يک نگاه اجمالي به وضع موجود فرهنگي جامعه اين مسائل را براي انسان ترسيم ميکند:
1. تهاجم فرهنگي گسترده: عوامل انحراف از قبيل ماهواره، اينترنت، سي ديهاي مبتذل، رعايت نشدن حجاب توسط عدهاي، رو به گسترش ميباشد.
2.نيازهاي ارضاء نشده: با بررسي انگيزههاي موجود در پروندههاي منکراتي (1)و فراگيري چشم چراني ميتوان به نيازهاي ارضاء نشده در قشرهاي مختلف جامعه، اعم از مجرّد، متأهّل، جوان و حتي پير پي برد.
3. انگيزه جنسي: تأثير فشار جنسي در ارتکاب قتلها، بزهکاريها، ابتلاء به اعتياد، ناهنجاريهاي رفتاري، بدحجابي و...قابل انکار نيست.
4. زيانهاي مادّي و معنوي: برخي از مسافرتها به خارج از کشور، در قالب تحصيل، تجارت، ورزش، سياحت، ساخت بعضي فيلمها و... به انگيزه جنسي صورت ميگيرد که خسارت معنوي و مادّي زيادي را در پي دارد.
5. افت تحصيلي: مشغوليت فکري به خاطر مسائل جنسي، موجب افت تحصيلي در مؤسسههاي علمي و آموزشي، مخصوصاً در محيطهاي مختلط گرديده است.
به اين گزارش توجّه کنيد:
حکم قصاص نفس «عباس بخشنده» به اتهام تجاوز و قتل دختر بچه هفت سالهاي در شهرستان نکا... به اجرا گذاشته شد.
حکم اعدام «حسن دريايي» که اقدام به تجاوز و قتل دختر پنج سالهاي در نشت رود کرده بود به مرحله اجرا در آمد.
6. گسترش فحشا: با توجه به عناوين ذکر شده عوامل فحشاء رو به گسترش و سن گناهکاران روبه کاهش است. به گونهاي که هر روز عدهاي را آلوده ميکند.
7. روابط نامشروع: عدهاي از جوانان و نوجوانان گرفتار روابط حرام شده و عدهاي ديگر به سختي، نفس خود را از گناهان حفظ ميکنند و در ميان بعضي که توجه به عوامل اين مسائل ندارند نا رضايتي نسبت به دين به وجود آمده است.
حال اين سؤال رخ مينمايد که براي تحوّل اساسي و ريشهاي در وضعيت موجود چه بايد کرد؟ به طور قطع هر گروه، مقام و شخصيتي وظائف خاصي را در اين زمينه بايد ايفا کنند. مراجع عظام، عالمان، دانشمندان و استادان، نويسندگان و کل جامعه، هر کدام مسئوليت هايي دارند، آنچه در اين نوشته در پي آن هستيم فرهنگ سازي در سطح جامعه براي تغيير وضع موجود به وضع مطلوب است. در اين راستا به اين امور ميتوان اشاره کرد:
1. تصحيح باورها؛
ميانگين سني ازدواج پسران پس از انقلاب از 20به 25 سال افزايش يافته است. و ميانگين سن ازدواج دختران از 19به 22 سال رسيده است ؛ ولي آمارهاي جديد نشان ميدهد که سن ازدواج در کشور، نسبت به سالهاي قبل از 1381، حدود 8سال افزايش يافته است.(2)
بر اساس يک گزارش تحقيقي تعداد دختران 20تا 29 سال حدود 6ميليون و تعداد پسران 25تا 34 سال، حدود 4ميليون و 800هزار نفر است، و اگر به اين ارقام تعداد دختران بالاي 29سال را نيز اضافه کنيم، شايد به رقمي بالغ بر 7ميليون برسد.(3)
حال بايد ديد علت تأخير اين چنيني در ازدواج با توجه به مقدمه گفته شده که ميتواند به فاجعه منجر شود، چيست؟ ميتوان گفت يکي از عوامل عمده اين مسأله باورهاي غلطي است که در جامعه وجود دارد از جمله عدّه زيادي داشتن شغل و مسکن و گاهي ماشين را بر ازدواج مقدّم ميدانندو هر چند در اوائل دوران بلوغ داراي چنين امکاناتي باشد و ازدواج کند، مطلوب است. اگر امر داير شود بين اين که خانوادهها ازدواج فرزندان را از زمان مطلوبش به تأخير انداخته (شايد در اين مدت دچار عوارض مختلفي شوند)(4) و يا تن به ازدواج دهند تا به مرور زمان صاحب مسکن شوند عقل سليم و شرع حکم ميکنند ازدواج مقدّم داشته شود.
