جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
بررسي چهره هاي جوان در قرآن
-(4 Body) 
بررسي چهره هاي جوان در قرآن
Visitor 461
Category: دنياي فن آوري

حضرت موسي (عليه السلام )

جوان ديگري که مي توان مثال زد و زندگي اش را در قرآن مطالعه کرد ، حضرت موساي کليم است . او از نظر وراثتي و ژنتيکي داراي موقعيت خوبي بود و از پدر و مادري مؤمن به وجود آمد(1)و از مادر خود شير نوشيد.(2)زماني محيط تربيتي او کاخ فرعون بود که مهد ظلم ، جور ، حق کشي ، انسان کشي ، تبعيض و شرک بود.(3) فرعون با صراحت اعلام مي کرد : « أنا ربُّکم الأعلي ؛(4) من پروردگار والاي شمايم.» يا مي گفت: « ما علمتُ لکم مِن ألهٍ غيري؛ (5)هيچ معبودي غير از خود براي شما سراغ ندارم .» فرعون مخالفان خود را با زور و ارعاب به پرستش خويش وا مي داشت و مي گفت: « لئن اتخذتَ اَلهاً غيري لأجعلنَک مِن المسجونين؛(6)اگر خدايي غير از من اختيار کني تو را [ نيز] از زندانيان قرار خواهم داد .» اين جملات اگر چه در طول مبارزات حضرت موسي (عليه السلام ) با فرعون توسط وي گفته مي شد ، ولي نشان مي دهد در خانه و کاخش همين روحيه حکفرما بود . حکمت خدايي اقتضا کرد که موسي (عليه السلام ) دوران کودکي و جواني را در چنين خانه اي به سر بَرَد و پرورش يابد تا به هم ثابت گردد فرعون که هزاران کودک را کشت(7) تا موسي به دنيا نيايد، نتوانست بر خواست خداوند چيره شود . خداوند خواست موسي( عليه السلام ) به دنيا بيايد و در خان? فرعون رشد و نمو يابد تا درس عبرتي براي همگان باشد . نکته اي که مهم است و قرآن در موارد متعددي به آن اشاره کرده اين است که خداوند او را به مادرش برگردانيد تا از او شير بنوشد و دست نوازش بر سر و رويش بکشد . خداوند دو نکته را به مادر موسي گوشزد کرد :
1-برگشتِ موسي نزد مادر ؛
2- پيامبرشدن موسي در آينده . به نظر مي رسد اوّلي زمينه ساز دومي باشد.
« و أوحينا إلي اُمّ موسي أن أرضيعه ، فإذا خفتِ عليه فألقيه في اليَمّ و لا تخافي و لا تحزن إنّا رادُّوهُ إليک و جاعلُوهُ مِن المرسلين؛(8)به مادر موسي وحي کرديم که او را شير ده و چون بر او بيمناک شدي او را در نيل بينداز و مترس و اندوه مدار که او را به تو باز مي گردانيم و از پيامبرانش قرار مي دهيم .»

نکته ها :

