جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
آداب ازدواج(3)
-(0 Body) 
آداب ازدواج(3)
Visitor 534
Category: دنياي فن آوري
باب سوم : در آداب معاشرت و آنچه در دوام ازدواج دخالت دارد و زن و مردبايد مراعات كنند
اما شوهر :
بايد در دوازده مورد اعتدال و ادب را رعايت كند:
1 - وليمه
2 - معاشرت
3 - شوخى
4 - سياست
5 - غيرت
6 - هزينه
7 - تعليم
8 - تقسيم
9 - ادب كردن زن نافرمان
10 - آميزش
11 - زايمان
12 - جدايى به وسيله طلاق .

اول ، وليمه :

وليمه مستحب است : (( رسول خدا (ص ) بر چهره عبدالرحمن بن عوف اثر زردى مشاهده فرمود: پرسيد: اين زردى چيست ؟ عرض كرد: با زنى ازدواج كردم در برابر وزن هسته خرمايى از طلا؛ رسول خدا (ص ) فرمود: خداوند مبارك كند، وليمه بده ، هر چند به گوشت گوسفندى باشد.)) (77) رسول خدا (ص ) در ازدواج با صفيه ، با شربت و خرما وليمه داد.)) (78)
پيامبر (ص ) فرمود: (( غذا دادن در روز اول عروسى حق و روز دوم سنت است اما روز سوم سمعه (79) مى باشد و هر كه منظورش سمعه باشد، خداوند او را به هدفش ‍ كه همان سمعه است برساند.)) (80) اين حديث را به صورت مرفوع كسى جز زياد بن عبداللّه نقل نكرده و آن حديث غريبى است .))
مى گويم :
در كتاب كافى از قول يكى از راويان شيعه نقل شده كه مى گويد:
(( حضرت ابوالحسن ، موسى بن جعفر (ع ) براى يكى از فرزندانش وليمه داد؛ سه روز به تمام مردم مدينه در مساجد و ميان كوچه ها با كاسه هاى بزرگ فالوده داد بعضى از مردم مدينه راجع به اين كار عيبجويى كردند، به اطلاع آن حضرت رسيد، فرمود: (( خداوند به هيچ پيامبرى از پيامبران خود چيزى نداده مگر اين كه به حضرت محمّد (ص ) نظير آن را داده ، علاوه بر آن ، آنچه به آنها نداده بود نيز به وى مرحمت كرد، به سليمان (ع ) فرمود: (( هذا عطاؤ نا فامنن او امسك بغير حساب )) .)) (81) و به حضرت محمّد (ص ) فرمود: (( ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهيكم فانتهوا)) )) (82) و (83)
از ابوعبداللّه - امام صادق (ع ) - نقل شده است ، فرمود: (( دعوت به مهمانى جز در چهار مورد، پسنديده نيست : عروسى ، مولود تازه ، از سفر برگشتن و ختنه كردن كودك .))
و از آن حضرت است كه فرمود: (( رسول خدا (ص ) فرموده است : وليمه در چهار چيز است : عروسى ، كسى مولودى را عقيقه كند و طعام دهد، ختنه كردن پسر بچه و هنگامى كه كسى از سفر برمى گردد، دوستانش را دعوت كند.)) (84) در روايت ديگرى آمده است : (( و يا در ساختن خانه و نظاير آن .)) (85)
از ابوابراهيم - حضرت موسى بن جعفر (ع ) - نقل شده است كه فرمود: (( رسول خدا (ص ) از خوردن وليمه اى كه منحصر به ثروتمندان باشد و مستمندان دعوت نشوند، منع كرده است .)) (86)
از معاوية بن عمار روايت شده است : (( مردى خدمت امام صادق (ع ) عرض كرد، من از غذاى عروسى بويى استشمام مى كنم كه غذاهاى ديگر آن بوى را ندارند؟ امام (ع ) در پاسخ فرمود: (( هيچ عروسى نيست كه بچه شتر و يا گاو و گوسفندى را سر ببرند، مگر اين كه خداوند فرشته اى را با قيراطى از مشك بهشتى مى فرستد تا آن را به غذاى ايشان مخلوط كند، پس آن بو از آن مشك به مشام مى رسد.)) (87)
غزالى گويد :
(( مستحب است تبريك بگويند؛ هركه بر تازه داماد وارد شود بگويد:
خداوند براى تو و بر تو مبارك كند و شما دو نفر را به خير و نيكى برساند. و مستحب است كه ازدواج آشكارا صورت گيرد، پيامبر (ص ) فرمود: (( فرق بين نكاح حلال و حرام به اين است كه در حلال دف و آواز در كار است .)) (88)
دوم ، خوشرفتارى با زنان و از باب ترحم به ايشان - به دليل نارسا بودن عقل آنها - اذيت و آزار ايشان را تحمل كردن ؛ خداى تعالى فرموده است : (( (( و عاشروهن بالمعروف )) )) (89). درباره بزرگداشت حقوق زنان مى فرمايد: (( و اخذن منكم ميثاقا غليظا )) (90). و نيز فرموده است : (( والصاحب بالجنب )) (91)، بعضى گفته اند؛ مقصود زن انسان است . و آخرين چيزى كه رسول خدا (ص ) درباره آن سفارش كرده ، سه چيز است كه درباره آنها سخن مى گفت تا زبان مباركش ‍ بند آمد و كلامش شنيده نشد، مى فرمود:
(( نماز، نماز! و مبادا درباره بردگانتان تكليف طاقت فرسا بكنيد، خدا را، خدا را درباره زنان ، كه ايشان در دست شما اسيرند و آنها را با پيمان الهى گرفته ايد و با كلمه الهى آميزش با ايشان را بر خود حلال كرده ايد.))
(92) پيامبر (ص ) فرمود: (( هركس با بداخلاقى زنش بسازد خدا به اندازه اجر و ثواب ايوب كه در گرفتارى صبر كرد و به او مرحمت كند و هر زنى كه بد اخلاقى شوهرش ‍ را تحمل كند خداوند به او ثوابى مانند ثواب آسيه همسر فرعون بدهد.)) (93)
بدان كه خوشرفتارى با زن تنها آن نيست كه به او آزار نرسانند، بلكه اذيت و آزار او را تحمل كنند. و موقعى سبك عقلى و خشم او شكيبا باشند.
انس مى گويد: (( رسول خدا (ص ) از همه كس به زنان و كودكان مهربان تر بود.)) (94)
سوم ، علاوه بر تحمل آزار زن ، با او بيشتر خوشرفتارى و مهربانى كند كه اين قبيل رفتار باعث دلشادى زنان مى شود؛ رسول خدا (ص ) با زنان خود در رفتار و اخلاق در خور فهم و عقل آنان ، با آنها برخورد مى كرد.
پيامبر (ص ) فرمود: (( از همه مؤ منان آن كس ايمانش كامل تر است كه با خانواده اش ‍ خوشخوتر و مهربان تر باشد.)) (95)
پيامبر (ص ) فرمود: (( بهترين شما كسى است كه به زنانش بيشتر نيكى كند و من از همه شما با زنانم خوشرفتارترم .)) (96)
عمر با وجود خشونتش مى گويد: سزاوار است كه مرد در خانواده مانند كودكى باشد، اما وقتى كه از شخصيت او جستجو كنند مردانگى بيابند. لقمان مى گفت : شايسته است كه خردمند در ميان خانواده اش چون كودكى باشد، اما وقتى كه بين مردم مى آيد، مردم و مردانه باشد. در خبر آمده است : (( همانا خداى تعالى جعظرى جواظ را دشمن مى دارد.)) (97) بعضى گفته اند مقصود كسى است كه بر خانواده سختگير و در ذات خود متكبر است ، و يكى از كسانى است كه در آيه مباركه آمده است : (( عتل بعد ذالك زنيم )) (98) بعضى گفته اند: عتل يعنى كسى كه نسبت به خانواده اش تند زبان و سخت دل باشد
پيامبر (ص ) به جابر فرمود: (( چرا با دوشيزه اى ازدواج نكردى تا تو با او و او با تو ملاعبه كند.)) (99)
زن باديه نشينى همسرش را كه از دنيا رفته بود، توصيف مى كرد و مى گفت : به خدا سوگند وقتى كه خانه مى آمد خندان و در خارج منزل كم حرف و خاموش بود، هر چه مى يافت مى خورد و اگر چيزى نداشت از كسى درخواست نمى كرد.
