جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
استخاره، ازدواج؛ بايدها و نبايدها
-(7 Body) 
استخاره، ازدواج؛ بايدها و نبايدها
Visitor 527
Category: دنياي فن آوري

نسيم سخن

راهيست راه عشق که هيچش کناره نيست
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نيست
هرگه که دل به عشق دهي خوش دمي بود
در کار خير، حاجت هيچ استخاره نيست(1)
«استخاره»، پنجره‏اي روشن، به سوي فضايي قُدسي است که نسيم آرامش و اطمينان در سراي دلها مي‏نشاند و انسانهاي دين‏باور و خداجو را از ترديد، دودلي و آشفتگي خاطر مي‏رهاند. لحظه‏هاي حساس زندگي که هنگامه انتخاب درست و سرنوشت‏ساز است همانند فرشته‏اي آسماني مسير خيرآفرين را به آدمي مي‏آموزاند و امروزي پراميد و فردايي پرنويد را فرا روي انسانهاي هوشمند قرار مي‏دهد.
جايگاه ارزشمند استخاره و آثار پربهاي آن، شيفتگان فراواني پرورانده است، به گونه‏اي که تجربه‏هاي گوناگون آنان در بهره‏هاي معنوي و مادي زبانزد همگان شده است. اما افراطهاي بسيار و استفاده‏هاي نابجاي برخي علاقه‏مندان بدآنجا انجاميده که گاه لطيفه‏هاي خنده‏آور و ماجراهاي نابخردانه‏اي از اين افراد مطرح شود به گونه‏اي که ديدگاه بسياري از افراد ـ بويژه جوانان حقيقت‏گرا و آرمان‏خواه ـ را نسبت به اين مشعل روشني‏بخش، دچار توفان تحقير و غبار غربت ـ از حقيقت ناب و اصيل آن ـ نموده است. از اين‏رو چون فرصت شايسته‏اي بيابند، پرسشهاي فراواني در باره استخاره مي‏کنند. پرسشهايي اينچنين که:
«استخاره» يعني چه؟ و فلسفه رجوع به آن در لحظه‏هاي مهم و سرنوشت‏ساز زندگي چيست؟
آيا استخاره نوعي «غيب‏گويي» نيست؟ و يا مراجعه ما به آن موجب تعطيل تفکر و انديشه نخواهد بود؟
چگونه ما که به عنوان برترين موجودات زنده هستيم سرنوشت خود را به دست تسبيحي بي‏جان بسپاريم و تسليم آن شويم؟!
اگر تمامي آيات قرآن «نور» و «رحمت» است، پس چگونه بر بالاي صفحات برخي قرآنها کلمه «خوب» يا «بد» نوشته مي‏شود؟!
آنگاه که براي کاري بسيار مهم و ارزشمند چون انتخاب همسر، استخاره کرديم، اگر خلاف آن عمل نموديم، آيا بلاي دنيا و عذاب آخرت گريبانگير ما خواهد شد؟!
سيره معصومان(عليهم السلام) و شيوه عالمان و صالحان در استفاده از استخاره در لحظه‏هاي حساس زندگي چگونه بوده است؟
آيا انجام استخاره، اختصاص به قشر خاصي همان عالمان حوزوي دارد، يا آنکه همگان مي‏توانند با فراگيري شيوه آن مشکل خود را حل کنند؟
«استخاره» يعني چه؟ و فلسفه رجوع به آن در لحظه‏هاي مهم و سرنوشت‏ساز زندگي چيست؟
«استخاره»، «طلب خير از خداوند» و «شناخت بهترين راه يا عالي‏ترين مورد»(2) است. اقدامي که در پرتو آن رو به سوي پروردگاري قادر، مدبّر و مهربان مي‏کنيم و براي زندگي خود، بهترين مصلحت را مي‏جوييم و پس از انجام استخاره از ترديد، شک و دغدغه خاطر رها شده، همراه با نوعي آرامش دروني، شکيبايي، نشاط و اميد به کار و کوشش ادامه مي‏دهيم. گرچه پس از آن دچار سختيها و دشواريهايي شويم و براي دستيابي به هدف با ناهمواريهايي در مسير زندگي روبه‏رو گرديم؛ اما توجه ما به خداوند، اميد الهي و توکل گرانبهايي که در خود ايجاد کرده‏ايم، ره‏توشه‏اي پرارزش براي دوري يأس و نوميدي و افزايش شور و نشاط خواهد بود.
از اين‏رو در معارف ناب ديني اين حقيقت گرانسنگ را اين گونه مي‏يابيم که:
«ما استخار اللّه‏َ عزّ و جلّ عبدٌ مؤمن الا خار اللّه‏ له».(3)
هيچ بنده باايماني از خداوند طلب خير نکرد، مگر آنکه پروردگار مهربان، سعادت او را فراهم ساخت.
استخاره دو نوع است:

1ـ طلب خير و هدايت از خداوند

معناي حقيقي استخاره که «طلب خير و صلاح و هدايت از خداوند» است و در روايات ما اين نوع معروف است، نوعي دعا، استمداد از خداوند و توکل به او است. شيوه‏اي که پيشوايان معصوم(عليه السلام) بدان پايبند بودند و به اصحاب خود سفارش مي‏نمودند.
رسول اکرم ـ درود خداوند بر او و آل او باد ـ مي‏فرمودند:
«از سعادت و نيکبختي انسان، استخاره او از خداوند و رضايت وي به قضاي الهي است و از شقاوت و نگون‏بختي او، ترک استخاره و ناخرسندي از خواست خداوند است».(4)
و يا در وصاياي اميرمؤمنان علي(عليه السلام) به امام حسن(عليه السلام) است که: «و اکثر الاستخارة» بسيار از خداوند طلب خير و سعادت نما.(5) و آن حضرت، خود براي استخاره دو رکعت نماز مي‏خواند، در تعقيب نماز صد مرتبه: استخيرُ اللّه‏ (طلب خير مي‏کنم از خداوند) مي‏فرمود و به دنبال آن دعايي با مفهومي اينچنين قرائت مي‏کرد:
«خدايا! قصد انجام کاري دارم که تو مي‏داني، اگر صلاح دين و دنيا و آخرت مرا در اين کار مي‏داني وسيله آن را برايم فراهم ساز و اگر مي‏داني که براي دنيا و آخرت من بد است، مرا از آن بازدار، چه کراهت داشته باشم، چه علاقه، زيرا تو مصالح واقعي را مي‏داني ولي من نمي‏دانم و تو علاّم الغيوب (داناي غيبها) هستي».(6)
بعد از آن تصميم مي‏گرفت و وارد عمل مي‏شد.(7)

2ـ استخاره معروف و رايج در جامعه ما

اين استخاره نوعي کسب تکليف براي رفع ترديد است بدون آنکه غير واجبي واجب، حلالي حرام، و يا حکمي از احکام خداوند تغيير يابد. ابتدا توجه به خداوند مي‏کنيم، سپس به لطف و رحمت او دل مي‏سپاريم و با اين دو گام ارزشمند، رضايت به خواست پروردگار داده، به تمامي داده‏ها و نداده‏ها و از همه شاديها و شيونها اعلام رضايت و خرسندي مي‏نماييم. بدون ترديد در اين نوع استخاره، نه کسي از غيب و داناييهاي آن، آگاه مي‏شود، نه فردي ادعايي بر اين مطلب دارد. بدون آنکه استخاره را مؤثر در سرنوشت بدانيم تا سبب شرک شود و يا به دور از اينکه در توحيد علمي و عملي مشکلي بيافريند.(8) تنها خير شخص، در انجام يا ترک عمل، مشخص مي‏شود و او از فکر مشغولي و آشفتگي روحي نجات مي‏يابد اما نسبت به اين نکته که آينده او از نظر خير يا شرّ چه خواهد شد؛ هيچ آينده‏نگري و غيب‏گويي در استخاره وجود ندارد.(9)
به ديگر سخن، همه ما مي‏دانيم دانش ما اندک و جهل ما بسيار است؛ به گونه‏اي که گاه علم ما نيز جهل است و خود خبر نداريم، مجهولات اطراف ما به گونه‏اي وسيع و فراوان‏اند که در لحظه‏هاي مختلف و معبرهاي گوناگون و حساس زندگي، خود را بر سر دوراهي يا چندراهي مي‏بينيم، در حالي که توان تصميم سريع، درست و يا روشنگري در خود نمي‏يابيم. در اين حال که عقل ما توان کمک و راهگشايي ندارد، سراغ عاقل ديگري مي‏رويم تا با مشورت، راه درست و بهتر را بفهميم. اگر با کمک او و ديگران، باز هم ابهام و ترديد در ما باشد و از سوي خداوند نيز هيچ تکليف و فرماني در وضعيتي که در آن قرار داريم، يافت نشود، در اين حال ـ که دين‏باوران و بي‏دينان ناچار به يک طرف رفته و مجبور به پذيرش يک سوي تحيّر و نگراني هستند ـ اگر نيرويي الهي و امدادي ملکوتي يافت شود و انسان را به يک طرف دلگرم سازد، تا با اراده راسخ و اميدي فراوان به کار و تلاش بپردازد ارزش بسياري‏خواهد داشت. در اينجا مقلب القلوب، راهنماي قلب او در انجام کاري بهتر و مسيري سعادت‏بخش مي‏شود و با استخاره، اين آنگاه که براي کاري بسيار مهم و ارزشمند چون انتخاب همسر، استخاره کرديم، اگر خلاف آن عمل نموديم، آيا بلاي دنيا و عذاب آخرت گريبانگير ما خواهد شد؟!
شخص را دلگرم و پرشور در ميدان زندگي نگه مي‏دارد تا با اراده‏اي قوي و روحي سرشار از اميد ـ که روانشناسان مايه دوري امراض روحي و جسمي مي‏دانند ـ براي خود، خانواده و جامعه مفيد و پرثمر باشد. حال، چه کسي داناتر و توانمندتر از خداوند است تا چنين ارمغان ارزشمندي در اثر استخاره به انسانها عطا کند:
«اَمَّنْ يُجيبُ اْلمُضْطَرَ اِذا دَعاهُ وَ يَکْشِفُ السّوُء».(10)
يا [کيست] آن کس که درمانده را ـ چون وي را بخواند ـ اجابت مي‏کند و گرفتاري را برطرف مي‏گرداند؟(11)
مرا ز خضر طريقت نصيحتي ياد است
که بي‏گواهي خاطر به هيچ راه مرو(12)