1- مادري که دلهر? ماندن يا کشته شدن بچه اش را دارد باز بايد بچه را شير دهد .
2- به نظر مي رسد« جاعلوه من المرسلين» با « إنّا رادّوه اليک» مرتبط هستند و گرنه کنار يکديگر ذکر نمي شدند .
3- راه رساندن موسي به مادرش را در آيه اشاره کرده : « حرَّمنا عليه المَراضع مِن قبل ... ؛ (9) از پيش شير دايگان را [ به نحو تکويني ] بر او حرام گردانيده بوديم» در نتيجه موسي پستان هيچ زني را به دهان نگرفت تا اينکه به مادرش که ناشناس در صف شيردهندگان قرار داشت رسيد . بنابراين او غذاي دوران کودکي و مقداري از مسائل تربيتي و هدايتي را از مادر فرا گرفت . از سوي ديگر موسي(عليه السلام ) در محيطي که از نظر فرهنگي بسيار فاسد بود رشد کرد و پاک و پاکيزه ماند تا بر همگان روشن شود مي توان در محيطي ناسالم نيز با نيت و عزمي استوار در مسير حق گام برداشت و از کفر و شرک محيط ، نه تنها اثر نپذيرفت که اثر گذاشت . قرآن بيان مي کند که موسي (عليه السلام ) پس از رشد يافتن و به سن نوجواني رسيدن ، از کاخ بيرون آمد و در شهر به گردش پرداخت و ديد فرد مصري ، يکي از افرا بني اسرائيل را به بيگاري گرفته است . موسي به مصري اعتراض کرد و با مشتي محکم او را از پاي در آورد . (10) فعلاً سخن اين نيست که آيا آن مصري مستحق قتل بود يا آيا راه چار? ديگري براي نجات سبطي نبود ، بلکه سخن اين است که موسي با اينکه در محيط مصريان ، در کاخ فرعون و در جوّ ظلم و فساد تربيت شده بود ولي با ظلم و تجاوز ميانه اي نداشت ، حتي با ديدن ظلم چنان غضبناک شد که فرد مصري را از پاي درآورد . بنابراين هيچ کس نمي تواند ادعا کند چون جوّ و محيط فاسد بود ما نيز فاسد شديم و تمامي تقصيرها را بر عهد? جوّ و محيط بگذارد. پرورش موسي(عليه السلام ) در کاخ فرعون ، نمونه اي عملي براي جوانان ، و مؤمن بودن همسر فرعون الگو و درس عبرتي براي تمامي زنان است . اراده و عزم ، کليدي ترين نقش را در تمامي زمينه هاي هدايتي و تربيتي انسان بر عهده دارد ؛ اگر چه رسيدن به مقام والايي چون نبوت بدون داشتن پدر و مادري صالح و شيري پاک ميسر نيست. آنجا که حضرت موسي (عليه السلام ) مادرِ مهربان خود را به همراه نداشت، زن مؤمن ديگري نقش ايفا کرد ؛ يعني زن فرعون که باعث شد موسي از رود نيل گرفته شود ، و اين کودک از بين هزاران کودک کشته نشود . قرآن اين امور را با لطافت خاصي بيان کرده است . « و قالتِ امرأة فرعون قُرَّةُ عينٍ لي و لک لا تقتلوه عسي أن ينفعَنا أو نتّخذ ولداً و هم لا يشعرون ؛(11) و همسر فرعون گفت : [ اين کودک] نور چشم من و تو خواهد بود. او را مکشيد، شايد براي ما سودمند باشد يا او را به فرزندي بگيريم، ولي آنها خبر نداشتند .» از يک سو ، با قاطعيت و جزم به فرعون گفت: نور چشم من و تو است و از سوي ديگر ، مأموران و جلادان را از کشتن کودک نهي کرد و فرعون را در مقابل عمل انجام شده قرار داد . به دنبال آن با استدلال هاي عاطفي نظر همگان را به سوي موسي جلب کرد . آنان از زيرکي اين زن که با چنين برنام? خاصي و سخني متين ، موسي را از مرگ نجات داد ، ناآگاه بودند. در کنار مادر موسي زن فرعون که زني مؤمن بلکه نمون? کامل ايمان بود تربيت موسي(عليه السلام ) را به عهده گرفت و او را مانند فرزند پروريد تا موساي کليم شد . چه خوش گفت امام خميني که فرمود:« از دامن زن ، مرد به معراج مي رود.» (12)همسر فرعون در کاخ طاغوت و زير سلط? فرعون چنان خوب عمل کرد که خداوند نه تنها او را الگوي زنان قرار داده که الگوي هم? مؤمنان قرار داده است: «و ضرب الله مثلاً للذين آمنوا امرأةَ فرعونَ إذ قالت ربِّ ابنِ لي عندک بيتاً في الجنة و نجّني مِن فرعون و عمله و نجّني مِن القوم الظالمين؛(13)براي کساني که ايمان آورده اند ، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده ، آنگاه که گفت: پروردگارا ، پيش خود در بهشت خانه اي برايم بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان .»

