اشاره:
يكي از ويژگي هاي ممتاز انقلاب اسلامي ايران، نقش روحانيت در ابعاد مختلف مبارزه ضد استبدادي با رژيم خودكامه پهلوي است، اين قبيل مبارزات را در قبل از پيروزي انقلاب، مي توان به چند دسته تقسيم كرد:عده اي چون بهشتي، باهنر و مفتح، از جايي آغاز كردند كه دشمن آغاز كرده بود؛ يعني مراكز آموزشي. برخي ديگر به رويارويي چهره به چهره پرداختندو از بلنداي منبر به افشاي توطئه هاي رژيم پرداختند، مانند آيت الله سعيدي، هاشمي نژاد و ... ديگراني هم در سنگر محراب و قلم به تربيت نفوس پرداختند؛ همانند صدوقي، مدني و دستغيب. و كساني لباس رزم پوشيدند و با دستي قرآن و دست ديگر سلاح آتشين، به شكار مهره هاي شاه پرداختند؛ مثل اندرزگو و... بدون ترديد، شناخت اين چهره هاي تابناك و ارزشمند براي نسل حاضر نه تنها لازم و ضروري است، بلكه آشنايي با اين اسوه ها موجب غناي شخصيت و اعتماد به نفس اين نسل و نسلهاي آينده، در مقابله با توفانهاي مهاجم سياسي و فرهنگي، خواهد بود. با عنايت به اين ضرورت و در آستانه سالروز شهادت آيت الله سيد محمدرضا سعيدي(رحمت الله عليه) كه به دست دژخيمان ساواك انجام گرفت، گفتگويي را با يكي از دوستان آن شهيد، حجت الاسلام والمسلمين سيد مهدي طباطبايي، انجام داده ايم كه تقديمتان مي گردد. حجت الاسلام طباطبايي، يكي از كارشناسان مباحث اخلاقي و از واعظان شناخته شده كشور هستند كه در حال حاضر نمايندگي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي را هم بر عهده دارند.
با توجه به سوابق مشترك فرهنگي و خانوادگي كه با شهيد آيت الله سعيدي داشته ايد، مايليم از نحوه آشنايي تان با آن شهيد بزرگوار و روندي كه به تحكيم اين رابطه انجاميد صحبت كنيد.
شهيد سعيدي در شرايطي پا به عرصه هستي نهادند كه كشور ما تازه در دست خاندان پهلوي افتاده بود و بحران زندگي سياسي و معيشتي مردم در اوج خود قرار داشت. از يك طرف واقعه كشف حجاب و از طرف ديگر واقعه مسجد گوهرشاد، از جمله محدوديتهايي بود كه حتي اعتقادات مردم را مورد بي حرمتي قرار مي داد و اين دقيقاً با آغاز نوجواني شهيد سعيدي مصادف بود. ايشان كه در سال 1308 و در محله "نوغان" مشهد متولد شده بودند، در شرايطي قدم به وادي طلبگي نهادند كه فشار رژيم بر روحانيت نيز در نقطه اوج خود قرار داشت؛ يعني در زماني كه رژيم رضاخان تلاش داشت روحاني را منفور مردم و جامعه جلوه دهد و حتي عمامه ها را نيز از سر روحانيون برمي داشت، مرحوم سعيدي در چنين شرايطي به كسوت روحانيت وارد شد و اين از برجستگي هاي اخلاقي آن شهيد بزرگوار بود.