آيا استخاره سبب تعطيل تفکر، تحقيق و مشورت نخواهد بود؟

آموزه‏هاي آسماني بر پايه برهان، انديشه و فطرت انسانها بنيان نهاده شده است و اساس پذيرش دين بر پايه آن است و در کنار کتاب و سنت، به عنوان يکي از منابع استنباط قلمداد شده است. چه اينکه ساختار ارزشي آن از چنان عظمتي برخوردار است که از شرايط نخست تکليف و انجام بايدها و نبايدهاي الهي محسوب مي‏شود.
از اين‏رو رسالت رسولان، آشکار ساختن گنجهاي پنهان عقلها شمرده شده است: «و يثيروا لهم دفائن العقول»(13) و «شرع» و «انديشه» و يا «عقل» و «وحي» دو بال پرواز انسانهاي گرانمايه معرفي شده است به گونه‏اي که قاعده‏اي مشهور در مسير دانشهاي ديني بدين عبارت وجود دارد که:
کُلَّما حکم به الشرع حکم به العقل و کُلَّما حکم به العقل، حکم به الشّرع.
هر آنچه را شرع بدان حکم دهد، عقل نيز فرمان مي‏دهد و هرچه را عقل دستور دهد، شرع نيز فرمان خواهد داد.
از سوي ديگر انسانهاي سست‏بنياد که از چنين تحفه خدادادي استفاده نمي‏کنند و به دور از عقل و خرد، دل به هواها و هوسها مي‏سپارند، نکوهش بسياري شده‏اند، به گونه‏اي که بدترين موجودات، کران و لالاني دانسته شده که نمي‏انديشند و به دور از عقل زندگي مي‏کنند: اِنَّ شرّ الدّواب عند اللّه‏ الصم البکم الذين لا يعقلون.(14) گرچه اينان اکثريت را تشکيل دهند و احساسات ديگران را سمت و سو بخشند.(15)
افزون بر اين حقيقت ارزشمند بر استفاده از انديشه، رأي و خرد ديگران ـ در کنار فکر خود ـ نيز، سخنهاي فراواني مطرح شده و با عنوان «مشورت و رايزني»، سفارش بسياري شده است. همان گونه که به رسول‏اللّه‏ ـ درود خداوند بر او و آل او باد ـ که خود برترين خرد و انديشه را دارا بوده است و «عقل کُل» محسوب مي‏شد، فرمان مشورت با اصحاب داده شده است: «و شاورهم في الامر»(16) و دين‏باوران خجسته را با اين مزيت والا توصيف مي‏کند که: «و امرهم شوري بينهم»(17) سيره هميشه مؤمنان، مشورت است.
با توجه به اين دو نکته، چون به شيوه صحيح و دستور درست استخاره رو مي‏کنيم، به گونه‏اي منطقي و عقلاني با سلسله مراحلي حقيقت‏گرا و انديشمندانه روبه‏رو مي‏شويم:
نخست استخاره را مربوط به زمان و محلي مي‏بينيم که هيچ حکم و فرمان الهي متعيّني در باره «بايد» (واجب) و «نبايد» (حرام) و «انجام بهتر» (مستحب) و «ترک بهتر» (مکروه) نداشته باشد بلکه انجام و عدم انجام آن، مساوي باشد، (مباح). پس از اين مرحله، هيچ دستوري در ابتداي ورود و تصميم در کار غير از تفکر و تدبّر به چشم نمي‏خورد، بدين بيان که پيش از هرگونه اظهارنظر و يا اراده راسخ، بايد انديشيد، فکر کرد و نکات مثبت و منفي کار را به خوبي سنجيد؛ اگر به نتيجه‏اي روشن و درخشان دست يافتيم، نيازي به مشورت و يا رفتن به سوي استخاره نخواهد بود.
حال اگر عقل خود ما، دچار ترديد و شک بود و به هيچ يک از دو يا چند طرف، گرايشي نيافت، مي‏توان استخاره کرد؟ خير؛ زيرا هيچ محلي براي استخاره وجود ندارد، بلکه در اين حال از عاقل ديگر و صاحبان رأي و نظر بايد استفاده کرد؛ کساني که به دور از هر گونه بدبيني، حرص، منفي‏نگري، بُخل و تنگ‏نظري به مسايل مي‏نگرند و پاک و پيراسته از هر پيش‏داوري و حبّ و بغض، رأي صائب و صحيح خويش را در اختيار ما مي‏گذارند.
بدين ترتيب عقلهاي جدا از عقل ما، با هم ضميمه شده و گاه نتايج بسيار روشني فراهم مي‏شود که ساليان سال، آثار و برکات آن همچون آبشاري ريزان، جاري خواهد بود.
آنجا که هيچ حکم الزامي متعيّن از سوي خداوند در باره راه و مورد ترديد ما وجود نداشت، عقل ما نيز توان تشخيص خوب و بد را از دست داده بود. در مشورت نيز با اظهارنظر مثبت برخي و اعلام رأي منفي بعضي روبه‏رو شديم و باز در شگفتي، ترديد و دو دلي قرار داشتيم، محل و زمان استخاره فرا رسيده است. پس گامهاي نخست استخاره ابتدا تعقل و انديشه، سپس مشورت و رايزني است و هيچ گاه تعطيل فکر و فکرخواهي به دنبال نخواهد داشت زيرا:
مشورت ادراک و هشياري دهد
عقلها را عقلها ياري دهد
امر «شاورهم» براي آن بود
کز تشاور لهو و کژ کمتر شود(18)
آري افزون بر اين نکته، گاه در مواردي بين خوب و خوبتر دچار ترديد مي‏شويم همانند آن که بين دو عمل واجب (وظيفه حضور در جبهه يا تحصيل دانش) و يا دو کار مستحب (زيارت امام رضا(عليه السلام) يا ديدار اقوام و صله رحم) متحيّر مي‏شويم، در اين حال ـ نيز گرچه حکم هر يک از اعمال روشن است ـ انجام استخاره مطلوب خواهد بود، زيرا با آن رفع حيرت و سردرگمي خواهد شد.

