مقدمه
آموزشى كه مسايل جنسى را مورد توجه قرار دهد، در اسلام از جايگاه ويژهاى برخوردار است. مقررات مربوط به رفتار جنسى، مسايل دينى و فقهى(1) از قبيل نماز، روزه، غسل، بلوغ، ازدواج و طلاق، حفظ قرآن، حج و غيره را تحت الشعاع قرار داده است. بنابراين، شناخت مسايل جنسى در خلاء و بدون توجه به ساير امور زندگى امكان ندارد. امور جنسى، بخشى از زندگى است كه قوانين اسلامىخاص بر آن حاكم است. به آموزش جنسى، نه تنها به عنوان درسى از برنامه آموزشى مدارس، بلكه بايد به عنوان بخشى از يك نظام عقيدتى نگريست. تضاد بين ايمان مردم از يك طرف و محتواى آموزش دينى در مدارس بريتانيا، به خوبى مشهود است، اما به تضاد بين دين مردم و آموزش جنسى به آسانى نمىتوان پىبرد؛ زيرا ماهيت دينى آموزش جنسى را، آنچنان كه بايد، نمىتوان شناخت. بايد بر اين نكته تأكيد كرد كه مشكلات مربوط به آموزش جنسى، بيش از آن كه فرهنگى باشد، دينى است. بخشى از مباحث مطرح در اخلاق اسلامى، به بررسى رفتارهاى متفاوت جنسى اختصاص دارد كه به عقيده مسلمانان معتقد به مبدأ و معاد، به عنوان مقررات حاكم بر رفتارهاى جنسى محسوب مىشود. آموزش جنسى در اسلام، به دليل تأثير گذارى بر عقايد اساسى انسانها، بايد به صورت آرمانى با تمام مقولات و راهكارهاى عملى به مسلمانان منتقل شود.
آيه مباركه «ان صلوتى و نسكى و محياى و مماتى للّه رب العالمين؛ بى ترديد نماز، عبوديت، زندگى و مرگ من از آن خدا، پروردگار جهانيان است»،(2) ديدگاه همه جانبه به آموزش جنسى را توجيه مىكند. مطابق ديدگاه اسلام، تصريح قرآن و سيره عملى پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله ، تمام فعاليتهاى انسان، بايد تحت فرمان خداى متعال هدايت شود. اين اصل اساسى، تمام ابعاد زندگى انسان، از جمله آموزش جنسى را تحت تأثير قرارداده است.
كسانى كه امروزه به اسلام ايمان مىآورند، مانند پيشينيان، به مسايل اساسى اخلاق و رشد معنوى خود، توجه چندانى ندارند.
آموزش جنسى از ديرباز در انگلستان، نه تنها براى مسلمانان، بلكه براى معتقدان به ساير اديان، موضوعى مسئلهساز بوده است. دانشآموزان و سازمانهاى آموزشى، به صورتهاى متفاوت، اعتراض خود را به كيفيت آموزش جنسى مدارس اعلام كرده و به موفقيتهايى نيز نايل شدهاند. در گذشته، آموزش جنسى به عنوان درسى مستقل در برنامههاى آموزشى كشورهاى مسلمان نشين مطرح نبوده است، بلكه در ضمن تدريس معارف دينى گنجانده مىشده و در ضمن عناوينى از قبيل رعايت بهداشت، مسايل خانوادگى، ارزشها، كرامت انسانى، حيا و عفت(3) ، تحسين و ستايش(4) و فعاليتهاى ممنوع، با استفاده از زبان غير صريح و غير مستقيم آموزش داده مىشود. جوانان مسلمان، رفتارهاى جنسى، آداب و رسوم، فضايل، رذايل و تابوها را، نه از طريق برنامه رسمى مدارس، بلكه از جامعه مىآموزند. در جوامع مسلمان، فشار سختگيرانه اجتماعى و تفكيك دانشآموزان پسر و دختر در مدارس، به هيچ وجه اقتضا نمىكند، آموزش جنسى از نوع غربى آن در دورههاى ابتدايى يا متوسطه به اجرا درآيد. بى خبرى دانشآموزان ابتدايى از كيفيت خلقت انسان و بى اطلاعى دانشآموزان متوسطه از شيوههاى مختلف جلوگيرى از حاملگى، امرى غير معمول نيست، بلكه كاملاً طبيعى است. به نظر مىرسد در جامعهاى كه رفتار جنسى آزاد نيست، اطلاع درباره راههاى جلوگيرى از حاملگى، تنها براى كسانى كه ازدواج كردهاند لازم است. به طور كلى جوامع مسلمان، به اين نظر پيامبر توجه دارند كه دانش بى فايده را نبايد آموخت، زيرا روز قيامت از عمر و امكانات آدميان سؤال مىشود كه چرا آن را در راههاى نامشروع به هدر دادهاند.(5)
ديدگاه اسلام درباره نظافت شخصى و ابعاد اخلاقى و معنوى آموزش جنسى، در راستاى باورهاى دينى است و با ديدگاه سكولاريستى كه بر جنبههاى بيولوژيكى و بهداشت جنسى انسان، بدون توجه به مسايل دينى تأكيد مىكند، تفاوت فراوان دارد. اصول يهودى و مسيحى حاكم بر زندگى جنسى مردم غرب، را به سوى شيوه جديد زندگى پيش مىرود و با هر موضوع شخصى و اجتماعى، بدون اندك توجهى به هنجارهاى دينى، سازگار است. زمينههاى مشترك اسلام و مسيحيت در هنجارهاى اساسى، بيش از نقاط مشترك ايدئولوژى غرب مدرن و مسيحيت است، اما بسيارى از مردم غرب، آن اندازه از اصول دينى خود فاصله گرفتهاند كه بايد يك مسلمان پيدا شود و نقاط تلاقى بين اين دو دين را يادآورى نمايد.(6) مسلمانان در غرب، در شرايطى زندگى مىكنند كه ابتدايىترين ارزشها به صورت جدى زير سؤال رفته است و پيوسته با اين موضوع درگيرند كه چگونه اين ارزشهاى اساسى انسانى را حفظ كرده و نسل جوان خود را از خطرات محافظت كنند.
