علم تعليم و تربيت اسلامي
دين مقدس اسلام داراي نظامي فراگير و شامل است. به نحوي كه هر متخصص متعهد و منصفي از هر فني، به نحوي با نظرات دين اسلام سروكار دارد. چرا كه اسلام همانند ديگر اديان الهي بر تمام شئون انساني اعم از اقتصاد، اجتماع، سياست، حكومت، ... و به خصوص حوزه تعليم و تربيت اشراف دارد. سرّ اين واقعيت به طور اجمال اين است كه، اساساً دين را برنامه زندگي بشر دانستهاند.[1] پس منطقاً اين برنامه بايد در تمام شئون زندگي او منطبق باشد.
توجه مستقيم خطابات قرآني و بقيه كتب آسماني به انسان، نشان از توجه عميق و دقيق همه اديان الهي به ويژه اسلام به نفس انساني و ابعاد مختلف وجودي او است. توجه اسلام به ابعاد فردي انسان، اعم از بعد عاطفي (وجدان، اميال، غرايز، احساسات و...)، عقلاني (خرد، دانش، شناخت، افكار، عقايد و...) رفتاري و نيازهاي زيستي، روحي رواني، عاطفي و... نشانگر اين اهميت است.
تربيت در اسلام داراي راه و رسم منسجم و كاملي است. به همين منظور در قرآن و سنت براي انسان يك برنامه زندگي كاملاً منسجم و نظامدار طراحي شده است. انسان براي بهره بردن از آن برنامه كامل، سالم و همه جانبه بايد تحت يك تربيت صحيح و البته فراگير به نحوي كه تمام طول عمر او و همه جوانب و ابعاد انسانياش را در بر گيرد، باشد.[2]
امّا بيان اين نكته لازم است كه تعليم و تربيت اسلامي با علم تعليم و تربيت كاملاً منطبق نيست. بنابراين ابتدا بايد روشن شود كه علم تعليم و تربيت چيست و سپس نسبت آن با تعليم و تربيت اسلامي بيان گردد.
علم تعليم و تربيت
براي معرفي هر علم بهترين راه تعريف، بيان ابعاد و ويژگيهاي آن علم ميباشد. امّا درباره علم تعليم و تربيت اين وضع قدري متفاوت است. زيرا غالب دانشمنداني كه در حيطه تعليم و تربيت صاحب رأي ميباشند، هم در تعريف و ماهيت علم تعليم و تربيت و هم در ابعاد و ويژگيهاي آن اختلاف نظر دارند. بسياري از آنها حتي در علميّت تعليم و تربيت يا آموزش و پرورش، مانند ديگر علوم، اتفاق نظر ندارند. بنابراين ابتدا مختصراً به تعريف تعليم و تربيت ميپردازيم، سپس سيري كوتاه در نظرات مختلف و متعددي در زمينه علم بودن و يا نبودن آن از ابتدا تاكنون خواهيم داشت. آن گاه به برخي ويژگيهاي آن اشاره نموده و در آخر ارتباط آن را با اسلام بيان خواهيم كرد.
تعريف علم تعليم و تربيت (آموزش و پرورش)
تعريف علم تربيت (Pedagogie) همانند خود تربيت (Education) بسيار مشكل و دشوار است. زيرا هنوز درباره محتوا و روش آن اتفاق نظر مشخصي وجود ندارد و علم بودن آن مورد ترديد ميباشد. در دائره المعارف فلسفي لالند[3] آمده است: پداگوژي (تعليم و تربيت) از ريشه يوناني است و آن وظيفه بردهاي بوده است كه اداره و هدايت اطفال را به عهده داشته است. بنابراين معنا از تربيت، اهليّت اين فرد به اصطلاح مربي را هم ميتوان تكنيك دانست، هم كاري هنري، و هم ناشي شده شده از فلسفه و نيز علم. بعضي از فلاسفه تعليم و تربيت چون «امانوئل كانت»[4] مشكل تعريف و تربيت را به مشكل بودن ماهيت تربيت ربط ميدهند و معتقدند: برخلاف آنچه مردم تصور ميكنند تعليم و تربيت بزرگترين و دشوارترين مسائل مبتلا به انسان است. او در بين ابداعات بشر دو مورد را از بقيه مشكلتر ميداند، هنر مملكتداري يعني حكومت، و هنر تعليم و تربيت. وي معتقد است، مردم هنوز درباره معناي واقعي اين دو اختلاف نظر دارند.[5] برخي ديگر از فلاسفه تعليم و تربيت در تعريف «تربيت» و «آموزش و پرورش» با مشكل مواجه شده تا جايي كه افراد صاحبنظري مانند پيترز[6] معتقدند: فلاسفه جديد، تلاش در راه ارائه تعريف از «تربيت» و «آموزش و پرورش» را رها كرده و يا به حداقل تعريف يعني تعريف فرضي بسنده كردهاند.[7]
دور كيم،[8] جامعه شناس معروف، تعليم و تربيت را يك نظريه علمي ميداند. كه با استفاده از دادههاي علوم ديگر نظير روان شناسي و جامعه شناسي به ارزيابي نظامها و روشهاي تربيتي ميپردازد و به اين طريق عمل مربيان را توضيح داده و هدايت ميكند. [9] به اعتقاد برخي ديگر از صاحب نظران، تربيت فعاليتي مداوم، جامع (توجه به همه آنچه براي به كمال رسيدن انسان لازم است، همه ابعاد وجودي و نيازهاي فردي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي انسان) و براي همه (فرد فرد جامعه) و براي رشد و تعالي و تكامل انسان و غناي فرهنگي و تعالي جامعه. تربيت هم نيازي مستقل و هم وابسته، هم نهايي و هم واسطهاي، هم هدف است و هم وسيله، هم زيربناي اجتماع است و هم غايت است و هم مقصود. [10]
آيا تعليم و تربيت يك علم است؟
همچنان كه گفته شد در ميان انديشمنداني كه در حوزه تعليم و تربيت فعالند، در علميّت تعليم و تربيت يا آموزش و پرورش، به عنوان يك علم مانند ديگر علوم، البته با ويژگيهاي مربوط به خود، اختلاف نظر وجود دارد.