نکته ها :

1- از آيه روشن مي شود زن فرعون اين جمله را زير شکنجه گفته ، زيرا درباريان و جلادان حکومت ، به او آزارهاي فراوان مي رساندند و او از خداوند ياري و نجات خواست .
2- خداوند در بيان نمون? زنان بد ، همسر لوط و همسر نوح را کنار هم ذکر کرده : « ضرب الله مثلاً للذين کفروا امرأةَ نوحٍ و امرأةَ لوطٍ»(14)ولي در مثال زدن و نمونه آوردن از زنان مؤمن ، زن فرعون را در يک آيه مستقلاً ذکر کرده ، در آي? ديگري حضرت مريم را با جمل? « و مريم ابنةَ عمران التي احصنت فرجَها»(15) بيان کرده است . مقدم داشتن زن فرعون ، احتمالاً نشان مي دهد که نقش الگوگيري از او بيشتر مي باشد ، زيرا در بدترين شرايط ، خطيرترين مسئوليت ها – حفظ جان موسي (عليه السلام )- را عهده دار شد ، سپس تربيت او را در حد توان انجام داد .
3- زن حضرت نوح و زن حضرت لوط با اينکه در خان? پيامبران الهي بودند ، مجبور به ايمان آوردن نبودند . اساساً تربيت جبري و زوري راه به جايي نمي بَرَد ومحيط خانه يا اجتماع تنها زمينه ساز مي باشد . فرعون براي کافر ساختن زن خويش و همراه کردن او با خود ، از هيچ اقدامي فروگذار نکرد و او را با شيوه هاي گوناگون شکنجه کرد ! مردي که بايد براي زن ، سرپناه و ساي? مهر و محبت باشد ، ساي? آتش و خون شد به گونه اي که آسيه- همسر فرعون- از خداوند مي خواهد مکاني نزد خدا در بهشت برايش قرار دهد . او حتماً توجه دارد که خداوند جسم نيست و در جايي از بهشت سکونت ندارد تا مکاني در همان گوشه براي آسيه بنيان نهد بلکه مي خواهد با اين بيان ، اوج نياز خود را به سرپرستي مهربان و مهرگستر بيان کند .

