بررسي تربيت جنسي و اخلاقي نوجوانان و جوانان از سوي نهاد خانواده
در خصوص نقش نهاد خانواده و تربيت جنسي يعني جنبه مهم رفتار انساني، «آ.س. ماکارنکو» خاطر نشان ميسازد که «تربيت جنسي صحيح نيز مانند هر يک از خصوصيات انساني در صورتي به موفقيت نزديک ميشود که اساس خانواده بر پايه صحيحي استوار بوده و کودک زير نظر پدر و مادري دلسوز بزرگ شده باشد.»
او بعد ميگويد:
«در مسايل تربيت جنسي طرق خاصي که مختص پرورش و تربيت جنسي باشد تعيين نشده و وجود ندارد. بلکه صورت کلي کار تربيتي روي هم رفته تصويري از تربيت جنسي است.»
«محيط خانواده و شکلپذيري صحيح شخصيت را معين ميسازد و از جمله زمينه جنسي آن را مشخص ميکند، براي تربيت اخلاقي کودکان بايد پدر و مادر نمونه نفوذ و شخصيت باشند».(31)
اگر پدر و مادر و يا ديگر اطرافيان کودک در گفتار و رفتار بينزاکت و خشن باشند و سخنان ناشايست بر زبان آورند، کودک ابتدا ناخودآگاه و بياختيار اين رويه را به کار ميبرد و سپس به تدريج گفتار و کردار او بر همين منوال شکل گرفته و گستاخ ميشود. براي مثال از يک دختر نوجوان که به طور دايم زندگي سبکسرانه و بيبند و بار مادرش را پيش رو دارد، نميتوان انتظار اخلاقي بودن را داشت و يا پدري که اوقات فراغت خود را در ميهمانيهاي نامناسب، با خوشگذراني سپري ميکند، شرايط لازم را براي تربيت اخلاقي پسر و دختر خود ندارد. بنابراين «اعتبار شخصي، موازين اخلاقي پدر و مادر، زندگي کودکان را در طول حيات رهبري ميکند. چنين اعتباري وقتي بروز ميکند که پدر و مادر دور از رذالت و وقاحت و فساد اخلاقي و دروغگويي باشند.»(32)
اگر چه نصايح بموقع و مؤدبانه پدر و مادر از ارزشمندترين چيزهايي است که نوجوان به آن احتياج دارد، اما بايد دانست از آنجا که نوجوانان به شنيدن پند و اندرز چندان راغب نيستند، راهنماييهاي مستقيم در آنها چندان مؤثر نخواهد بود.
پدر و مادر بايد بموقع در جهان تأثرات باطني و دروني کودکان ونوجوانان خود وارد شده، و از تشکيل عادات نابجا در آنها جلوگيري کنند و حواس نوجوان را به اموري چون ورزش، اطلاعات علمي، کارهاي هنري مانند نقاشي، مطالعه کتاب، خواندن داستان و... و کارها و فعاليتهاي اجتماعي، تشکيل اجتماعات و اداره آنها متمرکز سازند و آنها را به گردش، مسافرت، ديدن نمايشگاه و موزهها ببرند. همچنين نوجوانان به دنبال کسب اطلاعات اخلاقي و آگاهي نسبت به مسايل بلوغ جنسي خويش هستند، که در صورت عدم کسب اين اطلاعات و آگاهيها از پدر و مادر يا مربيان و کانالهاي سالم، بيم اين ميرود که آنها اين اطلاعات را از اشخاص يا دوستان ناباب دريافت کنند که در اين صورت، امکان اينکه، آنها گرفتار احساسات آلوده و رکيک شوند، کم نيست.
در جامعه ما ميزان آگاهيها و حساسيتهاي برخي از خانوادهها نسبت به تربيت فرزندانشان کافي نيست. از اين رو آموزش پدران و مادران از طريق رسانهها مانند صدا و سيما و مطبوعات و نيز تشکيل مراکز مشاوره و حتي تشکيل نشستها و همايشهايي از طرف نهادهاي آموزشي براي آموزش پدران و مادران جهت تأمين محيط اخلاقي سالم و رشد شخصيت کودک در خانواده ضروري به نظر ميرسد. چنين آموزشهايي تنها در تعداد اندکي از مراکز آموزشي صورت ميگيرد. مشکلات و روزمرگيهاي موجود در دستگاههاي آموزشي از سويي، و مشکلات اقتصادي گريبانگير خانوادهها از سوي ديگر، از دلايل انجام نگرفتن چنين آموزشهايي هستند. صدا و سيما نيز اگرچه در برخي موارد اقدام به تهيه اين گونه برنامهها کرده است اما از آنجا که اين مرکز فرهنگي، اجتماعي تا اندازهاي دچار روزمرگي و گرفتار فقدان برنامهريزي جامع و از پيش طراحي شده و راهبرد درازمدت و نيز ناهماهنگيهاي فرهنگي بوده و در چارچوب بسته و خشک عمل ميکند و به طور دايم مردم را مورد خطاب پند و اندرزهاي مستقيم و مقاومت رواني آنها را برانگيخته، در مجموع همه توقعات را برآورده نکرده و تا سطح مطلوب فاصله زيادي دارد.
البته منظور از آموزش پدران و مادران به معني اين نيست که آنها را جاهل بپنداريم و دايما بخواهيم به آنها مطالبي را بقبولانيم و يا القاء و تلقين نماييم. و نيز اين نيست که براي تمام سؤالات زنده و قابل بحث و در عين حال پيچيده که مربيان و والدين همه روزه با آن روبهرو هستند بتوان پاسخي دقيق و قاطع بيان کرد بلکه منظور آشنا ساختن و مجهز نمودن پدر و مادر با مسايل و ايدههاي رواني و تربيتي و اصول زندگي اجتماعي است، و نيز تلاش براي يافتن بهترين پاسخها و به تبع آن بهترين برخوردها در مواجهه با سؤالات و مسايلي کلي و روزمره رواني و تربيتي است. و نيز آشنا ساختن پدر و مادر با نکاتي که پايههاي رواني، شخصيتي و اساس اخلاقي خانواده را تأمين ميکند، اصولي مانند: رابطه صحيح پدر و مادر با يکديگر، که در اين رابطه پدر و مادر با دوستي، محبت و احترام متقابل نسبت به يکديگر، براي کودکان خود الگوسازي ميکنند. و يا تلاش پدر و مادر در کسب دانش، اطلاعات جديد، اظهار وجود در اجتماع و انجام وظايف اجتماعي و نيز کار و تلاش شرافتمندانه.
مسأله ديگري که در باره برخي از خانوادههاي ايراني که تعدادشان نيز کم نيست ميتوان گفت، اين است که خانوادههاي زيادي در عين حال که در جامعه و يا دستکم در محيط خانواده خود و خويشاوندان خصوصا خويشان نزديکشان به اخلاق پايبند هستند، در قلمرو تفريح دچار نوعي ابتذال ميباشند. براي مثال، پدر خانواده که در مورد همسرش و فرزندان و نيز اقوامش خصوصا اقوام درجه يک مانند خواهر و مادر و همسر و دختر و... به اخلاق معتقد است، خودش در گذران اوقات فراغت، مهماني رفتنها و تفريح، پاي از چارچوب اخلاقي بيرون ميگذارد. و يا پدر و مادري که از فرزندشان ميخواهند که درسخوان و اخلاقي باشند، با آوردن برخي فيلمهاي ويدئويي به خانه و تماشاي آنها اين تناسب را به هم ميزنند. بدين ترتيب اين دوگانگي منجر به ايجاد دوگانگي در پايههاي شخصيتي و اساس اخلاقي اعضاء خانواده گشته و تظاهرات رفتاري متفاوتي را بروز ميدهد. اين مسأله به منظور بررسي شيوههاي وصول به تناسب و همسويي محتوايي بين مسايل جدي زندگي فردي و اجتماعي و موارد سرگرم کننده و تفريح جاي بحث، تحقيق و ارزيابي دارد.
در اين ميان خانوادههايي داراي تظاهرات رفتاري مخالف با اخلاق و معنويات نيز هستند که اين تظاهرات رفتاري را يا در مقابل جوانان خود بروز ميدهند و يا خطرناکتر اينکه پاي آنها را به معرکه ميکشند. اين خانوادهها بيشتر متعلق به دو قشر فقيرتر و ثروتمندتر جامعه هستند. که در طبقه فقير، وضعيت فساد اخلاق و يا آثار و آسيبهاي ناشي از آن به طور کلي به دليل توأم بودن فقر مادي و فرهنگي، بدتر است. در اين وضعيت نميتوان نوجوان و يا جواني را که متعلق به چنين خانوادهاي بوده و احتمالاً مرتکب تظاهرات رفتاري غير اخلاقي شده است، تنها با کنترل و اجبارهاي اجتماعي و بردن به مراکز امر به معروف و نهي از منکر و دادگاه و امثال آن اصلاح نمود. در اين موارد بايد به نقش نهادهاي آموزشي و برنامههاي کوتاهمدت و درازمدت فرهنگي و اقتصادي حکومت توجه نمود. و در مسايل کلي و جزئي از کارشناسان مختلف استفاده نموده با برنامهريزي و حساب شده به طوري که کمترين نتايج منفي به بار آيد، عمل نمود.
