو طرف عودسوزي نشان ميدهد، بسيار چشمگير است. اين ديوار آويز كه در گوري مدفون در زير يخ در پازيريك پيدا شده، متعلق به دوره هخامنشي شناخته شده و تاريخ آن قرن چهارم قبل از ميلاد است (رودنكو 1970: 296 و 1977 P.Iو منير 1960) همين، در هر يك از چهار گوشه تصوير شده است. زنان لباس بلند و تزيين شده به تن دارند. هر چهار زن توري به سر دارند كه از پشت سر آويزان است. دو زني كه نزديكتر به عودسوز ايستادهاند، تاج بر سر دارند.
در كتاب تاريخ پوشاك ايرانيان از ابتداي اسلام تا حمله مغول به استفاده زن ايراني از پوششي در دوره اشكانيان و ساسانيان اشاره شده است:
لباس زنان در دوران ساساني را عموماً پيراهني يكدست و بلند و پرچين تشكيل ميداد كه گاهي آن را با نواري در زير سينه يا كمي پايينتر جمع ميكردند و ميبستند. گاهي نيز قسمت انتهاي دامن را به وسيله پارچهاي اضافي و پرچين پرچينتر ميدوختند. هر دو اين پيراهنها آستينهاي بلند تا مچ دستها و يقهاي گرد و ساده داشتند... همچنين زنان ساساني از نوعي چادر استفاده ميكردند كه در دوران قبل از آن نيز استفاده ميشد.
متون كهن و اشعار راويان ايرانيان باستان هم از پردهنشيني و پوشش كامل زن ايراني حكايت دارند تا آنجا كه فردوستي در خصوص زنان دربار پادشاهي ميگويد:
همه دخت شاهان پوشيده روي
كسي كو نيامد ز پرده به كوي
پسر هست و پوشيده رويان بسي
چنين خسته و بسته هر كسي
با روي آوري ايرانيان به اسلام، پوشش زن ايراني كاملتر شد و چادر نيز بر پوششهاي ديگر افزوده گشت. اين روند تا بدانجا پيش رفت تا در دوره حكمرانان آل بويه، پوشيه هم افزوده شد:
لباس زنان ديلمي تفاوتي با لباس زنان ايراني همان دوره در نواحي خراسان و سيستان، با عراق و بغداد نداشت. چادر زنان ديلمي سياه بود و با پارچه نازك ابريشمي (قعب) روي چهره خود را ميپوشاندند.
برادران شرلي در سفرنامه خود، حجاب زن ايراني را در عصر صفويه چنين به تصوير ميكشند:
چادر و روبند بر سر دارند، به طوري كه آفتاب هيچوقت بر صورت آنها نميتابد. زنها هم مانند مردها شلوار و جورابهاي مخملي گلي ميپوشند.
يوشيدا مساهارو، سفير ژاپن در دربار ناصرالدين شاه، در مورد حجاب زن در دوره قاجار مينويسد:
زنها چادر بر سر ميكردند كه از سر تا به پايشان را ميپوشاند و فقط چشمها از پشت روبند توري كه زير چادر به صورت انداخته بودند، پنجرهاي به بيرون داشت. در خيابان كه به زنهاي ايراني ميرسيديم، آنها چشم از ما برميگردانند و رويشان را سخت ميگرفتند. در چند ماهي كه ما اينجا بوديم، هرگز زني رويش را به ما ننمود و نتوانستيم صورت زنان را بيحجاب و چادر ببينيم. در اين وضع، زشت و زيبا، جوان يا پيربودن زنها را از روي رنگ و حالت دستهايشان كه شاداب يا چروكيده است، قياس و ارزيابي ميكرديم.
به اعتراف تمام جهانگرداني كه در ادوار گوناگون به ايران سفر كردهاند، تا قبل از مسئله كشف حجاب رضاخاني، حتي بيحجابي در بين زنان اقليتهاي ديني ايران اعم از مسيحي، يهودي و زرتشتي هم مشاهده نشده و فرهنگ حجاب و عفاف، بر جامعه ايران حاكم بوده است.