(والدين خوب است کمکهايي را که قرار است براي مسکن و شغل فرزند صرف کنند، صرف ازدواج وي نمايند) چون بعضي از جوانان که ازدواج نکردهاند براي کار و درآمد خيلي تلاش نميکنند و اگر در آمدي هم داشته باشند نوعاً صرف گردشهاي نابجا و رفاقتهاي ناروا ميکنند.
نويسنده افراد زيادي را سراغ دارد که قبل از ازدواج داراي شغل مناسب و درآمد بودهاند ولي هرگز نه صاحب منزل شده و نه سرمايهاي را پس انداز کردند.اما از روزي که ازدواج نمودند، درآمدشان رونق گرفت و صاحب مسکن شدند و از اين مسأله روشن است، جوان از لحظهاي که تن به ازدواج داد، خود را در مقابل همسر مسؤول ميداند و خود را در موقعيتي ميبيند که بايد پاسخگوي نيازهاي زندگي باشد لذا با تمام قدرت مخصوص به دوران جواني وارد عرصه فعاليت ميشود و در مدّت زماني کوتاه ميتواند زندگي خود را سرو سامان دهد.
يک آمارگيري دقيق ميتواند نشان دهد کساني که در سن هيجده سالگي بدون داشتن امکانات وارد صحنه ازدواج شدهاند با کساني که براي دستيابي به مسکن و شغل مناسب ازدواج را تا سن 35سالگي به تأخير انداختهاند، بعد از چند سال به يقين گروه اول نسبت به گروه دوم از جهاتي به خصوص از نظر معنوي و رواني موفقتر خواهد بود. و يا حداقل دچار فشار رواني، فکري و شهوت جنسي نشدهاند. به همين علت خالق انسانها که آگاه به مصالح انسان و در پي به سعادت رسيدن وي است، تضمين نموده که با مقدّم کردن ازدواج، وضع اقتصادي بهتر ميشود، در قرآن کريم ميخوانيم «مردان و زنان را همسر دهيد و هم چنين غلامان و کنيزان صالح و درست کارتان را، اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بي نياز ميسازد، خداوند واسع و آگاه است.»(5)
اين آيه با صراحت اعلام ميدارد که والدين وظيفه دارند، بلکه ميتوان گفت جامعه در قبال مجردها مسؤول هستند که براي آنها همسر اختيار کنند و از فقر و نداري ترس نداشته باشند؛چون خداوند تضمين نموده که بي نيازشان سازد و وضع اقتصادي آنها را بهبود بخشد.
بيشتر مردم اين اعتقاد را دارند که اگر براي دانشگاه فرزندان هزينه کنند با اشتغال فرزندانشان در آينده وضع مالي آنان بهتر ميشود، ولي بر اين باور نيستند که با ازدواج نيز وضع اقتصادي بهتر ميشود.
معصومين ما تلاش کردهاند اين اعتقاد را در دل مردم ايجاد کنند که ازدواج در بهبودي وضع اقتصادي سخت مؤثر است.
امام صادق عليه السلام فرمود: «الرّزق مع النّساء والعيال؛(6) روزي همراه همسر و فرزند است».
مردي محضر مبارک پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيد و از فقر و تهيدستي شکايت کرد حضرت فرمود: «تزوّج، فتزوّج فوسع له؛(7) ازدواج کن، او هم ازدواج کرد و (پس از ازدواج) گشايش در کار او پيدا شد.»