لزوم توجه به تأثير منفي بلوغ زودرس يا احساس پيشرس جنسي در تربيت جنسي نوجوانان و جوانان
يکي از مسايل مهم در تربيت و اخلاق جنسي نوجوانان و جوانان مسأله بلوغ زودرس و يا احساس پيشرسي جنسي (احساسات جنسي زودهنگام) است. آشنايي پدر و مادر و مربيان با اين موضوع و عواقب آن و نيز محرکها و سرمنشأ بروز اين احساسات، آنها را در شناخت مسأله و بکارگيري شيوههاي مناسب جهت دور ساختن نوجوان و جوان از تأثرات زودهنگام باطني، مشغول نمودن او به امور سازنده و مثبت و فراهم آوردن شرايط زندگي سالم براي وي کمک مينمايد. و بزرگتران را وا ميدارد که رفتار و کردار خود را در حضور کودکان کنترل کنند و دست کم در تعدادي از خانوادههايي که در قلمرو تفريح گرفتار نوعي ابتذال هستند و يا خانوادههايي که در رفتار و گفتار بيتوجه و يا حتي در برخي يا معدودي از خانوادههايي که داراي تظاهرات رفتاري مخالف با اخلاق و معنويات هستند، نوعي توجه و حساسيت را برميانگيزد و بر خصوصيات اخلاقي پدران و مادران که شرط اساسي تربيت صحيح جنسي کودکان است تأثير ميگذارد.
بلوغ زودرس جنسي يا احساس پيشرس جنسي اکنون در غرب به سنين آغاز نوجواني کشيده شده است. در جامعه ما نيز چنان که پيشتر اشاره نموديم ضمن صحبت و گفتگو با برخي جوانان به بروز چنين مسألهاي در ميان تعدادي از جوانان که در سنين درس و تحصيل هستند، پي برديم. اين در حالي است که در سنين نوجواني و جواني جريانات روحي يعني تفکر، حافظه، تصور و احساس به صورت ثمربخشي توسعه مييابند. و بدين سبب لازم است در اين سنين آرامش و امنيت رواني نوجوانان و جوانان در خانواده فراهم بوده و محيط مساعدي براي پرورش و رشد قواي ياد شده مهيا باشد.
آسيبها و نتايج زيانبار احساس پيشرس جنسي و لجام گسيختگي احتمالي آن
احساس پيشرس جنسي و لجام گسيختگي احتمالي آن ميتواند نتايج زيانباري را براي نوجوان و جوان به بار آورد که اين نتايج جنبه عمومي و اهميت اجتماعي نيز دارند. و از اين رو بر روي برخي نهادهاي اجتماعي مانند نهاد خانواده و نظام اجتماعي تأثير ميگذارد. و بر توسعه فرهنگي و توسعه سياسي نيز تأثير منفي دارد.
عمدهترين عواقب اين وضعيت به قرار زير است:(33)
ـ نوجوان با گرفتاري به تأثرات جديد، پريشان خاطر و پژمرده ميشود و از درس عقب ميافتد.
ـ تمايلات جنسي پيش از موقع، جوان را از تحصيل و استراحت کلي و نشاطبخش منحرف ميکند.
ـ احساس پيشرس اثر منفي در روي حافظه دارد.
ـ دلبستگي جنسي جلو استعداد جوانان را ميگيرد و اجازه فعاليت لازم را به آنها نميدهد و به کنجکاوي و کوشش آنها لطمه وارد ميسازد.
ـ ميل پيشرس جنسي، رشد فکري و جسمي را پيش از وقت متوقف کرده، ميل به تکامل خويشتن را محدود ميسازد.
ـ نوجوان از آنجا که هنوز نميتواند خود را اداره کند و اراده او هنوز قوي نيست، بنابراين نميتواند جلو خود را بگيرد، و با پيروي از آرزوها و تمايلات خود بيش از پيش اراده خود را ضعيفتر ميسازد. و اگر نوجواني گرفتار فساد اخلاق شود، انديشه مقاومت در برابر عمل نامشروع را به مغز خود راه نميدهد.
ـ تمايلات جنسي پيش از موقع و لجامگسيختگي آن سبب رنج و شکست روحي در نوجوان و جوان ميشود.
ـ ميل جنسي پيشرس بدون عمق، احساس عميق عشق را پليد ميسازد. در کتاب روانشناسي و تربيت جنسي کودکان و نوجوانان از ن.ک. کروپسکايکا چنين نقل شده است: عشق را بايد شناخت، نه فقط به صورت ارضاي غريزه جنسي سالم، بلکه به صورت احساس شاديآفريني که با تمايل دو طرف و نزديکي دو روح به يکديگر هدفي واحد را دنبال ميکنند و هر دو آماده مبارزه با مشکلات زندگي مشترک ميگردند.
ـ آغاز ميل جنسي پيشرس در نوجوانان و مخصوصا بارداري نامشروع نابهنگام سبب تزلزل روحي و اخلاقي و خودسري ميشود و شخص را براي پيدايش اختلال عصبي و جنسي مستعد ميسازد. و مشکلات مادي فراهم نموده و در مجموع به نوجوان دختر و پسر اجازه و امکان نميدهد که مقام شايسته خود را در اجتماع پيدا کند.
ـ آغاز پيش از موقع احساس جنسي و لجامگسيختگي آن سبب بيماريهاي خاص ميگردد. و گاهي عواقب شوم بيماري را بايد به صورت تأثرات سخت روحي در نظر گرفت که منتظر دختران و پسران جوان است. در نمونههاي بسياري اين بيماريها، لطمات روحي سختي را سالهاي متمادي به جاي ميگذارند و در بسياري مواقع سرنوشت بعدي انسان را تعيين ميکنند. فرد به دليل بيماري به طريق دروغ و نيرنگ با دوستان و خويشاوندان مراوده برقرار ميکند. چنين دختران و پسراني به جاي خوشبختي منتظر نابودي روحي ميگردند. ضعف جسماني همراه با ضعف دستگاه اعصاب گاهي آنها را به نتايج ناگواري ميکشاند.
برخلاف نتايج زيانبار حاصل از پاسخگويي به احساسات پيشرس جنسي، «خودداري در احساسات جنسي تا تکميل بلوغ جنسي و اجتماعي ميزان رشد روحي و جسمي شخص را تأمين مينمايد. ضمنا موجب خوشبختي زياد خانوادگي ميشود.»(34)
علاوه بر نکات ياد شده به نظر ميرسد که احساس پيشرس جنسي و لجامگسيختگي احتمالي آن بر توسعه فرهنگي و توسعه سياسي تأثير منفي دارد. از اين رو در اين خصوص به نکته زير به عنوان يکي از عواقب عمده مسأله مذکور اشاره ميشود.
ـ تمايلات پيشرس جنسي و لجامگسيختگي آن منجر به بيبند و باري اخلاقي ميگردد. و بيبند و باري اخلاقي فرد را از مسايل جدي اجتماعي ـ سياسي دور ميسازد. گسترش اجتماعي اين لجامگسيختگي و بيبند و باري اخلاقي با توسعه سياسي متناقض بوده و افت آگاهي و رشد سياسي را باعث ميشود.
محرکها و سرمنشأ بروز احساسات
پيشرس جنسي و بلوغ زودرس(34) ـ تماشاي فيلم در موضوعاتي که به بيداري و رشد جنسي نوجوان کمک ميکند. در حال حاضر هر آنچه از طريق ماهواره ديده نميشود از طريق برخي فيلمهاي ويدئويي قابل رؤيت است.
ـ کتابهايي که مطالبي مربوط به روابط باطني در آنها مطرح شده است.
ـ مشاهده زندگي اطرافيان و دوستان و آشنايان بيبند و بار.
ـ رفت و آمد با دوستان و افراد آلوده.
ـ بيپاسخ ماندن برخي سؤالها در ذهن نوجوان و عدم راهنمايي بموقع او توسط پدر، مادر و مربيان ديگر و منجر شدن به کسب اطلاعات وي از دوستان و آشنايان منحرف.
ـ زندگي شهري با مدهاي زيبا و جديد.
ـ محيط نامساعد خانوادگي که داراي نقايص تربيتي است. براي مثال: بيتوجهي پدر يا مادر در پوشيدن برخي لباسهاي محرک در نزد فرزندانشان و يا بيمبالاتي آنها در روابط خصوصياشان که ميتواند به افزايش احساس جنسي زودرس در نوجوان و جوان کمک کند.
ـ عکسهاي برهنه که در جوامع ديگر گسترش دارد و در جامعه ما بعد از انقلاب به طور پنهاني و اندک احتمالاً وجود دارد. به همين خاطر موج اجتماعي خاصي ندارد.
ـ بهرهبرداري از سکس در زمينههاي مختلف از جمله تبليغات تجاري. البته در ايران بعد از انقلاب در تبليغات تجاري چنين استفادههايي وجود ندارد.
ـ موسيقيهاي مهيج و تحريک کننده همراه با رقصهاي به اصطلاح جديد و معاصر (در جامعه ما در برخي مهمانيها و پارتيها چنين مواردي وجود دارد) که به لجامگسيختگي اخلاقي و جنسي منجر ميگردد.