به صورت سنتى، آموزش جنسى، با توجه به جايگاه انسان در مجموعه خلقت و هدف او از زندگى اين جهانى، كه همان آمادگى براى جهان آخرت است، قابل تعريف است. تعيين محتواى آموزش جنسى براى مسلمانان، از اهميت زياد برخوردار است، زيرا اين محتوا، محدوده سخن درباره آن و همچنين اتخاذ تصميم صحيح درباب مسايل جنسى را تعيين مىكند، اما نگرش دينى نسبت به آموزش جنسى و ارزشهاى خانوادگى، به صورت روشن از برنامه مدارس ايالتى(7) رخت بر بسته و همين امر منشاء اساسى تضاد ميان ديدگاه اسلام و سكولاريسم شده است. در صفحات آينده، ماهيت اين تضاد، به صورت جزيى بررسى شده و پيشنهادهايى براى بهبود وضعيت فعلى مدارس ايالتى ارايه شده است.
جهان بينى اسلامى
آموزش جنسى در اسلام، بر جهان بينى اسلامى درباره ماهيت انسان و رابطه او با خالق مبتنى است. مطلوب اسلام اين است كه عناصر جسمانى و روانى انسانها، هماهنگ و متحد بوده و براى شكوفايى كامل استعدادهاى او، عنوان نماينده خدا بر روى زمين، متعادل و هماهنگ عمل كنند. اسلام غرايز جسمانى انسان را انكار نكرده و خواهان سركوب آن نيست، اما با آزادى بى قيد و بند آن نيز موافقت نمىكند؛ بلكه جهت و بستر ارضاى غرايز را به صورتى كنترل شده و روشمند تعيين مىكند، آن گونه كه همزمان با كنترل عواطف و اميال، بتوان قواى عقلانى خود را نيز تقويت كرد.
اسلام براى حفاظت از پاكدامنى(8) و صداقت مردان و زنان، مقررات سختى كه براى رشد اخلاقى معنوى آنها لازم است وضع نموده است. مردان و زنان مؤمن، موظفند از عفت و پاكدامنى خود، با نهايت دقت پاسدارى كنند.
اسلام براى حفاظت از پاكدامنى(9) و صداقت مردان و زنان، مقررات سختى كه براى رشد اخلاقى ـ معنوى آنها لازم است وضع كرده است. مردان و زنان مؤمن، موظفند از عفت و پاكدامنى خود، با نهايت دقت پاسدارى كنند.
ضرورت رعايت عفاف در جملات ذيل به خوبى بيان شده است:
تمام مؤمنان اعم از زن و مرد موظفند عفت را رعايت كنند. زن و شوهر مىتوانند هر گونه بهره بردارى جنسى از يكديگر داشته باشند، اما بيرون از حريم خانواده، هيچ گونه رفتار جنسى مجاز نيست. كارهايى از قبيل عريان كردن بدن و بىحيايى، كه موجب وسوسه و تحريك غريزه جنسى مىشود، از نظر اسلام حرام است. بايد از چشم دوختن به نامحرم پرهيز و از خلوت كردن زن و مرد نامحرم با يكديگر جلوگيرى نمود.