يك وقت ممكن است كسي وارد عرصه طلبگي شود كه لباس روحانيت در احترام جامعه و مردم قرار داشته باشد و اين فرق مي كند با زماني كه اين لباس را منفور اجتماع جلوه داده باشند؛ يعني در اين دو شرايط متفاوت، در واقع ايده ها، نيت ها و حتي قدرتهاي روحي افراد متفاوتند، بخصوص آنكه مشهد در آن سالها، شهر تقريباً كوچكي بود كه همه يكديگر را مي شناختند. ايشان طلبه محله نوغان بود و بنده نيز طلبه محله پايين خيابان.تا اينكه ايشان با همشيره بنده ازدواج كردند. از آنجا كه بين بنده و خواهرم از دوران كودكي علاقه خاصي وجود داشت، طبيعي بود كه اين وصلت به تحكيم هر چه بيشتر روابط ما و شهيد سعيدي بينجامد؛ يعني اين ازدواج در كنار كثرت علاقه ام به مرحوم سعيدي و نيز مراتب علمي كه در وجود ايشان قرار داشت، دست به دست هم داد و باعث مي شد رفاقتمان هر روز، رنگ بهتري به خود بگيرد. بعدها نيز كه ايشان به قم تشريف آوردند، هر چند بنده مشهد بودم، ولي چيزي از علاقه و صميميت ما كاسته نشد.
با مطالعه در زندگي شهيد سعيدي، متوجه مي شويم كه ايشان به تأسي از اجداد بزرگوارشان، در كنار فعاليتهاي سياسي و مبارزاتي خود، از دستگيري و كمك به مردم هم غافل نبوده اند، آيا از اين بعد از سجاياي اخلاقي آن شهيد، خاطراتي در ذهنتان است. در بعد اعتقادي، بايد اشاره كنم كه در آن ايام، كارهاي مربوط به اصلاح دين مردم و مبارزه با منكرات جامعه و احياي معروف را جوانهاي طلبه انجام مي دادند و ايشان در واقع سردمدار آن جوانها، به شمار مي رفتند. در باب كمك به مردم هم با توجه بر سرما و يخبندانهاي شديد مشهد و نيز حضور روسها كه زندگي را بر مردم سخت كرده بود، بارها شهيد سعيدي را مي ديديم كه در صف طويل نان ايستاده و براي فقرا و بخصوص پيران جامعه، نان و آذوقه تهيه مي كرد. و يا صف نفت كه از كارهاي هميشگي ايشان بود. از آنجا كه اين خصلت حسنه در وجود ايشان ريشه گرفته بود، بعدها كه به قم و بعد هم به تهران آمدند، مي بينيم كه اين كمكها را با وسعت بيشتري انجام مي دادند؛ به گونه اي كه تا آخر عمر ايشان هم ادامه داشت.هنوز هم بسياري از مردم منطقه غياثي و جهان پناه در تهران و نيز مناطق اطراف، خاطرات متعددي از كمكهاي نوعاً مخفيانه آن مرحوم را در ذهن دارند.
به نظر مي رسد آمدن شهيد سعيدي به قم و آشنايي و حضور در درس حضرت امام (رحمت الله عليه) ، تحول عظيمي را در ايشان رقم مي زند؛ به گونه اي كه گويا گم شده خود را يافته اند.
تقريباً مي توان گفت كه فعاليتهاي سياسي ايشان نيز در همين سالها شكل مي گيرد. لطفاً قدري از آشنايي شهيد سعيدي با حضرت امام(رحمت الله عليه) و چگونگي ارتباط وي با آن بزرگوار صحبت كنيد. مرحوم سعيدي در شرايطي به قم رفتند كه مرجعيت آن زمان بر عهده مرحوم آيت الله العظمي بروجردي قرار داشت و امام خميني(رحمت الله عليه) نيز جزو مدرسان مطرح و بنام حوزه بودند.
آيت الله سعيدي نيز يكي از استاداني را كه براي خود برگزيده بود، حضرت امام(رحمت الله عليه) بود.
هر چند در درسهاي مرحوم داماد و مرحوم حجت كوه كمره اي هم شركت مي كردند و اين مراتب علمي و فقهي آن شهيد را نيز اثبات مي كند. پس از ارتحال مرحوم بروجردي و آغاز مرجعيت حضرت امام(ره)، ارتباط شهيد سعيدي با آن بزرگوار، ابعاد تازه اي به خود گرفت. ايشان علاوه بر رابطه استاد و شاگردي، يك رابطه عميق عاطفي هم با امام(رحمت الله عليه) داشتند و طبعاً امام (رحمت الله عليه) هم نسبت به ايشان اين گونه بودند. به نحوي كه مي بينيم، وقتي امام(رحمت الله عليه) را به خارج از كشور تبعيد مي كنند، مرحوم سعيدي در آن شرايط حساس، تقريباً در تمام سخنراني هايش، به نوعي از حضرت امام(رحمت الله عليه) ياد كرده اند. مكاتبات ايشان با امام(رحمت الله عليه) در خارج از كشور، ابعاد ديگري از اين ارتباط عاطفي را روشن مي سازد و اين مكتوبات نشان مي دهد كه آن دو عزيز، چقدر به يكديگر علاقه مند بوده اند.