هر علمي سعي دارد تا قلمرو خود را مشخص كند، موقعيتهاي و واقعيتهاي مربوطه را بيان كرده و قوانين حاكم بر آن را كشف كند.[11]
امّا تا قرن 18 ميلادي به كارگيري روشهاي علمي معروف و متداول، در تعليم و تربيت مرسوم نبوده و حتي صاحبنظراني همچون ژان ژاك روسو[12] نيز از به كارگيري آن در تعليم و تربيت احتياط ميكردند و منتظر تدوين رسالهها و متون علمي در اين زمينه بودند.[13] متفكري چون كانت به تربيت تجربي (غير علمي) بيشتر دلبسته بود تا روش علمي آزمايشي. او معتقد بود تربيت هنري است كه فقط با جمع شدن تجارب چند نسل كامل خواهد شد.[14] و بالاخره برخي نيز معتقدند كه تربيت فرآيندي تصادفي است كه روش علمي به هيچ وجه در آن راه نيافته است.[15]
با اين همه، پيشرفت همه علوم مربوط به آدمي، به تدريج بحث درباره پديدههاي انساني بسيار پيچيده را، بدون اين كه سبب تخريب آن شود، امكان پذير كرد، و با تجزيه و تحليلهاي نسبتاً دقيق علمي موقعيتهاي تربيت، كم و بيش به تحقق علم تربيت و به پيدايش آنچه امروزه به علوم تربيتي معروف است انجاميد.[16]
در قرن نوزدهم فعاليتهايي در زمينه علمي كردن تعليم و تربيت صورت گرفت ولي چندان قانع كننده نبود. تا بالاخره در قرن بيستم براي اولين بار شخصي به نام لوسين سل لوريه[17] «طرح كلي علم پداگوژيك»[18] را زير عنوان معناي «واقعيات و قوانين تربيت»، منتشر نمود. مؤلف مذكور از علميت تعليم و تربيت به شدت دفاع ميكرد و معتقد بود كه: هدف تعليم وتربيت جستجوي قوانين مربوط به پديدههايي است كه در تربيت به ظهور ميرسد، بر آن تأثير ميگذارد و از مقدمات معيني استنتاج شده است. او معتقد است: اين علم موجب نظم و روشني شده و به ما اجازه ميدهد تا اندازهاي پيش بيني كنيم كه در شرايط يكسان، نتايج فلان روش يا شيوه تربيتي چه خواهد بود. در لغت نامه معروف بويسون[19] آمده است: تعليم و تربيت علم تربيت است، اعم از تربيت بدني، ذهني و اخلاقي. در اين علم از دادههاي علومي نظير فيزيولوژي، روان شناسي، تاريخ و... استفاده مي شود. دور كيم نيز تعليم و تربيت را يك نظريه علمي، جان ديويي،[20] و نيز اشخاصي مثل پل لاپي[21] آن را به دلايل مختلف علم ميدانند و خطوط اصلي آن را پيريزي شده ميدانند و معتقدند كه: علوم تربيتي از مجموع نظم و مقررات و شيوههايي[22] كه واقعيتها و موقعيتهاي مختلف تعليم و تربيت را در بافت تاريخي، اجتماعي، اقتصادي، فني و سياسي آن پيجويي ميكند، تشكيل ميشود. امّا در عين حال، حتي تا اواخر قرن بيستم نيز بسياري از متخصصان از آن با احتياط سخن ميگفتند. آنان تعليم و تربيت را همانند برخي پيشينيان، هنر و حرفه ميدانند نه علم. به نظر آنان تعليم و تربيت تنها هنر و يا فني كاربردي است كه ميكوشد حتي الامكان روشهاي علمي را در تحقيقات خود به كار برد.[23]
از مجموع آنچه گفته شد ميتوان نتيجه گرفت كه، در هر صورت تعليم و تربيت يك علم است. البته اين علم نيز مانند علوم ديگر داراي ويژگيهاي منحصر به خود ميباشد.
بهتر است در اين بخش به همين مناسبت به برخي از ويژگيهاي اين علم اشاره كنيم. ويژگيهايي كه برخي را به اين غلط فاحش واداشته است كه در علم بودن تعليم و تربيت تشكيك نمايند.
ويژگيهاي علم تعليم و تربيت
1. موضوع تربيت، انسان است و انسان موجودي پيچيده است. نوع زندگي فردي و به تبع اجتماعي او نيز دائماً در حال تحول و دگرگوني ميباشد، بسياري از ابعاد وجودي او هنوز در هالهاي از ابهام باقي مانده است. به همين دليل علم تعليم و تربيت نيز از جهات مختلف داراي پيچيدگي فوق العادهاي است.
2. علم تعليم و تربيت يا علوم تربيتي، از جمله علوم بين رشتهاي (Interdisciplinary) است. اين علم از مجموعهاي از علوم انساني و غير انساني از قبيل: تاريخ، اقتصاد، آمار، رياضيات، فيزيولوژي، روان شناسي، جامعه شناسي، انسان شناسي، مردم شناسي، و حتي فلسفه و هنر و... بهره ميبرد.
3. علم تعليم و تربيت صرفاً يك علم نظري محض نيست بلكه علمي كاربردي است. يافتههاي اين علم در عمل براي تربيت انسان به كار گرفته ميشود و اساساً سودمندي علم تعليم و تربيت به كاربردي بودن آن است.
4. در تعليم و تربيت، همانند برخي علوم ديگر، علاوه بر يافتهها و نظريههاي علمي، يك سيستم و نظام تربيتي نيز پيريزي ميگردد تا آن يافتهها و نظريههاي علمي در عمل به كار گرفته شود. اين سيستم داراي سلسلهاي از اهداف، مباني، اصول، شيوهها، خط مشيها، ... و روشهاي ويژهاي ميباشد. آنچه درباره جوان بودن علم تعليم و تربيت گفته شد، نه تنها درباره نظام تربيتي صادق است، بلكه بايد گفت نظامهاي تربيتي موجود در عالم به مراتب از خود علم تعليم و تربيت جوانتر است.
علم تعليم و تربيت اسلامي
از آنچه درباره تعليم و تربيت گفته شد به دست آمد كه تعليم و تربيت جديد، همانند ديگر علوم انساني، بيشتر در قرون اخير، به خصوص در قرن بيستم، دچار تحول و دگرگوني و رشد بوده است. امّا در اسلام و منابع اسلامي به تربيت به معناي عام آن از همان ابتداي ظهور اين دين مقدس الهي اهميت فوق العادهاي داده شده است.
انسان موضوع تربيت و يكي از اساسيترين موضوعات مطالعاتي اين علم محسوب ميشود. چرا كه تربيت را «فراهم آوردن زمينه براي پرورش دادن و به فعليت رساندن تمام استعدادهايي ميداند كه خداوند بالقوه در نهاد او به وديعت نهاده است.»[24] اين انسان تنها به وسيله كسي ميتواند به درستي شناسانده شود و سپس تربيت گردد كه خود خالق اوست. لذا بهترين منبع مطالعه انسان و علم انسان شناسي، منابع متصل به وحي الهي، يعني قرآن و روايات ميباشد. در منابع اسلامي به اين نكته مهم تذكر داده شد كه زمام تربيت انسان بايد به دست كسي باشد كه از رمز و راز او و زواياي آشكار و پنهان و ابعاد مختلف وجودياش، حتي از خود آدمي آگاهتر است. كسي كه گل وجودش را سرشته، خمير مايه فطرتش را به دست خويش آفريده باشد،[25] در آن از روح خود دميده،[26] عقل، عاطفه، وجدان و معنويت خواهي را در ذاتش نهاده و هميشه با او ميباشد كه: و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب اليه من حبل الوريد.[27]
در منابع اسلامي آنچه هدف ارسال رسل و بعثت انبياء الهي ـ عليهم السّلام ـ شمرده شده است، تربيت انسان و انسان سازي و به فعليت رساندن تمام گنجينهها و استعدادهاي نهفته در درون وي بوده است.[28] هدف از آفرينش انسان و تربيت او جز اين نميتواند باشد. اتفاقاً در قرآن خداوند نيز به عنوان مربي انسان معرفي شده است.[29]
چنان كه اشاره شد در علم تعليم و تربيت از جمله مهمترين امور، نظريهپردازي و نيز پيريزي يك نظام تربيتي منسجم و كارآمد ميباشد و مهمترين عناصر در يك نظام تربيتي عبارتند از: اهداف، مباني، اصول، شيوهها، خط مشيها، و روش هاي تربيتي، كه بخش زيادي از آن در منابع اسلامي آمده است، بقيه امور از قبيل، راهبردها، وسايل و ابزار، تكنيكها و فنون، يا عبارت اخراي همان چهار امر است يا فرعي از فروعات همانهاست كه بايد از علوم ديگر كمك گرفته شوند. در تعليم و تربيت اسلامي از جهت منابع علمي تنوع بسياري مشاهده ميشود. قرآن كريم و روايات، منابع بسيار غني و عميقي در جهت استخراج و استنباط بسياري از مسائل مربوط به تعليم و تربيت به حساب ميآيند.[30]
فلاسفه و مربيان مسلمان تعليم و تربيت با استفاده از منابع غني و پايان ناپذير وحي و ميراث گرانقدر انبياء الهي و ائمه اطهار عليهم السلام آثار گرانسنگي را از خود در تربيت به يادگار گذاشتهاند. منابع موجود در اين زمينه كه از قديم توسط فلاسفه و مربيان مسلمان تعليم و تربيت به نگارش درآمده، ميتواند شاهد اين مدعا باشد.