حيا و عفت، مانند ساير صفات اخلاقى، جزيى از ايمان است. پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله مىفرمودند: شما براى من چند كار را تضمين كنيد، من نيز در مقابل، بهشت را براى شما ضمانت مىكنم: در مقام تكلم دروغ نگوييد، به امانت خيانت نكنيد، خلف وعده نكنيد، چشمان خود را از نامحرم حفظ كنيد و شهوت جنسى خود را كنترل كنيد. تخلف جنسى، گناه بزرگى است. گناهى نابخشودنى كه تنها راه بخشش آن، توبه كردن به درگاه خدا و بازگشت به باورها و رفتارهاى شايسته است. همچنين مىفرمودند: هيچ گناهى بيش از زنا، خدا را به خشم نمىآورد. اگر آنچه را كه من مىدانم شما مىدانستيد، از خندهها كاسته و بر گريههاى خويش مىافزوديد.(10)
ميل جنسى امرى طبيعى است، اما تنها راه ارضاى طبيعى آن، ازدواج است. پرهيز از كارهايى كه ميل جنسى را بر مىانگيزد، واجب و هر رفتارى كه انسانها را به ارضاى جنسى غير مجاز سوق دهد، شديدا تحريم شده است.
برترين ملاك در امور جنسى، تقوا(11) با توجه به «خدا آگاهى»(12) است. نقل شده كه پيامبر مىفرمودند: با زنانى ازدواج كنيد كه داراى ويژگى اصالت خانوادگى(13)، زيبايى زنانگى و تعبد نسبت به دين باشند.(14)
اولين ملاك در گزينش همسر، تعبد و توانايىهاى شخصى اوست و ساير ملاكها، از جمله زيبايى جسمانى و مثل آن در درجه دوم اهميت قرار دارد.
اسلام بر ازدواج به عنوان وظيفهاى دينى كه از طريق مقررات اجتماعى محقَّق مىشود و بايد از بيشترين استحكام ممكن برخوردار باشد، تنها از طريق علاقه شديد زن و مرد به يكديگر و بر اساس ساختار خانواده تأكيد مىكند. به هر حال، ازدواج در اسلام، مانند مسيحيت به تقدس بخشيدن(15) نياز ندارد، زيرا رفتار جنسى از طريق ازدواج، خود امرى مقدس است كه براى آن محدوده قانونى تعيين شده است.
بايد زمام شهوات انسانها را به دستورات اسلام سپرد و در اين زمينه به تقدس سازى نيازى نيست. ازدواج در اسلام، برآمده از روابط عاشقانه قبل از ازدواج نيست، بلكه بر دو پايه شناخت و درك متقابل در سايه ارزشها و تعبد بر اطاعت خدا استوار است و همين امر، شالوده مستحكم زندگى مشترك را بنيان مىنهد. اسلام براى برقرارى رابطه زن و مرد، محدوديتهايى تعيين كرده؛ به گونهاى كه بتوانند با نهايت سازگارى، اعتماد متقابل و پاكدامنى، با يكديگر تعامل داشته باشند. اين موضوع، رابطه بهتر زناشويى و زندگى خانوادگى آرام و ماندنى كه به نفع تمام اعضاى خانواده، اعم از شوهر، همسر و كودكان باشد را تضمين مىكند و دستاورد آن، با لذّات گذراى جنسى خارج از محدوده ازدواج قابل مقايسه نيست.
جامعه اسلامىتحقير بانوان از طريق سوء استفاده جنسى، براى اميال شهوانى يا تبليغات تجارى، را به هيچ وجه مجاز نمىشمارد. برخلاف باور رايج غربيان، در اسلام، زنان داراى شرافت و كرامت بوده و بايد مورد احترام باشند. بانوان را نبايد ابزار ارضاى جنسى دانست و به هيچ وجه نبايد از آنها سوء استفاده جنسى كرد. حق بهره بردارى جنسى زنان، تنها از آن شوهران است و بس. زيبايى زنان نبايد مردان اجنبى را به سوى آنها جذب كند. ارضاى شهوات جنسى خارج از محدوده ازدواج، ارزشهاى اخلاقى را تنزل داده، پايههاى ازدواج را سست نموده، خانوادهها را ناپايدار كرده و شيرازه جامعه را از هم فرو مىپاشد. رعايت عفت جنسى منحصر به زنان نيست، بلكه مسئوليتى است كه ايفاى آن بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.(16) در واقع، رابطه معنوى زن و مرد، به عنوان مبناى اجتنابناپذير رابطه جنسى، امرى ضرورى است. اين ماهيت مثبت و خدامحورى مسايل جنسى، در چندين جاى قرآن مورد اشاره قرار گرفته است.(17)
