برخورد ارزشها
متن ذيل كه از نامهاى شخصى اقتباس شده، پيچيدگى مشكلى را كه ما در حوزه آموزش جنسى با آن مواجهيم، به صورت خلاصه بيان مىكند:
«...اما در ميان كشورهاى اروپايى غربى، انگلستان محافظه كارترين كشور در اين زمينه است. به عنوان مثال، اگر در گفتوگو با يك شهروند هلندى، مخالفت خود را با آموزش جنسى در مدارس ابراز كنيد، چنان خيره و متعجبانه شما را مىنگرد كه گويى با آموزش درس جغرافيا مخالفت كردهايد. هلند كشورى است كه درياى آن ساحل ندارد. اطلاعيههاى روسپى گرى بر روى صفحه تلويزيون، حتى براى كودكان، در طول روز نمايش داده مىشود. در پروژههاى درسى، از دانشآموزان كم سن و سال مىخواهند به عنوان يك كار هنرى، عضو ويژه بدن انسان را ترسيم كنند. براستى آيا مىتوانيد تأثير اين كار، بر كودكى در اين سن كه در كلاس نشسته و تمام همكلاسىهاى او در حال نقاشى كردن اعضاى خاص بدن هستند را تصور كنيد؟ هفتصد و پنجاه هزار نفر مسلمان در هلند زندگى مىكنند، اما اجازه ندارند با معلم خصوصى در خانهها تحصيل كنند. علاوه بر اين، اجازه كنارهگيرى از برنامههاى آموزش جنسى نيز به آنها داده نمىشود. يادآور مىشود كه در هلند مدرسه متوسطه اسلامى وجود ندارد.»(36)
هر چند وضعيت، در غالب مدارس بريتانيا از هلند بهتر است، اما اين امر در بريتانيا موجب تضاد ارزشها شده است. «نگاه خيره و متعجبانه» هلندى، يا حاكى از ناديده گرفتن ساير فرهنگهاست و يا حاكى از اين انتظار نامعقول است كه همگان بايد خود را با ارزشهاى اكثريت تطبيق دهند و نمايش تبليغات مبتذل در تلويزيون، حاكى از اين امر است كه احساس شرم در آن جامعه، با آنچه از جامعه مبتنى بر ارزشهاى دينى انتظار مىرود، متفاوت است. نقاشى كردن عضو خاص انسان و تلقى آن به عنوان امرى آموزشى، رفتارى غير اخلاقى است، اما به نظر مسئولان هلندى، كار هنرى است.
هر چند ممكن است بريتانيا در مقايسه با برخى همسايههاى اروپايى خود محافظه كارتر باشد، اما اين بدان معنا نيست كه از شرارتهايى كه ساير كشورها رنج مىبرند، كاملاً در امان است. مثلاً نود و سومين مقاله «رمز هدايت»(37) كه توسط كميسيون استاندارهاى برون مرزى (ژوئن 1998) منتشر شده است، درباره ابتذال برهنگى نوشت: برهنگى(38) به انسان، آرامش بيشترى مىدهد. عريان كردن بدن، تأثيرى معقول وهيجانانگيز بر جاى مىگذارد، با اين شرط كه از برهنگى سوء استفاده جنسى نشود. توجيه اين امر، از مقصد و شايستگى برنامههاى فردى ناشى مىشود.
وظيفه كميسيون استاندارهاى برون مرزى راديو و تلويزيون، ترسيم اين خطمشىهاست؛ زيرا مردم بريتانيا، عموما «درباره نمايشهاى جنسى، آزادمنشانه و راحتتر عمل مىكنند.» از اين گفته، به سؤال مهمترى دست مىيابيم و آن اين است كه: چگونه مىتوان درباره «شايستگى» يك برنامه منحصر به فرد، داورى كرد؟
منشاء ارزشهايى كه تصاوير بدن برهنه انسان را توجيه مىكند كدام است؟ غير از تحريك جنسى انسانها، پخش تصاوير هيجانانگيز چه تأثير ديگرى بر جاى مىگذارد؟ از ديدگاه اسلام، اين امر، نفرتانگيز و از جهت اخلاقى كارى پست است. ارزشهاى مبتنى بر آزادى(39)، روح حاكم برنامههاى آموزش جنسى فعلى است، اما سؤال اين است كه آيا اين دسته ارزشها ذاتا خوب است؟ اگر ارزشها ناشى از اصول و باورهاى بنيادى است، پس بايد ارزشهاى مثبت و منفى را از يكديگر تفكيك كرد. مقصود از ارزشهاى مثبت، ارزشهايى است كه دين و احساس اخلاقى، آنها را ذاتا خوب مىداند و از جهت معنوى سودمند است؛ در برابر، ارزشهايى وجود دارد كه از جهت دينى و اخلاقى نارواست و خسارات معنوى به بار مىآورد. ارزشهاى مثبت، كمك مىكند انسانها استعداد كامل خود را بشناسد و از طريق درك واقعيات برتر، به موفقيت هايى نايل آيند. ارزشهاى منفى، با رها كردن هيجانها و اميال افسار گسيخته، انسانيت انسان را تخريب مىكند. به فرموده قرآن كريم، خداى متعال انسان را به بهترين سرشت(40)، يعنى با بهترين و خالصترين سرشت آفريده است كه با پرورش ارزشهاى مثبت، مىتوان از آن حراست كرد. از طرف ديگر، ارزشهاى منفى، آدمى را از خداى متعال دور كرده و او را تا دَرَك اسفل تنزل خواهد داد.(41)
عقيده به مثبت يا منفى بودن ارزشها، نسبت به مناطق جغرافيايى متفاوت است. ارزشهايى كه در يك منطقه مثبت است، ممكن است در منطقه ديگر منفى باشد. مثلاً، تمجيد از دختر جوانى كه لباسهاى فاخر به تن كرده ممكن است در يك جامعه ارزش به حساب آيد، اما در جامعه ديگر، شديدا نكوهيده باشد يا مثلاً در فرهنگ خاصى، بسته به شرايط، يك ارزش گاهى مثبت و زمانى منفى باشد. دروغ گفتن، يك ارزش منفى است، اما همين عمل، براى نجات جان يك انسان، ارزش مثبت دارد.