ج) حجاب هويتي انقلابي
نقش محوري زنان محجبه در شكلگيري انقلاب اسلامي بر كسي پوشيده نيست تا بدان جا كه امام خميني خطاب به زنان باحجاب فرمودند:
آن كه در اين نهضت خدمت كرد، شماها بوديد. شما بوديد كه با همين وضعي كه الان اينجا حضور داريد، با همين وضع در خيابانها ريختيد و به نهضت ما كمك كرديد. آنهايي كه تربيت شده بودند، آنها بودند [بي حجابها و بدحجابها [كه اگر هم دخالت، باز يك قشريشان بود كه نزديك بودند به آن طوري كه شماها هستيد، آنهايي كه تربيتشان آن طور بود [بيحجابها] آنها كاري به اين مسائل نداشتند.
ايشان در مصاحبه با اوريانا فلانچي، روزنامهنگار فرانسوي، به صراحت به جايگاه زن باحجاب در شكلگيري بزرگترين انقلاب قرن اشاره كردند. اوريانا فلانچي گفت:
خواهش ميكنم امام! بايد هنوز از شما سوءالات زيادي بكنم. مثلاً از اين چادر كه بر من پوشاندهاند تا به خدمت شما برسم و شما به زور به زنان ميپوشانيد. به من بگوييد چرا زنان را مجبور ميكنيد كه خود را مخفي كنند؟ در زير پوششي كه پوشيدن آن مشكل و بيهوده است كه با آنان نميشود حركت كرد؛ در حالي كه همان زنان نشان دادند كه مثل مردانند؛ مثل مردان مبارزه كردند؛ زندان كشيدند؛ شكنجه ديدند و مثل مردان انقلاب كردند؟
امام راحل در جواب فرمودند:
زناني كه انقلاب كردهاند، زناني هستند كه پوشش اسلامي داشتهاند و يا دارند، نه زنان شيكپوش بزك كرده مثل شما اين ور و آنور ميروند بدون پوشش و يك دوجين مرد را دنبال خود ميكشند؛ عروسكاني كه بزك ميكنند و به خيابانها ميآيند و سر و سينه و موي و فرم بدن خود را نشان ميدهند، بر ضد شاه قيام نكردند؛ هيچ كار مفيدي انجام ندادند؛ نميدانند خود را چگونه مفيد قرار دهند! نه به صورت اجتماعي، نه به صورت سياسي و نه حتي به صورت حرفهاي و تخصصي و اين بدين دليل است كه خود را به نمايش ميگذراند براي مردان و حواسپرتي ميآورند و آزارشان ميدهد. همچنين باعث حواسپرتي ساير زنان و آزار و حسرت آنان ميشود.
صحنههاي نهضت اسلامي از پانزدهم خرداد 42 تا امروز، در عرصهها و حوزههاي گوناگون، بر اين واقعيت تاريخي گواهي ميدهد كه حجاب كامل، خصوصاً حجاب برتر (چادر) شناسنامه زن انقلابي ايران بوده است و امروز در جهان، انقلاب با چادر و چادر با انقلاب شناخته ميشود.
رسانه غربي، هويت بخشي غربي
تصويب طرح ممنوعيت حجاب در فرانسه و به تبع آن تصميم برخي از كشورهاي ديگر اروپايي و حتي آسيايي چون تركيه در دايرهاي كوچكتر، نشان از عمق وحشت جهان غرب از روند رو به رشد حجاب پس از پيروزي انقلاب اسلامي دارد. حضور سبز اين فرهنگ اسلامي از آنجا براي غرب ناقوس مرگ فرهنگ آن را به صدا در آورد كه بيحجابي هم براي غرب چون حجاب براي مسلمانان مؤلفه محوري تمدن و فرهنگ آن به شمار ميرود. فرهنگ و تمدن غرب بر پايه فلسفه لذت بنيان نهاده شد و بخش عظيم اقتصاد خود را مديون همين مؤلفه است. از اينرو، رسانههاي جمعي تمدن غرب كه مولود همين بسترند و جذابيت و بهرهوري و موجوديت خود را با اين موءلفه گره زده ميبينند، براي القاي فرهنگ خود و مبارزه با فرهنگ متعالي حجاب تلاش دوچنداني نمودند.