چهارم اين كه شوخى و خوشخويى و موافقت با خواسته هاى زنش را تا آن جا گسترش ندهد كه باعث فساد اخلاق همسرش شود و به طور كلى شكوه و ابهتش را در نزد او از دست بدهد؛ بلكه در اين باره اعتدال را رعايت كند و آنجا كه خلاف شرعى ببيند نبايد هيبت و شدت خود را از دست بدهد و نبايد راه كمك به كارهاى ناپسند را به روى او بگشايد، بلكه هرگاه خلاف شرع و خلاف مروتى را از او ديد اعتراض كند و خشمگين شود. پيامبر (ص ) فرمود: مرده باد كسى كه بنده زنش ‍ باشد.)) (100) پيامبر (ص ) بدان سبب اين جمله را فرموده است كه مرد هرگاه در مورد خواسته هاى زن از او اطاعت كند در حقيقت او را پرستيده و خود به هلاكت افتاده است . خداى متعال را صاحب اختيار زن قرار داده در صورتى كه چنين مردى خودش را به دست خويش در اختياز زن گذاشته و درست قضيه را به عكس كرده و از شيطان پيروى كرده است ، زيرا خداوند به نقل از شيطان گفته : (( و لامرنهم فليغيرن خلق اللّه )) (101)؛ چه آن كه حق مرد آن است كه متبوع باشد، نه تابع . خداى تعالى مردان را بالا دست زنان قرار داده و شوهر را آقا و سرور ناميده مى فرمايد: (( و اءلفيا سيدها لدى الباب )) (102) حال اگر سيد و سرور مسخر شود، نعمت الهى را تبديل به كفران و ناسپاسى كرده است . هواى نفس زن همانند هواى نفس تو است ، اگر اندكى لجام نفس خويش را رها كنى بى اختيار، چون مركب سركشى ، تو را تا مسافت دورى ببرد و اگر لجام را مقدارى سست كنى چندين ذراع تو را بكشد، اما اگر لجام را آنجا كه بايد بكشى سخت در دست گيرى ، در اختيار تو خواهد بود.
آسمانها و زمين به عدالت پا بر جايند و هرچه از حد خود بگذرد به ضد خود مبدل شود؛ بنابراين سزاوار است كه آدمى در مخالفت و موافقت با همسرش راه اعتدال در پيش گيرد و در تمام اين موارد از حق پيروى كند تا از شر زنان در امان ماند، زيرا مكر ايشان بزرگ و شر ايشان فراگير است و خلق و خوى آنان معتدل نمى شود مگر با نوعى لطف و محبت آميخته با سياست .
از آن حضرت نقل است كه مى گويد: (( رسول خدا (ص ) فرمود: اهل نجات از مردان كم و از زنان كمترند. عرض كردند: چرا يا رسول اللّه ؟ فرمود: زيرا زنان به هنگام خشم چون كافران و به هنگام خشنودى همانند مؤ منانند.)) (103)
در حديث صحيح از امام صادق (ع ) نقل شده است كه فرمود: (( در نزد رسول خدا (ص ) سخن از زنان به ميان آمد، فرمود: در كارهاى خوب از ايشان فرمان نبريد تا شما را به بدى فرمان ندهند؛ از زنان به خدا پناه ببريد و از خوبان ايشان نيز بر حذر باشيد.)) (104)؛ و به همين مضمون از اميرالمؤ منين (ع ) نيز نقل شده است .(105)
در كافى با سندى كه دارد، مى گويد: (( رسول خدا (ص ) فرمود: اطاعت زن باعث پشيمانى است .)) (106)
از امام صادق (ع ) است كه فرمود: (( زنهار از مشورت با زنان ، زيرا در زنان ضعف ، عجز و سستى وجود دارد.)) (107)
غزالى گويد :
(( در وصيت لقمان به پسرش آمده است : پسر عزيزم ! از زن بد بپرهيز زيرا زن بد، قبل از پيرى تو را پير مى كند، و از زنان بد بترس زيرا آنها تو را به نيكى دعوت نمى كنند و از زنان خوب نيز برحذر باش .))
پيامبر (ص ) فرمود: از سه معصيت بزرگ به خدا پناه ببريد - از جمله فرمود - زن بد، زيرا كه پيش از پيرى آدمى را پير مى كند، و در عبارت ديگر آمده است : (( اگر بر او وارد شوى دشنامت دهد و اگر از نزد او غايب شوى به تو خيانت كند.)) (108)
پيامبر (ص ) به يكى از زنانش فرمود: (( شما همسران يوسف هستيد)) (109)؛ يعنى اگر ابوبكر مانع از جلو افتادن شما در نماز شود بعضى از شما از حق به سمت هواى نفس متمايل خواهيد شد.
مى گويم :
اين حديث در اين باره وارد شده كه زنان پيامبر (ص ) در نماز در جلو ابوبكر مى ايستادند، نه آن كه ايشان را از نماز منع كند، همان طورى كه در كتاب (( ذكر الموت )) - ان شاء اللّه - بيان اين حديث خواهد آمد. غزالى به خاطر تصديق كسانى كه به پيامبر خدا (ص ) دروغ گفته و به او افترا زده اند اين حديث را از معناى اصلى اش منحرف كرده است .
غزالى گويد :
(( خداى متعال موقعى كه آنها راز پيامبر (ص ) را فاش كردند فرمود: (( ان تتوبا الى اللّه فقد صغت قلوبكما )) (110)، يعنى دلهاى شما متمايل شده است .
رسول خدا (ص ) فرمود: (( قومى كه زمامدارشان زنى باشد رستگار نمى شوند.)) (111)؛ بنابراين در وجود ايشان شر و ضعف است . علاج شر، سياست و خشونت و علاج ضعف ، مزاح و محبت است . پس پزشك حاذق كسى است كه به مقدار درد و متناسب با آن از عهده معالجه بر آيد. مرد با تجربه بايد نخست به اخلاق زن پى ببرد، سپس به اقتضاى حال وى آن گونه كه مصلحت است با او رفتار كند.
پنجم در غيرت نسبت به همسرش ميانه رو باشد؛ به اين ترتيب كه نه از مقدمات كارهايى كه عواقب بيمناكى دارند غافل بماند و نه زياد بد گمان و سخت گير و كنجكاو باشد (( كه رسول خدا (ص ) از تجسس اسرار زنان نهى فرموده )) ؛ به عبارت ديگر (( از سختگيرى با زنان منع كرده است .)) (112)
رسول خدا (ص ) وقتى كه از مسافرت باز مى گشت ، پيش از ورود به مدينه ، فرمود:
(( شب هنگام بر زنان وارد نشويد. دو مرد بر خلاف دستور پيامبر به منزلشان رفتند و هر كدام چيزى ديدند كه از آن كراهت داشتند.)) (113)
مى گويم :
در كافى از امام صادق (ع ) نقل شده است كه فرمود: (( كراهت دارد كه مرد وقتى كه از سفر بر مى گردد شب هنگام ، تا صبح نشده بر خانواده اش وارد شود.)) (114)
غزالى گويد :
(( در خبر مشهورى آمده است : زن همچون استخوان دنده است . اگر بخواهى آن را راست كنى مى شكند، پس در همان حالت كجى از آن استفاده كن .(115) اين مطلب راجع به تهذيب اخلاق زن مى باشد.))
مى گويم :
اين حديث در كافى نيز به سندهاى متعدد نقل شده است .
(116) غزالى گويد :
پيامبر (ص ) فرموده است : (( نوعى از غيرت وجود دارد كه باعث خشم خدا و رسول خدا مى شود و آن غيرت مرد نسبت به خانواده اش در جايى است كه هيچ زمينه شكى وجود ندارد.)) (117) زيرا اين نوع غيرت برخاسته از بدگمانى است كه ما را از آن نهى كرده اند، خداى تعالى فرموده است : (( ان بعض الظن اثم )) (118)
على (ع ) مى فرمايد: (( نسبت به خانواده ات زياد غيور مباش كه با بدگمانى ات او را متهم خواهى كرد.)) اما غيرت در جاى خود لازم و ضرورى است و از آن ستايش ‍ كرده اند. پيامبر (ص ) فرموده است : (( همانا خداوند غيور است و مؤ من نيز غيرتمند است و غيرت خدا آن است كه مبادا مرد مؤ من مرتكب محرمات الهى گردد.)) (119)
مى گويم :
در كافى از امام صادق (ع ) نقل شده است كه فرمود: (( خداوند تبارك و تعالى غيور است و غيرت را دوست مى دارد و به دليل غيور بودن خداست كه كارهاى زشت را چه آشكار و چه پنهان ، حرام كرده است .)) (120)
از آن حضرت است كه فرمود: (( هرگاه مردى بى غيرت باشد دلش واژگون گردد.)) (121)
امام صادق (ع ) مى گويد: (( اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: اى مردم عراق ! به من خبر دادند كه زنان شما در بين راه مزاحم مردان مى شوند، آيا خجالت نمى كشيد؟)) (122)
در حديث ديگرى از اميرالمؤ منين (ع ) آمده است كه فرمود: (( آيا شرم نمى كنيد و بر سر غيرت نمى آييد در حالى كه زنان شما به بازار مى آيند و مزاحم افراد بى دين مى شوند؟)) (123)
از آن حضرت و از پدر بزرگوارش نقل كرده اند: (( اميرالمؤ منين - صلوات اللّه و سلامه عليه - در نامه اى كه به امام حسن (ع ) نوشته ، مى فرمايد: بپرهيز از اظهار غيرت نابجا به اين ترتيب كه زن بيگناهى را مورد سرزنش قرار دهى ، در نتيجه او گناه را بزرگ شمرد و به سرزنش كردن تو بى اعتنا شود؛ اين عمل زنان درستكار را به نادرستى مى كشاند؛ پس كار آنان را استوار كن و اگر عيبى در آنها ديدى ، عيب كوچك يا بزرگ بشدت با آن برخورد كن .)) (124)
غزالى گويد :
(( راه پيشگيرى از بدگمانى آن است كه مردان نزد زن نيايند و زن نيز به بازار نرود.))