برخي موارد پيشگيري کننده ازبلوغ زودرس يا بيداري احساس پيش از موقع جنسي(35) ـ پرورش حجب و حيا(36) که از زمان کودکي بسيار ضرورت دارد، در واقع عبارت از جنبه جدي تربيت جنسي و يا تربيت صحيح احساس جنسي است. با تشکيل اين صفت احساس عميق احترام و عفت در برخورد با جنس مخالف آغاز ميگردد. و در خيلي از مراحل بغرنج و مشکل رشد جنسي، اين رفتار و رابطه جوانان را حجب و حيا تحت کنترل در ميآورد و سبب ميشود تا ظهور جنسي زودرس به تعويق افتد. تربيت جنسي در محيط خانواده به وسيله ايجاد حجب و حيا (در مقابل پررويي) در کودکان اعم از دختر يا پسر را شامل ميشود. حجب و حيا، خصوصيت مهمي از سيماي اخلاقي انسان است. و عبارت است از مهارت در نگهداري خويشتن در اجتماع به صورت شايسته و خودداري و تحمل. حجب و حيا پايه عفت و پاکدامني است. يعني پاکي درون و زيبايي شخصيت است. حجب و حيا در گفتار و کردار و در طرز لباس پوشيدن و رفتار و حرکات انسان ظاهر ميشود.
شکي نيست که عامل مهم تربيت شيوه و رفتار مناسب پدر و مادر است. پرهيز از خشونت و بيشرمي و بيبند و باري پدر و مادر است که مهمترين خصوصيات انساني يعني حجب و حيا جوانان را تقويت ميکند. و برعکس، بيشرمي پدر باعث بيشرمي پسر ميگردد. و همچنين است دختري که زندگي بيبند و بار مادرش را مشاهده ميکند، حتي لاقيدي پدر و مادر در پوشيدن نوع لباس در خانه کودکان را از طفوليت بيقيد و شرم ميکند.
ـ آگاه بودن پدر و مادر از مسايل جسمي و روحي نوجوان دختر و پسر، توجه به حالات او داشتن و دادن اطلاعات يا راهنماييهاي لازم به وي. از طرفي خصوصيات سالم اخلاقي پدر و مادر که شرط اساسي محسوب ميگردد، همراه با آموزش عملي خصوصيات صحيح آداب و معاشرت.
ـ مشغول نمودن نوجوان به فعاليتهاي پرجوش و خروش مانند انواع بازيها و ورزشها و در مواردي که زمينههاي لازم براي قهرماني وجود دارد. متمايل کردن او به کسب قهرمانيهاي بزرگ.
ـ داشتن هدف و نقشه روشن براي آينده
ـ متمايل ساختن نوجوانان به کسب معلومات عمومي و فراهم نمودن امکانات لازم براي آنها در اين زمينه. خصوصا آنکه نوجوانان به اطلاعات علمي علاقه زيادي نشان ميدهند.
ـ خواستهاي علمي بزرگ
ـ فراهم ساختن امکانات لازم براي جلب نوجوانان مستعد به کارهاي مختلف هنري مانند نقاشي و...
ـ ورود نوجوان به دنياي ادبيات و مطالعه کتابهاي سالم در موضوعات گوناگون. از آنجا که نويسندگان ادبيات معاصر داراي نگرانيها، اميدها، ترسها و علايق و زبان مشترک با مردم هم عصر خود ميباشند، در نوجوانان و جوانان دوران خود نفوذ بسياري دارند. از اين رو آثار ادبي آنها در قالبهاي مختلف داستان، رمان، شعر و... که به نوعي مسايل و مشکلات بلوغ، احساسات عاطفي و جنسي، برخورد و رابطه مناسب دو جنس مخالف و مسايل ديگر را با توجه به شرايط همان عصر و در چارچوب ارزشها و هنجارهاي اجتماعي جامعه مطرح ميکند ميتواند نقش مؤثر و سالمي را در شکلگيري شخصيت نوجوان و جوان ايفا نمايند.
ـ از آنجا که تعداد زيادي از جوانان با حرارت به کارهاي اجتماعي جلب ميشوند، ميدان دادن و فراهم ساختن زمينههاي لازم براي مشارکت اجتماعي جوانان، از جمله تشکيل اجتماعات و اداره آنها.
ـ تماشاي فيلمهاي سالم و آموزنده و آگاهي دهنده. کودکان و نوجوانان حتي بزرگترها نيز اعمال و رفتار قهرمانان فيلمها و کتابها را مورد تقليد قرار ميدهند. نشان دادن فيلم يا نمايش در باره رابطه معقول و سالم ميان دو جنس تأثير فراوان ميبخشد. افزون بر داستانها، رمانها و آثار ادبي، فيلمهاي مناسب در باره رابطه معقول و سالم بين دو جنس مخالف که البته خالي از تبليغات مستقيم، شعاري و توأم با بايدها و نبايدهاي خشک و بيروح بوده و با مسايل زندگي روز مأنوس باشد در تربيت جنسي و رشد شخصيت نوجوان و جوان تأثير بسيار دارد، براي مثال: سريال «در پناه تو» که در سال 1375 از شبکه دوم سيما پخش ميشد صرفنظر از ارزيابي آن از جهات مختلف که نياز به پژوهش دارد. از اين دسته فيلمها محسوب ميشود.
ـ مشاهده زندگي بزرگترها، دوستان و آشنايان پايبند به موازين اخلاقي و همچنين معاشرت با دوستان، آشنايان و اقوام و افراد متواضع، ساده و معتقد به اخلاق
ـ رفتن به گردش خارج شهر، نمايشگاهها، موزهها و... به خصوص به طور خانوادگي و با مربيان
ـ تقويت احساس مسؤوليت و نوع دوستي در نوجوان
ـ بحث و گفتگو در باره مسايل روز و مباحث گوناگون سياسي، اجتماعي و... و نيز پيرامون جنبههاي مثبت و منفي تجدد و تمدن جديد در محيط خانواده و نيز محيطهاي آموزشي ديگر.
ـ تقويت توانايي قدرت انتقاد از محيط در نوجوان و جوان.
ـ ايجاد روحيه مخالفت با بديها و زشتيها در نوجوان
ـ احساس مسؤوليت و احترام عميق به پدر و مادر و اجتماع و ميهن
ـ از آنجا که جوانان نوعا شتابزدهاند و يا دقت لازم را در انتخاب دوست ندارند، القاء و آموزش فکر صحيح و دقت لازم در انتخاب دوست براي تمام زندگي به فرزندان ضروري است. راستي، ادب، اعتماد و نجيب بودن را بايد از دوست انتظار داشت.
ـ آموزش نجابت و شايستگي به طور عيني در زندگي به نوجوانان و جوانان
ـ پيدا کردن ناهماهنگيها در رشد شخصيت کودک، زيرا آنها کودک را به عصبي بودن و بروز انحرافات جنسي مستعد ميسازند.(38)
در مجموع بايد توجه نمود که «به موازات توجه به اصول اخلاقي در تربيت جنسي کودکان بايد خصوصيات پديدههاي جنسي مربوط به جسم را نيز در نظر گرفت و با تمام نيرو آن پديدهها را به وسيله نيروي محرک عالي و موازين خوب مطيع و منقاد کرد. براي حصول به اين منظور همکاري معلمان با پدران و مادران نهايت ضرورت را دارد.»(39) در خصوص بعضي عوامل جنسي و فيزيولوژيکي مؤثر در جلوگيري از تمايلات ناصحيح جنسي در کودکان و نوجوانان ميتوان به برخي توصيههاي بهداشتي و پزشکي به پدران و مادران اشاره نمود. مانند: «ندادن غذاي زياد و مايعات فراوان در شب به کودکان و نوجوانان و يا غذاهاي پر ادويه و تند. مانند: فلفل، خردل، سرکه و يا غذاهاي پر کالري. همچنين کودکان و نوجوانان بهتر است از پوشيدن لباس تنگ و يا لباسهاي زير که از مواد مصنوعي تهيه شده است خودداري کنند.»(40) رجوع به پزشک متخصص و کارآزموده در موقعي که احساس ميشود نوجوان احتمالاً درگير مشکلات و يا عادات ناسالم جنسي شده است، ضروري است.
در آموزش و تربيت جنسي نوجوانان و جوانان علاوه بر مسايلي که در هر دو جنس لازم است مورد تعليم قرار گيرد، بايد به برخي نکات در آموزش و تربيت هر کدام از دو جنس به طور جداگانه نيز توجه نمود.
نکاتي چند در آموزش و تربيت جنسي و اخلاقي دختران
ـ دختران نوجوان بايد طوري تربيت شوند که به واقع به دختر بودن و سعي در حفظ شرافت خود افتخار کنند. و در شرايط مختلف تحصيلي، شغلي، خانوادگي و... در يک رابطه مبتني بر شناخت و احترام متقابل با جنس مخالف نکتهبين و هوشيار بوده و ميدانداري اين برخورد و ارتباط را به دست داشته باشند تا ضمن سختگيري و تدبير خود را از موارد احتمالي لغزش، فريب و نيرنگ حفظ کنند.
ـ برخورداري از غرور دخترانه، نه تنها دختران را در حفظ شرافت و مخالفت با تمايلات سرکش خود موفق ميکند بلکه راه بر سوءاستفادهکنندگان نيز ميبندد. دختري که هيچ گونه تربيتي از لحاظ غرور دخترانه و شرافت نداشته باشد نه تنها با تمايلات خود مخالفت نميکند که ديگران را هم به آن فرا ميخواند.
ـ دختر بايد بداند که زيبايي تنها منحصر به زيبايي ظاهر نيست. بلکه زيبايي واقعي، زيبايي انديشه، روح و شخصيت است. و در واقع جامعه بايد از او زيبايي انديشه و شخصيت را بخواهد. و حتي به هنگام ازدواج به عنوان اولين و مهمترين مسأله، شخصيت دختر بايد مورد نظر باشد و بعد مسايل ظاهري.