چگونه سرنوشت خود را به دست تسبيحي بي‏جان بسپاريم؟

دانستيم زمان و محل استخاره بسيار اندک و محدود خواهد بود، بدين بيان که در مواردي لازم مي‏شود که هيچ تکليف و فرماني از سوي خداوند مشخص نشده است و از احکام پنجگانه، تنها در يک مورد يعني مباح، مسير ورود به استخاره روشن مي‏گردد. از اين‏رو هرگاه در باره عمل واجبي استخاره کرديم و بد آمد هيچ اعتنايي بدان نبايد کرد و يا چون نسبت به فعل حرامي استخاره کرديم و ضمن خوب آمدن، توصيه به سرعت و عجله در انجام آن شد، باز هم چون محل استخاره نبوده، هيچ ارزش نخواهد داشت. پس استخاره، خود، نوعي ضرورت در موراد خاص و استثنايي است که پيش از آن تکليفي نبوده و پس از آن نيز تکليف و فرماني صادر نخواهد شد و مجبور به تبعيت و اطاعت نخواهيم بود. از سوي ديگر، تسبيح بي‏جان، هيچ دخالتي در سرنوشت ما ندارد بلکه ما از خداوند طلب خير و مصلحت مي‏کنيم و به کمک تسبيح که وسيله‏اي براي ذکرگفتن بود، به نتيجه دست مي‏يابيم، همان گونه که برخي به وسيله کتاب مقدسي چون قرآن، حيرت و سرگرداني خود را برطرف مي‏کنند.