رسول خدا (ص ) به دخترش فاطمه (ع ) فرمود: (( براى زن چه چيز بهتر است ؟ عرض كرد: اين كه نه او مردى را ببيند و نه مردى او را ببيند. پيامبر (ص ) فاطمه را در آغوش گرفت و فرمود: فرزندانى هستند برخى از نسل برخى ، و سخن او را تحسين كرد.)) (125)
اصحاب رسول خدا (ص ) تمام سوراخها و روزنه هاى منزل را مى بستند تا مبادا زنان ، مردان را ببينند.
رسول خدا 0ص ) به زنان اجازه داد تا در مساجد حاضر شوند و فرمود: (( كنيزان خدا را از حضور در مساجد خدا مانع نشويد.)) (126)
در صورتى كه امروز حق آن است كه از رفتن زنان بجز پيرزنان به مساجد جلوگيرى كنند و در دوران صحابه نيز، منع زنان از مساجد كار خوبى شمرده مى شد، مى گفتند: اگر رسول خدا مى دانست كه به وسيله زنان پس از آن حضرت چه اتفاقاتى مى افتد هر آينه آنان را از رفتن به بيرون منزل مانع مى شد.))
مى گويم :
در كافى از امام صادق (ع ) نقل شده است : (( از آن حضرت درباره بيرون رفتن زنان از خانه ها در عيد فطر و عيد قربان پرسيدند، فرمود: نبايد بيرون روند مگر پيرزنان با كفش .)) (127)
در روايت ديگرى آمده است : (( درباره بيرون رفتن زنان در عيد فطر و قربان و روز جمعه پرسيدند، فرمود: نبايد بيرون روند مگر زنان سالخورده .)) (128)
غزالى گويد :
ششم ، ميانه روى در خرج ؛ بنابراين سزاوار نيست كه بر زنان در خرج دادن سخت بگيرد و نه هم زياده روى كند، بلكه ميانه رو باشد. خداى تعالى فرموده است : (( كلوا واشربوا و لاتسرفوا )) (129) و نيز مى فرمايد: (( و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط. )) (130)
پيامبر مى فرمايد: (( بهترين شما كسى است كه با خانواده اش بهترين رفتار را داشته باشد.)) (131)
پيامبر (ص ) فرمود: (( از چهار دينار كه اولى به خانواده ات انفاق كنى ، دومى در راه خدا بدهى ، سومى در راه آزاد كردن بنده صرف كنى و چهارمى به مستمندان صدقه دهى ، اجر و پاداش آن دينارى از همه بيشتر است كه به خانواده ات انفاق كرده اى .)) (132)
نقل كرده اند كه حضرت على (ع ) چهار زن داشت ؛ براى هر كدام از آنها در هر چهار روز يك درهم گوشت مى خريد.
لازم است كه به زنش دستور دهد تا باقيمانده غذا و هرچه را كه در صورت ماندن فاسد مى شود به مستمندان صدقه دهد. اين كمترين مرتبه كار خير است ، و بر زن لازم است كه هر چند شوهر به صراحت اجازه نداده باشد، به مقتضاى حال ، آن كار را بكند.
سزاوار نيست كه مرد در خوردن غذاى خوب خود را بر ديگر اعضاى خانواده مقدم بدارد و از آن خوراكى به ايشان ندهد، چرا كه اين عمل باعث كينه مى شود و از زندگى و معاشرت خوب بدور است . پس اگر نمى خواهد به آنان چيزى بدهد بايد به نحوى مخفيانه بخورد كه خانواده اش نفهمند و نبايد نزد ايشان از طعامى كه نمى خواهد به آنها بخوراند، تعريف كند و هنگام غذا خوردن تمام اعضاى خانواده را بر سر سفره بنشاند كه مى گويند خداوند و فرشتگان بر اهل آن خانه اى درود مى فرستند كه با هم غذا مى خورند. و مهمترين امر واجب بر مرد كه بايد در مخارج خانواده رعايت كند، آن است كه خوراك از مال حلال تهيه كند و به خاطر آن دست به درآمدهاى حرام دراز نكند زيرا اين عمل جنايت است نسبت به آنها نه مراعات حال ايشان . ما اخبارى را كه در اين باره وارد شده است در ذكر آفات نكاح ، نقل كرديم .
هفتم ، بايد شوهر مسائل و احكام حيض را به مقدارى كه زن تكليف واجبش را بداند به او بياموزد و احكام نماز و آنچه پس از انقضاى زمان حيض ، بايد قضا كند (مثل روزه ) و آنچه را قضا ندارد (مانند نماز) به او تعليم دهد، زيرا شوهر ماءمور است تا خود و خانواده اش را از آتش دوزخ باز دارد: (( قوا انفسكم و اهليكم نارا. )) (133) بنابراين لازم است كه مرد به همسرش عقايد اهل حق را تلقين كند و هر بدعتى را كه به گوش او خورده از دل او خارج سازد و او را - در صورت سهل انگارى در امور دينى - از عذاب خدا بترساند و احكام لازم و ضرورى حيض ‍ و نفاس را به وى بياموزد چرا كه تعليم مسائل استحاضه به طول مى انجامد. اما آنچه درباره حيض لازم است به زن بياموزند بيان نمازهايى است كه بايد به جا آورد، زيرا به مجرد اين كه خون قطع شد اگر به مقدار طهارت و يك ركعت نماز وقت باقى است بايد آن نماز را به جا آورد همچنين اگر به مقدار طهارت و خواندن نماز از اول وقت بگذرد و حايض شود، قضاى آن نماز بر او واجب است . اين مقدار كمترين حدى است كه بايد زنان رعايت كنند. پس اگر مرد به همسرش تعليم داد، زن حق ندارد كه براى پرسش از علما از خانه بيرون رود؛ همچنين اگر مرد مسائل را نداند و از طرف زن مسائل را از صاحب فتوا بپرسد و جواب را به زنش برساند باز هم حق بيرون شدن از خانه را ندارد. ولى اگر هيچ كدام از اينها نباشد، زن حق دارد كه براى پرسيدن مساءله اش از خانه بيرون رود، بلكه واجب است برود و مرد اگر مانع شود گنهكار است و هر وقت واجبات را آموخت حق ندارد بدون رضاى شوهر به مجلس ‍ ذكر و يا براى آموختن مسائل بيشتر بيرون رود و هر گاه زن در حكمى از احكام حيض و استحاضه كوتاهى كند و مرد نيز به او تعليم ندهد بلكه به همراه زن از خانه بيرون رود با وى در گناه شريك است .
هشتم ، هرگاه مردى چندين زن داشته باشد، بايد عدالت را در ميان آنها رعايت كند و مبادا به يكى بيشتر از ديگران علاقه نشان دهد؛ پس اگر به سفرى رفت و خواست يكى از آنها را به همراه خود ببرد بايد ميان آنها قرعه بزند چرا كه رسول خدا (ص ) چنين مى كرد.(134) و اگر شبى را كه متعلق به زنى است در حق وى ستم روا داشته و حقش را ضايع كرده است بايد قضاى آن را به جا آورد زيرا قضاى عمل بر او واجب است و در اين مورد لازم است كه مرد احكام تقسيم كردن شبها را در بين همسرانش ‍ بداند و بيان آن به درازا مى كشد.
پيامبر (ص ) فرمود: (( هر كس دو زن داشته باشد و به يكى بيشتر علاقه مند باشد - و به عبارت ديگر: بين آنها به عدالت رفتار نكند - روز قيامت در حالى بيايد كه يك طرف بدنش كج باشد.)) (135) البته اين عدالت مربوط مى شود به دادن چيزى و بيتوته در شب اما عدالت در دوست داشتن و آميزش خارج از حد اختيار است . خداى متعال مى فرمايد: (( و لن تستطيعوا اءن تعدلوا بين النساء و لو حرصتم )) (136): در علاقه نفسانى و گرايش قلبى هرگز نمى توانيد به عدالت رفتار كنيد و اين تفاوت ، باعث تفاوت در آميزش مى شود.
رسول خدا (ص ) همواره ميان زنان خود در بخشش و بيتوته در شبها با عدالت رفتار مى كرد و مى گفت : (( خدايا اين تلاش و كوشش من است در مورد آنچه در اختيار من است اما درباره آنچه در اختيار تو است و من اختيارى ندارم ، مرا توانى نيست .)) (137) يعنى محبت از اختيار من خارج است .
هرگاه يكى از زنان يك شب خودش را به هوويش ببخشد و شوهر هم راضى باشد حق بيتوته براى هوو ثابت مى شود.
نهم ، در نافرمانى زنان ، هرگاه بين زنان و شوهر اختلافى پيش آيد و سازش نكنند؛ اگر ناسازگارى از هر دو طرف و يا تنها از طرف مرد باشد و زن نتواند همسرش را به سازش بكشاند و مرد نيز قادر نباشد كه اصلاح كند ناگزير بايد دو نفر از طرف مرد و زن انتخاب شوند تا بين آنها داورى كنند و سازش دهند كه اگر آنها قصد اصلاح داشته باشند خداوند آنان را موفق خواهد كرد. اما اگر نافرمانى تنها از طرف زن باشد، پس مردان بر زنان مسلطند و آن مرد مى تواند همسرش را ادب و به زور وادار به اطاعت كند، با وجود اين بايد به تدريج او را ادب كند به اين ترتيب كه نخست موعظه كند و بترساند و تهديد كند و اگر موفق نشد موقع خوابيدن در بستر بى اعتنايى كند و صورتش را برگرداند و يا جدا بخوابد و در حالى كه خود در خانه است ، از يك شب تا سه شب او را در خوابيدن تنها بگذارد، و اگر اين هم مفيد واقع نشد كتك نه چندان سختى بزند به طورى كه او را برنجاند اما استخوانى نشكند و جايى از بدنش خونى نشود و حق ندارد به صورتش لطمه اى بزند كه از آن نهى شده است .