در بخشهايي از زندگي و مبارزات شهيد سعيدي، ايشان را در نجف و كويت هم مي بينيم.
مناسبت اين گونه سفرها چه بود؟
ايشان به دعوت جمعي از علاقه مندان به اهل بيت (عليهم السلام)، براي سخنراني در ايام محرم، صفر و رمضان به كويت مي رفتند و از اين فرصت استفاده مي كردند و حلقه ارتباط برخي از علماي آنجا با حضرت امام(رحمت الله عليه) بودند. وقتي امام(رحمت الله عليه) را به عراق تبعيد كردند؛ شهيد سعيدي نيز به عراق عزيمت كرده وعلاوه بر زيارت حرم امامان معصوم(عليهم السلام)، روابط و رفت و آمدهايي را در حمايت از مبارزه و قيام حضرت امام(رحمت الله عليه)، با علماي آن جا برقرار مي سازند.
بدون ترديد، آمدن آن شهيد به تهران و حضورشان در مسجد موسي بن جعفر(عليهما السلام)، موجب بروز تحولاتي در شرق تهران گرديد. از چگونگي حضور شهيد سعيدي در تهران و اينكه اين مسجد چگونه به پايگاه مبارزاتي شهيد تبديل شد، سخن بگوييد. مسجد موسي بن جعفر(عليهما السلام) در منطقه "دولاب" تهران قرار دارد و اگر مطالبي درباره مرحوم نواب صفوي خوانده باشيد، ايشان نيز در اين منطقه سوابق مبارزاتي داشته و در همين منطقه نيز دستگير شده اند. اين منطقه، از قديم هم پذيراي سادات و اهل علم بوده است.
وقتي اين مسجد ساخته مي شود، عده اي براي دعوت از امام جماعت به قم مي روند و عده اي از بزرگان قم مانند آيت الله مشكيني و مرحوم آيت اللهرباني شيرازي، كه نوعاً در ارتباط با حضرت امام(رحمت الله عليه) بودند، آيت الله سعيدي را معرفي مي كنند و در واقع اين دعوت به نوعي با راهنمايي بيت امام(رحمت الله عليه) صورت گرفته است؛ بخصوص اينكه امام(رحمت الله عليه) نيز پس از شنيدن اين مسأله، نامه اي را براي مرحوم سعيدي مي نويسند كه من از آمدن شما به تهران خوشحالم، زيرا تهران بيشتر از همه جا به علماي عامل نياز دارد. ايشان پس از حضور در تهران، به منزل يكي از اعضاي فدائيان اسلام رفته و مستأجر آن خانه مي شوند. نيروهاي مبارز و انقلابي آن روز كه به نوعي فدائيان اسلام را درك كرده بودند، در اين مسجد حضور فعال و چشمگيري داشتند و اين خود در تقويت مبارزات شهيد سعيدي مؤثر بود.
البته فعاليت مبارزاتي شهيد، مختص اين مسجد نبود و ايشان در ورامين، پارچين و گاهي در روستاهاي لواسانات هم در رفت و آمد بود و تبليغ داشت؛ يعني در واقع شهيد سعيدي به مناطقي كه شايد كمتر پاي روحانيت به آن جا رسيده بود، حضور پيدا مي كرد و در آنجا روشنگري داشت. طبعاً اين اقدامها، در جذب و انسجام نيروهايي كه طرفدار امام(رحمت الله عليه) بودند، نقش بسزايي ايفا مي نمود. علاوه بر اين، در شبهاي شنبه هم در خود مسجد، جلسات مهمي داشتند و افراد زيادي از راههاي دور و نزديك، براي شنيدن سخنان پرشور ايشان به مسجد مي آمدند.