علت نوشتن «خوب» يا «بد» بر بالاي صفحات برخي قرآنها چسيت؟

پرسشي که از ديرباز براي بسياري از افراد ـ بويژه جوانان ـ مطرح بوده اين سؤال است که قرآن نور و رحمت است و نور و رحمت هيچ آيه‏اي نامناسب يا بد در آن وجود ندارد، در حالي که برخي قرآنها در سمت راست يا چپ هر صفحه‏اي ـ در قسمت بالاي صفحات ـ واژه خوب، بد يا ميانه نوشته شده است! مگر مي‏تواند آيه‏اي بد باشد گرچه براي دوزخ و دوزخيان نازل شده باشد. زيرا درس و عبرتي براي ديگران خواهد بود و هيچ بدي نخواهد داشت.
پاسخ اين پرسش را با اين نکته آغاز مي‏کنيم که استخاره انواع گوناگوني دارد که برخي از محققان به شش نوع آن اشاره کرده‏اند (مطلق، مشورتي، قلبي، با قرآن، با تسبيح، با کاغذ يا ذاتُ الرُّقاع). در اين ميان استخاره با تسبيح و قرآن طرفداران فراواني دارد و به خاطر تجربه‏هاي بسيار و استفاده‏هاي مادي و معنوي و سهولت آن، علاقه خاصي به اين دو وجود دارد. اما اطمينان قلبي و آرامش خاطري که قرآن به افراد مي‏دهد و پس از زدودن تحيّر و سرگرداني، دلها را به سوي اميد و شور و نشاط سوق مي‏دهد، موجب شيفتگي فراوان بين دين‏باوران در مراجعه به اين نکات آسماني و الهي شده است تا استخاره‏هاي خود را از اين طريق انجام دهند.
از سوي ديگر، بخش عظيمي از افراد، توانايي فهم مفاهيم قرآن و درک معاني آيات را ندارند تا با تأمل در آيه، نتيجه را به دست آورند. از اين‏رو برخي در کارهاي بسيار مهم و سرنوشت‏ساز همچون ازدواج، تعيين شغل و يا تصميمهاي مهم تجاري اقتصادي، افزون بر آنکه ساعاتي همانند بين الطلوعين، بين دو نماز، و زمانهايي چون جمعه و روزهاي مقدس ديگر را پي‏جويي مي‏کنند، چون دسترسي به عالمان وارسته و ربّاني دارند، به آنان مراجعه مي‏کنند. اما بسياري نيز از اين فرصتهاي شايسته محرومند و در زمان يا منطقه‏اي قرار دارند که دسترسي به افراد آگاه و دانا به مفاهيم قرآن ندارند، از اين‏رو خود وضو گرفته و پس از آداب خاصي، قرآن را مي‏گشايند.
چنين شرايط خاص و يا ضرورتي، برخي دلسوزان را بر آن داشت با توجه به فضاي معنوي آيه نخست از ابتداي هر صفحه و چگونگي نزول آيه در باره بهشت و نعمتهاي بيکران الهي، جهنم و يا عذابهاي دردناک اخروي و يا مفهومي بين اين دو، واژه «خوب»، «بد» و يا «ميانه» بالاي هر صفحه‏اي بنويسند، بدون آنکه در صدد القاي مفهومي اينچنين باشند که آيه‏اي بد و يا آيه ديگر خوب است. و پرواضح است منظور اين است که بر اساس برداشت از اين آيه، کار مورد استخاره شما چنين است. گرچه اين شيوه توسط بسياري از عالمان نکوهش شده است و گاه تناسبي بين آيه و واژه بالاي صفحه وجود ندارد ـ از اين‏رو در سالهاي اخير چنين عملي بسيار کم شده است ـ اما نوعي عمل خيرخواهانه براي عموم مردم بوده است.
آنگاه که براي کاري بسيار مهم چون انتخاب همسر استخاره کرديم، اگر خلاف آن عمل نموديم، آيا بلاي دنيا و عذاب آخرت گريبانگير ما خواهد شد؟
نخستين پاسخ که از درون پرسش به دست مي‏آيد اين است که علت پشت کردن به استخاره و بي‏اعتنايي به جواب آن چيست؟ اگر از ابتدا تحقيق و تفکر لازمي در باره اصل عمل انجام نداده‏ايم و با سرعت به سوي استخاره رفته‏ايم و الان از حقيقت ماجرا آگاه شده‏ايم، که هيچ محلي براي استخاره نبوده است تا پشت کردن به آن معنا يابد. و اگر از آغاز نسبت به خوب و بد ماجرا و آثار مثبت و منفي آن آگاهي داشته‏ايم، ديگران نيز ما را به همين نتيجه يا نتايج ديگري راهنمايي کرده‏اند، اما براي دلگرمي بيشتر و يا خرسندي از تأييد الهي رو به سوي استخاره کرده‏ايم که باز هم نه زمان استخاره بوده و نه محل آن چون سنجش مزايا و معايب با تفکر و انديشه گام نخست بوده و استفاده از فکر و رأي ديگران به هنگام ترديد و سردرگمي در گام اول ـ مرحله بعدي بوده است که در يکي يا هر دو به نتيجه‏اي شفاف و روشن دست يافته‏ايم؛ از اين‏رو هيچ نيازي ـ گرچه براي دلگرمي و آرامش بيشتر ـ به استخاره نداشته‏ايم و چنين کاري، بيهوده و نابجا بوده است.
پس هرگاه اندکي به يک طرف مايل باشيم، گرچه 1% باشد، بدين بيان که 51% مايل به يک سو هستيم و 49% به سمت ديگر، باز هم نيازي به استخاره نخواهد بود و به يقين «پشت کردن به استخاره» مصداق نمي‏يابد.
پاسخ دوم، نگاه به استخاره از زاويه‏اي ديگر است که استخاره هيچ گونه تکليف و الزامي براي ما نمي‏آفريند تا سرپيچي از آن، عذاب و بلايي فراهم کند، بلکه تنها رفع حيرت کرده و راه خير را نشان مي‏دهد که راه خير نشان دادن با داشتن منافع مادي و معنوي همسان نخواهد بود، زيرا چه بسا خير ما در ضررهاي دنيوي است تا به هلاکتهاي بدتري دچار نشويم.
پس آنچه در آينه استخاره مي‏بينيم خير و خوبي است که به کمتر بودن کاستيها و ضررها و بيشتر بودن منافع و ارزشها راهنمايي مي‏شويم، بدون آنکه ارتباطي بين زمين و آسمان برقرار کند و يا شعاع آثار خود را به آخرت بکشاند. و اين بدان خاطر است که اصل عمل واجب نبوده تا ترک آثار آن موحب عمل حرامي شود و حتي از اعمال مستحبي که وظيفه‏اي شرعي و حتمي ايجاب کند نيز نخواهد بود.
آري، نکته‏اي که تمامي دين‏باوران علاقه‏مند به استخاره، از صميم جان مي‏پذيرند و تجربه‏هاي فراواني در اين باره کسب کرده‏اند، آن است که عمل مطابق استخاره نوعي دلگرمي و آسودگي خاطر ايجاد مي‏کند و به هنگام اختلافات ما را از ترديدهاي طاقت‏فرسا و يا دلهره‏ها و اندوههاي دردآفرين نجات مي‏دهد و آنگاه که ـ با شرايط درست و نسنجيده استخاره کرده باشيم ـ و پشت بدان کنيم، اندوهي هميشه همراهمان خواهد بود و چون با مشکلي مواجه شويم، ناخودآگاه به ياد استخاره افتاده تمامي سختيها و دشواريها را از آثار روي گرداني از آن مي‏بينيم.