ـ پدر و مادر (به خصوص مادر) بايد چطور لباس پوشيدن، چگونه صحبت کردن، چگونه نشستن، نحوه مراوده با دوستان و... را با بصيرت و نزاکت به دختر خود آموزش دهند. مثلاً او بايد بياموزد که بايد درست و مناسب بنشيند، مناسب لباس بپوشد و از رفتارهاي سبک بپرهيزد تا احترام اطرافيان (ديگران) را به خود جلب کند. البته زور و فشار، محدوديت و منع و انکار در آموزش موارد ذکر شده تأثير منفي اگر نداشته باشد، تأثير مثبت نخواهد داشت. در گفتگوي انجام شده با جوانان، دختر محصلي در مورد اين شيوه نامناسب رفتار برخي پدر و مادرها اين طور ميگويد: بعضي مادرها مثلاً اگر دخترشان مانتوي کوتاهي بپوشد آن را فورا پاره ميکنند و دعوا و مرافعه به راه مياندازند... در حالي که اين تأثير منفي دارد. اما من وقتي براي اولين بار مانتوي کوتاهي پوشيدم، مادرم گفت: فقط مواظب خودت باش. و اين گفتار مادرم هيچ عکسالعمل منفي در من بوجود نياورد. دختر ديگري ميگويد: ممکن است يک سري سختگيري و نظارتها در مورد رفت و آمدهاي جوانان لازم باشد چون آزادي بيحساب ميتواند به زيان خود جوانان تمام شود. اما سختگيريهاي زياد و بيدليل و منطق نتيجه منفي به دنبال دارد. البته مادران ديگر ممکن است راههاي ديگري را برگزيننـد. منتهـا سخن اين است که راههاي خشونت فراوان است ولي بايد به دنبال بهترين و صحيحترين راه بود.
ـ «مادران هنگام ظهور علايم بلوغ جنسي، به منظور اجتناب از برخورد غير منتظره، بايد در موقع مناسب با گفتگوهاي آرام دختر را به آغاز قاعدگي آماده کنند، و توضيحاتي در باره اين پديده جسمي و طبيعي بودن و بيضرر بودن آن بدهند. و نيز ضرورت مراعات قواعد بهداشتي مربوطه را در اين باره به او گوشزد نمايند.»(41)
همچنين مدارس، نشريات، بدون اينکه نيازي به گفتن نکات جزيي باشد، ميتوانند آموزشهاي لازم را به دختران بدهند.
نکاتي چند در آموزش و تربيت جنسي و اخلاقي پسران
ـ پسران نيز احتياج به عفت و پاکي و نزاکت و ادب در رابطه با دختران دارند. نبايد تنها از دخترها انتظار پاکي و عفت داشت. در تربيت نسل جوان بايد هم در پسران و هم در دختران پاکي اخلاق و عفت را پرورش داد. فساد و انحراف و نيز سلامت و عفت در جامعه هميشه دو طرف دارد که در يک طرف آن مردان قرار دارند. بنابراين عفت را بايد از هر دو جنس توقع داشت. اما در جامعه ما فشار، بيشتر بر روي دختران است. و رسم اين بوده است و هنوز هم کم و بيش بر اساس مناطق مختلف جغرافيايي، شهري، روستايي و نيز نوع فرهنگ خانواده مرسوم است که زن را محدود کنيم تا پسر به بيراهه کشيده نشود و يا از ترس اينکه مبادا به حريم دختر تجاوز شود او را بستهبندي ميکنيم. در حالي که اگر تربيت درست نباشد و شرايط لازم و سالم براي زندگي شخصي و اجتماعي آنها فراهم نباشد، فساد و انحراف بروز پيدا ميکند.
ـ نبايد به پسرها اجازه داد که کلمات و عبارات عاميانه بينزاکت که حاکي از بيشرمي و وقاحت است بر زبان آورند. آنها اگر به اين عمل عادت کنند رفتارهاي زشت در آنها ريشه ميدواند.
ـ احترام و نزاکت به زن را بايد به آنها آموخت در حالي که احترام به مرد را نيز بايد به دختران آموخت.
ـ کار کردن، به گردش رفتن، کوهپيمايي، سينما و نمايشگاه رفتن پدر با پسر کمک به رشد او ميکند.
ـ گفتگوي پدر با پسر نوجوان خود در باره تغييرات و اتفاقات ارگانيزم در دوره بلوغ جنسي و مراقبت از سلامت اخلاقي او. مدارس و ديگر مربيان نيز ميتوانند مطالب لازم را براي آنها بگويند.
ـ پسرها بايد طوري تربيت شوند که احساسات دختران را به بازي نگيرند. آنها بايد بياموزند که شوخي و تفريح با احساسات، بياندازه رذيلانه است. پسران جوان بسياري به منظور شوخي و سرگرمي و يا به خاطر سوءاستفاده به دختران ابراز علاقه ميکنند. دختري در اين باره چنين ميگويد: پسرها به خاطر سوءاستفاده به دختران ابراز علاقه ميکنند و دختر ساده هم فريب اين حرفها را ميخورد. او ميافزايد: کمتر پسري پيدا ميشود که با دختري دوست بشود و بخواهد با او ازدواج کند. تازه اگر براي دختر مشکلاتي پيش بيايد، ميگويد: من تو را نميشناسم. براي همين بهتر است دخترها در حفظ حريم خود سختگير باشند. و بدون شناخت و تأمل هر کس را به حريم احساسات خود راه ندهند. دختر ديگري ميگفت: اين مسأله در جامعه ما به نوعي بيشتر است. چون، مثلاً در غرب اگر پسري بخواهد با دختري دوست شود، با بهانه ازدواج و قول و قرار مبادرت به اين کار نميکند.
در اين صورت دختر تکليف خودش را ميداند. اما در جامعه ما معمولاً و يا بهتر است بگوييم اکثرا پسرها به بهانه قول و قرار ازدواج با دختران آشنا و دوست ميشوند...
بنابراين نه تنها بايد از پسران هم انتظار پاکي و عفت را داشت بلکه بايد به آنها آموخت که بازي با احساسات دختران و استفاده از دروغ و تزوير در رابطه با جنس مخالف بينهايت رذيلانه است.
بخش دوم: لزوم توجه به نقش مردان در کنار نقش زنان در انضباط در اخلاق جنسي و سلامت جامعه
اين بخش از مبحث عبارت از، توجه به نقش مردان در کنار نقش زنان در انضباط در اخلاق جنسي و سلامت نظام جامعه است. و همان طور که در مقدمه بيان شد، مسأله اين است که آيا مردان نيز مانند زنان به عفت و پاکي و نزاکت و ادب در رابطه با جنس مخالف نياز دارند؟ و آيا اخلاق و فضيلت تنها بر باطن زنان ميبايست حکومت کند و عفت و پاکدامني و سلامت اخلاقي تنها بر زنان فرض است. گفتيم، اهميت اين سؤال از اين رو است که انديشهاي سنتي، عفت و پاکدامني و سلامت اخلاق را در ميان زنان دنبال ميکند و از اين رو،
اولاً: بسياري از مزاحمتها و رفتارهاي غير اخلاقي نيمهپنهان برخي از مردان در رابطه با زنان در جامعه مورد تجاهل قرار ميگيرد. مگر اينکه اين رفتارهاي غير اخلاقي با خشونت شديد و احتمالاً با جنايت همراه گردد.
ثانيا: به منظور تأمين سلامت جامعه فشار زياد بر زنان است و اين زنان هستند که به طور دايم مورد خطاب قرار ميگيرند در حالي که نقش مردان در سلامت نظام اجتماعي و انضباط در اخلاق جنسي تقريبا به فراموشي سپرده ميشود.
پاسخ مسايل طرح شده در واقع به اين امر برميگردد که ببينيم به زعم ما، آيا عفت و پاکدامني تنها کالايي زنانه است و به عبارتي آيا فساد و انحراف و نيز سلامت و عفت در جامعه
يک طرفه است و يا دو طرف دارد. و اگر پذيرفتيم که فساد و نيز پاکدامني دو طرف دارد که در يک طرف آن مردان قرار دارند، در اين صورت عفت و پاکدامني را از هر دو جنس توقع داشته و در هر دو دنبال خواهيم کرد. و در اين صورت، نه تنها به مردان نيز از همان دوران کودکي و نوجواني به مانند دختران خواهيم آموخت که در رابطه با جنس مخالف نياز به نزاکت و ادب و عفت و پاکدامني دارند، بلکه از آنان نيز به مانند زنان در طول زندگيشان انتظار پاکي و عفت خواهيم داشت. و بدين سبب پرورش حجب و حيا و پرهيز از خشونت و بيشرمي و بيبند و باري را در هر دو جنس دنبال خواهيم کرد. رفتارهاي غير اخلاقي نيمهپنهان برخي از مردان و ايجاد مزاحمت نسبت به زنان پديدهاي است که بررسي و شناخت علل و عوامل به وجود آورنده آن و مرتفعسازي اين عوامل، رعايت نزاکت و پاکدامني و پرهيز از خشونت مردان نسبت به جنس مخالف را در پي داشته و همراه با رعايت اصول اخلاقي و پاکدامني از سوي زنان راه به سوي تأمين سلامت اخلاقي جامعه خواهد داشت. بعلاوه شناخت و مرتفعسازي اين عوامل به پيشگيري و کاهش جرايم ناشي از اين مزاحمتها نيز کمک فراوان ميرساند. زيرا اين مجموعه عوامل همراه با شخصيت و انگيزههاي فرد و شرايط زندگي او دست به دست هم داده و رفتارهاي غير اخلاقي، خشونت و مزاحمت و گاه جرم و جنايت را به وجود ميآورند. رفتارهاي غير اخلاقي و مزاحمتها که هر کدام نوعي خشونت را در خود دارند، عبارتند از: خيره شدن، متلک گفتن، تعقيب در سکوت، آزار و اذيتهاي بدني به شکلهاي مختلف به خصوص در محلهاي شلوغ و پر جمعيت و داخل اتوبوس، تاکسي و ديگر خودروها، بوق زدن، چراغ زدن يا متوقف ساختن خودروها براي زناني که در خيابان منتظر وسيلهاي هستند.