در اين زمينه به برخي از اين منابع به عنوان نمونه اشاره ميگردد:
1. منابع قديم، نظير: اخلاق ناصري (خواجه نصيرالدين طوسي)، كيمياي سعادت (امام محمد غزالي)، تهذيب الاخلاق و تطهيرالاعراق (ابوعلي مسكويه)، محجه البيضاء (فيض كاشاني)، معراج السعاده (ملا احمد نراقي)، جامع السعادات (ملا محمد مهدي نراقي) و...
2. منابع جديد نظير: تعليم و تربيت در اسلام (شهيد مرتضي مطهري)، آيين تربيت و اسلام و تعليم و تربيت (ابراهيم اميني)، شرح چهل حديث (امام خميني ره) و...
لازم به ذكر است كه بسياري از دانشمندان مسلمان در لابلاي مباحث ديگر نظير اخلاق، بخشهايي از فلسفه، مباحث تفسيري، سيره انبياء و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و...، به مسائل تربيتي نيز پرداختهاند.
اما متأسفانه در بخش مهم تدوين علم تربيت اسلامي به معناي مصطلح و نيز در ارائه نظريه تربيت و ارائه يك نظام تربيتي جامع و كارآمد، انديشمندان مسلمان تحرك چنداني از خود نشان ندادهاند. متفكران مسلمان كه ميبايست با استفاده از آموزههاي وحياني قرآن و نيز روايات پربار ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ و نظرات فيلسوفان و مربيان بزرگ مسلمان، از طرفي بناي يك علم بينظير تربيت اسلامي را بنهند و از طرف ديگر در انديشه نظريه پردازي در تعليم و تربيت اسلامي و ارائه يك نظام منسجم و كارآمد تربيتي اسلامي باشند، چنان كه خود معترفند، بيشتر متأثر از فيلسوفان تعليم و تربيت در مغرب زمين بوده و تنها به يافتههاي علوم جديد در غرب اكتفا كردهاند. برخي از آنها با اعتقاد به تعليم و تربيت سكولار (Secular Education) اساساً منابع اسلامي حتي قرآن را منبع مناسبي براي مطالعه در اين زمينهها نميدانند و برخي نيز تنها با نگاهي سطحي به اين امر مهم تنها به رنگ و لعاب سطحي از اسلام به تربيت و Islamize كردن آن بسنده كردند.[31] دقت در ابعاد مختلف تربيت، به خصوص در بعد اهداف، مباني، روشها و توجه و اهميتي كه در دين مقدس اسلام به اين امور در زمينه مسايل تربيتي داده شده است، مسئوليت صاحبنظران مسلمان تعليم و تربيت را دو چندان ميكند و از آنان بيش از يك نگاه سطحي انتظار دارد. آنها خود معتقدند كه در اسلام منابعي كه بتوان از آن براي ترسيم سيماي تعليم و تربيت اسلامي استفاده برد، نظير قرآن و سنت شريف نبوي ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه هدي ـ عليهم السلام ـ بسيار است. لكن از آنها در جهت پيريزي يك نظام منسجم تربيتي بهرهبرداري نشده است. البته در دهههاي اخير برخي از آنها به فكرچاره افتاده و باني كنفرانسهايي در زمينه تعليم و تربيت اسلامي بودهاند تا بلكه بتوانند در اين زمينه گامهايي را بردارند.[32]
نتيجه
تعليم و تربيت اسلامي به عنوان بيان آنچه كه براي تربيت انسان مورد نياز بوده است، توسط خداوند و انبياء الهي و نيز ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ به اندازه كافي بيان شده است. مطالعه قرآن و ديگر منابع اصيل اسلامي هر انديشمند منصف را به اين واقعيت و حقيقت غير قابل انكار ميرساند.
منابع موجود در اين زمينه كه از قديم توسط فلاسفه و مربيان مسلمان تعليم و تربيت به نگارش درآمده، ميتواند به فهم اين امر به طالبان حقيقت كمك نمايد، كه به برخي از آنها و نيز به آثاري از مربيان و نويسندگان معاصر اشاره شد.
اما، تعليم و تربيت اسلامي به معناي علم تعليم و تربيت و نيز ارائه نظريه تربيتي و سيستم تعليم و تربيت اسلامي هنوز بسيار جوان و كم سابقه است و هنوز فعاليتهاي بيشتري را طلب ميكند تا به يك علم تمام عيار و نظريهاي علمي و نيز سيستمي فراگير و كامل تبديل گردد. البته در اين ارتباط اگر نقصي نيز مشاهده شود، كه ميشود، مربوط به دست اندكاران امر مطالعه و نظريهپردازي، برنامهريزي و پيريزي يك نظام تعليم و تربيت اسلامي و در آخر اجراي آن در مرحله عمل ميباشد.
غايت تعليم و تربيت
حضرت امام خميني(رحمت الله عليه) مي فرمايند:
... بدانكه نفس انسانى گرچه به يك معنا، كه اكنون ذكر آن از مقصود ما خارج است، مفطور بر توحيد، بلكه جميع عقايد حقه است، ولى از اول ولادت آن در اين نشئه و قدم گذاشتن در اين عالَم، با تمايلات نفسانيه و شهوات حيوانيه نشو و نما كند؛ مگر كسى كه مؤيّد من عنداللّه باشد و حافظ قدسى داشته باشد و آن چون از نوادر وجود است، جزو حساب ما نيايد؛ ما متعرّض حال نوع هستيم.
و در مقام خود مبرهن است كه انسان در اول پيدايش، پس از طى منازلى، حيوان ضعيفى است كه جز به قابليت انسانيّت، امتيازى از ساير حيوانات ندارد و آن قابليّتْ ميزان انسانيت فعليه نيست. پس، انسان حيوانى بالفعل است در ابتداى ورود در اين عالم؛ و در تحت هيچ ميزان جز شريعت حيوانات، كه ادارهى شهوت و غضب است، نيست؛ و چون اين اعجوبهى دهر ذات جامع يا قابل جمعى است، از اين جهت براى ادارهى آن دو قوّه، صفات شيطانى را از قبيل كذب و خديعه و نفاق و نميمه و ساير شيطنتهاى ديگر نيز به كار مىبرد؛ و با همين سه قوّه، كه اصول مفسدات و مهلكات است، ترقى كند؛ و اينها نيز در او نموّ و ترقى روزافزون نمايند و اگر در تحت تأثير مربّى و معلّمى واقع نشود، پس از رسيدن به حد رشد و بلوغ، يك حيوان عجيب و غريبى شود كه در هريك از شئون مذكوره گوى سبقت از ساير حيوانات و شياطين ببرد، و از همه قوىتر و كاملتر در مقام حيوانيت و شيطنت شود. و اگر بر همين حال روزگار بر او بگذرد و جز تبعيت هواى نفس در شئون ثلاثه نكند، هيچيك از معارف الهيه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه در او بروز نكند؛ بلكه جميع انوار فطريهى او نيز خاموش گردد.