محور سخنان و نوع افشاگري هاي شهيد، به چه صورت بود؟
البته در آن جو، فشار و خفقان فراواني كه وجود داشت، مبارزه و فعاليتهاي سياسي، ظرافتهاي خاصي را طلب مي كرد و هر كس به هر طريقي كه مي توانست، در اين مسير تلاش مي كرد. شهيد سعيدي هم بيشتر برنامه هايش در مراوده ها و رفت و آمدهايش با مردم و صحبت با آنها، سخنراني ها، تشكيل جلسات، تدريس و نيز در برنامه هاي علمي و فرهنگي انجام مي شد؛ ولي در هر صورت و در منبر، حملات شديدي را عليه دستگاه پهلوي به عمل مي آورد. در مورد شخصيت سياسي ايشان، آنچه بايد بيش از همه مورد توجه قرار گيرد، شم سياسي بسيار قوي ايشان است؛ به گونه اي كه مسايل مهم سياسي را سريعتر از ديگران درك و تحليل مي كرد. از جمله آنها، بحث سرمايه گذاري آمريكا در ايران و نيز ساختمان سينما در شهر قم بود كه شهيد سعيدي با درك توطئه هاي رژيم در اين زمينه، اقدامهايي را به عمل آورد كه از جمله آنها، نوشتن نامه براي بزرگان عليه سرمايه گذاري آمريكا در ايران بود كه همان نامه، به دستگيري و بازداشت و در نهايت شهادت ايشان منجر گرديد.
به برنامه هاي فرهنگي شهيد سعيدي اشاره اي داشتيد. اگر ممكن است، ابعادي از چهره فرهنگي ايشان را تشريح نماييد.
با اينكه ايشان را عمدتاً به عنوان يك چهره مبارز مي شناسند، ولي واقعيت اين است كه بسياري از مبارزات شهيد جنبه فرهنگي داشت و در يك كلام ايشان در ابعاد علمي و فرهنگي نيز در سطح بالايي قرار داشتند. مرحوم سعيدي كتابهاي "تحرير الوسيله" و "ولايت فقيه" حضرت امام(رحمت الله عليه) را تدريس مي كرد و درست در شرايطي كه تمام تلاش رژيم در جهت ابتذال فرهنگي و ترويج برهنگي در جامعه خلاصه مي شد؛ شهيد سعيدي در همين منطقه، كلاسهاي مختلفي را براي بانوان داير مي كرد. كلاس داري و سازندگي، در واقع جزو برنامه هاي اصلي ايشان بود و براي مرد و زن و جوان و پير، كلاسهاي مختلفي داشت.
يكي از ابعاد مبارزاتي شهيد سعيدي در آن زمان، ارتباط با علما و مراجع بزرگ و انجام مكاتبه با آنها براي تبيين و انتقال مسايل سياسي كشور به آنها بود. جزئيات اين اقدامها چگونه بود؟
ايشان دقيقاً روي مسأله اي انگشت گذاشته بود كه در واقع نقطه ضعف دستگاه حاكم محسوب مي شد، زيرا حضور قدرتمند مراجع و علما در سالهاي تبعيد امام(ره)، و ضعف دستگاه در برخورد با بزرگان حوزه، مي توانست نقش بسزايي را در ناكامي نقشه هاي شوم دستگاه پهلوي ايفا كند و دقيقاً عصبانيت اصلي رژيم از مرحوم سعيدي، از اين زاويه بود. ايشان در آن زمان رفت و آمد زيادي با بيت امام(رحمت الله عليه) داشت و با سياسيون و مبارزان نيز روابط نزديكي برقرار كرده بود. وقتي كه نسبت به مسأله اي آگاهي پيدا مي كرد، بلافاصله به حضور بزرگان مي رسيد و بعضي اوقات هم به وسيله نامه آنها را مطلع مي ساخت.
