جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
حضرت على (ع) و كانون جوانى
-(9 Body) 
حضرت على (ع) و كانون جوانى
Visitor 447
Category: دنياي فن آوري
شخصيت حضرت على(عليه السلام) با شخصيّت نبى اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) در جوانب گوناگون علمى و عملى شباهت فراوان دارد. نهج‏البلاغه و مجموعه‏ى سخنان اميرالمؤمنين به آيات و مضامين قرآن نزديك است و شيوايى، ارج‏مندى و ژرف بودن پيام على(عليه السلام) و نبى(سلام الله عليها) به اوج كمال رسيده است؛ به گونه‏اى كه از جهت محتوا، نهج‏البلاغه برادر قرآن ناميده شده است. سراسر وجود على(عليه السلام) تاريخ و سيرت على، خُلق و خوى على، رنگ و بوى على(عليه السلام) سخن و گفت‏وگوى على براى تمام انس‏آن‏ها درس، سرمشق، تعليم و رهبرى است. [1]
على(عليه السلام) انسان كاملى است كه قهرمان همه‏ى ارزش‏هاى انسانى است. او مردى است كه شب‏ها با روح كلى عالم به سر مى‏بُرد و روزها به تربيت ارواح آدميان مى‏پرداخت.
جوانى، گوهر گران‏بهايى است كه به خاطر استعدادها و قابليت شكوفايى و رشد، از ارزش و منزلت خاصى برخوردار است و بزرگان را به توصيه و ارآيه‏ى تجربيّات به جوانان واداشته است. اميرالمؤمنين(عليه السلام) نيز در اين عرصه، كلمات حكمت‏آموزى را ارائه نموده است. جوانى و تندرستى را دو چيز با ارزش و منزلت معرفى مى‏كند و مى‏فرمايد: «قدر و منزلت اين دو چيز را كسى مى‏شناسد كه آن دو را از دست داده باشد». [2]
در بيان ارزش جوانى همين بس كه پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «در قيامت از عُمْر و جوانى انسان مى‏پرسند كه چگونه و در چه راهى آن را صرف نموده است». [3] على(عليه السلام) به اصحاب توصيه مى‏كند كه «جوانى را قبل از پيري و سلامتى را قبل از بيماري دريابيد». [4] امام در بيان دوران جوانى غفلت برخى انس‏آن‏ها مى‏فرمايد: «در ايام سلامت بدن، سرمايه‏اى فراهم و مهيا نساخته‏اند ودر اوايل فرصت‏هاى زندگى و نيرومندى، درس عبرتى نگرفتند و درخشنده‏ترين ايام عمر را رايگان از كف دادند، آيا كسى كه در جوانى اهل تن‏پرورى بوده، مى‏تواند در پيرى جز شكستگى و ذلّت انتظارى داشته باشد». [5] پس دوران جواني را بايد دريافت و از آن دوران گران‏سنگ و طلايى در خويشتن‏شناسى و كمال‏يابى بهره گرفت كه شرط اساسى سعادت و شقاوت يا خوش‏بختى و بدبختى انس‏آن‏ها در دنيا و آخرت به توجّه و عدم توجّه آن‏ها نسبت به جوانى، بستگى دارد.
امام على(عليه السلام) تربيت كنندگان و والدين و مربّيان را نسبت به توجّه به عنصر زمان، هشدار مى‏دهد و مى‏فرمايد: «فرزندان خويش را به جبر و استبداد بر آداب خود مجبور نكنيد؛ زيرا آنان در زماني غير زمان شما آفريده شدند و زندگى مى‏كنند». [6] پس تحجّر و جمود بر آداب گذشتگان، مانع مهمى بر سر راه تربيت جوانان است؛ امّا اين بدان معنا نيست كه دست از سنّت‏هاى صحيح گذشتگان برداريم و به بهانه‏ى نوگرايى و تجددخواهى، ارزش‏هاي اسلامى را به حاشيه رانيم؛ بلكه بايد با روش صحيح تربيتى و آگاهانه، فرزندان خويش را به ارزش‏هاى اسلامى ره‏نمون سازيم.
مردى به نام ابوجعفر احول از دوستان امام صادق(عليه السلام) مدتي به تبليغ مذهب تشيع و تعاليم اهل‏بيت(عليه السلام) اشتغال داشت. روزى به محضر مبارك امام رسيد و امام از او سؤال كرد: مردم بصره را در پذيرش اهل‏بيت و آيين تشيع چگونه يافتى؟ عرض كرد: مردم اندكى تعاليم اهل‏بيت را پذيرفته‏اند. امام فرمود: «توجّه تبليغى خود را به نسل جوان معطوف دار و نيروى خويش را در راه هدايت آنان به كار انداز؛ زيرا جوانان زودتر حق را مى‏پذيرند و سريع‏تر به هر خير و صلاحى مى‏گرايند.» [7] به همين دليل، امام على(عليه السلام) مى‏فرمايد: «جوانى‏ات را قبل از پيرى و سلامتت را قبل از بيمارى درياب.» [8] امام على(عليه السلام) به جوانان توصيه‏هاى آموزنده‏ى بسيار دارد. از جمله: به فرزند جوانش امام حسن(عليه السلام) سفارش مي‏كند: «بنده‏ى غير خود نباش كه خداوند تو را آزاد آفريده است.» [9]