مزاحمتها و رفتارهاي غير اخلاقي گاه به شکل انواع انحرافات جنسي و جرم و جنايت ظاهر ميشود. نظر بازي انحراف خفيفتر، و هتک ناموس انحرافي شديد است که «منحرفان در اولين فرصت و موقعيت به هر زني که دسترسي پيدا کنند تجاوز نموده و براي اجراي مقاصد پليدشان جراحات شديدي به قربانيان خود وارد ميآورند و گاهي نيز بيجهت آنان را ميکشند. در بين اين گونه منحرفان تعداد متأهليني که در زمان وقوع جرم با زن خود زندگي ميکنند، زياد است.»(42)
بررسي علل و عوامل بوجودآورنده پديدههاي رفتاري مخل عفت عمومي و اخلاق اجتماعي
در خصوص علل و عوامل بوجودآورنده پديدههاي رفتاري يادشده که به عفت عمومي و اخلاق اجتماعي لطمه وارد ميسازد ميتوان به علل زير اشاره نمود:
1ـ تجرد و موانعي که براي ازدواج وجود دارد و موجب محروميت جنسي ميشود
ازدواج، عامل مؤثري در کاهش ميزان رفتارهاي غير اخلاقي، مزاحمت و خشونت است. در شرايط کنوني اشتغال جوانان به تحصيل، فقدان موقعيت شغلي و نبود وضع تثبيتشدهاي از نظر اقتصادي و اجتماعي اجازه ازدواج به همه جوانان نميدهد. جواني در اين زمينه چنين ميگويد: جامعه بسته و امکانات مالي ضعيف يا بسيار ضعيف که اجازه ازدواج نميدهد يک حالت محکوميت براي جوانان به وجود آورده است، و ديگري در ادامه صحبت او ميافزايد: البته جواناني که از نظر خانوادگي دستي در قدرت و ثروت دارند با چنين مشکلات و محکوميتهايي روبهرو نيستند. مضاف بر مشکلات اقتصادي، در جامعه ما هنوز سنتها، انتظارات و ضوابط دست و پا گير و غير معقولي که با روح مذهب و دين نيز ناسازگار است ازدواج را براي دختران و پسران به امر مشکلي تبديل کرده است. اما با وجود اينکه فراهم بودن شرايط ازدواج، عامل اساسي و اوليه براي سلامت اخلاقي جامعه است با اين حال باز مشاهده ميشود افراد متأهل نيز ايجاد مزاحمت و خشونت مينمايند و ضوابط اخلاقي جامعه را ناديده ميگيرند. در اينجا اين سؤال مطرح ميشود از آنجا که مزاحمت، خشونت و رفتارهايي از اين نوع، ناشي از محروميتها و کمبودهاي جنسي است پس چرا از افراد متأهل نيز مزاحمت و فساد سر ميزند. در پاسخ ميتوان گفت: اولاً براي عدهاي، بيبند و باري و دنبال هوا و هوس رفتن به صورت عادت در آمده است. ثانيا ازدواج ناموفق و يا عدم ارضاي کافي عاطفي و جنسي در محيط خانواده چنين مشکلي را به وجود آورده است. به عبارتي وقتي ازدواج و تشکيل خانواده در عدم بروز مزاحمت، خشونت و فساد اخلاقي مؤثر است که روابط بين زن و شوهر از نظر اخلاقي، عاطفي و جنسي، روابط صحيح و تأمينکنندهاي باشد. به عبارتي، هر چه در حوزههاي مجاز اجتماعي روابط زن و مرد صحيحتر باشد، در حوزههاي غير مجاز مشکل يا وجود ندارد و يا کمتر است.
2ـ ازدواجهاي ناموفق يا به عبارتي شکست، ناکامي و سرخوردگي در زندگي مشترک زناشويي
زماني که ازدواج بر اساس توافق فکري و اخلاقي پايهگذاري نشود و علاقه و صميميت که لازمه زندگي زناشويي است وجود نداشته باشد؛ يا ازدواج جنبه تحميلي يا تجارتي داشته و يا به علل مختلف ديگر موفق نباشد، زن و مرد از تأمين عاطفي و جنسي برخوردار نباشند در اين صورت انحراف يکي از طرفين، يعني زن و مرد و يا هر دو احتمال زيادي دارد و در واقع از چنين ازدواجي اميد خوشبختي نميتوان داشت. در جامعه ما در چنين شرايطي بيشتر زنان سرخورده از زندگي مشترک به ناديده گرفتن و سرکوب خواستهاي خويش تن ميدهند و در نتيجه به ناراحتيهاي روحي و رواني و دلسردي نسبت به زندگي مشترک خود گرفتار ميآيند و برخي نيز دچار انحراف ميشوند. اما اکثر مردان وقتي دچار چنين سرخوردگيهايي ميشوند سعي ميکنند آنچه را که همسرشان نتوانسته به آنها بدهد در وجود ديگري جستجو کنند. در چنين وضعيتي رفتار عدهاي از اين مردان به ايجاد مزاحمت و خشونت براي دختران و زنان و يا فساد اخلاقي و فحشا منجر ميشود.
3ـ سستي ايمان و اعتقادات مذهبي و بيتفاوتي به مباني مذهبي و اصول اخلاقي
اين امر بويژه «در هتک ناموس، عدم آموزش قيود اخلاقي و اصول مذهبي از عوامل بسيار مؤثر ميباشد.»(1)
4ـ رشد معيوب شخصيت و اختلال منش
5ـ عدم برخورداري از تربيت صحيح
خانوادگي و پايين بودن سطح شعور اجتماعي بخصوص زماني که همراه با محروميت جنسي نيز باشد.
6ـ اثرات ناشي از بيکاري و سرخوردگيهاي ديگر.
7ـ هوا و هوس
تنوعطلبي در برخي مردان تا مرز هوا و هوس و لذتطلبيهاي بيحد و حصر که خود فرد را نيز دچار مشکل جدي ميسازد از جمله عوامل يادشده است. به طوري که اين گونه احساسات بر فرد استيلا يافته و ناخودآگاه بر دستگاه ادراکي وي مؤثر افتاده و او را به سوي ارضاي هوسها و هيجانهاي پايانناپذيري که در او به وجود آمده ميکشاند. به طوري که اگر مانعي کامجوييهاي وي را مختل سازد، احساس کلافهبودن ميکند و حتي ممکن است فکر کند که حافظه و حواس خود را از دست ميدهد. طبيعي است وقتي فردي اين گونه گرفتار تنوعطلبي و هوا و هوس و هيجانات ميشود و به آن عادت ميکند؛ به انحاء مختلف در صدد کامجويي برميآيد، که اين امر به طور مسلم بر عفت عمومي و اخلاق اجتماعي لطمه وارد ميسازد.
8ـ زنانه محسوب شدن عفت
در جامعه، عفت تنها يک کالاي زنانه محسوب ميشود و تنها از زنان انتظار عفت و پاکدامني ميرود. در حالي که فساد و انحراف دو طرف دارد که در يک سوي آن مردان قرار دارند. اين طرز تلقي اگرچه با موازين مذهبي و روح عقايد ديني ناسازگار است و اگر از صاحبنظران اجتماعي و مذهبي در باره آن سؤال شود به نفي اين تلقي ميپردازند. اما در مقام عمل در جامعه و به عبارتي به اعتبار اخلاق عرفي (که در موارد بسياري لباس دين پوشيده است) که به ارزشهاي غالب در ميان مردم تمسک ميجويد، اين زنان هستند که عفت از آنها انتظار ميرود و نقش مردان در سلامت نظام اجتماعي و انضباط در اخلاق جنسي تقريبا به فراموشي سپرده ميشود و يا مورد تجاهل قرار ميگيرد. بنا به اظهارات دختران و زنان بسياري، پسرها و مردهاي زيادي هستند که به خود اجازه ميدهند به نوعي مزاحم دختر يا زني شوند. براي مثال دختر دانشجويي ميگويد: مردان به خودشان اجازه ميدهند تا مسافتي دختر و يا زني را دنبال کنند و يا در حالي که سوار بر خودرو هستند، بوق بزنند و يا با نگهداشتن مصرانه ماشين براي او، اسباب مزاحمت و ناراحتي فراهم آورند. او ميافزايد: در حالي که در جامعه هميشه به زنها ميگويند، خودتان را حفظ کنيد ولي هيچ وقت در عمل، از يک مرد نميخواهند وقتي به کوچه و خيابان ميرود به ناموس مردم نگاه نکند. ممکن است به زبان بگويند، اما واقعا در عمل از او رعايت اصول اخلاقي را نميخواهند. همچنين توجه به رفتار بعضي از پسرها و مردها در اماکن عمومي مثلاً پارکها که مزاحم دخترها ميشوند و حتي گاهي آن چنان خشونت نشان ميدهند که بخش قابل توجهي از پارک را تحتالشعاع قرار ميدهند اين مطلب را تأييد ميکند. آنها به واقع اين گونه فکر ميکنند که اين رفتارها از ناحيه آنها زشت نيست بلکه دختران هستند که بايد تمام موارد اخلاقي را رعايت کنند. در حالي که همان طور که گفتيم يک سوي انحراف يا عفت، مردان قرار دارند. البته ديدگاهي در بين مردم وجود دارد که ميگويد: از آنجا که زنان پرورشدهندگان اصلي نسل هستند، پاکدامني آنها در محيط خانواده تأثير اساسي و تعيينکنندهاي دارد. اين نکته گرچه قابل قبول به نظر ميرسد، اما نميتواند دوطرفه بودن انحراف و فساد اخلاقي که يک طرف آن مردان هستند را انکار کند. از اينرو عفت و پاکدامني در رعايت اصول اخلاق اجتماعي نيز دو طرف دارد؛ زن و مرد. بعلاوه مقاصد سوءاستفادهگرايانه و کامجويانه برخي مردان که گاه آنها را در مقام فريب دختران و زنان نيز قرار ميدهد قابل چشمپوشي نيست.