كيفيت و محل شهادت مرحوم سعيدي كجا و چگونه بود. آيا خانواده ايشان از وضعيت شهيد در ايام بازداشت، مطلع بودند؟
همان طور كه عرض كردم، ايشان پس از نامه نگاريهايي كه عليه سرمايه گذاري آمريكا در ايران داشتند، دستگير و به زندان منتقل شدند. من در آن زمان ساكن مشهد بودم و اوايل ماه ربيع الاول بود كه به بنده اطلاع دادند مرحوم سعيدي را در اواخر ماه صفر بازداشت كرده اند. بازداشت ايشان هم بيش از ده يا دوازده روز طول نكشيد كه شهيدش كردند. يك روز مرحوم آيت اللهميلاني مرا خواستند و فرمودند:شما بايد به تهران بروي، و من احساس كردم خيلي با ملاحظه حرف مي زنند. من از شهادت مرحوم سعيدي ا طلاعي نداشتم، ولي حدس زدم كه بايد يك وقايعي رخ داده باشد. لذا به مرحوم آيت الله ميلاني عرض كردم، هر اتفاقي افتاده به من بگوييد و من ظرفيت شنيدن آن را دارم. ايشان موضوع را به بنده گفتند و من هم از همان جا به فرودگاه آمدم و با اولين پرواز به تهران رفتم.
ساواك براي جلوگيري از حضور مردم و براي اينكه آثار شكنجه بر جنازه شهيد پيدا نباشد، نقشه داشت جنازه ايشان را بي سرو صدا دفن نمايد. از اين رو، صبح آن روز به منزل شهيد آمده و به اسم ملاقات، فرزند ارشد شهيد يعني محمدآقا را با خود برده بود.
بنده موفق نشدم جسد شهيد را ببينم، ولي جنازه را در پزشكي قانوني تحويل فرزندشان داده و براي دفن به قم انتقال داده بودند.
بعدها كه من از طرف آقايان هاشمي رفسنجاني، رباني شيرازي و مرحوم فلسفي و از سوي بيت امام(رحمت الله عليه) آمدم و در تهران ماندگار شدم، براي اخذ گواهي فوت شهيد به پزشكي قانوني رفتم. دكتري در آنجا بود كه وقتي اعتمادي به ما حاصل كرد، مقداري از شكنجه شهيد و چگونگي شهادت ايشان با من صحبت كرد كه واقعاً مسأله بسيار فجيع و جانكاه بود. ولي در عين حال، ساواك تلاش مي كرد مسأله شهادت ايشان را مشكوك جلوه دهد؛ يعني از طرفي به طور صريح، نمي خواستند آشكار كنند كه ما ايشان را كشته ايم، و از طرف ديگر هم براي ايجاد رعب و وحشت در صفوف مبارزان، وانمود مي كردند ايشان را به شهادت رسانده اند.
آيا اين اقدام ساواك واكنشهاي مردمي را نيز به همراه داشت؟
تشييع نشدن جنازه شهيد بر بسياري از مسايل دامن زد و از طرف ديگر مجالس يادبود و به ويژه مجلس هفتم و چهلم ايشان، به طور گسترده اي برگزار گرديد، به گونه اي كه براي جلوگيري از برگزاري مراسم، در مسجد ايشان را هم بستند. با اين حال، مردم هجوم آورده و در مسجد را باز كردند و برنامه باشكوهي براي شهيد برگزار شد. در اين مراسم، عده زيادي از فعالان و مبارزان سياسي آن روز از جمله مرحوم آيت الله طالقاني حضور يافتند و آقاي دكتر شيباني هم سخنان پرشوري را ايراد كردند، به گونه اي كه پس از اين سخنراني، دكتر شيباني را نيز دستگير و روانه زندان كردند.
به نظر شما كدام يك از ابعاد شخصيت شهيد سعيدي، كمتر مورد تحليل قرار گرفته است؟
به نظر بنده، يكي از مسايل مهمي كه خيلي كم مورد توجه واقع شده، مسأله علميت ايشان است؛ يعني از علم و دانش ايشان كمتر سخن به ميان آمده است و اين در شرايطي است كه مرحوم سعيدي از مدرسان و دانشمندان برجسته به شمار مي آيند.
منبع:روزنامه قدس