از آن جا كه خانواده سنگ زير بناى جامعه است، اسلام به ارزشهاى خانوادگى كه از نسلى به نسل ديگر منتقل مىشود، اهميت فراوان مىدهد. اين ارزشها را كه مىتوان در آيات قرآن، احاديث و رفتارهاى سنتى مسلمانان پيدا كرد، طى قرنها جوامع اسلامى سراسر دنيا را تحت تأثير قرار داده است. مسلمانان براى اين سنتها بيشترين ارزش و احترام را قايلند، زيرا بدون آن، انسجام، نظم و توافق خانوادهها به صورت جبران ناپذيرى از بين خواهد رفت. اين ارزشها روابط اعضاى خانواده را از طريق سلسله مراتب، كه متضمن احترام متقابل و عشق اعضاى خانواده به يكديگر است، تعيين مىكند. پيامبر اسلام مىفرمايند: كسى كه به پيران احترام نگذارد و نسبت به جوانان مهربان نباشد، از من نيست. احترام و محبت، شالوده خانواده است كه محيطى پايدار براى تمام اعضاى خانواده فراهم مىآورد. قرآن كريم درباره جايگاه پدر و مادر مىفرمايد: «و قضى ربّك الاّ تعبدوا الاّ ايّاه و بالوالدين احسانا.»(18)
عبدالله يوسف على در تفسير آيه فوق مىگويد: «اولاً در اين آيه، فقط احترام به والدين مورد نظر نيست، بلكه به مهربانى از روى علاقه و شفقت نيز توصيه شده است. ثانيا اين فرمان، با فرمان اطاعت از خداى يگانه در كنار هم آمده است و اين بدان معناست كه عشق به والدين نوعى عشق به خداست، يعنى در واقع زحمات پدر و مادر با هيچ چيز قابل جبران نيست. ثالثا ميزان تعالى معنوى انسانها به اين صورت آزمايش شده است. اگر نسبت به كسانى كه با از خود گذشتگى ما را بزرگ كردهاند، با ملايمت رفتار نكنيم يا نامهربانى كنيم، چگونه از خداى متعال اميد عطا و بخشش داشته باشيم؟»
اين مضمون در روايات متعدد از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله مورد تأكيد قرار گرفته است. مثلاً ايشان در روايتى مىفرمايند: «شاد كردن پدر، شاد كردن خدا و ناراحت كردن او ناراحت كردن خداست.» يا مىفرمايند: «بهشت زير پاى مادران است.»(19) اين سفارشها به معناى احترام گذاشتن و عشق ورزيدن به تمام اعضاى خانواده و ساير بستگان است.
در نتيجه محبت دوجانبه و درك متقابل، زمينه فردگرايى و خود محورى، از بين رفته و انسانها با ايثار، تسامح، درك ديگران و پذيرش مسئوليت رفتار خود و احساس مسئوليت در برابر ديگران، پرورش خواهند يافت.
نقش مكمّل زن و مرد
چون دين اسلام با اهداف و كمال نهايى انسانها سروكار دارد، براى رسيدن انسانها به سعادت و لذت دنيا و آخرت، محدوده جنسى بايد تجلى اصول معنوى و اخلاقى باشد.
مطابق ديدگاه اسلام، تعادل اجتماعى و روانى از طريق ايفاى نقش مكمل، نه مخالف، زنان و مردان كه بهترين سود آن به جامعه مىرسد، امكانپذير است. چون امور جنسى با تقدير خداى متعال ايجاد شده، از اهميت متافيزيكى عميقى برخوردار است.
برخلاف تلاشهايى كه در سالهاى اخير در جهت اثبات تساوى زن و مرد صورت گرفته، اسلام، در عين اين كه خلقت آنها را از حقيقت واحده مىداند، تفاوت اساسى ميان اين دو جنس را، به عنوان بخشى از نقشه لايتغير خداى متعال به انسانها آموزش مىدهد.(20) زن و مرد از طريق يكسانسازى(21) دو جنس، هرگز به توانش كامل خود دست نيافته و به واقعيات درونى و والاتر زندگى نمىرسند. در بسيارى از جنبههاى ظاهرى زندگى، اصول اسلامىبر عفت جنسى و جدايى دختر و پسر مبتنى است. نقش مكمل زن و مرد، از مشاركت زنان مسلمان در تقريبا تمام كارها از مديريت كشور گرفته تا مالكيت تجارتخانههاى عمده يا حتى كار در مغازههاى قصابى ممانعت نمىكند. جوامع اسلامى، هيچ زمانى از وجود بانوان سرشناس و چهرههاى دينى و روشنفكر تهى نبوده است.
سيد حسين نصر در اينباره مىگويد: هر جنس به گونهاى مثبت، تجلى يكى از صفات الهى است. به اين ترتيب، نه تنها انحراف و كجروى جنسى، گامىبلند به سوى انحراف از كمال معنوى و مانعى بزرگ در راه آن است، بلكه به معناى از دست دادن ويژگىهاى مردانگى و زنانگى و حركت روان شناختى و عاطفى به سوى نوع رايج خنثىگرايى(22) و مطابق ادلّه اسلامى، باختن جبرانناپذير خويشتن و در نهايت، سقوط از كمال اوليه انسانى است. پيامبر بزرگوار اسلام به مردان و زنانى اشاره مىكنند كه پوشش يا نحوه رفتار آنها، برعكس لباس جنس خويش خواهد بود و اين امر را يكى از علايم دوره آخرالزمان مىداند. در اسلام، زن و مرد به عنوان دو مخلوق مجزاى خداى متعال تلقى مىشوند كه هر يك از آنها تجلى برخى اسما و صفات اويند، اما در وحدتى مكمّل، به سوى تعادل(23) و كمال كه خداى متعال براى آنها تقدير كرده و هدف هستى قرار داده در حركتند.
