نقاشي کودکان گزينه اي است که ما را در شناسايي مشکلات آنها ياري ميرساند .
1) روش اجرا
جمله ي خانواده ات را بکش يا يک خانواده را بکش اولين گام در اين شناسايي است.
جهان کودک خانواده ي اوست و روابطي که با آن برقرار ميسازد به همين دليل براي فهم شخصيت او از اهميت خاصي برخوردار است.
2) فرآيند ترسيم
پاره اي از کودکاني که دچار وقفه يا بازداري هستند از همان ابتدا مي گويند که قادر نيستند نقاشي کنند. و گاهي در اواسط نقاشي دچار مکث هايي ميشوند که اين بازداري ها و مکث ها ميتواند ما را به معاني متفاوتي برساند.
اين که نقاشي در چه قسمتي از کاغذ و با چه شخصي آغاز شده داراي اهميت است.
مدت زماني که براي ترسيم هر يک از اشخاص نقاشي اختصاص مي يابد و دقتي که در مورد جزئيات به کار بسته ميشود و يا گاهي تمايل وسواس آميزي که در بازگشتن به قسمت معيني از نقاشي مشاهده ميگردد در شمار نکات مهمي هستند که بايد در نظر گرفته شوند.
3) مصاحبه
کودک بهتر از هر کس ميداند که چه چيز را خواسته است در نقاشي خود بيان کند. ابتدا بايد به نحوي ظريف کار را با تمجيد آنچه کودک انجام داده آغاز کرد، يعني همواره بايد گفت خوب است، حال ارزش نقاشي هر چه ميخواهد باشد.
حالا تو اين خونواده اي را که کشيدي براي من تعريف کن.
اينا کجان؟ اين جا چي کار مي کنن؟
به من بگو يک يک اين اشخاص کي هستند و از اونکه اول کشيدي شروع کن.
سوالاتي هستند که از کودک مي پرسيم، در اين ميان نقش، جنس و سن هر يک از اشخاص را هم از کودک جويا ميشويم.
5 سؤال ديگري که ميتواند اطلاعات جالبي را در اختيار ما بگذارد عبارتند از:
در اين خونواده کدوم يک از همه مهربون تره؟
کدوم يک از همه کمتر مهربونه؟
کدوم يک از همه خوشبخت تره؟
کدوم يک از همه کمتر خوشبخته؟
در اين خونواده کي از همه بهتره؟
و در برابر هر جواب از کودک مي پرسيم چرا؟
4) همسان سازي
همسان سازي (اينکه کودک خود را مطابق با کدام يک از اشخاص داخل نقاشي در نظر ميگيرد) غالبا" تابع اصل لذت است و از اين راه ما را درباره ي انگيزه هاي عميق آزمودني آگاه ميسازد.
5) واکنش هاي عاطفي
بايد واکنش هاي عاطفي کودک در سراسر آزمون يادداشت گردند. در پاره اي از کودکان حالت وقفه ي عمومي و ناراحتي هايي متجلي ميگردند که ممکن است تا حد امتناع از ترسيم، گسترش يابند و ساخت نقاشي و خطوط ترسيم شده را تحت تأثير قرار دهند. بالعکس پاره اي ديگر از کودکان، به ترسيم خانواده با حالت شادي که گاهي با شگفت زدگي توأم است مي پردازند.
6) مقايسه با خانواده ي حقيقي
مي بايست نقاشي ارائه شده توسط کودک را با آنچه حقيقت است مورد مقايسه قرار داد.
تفسير نقاشي کودک
تحليل شيوه ي فرافکني کودک در نقاشي خانواده، اطلاعات ارزنده اي درباره ي شخصيت کودک، تعارض هاي احتمالي و همچنين در مورد روابط وي با والدين و خواهران و برادرانش در اختيار ما ميگذارد. بااين وجود مانند هر تست فرافکن ديگر، آنچه از طريق تست خانواده بدست مي آيد، جنبه ي احتمالي دارد و نميتوان آن را با يقين پذيرفت.
خط پر نيرو و پررنگ، به معناي نيرومندي کشاننده ها، شهامت، خشونت يا رهاسازي غريزي است، در حالي که يک خط کم رنگ، مبين کشاننده هاي ضعيف، ملايمت، کم رويي يا وقفه ي غرايز است.