برخورد ارزشها را مىتوان به برخورد باورهاى دينى معنا كرد. امروزه در بريتانيا افراد مختلف و رفتارهاى جنسى متنوعى وجود دارد، اما آيا مىتوان تمام اين رفتارها را لزوما خوب دانست؟ آيا مىتوان دانشآموزان را بدون هيچ مدافعى در اين شرايط، بىپناه رها كرد؟ مخصوصا اين سؤال مطرح است كه چه نوع ارزشهايى بايد مبناى آموزش جنسى قرار گيرد؟ جواب تمام اين سؤالها از ديدگاه اسلام، از برخى جملات فوق روشن مىشود، اما مجموعه ارزشهايى كه دانشآموزان در مدارس بريتانيا با آن مواجهند، با ارزشهاى دينى تفاوت زياد دارد و احتمالاً از جهت ارزشى نيز تداخلهايى وجود دارد. مثلاً اين واقعيت كه خويشتن دارى(42) براى جوانان مجرد امنترين رويكرد به امور جنسى است، در مدارس ترويج نمىشود، بلكه از آنها انتظار دارند ارزشهاى شخصى خود را تغيير داده و به شيوهاى مسئولانه عمل كنند.
انديشه رايج در اين باب كه دانشآموزان بايد ارزشهاى اخلاقى و شخصى خود را، نه تنها در امور جنسى، بلكه در تمام جنبههاى زندگى توسعه دهند، نياز به بررسى دقيق دارد. ما در شرايطى زندگى مىكنيم كه تجارب جنسى، بخشى از زندگى نوجوانان را تشكيل مىدهد. رسانههاى گروهى، جامعه و همچنين مدارس نيز، نوجوانان را به همين جهت سوق مىدهد. ارزشهاى اخلاقى را در خلاء نمىتوان توسعه داد. به تعبير ديگر، كسى قادر نيست ارزشهاى اخلاقى خود را بدون اتخاذ از يك منبع، توسعه دهد. در شرايط فعلى، ارزشهاى اخلاقى، هماهنگ با جامعهاى كه روابط آزاد جنسى بر آن حاكم است، توسعه مىيابد. پذيرش نوع ارزشها، بستگى به عرضه آنها دارد. به علاوه، ارزشها تا زمانى كه با درون سازى(43) و عمل كردن به آن سروكار داشته باشد، امورى شخصى است، اما تا جايى كه به ذات ارزشها مربوط است، آرمانهايى را تعيين مىكنند كه انسانها به اندازه توانايى خود آنها را دنبال كنند.
در اينباره، معلمان رهنمودهاى چندانى به دانشآموزان نمىدهند و بلكه بر عكس، از ارزشهاى جامعه بزرگتر حمايت مىكنند. يكى از ادلّه اين موضوع، پذيرش اين فلسفه است كه معلمان وظيفه ندارند ارزشها را بر دانشآموزان تحميل كنند و تنها وظيفه آنها ارايه شناخت است. اين خود دانشآموز است كه بايد با تعمّق، تصميم آگاهانه بگيرد. علاوه بر اين، معلمان غالب اوقات آمادگى ندارند دانشآموزان را هدايت كنند، زيرا خود آنها نيز محصول جامعهاى هستند كه يك سلسله ارزشها در آن رواج دارد و هيچ هدايت مستقيم اخلاقى از آن دريافت نكردهاند.
ترويج رفتار جنسى مسئولانه نيز با مشكلاتى مواجه است، زيرا برخى مردم در محدوده خاصى از ارزشها احساس مسئوليت مىكنند. به عنوان مثال، در جامعه سكولاريستى، مرز احساس مسئوليت، آزردن جسمانى يا روانى افراد است. آنها نسبت به تأثيرات طولانى مدت روابط جنسى آگاهى دارند و جنبههاى دينى، يعنى شرم و حيا و بكارت قبل از ازدواج و پذيرش اصول معنوى و اخلاقى، در اين ديدگاه جايگاهى ندارد.
استفاده از ابزار جلوگيرى، ممكن است از حاملگى جلوگيرى كند، اما راه اقدامات جنسى غير اخلاقى با تمام پيامدهايى كه براى فرد و جامعه دارد را باز مىكند.
قرآن كريم، مسلمانان را تشويق مىكند كه ديگران را به خوبىها دعوت و از بدىها منع كنند.(44) در اين تشويق، مفهوم درست و نادرست نهفته است. رفتارى از جهت اخلاقى درست است كه در دراز مدت از جهت معنوى مفيد باشد. بر عكس، امرى از جهت اخلاقى نادرست است كه از جهت معنوى مخرّب باشد. امروزه در آموزش جنسى اين موضوع آموخته نمىشود كه ارضاى جنسى بيرون از مرز ازدواج، به دليل خسارتهاى معنوى و اجتماعى زيان بار است، بلكه برعكس مربيان آموزشى به نوعى خنثىگرايى اعتقاد پيدا كردهاند كه دانشآموزان را تشويق مىكنند فعاليتهايى را بپذيرند كه لزوما مورد تأييد ديدگاه دينى نبوده و به سرشت انسان توجهى ندارد.
ديدگاهى كه فاقد سوگيرى ارزشى(45) است، ممكن است درباره تمام ارزشهاى اخلاقى سكوت اختيار كند يا تمام ارزشها را آموزش دهد و انتخاب را به خود دانشآموزان واگذار كند. همان گونه كه قبلاً بيان شد، از يك طرف نمىتوان نسبت به ارزشها بى تفاوت ماند و از طرف ديگر، عرضه كردن تمام ارزشها به دانشآموزان، بدون راهنمايى آنها به ارزش خاصى نيز ممكن است نقش تخريبى داشته باشد. از طرف ديگر، سخن گفتن معلمان در كلاس درباره برخى ارزشهاى خاص، ممكن است براى آنان، مشكل آفرين باشد. به عنوان مثال، حضور دانشآموزان تك والدينى(46) در كلاس، تحليل نقادانه روابط نامشروع يا نامطلوبيت اين روابط از ديدگاه دينى را مشكل مىكند. امكان دارد معلمان نسبت به صحت يا عدم صحت نوع خاصى از روابط جنسى سكوت اختيار كنند، اما اين سكوت نيز، خود تأييدى بر اين اقدامات است.