حضرت يوسف

حضرت يوسف، نمون? ديگري از جوانان است که از نظر وراثتي در خانواده اي شايسته به دنيا آمد . پدرش يعقوب ، جدش اسحاق و پدر جدش حضرت ابراهيم (عليه السلام ) بود . از نظر تربيتي هفت سال اوّل زندگي را در خان? پدر و نزد او بود و محبت پدر و مادر نثارش مي شد . در روايات آمده است که بچه تا هفت سال نخست ، امير و فرمانرواست: « الولد سيد سبع سنين»(16)يا مي فرمايد: « مَن کان عنده صبّي فليتصاب له؛(17) هر که بچه اي دارد براي او خود را بچه بگيرد» يعني با او بازي هاي بچه گانه کند . در چنين دوراني يوسف درخان? پدر بود و پدر وظايف پدري را به بهترين نحو انجام داد ، اما هنگامي که طبق روايات ما ، بايد در اين دوره، کودک ادب مي شد « و يؤذب سبع سنين»(18) دست حسادت ، او را از پدر جدا ساخت و در چاه کنعان انداخت و سرانجام به عنوان برده اي در مصر فروخته شد . يکي از درباريان فاسد او را خريد و دوران هفت سال? دوم خود را به جاي ادب شدن در کانون معنويت و علم پدر بزرگوارش ، يعقوب ، در خان? عزيز مصر گذراند . آنان هر جور خواستند با وي رفتار کردند و هر چه خواستند به او خورانيدند . و پس از گذشت مدتي طولاني يوسف (عليه السلام ) جواني برومند شد و به مقتضاي جواني ، داراي اوج شهوت بود ، نيز به مقتضاي آرزوهاي دوران جواني ، خواهان رسيدن به مقام هاي اجتماعي و سياسي بود . عزيز مصر خواست از اين شرايط بهترين بهره ها را ببرد و با پرونده سازيِ فساد اخلاقي ، او را هميشه ترسان سازد تا پيوسته براي مخفي ماندن پروند? فساد اخلاقي تسليم خواسته هاي نامشروع عزيز مصر شود ولي عزم و اراد? قوي حضرت يوسف و پاي بندي به مباني ديني و اخلاقي ، توطئه را خنثي کرد و يوسف پاکدامن از صحنه خارج شد . عزيز مصر، صلاح ديد او را براي تأديب ، روان? زندان کند . در اين نمونه نيز عزم و اراده ، سخن اوّل را مي گويد. شرايط محيطي اطراف يوسف (عليه السلام ) به گونه اي است که معمولاً افراد خود را مي بازند و با گرفتار شدن در دام شهوت به خطا مي افتند ، سپس براي سرپوش گذاشتن روي خطا ، خطاهاي بعدي را مرتکب مي شوند ، ولي يوسف (عليه السلام ) نشان داد که مي توان بر تمامي موانع غالب شد و محيط و زورِ حکومت و شهوت جواني و فراهم شدن زمينه هاي فساد ، علت تامّه نيست و بر هم? اين اوضاع مي توان پيروز گشت . از آنچه بيان شد رمز تکرار آيه اي از قرآن در قص? موسي و يوسف( عليهما السلام ) روشن مي گردد» « و لمّا بلغ أشُدَّه و استوي آتيناه حکماً و عِلماً و کذلک نَجزِي المحسنين ؛(19) چون [ موسي] به رشد و کمال خويش رسيد به او حکمت و دانش عطا کرديم و نيکوکاران را چنين پاداش عطا کرديم و نيکوکاران را چنين پاداش مي دهيم.» همين آيه ، بدون کلمه « واستوي» در داستان حضرت يوسف (عليه السلام ) تکرار شده است.(20) در هر دو مورد روشن است که رسيدن به مقام رشد ، قبل از رسيدن به مقام نبوت است . به هر حال مهم عزم و اراده است که اين دو ، در عنفوان جواني به آن رسيدند . تفاوت ديگر اين دو با پسر حضرت نوح ، وجود مادري مؤمن و خداترس مي باشد که پسر حضرت نوح از آن بي بهره بود . علام? طباطبايي در تفسيرالميزان فرموده: اگر دو داستان قرآن يا دو معنا در آيه يا قسمتي مشترک بودند نشان مي دهد که داراي مبدأ واحدي هستند . (21) اين فرمايش نشان? آن است که يوسف و موساي جوان داراي شرايط واحدي بودند . هر دو از نظر اجتماعي در محيطي فاسد بودند اما توانستند با نيروي اراده بر اوضاع محيط چيره شوند و به جاي تأثيرپذيري از جوّ و احساسات ، از عقل فرمان بگيرند و گِرد فساد نگردند .
اشکال : اگر نقش مادر اينقدر مهم است چرا در داستان يوسف ، هميشه از اندوه و گري? پدر سخن گفته مي شود و تمامي تلاش قرآن بر بيان حزن و اندوه يعقوب مي باشد و اسمي از مادر يوسف نبرده است ؟
جواب: اوّلاً: در سرگذشت فرزندان انبيا، چون پدر از نظر وراثتي شايسته و کامل است و از نظر تربيتي وظيف? خود را به خوبي انجام مي دهد و پدران پيامبران همگي پاک بوده اند ، با ثابت انگاشتن آنان ، نقش مادر روشن مي گردد ، نه اينکه نقش مادر از ساير عوامل تأثيرگذار بيشتر باشد يا نقش عزم و اراده مورد ترديد قرار گيرد .
ثانياً : چون يوسف خواب ديد که يازده ستاره و خورشيد و ماه بر او سجده مي کنند و آن را براي پدرش بيان کرد ، يعقوب( عليه السلام ) جنين تعبير کرد که او شخصيت بزرگي مي شود ، به همين جهت هيچ گاه دريده شدن او توسط گرگ را قبول نداشت . ديگران مي خواستند به يعقوب بقبولانند يوسف مرده است ولي او اعتقاد راسخ به زنده بودن يوسف و به مقام والا رسيدن او داشت ، اما مادر ، عاطفه و عشق مادري داشت که امري روشن است و قرآن در صدد بيان آن نيست بلکه در بيان مقام علم حضوري يعقوب است ؛ آنچه که امروزه تله پاتي نام دارد.
اشکال: مواردي وجود دارد که مادر نقش چنداني نداشته است ، نظير مريم مادر عيسي(عليه السلام ) که در کودکي به معبد سپرده شد و حضرت زکريا کفالت او را به عهده گرفت ، در حالي که سزاوار بود مريمِ خرسال تا زمان بلوغ نزد مادرش بود . همين نشان مي دهد که نقش مادر آنقدر هم زياد نيست .
جواب: اوّلاً: به اين اشکال مي توان جواب نقضي داد: حضرت عيسي(عليه السلام ) پيامبري بود که بدون داشتن پدر و تنها از طريق مادر به دنيا آمد اما پيامبري که داراي پدر باشد ولي مادر نداشته باشد در بين انبيا وجود ندارد .
ثانياً: معلوم نيست مريم در کودکي تحت تربيت مادرش نبوده بلکه روشن است مادر مريم را به معبد تحويل داد و آنان قرعه کشيدند و حضرت زکريا، سرپرستي او را به عهده گرفت . رايج است که حضانت و نگه داري بچه ، با کسي است اما سرپرستي با فرد ديگر . حضرت مريم همين وضع را داشت و مادر حضانت او را به عهده داشت . اشاره اي به داستان حضرت مريم مناسب است .