سيره معصومان(عليهم السلام) و شيوه صالحان و عالمان در استفاده از استخاره چگونه بوده است؟

سيره و سخن معصومان(عليه السلام) نخست در اصل استخاره يعني «طلب خير از خداوند» بوده است، به گونه‏اي که افراد، بدون دقت و با شتاب و تصميم سريع دست به کاري نزده، از خداوند درخواست خير و مصلحت کنند تا هيچ گاه دچار حيرت و سرگرداني نگشته و از عمل خود پشيمان نشوند.
اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) ماجراي مأموريت خود به يمن را اين گونه بازگو مي‏کرد: رسول خدا(ص) مرا به سوي يمن مي‏فرستاد و در همان موقع به صورت سفارش، به من فرمود: يا علي! ما حار من استخار و لا ندم من استشار.(19)
اي علي! هيچ کس دچار حيرت و سرگرداني نگرديد چون استخاره کرد و پشيمان نشد وقتي مشورت نمود.
و امام علي(عليه السلام) نيز در سخنان بسياري استخاره را سبب دوري از پشيماني و حيرت ناميده و سفارش فرموده که ماندن در ندانم‏کاري و سرگرداني چه بسا هلاکت و نابودي انسان را به دنبال داشته باشد. از اين‏رو چون استخاره کردي، بي‏درنگ مشغول شو تا از هر حيرتي نجات يابي.(20)
از سوي ديگر امام صادق(ع)، بلاها و گرفتاريهاي بعد از عمل به استخاره را موجب پاداش الهي دانسته(21) و خير و مصلحت را ـ گرچه با حوادث ناخوشايندي همراه باشد ـ دستاورد پرارزش استخاره معرفي نموده است،(22) زيرا شقاوت و نگون‏بختي فرد در آن است که در کارهاي مهم و ارزشمند که قدرت تشخيص راه در آن وجود ندارد ـ بدون طلب خير از خداوند اقدام کند.(23)
بخش ديگري از سخنان معصومان(ع)، در باره استخاره به وسيله دعا است. بدين بيان که در تمام کارهايي که انسان انجام مي‏دهد، بين خود و خداوند ارتباطي قلبي برقرار کرده، از او درخواست خير، موفقيت و سعادتمندي نمايد همان که در قرآن اين گونه بدان اشاره مي‏کند: «قل ما يعبؤ بکم ربي لولا دعائکم».(24) بگو ـ اي رسول ما ـ خداوند هيچ اعتنايي به شما نمي‏کرد، اگر دعاي شما نبود.
از اين‏رو پيامبر به انس فرمود: هرگاه تصميم به انجام کاري داشتي، هفت بار طلب خير از خداوند نما، سپس به آنچه در قلبت مي‏گذرد توجه کن، همانا خير تو در آن خواهد بود.(25) بخش ديگر در رابطه استخاره با قرآن است. گفتني است که استخاره با قرآن، طلب خير و شناخت سعادت است ولي تفأل به قرآن آگاهي از عاقبت کار و خبر يافتن از غيب خواهد بود، از اين‏رو به شدت از روي کردن افراد به تفأل نهي شده است: «لاتتفأل بالقرآن».(26)
يکي از اصحاب امام صادق(عليه السلام) خدمت آن حضرت عرض کرد: تصميم به کاري مي‏گيرم و از خداوند نيز طلب خير مي‏کنم، اما موفق نمي‏شوم [چه کنم تا بهتر از خير و صلاح خود نسبت به تصميمي که دارم آگاه شوم؟] امام فرمود: «افتتح المصحف فانظر الي اول ما تري، فخذ به ان شاءاللّه‏».(27)
قرآن را بگشا! سپس به اولين آيه آن دقت کن، آنگاه ـ خير و مصلحت خود را از آن ـ بگير. اگر خداوند بخواهد.
نوع ديگر استخاره که در سخنان معصومان(عليه السلام) يافت مي‏شود استخاره با نماز است که به هنگام حيرت و سردرگمي، دو رکعت نماز بخوانيم، سپس خير خود را از خداوند طلب مي‏کنيم، در اين حال پروردگار مهربان مصلحت ما را به ما مي‏آموزاند.(28)