به نظر مىرسد انگلستان كشورى دينى باشد، اما برخى قوانينى كه مجلس، در حوزه امور جنسى تصويب كرده، صددرصد غير دينى و ضد آيين مسيحيت است. تضعيف عقيده به مسيحيت در انگلستان، نه تنها قلمرو آموزش جنسى، بلكه تمام قلمروهاى زندگى را صحنه تاخت و تاز ارزشهاى ضد دينى قرارداده است. اگر باورهاى دينى مردم قوى بود، امكان نداشت چنين قوانينى در مجلس به تصويب برسد. اين وضعيت ناشى از كاهش تدريجى حساسيتهاى دينى مردم بوده و به آن دليل است كه اهميت و نياز قطعى به پيروى از يك دين، چندان براى آنها روشن نشده است. در واقع، در جوامع سكولاريستى، مانند جامعه امروز انگلستان، حتى كسانى كه خود را مذهبى مىپندارند، تمايل دارند مذهب را به گونهاى تفسير كنند كه با نوع سنّتى آن بسيار تفاوت دارد. اين نگرش آزاد منشانه به دين، پذيرش تفسير قطعى از دين را بسيار دشوار مىسازد. از طرف ديگر، كسانى كه مايلند از شيوه زندگى، آن گونه كه دين خواسته، حمايت كنند، كمال و معناى زندگى را در پذيرش قطعى اصول عقايدى مىدانند كه مبناى انديشههاى آنها به حساب مىآيد. امكان ندارد كه آنها بر سر اين اصول، مصالحه كنند؛ زيرا بين مصالحه بر سر اين اصول و طرد باورهاى دينى، فاصله چندانى وجود ندارد.
عوامل تأثير گذار بر نگرش دانشآموزان
دانشآموزان فقط از راه آموزش جنسى به اين گونه اطلاعات دست پيدا نمىكنند، بلكه اين شيوه، تنها يكى از راههاى كسب اطلاعات درباره ارزشهاى جنسى بزرگسالان است. كودكان، ناخودآگاه ارزشهاى جامعه را مىپذيرند، چون والدين بر ارزشهاى اجتماعى كنترلى ندارند و تنها مىتوانند كودكان خود را به اطلاعاتى مجهز كنند كه با آنچه از جامعه دريافت مىكنند مقابله نمايند. اين سخن، به آن معناست كه والدين مجبورند درباره مطالبى سخن بگويند كه دوست دارند از آن پرهيز كنند.
تربيت كودكان در جامعه مدرن، وظيفه بسيار سنگينى است. در چنين جوامعى، عوامل بسيارى در شكلگيرى شخصيت آدميان دخالت مىكند. والدين مسلمان، نگران تربيت اخلاقى كودكان خويشند، زيرا نيروهاى فراوانى دستاندركارند كه احتمالاً وابستگى آنها به خانواده و ارزشهاى دينى را تضعيف مىكند. برخى از اين عوامل عبارتند از:
1. تأثير نظام تعليم و تربيت سكولاريستى
تعليم و تربيت سكولاريستى، فلسفه و نظام اخلاقى خاص خود را دارد؛ نظامى اخلاقى كه قواعد مطلق را نمىپذيرد. نسبيّت اخلاقى بر تمام مجموعه تعليم و تربيت سايه گستر شده است. اين انديشه، به دانشآموزان كمك نمىكند معناى درست و نادرست را بدانند، بلكه چنين القا مىكند كه منشاء ارزشها، ساختار اجتماعى است و بنابراين، هر تصميم اخلاقى، موضوع يك انديشه است. محدوديت اين انديشه، اين است كه ايمان انسانها به قواعد مطلق اخلاقى را تضعيف مىكند. در انديشه سكولاريستى، نظام اخلاقى و معنوى قابل تفكيك است، اما از ديدگاه اسلام، نظام اخلاقى، معنويت و تدين، تحت اصول الهى وحدت يافته و به تربيت مجموعه شخصيت كودك كمك مىكند.
2. فشار گسترده اجتماعى
فشار همتايان و نفوذ تلويزيون و رسانههاى گروهى، چنان قدرتمند است كه اجازه نمىدهد جوانان از الگوهاى سنتى زندگى پيروى كنند. نفوذ جامعه و ارزشهاى آن، چنان قوى است كه حتى بزرگسالان را تحت تأثير قرار مىدهد. تعامل فرهنگى، پديدهاى اجتنابناپذير است كه اين فرصت را فراهم مىآورد تا مردم با فرهنگ يك ديگر آشنا شوند و غناى فرهنگى خود را بهتر كشف كنند؛ اما در اين فرآيند امكان دارد بخشى از ارزشهاى فرهنگ خودى را نيز از دست بدهند.
3. فقدان اطلاعات نسبت به جامعه غرب
ماهيت جوامع مدرن، بسيار پيچيده است؛ اما بسيارى از والدين نسبت به پيچيدگى آن اطلاع كافى نداشته و براى برخورد با اين مسايل آمادگى ندارند. برخى والدين لازم نمىدانند جزييات جوامع غربى را بدانند و آن را به عنوان فرايندى كه موجب سكولاريزه كردن افراد مىشود تلقى كنند؛ اما حتى اگر كسى درباره وضعيت آن اطلاعات جزيى هم داشته باشد، قدرت ايستادگى در برابر آن را ندارد. در عين حال، شناختن جوامع غربى به والدين كمك مىكند ارزشهاى مثبت و منفى غرب را دانسته و به صورت روشن درباره آن قضاوت كنند.
4. فقدان توازن در كنترل والدينى
دين اسلام به مردم توصيه مىكند در تمام امور دينى راه ميانه را در پيش گيرند. بايد اسلام را به كودكان به شيوهاى صميمانه و خوشايند آموزش داد تا نسبت به آن بىعلاقه نشوند.
5. ناكامىدر معرفى مدل جهت ايفاى نقش كودكان
كودكان، والدين و بزرگسالان از جمله معلمان را الگوى خود مىدانند. اگر والدين، كودك را به اسلام دعوت كنند، اما خود به آن عمل نكنند، نتيجه آن بر عكس خواهد بود.
6. دارا بودن اولويتهاى متفاوت
احتمالاً گروه اندكى از والدين، نسبت به بسيارى از اعضاى جامعه، اولويتهاى متفاوتى دارند. زمانى كه والدين چنان به كار روزانه اشتغال دارند كه نمىتوانند اندكى از وقت خود را با كودكان باشند، نتيجه اين است كه كودكان به حال خود رها شده و به آسانى تحت تأثير محيط اجتماعى قرار گيرند.