حضرت مريم( عليهما السلام )

يکي ديگر از کساني که دور? جواني وي در قرآن بحث شده است ، حضرت مريم(سلام الله عليها ) مي باشد . مادر مريم قبل از تولد او به گمان اينکه جنين ، پسر مي باشد او را وقف خدمت به معبد کرد . بنابراين مي بايست که کودک از خادمان معبد باشد . از اين رو از کودکي به آنجا راه يافت و به خدمت مشغول شد . سخت گيري و آزارهاي روحانيون يهود و حسادت آنان بازکرياي پيامبر که آثارش در آزار و اذيت دخترک ظاهر مي گشت از عزم و اراد? او در خدمت و خودسازي و عبادت نکاست به گونه اي که خداوند او را لايق ديد از نعمت ها و رزق هاي مادي و معنوي به طور معجزه آسا بهره مندش سازد ، طوري که حضرت زکريا دچار شگفتي شده بود و با لحن تعجب آميزي از وي پرسيد: « اَنّي لک هذا؛ (22)اين ارزاق ازکجا برايت آمده است ؟!»

نکته:

بودن حضرت مريم در سِلک خادمان و عبادان و رسيدن او به مقام قرب الهي ، به همگان نشان داد راه رسيدن به مقام هاي عالي ، براي همه باز است و مردان امتياز ويژه اي ندارند ، حتي دختران در عنفوان جواني مي توانند به عالي ترين مراحل برسند به گونه اي که پيامبران را به شگفتي اندازند و زمينه اي براي دعاي پيامبران فراهم سازند که از خداوند درخواست هايي داشته باشند . حضرت زکريا پس از ديدن مقام و منزلت مريم و ارزاق فوق العاده نزد او ، از خداوند تقاضاي فرزند کرد . « هنالک دعا زکريا ربِّه ...؛ (23)در اين هنگام زکريا پروردگارش را خواند ...» مريم الگوي مؤمنان قرار گرفت تا همه از او درس پاکدامني بياموزند.(24)نکت? اصلي در زندگي حضرت مريم اين نيست که بدون تربيت و حضانت مادر ، رشد کرده و به مقاماتي رسيده زيرا آيات ، حضانت مادر را نفي نکرده و از بود و نبود آن سخني نگفته است بلکه نکت? اصلي داستان ، تکامل پيدا کردن يک دختر جوان و رسيدن به درجات عالي کمال مي باشد . نکت? مهم تر اينکه ذکر و ياد مادر مريم در آيات به چشم مي خورد : « إذ قالتِ امرأة عمران ربِّ إنّي نذرتُ لک ما في بطني محرراً فتقبّل منّي إنّک أنت السميعُ العليم . فلمّا وضعتها قالت ربِّ اِنّي وضعتُها أُنثي و الله أعلمُ بما وضعت و ليس الذکر کالأُنثي ... وإنّي سمَّيتُها مريم و إنّي اُعيذُها بک و ذُرَّيَّتها مِن الشيطان الرجيم؛(25) زن عمران گفت: پروردگارا ، آنچه در شکم خود دارم نذر تو کردم تا آزادشد? تو باشد ، پس از من بپذير که شنواي دانايي . چون فرزندش را بزاد ، گفت: پروردگارا ، من دختر زاييده ام – و خدا به آنچه زاييده داناتر بود- و پسر چون دختر نيست- و نامش را مريم نهادم و او و فرزندانش را از شيطانِ رانده شده به تو پناه مي دهم.» بيان سخنان مادر مريم و آميخته ساختن گفته هاي او با سخنان خداوند در يک آيه و نقل نکردن سخني از عمران ، پدر مريم ، نکته هايي دارد که توجه به آنها نقش مادر مريم را بيش از پيش روشن مي سازد .