پس، تمام مراتب حق ـ كه از اين سه مقام كه ذكر شد، يعنى معارف الهيه و اخلاق و ملكات فاضله و اعمال صالحه، خارج نيست ـ زيرپاى هواهاى نفسانيه پايمال گردد و متابعت از تمايلات نفسانيه وملايمات حيوانيه نگذارد در او حق، به هيچيك از مراتب جلوه كند، و كدورت و ظلمت هواى نفس تمام انوار عقل و ايمان را خاموش كند و ولادت ثانويه كه ولادت انسانيه است، از براى او رخ ندهد و در همان حال بماند و ممنوع و مصدود از حق و حقيقت شود تا آنكه از اين عالم با همين حال رحلت كند و در آن عالَم، كه كشف سريره شود، خود را جز حيوان يا شيطانى نيابد و از انسان و انسانيت اصلاً يادى نكند و در آن حال در ظلمتها و عذابها و وحشتهاى بىپايان بماند تا خداى تعالى چه خواهد.
پس، اين حالِ تبعيت كامل است از هواى نفس، كه منع كامل كند از حق؛ و از اين جا مىتوان فهميد كه ميزان بازماندن از حق متابعت هواى نفس است؛ و مقدار بازماندن نيز مقتدر شود به مقدار تبعيت؛ مثلاً اگر به واسطهى تعليم انبيا و تربيت علما و مربيان، مملكت انسانيت اين انسان كذايى، كه در اوّل ولادت با آن سه قوّه همآغوش بود و با ترقى و تكامل او آنها نيز ترقى و تكامل مىكردند، تحتتأثير تربيت واقع شد، و كمكم تسليم قوّهى مربيهى انبيا و اوليا عليهمالسلام گرديد، ممكن است چيزى بر او نگذرد جز آنكه قوهى كاملهى انسانيه، كه در او به طريق استعداد و قابليت وديعه گذاشته شده بود، فعليت پيدا كند و ظهور نمايد و تمام شئون و قواى مملكت برگردد به شأن انسانيت و شيطان ايمان آورد به دستش؛ چنانچه در دست رسول اكرم صلىاللهعليهوآله ايمان آورد؛ فرمودند: «إنَّ شَيطانى آمَن بِيَدى؛ شيطان من به دست من ايمان آورد.» و مقام حيوانيت او تسليم مقام انسانيتش شود، به طورى كه مركب مرتاض راهوار عالم كمال و ترقى و براق آسمانپيماى راه آخرت شود و ابدا سرخودى نكند و چموشى ننمايد؛ و بعد از تسليم شدن شهوت و غضب به مقام عدل و شرع، عدالت در مملكت بروز كند و حكومت عادلهى حقّه تشكيل شود كه كاركن در آن و حكمفرماى در آن، حق و قوانين حقّه باشد و قدمى بر خلاف حق در آن گذاشته نشود و به كلى از باطل و جور، عارى و برى گردد [33] ....
جوان و تربيت
جوان از ديدگاه امام خميني(رحمت الله عليه)
بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، همواره به جوانان و نيروي جواني توجه و نظر خاصي داشتند و نياز کشور به جوانان را، نيازي هميشگي دانسته و به ياري جوانان براي اصلاح کشور اميدوار بودند. ايشان در سخناني خطاب به جوانان مي فرمايد:«ما هميشه محتاج به شما جوانها هستيم. ما بعدها براي کشورمان احتياج به فعاليت شما جوانهاي برومند داريم و من اميدوارم که در همه مراحل، شما با مردانگي با هم همراهي کنيد و اين نهضت را به پيش ببريد». ايشان همچنين همت جوانان و اراده قاطع ملت را، مايه روسفيدي ملت و اسلام ميخواند و کسب و حفظ استقلال کشور و الاهي شدن آن را به همت ملت به ويژه جوانان وابسته ميداند.[34]
جوان از ديدگاه مقام معظم رهبري
مقام معظم رهبري، همواره از حضور جوانان در عرصه هاي مختلف علمي و عملي حمايت کرده و آنان را به معرفت و شناخت و قدرداني دوران جواني توصيه نموده و مي فرمايد:«دلهاي جوانان نوراني است و فطرتهاي آنان سالم و دست نخورده است. آلودگي آنان به زخارف و آلودگيهاي دنيا، به بندهاي گراني که پول دوستي و مال دوستي و جاه طلبي و قدرت طلبي و اين چيزها بر پاي انسان مي زند، براي آنها خيلي کمتر است. جوانان بايد درمقابل شهوات و هوسهايشان و درمقابل همه آن انگيزه هايي که آنان را به چنين رذايلي فرامي خواند، مقاومت کنند.[35]
جوان و تربيت - عوامل تأثيرگذار در تربيت جوانان
"تربيت" به معناي رشد و نمو حرکت انسان به سمت غايت و هدفي است که او را به کمال ميرساند.[36] تربيت آرامترين، مطمئن ترين و مفيدترين عاملي است که منشأ تحولات اجتماعي ميشود. تربيت، روندي بسيار طولاني دارد و تقريباً در همه مراحل عمر آدمي، از تولد تا مرگ نقش خود را ايفا مي کند و در برخي مراحل برجسته و تعيين کننده، و در مقاطعي ديگر کم رنگ و محدود است. امام علي(ع) خطاب به فرزند گرانقدرش امام حسن(ع) در مورد پرداختن به امر مهم تربيت مي فرمايد:«فرزندم! پيش از آنکه قلب سخت شود و انديشه ات مشغول گردد به تربيت تو مبادرت نمودم».[37]
عوامل تأثيرگذار در تربيت جوانان
عوامل بسيار زيادي در تربيت و شکل گيري شخصيت جوانان مؤثر است که مهمترين آنها عبارت اند از : «زمينه ژنتيکي و ارثي محيط، خانوادگي، محيط آموزشي (مدرسه)، محيط اجتماعي (نفوذ همسالان، نهادها، مراکز اطلاع رساني و رسانه هاي گروهي،عامل رشد (تحولات مربوط به عامل سني)،عامل مذهب و درنهايت، اراده خودساز شخصيت که هر يک از اين عوامل، در زمان خاص تأثيرات خود را بر انسان اعمال مي نمايند».[38]
نکته قابل توجه در تربيت جوان، پرداختن به تمامي جوانب متنوع در وجود اوست که ميتواند شخصيت او را متعادل و هماهنگ با اجتماع خود سازد.
نقش خانواده و رسانه ها در تربيت جوانان
نخستين محيطي که هر فردي در آن قدم ميگذارد، خانواده است. در حقيقت زيربناي اصلي شخصيت هر انساني نيز در محيط خانواده شکل مي گيرد. والدين افزون بر اينکه در تمامي دوران زندگي نقش بسيار مهم و ارزنده اي در تربيت فرزند دارند، تأثيرشان در دوره حساس و مهم جواني بيش از ساير دورانهاست.