اين دو جنس چنان به يكديگر عشق و محبت مىورزند كه هر يك حمايت، آرامش و رضايت خاطر خويشتن را در ديگرى مىجويد. رابطه زوجيت كه از خلال آن، هر يك آرامش را در كنار ديگرى مىجويد، منحصر به رفتارهاى جنسى نيست، بلكه روابط روان شناختى و معنوى را نيز شامل مىشود.
مبانى ايدئولوژيكى آموزش جنسى در مدارس بريتانيا
تعليم و تربيت، فعاليتى ارزش محور(24) است. هر نظام تعليم و تربيت و مجموعه عناصر آن، تحت يك نظام فلسفى يا ايدئولوژى فراگير به وحدت مىرسد و جهتگيرى آن به مقتضاى زمان و همراه با تحول در وضعيت اجتماعى ـ سياسى كشورها متفاوت است. با نگاهى به پرونده دولتهاى پيشين انگلستان در باب آموزش جنسى، به اين نتيجه مىرسيم كه هنجارهاى ارزشى سنتى به تدريج تغيير كرده است.
مصوبه (Act) 1986 با اين جمله «... با توجه به ملاحظات اخلاقى و ارزشهاى زندگى خانوادگى...» بر اهميت امور جنسى تأكيد مىكند. در بخشنامه (Circular) 11/78 آمده است: بايد به كودكان كمك كرد خطرات جسمانى، عاطفى و اخلاقى لاابالىگرى و رفتار ناسنجيده جنسى... را بشناسند. در مقابل، بايد منافع ازدواج پايدار و زندگى خانوادگى و مسئوليتهاى والدينى(25) را به كودكان آموخت. بخشنامه 94/5 مىگويد: بايد دانشآموزان را تشويق كرد ارزش خانواده پايدار و مسئوليت والدينى را بدانند.
براى مقايسه، به تفاوت واژههاى كليدى در عبارات فوق توجه كنيد. مثلاً عبارت «زندگى خانوادگى» جايگزين «ازدواج پايدار و زندگى خانوادگى» شده است. در اين بخشنامه، «زندگى پايدار خانوادگى» تعريف نشده، اما واضح است كه تعريف «خانوادگى» ضمن اينكه محدوده ازدواج را شامل مىشود، زندگى مشترك زن و مرد بدون قيد و بند تزويج و پذيرش مسئوليت خانوادگى را نيز در بر مىگيرد. بنابراين، از دانشآموزان درخواست مىشود ارزش زندگى پايدار خانوادگى و ازدواج را درك كنند. اما سؤال اين است كه اگر زندگى پايدار مشترك كه مبناى آن ازدواج نيست نيز با ارزش باشد، در آن صورت ازدواج چه ارزشى دارد؟ اين است كه مىتوان گفت بين ارزشهايى كه به جامعه منتقل مىشود، تضاد ماهوى وجود دارد.
عبارت «يك سلسله رفتارها» به جاى عبارت «رفتار جنسى غير رسمى و ناسنجيده» آمده است. بى ترديد رفتار جنسى نسنجيده و غير رسمى بين جوانان بسيار رايج است، اما روشن نيست كه آيا «يك سلسله رفتارها» مصوبه 84/5، رفتار غير رسمى و ناسنجيده در مصوبه 87/11 را نيز شامل مىشود يا نه؟ در صورتى كه اين قيد را نيز شامل شود، نشان مىدهد تصريح آنها در عبارت سابق، به اين دليل است كه دست اندركاران، جوانان را به هدايت روشن و صريح در اين موارد نيازمند مىدانسته و اشاره صريح آنان، هشدارى است به خطرات اين رفتارهاى خاص.
در مصوبه شماره 94/5 همچنين آمده است:
هدف آموزش جنسى، آگاه كردن جوانان با روابط عاشقانه(26)، ماهيت امور جنسى و فرآيند توليد نسل است. همزمان بايد دانشآموزان را به سوى كسب فهم و نگرشى آماده كند كه روابط خود را در قالب رفتارى مسئولانه و سالم بنگرند.