همچنين از آنجا که اکثر زنان آسيبديده متعلق به طبقه اجتماعي پايين، در اثر فقر و يا محيط زجرآور و طاقتفرساي خانواده، دچار فساد و فحشا ميشوند، عدم انجام اقدامات کافي حکومت يا دولت (و حتي شايد مؤسسات خير خصوصي) براي زنان آسيبپذير جامعه (زنان مطلقه و يا بيسرپرست و بيوه به هر علت ديگر، زنان دچار فقر اقتصادي حتي با داشتن سرپرست ـ و دختران و زناني که در محيط زجرآور و طاقتفرساي خانوادگي از سوي پدر، مادر، نامادري، برادر، شوهر ... مورد ظلم و ستم قرار دارند) و استفاده مردان فرصتطلب از اين وضعيت، پاکدامني و سلامت زندگي، بخشي از اين دسته از زنان را مورد تهديد جدي قرار داده است. بعلاوه اين زنان آسيبپذير هستند که مقصر بيعفتي و آثار ناشي از آن قلمداد ميشوند. و شرايط حاکم بر زندگي آنها و استفاده مردان (به هر علتي) از اين شرايط در تحقق عفت عمومي و سلامت اخلاق اجتماعي و نيز زندگي طبيعي و سالم اين دسته از زنان شديدا مورد اغماض قرار ميگيرند.
9ـ تحريکات و انگيزههاي خارجي مانند
نمايش سکس از طريق فيلمها و مطبوعات ... و يا طرز لباس پوشيدن و آرايش برخي از خانمها عوامل و انگيزههاي خارجي در پيدايش و گسترش فساد اخلاقي، انحرافات جنسي، مزاحمت و خشونت نسبت به زنان و دختران که گاه منجر به ارتکاب جرم، هتک حرمت يا قتل آنها نيز ميگردد نقش مهم و اساسي دارد. مانند نمايش سکس يا فيلمهاي تحريککننده، يا نشريات و نوشتههاي محرک بيبند و باري جنسي. طبيعي است هر چه اين گونه تحريکات و انگيزشهاي خارجي بيشتر و شديدتر باشد، گسترش بيبند و باري جنسي، فساد اخلاقي، انحرافات و خشونت، بيشتر و شديدتر خواهد بود. در شرايط کنوني در جامعه اين گونه فيلمها از طريق برخي فيلمهاي ويدئويي و يا ماهوارهاي در دسترس است. و هرچه را از ماهواره نتوان ديد از طريق برخي فيلمهاي ويدئويي ميتوان مشاهده کرد. اين امر، فساد را حتي به داخل خانوادهها نيز ميکشاند. وضعيت نامطلوب برنامههاي صدا و سيما و نداشتن استراتژي فرهنگي، اجتماعي روزآمد، نو و خلاق براي برنامهسازي و ... بر دامنه مشکلات حاصل از فيلمهاي ويدئويي يادشده ميافزايد.
10ـ بيگانه بودن با محيط و مردم
فردي که سالها در محيط کوچک و با آداب و رسوم خاص و لازمالرعايه زندگي کرده و هرگز به خود اجازه انجام عمل خلافي را نميداده است؛ وقتي در محيط بزرگتر و جديدي قرار گيرد و احساس آزادي عمل بيشتر بکند و همچنين داراي نابهنجاري عاطفي، سستي مباني اخلاقي و مذهبي و عدم تربيت صحيح باشد، ممکن است تعادل خويش را از دست داده و مرتکب رفتارهاي غير اخلاقي، فساد اخلاقي و خشونت و يا مرتکب جرم گردد.
به طوري که در شمارههاي 1 و 2 عوامل بوجودآورنده رفتارهاي مخل عفت عمومي و اخلاق اجتماعي ملاحظه کرديم، محروميت جنسي، علت اصلي مزاحمت، فساد اخلاقي و خشونت نسبت به زنان و دختران است و هر
گونه محرک و انگيزهاي که به اين مسأله مربوط ميشود يا عوامل و انگيزههاي خارجي محرک، در ازدياد پديدههاي رفتاري يادشده مؤثر خواهد بود.
بررسي عوامل يادشده در پيدايش و گسترش رفتارهاي غيراخلاقي، مزاحمت، خشونت نسبت به دختران و زنان و فساد اخلاقي، نه تنها ما را به دلايل روانشناسانه بلکه به دلايل جامعهشناسانه يعني توجه جدي به شرايط اجتماعي حاکم بر زندگي افراد، کمبودها و نقصانهاي موجود در زندگي آنها در ارتکاب رفتارهاي مذکور آشنا ساخت. بنابراين اگرچه انسانها داراي اراده بوده و بر اساس قوت و ضعف شخصيت و تربيت و التزام به مباني مذهبي يا اصول اخلاقي ميتوانند اعمال و رفتار خود را کم و بيش کنترل نمايند، اما آنچه ميبايست مورد عنايت جدي قرار بگيرد، اين است که اگر فردي از لحاظ شخصيت و تربيت و توجه به اصول اخلاقي ضعيف باشد، اين اجتماع است که بايد امکانات و برخورداري لازم از آموزش و تربيت صحيح را براي وي به وجود آورد. و دوم اينکه باز هم اين دستاندرکاران امور فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي جامعهاند که ميبايست موارد اقتصادي مورد نياز افراد را تأمين کنند و مشکلات فرهنگي و سرخوردگيها و معضلاتي را که ريشه در مسايل اجتماعي و فرهنگي جامعه دارند را از طريق کار کارشناسانه حل نمايند. توجه عملي به اين نکات، به جز در مورد افراد شرور و خارج از اعتدال و
نکاتي چند در پيشگيري و عدم گسترش رفتارهاي غيراخلاقي مخل عفت عمومي و اخلاق اجتماعي
پس از بررسي و تحليل عوامل بوجودآورنده پديدههاي رفتاري؛ مزاحمت، خشونت نسبت به دختران و زنان و رفتارهاي غيراخلاقي مخل اخلاق و عفت عمومي جامعه براي پيشگيري و عدم گسترش آن، با توجه به علل مطرحشده برخي موارد پيشنهاد ميگردد:
1ـ به طوري که ملاحظه کرديم، تجرد و موانعي (اقتصادي ـ اجتماعي و فرهنگي ...) که براي ازدواج وجود دارد و همچنين ازدواجهاي ناموفق يا شکست، ناکامي و سرخوردگي در زندگي مشترک، از آنجا که موجب عدم تأمين روحي، عاطفي و نيز موجب محروميت جنسي ميشود، زمينهساز پيدايش و گسترش رفتارهايي چون مزاحمت، خشونت و فساد اخلاقي است. در واقع «زندگي خانوادگي بدون عشق متقابل همسران فاقد حرارت روحي و صميميت بوده، اغلب شبيه به اغفال خويشتن است.»(2) چنين فضاي سرد عاطفي اگر با عدم توافق فکري و اخلاقي يا مشکلات اقتصادي و يا مسايل ديگر توأم باشد، فضاي ناسالم خانوادگي و زندگي سخت و غيرقابل تحملي را به وجود ميآورد که زمينهساز انحرافات و معضلات گوناگوني براي اعضاء خانواده از جمله پيدايش مسايل اخلاقي در مرد و زن ميشود.
ازدواج قبل از تکميل کامل رشد جسمي، روحي، عاطفي و پيش از ظهور مشخص رشد اجتماعي، در واقع به نوعي هدر دادن زندگي است. براي کساني که وارد زندگي مشترک ميشوند فراهم بودن مسايل مالي و اقتصادي يکي از شرايط لازم و اساسي است. آمادگي روحي و عاطفي، شناخت و واقعبيني و برخورداري از آموزشهاي ضروري در مورد مسايل گوناگون زندگي مشترک از جمله روابط خصوصي زن و مرد در خانواده، از ديگر شرايط لازم و اساسي است که تأمينکننده خوشبختي، سلامت و پايداري مثبت خانوادهها است. زيرا وقتي زن و مرد در محيط خانواده از تأمين عاطفي و جنسي برخوردار باشند، محيط جامعه، محيط کار و فعاليت، از رفتارهاي غيراخلاقي، مزاحمت، خشونت و فساد احتمالي بيشتر مصون ميماند.