پرهيز از شهوت‏راني و مغلوب شدن با شهوت نيز توصيه‏ى ديگر آن حضرت است: «كسى كه مغلوب شهوت خويشتن است، ذلّت و خواريش بيش از برده‏ى زرخريد است.» [10]
عزت مدارى و كرامت نفس نيز سفارش ديگري است كه امام(عليه السلام) به فرزند جوانش بيان مى‏كند: «نفس خويش را عزيز شمار و به هيچ پستى و دنائتي تن مده، گرچه عمل پست، تو را به تمنيات برساند؛ زيرا هيچ چيز با شرافت نفس برابري نمى‏كند و هرگز به جاى عزت نفس از دست رفته، عوضى همانند آن نصيب نخواهد شد».[11]
امام على(عليه السلام) به فرزندش امام حسن(عليه السلام) مي‏فرمايد: «پسرم، من در تعليم و تربيت تو شتاب كردم پيش از آن كه قلب تو سخت گردد و عقل و فكرت به چيز ديگرى مشغول شود مبادرت ورزيدم تا با تصميم جدّى به استقبال اموري بشتابى كه انديشمندان و اهل تجربه زحمت آزمون آن را كشيده‏اند و تو را از تلاش بيش‏تر بى‏نياز ساخته‏اند؛ بنابراين آن‏چه از تجربيات آن‏ها نصيب ما شده، نصيب تو هم خواهد بود.» [12]
مستى جوانى نيز آسيب‏پذير و هلاكت‏بار است كه جوانان بايد بدان توجّه نمايند. امام علي(عليه السلام) مي‏فرمايد: «سزاوار است انسان عاقل، خويشتن را از مستى ثروت، مستى قدرت، مستى علم و دانش، مستى تمجيد و تملق، مستى جوانى مصون نگه دارد؛ زيرا هر يك از اين مستى‏ها بادهاى مسموم و پليدى دارد كه عقل را نابود مى‏كند و آدمى را خفيف و بى‏ارزش مى‏سازد». [13] و راه درمان اين مستى‏ها به تعبير امام على(عليه السلام) شناختن شرافت باطنى و گوهر انسانى است كه او را از پستى‏هاى شهوت و آرزوهاى باطل مصون نگاه مى‏دارد. [14] بر اين اساس، امام على(عليه السلام) به جوانان خطاب مى‏كند: اى گروه جوانان، شرف انسانى و سجاياى اخلاقى خود را با ادب و تربيت محافظت نماييد و سرمايه‏ى گران‏بهاى دين خويش را با نيروى علم و دانش از دست‏برد ناپاكان و خطرات گوناگون بركنار داريد». [15]
توصيه‏ى ديگر امام على(عليه السلام) به جوانان در آيين دوست‏يابى است كه مى‏فرمايد: «پيوند دوستى را با برادران دينى خود محكم سازيد كه آنان ذخاير دنيا و آخرت هستند. مگر نشنيده‏ايد كه خداوند در قرآن شريف به تأثر گم‏راهان در قيامت اشاره كرده كه مى‏گويند: در اين روز سخت، نه شفيعى داريم و نه دوستى كه در كارمان همّت گمارد». [16] «كسى كه دوست پاك خود را كه براي خدا با وى پيوند دوستى داشته، از دست بدهد، مثل اين است كه شريف‏ترين اعضاى بدن خود را از كف داده است». [17] در وصيت‏نامه‏شان به امام حسن(عليه السلام) فرمودند: «به اتكاى روابط دوستانه و رفاقت صميمانه، حق برادرت را ضايع مكن؛ چه، در زمينه‏ى تضييع حقوق، روابط دوستى نابود مى‏شود و آن كسي كه حقّش را تباه ساختى براى تو برادر نخواهدبود.» [18]
امام(عليه السلام) در باب عوامل انحراف جوانان هشدار مى‏دهد و جهل و نادانى، هواپرستى و شهوت‏رانى، تقليد از فاسدان و منحرفان، عصبانيت و خشم افراطى، برترى‏جويى، تكاثرگرايى، غرور و خودخواهى، فقدان تربيت خانوادگى و ضعف ايمان را به عنوان ريشه‏هاى انحراف جوانان بيان مى‏كند. [19]

پي‏نوشت‏ها:

[1]. و دافعه‏ى على(ع)، ص 177.
[2]. ص 449.
[3]. ج 17، ص 23.
[4]. ص 340.
[5]. تحقيق فيض الاسلام، ص 180.
[6]. ابن ابى الحديد، ج 20، ص 267.
[7]. كافى، ص 93.
[8]. غررالحكم.
[9]. نامه‏ى 31.
[10]. غررالحكم.
[11]. نامه‏ي 31.
[12]. نامه‏ى 31.
[13]. ج 5، ص 8، حديث 9075.
[14]. غررالحكم.
[15]. پيشين.
[16]. غررالحكم.
[17]. غررالحكم.
[18]. نامه‏ى 31.
[19]. نامه‏ى 53، خطبه‏ى 108، 192، حكمت 255، 232.

منبع: www.balagh.net
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image