در اين مصوبه، معناى «روابط عاشقانه» و «رفتار مسئولانه و سالم» توضيح داده نشده است، اما يقينا مقصود از آن، روابط جنسى است. سؤالى كه مجددا پيش مىآيد، اين است كه آموزش جنسى، درباره اين روابط چه اطلاعاتى را بايد در اختيار بگذارد؟ علاوه بر اين، شايد «رفتار مسئولانه و سالم» به معناى پرهيز از حاملگى و كاهش خطرات، ايدز و ساير امراض مسرى مقاربتى باشد. گزينش دقيق واژهها، همراه با باز گذاشتن راه براى تفاسير گوناگون، نشانگر اين واقعيت است كه رويكرد سنتى اخلاقى، تنها يكى از احتمالات فراوان اين محدوده است، اما از ديدگاه دينى، رابطه ناسنجيده جنسى، رفتارى غير اخلاقى و گناه است و روح معنويت انسانها را تباه مىكند. به بيان روشنتر، در محدوده اين انديشه، نظام اخلاقى و معنوى به حاشيه رانده شده و اين امر با تلاشهاى قابل تحسين اخير دولت، براى اينكه نظام اخلاقى و معنوى را در متن تعليم و تربيت قرار دهد، سازگار نيست. بخشنامه يا مصوبه، هيچ كدام درباره پرهيز از ارضاى جنسى قبل از ازدواج با روابط نامشروع(27)، به عنوان مناسبترين راه براى كنترل امراض مقاربتى و حاملگىهاى ناخواسته يا مناسبترين راه براى تشكيل خانواده پايدار، سخن نگفتهاند.
مرورى بر متون درسى مدارس نشان مىدهد تعابيرى از قبيل: دختر، پسر و مرد وزن، جانشين واژههاى شوهر و همسر شده است. مسايل مربوط به والدين و اصول عفت و بكارت(28) به حاشيه رانده شده يا نامربوط و غير طبيعى به نظر مىرسد. اين تحول در كاربرد كليد واژهها، با بخشنامه شماره 1993 تعليم و تربيت منافات ندارد، اما به اين معنا نيست كه اين محدوده مطلقا غير اخلاقى است. در واقع، غالب مسلمانان با بسيارى از موضوعات اين قلمرو، مثل اهميت خود نگهدارى(29)، كرامت انسان، احترام به خود و ديگران، مسئوليت پذيرى، حساسيت نسبت به نيازها و ديدگاههاى ديگران، وفادارى و پايبندى در امور جنسى(30) موافقند. البته مسايلى از اين قبيل، با ديدگاه مذهبى، همپوشى فراوان دارد، اما مسايل اساسى، از قبيل عقيده به مسئوليت داشتن در برابر خداى متعال و گناه بودن برخى اعمال، ناديده گرفته شده و فعاليتهاى جنسى قبل از ازدواج و روابط نامشروع، به عنوان امورى كاملاً طبيعى و قابل قبول، آموزش داده مىشود يا با واگذارى داورى درباره آن به جوانان، به سادگى از كنار آنها عبور مىشود؛ در حالى كه داورى درباره مسايل مهمى از اين قبيل را، نمىتوان به افراد واگذار كرد. هر چند انتخاب، امرى فردى است، اما رفتار فردى، هنجار ايجاد نمىكند.
موضوعى كه هر كس طالب دانستن آن است، اين است كه جوانان در كدام شاخههاى تعليم و تربيت مجازند شخصا دست به تجربهزده و خود قضاوت كنند؟ چرا خانوادهها به فرزندان اجازه مىدهند ارزشهايى را فراگيرند كه نظام خانوادگى و باورهاى دينى آنها را فرو مىريزد. بعد از طرح اين سؤالات، سؤالات اساسىتر ديگرى نيز مطرح مىشود از جمله،اين سؤالات كه: بالاخره چه كسى مسئول تعيين چارچوب برنامههاى آموزشى است؟ تعليم و تربيت كودكان، بيش از همه، حق چه كسى است؟ ناگفته روشن است كه پرداختن به اين مباحث، خارج از محدوده اين مقاله است.
استفاده از فيلمهاى ويديويى و نمودارها، هم مىتواند حامل پيام منفى و هم با احترام گذاشتن به اخلاق جنسى، داراى پيام مثبت باشد. پيامى را كه دانشآموزان، مثلاً از ورود معلم به كلاس با كوله بارى از ابزار آموزش جنسى حاوى بروشورها، همراه با نمودارهاى گويا و ابزار جلوگيرى از حاملگى دريافت مىكنند كاملاً واضح است. نمايش شيوه عملى استفاده از ابزار جلوگيرى، همراه با توصيف زنده تغييرات فيزيكى كه قبل، در بين زمان مجامعت و بعد از آن انجام مىگيرد، ديوارهاى شرم را فرو ريخته و دانشآموزان را تشويق مىكند كه فعاليتهاى جنسى را عملاً تجربه كنند. پيام ديگرى كه دانشآموزان از اين رفتار معلم دريافت مىكنند، اين است كه احساس مىكنند سن آنها به حدى رسيده كه مىتوانند روابط جنسى برقرار كنند. كيفيت نگرش اجتماعى به زندگى مشترك يا زندگى جنسى غير رسمى بدون ازدواج، به صورت طبيعى در برنامههاى درسى منعكس مىشود.