از آنجا که در جامعه ما زنان و مردان از آمادگيها و آموزشهاي لازم يادشده برخوردار نيستند، برنامهريزي آموزشي، فرهنگي و اجتماعي براي آموزش بموقع دختران و پسران از سوي نهادهاي مربوطه تحت نظر کارشناسان امر و نيز آموزشهاي لازم براي خانواده در مراکز مشاوره و ديگر مراکز آموزشي و فرهنگي لازم و ضروري به نظر ميرسد.
2ـ بالا بردن سطح فکر عمومي و شعور اجتماعي افراد و آشناسازي و حساس نمودن آنها نسبت به مباني اخلاقي و مذهبي با اجراي برنامههاي آموزشي صحيح به طرق گوناگون بر اساس نظرات صاحبنظران و کارشناسان.
به واقع بايد در نظر داشت، کاربرد زور و اجبار در الزام مردم به مباني اخلاقي نه تنها از جنبه کارشناسانه صحيح نيست، بلکه در عمل نيز سودمند واقع نميشود و زيانهاي احتمالي بسياري را نيز در بر دارد. آنچه درست و اصولي است کوشش در آشناسازي و حساس نمودن مردم از طريق برنامههاي آموزشي و فرهنگي نسبت به مباني اخلاقي است که سلامت جامعه و زندگي افراد آن را تأمين ميکند. در واقع «فرهنگ، فشاري است بر غريزه حيواني انسان که توسط عقل به وجود آمده است.»(3) و به گفته «ف.شيللر» «عقل روشن، احساس اخلاقي را بهتر ميسازد و عقل بايد راهنماي دل باشد.»(4) بنابراين، آشناسازي و حساس نمودن افراد جامعه به مباني اخلاقي و بالا بردن سطح فکر و شعور اجتماعي آنها از طريق ابزارهاي فرهنگي و عقلاني ميسر است نه ابزارهاي زور و اجبار.
3ـ کاهش تحريکات محيط با تأکيد بر شيوههاي عقلاني و فرهنگي
اگر چه کنترل نمايشها و يا ورود فيلمهاي تحريککننده و ديگر محصولات فرهنگي که داراي خاصيت تحريککنندگي و به عبارتي عامل پيدايش و گسترش رفتارهاي غيراخلاقي و فساد و انحراف هستند ضروري به نظر ميرسد. اما بايد توجه داشت با زور و اجبار و بدون بکارگيري ابزارهاي منطقي و کارشناسانه و داشتن برنامههاي ميانمدت و بلندمدت با استراتژي روشن و مشخص در جهت توليد و تأمين نيازهاي گوناگون افراد جامعه به محصولات فرهنگي مختلف نميتوان با برخي محصولات ويدئويي و ماهوارهاي مخرب سلامت اخلاق و عفت عمومي برخوردي فعال و مثبت داشت.
در واقع، اصل، داشتن توانايي و قدرت برخورد فعال و مثبت در منزوي ساختن و منفعل کردن عوامل و انگيزههاي خارجي مؤثر در پيدايش و گسترش رفتارهاي غيراخلاقي، خشونت و فساد است و نظارت و کنترل و استفاده از ابزارهاي قانوني در مرحله دوم قرار دارد و موارد آن نيز با توجه به نظر کارشناسان و صاحبنظران و مسؤولان امر ميبايست تعيين شود.
همچنين متوجه ساختن بانوان به عدم استفاده از لباسهاي نامناسب در جامعه و در محيط کار و فعاليت نيز ميبايست با حفظ حرمت و شخصيت آنها و با استفاده از ابزارهاي منطقي و فرهنگي صورت گيرد به طوري که پوشيدن لباسهاي نامناسب و يا خودآراييهاي تحريککننده و مبتذل، احساس کوچکي در فرد به وجود آورده و او احساس کند که در جامعه جايگاه باارزشي ندارد. حتي اگر کارشناسان و برنامهريزان در موراد مشخصي، نوعي کنترل و نظارت قانوني را لازم دانستند، در آنجا نيز بايد شخصيت و احترام افراد حفظ شود و کنترل لازم نيز در چارچوب عقل و منطق و بدون خشونتهاي تخريبي اعمال شود.
4ـ توجه واقعي به اين نکته که فساد و انحراف در جامعه هميشه دو طرف دارد که در يک طرف آن، مردان قرار دارند. بنابراين عفت را بايد از هر دو جنس توقع داشت. در واقع عفت، تنها يک کالاي زنانه نيست و مردان نيز احتياج به عفت و پاکي و نزاکت در رابطه با زنان دارند و از اينرو در تربيت نسل جوان بايد هم در پسرها و هم دخترها پاکي اخلاق و عفت را پرورش داد.
همچنين مردي که در جامعه حصارها يا بايدها و نبايدهاي اخلاقي را رعايت نميکند همان گونه ميبايست هنجارشکن و گناهکار تلقي شود که زني که پا از بايد و نبايدهاي اخلاقي بيرون ميگذارد. يعني نبايد به مردان ميدان داد و تنها از زنان انتظار عفت داشت، بلکه بايد به نقش دو جنس در سلامت نظام اخلاق اجتماعي و انضباط در اخلاق جنسي توجه نمود.
موارد مختلف ديگري نيز در پيشگيري و عدم گسترش رفتارهاي غيراخلاقي مخل اخلاق و عفت عمومي مؤثر است. مانند ايجاد و توسعه مراکز تفريحات سالم خصوصا براي جوانان، وجود علاقه به مسايل فکري ـ هنري و ورزشي و ... همچنين در مواردي فساد اخلاق، معلول رشد معيوب شخصيت، حقارتهاي باطني و عقدههاي دروني افراد است. در اين گونه موارد سالمسازي، کاري بسيار دشوار است که روانشناسان و متخصصان تعليم و تربيت، نقش مهمي در اين موارد خواهند داشت.
نقد و بررسي طرح «توسعه فرهنگ عفاف»
در خصوص طرح «توسعه عفاف» که اخيرا از سوي شوراي فرهنگي اجتماعي زنان پيشنهاد شده بود در نقاطي در مباحث گذشته به مواردي در زمينه نقد و بررسي طرح اشاره شد و در اينجا به نکاتي در اين باره پرداخته ميشود.
1ـ رفتارهاي تأمينکننده عفت عمومي جامعه و تعليم رابطه مناسب بين دو جنس مخالف و تربيت نوجوانان و جوانان در اين راستا يک مسأله رواني ـ تربيتي است. و از آنجا که اين مسأله امري شخصي نيست و در آن دو نفر (زن و مرد) شرکت دارند، داراي جنبه اجتماعي است. در اينجا نفع جامعه مطرح است و وظيفهاي در قبال جامعه بروز پيدا ميکند و تحقق آن در گرو رشد شخصيت، قدرت فهم و ارزشهاي فرهنگي دروني شده افراد جامعه و نيز تأمين شرايط و امکانات لازم زندگي براي خانوادهها، جوانان و زنان آسيبپذير ... است. بنابراين، بيتوجهي و يا کمتوجهي به اين گونه زمينههاي يادشده در شکلدهي رفتار افراد جامعه و ذکر ناشيانه مطالب خشک اعتقادي و اخلاقي و يا مطالب کليشهاي و بيروح از تاريخ اسلام و حتي ذکر مرگ و قيامت و ...، آن گونه که در طرح توسعه عفاف پيشنهاد شده است، نتيجه چنداني را در بر ندارد و در شرايط کنوني جامعه ما به دليل استفاده بيش از حد و گاه کسلکننده رسانهها، از جمله صدا و سيما، نهادهاي آموزشي مانند مدارس و غيره از اين شيوهها، نتيجه مورد نظر به چنگ نميآيد و برعکس، گاه نتيجه معکوس دارد و يا منجر به مقاومت رواني جوانان و ديگر افراد ميگردد.
2ـ در خصوص ابزار پيشبرد طرح «توسعه عفاف»، گرچه طرح مذکور به ايجاد تسهيلات و زمينهسازي فرهنگي و اجتماعي در باب ازدواج اشاره نموده است، اما به طور اساسي فاقد زمينههاي اجتماعي و روانشناسانه لازم است. و ابزارهاي پيشبرد آن نيز چندان انديشيده به نظر نميآيد و برخي همان طور که اشاره شد، ابزارهايي هستند که در طي سالهاي اخير، تجربه شده اما تقريبا ناکارآمد بودهاند. بايد توجه داشت، بايدها و نبايدها، قوانين و منشورها، زماني کارساز است که زمينه پذيرش و درک آنها مهيا باشد. همچنين بايد در نظر داشت کاربرد زور و يا اجبار مردم به مباني اخلاقي نه تنها از جنبه کارشناسانه صحيح نيست، بلکه در عمل، لااقل در درازمدت سودمند واقع نميشود و زيانهاي احتمالي بسياري را نيز در بر دارد. حتي اگر کارشناسان و برنامهريزان در موراد مشخصي، نوعي کنترل و نظارت قانوني را لازم دانستند، در آنجا نيز بايد شخصيت و احترام افراد حفظ شود و کنترل لازم نيز در چارچوب عقل و منطق اعمال شود. «براي رفاه اجتماعي در قبال بروز جرايم و اعتلاي سطح طرز تفکر و اخلاق و فرهنگ افراد جامعه، اقدامات تأميني براي پيشگيري پيش از تدوين مجموعههاي قوانين کيفري مؤثر است.»(5)
از طرفي مصاديق رفتارهاي مخل عفت عمومي نيز در طرح مشخص نشده است. اهميت مشخص بودن اين مصاديق در اين است که هر مصداقي با توجه به نوع مخاطبين يا افراد در بر گيرنده آن و نيز به لحاظ ماهيت و دلايل وجودي آن، ابزار و يا شيوه برخورد مناسب خود را ميطلبد. مثلاً رابطه دوستي ميان يک دختر و پسر در سنين نوجواني و جواني اگر چه نوعا زيانهاي احتمالي در زمينه عقبافتادگي تحصيلي يا بروز برخي مشکلات اخلاقي و يا مسايل ديگري را براي آن دو در بر دارد، اما اين رابطه با برخورد سوءاستفادهگرايانه و يا رفتارهاي مخل عفت عمومي از سوي مردي در سنين ميانسالي و يا با مسأله فحشا از سوي برخي از مردان و يا زنان تفاوت بسيار دارد. البته با تربيت صحيح و تعليم رابطه مناسب بين دو جنس مخالف به طوري که در متن مطلب حاضر بدان پرداخته شد، ميتوان از بروز مشکلات احتمالي براي دختر و پسر و اجتماع جلوگيري کرد. ولي در رابطه با فحشا اقدامات لازم براي زنان آسيبپذيري که گرفتار اين مصيبت و مرگ تدريجي ميشوند و يا مرداني که اقدام به چنين اعمالي ميکنند برخورد دستگاههاي مختلف فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي متفاوت خواهد بود ...