اين كه «صنعت سكس اولين بار توسط بانك جهاني، صندوق بينالمللي پول و آژانس توسعه بينالمللي امريكا برنامهريزي و حمايت شد»، اين واقعيت را ميرساند كه حتي سياست غرب هم چون اقتصاد و فرهنگ آن به برهنگي و پردهدريهايي وابسته است كه بيش از همه، موجوديت رسانههاي جمعي فرهنگ مهاجم غرب بدان نياز دارد تا جايي كه اريك فروم ميگويد:
سرمايهداري امروز احتياج به كساني دارد كه بتوانند بهطور گروهي و يا مسالمتآميز، همكاري كنند كه بتوانند بيشتر و بيشتر مصرف كنند. كساني كه سليقههاي متحدالشكل آنان به كساني تحت تأثير قرار گيرد و پيشبيني شود و نيز احتياج به كساني دارد كه احساس آزادي و استقلال بكنند و گمان نبرند كه از قدرت يا اصل و يا وجداني فرمان ميبرند و با اين همه مايل باشند كه به آنان فرمان داده شود. آنچه را از آنها انتظار ميرود، انجام دهند و چون مهرهاي بدون ايجاد تصادم و مزاحمت، به ماشين اجتماع بخورند. مرداني كه بدون اشكال، راهنمايي شوند و بدون رهبري رهبر، بدون هدف به جلو رانده شوند و تنها هدفشان بهبود وضع خود، جنبش، كار و پيشرفت باشد. نتيجه چيست؟ انسان امروز با خودش، با همنوعانش و با طبيعت بيگانه شده است، او به كالا مبدل گشته است نيروي زندگي خود را به نوعي سرمايهگذاري ميداند كه بايد تحت شرايط بازار حداكثر سود را برايش تحصيل كند. روابط انسانها اساساً همانند روابط آدمكهاي مصنوعي از خود بيگانه است.
وظيفه اين خودبيگانگي و رهبري راداري در غرب، بر عهده رسانههاي جمعي است و در اين زمينه، مبلغ و مروج برهنگي هستند. بيان برخورد فرهنگ غرب با زن و تصوير زن در رسانههاي نوشتاري، ديداري و شنيداري بر كسي پوشيده نيست؛ زيرا آنان برهنگي را مؤلفهاي محوري در پيشبرد فرهنگ شيطاني خود ميدانند و فرهنگ، اقتصاد و حتي سياست خود را با آن گره ميزنند، از اينرو نه تنها با بهرهگيري از همه تاكتيكها و تكنيكها و استخدام فنآوري و هنر، در تبليغ و ترويج آن ميكوشند، بلكه در راهبرد خود، شكستن هر گونه مقاوت در برابر اين موءلفه را در برنامه دارند.