والدين با شناخت و آگاهي از ويژگيها و نيازهاي جوانان و با ايجاد محيطي امن و فضايي لبريز از صفا و صميميت و برقراري ارتباطي دوستانه با جوانان، مي توانند پناهگاه بسيار خوبي براي حل مشکلات آنان باشند. آنان با گفتاري منطقي و به دور از هرگونه زورگويي، لجاجت و خشونت و رفتاري توأم با احترام و بزرگداشت شخصيت جوان، ميتوانند مشاوري امين و دلسوز و شايسته براي فرزندان جوان خود باشند.
امروزه بسياري از کشورهاي جهان، با روي آوردن جوانان به انواع انحرافات، به اهميت و نقش مهم نهاد خانواده در تربيت نسل جوان پي برده اند و از اين رو، خانواده ها را در راه هدايت و تربيت فرزندان تشويق ميکنند.
نقش رسانه ها در تربيت جوانان
در جهان امروز، پيشرفت فناوري و علوم، حد و مرز را از کشورها برداشته و فرهنگ و علم و دانش بشري به راحتي براي همگان قابل دسترسي است. جوان امروز در جهاني زندگي ميکند که افکار، انديشه و رفتار اوبا الگوبرداري از رسانه هاي رايج عصرکنوني شکل ميگيرد.رسانه ها،بويژه رسانه هاي الکترونيکي باتوجه به قابليتها و کارکردهايي که دارد، مي تواند در راه حفظ سلامت و بهداشت روان و تربيت جوانان نقش تعيين کننده اي ايفا کند. اين ابزار همچنين ميتواند زمينه ساز ايجاد ناهنجاريهاي مختلف رفتاري و اخلاقي در آنان باشد. بنابراين، براي مصون ماندن از عوارض مخرب رسانه هاي جهاني، بالابردن سطح اطلاعات و آگاهي نسل جوان براي استفاده صحيح و مفيد از اين ابزار ضروري است.
در اين باره، نقش رسانه هاي داخلي کشورهاي اسلامي در راه ارتقاي چنين آگاهيها و ترويج فرهنگ اصيل اسلامي و رساندن آن به گوش جوانان جهان، بسيار مفيد و مؤثر به شمار مي آيد.
ورزش و جوانان - هنر و تأثير آن بر جوانان
بدن انسان،همانند روح و روان او، در تمامي عمر به مراقبت و حفظ سلامت نياز دارد. از شمار چيزهايي که در ورزيدگي و سلامت جسم و روان انسان نقش بسزايي دارد، ورزش است. نياز به ورزش در دوران جواني بيش از ساير زمانها احساس مي شود. پرداختن به اين فعاليت بدني، افزون بر اينکه توان و قدرت جسمي جوانان مي افزايد، آثار روحي و معنوي زيادي را به دنبال خواهد داشت که ازجمله، موجب تقويت اراده و چيزه شدن بر بسياري از مشکلات خواهد شد.
ورزش موجب تخليه انرژيهاي زايد بدن و درنتيجه، آرامش جسم و روان ميگردد. ورزش اعتماد به نفس جوانان را افزايش داده و بر عزت و احترام آنان در نزد ديگران مي افزايد.
هنر و تأثير آن بر جوانان
انسان از زيباييها لذت مي برد و هميشه به دنبال آنهاست. نسل جوان باتوجه به طبيعت وجودي خويش، بيش از ساير افراد طالب زيبايي و جمال هستند. يکي از جلوه هاي بيان زيبايي ها و تجسم ظرافتهاي موجود در جهان طبيعت و آفريده هاي خداوندي، هنر است که ضمير پاک و روشن جوان، تحت تأثير هنرمنديهاي جذاب و پرمعناي هنرمندان متعهد قرار مي گيرد. اگر در اين زمينه صاحبان انديشه و هنر جلوه هاي زيباي فرهنگ اسلامي و رشادتها و ايثارهاي مردان و زنان قهرمان تاريه را در قالب شعر، فيلم، نقاشي و ساير گونه هاي هنري به شکل گويا و پرمحتوا و در عين حال زيبا ارائه دهند، افکار جوانان جهان را مجذوب وقايع حقيقي تاريخ نموده و نقاب چهره الگوهاي دروغعين و کاذب که – براي گمراهي جوانان هر لحظه به ظاهري فريبا جلوه نمايي ميکنند – کنار مي رود و جوان که شيفته حقيقت و جمال واقعي است، با سرمشق گرفتن از اين رادمردان راستين تاريخ، راه سعادت را مي پيمايد.
آسيبها و مشکلات جوانان
انسان هميشه در معرض آسيبها و آفتهاي گوناگون قرار دارد، ولي جوانان بيش از ساير افراد در تيررس اين آفات هستند و شدت آسيب پذيري آنان، باتوجه به حساسيت اين دوران بيش از ديگران است. علي(ع) خطاب به جوانان، تعبيرات مهم و ظريفي دارد که بسيار حائز اهميت است. ايشان دوره جواني و موقعيت جوان را در سه جمله توصيف ميکند:«در تيررس حوادث و گرفتاريها هستي، هدف بيماريها و امراض گوناگون واقع مي شوي و درمعرض آسيبها و آماج بلاها قرار مي گيري».[39]
بررسي تربيت کودک در روايات اسلامي و سيره عملي اهلبيت(عليهمالسلام)
موضوع تربيت فرزند، از ديرباز جزو موضوعات اساسي و بنيادي اسلام بوده است. در دنياي امروز با توسعه و رشد مهارناپذير تکنولوژي و پيشرفتهاي چشمگير آن، و نيز در عصر رويکرد دوباره بشر به مسئله دين و تربيت الهي موضوع تربيت فرزند، همچنان چشمگير مينمايد. امروز حتي خانوادههاي غربي نيز به خوبي دريافتهاند که بازيهاي رايانهاي، سايتهاي سرگرمي، چتهاي اينترنتي، تلويزيون، سينما، و... نيازهاي روحي فرزندشان را تأمين نميکند و بنيان خانواده را اکسيري جز تربيت صحيح فرزند، استوار نخواهد نمود. نوشتار حاضر بر آناست که نگاهي کوتاه به تربيت ديني کودک در روايات اسلامي بيندازد.
ضرورت تربيت فرزند صالح
تربيت، مجموعه روشها و راهکارهايي است که از آغاز زندگاني انسان، بهکار گرفته شده است تا او در مسير صحيح رشد و ترقي قرار گيرد و در پرتو اين آموزشها، بتواند خود را از انحراف نجات دهد و راه سعادت و کمال را در پيش گيرد. پيامبر گرامي اسلام(صلياللهعليهوآله) فرمودهاند: اَلوَلَدُ الصّالِحُ رَيحَانَةٌ مِن رَيَاحِينِ الجَنَّةِ؛ فرزند صالح گلي است از بوستان بهشت[40]. همچنين فرمودند: مِن سَعَادَةِ الرَّجُلِ الوَلَدُ الصَّالِحُ؛ فرزند صالح نشانه خوشبختي فرد است. [41]
امامصادق(عليهالسلام) نيز فرمودند: مِيرَاثُ اللّهِ مِن عَبدِهِ المُؤمِنِ الوَلَدُ الصَّالِحِ...؛ ميراث خداوند به بنده مؤمنش فرزند صالح است[42].