مسلمانان و متدينان بايد در کنار مسائل عبادي اين را نيز باور کنند که خدا دست کساني که ازدواج ميکنند را خواهد گرفت، و ترک ازدواج و يا تأخير آن بخاطر فقر، بدگماني به قدرت و رحمت بي پايان الهي است، به اين جهت پيامبر اکرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: «من ترک التزويج مخافة العيلة فقد ساء ظنّه باللّه انّ اللّه عزّوجلّ يقول ان يکونوا فقراء يغنهم اللّه من فضله؛(8) کسي که ازدواج را از ترس فقر ترک کند گمان بد به خدا برده است همانا خداي عزيز و جليل ميفرمايد: اگر فقير باشند از فضل خود بي نيازشان ميکند.»
2. ازدواج آسان
از مسائل مهمي که امروزه به صورت يک معضل جدي درآمده است سختگيريها و تجمّلات سنگيني است که بيشتر مردم در امر مقدس ازدواج بوجود آوردهاند، مانند، مهريه سنگين، جهيزيّه کمرشکن، جشنهاي مفصّل، چشم هم چشمي، اسراف و توقّعات بيش از حد، مانند شغل پردرآمد، خانه قيمتي، ماشين و...
قشرهاي مختلف جامعه اسلامي بايد توجه کنند که اين سختگيريها خلاف دستورات عقل سليم، سفارشات دين و پيشوايان ديني است.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم درباره مهريه ميفرمايد: «افضل نساء امّتي اقلّهنّ مهراً و احسنهنّ وجهاً؛(9) بهترين زنان امّت من زناني هستند که مهريه کمتر و سيماي نيکوتري داشته باشند.»
و درباره شرائط خواستگار، ايمان (نه ثروت) را معيار قرار داده فرمود: «اذا خطب اليکم رجلٌ فرضيتم دينه و امانته فزوّجوه والّا تفعلوه تکن فتنةٌ في الارض؛(10) هرگاه خواستگاري (براي دخترتان) نزد شما آمد که دين و امانتداري وي رضايت بخش بود پس (دختر خود را) به او تزويج نماييد در غير اين صورت فتنه و فساد در زمين پيدا ميشود.»
در صدر اسلام مسائل ازدواج به آساني انجام ميگرفت، گاه مهريه همسر تعليم قرآن قرار ميگرفت، به همين جهت در جامعه آن روز معضل اجتماعي بالا رفتن سن ازدواج و بحران مسائل جنسي وجود نداشت.
عالمان و بزرگان زيادي در طول تاريخ از اين سيره پيروي کردهاند، نقل است: مرحوم آيه اللّه شيخ جعفر کاشف الغطاء (رحمت الله عليه) که پناه مستمندان بود، تا ميتوانست در رفع نيازهاي مردم ميکوشيد. در احوال او نوشتهاند:
روزي بعد از تمام شدن کلاس درس شيخ، طلبهاي نزد او آمد، ولي از گفتن حاجت خويش خجالت ميکشيد، شيخ جعفر آنقدر با او گرم گرفت و با مهرباني صحبت کرد که طلبه جرأت يافته و عرض کرد:
«دختر خود را همسر من گردان»
شيخ بيدرنگ دست او را گرفته، به اندرون خانهاش برد و بدون هيچ تشريفاتي بعد از رضايت دختر، عقد آنها را خواند و در همان شب مراسم عروسي صورت گرفت.(11)
3.وساطت در امر ازدواج
مسؤوليت ديگري که در امر ازدواج متوجه جامعه به خصوص متدينان است، ميتوان وساطت در امر ازدواج را نام برد، در زمانهاي گذشته و نيز امروزه در برخي شهرها و محلّهها بزرگان و آبرومنداني بوده و هستند که زمينه ازدواج دو جوان را فراهم ميکردند اين امر مقدّسي است که نياز به توسعه دارد. بسياري از جوانها و خانوادهها هستند که ميل دارند با هم وصلت کنند ولي نياز به اين دارند که شخصي وساطت و پا درمياني کند و زمينه وصلت را فراهم نمايد. مکتب اسلام بسيار بر وساطت در امر ازدواج، سفارش نموده است .
پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «هر کس براي ازدواج مرد و زن با ايماني تلاش کند تا آن دو را با هم گردآورد، خداوند هزار حوريه ـ که هر حوريه در کاخي از درّ و ياقوت است ـ به او تزويج ميکند.»(12)
امام صادق(عليه السلام) فرمود: «من زوّج اعزباًکان ممّن ينظر اللّه اليه يوم القيامة؛ کسي که مجردي را تزويج کند، از کساني خواهد بود که خداوند در روز قيامت به او توجه و نظر(لطف) ميکند.»(13)
امام هفتم فرمود: «سه گروه در روزي که سايهاي جز سايه خدا وجود ندارد، زير سايه عرش الهي قرار دارند، مردي که در راه ازدواج برادر مسلمانش قدم برداشته، يا برادر مسلمانش را خدمت کرده، و يا سرّ او را پنهان نموده است.»(14)
برتري ازدواج بر خودنگهداري
هم چنان که فصلي از طبيعت، بهارنام گرفته است که در آن سرسبزي و شادابي مشاهده ميشود، عمر انسان نيز داراي بهاري است که همان دوران جواني است در اين دوران، انسان سرشار از قدرت و شادابي است.
ازدواج نيز بهاري دارد و آن زماني است که انسان در اوج قدرت جسماني و جنسي قرار دارد، که اگر ازدواج از اين دوران تأخير بيفتد آثار زيان بار جسماني و رواني دارد، چرا که سرکوب قوّه جنسي در اوج بلوغ، به طور قطع براي جسم انسان زيانهايي دارد. گذشته از اين، باعث مشغول شدن فکر و روان ميشود و همين طور يکي از علتهاي افسردگي، تأخير در امر ازدواج است .پس تأخير در امر ازدواج، انسان را در سر دو راهي آلودگي دامن و يا پاکدامني و تحمّل فشارهاي جسماني و رواني قرار ميدهد.
بر عکس اگر ازدواج در آغاز بلوغ انجام گيرد باعث سلامتي شده و از نظر فکري و رواني آرامش و سکون را به همراه دارد، محصول چنين ازدواجي فرزنداني شاداب خواهد بود.
افزون بر مسائل گفته شده، ازدواج زودهنگام باعث برتري دين است، پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «ما من شابٍّ تزوّج في حداثة سنّه الّا عجّ شيطانه ياويله، ياويله! عصم منّي ثلثي دينه، فليتق اللّه العبد في الثّلث الباقي؛(15) هيچ جواني نيست که در ابتداي جواني ازدواج کند مگر آنکه ناله شيطان بلند ميشود: اي واي، اي واي، دو سوّم دين خود را از من حفظ کرد. پس اين بنده بايد تقواي الهي را در يک سوّم باقي مانده پيشه سازد.»
گاهي در روايات، براي سرعت بخشيدن به ازدواج در دوران جواني سفارش شده است که قابل توجه است، از جمله امام هشتم فرمود: «جبرئيل بر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شد و گفت: اي محمّد! پروردگارت سلام ميرساند و ميفرمايد: دوشيزگان هم چون ميوه درخت اند که هرگاه ميوه رسيد، چارهاي جز چيدن آن نيست وگرنه خورشيد آن را فاسد ميکند و با درنگ آن را دگرگون ميسازد و به حقيقت دوشيزگان هرگاه دريابند آن چه را زنان دريافتهاند دوايي جز شوهر براي آنان نيست و گرنه ترس فتنه بر آنها ميرود، سپس پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) بر منبر رفت و مردم جمع شدند و آنچه را خداوند عزيز و جليل دستور داده بود اعلام نمود.»(16)
نخست اين حديث به اين نکته اشاره ميکند که با بلوغ جسماني و جنسي، زمان اصلي ازدواج فرا ميرسد و شيريني و نشاط ازدواج، مخصوص اين دوره است.
دوم اين که هشدار ميدهد تأخير انداختن ازدواج از اين دوران احتمال فسادهايي را به دنبال دارد که امروزه به خوبي در جامعه ما مشاهده ميشود، ارتباطهاي نامشروع، مزاحمتهاي خياباني، نگاه به فيلمهاي مبتذل، دختران فراري، برخي قتلهاو... ميتواند ناشي از تأخير در امر ازدواج باشد.