از رسول خدا (ص ) پرسيدند: (( حق زن بر همسرش چيست ؟ فرمود: وقت غذا، خوراك او را بدهد و به هنگام احتياج به لباس ، براى او لباس فراهم كند و با او تندى نكند و كتك نزند، مگر - در صورت ضرورت - تنبيه كم آزارى كند و جز در خانه از او جدا نشود.)) (138) مرد، حق دارد كه بر زنش خشم بگيرد و به خاطر كوتاهى در امرى از امور دينى تا ده روز و تا يك ماه از او دورى كند.))
مى گويم :
در كتاب كافى از امام صادق (ع ) رسيده است كه فرمود: (( زنى خدمت پيامبر (ص ) آمد و از آن حضرت درباره حق شوهر بر زن پرسيد، پيامبر (ص ) جواب داد. سپس ‍ سؤ ال كرد: پس حق زن بر شوهر چيست ؟ فرمود: لباس براى پوشيدنش فراهم كند و وقت گرسنگى غذا دهد و اگر خطايى كرد ببخشد. آنگاه پرسيد: آيا حق ديگرى جز اينها بر شوهرش دارد؟ فرمود: نه ، آن زن با شنيدن اين كلمه گفت : نه به خدا سوگند من هرگز همسر انتخاب نمى كنم ! اين جمله را گفت و به راه افتاد. پيامبر (ص ) فرمود: برگرد! آن زن برگشت ، فرمود: خداى متعال مى فرمايد: (( و ان يستعففن خير لهن )) (139).
از آن حضرت درباره حق زن بر شوهرش نقل شده است كه فرمود: (( مرد خوراك و لباس زنش را فراهم كند و با او تندى نكند كه اگر اين كارها را بكند به خدا قسم كه حق زن را ادا كرده است .)) (140)
دوازدهم: درباره طلاق
بايد توجه داشت كه طلاق مباح است ، ليكن در نزد خدا ناپسندترين مباحات است . البته وقتى مباح مى شود كه بيهوده باعث اذيت كسى نشود بنابراين اگر زن را طلاق داد در حقيقت او را آزرده است و آزردن ديگرى مجاز نيست . مگر به دليل جنايتى از جانب آن شخص و يا به مقتضاى ضرورتى از طرف آزار دهنده . خداى متعال فرموده است : (( فان اطعنكم فلا تبغوا عليهن سبيلا )) (141)، يعنى در صدد بهانه جويى براى جدايى بر نياييد.
مى گويم :
در كافى از امام صادق (ع ) نقل شده است كه فرمود: (( چيزى نيست كه خداوند حلال كرده باشد و به قدر طلاق در نزد او مبغوض باشد و خداوند دشمن مى دارد كسانى را كه زود طلاق مى دهند و زود ازدواج مى كنند.)) (142)
و نيز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: (( خداوند خانه اى را كه در آن وليمه عروسى داده شود، دوست مى دارد و خانه اى را كه در آن طلاق دهند، دشمن مى دارد و چيزى در نزد خدا مبغوض تر از طلاق نيست .)) (143)
غزالى گويد :
(( اگر زن را پدرش مجبور كند، بايد مرد او را طلاق دهد، زيرا حق پدر مقدم است . ليكن پدر در صورتى مى تواند او را مجبور به طلاق كند كه هدف ناروايى نداشته باشد، اما اگر زن شوهرش را بيازارد و به فاميل همسرش ناسزا گويد جنايتكار است همچنين وقتى كه بد خو يا از نظر دينى فاسد باشد.))
مى گويم :
از حضرت امام صادق (ع ) نقل كرده است : (( آن حضرت زنى داشت كه مورد علاقه اش بود. روزى فرا رسيد كه او را طلاق داد و از اين بابت غمگين شد. يكى از مواليانش عرض كرد: فدايت شوم چرا آن زن را طلاق داديد؟ فرمود: من نام على (ع ) را بردم و او از آن حضرت عيبجويى كرد و بد گفت : از اين رو نخواستم كه پاره اى از آتش جهنم بر بدنم بچسبد!)) (144)
از خطاب بن سلمه نقله كرده اند كه گفت : (( خدمت حضرت موسى بن جعفر (ع ) رسيدم در حالى كه قصد داشتم از بد اخلاقى زنم به آن بزرگوار شكايت كنم . قبل از اين كه من چيزى بگويم ، فرمود: پدرم يك بار زن بد اخلاقى را براى من تزويج كرده بود، من خدمت آن حضرت از بدخويى وى شكايت كردم ، به من فرمود: چه چيز تو را مانع از جدايى او شده است ؟ خداوند اين را به اختيار تو گذاشته است . پس من با خود گفتم : غم و اندوهم بر طرف شد.)) (145)
غزالى گويد :
(( اگر اذيت از طرف شوهر باشد، زن حق دارد كه مبلغى از مال خودش را بپردازد و براى مرد مكروه است كه بيش از آنچه داده است از زن بگيرد، زيرا اين عمل ظلم و تجاوز به حق زن و نوعى تجارت بر ناموس است . خداى متعال فرموده است : (( فلا جناح عليهما فيما افتدت به )) (146). بنابراين پس گرفتن مبلغى كه زن دريافت كرده و حتى كمتر از آن شايسته است . اگر زن از همسرش بدون هيچ آزار و اذيتى درخواست طلاق كند، گنهكار است . رسول خدا (ص ) فرموده است : (( هر زنى كه از همسرش بدون چيزى كه باعث ناراحتى او شده باشد درخواست طلاق كند، بوى بهشت را استشمام نمى كند.)) (147)؛ و در روايت ديگر: (( بهشت بر او حرام است .)) (148)
پيامبر (ص ) فرمود: (( زنانى كه مالى را به شوهر خود مى بخشند تا طلاق بگيرند، منافقند.)) (149)
وانگهى شوهر بايد چهار چيز را در طلاق دادن رعايت كند:
(( اول ، آن كه زن را در زمان پاكى از عادت ماهيانه طلاق دهد كه در آن زمان پاكى همبستر شده باشد، زيرا طلاق در زمان حيض و پاكى كه مجامعت صورت گرفته باشد بدعت و حرام است ، هرچند اين طلاق انجام مى گيرد به خاطر اين كه عده چنين طلاقى طولانى است .))
مى گويم :
بلكه قول درست آن است كه طلاق در چنين مواردى واقع نمى شود، چنان كه علماى شيعه اتفاق نظر دارند، و روايات صريح از اهل بيت (ع ) در اين باره رسيده است ، مگر طلاق زن غير مدخوله و باردار و زنى كه به حد حيض نرسيده و زنى كه يائسه شده و از حد حيض گذشته و زنى كه شوهرش ناپيداست و كسى از او خبر ندارد، طلاق اين قبيل زنان به هر حال جايز است .
غزالى گويد :
(( دوم ، آن كه به يك طلاق اكتفا كند و بين سه طلاق در يك مجلس جمع نكند.))
مى گويم :
از نظر ما (فقهاى شيعه ) اين شرط بى معنى است ، زيرا اگر هزار طلاق هم در يك مجلس بدهد، جز يكى واقع نمى شود، به طورى كه از اهل بيت (ع ) وارد شده است ؛ بنابراين بهتر بود كه به جاى اين شرط، وقوع طلاق در حضور دو شاهد عادل را مى آورد، همان طورى كه خداى تعالى فرموده است : (( و اشهدوا ذوى عدل منكم (150) و در اين باره ، بر خلاف قول عامه ، نصوص و روايات زيادى از اهل بيت عصمت صلوات اللّه عليهم ، رسيده است .
غزالى گويد :
(( سوم آن كه در اقدام به طلاق ، سخت نگيرد و سرزنش نكند بلكه مقدارى نرمش ‍ به خرج دهد و مدارا كند و دل زنش را با دادن هديه اى بر خلاف ميل قلبى و ناخواسته ، به دست آورد به خاطر اين كه با رنج طلاق دل او را رنجانده است خداى تعالى مى فرمايد: (( و متعوهن )) (151) و اين دادن هديه ، در صورتى كه مهريه در اصل ازدواج نداده باشد، واجب باشد.