تدريس مواد درسى در برخى مدارس، چنان بىپرده است كه مىتوان آن را بى بند و بارى(31) ناميد. ميزان اين صراحت، در تمام مدارس يكسان نيست؛ اما به طور كلى آهنگ بسيارى از متون آموزش جنسى، خارج از مقوله اخلاق است. با استناد به برخى مقالات منتشر شده، مىتوان گفت در ميان برخى حاميان اين نوع آموزش جنسى، تمايلى وجود دارد كه از رهاسازى دانشآموزان از نفوذ خانواده حمايت كند. اين امر بدون ترغيب دانشآموزان، با نام آزادى تحقيقات يا تحت عنوان روشنفكرى، به مبارزه با ارزشهاى سنتى دينى، مخصوصا در زمينه ازدواج و روابط جنسى، امكان ندارد. به گفته سيد على اشرف، نيروهاى سكولاريست موفق شدهاند با نام آزادى فردى، دانشآموزان را وادار كنند آموزش جنسى را به عنوان جزيى از برنامه ملى(32) بپذيرند. امروزه محدوده آموزش جنسى،به حدّى گسترده شده كه كودكان زير يازده سال را نيز تحت پوشش قرارداده است.
در نظام سكولاريستى، جزئيات آموزش جنسى را هر مدرسه به صورت جداگانه تعيين مىكند. از ديدگاه آنها، ارزش اخلاقى مطلق، كه تمام مدارس موظف به رعايت آن باشند، وجود ندارد. اين وضعيت، حاكى از شرايط اخلاقى جامعهاى است كه اكنون در آن زندگى مىكنيم. در وضعيت سر در گمى اخلاقى، به نظر مىرسد هيچ چيز پايدار نيست. اگر فلسفهاى كه اين جهان بينى بر آن مبتنى است، اطلاق و جاودانگى را نپذيرد، ظهور چنين اعتقادى اجتنابناپذير است. ارزشهايى كه شالوده اين قلمرو را تشكيل مىدهد، از نوعى جهان بينى ناشى شده كه مستقيما با جهان بينى اسلام، مسيحيت، يهوديت، بوديسم، سيكيسم و هندوئيسم در تضاد است. تمام اديان بزرگ دنيا، اهميت ازدواج و ارزشهاى سنتى زندگى خانوادگى را پذيرفتهاند، اما آموزش جنسى به صورت كنونى در مدارس، از طريق درسهاى علمى يا به صورت آگاهانه از طريق درسهاى آموزش جنسى، نگرشى مكانيكى نسبت به امور جنسى ارايه مىدهد و ارزشهايى را منتقل مىكند كه غالبا غير دينى يا ضد دينى است؛ يا اين كه مدارس گاهى، با وجود اهميت موضوع، منفعلانه عمل مىكند. اما انفعال، فى ذاته يك ارزش است. مدارس موضعگيرى انفعالى يا احتمالاً بى طرفى خود را با اين اعتقاد توجيه مىكنند كه وظيفه ندارند يك محدوده ارزشى ويژه را بر دانشآموزان تحميل كنند. اما در واقع، با تأكيد بر ابعاد فيزيكى، شيميايى، بيولوژيكى و جنبههاى لذت بخش ارضاى جنسى، ارزشهايى را كه شالوده عقيدتى خاصى دارد به دانشآموزان منتقل مىكنند و اين نوعى تلقين(33) است. در اين شيوه، به جاى ارايه نگرش اخلاقى به دانشآموزان و هدايت زندگى آنان به آن سو، نسبت به يكى از غنىترين جنبههاى تجربه انسان، يعنى رابطه سرشار از عشق زوجيت، ديدگاهى ماده گرايانه، پست و كاملاً محدود ارايه مىشود. هر چند بر جنبههاى بيولوژيكى و پزشكى بدن بيشتر تأكيد شود، دانش استفاده از ابزار جلوگيرى، موقعيت مهمترى در دروس آموزش جنسى مىيابد. درست است كه دانشآموزانِ كمتر از شانزده سال، قانونا حق مجامعت ندارند، اما به نظر مىرسد اين نگرش، توصيه به استفاده از ابزار جلوگيرى براى آنها را هم كاملاً بجا مىداند.
با وجود اين كه والدين از برنامههاى آموزش جنسى مدارس اطلاع دارند، اما از جزئيات محتواى آن آگاهى كامل ندارند. مثلاً در دروس آموزش جنسى كه درباره «معضلات اخلاقى»(34) سخن مىگويد، ممكن است سؤالات اخلاقى دانشآموزان مطرح شود، اما مربيان از طريق آن، به نتايجى كه مورد نظر خود آنان است مىرسند. اين را نمىتوان هدايت اخلاقى ناميد. بسيار نادر است كه معلمان ديدگاههاى متفاوت درباره چنين مسايلى را به دانشآموزان عرضه كرده و انتخاب را بر عهده خود آنان بگذارند، بلكه غالبا ديدگاههاى خود را بر دانشآموزان تحميل مىكنند.