از نظر دين هم کساني که به واقع پاکدامني خود را حفظ کرده و دنبال ازدواج نميروند، مورد نکوهش قرار گرفتهاند.
امام رضا(عليه السلام) فرمود «زني از امام باقر(عليه السلام) سؤال کرد که من متبتلّه هستم (چه حکمي دارد؟) پس حضرت فرمود: منظور شما از تبتّل (و متبتله بودن) چيست؟ عرض کرد: قصد دارم تا ابد ازدواج نکنم! حضرت فرمود: چرا(ازدواج نميکني)؟ عرض کرد: با اين کار دنبال فضيلت و برتري هستم. (ترک ازدواج يک نوع برتري بحساب ميآيد) حضرت فرمود: برگرد، پس اگر تجرّد فضيلت بود (براي زنان) فاطمه از تو به اين امر سزاوارتر بود، چرا که هيچ کس در فضيلت بر فاطمه پيشي نگرفت.»(17)
رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) به مردي فرمود: «ألک زوجة؟ قال لا يا رسول اللّه، قال: الک جارية؟ قال: لا يا رسول اللّه، قال: افانت موسر؟ قال: نعم. قال: تزوّج و الّا فانت من المذنبين؛(18) آيا همسر داري؟ عرض کرد: نهاي رسول خدا! فرمود: آيا براي تو کنيزي است؟ عرض کرد: نه يا رسول خدا!، فرمود: يا توان مالي داري؟ عرض کرد: بله. فرمود: ازدواج کن و گرنه از گناهکاران خواهي بود.»
نکوهيده بودن تجرّد
در مسأله اقتصادي اگر کسي شغل و درآمد خاصي نداشته باشد و با اين حال، وضع مالي او مطلوب باشد، مردم با اتهام به او مينگرند که چگونه اين مال را به دست آورده است؟ امّا بر عکس در ازدواج اين اتهام متوجّه افراد مجرّد که تمام زمينه گناه شهوت در آنها فراهم است (به خاطر اين که همسر دايم و موقت ندارند) نميباشد، و ما اگر با اتهام به آنها ننگريم حداقل نبايد اين وضع رامطلوب بدانيم، بلکه به اين مقدار بايد توجّه شود که اين فرد از يک امر طبيعي ضروري، شانه خالي کرده و زمينه ارتکاب گناه در او فراهم است. به اين جهت در فرهنگ ديني مجرّد ماندن بسيار نکوهش شده است. پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «شرارکم عزّابکم و اراذل موتاکم عزّابکم؛(19) شرترين شما، مجردهاي شما است و پستترين مردههاي شما مجردها است.»
در جاي ديگر فرمود: «شرترين شما مجردهاي شما است، دو رکعت نماز از فرد متأهّل بهتر از هفتاد رکعت نماز غير متأهل است.»(20)
تلاش در جهت همسريابي و رجوع به مراکز مربوطه
بيشتر مردم براي پيدا کردن کار به اداره کار و...مراجعه ميکنند و براي درمان بيماري خود به درمانگاه و... ميروند، ولي در مورد ازدواج مراکز مخصوص ناشناخته مانده و اين امر بر دوش مادران گذاشته ميشود و از افراد آبرومند جامعه و همين طور مراکز مربوطه، کمتر کمک گرفته ميشود، با اين که به راحتي ميتوان با مراجعه به مراکز و افراد ذي صلاح مشخصات خود را در اختيار آنها قرار داد و درباره افراد مورد نظر از آنها اطلاعات دريافت کرد و زمينه ازدواج سالم را با زحمت کمتر فراهم نمود.