ناحيه ي پايين صفحه، ناحيه ي غرايز بنيادي صيانت ذات و ناحيه ي منتخب خسته ها، روان آزردگان، توان زدوده و افسرده هاست.
ناحيه ي بالا، ناحيه ي گسترش تخيلات و ناحيه ي افراد آرمان نگر و رؤيا پرداز است.
ناحيه ي چپ، ناحيه ي گذشته است و ناحيه ي آزمودني هايي است که به سوي کودکي خود بازگشته اند.
و ناحيه ي راست، ناحيه ي آينده است.
جهت نقاشي از چپ به راست، نشان دهنده ي يک حرکت طبيعي پيش رونده است، در حالي که ترسيم از راست به چپ، به منزله ي يک حرکت واپس رونده تلقي ميشود.
هرگاه کودک خواه با کوچک کشيدن خود، خواه با ترسيم خود با فاصله يا پايين تر از ديگران و خواه با نامهربان تر يا کمتر خوشبخت تر دانستن خود به کم ارزنده ساختن خويشتن مبادرت مي ورزد به دليل آن است که احساس اضطراب گنهکاري بر او غلبه دارد. در موارد افراطي که درحقيقت بندرت مشاهده ميشوند، اين حالت تا آنجا پيش ميرود که کودک خود را از نقاشي حذف ميکند.
چگونگي بيان گرايش ها و دفاعهاي من در تست ترسيم خانواده
1) ارزنده سازي شخص اصلي نقاشي
ويژگي هاي شخصي که در نقاشي کودک ارزنده سازي شده است:
اين شخص غالبا" کسي است که در وهله ي نخست ترسيم شده، بلند قامت تر از اشخاص ديگر نقاشي است، با دقت و مواظبت ترسيم ميگردد، از لحاظ چيزهاي افزوده شده غني تر است مثل تزئين لباسها، ترسيم کلاه، عصا، چتر، کيف و ...، غالبا" کانون توجه اشخاص ديگر نقاشي است يعني همه ي نگاه ها به سوي او معطوف است.
2) نا ارزنده سازي
ويژگيهاي شخصي که در نقاشي کودک ناارزنده سازي شده است:
وقتي دريک نقاشي يکي از اعضاي خانواده ترسيم نشده باشد، درحالي که درحقيقت آن شخص وجود دارد و در کانون خانواده حاضر است، ميتوان نتيجه گرفت که کودک قلبا" مايل است او را از بين ببرد.
اين شخص از ديگران کوچکتر کشيده ميشود، در آخرين جا و غالبا" کنار کاغذ قرار داده ميشود و مثل اين است که کودک در بدو امر، قصد درنظرگرفتن جايي را براي او نداشته است، با فاصله از ديگران يا در سطحي پايين تر از ديگران کشيده ميشود، به خوبي ديگران ترسيم نميشود يا جزئيات مهمي در تصوير وي از قلم مي افتند، نام وي ذکر نميشود در حالي که نام ديگر اشخاص ذکر ميگردد، به ندرت معرف شخصيت کودک است و به همسان سازي با وي مبادرت نميکند.
3) خط زدن اشخاص ترسيم شده
يکي از انواع ناارزنده سازي، خط زدن يک شخص پس از ترسيم اوست.
4) اشخاص افزوده شده
گاهي فرد خودرا در نقاشي ترسيم نميکند بلکه خودرا در شخص افزوده شده فرافکني مينمايد. شخص افزوده شده ممکن است يک نوزاد باشد که نقاش، گرايشهاي واپس گرايي را که از بيان آنها شرم دارد، به وي نسبت ميدهد.
افزودن يک فرد بزرگسال، افزودن کسي به عنوان جفت کودک، افزودن يک حيوان به نقاشي (پرخاشگري عليه خواهران و برادران يا عليه والدين غالبا" از راه يک حيوان وحشي بيان ميشود) از اين موارد است.
5) نزديکيها و ارتباط ها
نزديکي دو شخص در نقاشي نشان دهنده ي صميميت آنهاست، صميميتي که وجود دارد يا ترسيم کننده خواستار آن است.
6) همسان سازيها
از کودک ميخواهيم که همسان سازي خود را انتخاب کند. براساس چنين تقاضايي، ما مسلما" به هشياري وي رجوع ميکنيم و بايد تأکيد کنيم که در اين سطح هشياري، گرايشها فقط در صورتي بيان ميشوند که شديدا" سرکوفته نشده باشند، و درغيراينصورت سانسور من براي منع همسان سازي هايي که فرد باطنا" به آنها تمايل دارد، دخالت ميکند.