بيشك به همان اندازه كه فرهنگ بيحجابي براي غرب اهميت دارد، به همان اندازه نيز فرهنگ حجاب با اجتماع، سياست، فرهنگ و اقتصاد ما گره خورده و شكستن سد حجاب، مساوي با فروپاشي هويت ديني، ملي و انقلابي ماست. حال، آيا رسانههاي جمعي ما نيز به اندازه رسانههاي جمعي غرب، در برابر اين مهم از خود واكنش نشان ميدهند و از تمامي سرمايههاي معنوي و مادي خود در پيشبرد اهداف از پيش تعيين شده، همت ميگمارند يا خير؟
سكوت و سكون رسانهاي
اگر بپذيريم كه جهان در آستانه سال 2020 ميلادي، دو كدخدا پيدا خواهد كرد و اين دهكده جهاني يا بايد فرهنگ و تمدن اسلامي با محوريت ايران باشد و يا بايد فرهنگ غرب با محوريت امريكا را برتابد و ليليپوت جهان از ميان دوگاليور ايران و امريكا، يكي را انتخاب كند، بايد پذيرفت، آنچه در اطراف ما ميگذرد، اعم از نقشه راه خاورميانه تا لشكركشي به عراق و افغانستان و محدويتهاي بينالمللي براي جلوگيري از تبديل ايران به قدرت هستهاي، تنها و تنها براي مهار انقلاب اسلامي، تنها رقيب ليبرال ـ دمكراسي، در چند دهه ديگر است. از اينرو، به همان اندازه كه بايد از فرهنگ شهادتطلبي پاسداري كرد، بايد از حجاب نيز به دفاع برخاست؛ زيرا اين دو به منزله دوبال و دو شاخصه مكتب اسلام ناب محمدي(س) به شمار ميآيند و امروز حجاب، به منزله پرچم تمدن اسلامي است.
بنابراين، رسالت رسانههاي جمعي به ويژه رسانه ملي صدا و سيما، چيزي جز تبليغ و ترويج اين فرهنگ و مبارزه بيامان با ترفندهاي فرهنگ مهاجم نيست. بلكه موظف است از وظايفي كه قانون اساسي و نيز سند چشمانداز بيست ساله رهبر معظم انقلاب، براي حركت دستگاههاي نظام ترسيم ساخته تخطي نكند؛ وظايف و چشماندازي كه در آن بر حركت حول محور بينش توحيدي و شريعتمداري يعني همان هويت ديني، تأكيد شده است.
امروزه در حساسترين مقطع تاريخي، اسلام و ايران، در هجمه بيامان رسانههاي غربي قرار گرفتهاند كه با تبليغ فرهنگ لذت و ايجاد فضايي انتزاعي و تخيلي و ايجاد نيازهاي كاذب در نهاد انسان امروزي، مبلغ فرهنگ برهنگي و شيطاني خود هستند؛ در حاليكه رسانههاي نوشتاري به لحاظ حاكميت بينش تجاري و كاركرد حزبي و گروهي و رسانههاي ديداري چون سينما، به دليل رويكرد گيشهپسند، دفاع از اين پرچم انقلاب اسلامي ايران را ناديده گرفته و بعضاً به بوته فراموشي سپردهاند.
در اين مقطع، بيشترين اميد به صدا و سيماي جمهوري اسلامي است كه بيشترين تأثير را دارد كه متأسفانه به دليل برخورد سطحي و الينه شدن بعضي تهيه كنندگان و كارگردانان و به كارنگرفتن كارشناسان زبده و دينشناس و باسواد، هنوز زن با حجاب را خرافي، هرهري مذهب، بيسواد و ... ارائه ميكنند. در حاليكه هيچ كس منكر اين واقعيت نيست كه رسانه ملي، براي الگوسازي و حتي نهادينهكردن پوششي مناسب در قالب شخصيتهاي داستاني و هنرپيشگان توان كافي را دارد، اما هنوز حتي در زمينه پوشش ملي كه رهبر معظم انقلاب بر آن تأكيد داشتهاند، گام لازم را بر نداشته است.
به نظر ميرسد ارادهاي براي درك اهميت حجاب به منزله شناسنامه زن ايراني و نماد هويت ديني، ملي و انقلابي، به چشم نميخورد و غمض عينهاي درون گروهي و خودشيفتگيها و خود تشويقيهاي رسانهها، اين مسئله را در حساسترين مقطع تاريخي اسلام و ايران با مخاطره جدي روبهرو ساخته است.