نمونه‏هايي از استخاره‏هاي بزرگان

شيوه صالحان و عالمان دين در انجام استخاره، بخش دوم پرسش قبلي بود که اينک بدان مي‏پردازيم. نکته‏اي که توجه به آن ضروري است آنکه، بسياري وظيفه عالمان حوزوي را انجام استخاره دانسته و خود را ناتوان در اين باره مي‏دانند. در حالي که استخاره کار تخصصي و وظيفه ويژه محسوب نمي‏شود(29) بلکه تمامي افراد با آموزش شيوه استخاره مي‏توانند خود بدان اقدام کنند.
استخاره حاج‏شيخ و تأسيس حوزه علميه قم؛
طفيل هستي عشقند آدمي و پري
ارادتي بنما تا سعادتي ببري
کلاه سروريت کج مباد بر سر حسن
که زيب بخت و سزاوار ملک و تاج سري(30)
سال 1340 قمري، حاج شيخ عبدالکريم حائري از اراک به سوي قم حرکت کرد تا توفيق زيارت کريمه اهل‏بيت، حضرت معصومه(عليه السلام) را به دست آورد. شيفتگان و عالمان والامقام قم با ايشان ديدار کرده و اصرار به ماندن معظم‏له در شهر قم نمودند تا حوزه سامان يابد. ترديد در تصميم قطعي، آن عالم وارسته را به انجام استخاره وادار ساخت، از اين‏رو به مسجد بالاي‏سر در حرم مطهر رفته و پس از آداب و مقدمات استخاره، قرآن را گشود، اين آيه پديدار شد:
«و أتوني باهلکم اجمعين»(31) همه کسان خود را نزد من بياوريد.
و اين سخن يوسف به برادران خود براي دعوت از پدر و تمام خويشان نزد خود بود.
بدين‏سان، مرحوم حائري در قم اقامت کرد و با حضور خود، حوزه مقدس را بنيان نهاد و به تربيت عالمان وارسته پرداخت. يکي از دستاوردهاي آن حوزه در سالهاي بعد، شخصيت والاگوهر و آسماني، حضرت امام خميني(ره) بود.

از «روح‏اللّه‏» نوميد نباشيد

15خرداد 1342 و کشتار خونين طلاب مدرسه فيضيه قم و به دنبال آن تبعيد حضرت امام خميني به ترکيه، نهضت ملت ايران عليه استکبار را دچار رکود کرد و برخي از شيفتگان آن عزيز سفرکرده را با تلخکامي و نوميدي روبه‏رو کرد. يکي از علماي اصفهان براي الهام از آيات قرآن و دستيابي به نويدي آسماني در باره امام و نهضت او، به قرآن رو کرده، اين کتاب معرفت و هدايت را گشود، ناگاه اين آيه اميدآفرين را قرائت کرد:
«و لا تأيسوا من روح اللّه‏، انه لا يأيس من روح اللّه‏ الاّ القوم الکافرون.»(32)
از روح اللّه‏ [رحمت خداوند [نوميد مباشيد، زيرا جز گروه کافران کسي از رحمت الهي نااميد نمي‏شود.
و چون عالم ديگري در قم با همين انگيزه به قرآن رو مي‏کند، اين آيه را برابر ديدگان خود مي‏بيند:
«قل جاء الحق و زهق الباطل اِنَّ الباطل کان زهوقا.»(33)
بگو حق آمد و باطل نابود شد، همانا باطل نابودشدني است.