وقتي کودک خود را در شرايط واقعي سن و جنس خود مجسم ميکند و اظهار ميدارد که ميخواهم خودم باشم همسان سازي با واقعيت است.
وقتي فرد خودرا در اشخاصي که گرايشهاي اقرارکردني او را ارضاء ميکنند فرافکني ميکند، همسان سازي ميل يا گرايش است.
وقتي کودک با شخصي که فرد شرور در نقاشي را تنبيه ميکند همسان سازي ميکند، همسان سازي دفاعي يا همسان سازي با فرامن مطرح است.
عيني و غيرعيني
خانواده ي واقعي:
وقتي يک کودک علي رغم دستور العملي که به او داده شده عينيت خانواده ي خود را محترم ميشمارد و اعضاي آن را به صورت سلسله مراتبي با در نظر گرفتن سن، جنس و موقعيت آنها ترسيم ميکند، نشان دهنده ي سلطه ي اصل واقعيت بر اصل لذت است.
خانواده ي تخيلي: دراين موارد که جنبه ي غيرعيني يا فاعلي بر جنبه ي عيني غلبه دارد بايستي از روش تفسيري سود جست. دراين موارد بايد درنظر گرفت که اعضاي خانواده ي تخيلي وجود واقعي ندارند و به منزله ي تجسم تمايلات عاطفي کودک يا کنشهاي شخصيت وي هستند.
بررسي تعارضهاي رواني کودک براساس تست ترسيم خانواده
واکنش پرخاشگرانه (گاهي پرخاشگري غلبه دارد و واکنش هاي خشونت باري را به راه مي اندازد که به نوبه ي خود مبناي تعارض جديدي ميگردند که جنبه ي بروني دارد، گاهي پرخاشگري دچار بازداري شده و به سوي فرد بازگشته است و جاي خود را به واکنشهاي افسرده وار، همراه با حالت غمگيني، اضطراب مقاوم و پايدار، ترس از رهاشدگي و روان آزردگي و شکست داده است و بالاخره گاهي تعارض بصورت واپسروي و همسان سازي با کوچکترين رقيب متجلي ميگردد، فرايندي که در کودکان فراوان است.)
نمونه اي از پرخاشگري درقالب حيوانات را ميتوان در نقاشي مارسل، پسر 12 ساله مشاهده کرد.
واکنش افسرده وار (گاهي کودک براساس يک واکنش افسرده وار به ناارزنده سازي خود ميپردازد، يا بطورکلي خود را حذف ميکند.)
نمونه اي از ناارزنده سازي بر اثر واکنش افسرده وار (ژان پل، پسر 9 ساله)
واکنش واپس گرا و همسان سازي با يک نوزاد
(مکانيزم واپس روي، کودک را به دوره ي خوشبختي يعني دوره اي که درآن هنوز تعارض اضطراب آور وجود نداشته است، باز ميگرداند.)
نمونه اي از واپس روي و همسان سازي با يک پسر بچه (نقاشي از ژاکي5/12 ساله)
واکنش پرخاشگرانه ، سالم ترين واکنش است اگر از حدي که بيشتر از آن ميتواند خطرناک در نظر گرفته شود، فراتر نرود. تجربه نشان ميدهد که برونريزي يک تعارض ، هراندازه براي اطرافيان نامطبوع باشد، با تعادل سازشي خوب، بيشتر مطابقت دارد. بالعکس واکنش افسرده وار و واکنش واپس گرا، واکنشهاي نورزي هستند زيرا يک راه حل واقعي براي تعارض (که سرکوفته باقي ميماند) ارائه نميدهد.
واکنش پرخاشگرانه را ميتوان بر اساس روشهاي ساده ي تربيتي پاسخگو بود. اما درمورد واکنشهاي افسرده وار و واپس گرا بايد به روشهاي روان درمانگري متوسل شد، روشهايي که در خلال آنها فرد تعارضهاي نخستين را مجددا" تجربه ميکند و آن را از راهي که گسترش شخصيت کودک را بهتر تأمين ميکند، حل مي نمايد.
واکنش پرخاشگرانه در پسران بيشتر و واکنش هاي افسرده وار و واپس گرا در دختران بيشتر است.