7. كاهش حساسيت نسبت به ارزشها
قرآن، احاديث و كتب فقهى، سرشار از ذكر هنجارهاى رفتار جنسى، آداب و موازين اخلاقى (Etiquette) است و صريحا درباره انواع متصور انحرافات جنسى سخن گفته است. هر چند مسلمانان در اصالت و صحت اين منابع ترديد ندارند و از ارزشها و تعاليم اين منابع توشه هدايت بر مىگيرند، اما دانشآموزان مسلمان كه به صورت مستمر در معرض تعاليم غير دينى يا ضد دينى قرار مىگيرند، احتمالاً حساسيتشان نسبت به اين ارزشها فروكش خواهد كرد. براى مواجهه با ارزشهاى نامطلوب، بايد توانايى تأمل نقادانه را در دانشآموزان ايجاد كرد، اما اين تأمل نقادانه، نيازمند ارزشهايى است كه مبناى اين تأمل را فراهم آورد.
سلسله فعاليتهاى مسلمانان
ايجاد تحول اساسى در برنامه آموزش جنسى، چالشى هولناك است. در حالى كه تصور مىشود نيروهاى ليبرال درصد زيادى از جمعيت را تشكل مىدهند، طبيعى است كه در مواجهه با اين چالش، احساس يأس كرده و آن را تنها راه بدانيم. كسانى كه به فكر سعادت انسانيت، مخصوصا نسل جوان هستند، بايد مبارزه بر ضد فرامين الهى را كه نقش تخريبى دارد، جدّى بگيرند. ضرورت ايجاب مىكند كه درباره شرايط بيانديشيم، آن را ارزيابى كرده و تلاش كنيم در سايه ميراث مشترك سه دين ابراهيمى، يعنى اسلام، مسيحيت و يهوديت، فرا گيريم كه چگونه خود را از شرّ حاميان آموزش جنسى برهانيم.
قدم اول در اين راه، تغيير تدريجى در گرايش فعلى جامعه، جهت جايگزين كردن ارزشهاى آن با ارزشهاى دينى است. البته اين وظيفه سنگينى است.
قيد و بندهاى دينى مجموعه جامعه در چند دهه اخير، به صورت جدى آسيب ديده است و ما اكنون در عصرى زندگى مىكنيم كه هنجارهاى دينى و موازين رفتارى خاصى بر آن حاكم نيست، بلكه مجموعهاى از ارزشهاى ذاتا سكولاريستى بر آن حاكم است. تا زمانى كه فلسفه انسان گرايانه سكولاريستى بر سراسر جامعه حاكم باشد، تحول در برنامه آموزش جنسى امكان ندارد. اين مشكل با اين حقيقت همراه است كه هر تلاشى براى محافظت از ابعاد دينى، دخالت در استقلال انسانها و تحميل يا تلفيق دانسته شده و در مقابل، طرفدارى از ديدگاه سكولاريستى، رها سازى ذهن انسان از خرافه يا جزميات تلقى مىشود. ذهن انسان با طرد هنجارهاى الهى، هر چه بيشتر در قيد و بند بوالهوسى خويشتن گرفتار آمده و آرزوهاى او مورد بى توجهى قرار گرفته است. تقدس زدايى از ارزشها، ريشه تمام مشكلات است.
بى ترديد، تحول در اين حوزه را بايد از برنامه آموزش جنسى مدارس آغاز كرد. مذاكره و مصالحه بين فلسفههاى متضاد، ممكن است مطلوب باشد، اما بايد با اين مبانى آموزش جنسى به خاطر حفاظت از نسل جوان مبارزه كرد.
با توجه به اين حقيقت كه مسلمانان قادر نيستند در برنامه موجود و عملكردها تحول چندانى ايجاد كنند، بايد فرزندان خود را از شرّ اين مفاسد نجات دهند. برخى از راهكارهايى كه مسلمانان براى حفاظت از ارزشهاى دينى خود در پيش گرفتهاند، عبارتند از:
1. توصيه به كنارهگيرى كودكان از درسهاى آموزش جنسى
به عنوان اقدامى افراطى، والدين غالبا فرزندان خود را از درسهاى آموزش جنسى برحذر مىدارند. بى ترديد، والدين مىدانند در حالى كه موضوع آموزش جنسى در تمام دروس اعم از هنر، تئاتر، ادبيات، تاريخ و غيره مطرح مىشود، ممكن نيست بتوان كودكان را به طور كامل از اين گونه آموزشها ايمن كرد. برخى والدين با كنارهگيرى كودكان از كلاسهاى آموزش جنسى موافق نيستند، اما اين امر، به غلط، به عنوان موافقت با اين كلاسها تلقى شده است. در واقع، اين انديشه، عكس العملى در مقابل وضعيت كاملاً مأيوس كننده است. آنها با وجود عدم ميل قلبى، به كودكان خود اجازه مىدهند در كلاسهاى آموزش جنسى از نوع سكولار آن شركت كنند، اما تلاش مىكنند به وسيله آموزش خانگى يا فرستادن آنها به مسجد، تأثير اين كلاسها را كاهش دهند. درست است كه جلوگيرى از ورود به كلاسهاى آموزش جنسىنمى تواند كاملاً كودكان را از تماس با ارزشهاى نامطلوب باز دارد، اما تا اين حد به والدين اطمينان مىدهد كه از طريق دروس رسمى با اين گونه ارزشها آشنا نشدهاند.
2. نظارت اجتماعى بر كودكان
با ايجاد محدوديت در برقرارى تماس با كسانى كه تأثير غير اسلامى بر كودكان مىگذارند، مىتوان اين وظيفه را انجام داد. بايد كودكان را تشويق كرد كه در گزينش دوستان با احتياط عمل كنند؛ زيرا فشار همتايان تا حدى مؤثر است كه گاهى آدمى را با وجود عدم ميل قلبى، به برخى كارها وادار مىكند، اما امكان دارد سختگيرى بيش از حد والدين، نتيجه معكوس در بر داشته باشد.
3. جلوگيرى از تماس با جنس مخالف
مسلمانان، مخصوصا نگران رفت و آمد كودكان خود با دوستانى از جنس مخالفند. رفاقت با دوستانى از جنس مخالف، امكان دارد به رابطه جنسى، يعنى كارى كه اسلام آن را شديدا منع كرده است، بيانجامد.
4. تشويق كودكان به فعاليتهاى فوق برنامه
بايد كودكان را به شركت در فعاليتهايى از قبيل مقاله نويسى، ورزش، هنر، طراحى و انجام وظايف اسلامى و گردهمايىها تشويق كرد. اين گردهمايىها فرصتهايى است كه براى دختران و پسران مسلمان فراهم آمده است. در همين اجتماعات است كه آنها احساس تعلق، همبستگى و وحدت مىكنند.