اگر اين مسئله را بپذيريم كه واژه حجاب، عصاره و تعريف انقلاب اسلامي ايران است كه اسلاميت، ايرانيت، انقلابي بودن را تصوير ميكند و غرب با تمام توان رسانهاي خود درصدد شكستن اين نماد است، بايد قبول كنيم كه نه اسلام، نه ايران و نه انقلاب با هيچ كس عقد اخوت نبسته و بيش از اين نبايد اجازه داد مباني اسلام، مصالح كشور و آرمانهاي انقلاب، فداي ندانمكارهاي بعضي از متوليان فرهنگي و سياسي شود. امروز بايد به دنبال مجاريهاي ديگري براي دفاع از حجاب و ترويج و تبليغ آن در عصر ارتباطات گشت، زيرا اهميت محدوده، جايگاه و نقش محوري حجاب در عرصه سياست، اقتصاد و فرهنگ، ديگر بر كسي پوشيده نيست.
وقت آن رسيده كه عالمانه و آگاهانه و بدون هيچ خوف و وحشتي، از موضعگيريهاي بينالمللي و عناصر وابسته به آنان در داخل، به وظيفه اسلامي، ملي و انقلابي خود عمل كنيم و در گام نخست، به سراغ رسانههاي جمعي برويم و با بازخواني عملكرد آنان و ارزيابي بودجههاي در نظر گرفته شده از سوي نظام مقدس اسلامي با بازده عيني و ملموس، به پاكسازي موانع و در برخي از موارد، به افشاي نقش برخي افراد در بهوجود آمدن وضعيت كنوني بپردازيم.
كتابنامه
1. صحيفه نور، مجموعه رهنمودهاي امام خميني(قده)، مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، وزارت ارشاد اسلامي، بهمن61.
1. الجزاير و مسئله حجاب، فرانتس فانون، ترجمه دكتر خدابنده (كتاب شناسنامه ندارد).
3. تاريخ پوشاك ايرانيان از ابتداي اسلام تا حمله مغول، دكتر محمدرضا چيت ساز، چاپ اول، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت)، مركز تحقيقات مطالعات و سنجش برنامهاي سازمان صدا و سيما، تهران، زمستان تهران 1379.
4. تاريخ لباس 5000 سال پوشاك زنان و مردان جهان، روت ترنر ويل كاكس، ترجمه شيرين بزرگمهر، چاپ دوم، توس، تهران 1380.
5. ترجمه تفسير الميزان علامه طباطبايي سيدمحمدباقر موسوي همداني، چاپ پانزدهم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
7. جنگ عليه زنان، مارلين فرنج، ترجمه توراندخت تمدن (مالكي)، چاپ اول، انتشارات علمي 1373.
7. زنان هخامنشي، ماريا برسيوس، ترجمه هايده مشايخ، چاپ اول، انتشارات هرمس، تهران 1381.
8. زن ايراني به روايت سفرنامه نويسان فرنگي، ميترا مهرآبادي، چاپ اول، انتشارات آفرينش، نشر روزگار، بهار79.
9. طليعه انقلاب اسلامي و مصاحبههاي امام خميني در نجف پاريس و قم، ستاد انقلاب فرهنگي مركز نشر دانشگاهي، تهران 1367.
10. علل الشرايع، شيخ صدوق، منشورات المكتبة الحيدريه، مطبعها في النجف، 1385 قمري ـ 1966 ميلادي.
10. عروه الوثقي، سيدمحمدكاظم يزدي، ص 712، منشورات مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، لبنان.
10. لغتنامه، علياكبر دهخدا، چاپ دوم، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه، 1377.
11. مصباح المنير، احمدبن محمدبن علي المقري الفيومي، صححه محمد محيالدين عبدالحميد مصر (1347 قمري 1929 ميلادي).
12. هنر عشق ورزيدن، اريك فروم، ترجمه پوري سلطاني، با گفتاري از مجيد رهنما، چاپ نوزدهم، انتشارات مرواريد، تهران 1378.