از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: سه كس اند كه دعاى آنها به خودشان بر مى گردد: يكى از آنها مردى است كه بر زنش نفرين مى كند در حالى كه نسبت به زنش ستم روا مى دارد، گفته مى شود: مگر ما امر آن زن را در اختيار تو قرار نداديم ؟)) (152)
غزالى گويد :
(( مقصود از اين مطالب بيان آن است كه طلاق امر مباحى است و خداوند متعال هم در جدايى و هم در ازدواج و عده بى نيازى داده و فرموده است :
(( و انكحوا الايامى منكم و الصالحين من عبادكم و امائكم ان ينكحوا فقرآء يغنهم اللّه من فضله . )) (153)
و فرموده است : (( و ان يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته )) (154)
چهارم ، راز زنش را نه در طلاق فاش كند و نه در ازدواج ، زيرا درباره فاش كردن راز زنان در خبر صحيح وعده عذاب بزرگ داده شده است .(155)
از يكى از صالحان نقل شده است كه مى خواست زنش را طلاق دهد، پرسيدند چه چيز دل تو را نسبت به او بد كرد؟ گفت : آدم عاقل ، پرده از راز همسر خودش بر نمى دارد؛ و پس از آن كه او را طلاق داد، پرسيدند: چرا او را طلاق دادى ؟ در جواب گفت : مرا چه كار به زن ديگرى ؟!
اين بود مطالب مربوط به شوهر.
قسم دوم از اين باب درباره حقوق شوهر بر زن و بيان كافى راجع به آن
براستى نكاح نوعى بردگى است و زن برده مرد است و بايد از شوهر، هر چه بخواهد در تمام امورى كه مربوط به زن است ، امورى كه مستلزم معصيت نباشد، بدون قيد و شرط اطاعت كند. در بزرگداشت حق شوهر نسبت به زن ، اخبار زيادى رسيده است . رسول خدا (ص ) مى فرمايد: (( هر زنى كه از دنيا برود و همسرش از او خشنود باشد، وارد بهشت مى شود.)) (156) در اين روايت امام (ع ) اطاعت شوهر را در رديف واجبات اساسى اسلام آورده است .
مى گويم :
اخبارى كه غزالى در اين باب نقل كرده ، بيشترشان از طريق اهل بيت (ع ) - با تفاوت در عبارت - نقل شده است و ما از كتابهاى شيعه - رحمهم اللّه - بعلاوه رواياتى كه قريب به آنهاست ، از قول ائمه (ع ) نقل مى كنيم چون اعتماد به اينها بيشتر است .
مى گويم :
در كافى از قول حضرت صادق (ع ) نقل شده است كه فرمود: (( مردى از انصار در زمان رسول خدا (ص ) براى كار لازمى از خانه بيرون رفت و با زنش شرط كرد كه تا برگردد حق ندارد از خانه بيرون رود، مى گويد: پدر زن مريض شد، زن كسى را نزد رسول خدا (ص ) فرستاد و گفت : همسرم از خانه بيرون رفته و از من پيمان گرفته است كه تا بر مى گردد از خانه بيرون نروم و اكنون پدرم مريض شده ، اجازه مى فرماييد از او عيادت كنم ؟ رسول خدا (ص ) فرمود: خير، در خانه ات بنشين و از دستور شوهرت اطاعت كن . مى گويد: بيمارى پدرش شدت يافت ؛ دوباره آن زن كسى را نزد پيامبر (ص ) فرستاد و پرسيد كه اجازه مى فرماييد، عيادت كنم ؟ فرمود: در خانه ات بنشين و به دستورى شوهرت عمل كن . مى گويد: تا اين كه پدرش مرد، كسى را نزد پيامبر (ص ) فرستاد كه پدرم مرده است ، حال اجازه مى دهى كه بر او نماز بخوانم ؟ فرمود: خير، در خانه ات بنشين و از شوهرت اطاعت كن . مى گويد: آن مرد را دفن كردند، رسول خدا (ص ) به آن زن پيغام داد كه خداوند به خاطر اطاعت كردن از شوهرت تو و پدرت را آمرزيد.)) (157)
و از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: (( رسول خدا (ص ) براى زنان سخنرانى كرد و فرمود: اى توده زنان ، صدقه دهيد هر چند از زر و زيورتان است ، اگر چه يك خرما و يا نصف خرما باشد، زيرا بيشتر شما هيزم جهنميد، به خاطر آن كه زياد نفرين مى كنيد و نسبت به همنشينتان ناسپاسيد. زنى از قبيله بنى سليم كه زن عاقلى بود عرض كرد: يا رسول اللّه ! مگر ما آن مادرانى نيستيم كه حامله مى شويم و پس از وضع حمل شير مى دهيم ؟ مگر اين دختران ارزشمند و خواهران مهربان از ما نيستند؟ رسول خدا (ص ) فرمود: چرا شما زنان ، مادرانى هستيد كه به فرزندان حامله مى شويد و آنها را شير مى دهيد و دلسوزى مى كنيد، اگر نبود رفتارى كه زنان با شوهرانشان دارند، هر آينه هيچ زن نمازگزارى وارد آتش دوزخ نمى شد.)) (158)
غزالى درباره جمله (( (( و تكفرن العشير)) )) در حديث امام (ع ) مى گويد: يعنى با همسرى كه معاشرت دارد، ناسپاسى مى كند.
مى گويم :
از ابوجعفر (امام باقر (ع )) است كه فرمود: (( روز عيد قربان رسول خدا (ص ) سوار بر شتر برهنه اى بيرون شهر مدينه رفت و بر گروهى از زنان گذر كرد و ايستاد؛ سپس ‍ فرمود: اى گروه زنان ، صدقه بدهيد و از شوهرانتان اطاعت كنيد، زيرا اكثر شما در آتش دوزخيد. وقتى كه زنان اين سخن را از پيامبر (ص ) شنيدند، گريه كردند، سپس ‍ زنى از زنان روبه پيامبر (ص ) كرد و گفت : يا رسول اللّه در آتش دوزخ با مردمان كافر خواهيم بود؟ به خدا سوگند كه ما كافر نيستيم تا از اهل آتش باشيم ، رسول خدا (ص ) در پاسخ آن زن فرمود: شما به حق شوهرانتان ناسپاسيد.)) (159)
در روايت صحيح از قول آن حضرت رسيده است كه فرمود: (( زنى خدمت پيامبر (ص ) رسيد، عرض كرد: يا رسول اللّه ! حق شوهر بر زن چيست ؟ فرمود: آن است كه از او اطاعت كند و نافرمانى نكند، و از خانه او چيزى بدون اجازه ، صدقه ندهد و روزه مستحبى نگيرد مگر به اذن او، و به هنگام نياز او را از وجود خويش متمتع كند، هر چند در پشت پالان شترى باشد و از خانه اش بدون اجازه او بيرون نرود، زيرا اگر بدون اذن او بيرون رود، فرشتگان آسمان و زمين و فرشتگان غضب و رحمت او را لعنت مى كنند تا وقتى كه به خانه اش برگردد. عرض كرد: يا رسول اللّه ! چه كسى بيش ‍ از همه ، بر زن حق دارد؟ فرمود: شوهرش ...))
از آن حضرت است كه فرمود: هر زنى كه شب را به صبح رساند در حالى كه شوهرش بحق از او خشمگين باشد، نمازى از او پذيرفته نمى شود تا وقتى كه شوهرش راضى شود و هر زنى كه خودش را براى غير شوهرش خوشبو كند، نمازى از او قبول نمى شود تا وقتى كه غسل كند همان گونه كه غسل جنابت مى كند.)) (160)
در كتاب كافى از امام صادق (ع ) نقل شده است كه فرمود: (( گروهى خدمت رسول خدا (ص ) رسيدند و عرض كردند: يا رسول اللّه ما مردمانى را ديديم كه يكديگر را سجده مى كردند؛ رسول خدا (ص ) فرمود: اگر من بنا بود دستور دهم كه كسى كس ‍ ديگرى را سجده كند، هر آينه دستور مى دادم كه زن ، شوهرش را سجده كند.(161)
از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: (( زنى خدمت حضرت رسول (ص ) رسيد و عرض كرد: شوهر چه حقى بر زنش دارد؟ فرمود: نياز او را برآورده كند هرچند كه پشت پالان شتر باشد و چيزى به كسى ندهد مگر به اذن او، و اگر بدون اجازه شوهر چيزى بدهد، گناهش به گردن او و اجر و پاداشش مال شوهر است . و ديگر اين كه شبى را به صبح نرساند در حالى كه شوهرش از او خشمگين باشد...))
در روايتى آمده است : (( بايد زن براى شوهرش خود را بهترين عطرها معطر كند و بهترين لباسهايش را بپوشد و بهترين آرايشها را بكند و صبح و شام خودش را بر شوهرش ، عرضه كند و حقوق شوهر بر زن بيشتر از اينهاست .)) (162)
از آن حضرت است : (( زن بدون اجازه شوهرش ، حق آزاد كردن برده ، صدقه دادن بخشيدن چيزى به كسى و نذر كردن از مال خودش ندارد مگر در مورد زكات و يا احسان به پدر و مادر و يا براى صله رحم (كه نيازى به اذن شوهر ندارد).(163)
غزالى گويد :
(( بنابراين حقوق مرد بر زنش بسيار است . و مهمترين آنها دو چيز است : يكى آن كه خودش را حفظ كند و از نامحرم بپوشد و ديگر آن كه بيش از حد نياز درخواست نكند و از مصرف مالى كه شوهر از راه حرام به دست آورد بپرهيزد. زنان قديم همين روش را داشتند؛ وقتى كه مرد از منزلش بيرون مى رفت ، زن و دخترش به او مى گفتند: مبادا كسب حرام كنى كه ما بر گرسنگى و سختى صبر مى كنيم اما بر آتش ‍ دوزخ نمى توانيم صبر كنيم .