3ـ خودداري، مقاومت و پاکدامني، امري فردي است که البته اهميت اجتماعي نيز دارد. چطور جامعه ميتواند در هر کس يک نگهبان بگمارد. بلکه بايد مسايل رواني و تربيتي مد نظر باشد تا در فرد حالت مقاومت ايجاد شود. وقتي تربيت صورت گيرد خود شخص براي خويش مرزبندي ميکند. بايد در نظر داشت اگر امر تربيتي ناقص، بيتأثير و غير کافي باشد هيچ غرور و شرافت و لياقتي در بين نخواهد بود و در اين صورت فرد گرفتار دام فساد گشته و انديشه مقاومت در برابر عمل نامشروع را به مغز خود راه نميدهد.
4ـ اگر با بحران بلوغ و غريزه جنسي در نوجوانان و جوانان با پند و اندرز و نصيحت و يا ذکر مطالب اعتقادي به شکلي کليشهاي و بيروح و يا تنها با منع و مجازات برخورد کنيم حاصل، همين است که امروز مشاهده ميکنيم. بايد فراموش نکرد که نه منع شديد والدين و جامعه و نه محدوديتهاي مذهبي، هيچ کدام به تنهايي مسايل و مشکلات تربيت جنسي نوجوانان و جوانان را پاسخ نگفته و حل نميکنند. بلکه آنچه ضروري است اصلاح بموقع شخصيت، تأمين مسايل زندگي روزمره و نيازهاي نوجوان و جوان در زمينههاي گوناگون است تا با مشغوليت سالم از تأثرات و تمايلات دروني بلوغ و بروز احتمالي بلوغ زودرس جنسي و مشکلات احتمالي مصون بماند.
5ـ از اقدامات تأميني ضروري براي حفظ اخلاق و عفت عمومي جامعه، نه تنها فراهمسازي شرايط ازدواج و تسهيل آن، بلکه دادن آموزشهاي ضروري به دختران و پسران يا زنان و مردان در مورد مسايل گوناگون زندگي مشترک از جمله آمادگيهاي روحي و عاطفي لازم و يا آموزش در زمينه روابط خصوصي زن و مرد در خانواده است. زيرا وقتي روابط بين زن و شوهر از نظر اخلاقي، عاطفي و جنسي، روابط صحيح و تأمينکنندهاي باشد احتمال بروز مزاحمت، خشونت و فساد اخلاقي از سوي دو جنس لااقل کاهش مييابد. به عبارتي، هرچه در حوزههاي مجاز اجتماعي روابط زن و مرد صحيحتر باشد، در حوزههاي غيرمجاز مشکل يا وجود ندارد و يا بسيار کمتر است.
6ـ در طرح «توسعه عفاف» در خصوص زمينههاي لازم و سياستهاي اجرايي براي ظهور تدريجي فرهنگ عفاف در بند (5 ـ 6) چنين پيشنهاد شده است: «تعيين و تحديد دقيق حدود روابط زن و مرد در کوچه و خيابان و کارخانه و اداره و مدرسه و ... و ترويج و تبليغ مستقيم و غيرمستقيم آن.»
اول: در عبارت تعيين و تحديد دقيق حدود روابط، کلمه «حدود» اضافي است.
دوم: چنين سياستي نامعقول و نشدني است. براي مثال اگر اجتماعات و محيطهاي مختلف اجتماعي مانند خانواده، محيط تحصيل، محيط کار، اقوام و خويشان، محيطهاي همسايگي را در نظر بگيريم با روابط خانوادگي و روابط خويشاوندي، روابط شغلي و همکار بودن، همکلاسي يا همدانشگاهي بودن، روابط همسايگي و غيره ... روبهرو هستيم. حالا اگر براي اشکال مختلف اين روابط با توجه به زمينههاي گستردهاشان و يا مثلاً اگر زن و مردي داراي چند رابطه همسايگي، خويشاوندي، همکار بودن و ... باشند بخواهيم «تعيين و تحديد روابط»، آن هم از نوع «دقيقش» را انجام دهيم دچار چه سرگيجه و احتمالاً مضحکهاي خواهيم شد. به جاي اين سياستهاي نامعقول و وسواس در مسايل جنسيتي بهتر است تعليم و تربيت که ميتواند مرزبندي توسط خود افراد را به دنبال داشته باشد و نيز تأمين زمينههاي اجتماعي و شرايط زندگي سالم، مد نظر باشد. آنچه معقول و شدني است، مرزبندي روابط از سوي شخص عاقل و تربيتشده در يک محيط اجتماعي نسبتا سالم بر اساس اصول زشت و خوب يا صحيح و ناصحيح و يا به تعبير ديني حرام يا حلال است.
اين طرح با چنين سياستهايي در سطح نظري با توجه به شرايط زندگي اجتماعي و گستره مسايل گوناگون آن، نامعقول و در مقام عمل نيز عقيم است.
7ـ انقلاب اسلامي از ابتدا در زمينه مسايل مختلف فرهنگي، اجتماعي، سياسي و ... و از آن جمله، در خصوص مسايل گوناگون زيستاجتماعي، ادعاي جهاني بودن داشته است که حتي اگر از اين مسأله نيز صرفنظر کنيم جامعه ايران با هويت ديني به الگويي معقول و قابل عرضه که داراي قابليت اجرا در زندگي امروز و جهان کنوني باشد، نياز دارد.
ديدگاه امام خميني بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران نيز بر چنين جداسازي استوار نبود. بلکه بر حضور زنان و همدوشي آنها با مردان در صحنههاي مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي و حتي نظامي البته در يک محيط صحيح که همه جهات عفاف در آن محفوظ باشد تأکيد داشتند.(6)
در پايان اين بحث لازم به توضيح است که مطالب طرحشده در اين تحقيق از زبان نوجوانان و جوانان و يا افراد ديگر از گفتگوهاي انجامشده با اين افراد در محلهايي چون پارک ساعي تهران، خيابان وليعصر و حدود پارک مزبور و ... و يا در يکي از دانشکدههاي دانشگاه تهران در پاييز 1376، استخراج شده است.
پينوشتها:
31ـ کوچتکف، و.د و لاپيک.م، (روانشناسان بزرگ شوروي)، روانشناسي و تربيت جنسي کودکان و نوجوانان، ص49.
32ـ همان، ص57.
33ـ کوچتکف، و.د. و لاپيک، م (روانشناسان بزرگ شوروي)، روانشناسي و تربيت جنسي کودکان و نوجوانان، صفحات 164،165،166،167،224،225،228،231.
34ـ همان، ص232.
35 ـ همان، صفحات 48، 162،179، 205، 206، 229، 230.
36ـ همان، 10 ـ 11، 38 ـ 33، 43 ـ 40، 48، 86، 186، 232، 233 (برخي مطالب نيز اضافه شده است.)
37ـ در باره پرورش حجب و حيا در کودکان و نوجوانان ميتوان به مأخذ فوق (روانشناسي و تربيت جنسي کودکان و نوجوانان، کوچتکف، و.د. و لاپيک، م) صفحات 38 ـ 33 و 43 ـ 40 رجوع کرد. شايان ذکر است که از حجب و حيا در متن کتاب با واژه کمرويي ياد شده است. اما بنا به اظهار مترجم مقصود مؤلفان از کمرويي، نقطه مقابل پررويي و به معني حجب و حيا (پاورقي ص33 کتاب) است.
38ـ همان، ص232.
39 ـ همان، ص233 ـ 232.
40ـ همان، ص114 ـ 208 ـ 211.
41ـ همان، ص212.
42ـ دانش، تاج زمان، مجرم کيست؟ جرمشناسي چيست؟ ص189.
43ـ دانش، تاجزمان، مجرم کيست؟ جرمشناسي چيست، ص193.
44 ـ کوچتکف. و.د، و لاپيک.م، روانشناسي و تربيت جنسي کودکان و نوجوانان، ص17.
45 ـ همان، ص6.
46ـ همان، ص7 ـ 6.
5 ـ دانش، تاجزمان، مجرم کيست؟ جرمشناسي چيست، ص236.
47 ـ رجوع شود به سخنان امام خميني از جمله سخنان ايشان در صحيفه نور، ج19، ص280 (چاپ اول، بهار 1368) و ج20، ص172 (چاپ اول، 1369).
منبع: ماهنامه پيام زن