فرزندان حضرت آدم (عليه السلام )

جوان هاي ديگري که قرآن از آنان سخن به ميان آورده ولي نامي از آنان نبرده است ، پسران حضرت آدم ( عليه السلام ) مي باشند . در اين مورد نقش عزم و اراده به طور کامل آشکار مي گردد و نشان مي دهد علاوه بر ژنتيک و محيط ، عامل اصلي ، اراده و عزم مي باشد . آنان هر دو پسران آدم بودند و از لحاظ ژنتيک محيط زندگي ، لطف و عنايت مادر و ... در شرايطي متساوي قرار داشتند زيرا حضرت آدم (عليه السلام ) بين فرزندانش فرق نمي گذاشت . از انسان هاي ديگري که به يکي کمک کنند ولي ديگري را به انحراف بکشانند نيز خبري نبود . علم و تکنيک و حيله گري و تقلب و زد و بندهاي سياسي که در زمان ما موجود است ،در آن زمان خبري نبود به گونه اي که قابيل پس از کشتن برادرش نمي دانست براي مخفي کردن جنايت خويش مي تواند برادر مقتول- هابيل- را زير خاک پنهان کند تا اينکه خداوند با فرستادن کلاغي که زمين را مي شکافت ، به او راه پنهان کاري را آموخت .(26) در چنين جوّي هيچ عاملي بيروني و ژنتيکي وجود نداشت که بين دو برادر جدايي افکند . بنابراين ، تنها اين تفاوت وجود دارد که يکي ، سليم النفس ، بخشنده و خيرخواه بود و هنگام قرباني براي خدا موجود بهتر را آورد تا مقبول خداوند واقع شود ، اما ديگري ، بخيل و ناسپاس بود ، و براي قرباني به مقتضاي طبعش ، شيء پست و بي مقدار را آورد که مورد قبول واقع نشد . پس از قبول شدن قرباني هابيل از سوي خداوند، و رد شدن قرباني قابيل ، حس حسادت نزد او رشد کرد و برادرش را تهديد به قتل کرد .(27)هابيل پس از تهديد شدن ، با چند جمله درصدد نصيحت و هدايت برادر ، برآمد و با اعلام گذشت و دست دراز نکردن به برادر و تصميم بر سکوت خواست برادرش را از مسير انحرافي نجات دهد . وي با بيان اينکه : اگر مرا بکُشي بار گناه انسان کشي به دوش تو خواهد افتاد ، خواست او را از فرو رفتن در ورط? خطرناک برهاند ولي او به جاي دقت در نصايح برادر و درسآموزي از بزرگواري و صداقت وي ، زمينه را براي کشتن او آماده ديد و نفسش نيز وي را بر اين کار تحريک کرد و برادرش را به قتل رسانيد.(28)

نکته ها :

وقتي اراده و عزم فردي بر راه و روشي قرار گرفت ، از تمامي عوامل و امکانات ، در مسير خود استفاده مي کند ، حتي امور و امکاناتي که در نگاه نخست در غير اين مسير به کار بروند . صالح و سِلم بودن هابيل و گفتن جملاتي نظير اينکه « من دست روي تو بلند نمي کنم» ، « از خداوند ، پروردگار جهانيان مي ترسم »و ... اقتضا دارد دل هر سنگدلي را نرم کند و از خشونت باز دارد ولي اين جملات ، قابيل را تشويق کرد از آرامش برادر ، سوء استفاده کند و او را به قتل برساند .