مردى از پيشينيان عازم سفر شد، همسايه ها راضى به مسافرت او نبودند به همسرش گفتند: با اين كه او براى تو خرجى نگذاشته است ، چرا تو راضى شدى كه او به سفر برود؟ زن گفت : از زمانى كه من او را شناختم او روزى خوار بوده است ، نه روزى دهنده ولى من پروردگار روزى دهنده اى دارم ؛ اكنون روزى خوار مى رود اما روزى دهنده مى ماند.
رابعه دختر اسماعيل به احمد بن ابى الحوارى پيشنهاد ازدواج داد اما احمد به خاطر عبادتى كه داشت راضى نشد و به او گفت : به خدا قسم كه من به دليل گرفتارى به حال خودم ميلى به زنان ندارم . رابعه در جواب گفت : به خدا سوگند كه من به خودم مشغولترم تا شما و تمايلى هم به ازدواج ندارم ، اما از همسر قبلى ام به من مال زيادى به ارث رسيده است مى خواستم آنها را بين برادران تو تقسيم كنم و به وسيله تو افراد شايسته را شناسايى كنم و آن راهى به سوى خدا باشد. احمد گفت : مگر استادم اجازه دهد. به ابوسليمان دارانى مراجعه كرد كه او را از ازدواج منع مى كرد و مى گفت : هركس از ياران ما ازدواج كرد اوضاعش دگرگون شد. دارانى وقتى كه سخنان رابعه را از احمد شنيد، گفت : با او ازدواج كن ، كه او ولى خداى سبحان است و اين سخن او، كلام صديقين است . احمد مى گويد: من با رابعه ازدواج كردم و در ميان خانه ما يك پايه گچى بود، اين پايه از آب دست كسانى كه پس از خوردن غذا دستشان را روى آن مى شستند و با عجله مى خواستند بيرون روند، و نيز از آب دست كسانى كه دستشان را با اشنان مى شستند، از بين رفت . احمد گفت : بعد از او من با سه زن ازدواج كردم و او بهترين غذاها را به ما مى خورانيد و مرا معطر مى كرد و مى گفت : برو با نشاط و قوت به همسرانت برس و اين رابعه در ميان مردم شام ، نظير رابعه عدويه در بين مردم بصره بود.
از جمله واجباتى كه بر عهده زن است ، آن است كه در مال شوهر ولخرجى نكند بلكه از آن نگهدارى كند؛ رسول خدا (ص ) فرمود: (( براى زن حلال نيست كه از خانه شوهر بدون اجازه او اطعام كند مگر خرمايى را كه مى ترسد، فاسد شود. بنابراين اگر با رضايت شوهر اطعام كند، اجر و پاداشى همانند او دارد و اگر بدون اجازه او اطعام كند، اجر و پاداشش مال شوهر و گناهش به گردن او خواهد بود.)) (164)
از جمله حقوق زن بر پدر و مادر آن است كه به او حسن معاشرت و آداب زندگى با شوهر را بياموزند همان گونه كه در روايت آمده است اسماء بن خارجه فزارى مواقع ازدواج دخترش به او گفت : تو از لانه اى كه در آن زندگى مى كردى بيرون شدى و به جانب بسترى مى روى كه آشنا نبودى و به سوى همدمى مى روى كه با او انس ‍ نداشتى . تو در برابر او زمين باش و او براى تو آسمان ؛ تو براى او گهواره و او براى تو تكيه گاه باشد؛ تو براى او كنيز باش تا او هم غلام تو باشد؛ زياد خودت را به او نچسبان تا بر تو خشم نگيرد و آن قدر فاصله نگير تا فراموشت كند. اما اگر او به تو نزديك شد تو هم نزديك شو و اگر فاصله گرفت تو نيز از او فاصله بگير؛ قواى بوياى ، شنوايى و بينايى اش را پاس دار كه جز بوى خوش از تو استشمام نكند و جز خوبى از تو خشنود و جز به زيبايى زيبايى تو را نبيند.
مردى به همسرش مى گفت :
نسبت به من عفو و چشم پوشى داشته باش تا مورد محبت و علاقه دائمى من باشى و هنگامى كه خشمگينم در موقع قهر و سلطه من حرف نزن ، و يك باره چنان كه دف را به صدا مى آورى مرا به صدا درنياور، زيرا كه تو بى خبرى از حال كسى كه دور افتاده است ! همانا من ديده ام كه محبت و دوستى وقتى كه با اذيت و آزار در قلب جمع شوند، محبت درنگ نكرده ، از ميان مى رود و چنان از بين مى رود كه دوباره نمى توانى آن را بازگردانى ، چنان كه شكاف موجود در سنگ سخت ممكن نيست دوباره به هم بيايد و درست شود.(165)
سخن كامل و جامع درباره وظيفه و ادب زن بدون طول و تفصيل آن است كه در ميان خانه بنشيند و سرگرم كار (كنار دوك و چرخ ريسندگى خود) باشد، زياد بالا نرود و با همسايه ها كم حرف بزند و جز در موارد ضرورى به خانه آنها نرود و در حضور و غياب شوهر، او را پاس بدارد و در تمام كارهايش در پى خوشحالى و مسرت همسرش باشد، در مورد عفت خود و مال شوهر به او خيانت نكند و از خانه بيرون نرود، و اگر رفت به صورت پوشيده در هياءتى كه جلب توجه نكند، در پى جاهاى خلوت بوده باشد نه خيابانها و بازارها مبادا بيگانه اى صداى او را بشنود و يا شخصا او را بشناسد، در موارد نياز مبادا به دوست شوهرش ، خود را معرفى كند، بلكه به هر كسى كه گمان مى كند او را مى شناسد، خود را ناشناخته بگيرد؛ همتش ‍ اصلاح امور خويش و تدبير منزل باشد؛ به روزه و نمازش توجه كند؛ وقتى كه دوست همسرش در منزل را زد و اجازه ورود خواست ، در صورتى كه شوهرش در خانه نيست حق ندارد چيزى از او بپرسد و به خاطر حميت نسبت به خود و شوهرش نبايد با او گفتگو كند و به آنچه خداوند روزى كرده ، نسبت به همسرش ‍ قانع باشد و حق شوهرش را بر حق خود و ساير خويشاوندان مقدم بدارد، هميشه تميز و پاكيزه و در هر حال آماده بهره بردارى باشد كه اگر شوهرش خواست ، برخوردار شود؛ به فرزندانش دلسوز باشد و به لباس آنها توجه كند، زبانش را از دشنام به فرزندان و برگرداندن حرف شوهر نگه دارد، پيامبر (ص ) فرموده است : (( من با زن گندمگون كه علاقمند به فرزندان باشد مانند اين دو (در حالى كه انگشتانش را به هم متصل كرده بود) هستيم ، يعنى زنى كه از شوهر بيوه شده و به خاطر دخترانش بيوه مانده تا آنها همسر گزيده و جدا شده و يا مرده اند.)) (166)
از جمله آداب زن آن است كه هر چه مى تواند در منزل خدمت كند و به زيبايى و جمال خودش به شوهر فخر فروشى نكند و شوهرش را به خاطر زشتى سرزنش ‍ ننمايد.
آورده اند كه اصمعى مى گويد: وارد باديه شدم ديدم ، زنى از زيباترين زنان ، همسر مردى از بدشكلترين مردان است ، گفتم : آيا راضى هستى كه همسر چنين مردى باشى ؟ گفت : خاموش باش حرف نادرستى زدى ، شايد او بين خود و خدايش ‍ بهترين كس باشد شايد من بين خود و آفريدگار خودم بد عمل كرده باشم خداوند همسرى او را مجازات من قرار داده باشد و آيا من نبايد راضى به رضاى خدا باشم ؟ به اين ترتيب مرا خاموش كرد.
از جمله آداب زن ، آن است كه همواره در صلاح و آراستگى باشد، در نبودن شوهرش گرفته و در وقت حضور همسر به شوخى و گشاده رويى و اسباب و عوامل لذت رو آورد، و سزاوار است كه هيچگاه شوهرش را نيازارد. از پيغمبر (ص ) نقل شده است : (( هيچ زنى در دنيا همسرش را نمى آزارد مگر اين كه همسر حورالعين وى مى گويد: خدا تو را بكشد او را ميازار او اكنون نزد تو غريب است و نزديك است كه از تو جدا شود و نزد ما بيايد.)) (167) از جمله حقوق نكاح كه بر زن واجب است آن است كه وقتى شوهرش از دنيا رفت چهار ماه و ده روز عده نگاه دارد، و منتظر بماند و براى او سوگوار باشد به اين ترتيب كه در اين مدت از بوى خوش و زر و زيور اجتناب كند و بيش از اين عزادار نماند. زينب دختر ام سلمه مى گويد: بر ام حبيبه همسر پيامبر (ص ) وقتى كه پدرش ابوسفيان بن حرب مرده بود، وارد شدم ، عطرى طلبيد كه در آن مقدارى خلوق (168) و يا چيز ديگرى بود، كنيزى بر بدن او ماليد و بعد مقدارى به گونه هايش زد، آنگاه گفت : به خدا سوگند من به بوى خوش ‍ نيازى ندارم جز اين كه از رسول خدا (ص ) شنيدم كه مى فرمود: (( روا نيست براى زنى كه به خدا و روز جزا ايمان دارد، بيش از سه روز براى مرده عزادار باشد مگر براى شوهر كه چهار ماه و ده روز بايد سياه بپوشد)) (169) و بايد تا آخر عده ساكن خانه باشد و حق ندارد به نزد فاميلش منتقل شود و جز در موارد ضرورى بيرون نرود.