5. فرستادن كودكان به مسجد
كودكان در مسجد ارزشهاى اسلامى و قرآنى را مىآموزند. مسجد، فقط جاى فراگيرى احكام الهى نيست، بلكه فضايى اسلامى ايجاد مىكند كه مىتوانند در آن فضا با كسانى كه علايق مشترك دارند رابطه برقرار كنند. مساجدى كه در آنها وظيفه تدريس انجام مىگيرد، اين ويژگى را دارد كه به دانشآموزان كمك مىكند ارزشهاى اسلامى را فراگيرند و در متن جامعه فاسد غرب، آنها را به سوى اسلام راهنمايى مىكند.
6ـ آموزش ارزشهاى اسلامى در خانه
خانواده تأثير مهمى بر تربيت كودكان دارد. شالوده ارزشها در خانواده ريخته مىشود؛ به تعبير ديگر، كودكان از محيط خانواده كه دوران كودكى خويش را به همراه والدين و ساير بستگان، در آن سپرى كردهاند، مسايل بسيارى مىآموزند. والدين تا حد امكان، اسلام، رفتار و مقررات اسلامى را به آنها مىآموزند؛ به گونهاى كه همراه با پذيرش ارزشهاى اسلامى رشد مىكنند. دختران و پسران مسلمان، كه بايد مؤدّب و عفيف باشند، نياز به رفتار مسئولانه و حفظ عفت دارند و بايد به پدر و مادر و بزرگسالان خويش احترام بگذارند.
اين جوانان بايد درك مناسبى از روابط جنسى داشته باشند و بدانند كه اسلام، دوست پسر يا دختر داشتن و روابط قبل از ازدواج براى شناخت يكديگر را تحريم كرده است.
به هر حال، اين اقدامات به خودى خود تضمين نمىكند كه كودكان، ديگر تحت تأثير فرهنگ مخرّب غربى قرار نگيرند، اما اين اميد را زنده مىكند كه با ايجاد محيطى صميمى و آموزشهاى اوليه اسلامى، در برابر انحرافات مقاومت كرده و انسانهايى شايسته بار آيند.
والدين مسلمان كه نگران تدين كودكان خود هستند، بايد بدانند كه از ديدگاه اسلام مسئوليت نهايى پرورش كودكان بر عهده آنهاست. آنها بايد تمام راههايى را كه به غير اسلامى يا ضد اسلامى شدن كودكان مىانجامد، مسدود كنند و در حالى كه حداكثر استفاده را از حق قانونى خود مىكنند، بايد تلاش كنند قانون را با مفيدترين شيوه تغيير دهند. اما مسئله مهم اين است كه بايد آموزشهاى اسلامى در خانه و مسجد را تقويت كنند. در اين مكان هاست كه كودكان مىتوانند ديدگاه اسلامى مناسب با زندگى در جوامع غربى را در خود ايجاد كنند. در جامعهاى كه از جهت مادى پيشرفت كرده و از جهت معنوى عقب مانده و دين به امرى شخصى تبديل شده است، بدون برنامه جامع مسجد محور، در دراز مدت نمىتوان دين را حفظ كرد. تنها در صورتى كه ديد روشنى از دين داشته باشيم، در اين جامعه چند فرهنگى و چند دينى، مىتوان به حفظ دين و زندگى مسالمتآميز با ساير اديان اميدوار بود.
آموزش جنسى در مدارس مسلمانان
هر جامعهاى الگوى خاصى از روابط جنسى دارد كه حاكى از ارزشهاى آن جامعه و ميل آن به بهبود شرايط اخلاقى افراد و خانوادهها، احساس مسئوليت، تعهد و ميزان توجه به ديگران است. اعتقادات اسلامى هر چه بيشتر در مدارس رواج داشته باشد، مسلمانان براى فرستادن كودكان خود به آن مدارس بيشتر احساس آرامش مىكنند و اگر مدارس اسلامى وجود نداشته باشند، ترجيح مىدهند به مدارسى بفرستند كه نوعى مذهب در آن رواج داشته باشد. بين درسهاى آموزش جنسى در مدارس اسلامى و مدارس ايالتى، هم از جهت محتوا و هم روش تدريس، تفاوتهاى اساسى وجود دارد. آموزش جنسى در اين مدارس، در محدوده مقررات اسلام تدريس مىشود.
در مدارس مسلمانان، تأكيد بر تدريس محتواهاى ذيل است: 1ـ سلامت و بهداشت جنسى 2ـ اهميت و طهارت جنسى 3ـ اهميت ازدواج و ارزشهاى خانوادگى 4ـ نقش مرد و زن در خانه و مدرسه 5ـ تصميمگيرى درباره امور جنسى 6ـ رعايت نزاكت و مقررات اسلامى 7ـ تعامل با جنس مخالف در تمام ابعاد زندگى 8ـ رابطه با مردم مخصوصا جنس مخالف 9ـ اهميت اصل پوشش و شرم و حيا 10ـ اصول اخلاقى اسلام. اين عناوين مشتمل بر بررسى جزييات مسايل اجتماعى و اخلاقى، از قبيل رابطه قبل از ازدواج، انتخاب شريك زندگى، رشد جمعيت، سقط جنين و راههاى جلوگيرى از حاملگى با توجه به فرامين اسلام است.
در مدارس مسلمانان، آموزش جنسى در چهارچوب روشن اخلاق اسلامى كه به عفاف و بكارت قبل از ازدواج و وفادارى در دوران ازدواج توصيه مىكند، صورت مىگيرد. در اخلاق اسلامى، رابطه زوجيت، عشق و مسئوليتشناسى محترم شمرده شده و احترام به والدين و اطاعت از آنها تلقين شده و نظر قرآن درباره رابطه دو جنس مخالف، رابطه همسر و شوهر، قاعدگى، زايمان، ازدواج، انحراف جنسى و همجنسبازى، بيان مىشود. در اين درس، دانشآموزان مىآموزند كه تمام روابط جنسى، بايد در محدوده ازدواج، زندگى خانوادگى، عفت ذاتى و مقررات اخلاقى انجام گيرد و همجنسبازى، رفتارى انحرافى و به طور كلى ممنوع است. خود ارضايى نيز به عنوان رفتارى كه موجب محروميت آدمى از فعاليت جنسى مىشود تلقى مىشود و انواع متفاوت رابطه انحرافى تحريم شده است. علاوه بر تمام اينها، دانشآموزان درباره اهميت ارزشهاى خانوادگى و نحوه رابطه ميان اعضاى خانواده، مسايلى را فرامىگيرند.