نام گذاري شايسته
مسئله مهمي که در تربيت فرزند نيز تأثير دارد، انتخاب نام شايسته براي کودک است. بسياري از افراد هستند که در بزرگسالي، نام خود را به دليل عدم تناسب تغيير ميدهند و حتي برخي از جوانان و نوجوانان نيز از گفتن نام اصلي خود، به دليل سبُک و سخيف بودن، پرهيز مينمايند.
از آن جا که اسلام به شکوه و جلال مسلمانان توجه ويژه دارد، آنان را از نامگذاريهاي ناشايست و غير متين براي فرزندان، باز داشته است. حتي از نام گذاريِ نيک، به «حقي مسلّم بر گردن پدر و مادر» تعبير شده است. امام کاظم(عليهالسلام) ميفرمايد:
اَوَّلُ مَا يَبَرُّ الرَّجُلُ وَلَدَهُ اَنْ يُسَمِّيهِ بِأِسمٍ حَسَنٍ فَليُحَسِّن اَحَدُکُمُ اسْمَ وَلَدِهِ؛ نخستين کار نيکي که شخص براي فرزندش انجام ميدهد ايناست که نام نيکو بر او بگذارد. پس شايسته است هر يک از شما نام فرزند خود را نيکو قرار دهد. [43]
همچنين روايت شده است که فردي نزد رسول خدا (صلياللهعليهوآله) آمد و پرسيد: اي رسول خدا! حق فرزندم بر من چيست؟ فرمودند: نام و تربيتش را نيکو کني و او را در محيطي خوب پرورش دهي. [44]
امام صادق(عليهالسلام) در سخني فراگير و کامل در پاسخ ابن حميد، که براي مشورت در مورد انتخاب نامي براي فرزندش شرفياب شده بود، فرمودند: از نامهايي که بندگي خداي را ميرساند (انتخاب کن و) بر او بگذار. [45]
گذشته از اين مطلب، احاديثي موجود است که مبتني بر تغيير برخي نامها توسط اهل بيت(عليهمالسلام) ميباشد که آنان اينگونه ناخرسندي خود را از گذاشتن ايندسته نامها اِبراز داشتهاند؛ آنسان که آوردهاند رسول خدا (صلياللهعليهوآله) نام افراد و اماکني که زيبنده نبود، تغيير ميدادهاند. [46]
همچنين آمده است که اميرالمؤمنين(عليهالسلام)، با اينکه نام مادر و همسرشان فاطمه(عليهاالسلام) بود، نام يکي از دختران خود را نيز فاطمه نهادند. [47]و نيز نگاشتهاند شدت علاقه به حضرت زهرا(عليهاالسلام) در اهل بيت(عليهمالسلام) به گونهاي بود که امام کاظم(عليهالسلام) نام چهار دختر خود را فاطمه گذاشتند؛ فاطمه کبري، فاطمه وسطي، فاطمه صغري، فاطمه اخري که به فواطم اربعه شهرت يافتند. [48]امام رضا(عليهالسلام) نيز فرمودهاند: لايَدخُلُ الفَقرَ بَيتاً فِيهِ اسْمُ فَاطِمَة مِنَ النِّسَاءِ؛ در خانهاي که نام يکي از زنان فاطمه باشد محروميت داخل نميشود. [49]
اين ويژگي در خانواده امام حسين(عليهالسلام) نيز ديده ميشود و فاطمه کبري و فاطمه صغري از دختران او به شمار ميروند. [50]اين در حالي است که فضاي سرکوب شيعيان، بر جامعه حاکم شده بود و رعب و وحشت بر سر آنان که نام فرزندان خود را علي و فاطمه مينهادند، سايه افکنده بود. امام حسين(عليهالسلام) نيز در آن فضاي تهديد و ارعاب، دست به مبارزهاي آشکار زده و با اين نامگذاري به پاسداشت جايگاه و احترام اين دو دُردانه آفرينش بر ميخيزند.
لزوم تربيت فرزند از سنين کودکي
همانگونه که کارشناسان تربيت کودک نيز اذعان دارند، بهترين دوره براي تربيت فرزند، دوران کودکي است. زيرا در اين سنين حس تقليد و نيز حس پذيرش آموزههاي تربيتي، در سطح بالايي از توانمندي قرار دارد و کودک به خوبي آنچه را که به او آموخته ميشود، فرا ميگيرد. اميرالمؤمنين(عليهالسلام) به فرزند خود امام مجتبي(عليهالسلام) ميفرمايد: «قلب کودک نورس همانند زمين کاشته نشده، آماده پذيرش هر بذري است که در آن پاشيده شود. ازاينرو در تربيت تو شتاب کردم، پيش از آنکه دل تو سخت شود و انديشهات به چيز ديگري مشغول گردد، تا به استقبال کارهايي بشتابي که صاحبان تجربه، زحمت آزمودن آن را کشيدهاند و تو را از تلاش و يافتن بينياز ساختهاند».[51]
رسول خدا (صلياللهعليهوآله) در مورد تربيت از سنين کودکي فرمودهاند: مَن رَبّي صَغِيراً حَتَي يَقُولُ لااِلهَ اِلاّ اللّه لَمْ يُحَاسِبهُ اللّهُ؛ هر کس فرزندش را از کودکي تربيت کند تا او بتواند بگويد لا اله الا الله، خداوند از او حساب نخواهد کشيد. [52]
ضرورت مهرورزي و توجه به عواطف کودکانه
رشد معنوي و تربيت اخلاقي مستلزم پرورش سالم عواطف کودک است. در اين زمينه نيز روايات بسياري وارد شده است؛ امام صادق(عليهالسلام) فرمودهاند:
اِنَّ اللّه لَيَرحَمُ العَبدُ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِه؛ همانا پروردگار بندهاش را به دليل زيادي مهرورزي نسبت به کودک خود ميبخشايد. [53]
همچنين از رسول خدا (صلياللهعليهوآله) روايت شده است:
مَن قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللّهُ لَهُ حَسَنَةً وَ مَن فَرَّحَه فَرَّحَهُ اللّهُ يَوم القِيَامَةِ؛ هر کس فرزند خود را ببوسد خدا بر او پاداشي مينويسد وهر کس فرزندش را خوشحال کند خدا او را در روز رستاخيز شاد ميگرداند. [54]
و در جاي ديگري فرموده اند:
اُحِبُّوا الصِّبيَانَ وَ ارْحَمُوهُم؛ کودکان را دوست بداريد و نسبت به آنان مهربان باشيد. [55]
همچنين روايت شده است که روزي مردي خدمت پيامبر اکرم (صلياللهعليهوآله) رسيد و عرض کرد: اي رسول خدا! من ده فرزند دارم ولي هرگز کودکانم را نبوسيدهام. پيامبر اکرم (صلياللهعليهوآله) فرمودند: کسي که رحم نکند [مورد]رحم [واقع [نميشود. [56]
رعايت حدود محبت و اظهار علاقه
با اينکه در اسلام درباره اظهار علاقه نسبت به کودکان سفارش شده است اما اين مهرورزي و علاقه نبايد مَصالح واقعي را تحتالشعاع قرار بدهد، بلکه ميبايد با اظهار محبتِ مهارشده، با کودکان رفتار کرد. زيرا در برخي از موارد، اظهار محبتِ بيحساب، باعث فدا شدن مصالح بزرگتري ميشود و يا موجب سوء استفاده کردن کودک و در اصطلاح عاميانه «لوس» شدن او ميگردد. بايد توجه داشت نوازشهاي بدون حد و حصر و توجيهنشده و خارج از حد اعتدال، اثرات سوئي را بر روان کودک بر جاي ميگذارد؛ پُرتوقعي، زودرنجي، ضعف در برابر مشکلات، نااميدي، عقده حقارت، سرخوردگي از اجتماع و بسياري فشارهاي رواني ديگر، زاييده ارتباطات مهرآميز افراطي با کودک است. امام باقر(عليهالسلام) در اين راستا ميفرمايد:
شَرُّ الابَاءِ مَن دَعَاهُ البِرُّ اِلَي الاِفرَاطِ وَ شَرُّ الاَبنَاءِ مَن دَعَاه التَّقصِيرِ اِلَي العُقُوقِ؛ بدترين پدران کسي است که [در نيکي از حد اعتدال خارج شود و] به زيادهروي بگرايد و بدترين فرزندان فرزندي است که در اثر کوتاهي، به عاق والدين دچار شود. [57]
نگاشتهاند؛ روزي جمعي از دوستان امام باقر(عليهالسلام) به منزل ايشان آمدند. يکي از فرزندان خردسال ايشان دچار تب شديد و بيماري سختي بود. امام نيز از اين موضوع سخت ناراحت بودند به گونهاي که آرامش نداشتند و آثار اندوه در چهره ايشان ديده ميشد. مهمانان با مشاهده سيماي اندوهگين امام، بر حال ايشان نگران شده و با خود گفتند اگر اين فرزند از دنيا برود حتماً از اندوه و پريشاني براي امام اتفاقي ميافتد. در همين اثنا، صداي گريه زنان از اتاق مجاور شنيده شد و همگي دانستيم که براي کودک اتفاقي افتاده. اندکي بعد با خبر شديم که فرزند خردسال امام از دنيا رفته است. امام به اتاق مجاور رفت و پس از ساعتي بازگشت اما بر خلاف انتظارِ حاضرين، ديگر در چهره ايشان اثري از پريشاني ديده نشد، به امام عرض کردند: وقتي که ما نزد شما آمديم به گونهاي پريشان بوديد که ما نگران حال شما شديم [اما اينک اثري از ناراحتي در شما نميبينيم!]. امام فرمودند: ما نيز [مثل شما]دوست داريم که عزيزانمان تندرست و به دور از آسيب باشند ولي زماني که امر الهي سر رسيد و تقدير خدا محقق گرديد [گردن نهادن در برابر] امر خدا برايمان عزيزتر است. [58]
به بيان ديگر، درست است که محبت به فرزند جايگاه ويژهاي دارد اما نبايد همه چيز را فداي آن نمود و از وظيفه اصلي سرباز زد.
توجه عاطفي بيشتر به دختر
اسلام بين دختر و پسر فرق نميگذارد و ملاک برتري را در تقوا ميداند، و خداوند به هر کس بخواهد دختر و به هر کس که خواست پسر ميدهد. مهم ايناست که فرزند، سالم و صالح باشد. قرآن کريم ميفرمايد:
«يَهَبُ لِمَن يَشَاءُ الذُّکُورَ اَو يُزَوِّجُهُم ذُکْرَاناً وَ اِنَاثاً وَ يَجعَلُ مَن يَشَاءُ عَقِيماً اِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ؛ خداوند به هر که بخواهد دختر و به هر که بخواهد پسر ميدهد و يا پسر و دختر را با هم به وي عطا ميکند و آنکه را بخواهد نازا مينمايد. بهدرستيکه او داناي تواناست»[59]
اسلام شديداً سنت ناپسند و جاهلي اکراه از دختر داشتن را رد ميکند و بر خلاف افکار ظاهربين که پسر را بيشتر دوست ميدارند، در بعضي از موارد دختر را برتر از پسر قلمداد ميکند و دليل آن را وجود پارهاي از ويژگيهاي ذاتي که در درون آنهاست، برميشمارد. رسول خدا (صلياللهعليهوآله) در اينباره ميفرمايد:
نِعمَ الوَلَدُ البَنَاتُ مُلَطِّفَاتٌ مُجَهِّزَاتٌ مُؤمِنَاتٌ مُبَارَکاتٌ مُفَلَّيَاتٌ؛ دختران چه فرزندان خوبي هستند؛ با لطافت و مهربان، آماده به خدمترساني، يار و غمخوار [اعضاي خانواده]، بابرکت و پاکيزه کننده [در خانواده براي پدر و مادر ]. [60]
و نيز فرمودهاند: اِنَّ اللّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَي عَلَي الاُناثِ اَرَقٌّ مِنهُ عَلَي الذُّکُورِ؛ خداوند متعال بر دختران مهربانتر است تا پسران. [61]
در برخي موارد دختران برتري نيز دارند. امام صادق (عليهالسلام) فرمودند:
البَنَاتُ حَسَنَاتٌ وَ البَنُونُ نِعمَةٌ وَ اِنَّما يُثَابُ عَلَي الحَسَنَاتِ و يُسألُ عَنِ النِعمَةِ؛ دختران نيکي و پسران نعمتاند و همانا بر نيکيها پاداش داده و از نعمتها سؤال ميشود. [62]
اسلام با در نظر داشتن روحيات لطيف دختر، به والدين دستور داده که در برخي از رفتارهاي خانوادگي مانند تقسيم هدايا، دختران را مقدم شمارند.
آموزشهاي ديني و تقويت مباني اعتقادي کودک
بدون ترديد، يادگيري از مهمترين فرايندهاي رواني است که زمينههاي آن از سنين کودکي شکل ميگيرد و به تدريج با بالا رفتن سن کودک، استعدادهاي او نيز بيشتر شکوفا ميشود. کودک به دليل وجود حس قوي تقليد، تلاش ميکند تا رفتاري همسان با والدين خود بازسازي کند. وجود اين حس، به او کمک فراواني در يادگيري مينمايد. والدين نيز ميبايد از اين حس قوي به سود فرزند خود بهرهبرداري کنند و با آموزشهاي ابتدايي، کمکم زمينههاي آشنايي با تعاليم ديني و مباني اعتقادي، به ويژه نماز، را در او به وجود آورند.
امام صادق (عليهالسلام) ميفرمايند:
هنگامي که کودک به سه سالگي رسيد لا اله الا اللّه را به او بياموزيد و او را رها کنيد (همين مقدار کافي است). وقتي هفت ماه ديگر گذشت محمد رسول اللّه (صلياللهعليهوآله) را به او آموزش دهيد و سپس او را رها کنيد تا چهار ساله شود. آنگاه صلوات فرستادن را به او بياموزيد. در پنج سالگي به او سمت راست و چپ را آموزش دهيد و قبله را نشان او داده و بگوييد سجده کند. آنگاه او را تا شش سالگي واگذاريد. فقط پيش روي او نماز بخوانيد و رکوع و سجود را يادش دهيد تا هفت سالش هم تمام شود. وقتي هفت سالگي را پشت سر گذاشت، وضو ساختن را به او تعليم دهيد و به او بگوييد نماز بخواند، تا هنگامي که نه ساله شد وضو و نماز را به نيکي آموخته باشد. و هنگامي که آندو را به خوبي ياد گرفت خدا پدر و مادر او را به خاطر اين آموزششان خواهد آمرزيد. [63]
تعليم ديگر آموزشهاي لازم و ارتقاء سطح دانش و معرفت کودک
گذشته از ضرورت تعليم کودک و آشنا نمودن او با اصول اعتقادي، آموزشهاي ديگري نيز ـ و لو در حد آشنايي ـ براي کودکِ در حال رشد ضروري است.