پي نوشت :

77- اين حديث را ابن حبان از قول انس جزو احاديث ضعيف آورده است در صورتى كه - به طورى كه در المغنى آمده است - همين حديث را از قول شعبى با اسناد صحيح جزو روايات موثق نقل كرده است .
78- اين حديث را بخارى در صحيح خود، ج 7، ص 30، و مسلم در صحيح ، ج 4، ص 144، و نسايى در سنن ، ج 6، ص 137 نقل كرده اند.
79- اين حديث را ابن ماجه در سنن خود، به شماره 1909 و ترمذى در سنن ، ج 5، ص 3 روايت كرده اند.
80- سمعه ، يكى از صفات رذيله است كه رياكار عمل خود را به نحوى به گوش مردم مى رساند. - م .
81- اين حديث را ترمذى در سنن ، ج 5، ص 4 كتاب خود آورده و مى گويد: اين حديث جز از قول زياد بن عبداللّه از كس ديگرى نقل نشده و پر از مطالب عجيب و باور نكردنى است ، و ابن ماجه نيز اين حديث را با عبارت ديگرى از قول ابوهريره به شماره 1915 در كتاب خود نقل كرده است .
82- ص / 39: اين بخشش ماست ، اينك بى حساب به هر كه مى خواهى بده و يا نده .
83- حشر / 7: آنچه پيامبر دستور دهد (منع يا عطا كند) بگيريد و هر چه نهى كند واگذاريد.
84- اين حديث در كافى ، ج 6، ص 281، آمده است ، مؤ لف - خدايش بيامرزد - در كتاب وافى مى گويد: مقصود امام (ع ) آن است كه همان طور كه خداوند به سليمان (ع ) گشايش و اختيار داد يعنى اختيار داشت از نعمتهاى خدا داده ، به ديگران بدهد و يا ندهد همچنين به حضرت محمّد (ص ) وسعت و اختيار داده تا هرچه را بخواهد فرمان دهد، هر چند كه هر دوى آنها مطابق وحى و الهام الهى عمل مى كردند زيرا عمل ايشان منافاتى ندارد، چون اراده ايشان در همه چيز اراده خداست و نيز وحى به امر كلى در حقيقت وحى به جزء جزء آن است ، وانگهى اطعام امام (ع ) به صورتى كه ذكر شد از مواردى نبوده كه پيامبر نهى كرده باشد، بنابراين عمل مباحى بوده و يا از جمله چيزهايى بوده كه پيامبر آورده بوده است . پس سنت بوده و عيبى نداشته است . احتمال دارد كه مقصود امام (ع ) آن باشد كه پيروى شما از ما و عمل بر طبق اوامر و نواهى ما همانند پيروى از پيامبر و عمل به اوامر و نواهى او بر شما واجب است و شما حق نداريد كه از كارهاى ما عيبجويى كنيد، زيرا ما اوصياء و جانشينان او هستيم و اراده ما همچون اراده پيامبر در اراده خدا مستهلك است ، از اين رو آن حضرت اين مطلب را از باب تقيه سر بسته و به طور اجمال فرموده است .
85- كافى ، ج 6، ص 281.
86- كافى ، ج 6 ص 281.
87- همان ماءخذ، ص 282.
88- همان ماءخذ، ص 381.
89- اين حديث را ابن ماجه ، به شماره 1896 نقل كرده است .
90- نساء / 19: با زنان با انصاف و خوشرفتار باشيد.
91- نساء / 21: در صورتى كه در برابر عقد زوجيت از شما عهد محكمى (مهر) گرفته اند.
92- نساء / 36: و دوست موافق .
93- اول اين حديث را احمد بن حنبل از قول امّ سلمه در مسند، ج 6، ص 290 و ذيل آن را كه در حديث حجة الوداع آمده است ابن هشام در سيره نبويه ، ج 2، ص 604، روايت كرده است .
94- اين حديث را طبرسى در مكارم الاخلاق ، ص 245، نقل كرده و در آنجا (( ثواب آسيه بنت مزاحم )) آمده است .
95- در صحيح مسلم ، ج 7، ص 76 آمده است : (( كسى را مهربان تر از پيامبر (ص ) به خانواده خود نديدم )) بغوى (( كودكان )) را نيز افزوده است .
96- اين حديث را ترمذى در سنن ، ج 5، ص 110 و بغوى نيز در كتاب مصابيح ، ج 2، ص 36 نقل كرده و چنان كه در مجمع الزوائد آمده احمد نيز آن را نقل كرده است .
97- اين حديث را بزاز به عبارت ديگر نقل كرده به طورى كه در مجمع الزوائد، ج 4، ص 303 آمده در طريق اين حديث مصعب است كه وى ضعيف مى باشد.
98- عراقى مى گويد: اين حديث را ابوبكر بن لال در مكارم الاخلاق از قول ابوهريره به سند ضعيفى نقل كرده است . مى گويم : سيوطى در درالمنثور، ج 6، ص 252 از احمد و عبد بن حميد و ابن ابى حاتم و ابن مردويه و ابن عساكر از شهر بن حوشب نقل كرده مى گويد: عبدالرحمن بن غنم از پيامبر (ص ) نقل كرده فرمود: جواظ، جعظرى و عتل زنيم وارد بهشت نمى شوند مردى از مسلمين پرسيد: جواظ، جعظرى و عتل زنيم كيستند؟ رسول خدا (ص ) فرمود: جواظ كسى است كه جمع مى كند و به كسى نمى دهد كه مشمول سوره (معارج / 16) آتش ‍ دوزخ بر او شعله ور است تا سر و صورت و اندامش را بسوزاند. اما جعظرى كسى است كه سخن درشت گويد، خداى تعالى فرموده است : (( لطف خدا تو را با مردم مهربان كرد در صورتى كه اگر تندخو و سخت دل بودى مردم از اطراف تو پراكنده مى شدند.)) (آل عمران / 159)، اما عتل زنيم ، آدم تندخو، شكم گنده كسى كه زياد مى خورد و مى آشامد و به مردم ظلم و ستم فراوان روا مى دارد.
99- قلم / 13: و با اين همه خشن است و حرام زاده .
100- اين خبر چند بار قبلا ذكر شده است .
101- بر مدرك اين حديث دست نيافتم .
102- نساء / 119.
103- يوسف / 25.
104- كافى ، ج 5، ص 514، شماره 1: معناى جمله آن است كه زنان موقع خشم كافرند و جلو چشم خود را نمى توانند بگيرند و خويشتن دار نيستند سخنانى به زبان جارى مى كنند كه باعث كفر - اصطلاحى و يا به معناى نافرمانى - مى شود.
105- همان ماءخذ، ص 516؛ معناى (( مخالفت در كارهاى خوب )) آن است كه نوعى از كار نيك را به نوع ديگر تبديل كنند و يا اين كه در امور مستحبى مخالفت كنند تا طمعش بريده شود، در اين صورت ترك اولى شده است .
106- به نهج البلاغه كلام امام (ع )؛ پس از جنگ جمل در نكوهش زنان ، به شماره 78 مراجعه كنيد.
107- كافى ، ج 5، ص 517.
108- كافى ، ج 5، ص 517.
109- عراقى گويد: اين حديث را ديلمى در مسند الفردوس از حديث ابوهريره به سند ضعيفى نقل كرده است ، و طبرانى به عبارت ديگرى آن را از حديث فضالة بن عبيد چنين نقل كرده است : (( سه چيز از مصائب است - از جمله نام برده است - زنى كه اگر حاضر باشد تو را بيازارد و اگر از او دور باشى به تو خيانت كند.)) سند اين حديث خوب است .
110- اين حديث را مسلم در صحيح خود، ج 2، ص 23 و بخارى در، ج 1، ص 160 و اعلام الورى ، ص 141 نقل كرده اند.
111- تحريم / 4: اگر شما دو تن توبه كنيد، دلهاى شما گرايش خواهد يافت .
112- اين حديث را بيهقى در سنن كبرى ، ج 10، ص 118 به نقل از بخارى و احمد، در ج 5، ص 38، 43 و 45 و نسائى در سنن ، ج 8، ص 228 و ترمذى در سنن ، ج 9، ص 119 كتاب خود نقل كرده اند.
113- اين حديث را طبراين در كتاب الاوسط از حديث جابر چنين نقل كرده است : (( پيامبر (ص ) از پى گيرى لغزشهاى زنان نهى كرده است .)) - (المغنى ) و در كتاب الاحياء آمده است : (( از ورود ناگهانى بر زنان نهى فرموده است .))
114- اين حديث را احمد از حديث عبداللّه بن عمر در ج 2، ص 104 از مسند خود نقل كرده است .
115- كافى ، ج 5، ص 499، شماره 4.
116- اين حديث را مسلم در ج 5، ص 178 كتاب خود نقل كرده است .
117- كافى ، ج 5، ص 513، باب مداراة الزوجه .