هر موضوعى كه دانشآموزان در حوزه آموزش جنسى و براى زندگى در اين جامعه به آن نيازمندند، بايد در همين كلاسها آموزش داده شود. امر زيستى مربوط به توليدمثل، در درس علوم، به عنوان نياز برنامه آموزش عمومى(47) تدريس مىشود. موضوعاتى كه بيان آن بسيار مبتذل است، در پرده بيان شده و آموزش جنسى تنها در كلاسهاى غير مختلط ارايه مىشود.
در قوانين اسلام، ازدواج نامشروع(48) و ارضاى جنسى قبل از ازدواج و همچنين رابطه آزاد ميان جنس مخالف ممنوع شده است؛ اما وضعيت مسلمانانى كه در جوامع غربى زندگى مىكنند، متفاوت است. در آن جوامع، اطلاعاتى درباره راههاى جلوگيرى از حاملگى ارايه مىشود و چيزى در پرده ابهام باقى نمانده و به گونهاى روشن و عملى بيان مىشود. نامطلوب بودن شيوههاى جلوگيرى از حاملگى به عنوان راهى براى تجربه جنسى جوانان، بدون ترس از حاملگى ناخواسته، مورد بررسى قرار گرفته و بر پرهيز از ارضاى جنسى، به جاى اقدامات احتياطآميز قبل از مجامعت، در دختران مجرد تأكيد مىكند.
در آموزشهاى اسلامى، از فيلمهاى ويديويى و داستانهايى كه مسئله را به صورت روشن بيان كرده، استفاده نخواهد شد و از دانشآموزان نيز نمىخواهند كه عكسهاى مبتذل ترسيم كنند. در تمام موارد فوق، مصلحت دانشآموز و رشد كامل شخصيت او مورد توجه قرار مىگيرد. براى تقويت ادله اسلامى و بررسى ادله مشترك اسلام با ساير مذاهب، در اين گونه آموزشها، به توصيههاى قرآن و احاديث پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله اشاره خواهد شد.
مبحث روابط جنسى، در برنامههاى آموزشى جايگاه برجستهاى دارد. تفكيك سختگيرانه دو جنس از يكديگر در اين جامعه، كار بسيار دشوارى است. ارزشهاى جامعه غرب، جايى كه مهارت رفاقت با جنس مخالف مانند دوستى با هم جنس، ارزش حساب مىشود، معناى رابطه را براى بزرگسالانى كه در جامعه غربى زندگى مىكنند، تحت تأثير قرار مىدهد. در شرايطى كه دختران و پسران مسلمانان، به عنوان موضوعى رايج در مدارس و كالجها، با جوانانى كه از جنس آنها نيستند پيوسته مواجهند، بايد بدانند، چگونه عفت خود را حفظ كرده و در محدوده قلمرو دينى رفتار كنند.
از طريق مذاكره با كودكان، مىتوان ارزشها را تبيين كرد، اما اين امر تنها با توجه به سن و همچنين رسش كودكان محقق خواهد شد. هيچ محدوديتى در باب مذاكره صريح درباره موضوعات مربوط به دين وجود ندارد، اما در مقام گفتگو درباره امور جنسى، بايد احساس شرم به عنوان جزيى از ايمان، بر وجود مسلمان سايه گستر باشد. به تعبير ديگر، اين سخن پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله كه «حيا از ايمان است»، به هنگام گفتوگو در اين رابطه، پيوسته بايد مورد توجه مسلمانان باشد.
آموزش جنسى و مدارس مشترك
در حال حاضر، احتمال اين كه در مدارس مشترك(49) ديدگاه دينى نسبت به آموزش جنسى، مورد قبول واقع شود ضعيف است. براى مسلمانان نيز امكان ندارد كه در سراسر جهان براى فرزندان خود مدارس اختصاصى داشته باشند، بنابراين غالب دانشآموزان به مدارس ايالتى مىروند.
مسلمانان با اين موضوع موافق نيستند كه اطلاعات جنسى صريحا در اختيار فرزندان نابالغ آنها قرار گيرد. دليل عدم موافقت آنها به قرار ذيل است:
اولاً: اطلاعاتى كه به آنها عرضه مىشود، برتر از توانايى فهم و احساس آنهاست.
ثانيا: در اختيار گذاردن اطلاعات جنسى، دانشآموزان را به تجربه جنسى ترغيب مىكند.
ثالثا: طرح اين مسايل، با كودكانى در اين سنين، با شرم و حياى اسلامى سازگار نيست. حتى اگر ديدگاه سكولاريستى و دينى نسبت به آموزش جنسى و مسايل آن، به گونهاى متوازن عرضه شود، خطر تهديد كننده اين است كه دانشآموزان به صورت غير ضرور در معرض اطلاعات جنسى با تمام مشكلات آن قرار گيرند. علاوه بر اين، آنچه در مقام آموزش جنسى به نام عينيت(50) مشهور است، در واقع سوگيرى شديدى به جانب ديدگاه سكولاريستى دارد. غالبا چنين گفته مىشود كه اگر كودكان را به چنين اطلاعاتى مجهز نكنيم، نمىتوانند در برابر سوء استفاده جنسى مقاومت كنند. ما نيز با اين ادعا مخالفتى نداريم، اما اطلاعاتى كه در اين زمينه به آنها عرضه مىشود، بسيار بيش از نياز آنهاست.
اقليتهاى دينى، به عنوان يك حق انسانى، در كشورهاى آزاد، ليبرال و دمكراتيك بايد بتوانند بر اساس ايمان خود عمل كنند، اما اگر قرار باشد بين منافع اقليتها، برخورد واقعى صورت گيرد، آنها هستند كه در اين ميان زيان مىبينند؛ در صورتى كه مسئولان به جاى پذيرش و سازگارى با اقليتهاى دينى، سختگيرى كنند، شرايط بدتر از اين هم خواهد شد. هر چند امكان دارد اقليتهاى دينى در ادعاهاى خود صادق باشند، اما بدون تأييد اكثريت، امكان ندارد بتوانند نقطه نظرات خود را به اجرا درآورند. به هر حال، براى پرهيز از نارضايتى و تضاد يا كاهش آن، پيشنهادهاى ذيل بايد مورد توجه قرار گيرد. مسايل مذكور نبايد در مدارس خاصى به اجرا درآيد، آن گونه كه برخى مدارس هم اكنون به گروههاى اقليت به توافقى دو جانبه رسيده و احتمال بهبود بيشتر را بررسى كردهاند. مجددا يادآور مىشود كه توصيههاى ذيل، راه حل اسلامى نيست، اما ممكن است در يك جامعه چند دينى و چند فرهنگى، به عنوان بهترين گزينه مطرح باشد. پيشنهادهاى مذكور بدين شرح است:
1. اگر والدين به حقوق قانونى خود آگاه باشند، مىتوانند از اين حق قانونى براى تأثير گذارى بر برنامههاى آموزش جنسى استفاده كنند. اگر آنها قادر باشند بر ادعاى خود دليل اقامه كنند، احتمال اين كه ديدگاه آنها مورد توجه قرار گيرد فراوان است. در واقع اگر والدين و دانشآموزان بخواهند، بسيارى از مشكلات مدارس قابل حل است.