نتيجه

در اين مقاله در تلاش بوديم با توجه به عناصر ثابت ، نقش عناصر متغيّرا را روشن سازيم . از جمله عناصر ثابت ، نقش ژنتيکي و تربيتي خوب انبيا بر فرزندان شان بود و ديگري نقش بد محيط اجتماعي که فرزندان انبيا در آنجا رشد کردند . اما مواردي که متغيّر بود ، يکي وضعيت مادران بود و ديگري قدرت عزم و اراد? افراد . در اين مجموعه با توجه به داستان هاي مطرح شده در قرآن ، معلوم گشت نقش مادر آنقدر مهم است که در بين فرزندان انبيا تنها يکي بر گمراهي اصرار ورزيد و به هيچ نحو نخواست راه صلاح را بپيمايد و او کسي بود که مادرش – همسر نوح- در انحراف به سر مي برد اما بقي? فرزندان انبيا، افراد خوب و از سِلک پيامبران الهي بودند يا اگر همچون فرزندان يعقوب اشتباه کردند سرانجام توبه نمودند و از صالحان گشتند. به اميد اينکه جوانان قدر مادران خود را بيش از پيش بدانند و آنان را ياري نمايند و مادران نيز مسئوليت پرورش فرزند را مهم ترين مسئله بدانند و هيچ چيز ديگر را بر آن ترجيح ندهند و بانوان بايد بدانند پرورش فرزند صالح ، با اهميت تر از کارهاي اجرايي و اقتصادي مي باشد . متأسفانه امروزه تربيت وحضانت بچه ، کم اهميت و بي مقدار جلوه مي کند و منشي دکتر ، و تايپيست اداره شدن و ... مقام بلند جلوه مي کند . آنگاه آنان که بايد بزرگ ترين افتخارات را بيافرينند و بهترين جوان ها را تربيت کنند ، به کارهاي کم ارزش کشيده مي شوند و آنان که بايد کار کنند ، به اعتياد ، جيب بري ، کيف قاپي و ... روي مي آورند! و برخي کارفرمايان خوشحالند که خانم ها را استخدام مي کنند که با حقوق کمتر کار مي کنند ، از نظم بهتري برخوردارند ، تخلف نمي کنند و بالاخره سود بيشتري نصيب کارفرما مي کنند .

پي نوشتها:

1- مادر موسي آنقدر خوب و پاک بود که سزاوار وحي الهي شد و خداوند به امر وحي کرد که : « بچ? خود را شير ده و وقتي بر او ترسيدي او را در صندوقچه اي بگذار و در رودخانه بينداز.» ( سور? قصص ، آي? 7).
2- سور? قصص ، آيه هاي 12 و 13.
3- همان ، آي? 8.
4- سور? نازعات ، آي? 24.
5- سور? قصص ، آيه 38.
6- سور? شعراء ، آيه 29.
7- سور? قصص ، آيه 4.
8- همان ، آي?7.
9- همان ، آي? 12.
10- همان ، آي? 15.
11- همان ، آي? 9.
12- صحيف? نور ، ج6 ، ص194.
13- سور? تحريم ، آي? 11.
14- همان ، آي? 10.
15- همان ، آي? 12.
16- وسائل الشيعه ، ج15 ، ص195 ، ح7.
17- همان ، ص203، ح2 .
18- همان ، ص194 ، ح4.
19- سور? قصص ، آي? 14.
20- سور? يوسف ، آي? 22.
21- الميزان في تفسير القرآن ، ج1 ، ص260 : إنّ القصتين او المعنيين إذا اشترکا في جملةٍ او نحوها ، فهما راجعان إلي مرجعٍ واحدٍ.
22- سور? آل عمران ، آي? 37.
23- همان ، آي? 38.
24- سور? تحريم ، آي? 12.
25- سور? آل عمران ، ايات 35و 36.
26- سور? مائده ، آيه 31.
27- همان ، آي? 27.
28- همان ، آيات 27، 28 ، 29 و 30.

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image