118- اين حديث را دارمى در ج 2، ص 149 كتاب خود و حاكم در مستدرك ، ج 1، ص 418 و ابوداوود و نسائى و احمدو طبرانى - به طورى كه در مجمع الزوائد، ج 4، ص 329 آمده - در كتب خود نقل كرده اند.
119- حجرات / 12: همانا بعضى از گمانها گناه است .
120- صحيح بخارى ، ج 7، ص 45 و ترمذى ، سنن ، ج 5، ص 114.
121- كافى ، ج 5، ص 536.
122- كافى ، ج 5، ص 536.
123- كافى ، ج 5، ص 536.
124- كافى ، ج 5، ص 536.
125- كافى ، ج 5، ص 536.
126- اين حديث را بزاز و دارقطنى در افراد - به طورى كه در المغنى آمده - از حديث على (ع ) به سند ضعيف نقل كرده اند و ابونعيم در حليه از قول انس به عبارت ديگر روايت كرده است .
127- به صحيح مسلم ، ج 2، ص 32 و صحيح بخارى ، ج 1، ص 207 باب (( خرج النساء الى المساجد )) مراجعه كنيد.
128- كافى ، ج 5، ص 538.
129- كافى ، ج 5، ص 538.
130- اعراف / 32: بخوريد و بياشاميد و زياده روى نكنيد.
131- اسراء / 29: نه هرگز (در خرج و صرف ) دست خود را محكم بسته دار و نه بسيار باز و گشاده بدار (و ولخرجى كن ).
132- اين خبر، در صفحات قبل گذشت .
133- اين حديث را مسلم در صحيح ، ج 3، ص 78 از قول ابوهريره نقل كرده است .
134- تحريم / 6: خودتان را و اعضاى خانواده تان را از آتش دوزخ باز داريد.
135- به صحيح بخارى ، ج 7، ص 43 و سنن دارمى ، ج 2، ص 144 و مسند احمد، ج 6، ص 114 مراجعه كنيد.
136- اين حديث را ابوداوود در سنن ، ج 1، ص 492 و ابن ماجه به شماره 1969 و تزمذى در سنن ، ج 5، ص 80 و نسايى در سنن ، ج 7، ص 63 كتاب خود نقل كرده اند.
137- نساء / 129: شما هرگز نمى توانيد ميان زنان به عدالت رفتار كنيد هر چند كه حريص بر عدالت باشيد.
138- اين حديث را ابن ماجه به شماره 1971 و ترمذى در سنن ، ج 5، ص 80 و نسايى در سنن ، ج 7، ص 64 كتاب خود نقل كرده اند.
139- اين حديث را ابوداوود در سنن ، ج 1، ص 494 با عبارت ديگر نقل كرده و به مصابيح السنه بغوى ، ج 2، ص ‍ 34 و 35 مراجعه كنيد.
140- كافى ، ج 5، ص 511، آيه 60، از سوره نور: اگر پاكدامنى و تقوا پيشه كنند براى ايشان بهتر است . در تفسير آيه گفته اند: زنانى كه از زايمان و عادت ماهيانه بازنشسته شده اند و اميد ازدواج ندارند، تقوا داشتن از طريق پوشيدن لباسهاى گشاد، بهتر از نپوشيدن است هر چند كه تكليف از ايشان برداشته است . على بن ابراهيم مى گويد: يعنى نبايد در انظار مردان ظاهر شوند علامه مجلسى پس از نقل اين سخن در مرآة الكلام مى گويد: احتمال دارد كه مقصود از استعفاف بيرون نرفتن از منزل و در مجالس مردان حاضر نشدن و نگفتن سخنان ناروا باشد كه براى آنها بهتر است ، اما تفسير استعفاف به ازدواج كردن - چنان كه از ظاهر خبر بر مى آيد - با اول آيه نمى سازد، زيرا سخن درباره زنانى است كه از ازدواج نااميدند.
141- همان ماءخذ، همان صفحه ، شماره حديث 5.
142- نساء / 34: اگر زنان فرمان بردند، بر آنها بهانه نجوييد.
143- كافى ، ج 5، ص 54. در النهاية مى گويد: (( ان اللّه لايحب الذواقين )) ، يعنى خداوند دوست ندارد كسانى را كه زود ازدواج مى كنند و زود طلاق مى دهند.
144- همان ماءخذ، ص 54، شماره 3.
145- همان ماءخذ، ص 55، (( باب تطليق المراءة الغير الموافقة . ))
146- كافى ، ج 6، ص 55، (( باب تطليق المراءة الغير الموافقة . ))
147- بقره / 229: در آنچه زن به عوض خويش دهد، گناهى بر آنها است . ))
148- اين حديث را ابوداوود در سنن ، ج 1، ص 516 و ترمذى در سنن ، ج 5، ص 162 و دارمى در سنن ، ج 2، ص ‍ 162 از قول ثوبان نقل كرده اند.
419- اين حديث را ابوداوود در سنن ، ج 1، ص 516 و ترمذى در سنن ، ج 5، ص 162 و دارمى در سنن ، ج 2، ص ‍ 162 از قول ثوبان نقل كرده اند.
149- اين حديث را نسائى در سنن ، ج 6، ص 168 از قول ابوهريره و ترمذى در سنن ، ج 5، ص 162 از قول ثوبان نقل كرده اند.
150- طلاق / 3: و دو تن عادل از خودتان را گواه بگيريد.
151- بقره / 236: بهره ورشان كنيد.
152- همان ماءخذ، همان صفحه ، شماره 4.
153- نور / 32: زنان و مردان مجرد و غلامان و كنيزان شايسته خود را به همسرى يكديگر درآوريد. اگر تنگدست باشند، خداوند از كرم خويش توانگرشان كند.
154- نساء / 130: و اگر با طلاق از يكديگر جدا شوند، خداوند همه را از گشايش خويش بى نياز كند.
155- مسلم ، در صحيح خود، ج 4، ص 157 آورده است : (( بزرگترين امانت روز قيامت در نزد خدا آن است كه مرد راز خودش را به زن ، و زن راز خودش را به مرد بگويد، آنگاه مرد، راز زنش را فاش كند.))
156- اين حديث را ابن ماجه به شماره 1854 و ترمذى در سنن ، ج 5، ص 110 از حديث ام سلمه نقل كرده و مى گويد: اين حديث حسن و غريب است .
157- كافى ، ج 5، ص 513.
158- همان ماءخذ، ص 514.
159- همان ماءخذ، همان صفحه .
160- كافى ، ج 5، ص 507.
161- كافى ، ج 5، ص 507.
162- كافى ، ج 5، ص 508.
163- همان ماءخذ، ص 514، مشهور - به طورى كه مجلسى (رحمه اللّه ) در مرآة العقول نقل كرده است - اين حديث را حمل بر استحباب كرده اند.
164- مسلم در صحيح ، ج 3، ص 90 و ابوداوود در سنن ، ج 1، ص 392 اين حديث را از حديث عايشه نقل كرده اند: (( هرگاه زنى از خانه شوهرش بدون ايجاد مفسده ، چيزى را انفاق كند، اجر انفاق از او و اجر كسب آن مال از آن شوهر خواهد بود...)) و در سنن ابى داوود، ج 1، ص 392 از قول سعد آمده ، مى گويد: وقتى كه زنان با رسول خدا (ص ) بيعت كردند زن مجلله اى از زنان قبيله مضر برخاست و عرض كرد: يا نبى اللّه ! ما زنان كه از مال پدران و فرزندانمان (از مال شوهرمان ) مى خوريم و سربار آنان هستيم (ابوداوود مى گويد: به نظر من در اين حديث ، و شوهرانمان بوده است ) آيا از اموال ايشان چه چيزهايى بر ما حلال است ؟ پيامبر (ص ) فرمود: چيزهايى تازه را هم مى توانيد بخوريد و هم به ديگران هديه كنيد)) . ابوداوود مى گويد: كلمه (( (( رطب )) )) به فتح راء و سكون طاء شامل نان ، سبزى و خرماست . در سنن كبراى بيهقى ، ج 4، ص 194 از ليث بن ابى سليم از قول عطا به نقل از اين عمر از پيامبر (ص ) در حق مرد بر زنش آمده ، مى گويد: (( زن حق ندارد چيزى بدون اجازه او بدهد، اگر داد اجرش مال شوهر و گناهش به گردن اوست .))
165- در كتاب احياءالعلوم بعد از شعر دوم ، اين بيت را افزوده است : (( مبادا زياد گله و شكوه كنى كه بى تاءثير شده و از بين مى رود و از دلم مهر و محبت تو بيرون رود چرا كه دلها دگرگون مى شوند.)) و شعر آخر را در آن جا نياورده است .
166- اين حديث را ابوداوود در سنن ، ج 2، ص 631 از حديث عوف بن مالك اشجعى به سند ضعيفى نقل كرده است .
167- اين حديث را ابن ماجه به شماره 2014 و ترمذى در سنن ، ج 5، ص 122 كتاب خود نقل كرده و مى گويد: اين حديث حسن اما غريب است .
168- نوعى عطر كه مخلوطى از مواد، مختلف است و عمده اجزاى آن زعفران مى باشد.
169- اين حديث را بخارى در صحيح ، ج 2، ص 94 و مسلم در صحيح ، ج 4، ص 202 و ابوداوود در سنن ، ج 1،

منبع: كتاب (( محجة البيضاء فى تهذيب الاحياء ))
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image