2. در مصوبه 94/5 چنين آمده كه متون درسى بايد «به گونهاى عينى، متوازن و دقيق و در محدوده روشن ارزشى ارايه شود». جملاتى از اين قبيل را به صورتهاى متفاوت مىتوان تفسير كرد و والدين مىتوانند درباره محدوده ارزشهاى مورد توافق، با مدارس به مذاكره بنشينند. اين امر، محال نيست، زيرا بايد نظر والدين درباره محتوا و نحوه ارايه درس مورد توجه قرار گيرد. اين مسئوليتى است بر گردن والدين كه ديدگاههاى خود را نسبت به آموزش جنسى بيان كنند. بخشنامه 1986 مىگويد كه ارايه آموزش جنسى بايد دانشآموزان را ترغيب كند ملاحظات اخلاقى و ارزشهاى خانوادگى را مد نظر قرار دهند. مدارس بايد ديدگاه والدين نسبت به مقررات اخلاقى و زندگى خانوادگى را مورد توجه قرار دهند. يك ديدگاه متوازن و تربيت منصفانه در يك كشور چند فرهنگى، بايد همان گونه كه ديدگاه سكولاريستى را مورد توجه قرار مىدهد، به ديدگاه دينى نيز توجه كند. سزاوار نيست مدارس، ديدگاه دين را نسبت به مسايل مهم اخلاقى ناديده گرفته و تنها به ديدگاه سكولاريستى توجه كنند. اگر هدف تعليم و تربيت، توسعه معنويت، اخلاق، فرهنگ و رشد جسمانى و روانى دانشآموزان است، بايد تضمين كنند كه چنين موقعيتى را براى تمام دانشآموزان با مذاهب مختلف فراهم خواهند آورد.
طبق مصوبه 94/5 نسبت به هر دين يا فرهنگى كه درباره مسايل جنسى سخن مىگويد، همچنين نسبت به آرزوهاى والدين و ميزان صراحت مفاهيم و نحوه ارايه آن، بايد توجه خاصى مبذول داشت؛ چون مدارس در موقعيتى قرار دارند كه بايد موقعيت دينى والدين درباره آموزش جنسى را مورد توجه قرار دهند. مديران و معلمان مدارس بايد اطلاعات خود را نسبت به اقليتهاى فرهنگى و ارزشى افزايش دهند. ملاقات والدين با معلمان و مديران، اين امكان را براى والدين فراهم مىآورد كه محتوا و شيوه ارايه آموزش جنسى را بررسى كنند. به صورت ويژه، نكات ذيل را بايد با والدين درميان گذاشت:
الف) والدين مىخواهند فرزندانشان تا چه اندازه درباره امور جنسى بدانند. مطمئنا والدين راضى نيستند فرزندان در اين رابطه اطلاعات غير ضرورى كسب كنند.
ب) والدين چه نوع محتوا يا فيلم هايى را براى استفاده كودكان مىپسندند، زيرا يكى از نگرانىهاى والدين، نمايش عكسها و فيلمهاى صريح به كودكان است.
ت) معلمان چگونه بايد اين درس را آموزش دهند. به عنوان مثال، والدين علاقهمندند اين محتواى درسى در كلاسهاى غير مختلط تدريس شود.
3 ـ خط مشى آموزش جنسى مدارس و محتواى درسى مورد استفاده را بايد به آسانى در دسترس والدين قرار داد. مدارس بايد قبل از سال تحصيلى، به والدين نامه نوشته و محتويات آموزش جنسى آن سال تحصيلى را توضيح دهند.
4 ـ مدارس نمايندگانى را از نهادها دعوت نموده و درباره ابعاد متفاوت آموزش جنسى با آنان به گفتوگو بنشينند. در اين گفت وگو بايد از اقليتهاى دينى نيز براى بيان نظرات خود دعوت نمايند.
5 ـ آموزش جنسى را مانند ساير درسهاى مدرسه، نمىتوان به انتقال اطلاعات صرفا علمى و مكانيكى منحصر كرد. ارزشها به صورتى اجتنابناپذير منتقل مىشوند. كرامت و شرافت معلمان بسيار مهم است، زيرا آنچه را كه دانشآموزان از معلمان مىآموزند، به عنوان واقعيت تلقى مىكنند. معلمان بايد يقين داشته باشند آنچه را به دانشآموزان مىآموزند با باورهاى دينى آنان منافاتى ندارد.
6ـ والدين مىتوانند با استفاده از اعضاى جامعه يا رهبران دينى، ادله خود را اقامه كنند يا رهبران دينى مىتوانند، با ابتكار خود در پستهاى مديريتى مدارس راه يابند؛ زيرا مديران مدارس موظفند هر پيشنهادى را از جانب هر كس، مخصوصا از جانب گروههاى دينى يا اقليتهاى اجتماعى بپذيرند. سازمانهاى اسلامى در كشور انگلستان، مىتوانند در قالب قوانين موجود اعمال فشار كرده و خواستههاى خود را اعلام كنند.
7 ـ تمام مكاتب بزرگ درباره مسايل مهمى از قبيل عفاف، بكارت و وفادارى حين ازدواج اتفاق نظر دارند، و لذا توسعه و ترويج اين امر ضرورى است.
8 ـ ماهيت كلى آموزش جنسى اقتضا مىكند موضوعاتى كه احتمالاً در آموزش جنسى مىگنجد، مورد دقت قرار گيرد. حتى تربيت جسمانى را نمىتوان آزاد از ارزش دانست. براى دانشآموز مسلمان، مشكل است كه خود را با برخى رفتارها در مدارس سازگار كند، براى مثال لخت و برهنه بودن در مقابل ديگران و خيره شدن به برخى اعضاى بدن يكديگر، از ديدگاه اسلام حرام است.(51) مدارس بايد به مسايلى از اين قبيل حساسيت نشان دهند.