كاهش حاملگى دختران زير شانزده سال به ميزان پنجاه درصد در سال دوهزار و كاهش رويداد ايدز و ساير بيمارىهاى مقاربتى، از اهدافى است كه در مقاله مشهور «وايت پيپر»(35) ذكر شده است. آموزش جنسى در مدارس، يكى از شيوههاى تحقق اين اهداف تعيين شده است. براى رسيدن به اين اهداف، دولت گامهايى را به جلو برداشته كه از جمله مىتوان به تحولات اخير در آموزش جنسى مدارس اشاره كرد. اما سؤال اين است كه آيا در اين تحولات، رابطه انسان با خدا نيز مورد توجه بوده يا فقط امورى از قبيل نحوه استفاده از ابزار جلوگيرى از حاملگى مورد تأكيد واقع شده است؟
پي نوشت :
*آقاى دكتر شيخ عبدالمعبود از متصديان دانشگاه كمبريج است و تحقيقاتى را در زمينه تعليم و تربيت اسلامى انجام داده است. وى با اينكه به مدت 10 سال در دانشگاه راجشاهى بنگلادش و دانشگاه يوتا در آمريكا به تدريس نيز اشتغال داشته است اما حوزه اصلى علاقهمندى ايشان در تعليم و تربيت اسلامى است و در همايشهاى مختلف در اروپاى شرقى و ميانه، آمريكا، بنگلادش، هندوستان و مالزى شركت و سخنرانى داشته است ايشان ويراستار ارشد مجله فصلنامه آموزش اسلامى كمبريج بوده و تاكنون مقالات بسيارى از ايشان در مجلات بينالمللى انتشار يافته است.
1. Juristic
2. انعام. 162.
3. Modesty
4. Praise Worthy.
5. حاقه/29-18.
6. اين نكته در نوشتههاى مختلف اس. اچ. نصر خاطر نشان شده است.
7. The State Schools.
8. Purity.
9. Purity.
10. صحيح بخارى.
11. Piety.
12. God Consciousness.
13. Nobility of Birth.
14. صحيح بخارى.
15. Sacrament.
16. نور/ 30و31.
17. بقره/223و222.
18. اسراء/23.
19. حديث نسايى.
20. نساء/1.
21. Equalization.
22. Neuter.
23. Equilibrium.
24. Value - Laden.
25. Parenthood.
26. Ioving Relationship.
27. Extra - Marital.
28. Virginity.
29. Self - Restraint.
30. Fiedelity.
31. Permissive.
32. National Curriculum.
33. Indoctrination.
34. Moral Dilemmas.
35. White Paper.
منابع لاتين
1. Qur`an ,6:162.
2. Thomosn, R.(Ed.)(1993),Religion, Ethnicity and Sex Educaring theissues, National Children's Bureau, London. See also P. Danon (1995),SexEducation in Schools, Tried but Uneted: the aims and outcomes of sex education in schools. Family Education Trust, Oxford; M.J.Reiss (1995),"Conflicting Philosophies of School Sex Education", Journal of MoralEducation,4,4,pp.371-382.
3. Sarwar, G.(1996).Sex Education: the Muslim perspective, 3rd ed,, MuslimEducation Trust, London; M. Ibrahim (1994),"Sex", letter to Q News, 3,36 (16-23December),p.8; F.Bodi (1994), "The Nature of Sex Education'', Q News,3,36 (2-9December),p.6; F.Amer (1997),"The Problems of Sex Education Within the Contextof Islamic Teachings - Towards a Clearer Vision of the British Case",MuslimEducation Quarterly, 14,2,pp.16-36.
4. Qur`an, 69:18-29;23:16.
5. This point has been brought out in numerous Writings of S.H.Nasr,e.g. TraditionalIslam in the Modern Word (1987),KPI Ltd,, London, and A YoungMuslim's Guide to the Modern World (1993), Islamic Texts Society,Cambridge.
6. Ashraf, S.A. (1996), Editorial: "The Islamic Concept of Sex as the Basis of SexEducation", Muslim Education Quarterly, 13,2,pp.1-3, The Islamic Academy,cambridge.
7. Osman,F.(1997), Conceots of the Qur`an: a topical reading, MVIPublications, Los Anglees, CA,p.803.
8. Tafsir Ibn Kathir, vol.3,p.282, quoted in S.A. Khan (tr.)(1987), Modesty andChastity in Islam by M.Z. Nadvi,p. 199, Isamic Book Publishers, kuwait.
9. Hadith:Bukhari.
10. Nasr, S.H. (1987), Traditional Islam in the Modern World, KPILtd.,London,p.52.
11. Qur`an,24:30-31.
12. Qur`an, 2:222-23.
13. Qur`an , 17:23-24.
14. Ali,A.Y. (1975), The Holy Quran, Text, Translation and Commentary,The Islamic Foundation, Leicester,n. 2206,p. 701.
منبع:فصلنامه تخصصي تربيت اسلامي