علامه طباطبايي و هجرت از تبريز

سال 1314 شمسي، هنگام رجعت علامه طباطبايي از نجف به تبريز بود و سالهاي اقامت آن دانشمند گرانمايه در تبريز، گرچه با تدريس و تحقيق همراه بود، اما سالهاي خسارت ايشان محسوب مي‏شد. تا آنکه قصد حرکت به قم نمود و براي چنين تصميمي به قرآن پناه برد و استخاره کرد. اين آيه در آغاز صفحه قرآن آمد که:
«هنالک الولاية للّه‏ الحق هو خيرٌ ثوابا و خيرُ عقبا».(34)
در آنجا ياري کردن از خداست، اوست بهترين پاداش و بهترين فرجام.(35)
اميد آنکه شناخت، معرفت و بينش ما نسبت به معارف ناب، بيشتر از پيشتر شود و راههاي روشني از رشد و تکامل در زندگي ما آشکار شود. ان شاءاللّه‏.

پي‏نوشت‏ها:

1ـ ديوان حافظ، برگزيده غزل 66.
2ـ مجمع البحرين، طريحي، مجلد اول، ص719؛ ميزان الحکمه، محمدي ري‏شهري، مجلد سوم، ص228؛ الاستخاره من القرآن المجيد و الفرقان الحميد، شيخ ميرزا ابي‏المعالي کلباسي اصفهاني، ص19؛ مفاتيح الغيب در آداب استخاره، علامه مجلسي، ص11.
3ـ بحارالانوار، ج91، ص227.
4ـ همان، ج77، ص159.
5 ـ همان، ص200.
6ـ «اللهم اني قد هممتُ بامر قد علمتَهُ، فان کنتَ تعلم انه خيرٌ لي في دين و دنياي و آخرتي فيسِّرهُ لي و ان کنتَ تعلم انه شرٌّ لي في ديني و دنياي و آخرتي فاصرفه عنّي، کرهتُ نفسي ذلک ام اَحببتُ، فانک تعلم و لا اعلم و انت علاّم الغيّوب».
7ـ مکارم الاخلاق، ص369؛ رک: دعاي 33 از صحيفه سجاديه امام سجاد(ع).
8ـ حضرت آيت‏اللّه‏ جوادي آملي، درس تفسير، شنبه 1/7/1374.
9 ـ علامه طباطبايي، ترجمه تفسير الميزان، ج6، ص187.
10ـ سوره نمل، آيه 62.
11ـ کشف اسرار، حضرت امام خميني، ص96 ـ 89 (با تلخيص فراوان).
12ـ استخاره و تفأل، ابوالفضل طريقه‏دار، ص15.
13ـ نهج‏البلاغه، خطبه نخست.
14ـ سوره انفال، آيه 22؛ نک: تفسير الميزان، ج6، ص52 و تفسير ابن‏کثير، ج2، ص19.
15ـ نک: سوره بقره، آيه 171؛ سوره مائده، آيه 103؛ سوره عنکبوت، آيه 63 و سوره حجرات، آيه 4.
16ـ سوره آل‏عمران، آيه 195؛ نک: تفسير المراغي، ج6، ص53.
17ـ سوره شوري، آيه 38؛ نک: تفسير المنار، ج6، ص152.
18ـ استخاره و تفأل، ص14.
19ـ بحارالانوار، ج91، ص225؛ نک: بحارالانوار، ج88، ص222؛ احتجاح طبرسي، ج2، ص314؛ مکارم‏الاخلاق، ص319؛ مفاتح الغيب، ص43؛ فروع کافي، ج3، ص470.
20 ـ بحارالانوار، ج77، ص200؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ رک: تفسير ابن‏کثير، ج2، ص18.
21ـ بحارالانوار، ج91، ص223.
22ـ همان، ص224؛ نک: تفسير المراغي، ج20، ص85.
23ـ همان، ص222.
24ـ سوره فرقان، آيه 77؛ رک: بحارالانوار، ج91، ص223، 229، 233، 238، 260، 261، 280، 275، 285 و 287.
25ـ بحارالانوار، ج91، ص265؛ رک: وسايل الشيعه، ج8، ص72، 78، 79، 80؛ کافي، ج1، ص204.
26ـ وسايل الشيعه، شيخ حر عاملي، ج4، ص875؛ نک: مستدرک الوسايل، ج6، ص237، 239، 255، 258 و 262.
27ـ همان، ج4، ص875.
28ـ همان، ج5، ص204.
29ـ خاتميت، استاد شهيد مطهري، ص114.
30ـ ديوان حافظ، برگزيده از غزل 445.
31 ـ سوره يوسف، آيه 93.
32ـ همان، آيه 87.
33ـ سوره اسراء، آيه 81.
34ـ سوره کهف، آيه 44.
35ـ علامه طباطبايي (ميزان معرفت)، احمد لقماني، ص33.

منبع: ماهنامه پيام زن
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image