نقش آشنايان در کمک به امر ازدواج
اگر فردي به بهانه نداشتن پول، از مداواي فرزند بيمار خويش شانه خالي کند جامعه به شدّت او را سرزنش ميکند. اگر فرزندي در دانشگاه قبول شده باشد ولي والدين به خاطر نداشتن بودجه، او رااز رفتن به دانشگاه، باز دارد، مورد ملامت دوستان و بستگان واقع ميشوند و سرانجام همين ملامتها آنها را وادار ميکند که بودجه دانشگاه فرزند را تأمين کنند ولي در امر ازدواج اين مطالبه وجود ندارد. والديني که در امر ازدواج فرزندان، سستي ميکنند و هر روز به بهانههايي آن را به تأخير مياندازند. اگر آشنايان، او را در اين امر مورد ملامت قرار داده و مکرر اين مطلب را گوشزد کنند به طور قطع والدين مذکور بيشتر به فکر اين مسأله خواهند بود.
جالب اين که فرزندان خودشان نيز در اين مسأله کوتاهي ميکنند، به طور مثال: براي خريد لوازم مورد نياز پا را از التماس فراتر ميگذارند و همين طور به مسأله بد اخلاقي والدين عکس العمل نشان ميدهند، ولي در مسأله ازدواج با اين که فشار رواني و مشکلات بيشتر از موارد ديگر است با اين حال حتّي به صورت يک پيشنهاد جدّي اقدام نميکنند، با اين که نقش ازدواج در سرنوشت انسان از امور گفته شده بيشتر است.
ازدواج دوباره
قرآن کريم ميفرمايد: «از نشانههاي او (خداوند) اين است که همسراني از جنس خودتان براي شما آفريد، تا بدانها آرامش يابيد و در ميان شما، دوستي و رحمت (و گذشت) قرار داد، به طور قطع در آن نشانه هايي است براي گروهي که تفکّر ميکنند.»(21)
آيه ذکر شده ازدواج را باعث آرامش روح و روان انسان ميداند و نياز به آرامش روحي و انس داشتن با کسي، در افرادي که همسر خود را از دست دادهاند بيشتر احساس ميشود به ويژه اگر از نظر سنّي جوان باشند اين نياز شديدتر ميشود؛ چرا که مصيبت از دست دادن همسر، از يک طرف و نياز فطري انسان (به جنسي) از طرف ديگر، باعث تمايل به ازدواج دوباره ميشود. با اين حال بدبختانه مشاهده ميشود وضع فرهنگي جامعه تسلّط فرزندان و اطرافيان مانعي براي ازدواج دوباره است که باعث فشار رواني و جسمي و بيراهه رفتن عدّهاي ميشود و يا در غير اين صورت با تحمّل طاقت فرسا، دچار افسردگي و مشکلاتي شدهاند ولي افرادي با ازدواج دوباره از زندگي بهتري برخوردار هستند، چرا که نيازهاي روحي و جسمي آنها برآورده شده تا حدودي مصيبت از دست دادن همسر را فراموش کردهاند.
خوب است به اين خاطره در اين مورد توجّه کنيد. در چهلمين روز درگذشت يک خانم در ماه مبارک رمضان براي سخنراني دعوت شده بودم که بعد از تمام شدن مراسم نزد شوهر او که مردي پنجاه ساله بود رفتم، جوياي حال او شدم، ولي وي از وضع موجود اظهار نارضايتي کرد، به او پيشنهاد ازدواج دوباره دادم گفت: فرزندانم با اين امر به شدّت مخالفند. من از اين امر ناراحت شدم و با عدّهاي از پيرمردان و آبرومندان محل، مسأله را مطرح کردم تا زمينه ازدواج دوباره او را فراهم کنند. آنها جريان را پيگيري کردند، و خانم بيوهاي که حدود چهل سال داشت، براي او انتخاب کردند که هر دو نفر موافقت خود را براي ازدواج اعلام نمودند. حال مشکل اساسي مخالفت فرزندان آن مرد بود، به آنها زمان برگزاري مراسم عقد اطلاع داده شد. فرزندان او به عنوان اعتراض در مراسم شرکت نکردند، به هر حال مراسم عقد انجام گرفت.