9 ـ مدارس خصوصى كه اكثريت دانشآموزان آن متعلق به دينى خاص هستند، امكان دارد برنامههاى آموزش جنسى خود را با همان دين هماهنگ كند و ممكن است لازم باشد براى گروه اندكى از دانش آموزانى كه درباره آموزش جنسى آزادانه مىانديشند، برنامههاى جداگانه تدارك ديده يا به آنها اجازه دهند از شركت در درسها معاف باشند.
10 ـ مشكل است بتوان با كسانى كه نگرش ليبراليستى را پذيرفته و در پذيرش مشروعيت و قانونى بودن آزادى جنسى مشكلى نمىبينند و معتقدند كه هيچ مشكل جسمانى و اجتماعى در بر ندارد يا از اين راستا، تجاوزى به حقوق مردم صورت نمىگيرد، به توافق رسيد. با توجه به شرايط فعلى جامعه ما، احتمالاً اكثريت با كسانى است كه اين نگرش را پذيرفتهاند. اين گروه حاضر نيست ساير انديشهها را بپذيرند. در عين حال، در كشورهاى دمكراتيكى از قبيل بريتانيا، تلاش نمىكنند نگرش اقليتها را ناديده بگيرند. حتى در چنين شرايطى، والدين و مسئولان مدارس از درك اين موضوع كه چه مسايلى به نفع دانشآموزان است، ناتوانند. اگر مسلمانان احساس كنند كه در مدارس مسايلى به دانشآموزان آموخته مىشود كه با مبانى عقيدتى آنها ناسازگار است، تنها گزينه مورد انتخاب آنها، بر حذر داشتن فرزندان خود از شركت در اين گونه برنامههاى آموزشى است. از نقطه نظر مسلمانان، اگر قرار باشد، دانشآموزان در شرايطى قرار داده شوند كه تربيت دينى آنها به صورت جدى مورد تهديد باشد، يا به نظر والدين، محتوايى به دانشآموزان عرضه شود كه ارزشهاى دينى را تخريب كند، اين حقوق قابل اعمال است. اگر مسئولان مدارس مطمئن شوند كه والدين نگران رشد كودكان خود هستند و برنامههاى آموزش جنسى را زير نظر دارند، چندان نيازى به برحذر داشتن كودكان از شركت در اين گونه برنامهها نيست.
پي نوشتها:
*آقاى دكتر شيخ عبدالمعبود از متصديان دانشگاه كمبريج است و تحقيقاتى را در زمينه تعليم و تربيت اسلامى انجام داده است. وى با اينكه به مدت 10 سال در دانشگاه راجشاهى بنگلادش و دانشگاه يوتا در آمريكا به تدريس نيز اشتغال داشته است اما حوزه اصلى علاقهمندى ايشان در تعليم و تربيت اسلامى است و در همايشهاى مختلف در اروپاى شرقى و ميانه، آمريكا، بنگلادش، هندوستان و مالزى شركت و سخنرانى داشته است ايشان ويراستار ارشد مجله فصلنامه آموزش اسلامى كمبريج بوده و تاكنون مقالات بسيارى از ايشان در مجلات بينالمللى انتشار يافته است.
36. نامه خصوصى از يك دوست به مدير.
37. Codes of Guidance.
38. Nudity.
39. Liberal Valuas.
40. Moulds.
41. تين/5و4.
42. Abstinence.
43. Internalisation.
44. توبه/67.
45. Value - Neutral.
46. Single - Parent.
47. National Curriculum.
48. Extra-Marital.
49. Common School.
50. Objectivity.
51. مطابق حديثى كه در مشكات المصابيح از پيامبر(ص) نقل شده است: «هيچ مردى حق ندارد به اعضاى خصوصى مردان ديگر و هيچ زنى نيز حق ندارد به اعضاى خصوصى زنان ديگر نگاه كند».
منابع لاتين
1. Qur`an ,6:162.
2. Thomosn, R.(Ed.)(1993),Religion, Ethnicity and Sex Educaring theissues, National Children's Bureau, London. See also P. Danon (1995),SexEducation in Schools, Tried but Uneted: the aims and outcomes of sex education in schools. Family Education Trust, Oxford; M.J.Reiss (1995),"Conflicting Philosophies of School Sex Education", Journal of MoralEducation,4,4,pp.371-382.
3. Sarwar, G.(1996).Sex Education: the Muslim perspective, 3rd ed,, MuslimEducation Trust, London; M. Ibrahim (1994),"Sex", letter to Q News, 3,36 (16-23December),p.8; F.Bodi (1994), "The Nature of Sex Education'', Q News,3,36 (2-9December),p.6; F.Amer (1997),"The Problems of Sex Education Within the Contextof Islamic Teachings - Towards a Clearer Vision of the British Case",MuslimEducation Quarterly, 14,2,pp.16-36.
4. Qur`an, 69:18-29;23:16.
5. This point has been brought out in numerous Writings of S.H.Nasr,e.g. TraditionalIslam in the Modern Word (1987),KPI Ltd,, London, and A YoungMuslim's Guide to the Modern World (1993), Islamic Texts Society,Cambridge.
6. Ashraf, S.A. (1996), Editorial: "The Islamic Concept of Sex as the Basis of SexEducation", Muslim Education Quarterly, 13,2,pp.1-3, The Islamic Academy,cambridge.
7. Osman,F.(1997), Conceots of the Qur`an: a topical reading, MVIPublications, Los Anglees, CA,p.803.
8. Tafsir Ibn Kathir, vol.3,p.282, quoted in S.A. Khan (tr.)(1987), Modesty andChastity in Islam by M.Z. Nadvi,p. 199, Isamic Book Publishers, kuwait.
9. Hadith:Bukhari.
10. Nasr, S.H. (1987), Traditional Islam in the Modern World, KPILtd.,London,p.52.
11. Qur`an,24:30-31.
12. Qur`an, 2:222-23.
13. Qur`an , 17:23-24.
14. Ali,A.Y. (1975), The Holy Quran, Text, Translation and Commentary,The Islamic Foundation, Leicester,n. 2206,p. 701.منبع: فصلنامه تخصصي تربيت اسلامي