امام صادق(عليهالسلام) به جميلبندرّاج فرمودند: بَادِرُوا اَحدَاثَکُم بِالحَدِيثِ قَبلَ اَن تَسبِقَکُم اِلَيهِم المُرجِئَةُ؛ فرزندانتان را با کلام [ما] آشنا کنيد پيش از آن که مرجئه [و ديگر فرقههاي منحرف عقيدتي [بر شما سبقت بگيرند [ و آنان را منحرف سازند]. [64]
و نيز:عَلِّمُوا صِبيَانَکُم مِن عِلمِنَا مَا يَنفَعُهُم اللّهُ بِهِ لا تَغلِبَ عَلَيهِمُ المُرجِئَةُ بِرَأيِهَا؛ کودکانتان را به دانش ما آموزش دهيد که براي آنان سودمند است تا مرجئه [و منحرفين] با ديدگاههاي خود آنان را مغلوب خود نسازند. [65]
اهلبيت عصمت و طهارت(عليهمالسلام) همواره عنايت ويژهاي به آموزش فرزند و بالا بردن سطح درک و معرفت او نشان ميدادند.
پي نوشت :
[1] شريعت در آينه معرفت، آيت الله عبدالله جوادي آملي، ص 93؛ و شيعه در اسلام، علامه سيد محمد حسين طباطبايي، ص 3.
[2] التربيه الاسلاميه (اصولها و منهجها و معلمها)، دكتر عاطف السيد، مصر (اسكندريه)، مركز الدلتا للطباعه.
[3] Andre Lalande: Vocabulaire Technique Critique de la Philosophie.
[4] Immanuel Kant.
[5] امانوئل كانت، تعليم و تربيت، انتشارات دانشگاه تهران، ترجمه غلامحسين شكوهي، تهران، 1363، ص 11.
[6] R.S. Paters.
[7] كليات فلسفه آموزش و پرورش، هري شفيلد، ترجمه دكتر سرمد، ص 45.
[8] Emile Duikheim.
[9] مباني و اصول آ.پ، غلامحسين شكوهي، آستان قدس رضوي، مشهد، 1375، چ 8، ص 58.
[10] مباني برنامهريزي آموزشي، يحيي فيوضات، مؤسسه نشر ويرايش، تهران، 1374، چ 2، ص 21.
[11] شكوهي، همان، ص 55.
[12] Jean Jauques Rousseau.
[13] شكوهي، همان، ص 56.
[14] امانوئل كانت، همان، ص 56.
[15] شكوهي، همان، ص 56.
[16] شكوهي، همان، ص 57.
[17] Lucien Cellerier.
[18] Esquisse dune science pedagoqgique.
[19] Dictionnaire de Pedagogie de BUISSON.
[20] John Dewey.
[21] Paul LAPI.
[22] Dscipline.
[23] شكوهي، همان، ص 57 ـ 60.
[24] تعليم و تربيت در اسلام، شهيد مرتضي مطهري، صدرا، تهران، ص 77.
[25] حجر، 26؛ يس، 77؛ مؤمنون، 12؛ مريم، 67؛ حج، 66 و...
[26] حجر، 29؛ ص، 72.
[27] ق، 16.
[28] فبعث فيهم رسله و واتر اليهم انبيائه... و يثيروا لهم دفائن العقول....» نهج البلاغه، خ 1، ترجمه محمد دشتي، نشر شاكر، قم 1370، چ 1، ص 38.
[29] . اسراء، 24.
[30] در اين زمينه رجوع كنيد به پايان نامه كارشناسي ارشد با عنوان «روشهاي تربيت انذار و تبشير در قرآن، اسدالله طوسي، كتابخانه موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره).
[31] بحوث المؤتمر التربوي، تحرير: الدكتور فتحي حسن ملكاوي، عمان، جمعيه الدراسات و البحوث الاسلاميه، 1991.
[32] . در اين زمينه رجوع كنيد به: گامي به سوي نظريهپردازي در تعليم و تربيت اسلامي، ترجمه چندين مقاله از دانشمندان مسلمان تعليم و تربيت، از كتاب: بحوث المؤتمر التربوي، تحرير: الدكتور فتحي حسن ملكاوي، عمان، جمعيه الدراسات و البحوث الاسلاميه، 1991، مترجمان غلامرضا متقي فر و اسدالله طوسي، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم، 1380.
[33] چهل حديث، حضرت امام خمينى(رحمت الله عليه)، ذيل حديث دهم.
[34] محمد شريفي نيا،«جواني و تربيت از ديدگاه امام خميني»، تربيت اسلامي، مرکز مطالعات تربيت اسلامي وابسته به معاونت پژوهشي وزارت آموزش و پرورش ، ش5، ص128.
[35] کودک، نوجوان و جوان از ديدگاه مقام معظم رهبري، مرکز مطالعات تربيت اسلامي،ج2، ص94.
[36] تعليم و تربيت از ديدگاه مقام معظم رهبري، مرکزمطالعات تربيت اسلامي، ج1، ص53.
[37] نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، نامه 31، ص523.
[38] همان
[39] نهج البلاغه، نامه 31، ص519.
[40]وسائل الشيعة، ج15، ص97.
[41]همان.
[42]همان.
[43]همان، ج15، ص122؛ فروع کافي، ج2، ص86.
[44]همان، ج15، ص123.
[45]همان، ج15، ص128؛ فروع کافي، ج2، ص86.
[46] همان، ج15، ص122.
[47]الارشاد، ج1، ص215.
[48]همان، ج2، ص344: بحارالانوار، ج48، ص317؛ تذکرةالخواص، ص351.
[49]وسائلالشيعة، ج15، ص129.
[50]تذکرة الخواص، ص278.
[51]نهج البلاغه (دشتي)، ص522.
[52]ارشاد القلوب، ص225.
[53]وسائلالشيعة، ج21، ص483.
[54]همان، ج21، ص475.
[55]همان، ج21، ص483.
[56]همان، ج15، ص203.
[57] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 486.
[58]بحارالانوار، ج 11، ص 86؛ عيون الاخبار، ج 3، ص 64.
[59]شوري: 49.
[60]مستدرک الوسائل ج15، ص115؛ وسائلالشيعة، ج15، ص100؛ فروغ کافي، ج2، ص82.
[61]وسائلالشيعة، ج15، ص104؛ فروع کافي، ج2، ص82.
[62]همان، ج15، ص104؛ فروع کافي، ج2، ص82.
[63]وسائلالشيعة، ج15، ص193.
[64]فروع کافي، ج2، ص94.
منابع:
1. www.andisheqom.com
2. www.hawzah.net
3. www2.irib.ir
4. علم تعليم و تربيت اسلامي، اسدالله طوسي
5 . چهل حديث، حضرت امام خمينى(رحمت الله عليه)
6. بررسي تربيت کودک در روايات اسلامي و سيره عملي اهلبيت(عليهمالسلام)، حجت الاسلام ابوالفضل هادي منش
7. ماهنامه اشارات
8. ماهنامه گلبرگ
9. ماهنامه ياس
10. فصلنامه حضور