بعد از مدّتي آن مرد را در حالي که سرحال به نظر ميرسيد ديدم، پرسيدم حالت چه طور است؟ گفت: (الحمدلله) آقا مزه خوب زندگي را دوباره چشيدم و توضيح داد که فرزندانم مدّتي قهر بودند ولي گاهي که به من سر ميزدند همسر جديدم از آنها به گرمي پذيرايي ميکرد و همين امر باعث تغيير برخورد آنها و بعد همگي از مخالفت با ازدواج دوباره، ما اظهار پشيماني و شرمندگي کردند زيرا ديدند که با ازدواج دوباره زندگي روحي و رواني و همين طور وضعيت ظاهري پدر سر و سامان گرفته است.
اين مسأله اگر به خوبي براي افراد جامعه، به ويژه فرزندان شخص و اطرافيان جا بيفتد به راحتي اين مسأله را ميپذيرند که ازدواج دوباره پدر و يا مادر، يک نياز است و هوسراني و اقدام دور از خرد و تدبير نيست.
پس خوب است فرزندان بزرگ خانواده، و يا برادران و بستگان به اين مسأله به خوبي توجّه نمايند.
پي نوشت :
1.کيهان، 19/3/1386، شماره 18120 ص15 صفحه حوادث.
2.روزنامه همشهري، ش 3166، 23/6/82؛ آمارها پرده بر ميدارند، اصغر جدايي، ص110و111.
3.همان، ص 111ـ112 ؛ نشريه ماهنامه سراج بسيجي، سال اول، شهريور، 83، ش 3، ص55.
4.يکي از دانشجويان براي حقير نقل نمود که در دانشگاه ما جواني بود که خاطر خواه دختري از دانشجويان همان دانشگاه شده بود و به شدت تلاش داشت که با او ازدواج کند، ولي با مخالفت شديد والدين روبه رو ميشد، به اين بهانه که هنوز ازدواج زود است، سرانجام کار آن دختر و پسر به جاي باريک کشيد و گرفتار کار خلاف عفت شدند که منجر به اخراج هر دو نفر از دانشگاه شد، قبل از اخراج آن دو رياست دانشگاه راضي شد که اگر آن دو به ازدواج قانوني تن دهند اخراج نشوند، ولي والدين پسر به اين امر راضي نشده و حاضر شدند که فرزندش همراه آن دختر از دانشگاه اخراج شوند، ولي ازدواج نکنند چون به سن ازدواج مطلوب والدين (مثلاً سي سال) نرسيده بودند.
5.سوره نور، آيه 32.
6.نورالثقلين، حويزي، ص 595، به نقل از تفسير نمونه، ناصر مکارم، دارالکتب الاسلاميه، ج14، ص465.
7.وسائل الشيعه، حر عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج14، ص25.
8.تفسير نمونه، همان، ج 14، ص24.
9.مستدرک الوسائل، ميرزا حسين نوري، ج 14، ص 161، بحار الانوار، مجلسي، همان، ح103، ص237،حديث 25.
10. بحار الانوار، ج103، حديث 3، مستدرک الوسائل، همان، ح14، ص189.
11.حکايتهاي شنيدني، محمدي اشتهاردي، ص207.
12.بحارالانوار، ج 76، ص 368.
13.کافي ج 5، ص 331 حديث 2؛ منتخب ميزان الحکمه، محمدي ري شهري، ص 233 روايت 2782.
14.همان(منتخب)، ص 233 روايت 2784؛ خصال، ص 141، حديث 162.
15.بحارالانوار، ج 103، ص 221، ر ـ ک: کنزالعمّال، حديث 44441..
16.همان، ج 16، ص 223، وسائل الشيعه، حر عاملي، ج 14، ص 21، ح 2.
17.بحارالانوار، مجلسي، ج 103، ص 219، ح 13، ص 221 به نقل از ميزان الحکمه، دارالحديث، ج 3، ص 1180، ح 7819.
18.همان، حديث 27، ميزان الحکمه، حديث 7820.
19.کنزالعمال، روايت 44449، به نقل از ميزان الحکمه، همان، ج 3، ص 1180، ح 7822.
20.ميزان الحکمه، همان، روايت 7824.
21.سوره روم، آيه 21.
منبع:ماهنامه پاسدار اسلام